یوسفا، سلطانی­فر و عبداللهیان(۲۰۱۱) به مقایسه استرس مادران کودکان عادی و دارای نارسایی توجه- بیش­فعال پرداختند. نتایج بیانگر این بود که میان استرس و سبک­های فرزندپروری والدین کودک عادی و والدین کودکان نارسایی توجه- بیش­فعال تفاوت معناداری وجود دارد. مادرانی که کودک طبیعی دارند، بیشتر از سبک فرزندپروری اقتداری استفاده می‌کنند و مادران کودک دارای نارسایی توجه- بیش­فعالی بیشتر سبک فرزندپروری استبدادی به کار می­برند.

۲-۲-۲- پژوهش­های پیشین در زمینه مشکلات رفتاری کودکان و سبک­های فرزندپروری والدین

رضائیان و همکاران(۱۳۸۵) مدل علّی متغیرهای خانواده، ادراک خود نوجوانان و اختلال سلوک را بررسی کردند. هدف از پژوهش آنها بررسی رابطه متغیرهای خانواده(مشکلات روانی، شیوه فرزندپروری، رضایت زناشویی)، ادراک خود نوجوانان و بروز اختلال سلوک در نوجوانان بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد بین مشکلات سلوک و مشکلات روانی والدین، سبک فرزندپروری والدین و ادراک خود نوجوانان رابطه معناداری وجود دارد. اختلال روانی و سبک فرزندپروری والدین از طریق اثرگذاری بر ادراک خود نوجوانان، پیش­آمادگی اختلال سلوک در فرزندان را افزایش می­دهد. همچنین اختلال روانی و سبک رفتاری مستبدانه پدر بیشتر از مادر در بروز اختلال سلوک نقش دارد.
کمیجانی و ماهر(۱۳۸۶) در پژوهشی شیوه فرزندپروری نوجوانان با مشکلات سلوک و نوجوانان عادی را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که والدین دارای نوجوانان با مشکلات سلوک، سبک فرزندپروری استبدادی دارند و کمتر سبک فرزندپروری اقتداری دارند ولی در استفاده از سبک فرزندپروری سهل­گیرانه بین هر دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین آزمودنی­های پسر تحت تأثیر شیوه فرزندپروری هر دو والدشان هستند، در صورتیکه آزمودنی­های دختر تحت تأثیر شیوه فرزندپروری مادرشان هستند. یافته­های جانبی این پژوهش نیز بیان می­ کند که میزان افت تحصیلی در نوجوانان با مشکلات سلوک بیشتر از
آزمودنی­های دیگر است.
رضوی، محمودی و رحیمی(۱۳۸۷) رابطه رضایت زناشویی و سبک­های فرزندپروری با مشکلات رفتاری کودکان را مورد پژوهش قرار دادند. یافته­ ها در این پژوهش رابطه معنادار و معکوسی میان رضایت زناشویی و سبک فرزندپروری مسئولانه با مشکلات رفتاری فرزندان را نشان داد. در بررسی تفاوت بین نوع سبک­های فرزندپروری و میزان مشکلات رفتاری فرزندان، تفاوت معناداری تأیید شد ولی در بررسی رابطه میان سبک­های فرزندپروری استبدادی و مشکلات رفتاری فرزندان، نتیجه معکوس گرفته شد. یافته­های فرعی پژوهش بیان می­ کند که اختلافات زناشویی والدین و تعارضات خانوادگی و استفاده از سبک­های فرزندپروری سهل­گیرانه پیش ­بینی­کننده قوی مشکلات رفتاری در کودکان است و شیوه مسئولانه حاکی از روش صحیح تربیتی است که از بروز مشکلات رفتاری در فرزندان جلوگیری می­ کند.
قنبری، نادعلی و سیدموسوی(۱۳۸۸) به بررسی رابطه سبک­های فرزندپروری والدین با نشانگان درون‌نمود (اضطراب- افسردگی، افسردگی- کناره­گیری و شکایت­های جسمی) در ۲۷۱ نفر از مادران کودکان پسر ۷ تا ۹ سال مشغول به تحصیل در مدارس ابتدایی پرداختند. یافته­های این پژوهش حاکی از این بود که سبک فرزندپروری مقتدرانه با تمام نشانه­ های درون‌نمود رابطه منفی و معناداری دارد و در مقابل سبک فرزندپروری مستبدانه با تمام نشانه­ها رابطه مثبت و معناداری دارد. براساس نتایج تحلیل رگرسیون، سبک مقتدرانه
