وی ابوعایشه، مسروق بن اجدع بن مالک بن امیر همدانی کوفی و فردی عابد است. او از خلفای اربعه و ابن مسعود و ابی بن کعب و غیره روایت کرده است. او اعلم اصحاب ابن مسعود است و در ورع و علم و عدالت ممتاز است. علمای جرح و تعدیل به وثاقت و عدالت وی اعتراف نموده اند. ابن معین میگوید او ثقه است و نیز ابن سعد میگوید: او ثقه است و دارای حدیث درست است[۵۶۸] او از کوفیانی است که با علی(ع) عداوت داشته است.[۵۶۹]
۴-عامر شعبی( م ۱۰۴یا ۱۰۹ه.ق)
وی ابوعمرو عامر بن شراحیل شعبی حمیری کوفی نابغی است او فردی بزرگ و قاضی کوفه بوده است. از عمر و علی(ع) و ابن مسعود روایت کرده است ولی از آنها نشنیده است.[۵۷۰] و از ابیهریره و عایشه و ابن عباس و ابوموسی اشعری و غیره روایت کرده است.
شعبی میگوید او پانصد نفر از صحابه را درک کرده است و عجلی گوید: از ۴۸ صحابی سماع نموده است[۵۷۱]. ابوحیان میگوید: او نسبت به سدّی و ابیصالح اعتراض داشت و آنها را نمیپذیرفت.[۵۷۲] ابن جریر نقل می کند که شعبی روزی بر ابیصالح باذان میگذشت گوشهای او را گرفت و کشید و گفت: «تفسِّرُ القرآن و انت لا تقرأ القرآن»[۵۷۳]
۵- اسود بن زید(م ۷۴ یا ۷۵ه.ق)
وی ابوعبدالرحمن اسود بن یزید بن قیس النخعی از بزرگان تابعین و از روات ابن مسعود است که از ابوبکر، عمر، علی(ع)، حذیفه، بلال و غیره روایت کرده است. او فردی صالح است. ابن سعد گوید: او ثقه و دارای احادیث درستی است. ابن حبان در ثقات میگوید:«کان فقیهاً زاهداً»[۵۷۴]
۶- جابر بن یزید جعفی(م ۱۲۷ یا ۱۲۸ یا ۱۳۲ه.ق)
وی از تابعین و از اصحاب علی بن حسین و فرزندش امام باقر(ع) است و کتابهای زیادی در تفسیر و احکام و غیره نوشته است که در فهرست نجاشی و طوسی ذکر شده اند.[۵۷۵] ابن حجر عسقلانی در کتاب التقریب میگوید: جابر بن یزید حارث جعفی ابوعبدالله الکوفی ضعیف و رافضی است.[۵۷۶]
سفیان ثوری میگوید: جابر صدوق در حدیث است ولی رافضی است.[۵۷۷] وی در اصول دین و فقه و تفسیر و آثار علمی مذهب اهل بیت متبحر بوده است.[۵۷۸] در تاریخ ادب شیعی آمده است که اولین کتابی که اساس تفسیر شیعی را بنا گذاشت همان تفسیری است که در قرن دوم هجری توسط جابر بن یزید جعفی نوشته شد ولی این کتاب موجود نیست و آن را جز از طریق متفرق نمیشناسیم.[۵۷۹]
۳-۱۰-۱-۳-۲-مفسران معروف بصره در عصر تابعین
۱-ابوسعید حسن بصری( م۱۱۰ه.ق)
حسن بصری دو سال به آخر خلافت عمر مانده متولد شد. مردی عالم و فصیح و زاهد بود. دارای بیانی دلنشین بود و از علی(ع) و ابن عمر و انس روایت نموده است. انس بن مالک میگفت: از حسن بپرسید چون او حاضرالذهن است[۵۸۰] حسن بصری قائل به« قدر» بوده است از این جهت و از جهاتی دیگر شخصیتی مقبول نزد شیعه نیست. مرحوم محدث قمی سید مرتضی او را متظاهر به زهد و پارسایی معرفی نموده اند.[۵۸۱] حماد بن سلمه میگوید: که حمید میگفت:« من قرآن را بر حسن بصری قرائت کردم و او آن را بر اثبات« قدریه» تفسیر کرد. و گفت:« من کذب بالقدر فقد کفر»[۵۸۲] او تقریباً اولین کسی است که تفسیر اشاری و کلمات غریبه از فرهنگ اسلام به وسیله متصوفه از او نقل شده است. گویند از حسن بصری وقتی نزد امام باقر(ع) یاد کردند فرمود:« این کسی است سخن او با سخن انبیاء همانند است»[۵۸۳]
۲- قتاده( م۱۱۷ه.ق)
وی قتاده بن دعامه سدوسی و ساکن بصره بوده است و از انس ابی الطفیل، ابن سیرین، عکرمه و عطاء بن ابی رباح احادیث خود را نقل میکرده است وی دارای حافظه قوی و اطلاع گستردهای در شعر عربی و ایام و انساب عرب بود و متبحری در زبان تازی بوده است به همین جهات در تفسیر قرآن شهرتی فراوان به دست آورد که سعید بن مسیب در حق وی گفت: هیچ عراقی بهتر و کارآمدتر از قتاده نزد من نیامد.[۵۸۴] قتاده از اکابر محدثین عامه در بین تابعین است، او شیخی بود دارای سر و ریشی قرمز و از او معلوم بود که از محّبان علی(ع) است، از آن جهت که سخنی از خالد بن عبدالله ملعون در مورد علی(ع) شنیده به پا خواست و در حالی که میگفت «زندیق وَ ربِّ الکعبه زندیق» او را ترک کرد.[۵۸۵]
۳- ابوصالح باذان
وی ابوصالح باذان یا باذام بصری از تابعین مشهور است، محمد بن سائب کلبی صاحب تفسیر الآتی از او زیاد روایت کرده است. او از شیعیان ثقه میباشد.[۵۸۶] شیخ مفید در کتاب کافئه خود( الکافئه فی ابطال الخاطئه) بعد از حدیثی که سندش این طور است: ابان من عثمان عن اخلج عن ابی صالح عن ابن عباس الخ میگوید: این حدیث صحیح الاسناد و واضح الطریق جلیل الرّواه است. اگر او از ثقات شیعه نبود برکسی که آگاه به اصول علم جرح و تعدیل است مخفی نمینماند[۵۸۷] عامر شعبی نسبت به ابوصالح معترض بود و به او میگفت:« تفسّر القرآن…» تو قرآن تفسیر میکنی درحالی که نمیتوانی قرآن بخوانی. این مطلب به دلیل اعجمی بودن وی است که نمیتوانست قرآن را مانند اعراب بخواند. وی به عکرمه میگفت:« مولای من علی(ع) اعلم از مولای تو ابن عباس است.[۵۸۸]
۳-۱۰-۱-۳-۳-گروهی دیگر از مفسران قرن دوم به بعد
۱-عطاء بن ابی سلمه خراسانی(؟)
۲- محمد بن سائب کلبی(۱۴۶ه)
۳- علی بن ابی طلحه( ۱۴۶ه)
۴- قیس بن مسلم کوفی(؟)
۵- سلیمان بن مهران( ۱۴۸ه)
۶-مقاتل بن سلیمان ازدی خراسانی(۱۵۰ه)
۷- ضحاک بن مزاحم هلالی( ۱۰۵-۱۰۲)
عطیه بن سید عوفی جدلی کوفه( ۱۱۱ه).
