ابتکار شخصی
ابتکار شخصی بعد دیگری از OCB است. این شکل از OCB، رفتار فرا نقشی است که بالاتر از حداقل سطوح مورد انتظار نیازمندهای کلی قرار دارد. نمونه هایی از چنین رفتارهایی شامل فعالیتهای خلاقانه داوطلبانه و طراحیهای نوآورانه برای بهبود وظیفه شخصی و یا عملکرد سازمانی است. موتوویلدو و بورمن انجام دادن مشتاقانه و داوطلبانه فعالیتهای وظیفهای را به عنوان مؤلفههای این سازه بیان کردند ارگان نشان داد که تمایز میان اینگونه از رفتارها و رفتارهای درون نقش بسیار مشکل است به خاطر اینکه تفاوتها بیشتر در میزان ابتکاری بودن است تا در نوع آن ها و بنابرین شاید اینکه برخی از محققان این بعد را در مطالعاتشان بر روی OCB در نظر نگرفتهاند تعجبآور نباشد (پودو سکاف، ۲۰۰۰).
رفتار مدنی
رفتار مدنی در سازمان بعد دیگری از OCB است که از مباحث گراهام در مورد مسئولیتپذیری کارمندان به عنوان شهروندان یک سازمان اقتباس میشود. رفتار مدنی به عنوان یک سطح کلان از علاقه یا تعهد به سازمان به عنوان یک کل است که به عنوان یکی از مفاهیم اصلی شهروندی ریش هدر تمایل به مشارکت در فعالیتهای حکومت دارد (برای مثال حضور در تظاهرات، شرکت در بحثهای سیاسی، اظهارنظر در مورد استراتژیهای جاری سازمان و غیره)
نظارت بر محیط به منظور شناسایی فرصتها و تهدیدها (برای مثال، در نظر گرفتن تغییرات صنعت از جهت تأثیرات آن بر سازمان) حتی با هزینه شخصی نمونهای از این رفتارهاست. این رفتار منعکس کننده شناخت فرد است از اینکه او جزیی از یک کل بزرگتر است و همان طور که شهروندان به عنوان اعضای جامعه در قبال جامعه مسئولیتهایی را میپذیرند او نیز به عنوان یک سازمان مسئولیتهایی را در قبال سازمان بر عهده دارد.
توسعه شخصی
توسعه شخصی آخرین بعد OCB است. توسعه شخصی شامل رفتارهای داوطلبانه کارکنان به منظور بهبود دانش، مهارت و تواناییهایشان است. ویژگی چنین رفتاری این است که یادگیری مجموعه جدیدی از مهارتها به منظور توسعه دامنه مشارکت در سازمان انجام میگیرد (پودو سکاف ۲۰۰۰) با مطالعه ادبیات موضوع میتوان به این نتیجه رسید که تقریباً تمام تحقیقات OCB به وسیله مقاله کاتز[۶۱] (۱۹۶۴) تحت تأثیر قرارگرفته است و شاید جای تعجب نباشد که به یک تشابه قوی میان انواع OCB و ابعاد رفتارهای خودجوش و نوآورانه ( که کاتز در مقاله خود به بررسی آن ها پرداخته است) برسیم. با بیان ابعاد موردنظر کاتز میتوان این تشابه را مشاهده کرد. این ابعاد عبارتاند از:
(۱) همکاری با دیگران (۲) حمایت از سازمان (۳) ایده های داوطلبانه (۴) خودآموزشی و (۵) داشتن نگرش مطلوب به سازمان.
به عنوانمثال همکاری با دیگران منعکس کننده ابعاد کمک به دیگران و رادمردی و گذشت است. حمایت از سازمان منعکس کننده ابعاد رفتار مدنی و وفاداری به سازمان است. ایده های داوطلبانه و سازنده منعکس کننده بعد ابتکارات شخصی است. خودآموزشی منعکس کننده بعد توسعه شخصی است و درنهایت داشتن نگرش مطلوب نسبت به سازمان منعکس کنند وفاداری و شاید هم رادمردی و گذشت باشد (پودوسکاف ۲۰۰۰) نهایتاًً باید گفت ابعادی که بیشترین توجه را میان محققان به خود جلب کردهاند، عبارتاند از: نوعدوستی، [۶۲] وجدان[۶۳]، ادب و ملاحظه[۶۴]، رادمردی و گذشت[۶۵]، رفتار مدنی[۶۶].