پیش ­بینی­کننده منفی و معنادار و سبک مستبدانه پیش ­بینی­کننده مثبت و معنادار برای تمام نشانه­ های درون‌نمود است. یافته­های جانبی پژوهش نشان می­دهد که کنترل همراه با صمیمیت، مهم­ترین عامل در پیشگیری از نشانه­ های درون­نمود است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
خانجانی، اسماعیلی انامق و غلام­زاده(۱۳۹۰) نقش شیوه ­های فرزندپروری را در پیش ­بینی افکار اضطرابی و علایم وسواسی فکری و عملی نوجوانان بررسی کردند و به این نتایج دست یافتند که علایم وسواس فکری عملی و افکار اضطرابی رابطه مثبت و معناداری با شیوه ­های فرزندپروری مستبدانه و سهل­گیرانه و رابطه منفی معناداری با شیوه­ فرزندپروری اقتداری دارد. شیوه فرزندپروری توانایی پیش ­بینی سطح علایم وسواس فکری عملی و افکار اضطرابی نوجوانان را دارند. همچنین نتایج بیانگر این است که شیوه ­های فرزندپروری والدین از عوامل تأثیرگذار بر سلامت نوجوانان است و والدین با سبک فرزندپروری مقتدرانه دارای فرزندانی با افکار اضطرابی و علایم وسواس فکری عملی پایین هستند.
شکربیگی و یاسمی­نژاد(۱۳۹۱) سبک­های فرزندپروری خانواده، عزت نفس و سلامت عمومی نوجوانان پسر بزهکار و عادی در کرمانشاه را بررسی کردند و نتایج نشان داد که نوجوانان بزهکار بیشتر متعلق به خانواده­های زورگو بودند و عزت نفس پایین­تری داشتند. یافته­ ها نقش و اهمیت متغیرهای خانواده، سبک فرزندپروری و همچنین عزت نفس را در بزهکاری خاطر نشان ساخت.
بالدری و فارینگتون[۶۹](۲۰۰۰) رفتارهای زورگویانه و بزهکاری را براساس ویژگی­های شخصیتی و سبک­های فرزندپروری بررسی کردند. نتایج نشان داد، افرادی­که قلدری می­ کنند والدینی دارند که از سبک استبدادی استفاده می­ کنند و این والدین متعارض هستند و فرزندان‌شان را کمتر حمایت می­ کنند.
کافمن و همکاران[۷۰](۲۰۰۰) رابطه بین سبک فرزندپروری و سازگاری دانش ­آموزان را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که سبک فرزندپروری اقتداری ارتباط منفی با رفتارهای ناهنجار و ارتباط مثبت با شاخص­ های سازگاری سلامتی دارد. افزون بر این، یافته­ ها نشان دادند که سبک فرزندپروری اقتداری بیشتر از سایر سبک­ها، شایستگی­های دانش ­آموزان را پیش ­بینی می­ کند.
کوریدر[۷۱]، وارنر[۷۲] و ایبرگ[۷۳](۲۰۰۲) به بررسی سبک فرزندپروری خانواده­های امریکایی افریقایی تبار و رفتار کودکان پیش­دبستانی پرداختند. تحلیل همبستگی نشان داد که مشکلات رفتاری با سطح تحصیلات و سبک فرزندپرروی والدین ارتباط دارد. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری مشکلات رفتاری را کمتر پیش ­بینی می­ کند.
ویتنبورن[۷۴] (۲۰۰۲) رابطه میان سبک فرزندپروری و رفتار بزهکارانه را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که سبک استبدادی و سهل­گیرانه با میزان زیادی از رفتار بزهکارانه رابطه دارد و همچنین سبک اقتداری با کاهش مشکلات رفتاری همراه است.
ولفراد، همپل و میلز[۷۵](۲۰۰۳) سبک­های فرزندپروری، اضطراب و رفتار مقابله­ با استرس را در نوجوانان بررسی کردند. فشار روانی والدین همبستگی مثبتی با اضطراب در نوجوانان داشت و فرزندپروری گرم و صمیمانه همبستگی مثبتی با رفتارهای مقابله­ای و همبستگی منفی با ویژگی­های اضطراب در نوجوانان داشت. والدین مستبد فرزندانی داشتند که نمره بالایی در اضطراب کسب می­کردند و والدین مقتدر و سهل­گیر نیز فرزندانی داشتند که نمره بالایی در رفتارهای مقابله­ای نشان می­دادند.
تری[۷۶](۲۰۰۴) در پژوهشی سبک فرزندپروری و رفتار بزهکارانه را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که سبک فرزندپروری استبدادی رابطه زیادی با رفتار بزهکارانه دارد، مخصوصاً برای دانش­آموزانی که خلق مشکل و صمیمیت و انسجام خانوادگی پایینی دارند.