۳-۱۰-۱-۵-انواع روشهای تفسیری
قرآنپژوهان و مفسران، روشهای تفسیری را براساس معیارهای متعددی، تقسیم بندی کرده اند، از جمله( معیار مذهب تفسیری، تخصص علمی مفسران، اعتبار تفسیر[۵۸۹] و منابع و مستندات تفسیر و…). بررسی معیارهای مذکور، نشان میدهد که هیچ یک، به اندازه منابع و مستندات تفسیر، برای تعیین چگونگی کشف مقاصد آیات قرآن، مفید نمی باشد. چرا که منابع و مستندات تفسیر، به منزلهی ابزار مفسر در آیات است که مفسر براساس آنها، کلام خود را به عنوان تفسیر کلام خدا و معنی و مقصود آیات الهی قلمداد می کند و معیارهای دیگر چون گرایشهای مذهبی یا تخصصی علمی مفسر، جنبه نظری داشته و به اندازه منابع مفسر مؤثر نمیباشند. روشهای تفسیر - براساس منابع تفسیری- به صورتهای مختلفی، تقسیم شده است.
برخی آن را به« تفسیر مأثور و تفسیر به رأی» تقسیم می کند.[۵۹۰] و برخی نیز آن را به روش تفسیر نقلی، تفسیر به رأی، تفسیر اجتهادی و عقلی، اشاری، رمزی، جامع ، هرمنوتیک، قرآن به قرآن و … تنظیم مینمایند. از جمله تقسیم بندی جامع درباره روشهای تفسیری میتوان به تقسیم بندی آیت الله معرفت اشاره کرد.[۵۹۱]
الف)تفسیر مأثور، که شامل تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به سنت، تفسیر قرآن به سخنان صحابه، تفسیر قرآن به سخنان تابعین است.
ب)تفسیر اجتهادی که براساس نظر و استدلال عقلانی است و با توجه به قدرت علمی و فنون و علوم مفسران به سبکهای مختلف تقسیم می شود، از جمله سبک مذهبی، کلامی، صوفی، عرفانی( باطنی)، فلسفی، لغوی و ادبی و …
۱-تفسیر مأثور( روایی)
تفسیر نقلی عبارت است از تفسیر قرآن براساس احادیث و روایات منقول از حضرت رسول اکرم(ص) و روایات و احادیث منقول از صحابه و تابعین( از نظر اهل سنت) و روایات منقول از ائمه طاهرین(ع) از نظر شیعه که از زمان پیامبر(ص) شروع گردید و میتوان آن را به عنوان اصیلترین شکل تفسیر و ریشهدارترین طریق درک معانی و معارف آیات قرآن در میان دانشمندان اولیه علوم اسلامی به شمار آورد. زیرا اعتماد مسلمانان در فهم قرآن به احادیث و روایاتی بوده که از پیامبر(ص) ، ائمه(ع) ،یاران و اصحابشان در مورد تفسیر قرآن نقل شده است. به دلیل اتصال تفسیر نقلی به منبع وحی، از طریق نقل و سماع حدیث، نزدیکترین و سالمترین راه وصول به حقایق قرآنی را انتخاب کردند و کمتر احتجاج به اجتهاد شخصی و تعقل و تفکر داشتند و نخستین دوره تفسیر قرآن و همچنین گرایش مفسران اولیه این روش را ایجاب مینموده است.
بررسی منحنی نوسانات تاریخ علم تفسیر روشنگر این واقعیت است که گر چه روش( تفسیر نقلی) به دلایل شرایط فوق پدید آمد ولی پس از مدتی نفوذ خود را از دست داد و جای خود را به روش( تفسیر به رأی) سپرد. ولی پس از مدتی به دلیل تندرویهایی که در زمینه اعمال نظریه اصالت عقل و اعتماد آرای ظنی و اجتهادی به عمل آمد بار دیگر روش« تفسیر نقلی» به عنوان عکس العمل تندرویهای مزبور احیا شده از نو جانی تازه به خود گرفت».[۵۹۲]حال گاهی از روایت به عنوان روش تفسیر استفاده می شود یعنی روایت به عنوان منبع در تفسیر قرار میگیرد و گاهی هم روایات بر فکر مفسر تأثیر گذارده و جهتگیری خاصی در تفسیر شکل میگیرد که در این نوع بیشتر شخص مفسر و افکار او مطرح است.[۵۹۳]
در بیان آسیبشناسی تفسیر مأثور، وجود اسرائلیات و احادیث جعلی به عنوان آسیب جدی این روش مطرح است که از قوت این روش تفسیری میکاهد و شایسته است که این احادیث( جعلی و اسرائلیات) از سایر احادیث تفکیک شود.
