۴)نشخوار فکری:
عبارت است از تفکر مداوم و تفکرات همراه با اتفاقنا خوشایند، بدون اقدام به اصلاح محیط
بلا واسطه مؤثر(گارنفسکی، وان دم کومر و همکاران، ۲۰۰۲).
افرادی که نشخوار فکری دارند، مکرراً و گهگاهی همیشه درباره ی مشکلات فکر میکنند (لاو[۱۰۳]۲۰۰۵؛ به نقل از مک لم،۱۳۹۰).
اثبات شده است که شیوه مقابله ای نشخوار فکری با سطوح بالای افسردگی همراه میباشد و البته این نحوه تفکر تا حدی هم به مقابله مؤثر با شرایط تنیدگی زا کمک میکند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، ۲۰۰۲؛ گارنفسکی وان دن کومر و همکاران، ۲۰۰۲).
افرادی که نشخوار فکری دارند، به احتمال زیاد از همسالان دوری میکنند یا از طرف همسالان رانده میشوند. نشخوار فکری، مانع توجه، تمرکز و حل مشکل می شود. همچنین علائم افسردگی را تداوم می بخشد (برودریک[۱۰۴]،۲۰۰۵؛ به نقل از مک لم،۱۳۹۰) و منجر به افزایش موقت هیجانات منفی می شود. افزایش موقت نشخوار فکری، با افزایش موقت عصبانیت رابطه دارد و فرد هنگام نشخوار فکری درباره مسائل خاصی عصبانی می شود. نشخوار فکری و احساس عصبانیت میتواند منجر به افکار کینه جویانه یا باعث تحریک کینه جویی شود (مک کالا، بانو و روت[۱۰۵]، ۲۰۰۷؛ به نقل از مک لم، ۱۳۹۰). نشخوار فکری با بی قراری[۱۰۶]، اضطراب و مشکلات رفتاری ارتباط دارد (متیسون و آنیسمن[۱۰۷] ۲۰۰۳؛ به نقل ازمک لم،۱۳۹۰).
۵)تمرکز مجدد مثبت:
فکر کردن درباره ی وقایع مثبت به جای وقایع منفی، تحقیقات نشان دادهاند که این راهبرد به خودی خود تأثیر مثبت روی سلامت روانی انسان ها دارد؛ اما به کار گیری این راهبرد در سطوح بالا میتواند به عنوان ترک رابطه روانی محسوب گردد. گمان بر این است که این راهبرد در کوتاه مدت یاری دهنده ولی در بلند مدت مانع از مقابله سازنده با رویداد منفی میگردد (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، ۲۰۰۲).
۶)تمرکز مجدد بر برنامه ریزی:
تفکر درباره ی برنامه هایی که برای مداخله در اتفاقات طرح ریزی می شود یا تفکر روی طرحی که موقعیت ها را تغییر میدهد. این راهبرد لزوماًً یک راهبرد مقابله شناختی مثبت است. این راهبرد مقابله شناختی متمرکز بر عمل است، یعنی صرفاً شناختی نیست بلکه همراه با عمل میگردد و رفتاری حقیقی به دنبال دارد. توجه مجدد بر برنامه ریزی میان مقابله مواجهه ای (تلاش پرخاشگرانه برای مواجهه با موقعیت ) و حل مسئله برنامه ریزی شده، تمایز قائل می شود .
حل مسئله برنامه ریزی شده شامل دو مؤلفه میباشد؛ الف)شناختی: رویکرد تحلیلی به مسئله داشتن؛ ب) رفتاری: تلاش رفتاری برای تغییر موقعیت. این راهبرد همچنین میان دو حوزه از مقابله مسئله محور تمایز قائل می شود: الف) حوزه رفتاری محور(مقابله فعال)، ب) حوزه شناختی محور برنامه ریزی. بنابرین این راهبرد در هم آمیزنده عناصر شناختی و رفتاری میباشد(گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، ۲۰۰۲).
۷)ارزیابی مجدد مثبت:
معنای مثبت بخشیدن به وقایع(مثبت اندیشی) و اتفاقات دوران رشد و فکر کردن به این که این اتفاقات میتوانند فرد را قوی تر کنند و یا جست و جوی جنبههای مثبت یک اتفاق (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، ۲۰۰۲).
۸)دیدگاه گیری :
در حقیقت این راهبرد، تفکرات مربوط به کم اهمیت بودن واقعه یا تأکید بر نسبیت آن در مقایسه با سایر وقایع را شامل می شود. این راهبرد با انواع گوناگونی از بیماری های روانی همبستگی نشان میدهد (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، ۲۰۰۲).