جاوو[۷۷]، رانینگ[۷۸]، هیردال[۷۹] و رادمین[۸۰](۲۰۰۴) رابطه فرزندپروری و مشکلات رفتاری را در یک جامعه چندقومیتی از کودکان در شمال نروژ بررسی کردند که یافته­های پژوهش حاکی از این بود که سطح بالای مشکلات رفتاری کودکان همبستگی منفی با توجه والدین و همبستگی مثبتی با تنبیه فیزیکی دارد. همچنین سن کم مادر و تک­والدی بودن کودک نیز با مشکلات رفتاری همبستگی دارد. دختران بیشتر از پسران تحت تأثیر عوامل فرزندپروری هستند. افزون بر این یافته­های دیگر این پژوهش نشان می­دهد که همبستگی مثبت میان تنبیه فیزیکی و مشکلات برون­نمود و همچنین همبستگی مثبت میان اذیت یا مسخره کردن و مشکلات درون‌نمود برای پسران نروژی وجود دارد.
در همین رابطه آنولا و نورمی(۲۰۰۵) با انجام تحقیقی نقش سبک­های فرزندپروری را در مشکلات رفتاری ۱۹۶ کودک ۵ تا ۶ ساله بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که ترکیب سطح بالایی از کنترل روانشناختی می ­تواند مشکلات رفتاری برون­نمود و درون­نمود کودکان را پیش ­بینی کند. افزون بر این نتایج این تحقیق نشان داد که اگر کنترل رفتاری اعمال شده از سوی مادران با سطح پایینی از کنترل روانشناختی ترکیب شود، می ­تواند مشکلات رفتاری کودکان را نیز کاهش دهد.
ترگانکار و وادکار[۸۱](۲۰۰۷) در مطالعه­ ای که به بررسی رابطه میان تست اضطراب و سبک فرزندپروری پرداختند، دریافتند که سبک مقتدارنه همبستگی منفی و معناداری با نمره اضطراب دارد و این سبک می ­تواند از اضطراب جلوگیری کند.
نیومن، هریسون، داشیف و داویس[۸۲] (۲۰۰۸) در مطالعه مروری به بررسی پژوهش­های انجام شده در زمینه کیفیت رابطه والدین و مشکلات رفتاری نوجوانان از سال­های ۱۹۹۶- ۲۰۰۷ پرداختند و به این نتیجه رسیدند که نوجوانانی که در خانواده­های مقتدر بزرگ شده ­اند، حمایت و پشتیبانی بالایی را دریافت کرده ­اند و نسبت به نوجوانانی که در خانواده­های غیرمقتدر بزرگ شده ­اند، میزان مشکلات رفتاری در آنها کمتر است.
مؤمنی و امیری(۲۰۰۸) رابطه انواع سبک فرزندپروری والدین و نشانه­ های بی­اشتهایی روانی در دختران نوجوان ۱۴ تا ۱۷ ساله شهر اصفهان را بررسی کردند. یافته­ ها حاکی از این بود که میان سبک فرزندپروری اقتداری والدین با بروز نشانه­ های بی­اشتهایی روانی در دختران رابطه منفی و معنادار و میان سبک استبدادی با بروز نشانه­ های بی­اشتهایی روانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
ویلیامز[۸۳] و همکاران(۲۰۰۹) تأثیر بازداری رفتار و سبک فرزندپروری را بر مشکلات درون‌نمود و برون­نمود کودکان بررسی کردند. نتایج حاکی از این است که سبک سهل­گیرانه والدین موجب مشکلات رفتاری درون­نمود و سبک استبدادی موجب افزایش در مشکلات برون­نمود کودکان می­ شود. همچنین سبک اقتداری موجب کاهش مشکلات رفتاری در طول زمان می­ شود.
ناگانو[۸۴] و همکاران(۲۰۱۰) مطالعه­ ای انجام دادند که در آن نگرش­های فرزندپروری و استرس مادران به عنوان پیش ­بینی­کننده شدت آسم در کودکان در نظر گرفته شد و به این نتیجه رسیدند که سبک­های فرزندپروری نامطلوب به صورت بالقوه بیماری­های آسم را پیش‌بینی می­ کند.
کارمن و همکاران[۸۵](۲۰۱۰) رابطه میان خلق و خو، فرزندپروری و مشکلات رفتاری خردسالان را در یک نمونه شامل ۸۹ خانواده مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد ویژگی‌های خلقی متفاوتی می ­تواند مشکلات رفتاری برون­نمود و درون­نمود فرزندان را پیش‌بینی کند و کنترل منفی والدین با ترس و مشکلات رفتاری درون­نمود خردسالان­شان رابطه قوی دارد.
اوکی و اسلان[۸۶] (۲۰۱۰) رفتارهای زورگویانه و فرزندپروری را میان نوجوانان بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند زمانی­که والدین بیشتر پذیرنده و مشارکت­کننده باشند، زورگویی و قلدری فرزندان کاهش پیدا می­ کند. بعد پذیرش یا درگیری رابطه معنادار منفی با شخصیت تهدیدکننده و زورگو دارد.
فینزی دوتان، بیلو و گلابچیک[۸۷](۲۰۱۱) نقش سبک فرزندپروری و هویت خود را در نوجوانان مهاجر اتحاد جماهیر شوروی که پرخاشگری و اختلال سلوک داشتند، بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که فرزندپروری منفی، پرخاشگری و اختلال سلوک را تشدید می­ کند.
نیکسون[۸۸](۲۰۱۱) به بررسی نقش خانواده، فرزندپروری و آسم پرداخت و بیان کرد عوامل بیولوژیکی، محیطی، روانی و اجتماعی در پیش ­بینی و شروع آسم تأثیرگذار هستند. وضعیت روانی خانواده و افزایش استرس، با آسم در کودکان مرتبط است و همچنین، افسردگی مادر با سبک فرزندپروری ارتباط دارد. مراقبانی که کودک آسم دارند، رفتارهای فرزندپروری منفی را در مقابله با مراقبانی که کودک عادی دارند نشان می­ دهند. کودکانی که آسم دارند در خانواده‌هایی زندگی می­ کنند که تعارض زیاد و زورگویی وجود دارد.
علیزاده و همکاران(۲۰۱۱) در تحقیقی رابطه بین سبک فرزندپروری و مشکلات رفتاری کودکان را بررسی کردند. آزمودنی­های این تحقیق را ۶۸۱ نفر از مادران دانش ­آموزان در مدارس ابتدایی تشکیل می­دادند که به روش خوشه­ای انتخاب شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری با پاسخدهی و درخواست بالا در رفتار والدین به طور مستقیم با کاهش مشکلات رفتاری برون­نمود و درون­نمود در دانش ­آموزان مرتبط است.
کیم[۸۹] و همکاران(۲۰۱۲) رابطه میان مشکلات رفتاری و شیوه ­های فرزندپروری ادراک شده در نوجوانان کره­ای را بررسی کردند. نتایج نشان داد افزایش محدودیت و طرد از سوی والدین موجب افزایش مشکلات رفتاری درون­نمود در کودکان می­ شود. همچنین شیوه فرزندپروری عامل مهمی در ایجاد و افزایش مشکلات رفتاری نوجوانان است.
رینالدی[۹۰]و هو[۹۱] (۲۰۱۲) سبک فرزندپروری والدین و رابطه­اش با رفتارهای انطباقی و رفتارهای برون­نمود و درون­نمود را مورد بررسی قرار دادند و به این نتایج رسیدند که سبک فرزندپروری سهل­گیرانه توسط مادران و سبک فرزندپروری استبدادی توسط پدران به طور قابل ملاحظه­ای مشکلات رفتاری برون­نمود کودکان راپیش­بینی می­ کند.
کاراندیش، حقیقت و فاضل(۲۰۱۲) رابطه میان سبک­های فرزندپروری و اختلال­های رفتاری کودکان پیش­دبستانی شهر شیراز را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که رابطه مثبت و معناداری میان سبک فرزندپروری و اختلال­های رفتاری وجود دارد، افزون بر این پسران در اختلال رفتاری نمره بیشتری از دختران داشتند.
یونگ[۹۲] و همکاران(۲۰۱۲) رفتارهای والدین و اضطراب کودکان را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که الگوی حمایتی زیاد یا طرد ممکن است موجب رفتارهای اجتنابی، کاهش اعتماد به نفس و بروز رفتارهای اضطرابی گردد و خانواده به عنوان عامل ایجادکننده و درمان‌کننده اختلال­های اضطرابی می­باشد.
گر، ویلابو، ترگرسن و کندال[۹۳](۲۰۱۲) نقش فرزندپروری خیلی حمایتی را در اضطراب کودکان بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که رابطه معناداری میان فرزندپروری خیلی حمایتی و نشانه­ های اضطرابی کودکان وجود دارد.
جانسون[۹۴](۲۰۱۲) رابطه میان رفتار ضداجتماعی، فرزندپروری منفی و فشار همسالان را مورد بررسی قرار داد و به این نتایج رسید که رفتار ضداجتماعی با فشار همسالان و فرزندپروری منفی همبستگی مثبتی دارد.