۲-تفسیر عقلی( اجتهادی)
قبل از ورود در بررسی این نوع تفسیر، لازم است منظور از عقل را در این بحث مشخص سازیم. مراد از عقل در اینجا همان قوهی ادراک آدمی است که حکم به حُسن و بایسته بودن افعال یا قبح و نبایسته بودن افعال میدهد. با انتساب این حکم به شارع مقدس تکلیف آدمی را در امور نسبت به خداوند مشخص میسازیم و این احکام عقلی اعم از مستقلات عقلی و غیر مستقلات عقلی میباشد که عقل آدمی با بیان ملازمه بین حکمی که از راه شرع و یا عقل ثابت گردیده است و با حکم شرعی و عقلی دیگری و ریختن آن در قالب یک قیاس منطقی به حکم تکلیفی خود در مقابل شارع مقدس دست مییابد. لکن بین مسلمانان در بیان صلاحیت عقل بر استدلال در دسترسی به حکم شرعی اختلاف وجود دارد به این صورت که امامیه و معتزله حکم عقل را به عنوان طریقی جهت نیل به حکم شرعی و دستیابی به واقع و نفس الامر احکام شرعی قبول دارند و لکن دسته دیگری از مسلمانان به نام اشاعره میگویند که تکلیف منشأ آن حکم شارع است نه عقل مثلاً: حکم به وجوب« معرفت خداوند» را شرعی میدانند، نه عقلی که البته در این مسئله جمعی از اخباریین از امامیه نیز با آنها هم صدا میباشند.
سیر تدریجی تفسیر عقلی از قرن دوم آغاز و در قرن ۴ و ۶ به اوج رسید. منظور از تفسیر عقلی، تبیین و تفسیر آیات قرآنی براساس روش تعقلی است. در این روش با تدبر و تعمق در قرآن و درک مفاهیم و معانی آیات بوسیله« عقل» که خود حجت باطنی و پیامبر درونی در وجود انسان است، محقق می شود. این موضوع نیز مورد تأیید قرآن کریم است و برای نمونه آیاتی از قرآن کریم که بیانگر این مطلب است را بیان مینمائیم. آل عمران/ ۱۱۸؛ انبیاء/ ۲۲، نساء/ ۸۲، نحل/ ۶٫
این نوع تفسیر در حقیقت در مقابله با تفسیر به رأی که براساس هوای نفس و بدعت میباشد بوجود آمده است و مراد از آن روشی است که در آن با تکیه بر قواعد قطعی عقلی به شرح و معانی آیات قرآن کریم پرداخته و با تدبّر و تعقل در مضامین آیات به بیان ملازمات قطعی منبعث از ظواهر لفظ می پردازد.
این روش در حقیقت حد وسط تفسیر به رأی و تفسیر نقلی است و از عهد صحابه و تابعین با کمی بعد از تفسیر نقلی آغاز شد.
در این روش مفسر علوم زیادی را به عنوان مقدمه تفسیر باید دارا باشد، از جمله : ادبیات عرب در سطح عالی، اسباب النزول، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین، مطلق و مقید، عام و خاص، محکم و متشابه، علم الحدیث( اعم از رجال و درایه الحدیث)، که عموماً در کتب علوم قرآنی و مقدمه غالب تفاسیر مورد بحث قرار گرفته است.