این ۵ بعد توسط اورگان در سال ۱۹۸۸ مطرح شدند و پاچساکوف و همکارانش در سال ۱۹۹۰ با کمک روش تحلیل عاملی برای هرکدام از این ۵ بعد، مقیاس سنجش استانداردی ایجاد کردند که این قیاسها در سالهای بعد برای سنجش OCB مورداستفاده بسیاری از محققان قرارگرفته است.
نوعدوستی، کمک به دیگر اعضای سازمان در رابطه با مشکلات و وظایف مرتبط است. مانند کارکنانی که به افراد تازهوارد یا کم مهارت کمک میکند.
وجدان به رفتارهای اختیاری گفته میشود که از حداقل الزامات نقش فراتر میرود. مثل فردی که بیشتر از حالت معمول سرکار میماند و یا کارمندی که وقت زیادی را برای استراحت صرف نمیکند.
ادب و ملاحظه
به تلاش کارکنان برای جلوگیری از استرسها و مشکلات کاری در رابطه با دیگران گفته میشود.
رادمردی و گذشت نشان دادن تحمل و گذشت در شرایط ایده آل سازمان بدون شکایت و غرغر کردن میباشد.
رفتار مدنی، تمایل به مشارکت و مسئولیتپذیری در زندگی سازمانی و نیز ارائه تصویری مناسب از سازمان میباشد (پودوسکاف، ۲۰۰۰ و بل و منگاچ[۶۷] سال ۲۰۰۲).
عوامل مؤثر در بروز رفتارهای شهروندی سازمانی
دلایل بروز رفتارهای شهروندی موضوع بسیاری از تحقیقاتی بوده است که موردتوجه محققین رفتار سازمانی و روانشناسی اجتماعی قرارگرفته است.
کوششها برای درک همبستگیها و علل عمدتاًً بر خصوصیات فردی متمرکز بوده است، خصوصیات فردی توسط پودسکاف و همکارانش در دو گروه طبقهبندیشده است.
نگرشها و شخصیت، نگرشهایی که بر رفتارهایی که شهروندی سازمانی رابطه معناداری دارند عبارتاند از: رضایت شغلی، تعهد سازمانی، درک انصاف و عدالت، درک حمایت سرپرست و یا سازمان و نگرشهای شغلی درونی و بیرونی.
در طبقه شخصیت نیز متغیرهایی مثل: عاطفه، سازگاری و وجدان قرار میگیرند. اما کارکنان اعم از اینکه رفتارهای شهروندی بروز میدهند یا خیر در خلأ نیستند. آن ها تحت تأثیر سازمان نیز قرار دارند. تحقیقات انجامشده روی فردگرایی – جمعگرایی به عنوان یکی از مؤلفههای فرهنگ حاکی از آن است که فردگرایی رابطه منفی با OCB دارد در حالی که جبرگرایی با OCB ارتباط مثبت دارد. (سامچ[۶۸] و رون[۶۹]، ۲۰۰۷).
نگرشها [۷۰]
بر اساس تحقیقات انجامشده، نگرش کارکنان یک سازمان نسبت به موضوعات مختلف، میتوانند در بروز یا عدم بروز رفتارهای شهروندی سازمانی مؤثر باشند.
بخشی از این نگرشها به هنگام ورود یک فرد به سازمان با او همراه هستند، اما درعینحال سازمان میتواند در تغییر و شکلدهی بسیاری از نگرشها نقش داشته باشد و از این طریق بروز و یا عدم بروز رفتارهای شهروندی سازمانی را کنترل نماید.
در یک دستهبندی کلی میتوان گفت که نگرش کارکنان نسبت به موارد مطرحشده در ذیل در بروز رفتارهای شهروندی سازمانی مؤثر است.
رضایت شغلی [۷۱]
بهطورکلی رضایت شغلی و OCB همدیگر را تقویت میکنند برای مثال در یکی از اولین تحقیقات روی کارکنان دانشگاه بیتمن و ارگان (۱۹۸۳) دریافتند که بین معیارهای عمومی رضایت شغلی و OCB رابطه معناداری وجود دارد (زچ[۷۲]، ۲۰۰۲)
اساساً ایده های اولیه درباره بروز رفتارهای شهروندی سازمانی از این اعتقاد اورگان شکل گرفت که «رضایت شغلی تمایل کارکنان را برای کمک به همکارانشان و بروز رفتارهایی که به حس و بهبود ساختار سازمان کمک میکنند، افزایش میدهد. (موتاویدلر[۷۳]، ۲۰۰۰) »