۲-۲-۳- پژوهش­های پیشین در زمینه مشکلات رفتاری کودکان با اختلال­های یادگیری

شهیم(۱۳۸۲) به مقایسه مهارت­ های اجتماعی و مشکلات رفتاری در دو گروه از کودکان عادی و اختلال­ یادگیری در خانه و مدرسه پرداخت. یافته­های این تحقیق حاکی از این بود که کودکان با اختلال­های یادگیری بیشتر از کودکان عادی در خانه دارای مشکلات رفتاری هستند و این وضعیت در سه عامل مشکلات رفتاری شامل رفتارهای درون­نمود و برون­نمود و پرتحرکی دیده شده است.
یو[۹۵] و همکاران(۲۰۰۶) مشکلات رفتاری و مداخلات اولیه را در کودکان با اختلال­های یادگیری بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که کودکان با اختلال یادگیری کلامی و اختلال یادگیری غیر­کلامی احتمال دارد مشکلات رفتاری را نشان دهند و همچنین بیشتر احتمال دارد که مشکلات رفتاری برون­نمود را نشان دهند.
یاگون[۹۶](۲۰۰۷) پژوهشی را در زمینه سازگاری اجتماعی هیجانی و رفتاری در میان کودکان با اختلال­های یادگیری انجام داد که در این پژوهش به بررسی سبک­های دلبستگی مادران، راهبردهای مقابله­ای آنها و عواطف­شان در تعدیل مشکلات سازگاری اجتماعی، هیجانی و رفتاری پرداخت و به این نتیجه رسید که منابع شخصی مادر(سبک­های دلبستگی، راهبردهای مقابله­ای و عواطف) بر بهزیستی روانی و سلامت اجتماعی، هیجانی و رفتاری کودکان با اختلال یادگیری تأثیر می­گذارد.