بنابراین نتیجه میگیریم که قرآن برخلاف عقاید باطل اهل تبحر، استدلال و استنباط و تعمق در آیات را تجویز می کند. صحیحترین روش تفسیر قرآن روشی است که از امکانات سه گانه یعنی« تدبر، سنت و قرآن» استفاده نماید.
۳-۱۰-۱-۶-مصادر تفسیر در عصر تابعین
در این دوره مفسرین در فهم کتابالله تعالی بر آن چه از خود کتاب و نیز آنچه صحابه از رسول خدا روایت نموده اند و نیز آنچه از خود صحابه روایت شده و نیز آنچه از اهل کتاب گرفتهاند و نیز از طریق اجتهاد و رأی اعتماد مینمودند.[۵۹۴] راجع به چهار مصدر اول، و در مورد اجتهاد تابعین باید گفت که ما بسیاری از اقوال آنها را در کتب تفسیری ملاحظه میکنیم، اقوالی که نظر شخصی آنها میباشد و آن در مواردی است که خبری از پیامبر(ص) و یا صحابه دریافت نکرده اند.[۵۹۵]
در بحثهای قبلی بیان شد که: پیامبر(ص) و صحابه تمام قرآن را تفسیر نکردند و فقط به تفسیر مطالب پیچیده آن اکتفا نمودند. اما با گذشت زمان مطالب واضح آن عصر نیز بر مسلمین عصور بعدی مشکل میآمد و در نتیجه مفسرین مجبور به اعمال نظر و استنباط شخصی میشدند.
بنابراین در این دوره باب اجتهاد و رأی باز شد و مفسرین علاوه بر آنچه از صحابه دریافت نموده بودند، رأی و نظر خود را نیز به کار میبستند و هر چقدر این باب بازتر میشد دیدگاه ها و نظریات نیز بیشتر میگردید. و به همین دلیل است که در این دوره اختلاف نظرهایی را مشاهده مینمائیم و مدارس متعددی بوجود آمد که در این میان مدرسه عراق در باب اجتهاد و رأی نسبت به دو مکتب دیگر همانطور که قبلاً بیان کردیم، جلوتر بود. در اینجا به نمونه ای از روش تفسیری موالی میپردازیم:
۳-۱۰-۱-۷- بیان روش تفسیری برخی از موالی
۱-روش تفسیری سعید بن جبیر
سعید بن جبیر از ارادتمندان به اهل بیت علیهم السلام است و روش او تفسیری ویک روش اجتهادی- روایی است. در تفسیر خود به رأی و اندیشه و روایات توجه دارد. همچنین جدا از آنچه که از ائمه اطهار علیهم السلام و صحابه آموخته است در علوم قرآن نیز تبحر دارد و هنگام تفسیر آیات از علوم قرآن کمک میگیرد. وی علم قرائت را از صحابه آموخته و قرائت صحابه را میداند. و گاهی در برخی آیات قرائتی دارد که تنها منحصر به خود اوست.
روش تفسیر سعید بن جبیر در بیان اسباب النزول یک تفسیر روایی است و به آنچه از صحابه و ائمه شنیده است اکتفا می کند و همان را نقل می کند؛ و تفسیر وی در این زمینه یک تفسیر روایی است. اما زمانی که آیه را با توجه به سیاق کلمات یا جملات و آیات تفسیر می کند، تفسیرش تفسیر اجتهادی و روشمند است . گاهی علاوه بر آنکه در فهم آیه به عقل و اندیشه اکتفا و برای بیان صحت گفتار و رأی خود به احادیث و روایات تمسک می کند. از آن جمله در تفسیر آیه ۶۸/ سوره فرقان میگوید: مراد از نفس در این آیه، نفس مؤمن است.
۱-۱-قرائت
پژوهش های انجام شده با موضوع بررسی تأثیرگذاری های موالی بر تفسیر قرآن کریم- فایل ۱۵