تعاریف مفهومی:
۱-درمان شناختی-هیجانی معنوی: نظریه شناختی-هیجانی معنوی (SCET) شکل جدیدی از نظریه های شناختی است که در آن بینش های دینی و معنوی در تبیین رفتار انسان و درمان اختلالات روانشناختی استفاده می شود (رجایی، ۲۰۱۰).
۲-بحران هویت: به وضعیتی اطلاق می شود که شخص نسبت به ارزش ها و عوامل دیگر تعهد کسب نکرده است و در نهایت به وفاداری نرسیده باشد (فرهنگی، ۱۳۹۰). به طور کلی انسان ها به دنبال یافتن معنای زندگی اند و چنانچه نتوانند پاسخ مناسبی برای سوال های خود بیابند دچار بحران هویت خواهند شد.
تعاریف عملیاتی:
۱- درمان شناختی- هیجانی معنوی: در این پژوهش ۱۰ جلسه آموزش حضوری، هر جلسه ۹۰ دقیقه به طول می انجامد، برای رویکرد شناختی-هیجانی معنوی برگزار می شود.
۲-بحران هویت: بحران هویت نمره ای است که فرد در پرسشنامه بحران هویت ICQ که در سال ۱۳۸۷ توسط رجایی و همکاران ساخته شده است کسب میکند. در این قسمت نمرات ۱۰ نشانه بحران هویت به تفکیک محاسبه و در نهایت با یکدیگر جمع میشوند..
معرفی انواع متغیر های پژوهش:
متغیر مستقل: درمان شناختی-هیجانی معنوی
متغیر وابسته: بحران هویت
فصل دوم
پیشینه تحقیق
مروری بر تعاریف اصطلاحات ومفاهیم زندان و هویت
زندان
زندان[۱] مکانی است که اشخاص از نظر فیزیکی، محدود و توقیف و معمولاً از آزادیهای شخصی محروم میشوند. زندانها به طور قراردادی، سازمانهایی هستند که بخشی از نظام قضائی یک کشور محسوب میشوند و به منظور اجرای کیفر حبس، به عنوان یک مجازات قانونی که به صورت حکم از سوی دادگاه صادر شدهاست، به دلیل ارتکاب جرم به کار میروند. (نجاتیان، ۱۳۵۴).
در بیان عامیانه و در خیلی از کشورها، واژه زندان به عنوان یک مترادف برای بازداشتگاه در حالی که از نظر قانونی این واژه ها به دو نهاد بازداشتگاهها ویژه نگهداری اشخاصی هستند که در انتظار محاکمهاند و یا هنوز احکام به آن ها ابلاغ نشدهاست، برای کمتر از یک سال در صورتی که زندانها میزبان افرادی هستند که دارای محکومیت قطعی میباشند.
زندانی
زندانی اطلاق به کسی می شود که دارای محکومیت باشد و این محکومیت بر اساس اعمال و کارهای خلاف قانون کشور مطبوعش هست. حال زمانی که فردی لقب زندانی به خود میگیرد مسایل و مشکلات عدیده ایی گریبانگیرش می شود از جمله نبود حمایت از خانواده- افسردگی- اضطراب و…….
بحران وهویت
هویت بحرانزده هنگامی مصداق مییابد که تعارض و چالش جدی در نگرش فرد میان عناصر اثرگذار و سازنده شخصیت وی پدید آمده باشد، و فرد از ارائه تفسیر جامع از آن ها و پاسخ قانع کننده به معنی زندگی ناتوان باشد، و نیز آن گاه که فرد یا جامعهای از تأمین نیازهای ضروری خود و قدرت بر اشباع یا اقناع خود، عاجز باشد، با شخصیت و هویت بحران زده مواجه خواهد شد. بحران درونی و بیرونی در تعامل، تأثیر و تأثر متقابل قرار دارند.
بحرانهای اقتصادی و اجتماعی میتواند نگرش فرد را از درون آسیبپذیر کند و بحران درونی تولید نماید و از سوی دیگر، ناسازگاریهای درونی و بازماندگی عقلانی و عاطفی افراد و گروه ها میتواند بحرانهای اجتماعی بیافریند. بحرانهای مادی و اقتصادی برای ملتها در درجه دوم اهمیت قرار دارد. بحرانهای عقلانی، عاطفی و معنوی در عرصه روح آدمی بسیار خانمان سوزتر است. همه بحرانهای اجتماعی تا آن جا که شخصیت جامعه و مشروعیت نهادهای اجتماعی را آسیب زده و بحران زده نساخته است، چندان مهم نیست. بحران هویت گاهی در حد فردی و شخصی میماند و گاهی، میان افراد و گروه ها شیوع مییابد و به بحرانی عام و اجتماعی تبدیل می شود.
بنابرین، بحران هویت در یکی از شرایط و احوال زیر پدید می آید:
الف: آن گاه که فرد یا جامعه از تأمین نیازهای بنیادی و اصیل خود باز بماند و راهی برای پاسخگویی در نیابد.
ب: هنگامی که میان اجزاء و ابعادی از شخصیت و معیارها تعارض درگیرد و فرد یا جامعه از حل جامع و ایجاد وفاق میان آن ها یا ترجیح و اولویت گذاری ناتوان باشد.
ج: در هنگامه تحولات و تغییرات روحی و یا دگرگونیهای اجتماعی انتظار ظهور بحرانها می رود، و از آن جا که در سبز فایل این تحولات در مقیاس وسیعی میافتد بحرانهای بیشتری نمایان می شود.
همان طور که در سنین رشد و دوره نوجوانی شرایط بروز بحرانهای فکری و عاطفی فراهمتر است، به همین دلیل در جامعههای در حال گذر این امر به خوبی احساس می شود. بنابرین، انواع بحرانها میتواند به بحران هویت تبدیل شود و این بدترین وضعیتی است که امکان دارد برای جامعه پدید آید.
شناخت درمانی:
شناختدرمانی[۲]، یک روش علمی برای درمان افسردگی و سایر اختلالات روانی بوده و مبتنی بر نظریهای ساده است که میگوید: این افکار و طرز تلقی شما از محیط پیرامون است که روحیه شما را شکل میدهد. شناختدرمانی، برای درمان نشانه ها و رفتارهای غیرطبیعی مورد استفاده قرار میگیرد که به علت شیوه تفکر بیمار در مورد آن ها، باقی ماندهاند. اعمالی که به باقی نگهداشتن یک اختلال در یک دوره طولانی کمک میکند، در اکثر موارد باعث رفع موقت پریشانی و ناراحتی بیمار شده و این یکی از دلایلی است که باعث میشود این طرق ناسازگار تفکر و رفتار غالبا به سختی تغییر یابند. در شناختدرمانی، درمانگر سعی میکند یک یا چند طریق تفکر مختل را که مشخص کننده اختلال است تغییر دهد، مثلا ترسهای غیرمنطقی بیمار فوبیک یا افکار بدبینانه و بیدلیل یک بیمار افسرده. هدف از شناخت درمانی، تغییر دادن مستقیم این طرز تفکرها به امید پدید آمدن بعدی سایر تغییرات است. همچنین، شناختدرمانی بر این نظریه مبتنی است که، رفتار ثانوی، وابسته به نحوه تفکر افراد در مورد خودشان و نقششان در دنیا است و رفتارهای غیرانطباقی میتواند ناشی از دگرگونیهای شناختی یا اشتباهات تفکر باشد و شناختدرمانی، این دگرگونیهای شناختی و رفتارهای خودشکنانه ناشی از آن ها را اصلاح میکند.