۲-۲-۴- پژوهش­های پیشین در زمینه سبک­های فرزندپروری والدین کودکان با اختلال­های یادگیری

بهمنی(۱۳۸۷) به مقایسه نمرات شیوه‌های فرزندپروری والدین و توانایی نوشتن در دانش ­آموزان دختر دارای نارسایی نوشتن و عادی پایه چهارم ابتدایی پرداخت. نتایج پژوهش نشان داد که نمرات شیوه ­های مختلف فرزندپروری والدین در دو گروه کودکان عادی و نارسانویس متفاوت بود و والدین کودکان عادی نمره بیشتری در سبک فرزندپروری مقتدرانه بدست آوردند. یافته‌های فرعی نشان داد بین سطح درآمد خانواده و سطح تحصیلات مادر و توانایی نوشتن دانش ­آموزان رابطه معنادار وجود دارد.
دیسون(۲۰۰۳) به بررسی کودکان با اختلال­های یادگیری در بافت خانوادگی­شان پرداخت و به این نتایج دست یافت که والدین این کودکان، آنها را در شایستگی­های اجتماعی کمتر ارزیابی می­ کنند و همچنین بیان می­ کنند که فرزندانی که اختلال یادگیری دارند نسبت به خواهران و برادران عادی­شان مشکلات رفتاری بیشتری را بروز می­ دهند.
بناهو[۹۷] و همکاران(۲۰۰۹) در تحقیقی به بررسی ادراک والدین و معلمان از ویژگی­های رفتاری و اجتماعی کودکان با مشکلات خواندن پرداختند. در این تحقیق والدین و معلمان به ارزیابی رفتاری کودکان با اختلال­های یادگیری با اختلال نارسایی توجه- بیش­فعالی یا بدون آن پرداختند. والدین و معلمان بیان کردند کودکانی که هم اختلال یادگیری و هم نارسایی توجه-بیش­فعالی دارند، در مقایسه با کودکانی که فقط اختلال یادگیری دارند مشکلات بیشتری را در رفتارهای برون نمود دارند.
وینایاک[۹۸] و سخون[۹۹](۲۰۱۲) در تحقیقی فرزندپروری کودکان با اختلال یادگیری و خواهران و برادرانشان را مورد مطالعه قرار دادند و استرس والدین را در فرزندپروری کودک با اختلال یادگیری و خواهران و برادران عادی­شان بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که پدران بیشتر استرس مثبت و مادران استرس منفی را تجربه می­ کنند. افزون بر این، یافته­های این پژوهش نشان داد که پدران بیشتر از مقابله­ی مواجه­ای و حل مسأله به عنوان سبک­های مقابله­ای و مادران بیشتر از خودکنترلی، جستجوی حمایت­های اجتماعی و راهبرد مقابله­ای
اجتناب- فرار استفاده می­ کنند. همچنین یافته­های این پژوهش نشان داد که کودکان با اختلال­های یادگیری در مقایسه با خواهران و برادران عادی­شان، محبت بیشتری را از مادرشان دریافت می­ کنند.

۲-۳- نتیجه گیری از پژوهش­های پیشین

نکات مورد توجه در نتایج پژوهش­های ذکر شده در پیشینه عبارتند از اینکه سبک فرزندپروری مستبد والدین پیش ­بینی­کننده مشکلات رفتاری فرزندان می­باشد و همچنین بیشتر مطالعات دریافته­اند که دانش ­آموزان با اختلال­های یادگیری دچار مشکلات رفتاری نیز می­باشند. از این رو محقق در این پژوهش به پیش‌بینی ابعاد مشکلات رفتاری براساس سبک­های فرزندپروری در دانش ­آموزان با اختلال یادگیری می ­پردازد.

فصل سوّم

 

روش پژوهش

 

۳-۱- طرح پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...