۹) تلقی فاجعه آمیز:
فکر کردن به اینکه اتفاق رخ داده چقدر وحشتناک بوده و این اتفاق بدترین چیزی است که در زندگی هر کسی رخ میدهد، کاربرد زیاد این راهبرد به مشکلات هیجانی و بیماری های روانی منجر می شود. در کل این راهبرد به نظر میرسد که با غیر انطباقی بودن، پریشانی هیجانی و افسردگی مرتبط باشد ( گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، ۲۰۰۲).
۲-۲-۱-۸- انواع استراتژی های تنظیم هیجان از نظر سایر نظریه پردازان
۱)پذیرش و توجه آگاهی :
منظور از پذیرش که اغلب شکلی از توجه آگاهی در نظر گرفته می شود، آگاهی و توجه بر هر یک از فکر ها به صورت ساده و بدون جزئیات، بدون قضاوت و حال محور است و در این روش،
فکر ها و احساس ها همان گونه که هستند پذیرفته میشوند (کابات-زین[۱۰۸]، ۱۹۹۴؛ به نقل از با طبی، ۱۳۹۱). در کل توجه آگاهی، نوعی هشیاری و آگاهی همراه با حس همدلی، شفقت به خود و فاقد قضاوت، برای تجربه های هیجانی فرد فراهم می آورد که این امر باعث تسهیل درگیری سالم فرد با هیجان هایش می شود (اندامی خشک،۱۳۹۲).
رومر[۱۰۹]و همکاران (۲۰۰۵) نشان دادند که بین توجه آگاهی و تنظیم هیجان به هنگام کنترل نشانه های افسردگی، اضطراب و استرس، همبستگی مثبت وجود دارد. آن ها همچنین نشان دادند که توجه آگاهی با تنظیم هیجان، کنترل تکانه و مشکل معطوف کردن توجه به مسئله در زمان پریشانی و استرس رابطه معنادار و منحصر به فردی وجود دارد. پژوهش ها نشان دادهاند که مراقبه توجه آگاهی خلق را بهبود بخشیده و آموزش کوتاه مدت آن باعث کاهش نشانه های افسردگی و همچنین کاهش اضطراب در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر میگردد (ایوانس[۱۱۰] و همکاران، ۲۰۰۸؛ به نقل از با طبی، ۱۳۹۱).
۲)فرونشانی:
وقتی که افراد سعی میکنند در مورد چیزی که آن ها را بر آشفته میکند، فکر نکنند، تلاش برای فرو نشانی افکار و احساسات نا خوشایند، باعث افزایش شدت و فراوانی تجربه ی این افکار می شود (رسین[۱۱۱]، ۲۰۰۳؛ اسلون[۱۱۲]، ۲۰۰۴؛ به نقل از مک لم، ۱۳۹۰). وقتی که از فرونشانی برای توقف افکار آشفته کننده، استفاده می شود، فکر با خلق پیوند میخورد و فرد سعی در اجتناب از آن فکر دارد. خطر اینجا است که پرش افکار به افکاری که فرد سعی در فرونشانی آن ها دارد وصل شود و این پلی برای بازگشت به افکار منفی می شود و در نتیجه باعث میگردد که فرونشانی به صورت مشکل درآید (واگنر، ۱۹۹۹؛ به نقل از مک لم، ۱۳۹۰).
افرادی که از فرونشانی برای رو به رو شدن با هیجانات شدید استفاده میکنند، هیجانات مثبت کمتر و هیجانات منفی بیشتری را تجربه میکنند (کشدان[۱۱۳] و همکاران، ۲۰۰۶؛ به نقل از
مک لم، ۱۳۹۰). همچنین استفاده از فرونشانی به عنوان یک راهبرد تنظیم هیجان، معایب دیگری نیز دارد، چون در حافظه برای اطلاعات رمزگذاری شده ی شفاهی موقعیت هایی که در آن هستند ایجاد مشکل میکند. آن ها اطلاعات حاصل از بحث ها را فراموش میکنند. تلاش برای پنهان کردن هیجان نیاز به میزان زیادی خود نظارتی دارد تا فرد بتواند آن ها را سرکوب کند و به تبع آن رمزگذاری اطلاعات شفاهی را در حافظه مشکل میکند. نظارت بر جسم به منظور نشان ندادن احساسات مربوط به هیجانات، مانع حافظه برای دریافت تجارب هیجانی می شود. استفاده از فرونشانی، به همراه حافظه شنیداری با موارد زیر ارتباط دارد: ۱- کاهش حمایت اجتماعی
۲- کاهش خوشبینی ۳- افزایش تحریک ۴- افزایش علائم افسردگی (گراس، ریچاردس و جان، ۲۰۰۶).
۳)ارزیابی مجدد: