تشویق و افزایش مشارکت مردم در هر مرحله از فرایند برنامهریزی بسط و ترویج سرمایهگذاریهای کوچک، که مردم قادر به اجرای آن باشند کاهش هزینههای مردم و در مقابل افزایش درآمدهای آنان تشویق مردم در جهت تداوم و نگهداری پروژههای توسعه (افزایش آگاهیهای مردم و کاهش زمان و هزینه طرحها و پروژهها) مشارکت در حکم وسیلهای برای گسترش و توزیع دوباره فرصتها باهدف اتخاذ تصمیمهای جمعی، همیاری در توسعه و بهرهمندی همگانی از ثمرات آن است. این مشارکت میتواند در تمامی مراحل مختلف تصمیمگیری، اجرا (عملیات، مدیریت و اطلاعرسانی)، تقسیم منافع، و ارزیابی وجود داشته باشد. ۲-۶-۱-۴ رویکردهای فضایی، منطقهای و ناحیهای: استراتژیهای تحلیل مکانی والتر کریستالر[۱۰] (۱۹۳۳) برمبنای نظریات فون تونن[۱۱] و آلفرد وبر[۱۲] (۱۹۰۹) نظریه ”مکان مرکزی“ را ارائه نمود که بر اساس میزان جمعیت، نقش و کارکرد، فاصله، پراکندگی سکونتگاههای انسانی به شرح و تبیین ساختار (چارچوب) فضایی سکونتگاهها و حوزه نفوذ آنان (و بالطبع سروسامان دهی به نحوه چیدمان نقاط شهری و روستایی) میپردازد. متخصصان این زمینه با پذیرش علم جغرافیا (بهعنوان تحلیلگر فضای زیست)، به استفاده از نظریات برجسته دیگر در رابطه با تقسیمبندی فضایی-مکانی و ساماندهی فضا نیز مبادرت نمودند. سه نظریه مطرح در این زمینه را میتوان بهطور خلاصه اینگونه معرفی نمود: نظریه زمینهای کشاورزی (جی.اچ.فون تونن): این نظریه به تحلیل چگونگی استفاده و سروسامان دهی به زمینهای کشاورزی میپردازد. بر اساس این نظریه فعالیتهای کشاورزی و ارزش زمینها متناسب بافاصله آن ها از بازار (شهری) تعریف میشود (دوایر متحدالمرکزی حول شهرها). نظریه مکانیابی صنایع (آلفرد وبر): بر اساس این نظریه، صاحبان صنایع میکوشند مکانی را جهت استقرار کارخانههای خود برگزینند که با حداقل هزینه تولید محصول و توزیع آنان (هزینههای حملونقل) همراه باشد. درواقع زنجیرهای از جریان کالا، خدمات و اطلاعات (وزن و نحوه تعامل آن ها) ما را قادر به مکانیابی صحیح صنایع میکند. نظریه مکان مرکزی (والتر کریستالر): براساس این نظریه، هر مکانی که موقعیت مرکزی مییابد با تولید و توزیع هرچه بیشتر کالا و خدمات در حوزههای اطراف (یا منطقه نفوذ) به تحکیم موقعیت مرکزی خود میپردازد، به همین خاطر، چنین مکانهای مرکزی، خدمات بیشتری را در خود متمرکز میسازند. برمبنای این نظریه، نقاط مرکزی در قالب نظامی سلسلهمراتبی (مبتنی بر جمعیت، فاصله، نقش یا کارکرد) عمل مینمایند. طبق این نظریه، خریداران، کالاها و خدمات موردنیاز خود را از نزدیکترین بازار فروش در دسترس تهیه میکنند. استراتژی توسعه روستا- شهری از پایان دهه ۱۹۷۰، در واکنش به زوال الگوهای توسعه و پس از استراتژی ”نیازهای پایه“ سازمان جهانی کار (۱۹۷۶)، استراتژی توسعه روستا-شهری یا منظومه کشت-شهری (اگروپولیتن) مطرح گردید. برای درک بهتر این استراتژی باید الگوی ”مرکز-پیرامون“ و استراتژی نیازهای پایه را دانست. تحقیقات فریدمن[۱۳] (در آمریکای جنوبی) نشان داده است که میتوان فضای زندگی را به دو بخش ”مرکز“ و ”پیرامون“ تقسیم نمود که رابطه بین این دو نظام، استعماری است و پیامد آن قطبی شدن در مرکز و حاشیهایشدن در پیرامون است. استراتژی نیازهای پایه نیز چرخش آشکاری بود از استراتژیهای متداول تولید محور، صنعتمدار و شهرگرا به سمت استراتژیهای مردممحور، کشاورزیمدار و روستاگرا. استراتژی روستا-شهری برمبنای الگوی مرکز-پیرامون (تجمع سرمایه و منافع در نقاط شهری) و متأثر از استراتژی نیازهای پایه (رفع فقر و ایجاد اشتغال، خوداتکایی، و تأمین مایحتاج اصلی)، این محورها را برای توسعه مناطق روستایی پیشنهاد میکند: درونگرایی، حفاظتگرایی، خودگردانی (خودکفایی)، و نهادینهسازی مشارکت. استراتژی یوفرد این استراتژی برپایه نقش فعالیتها و کارکردهای شهری در توسعه روستایی (و منطقهای) تعریف میشود که شامل این مراحل میگردد: تجزیهوتحلیل منابع ناحیهای، تدوین نقشه تحلیلی منطقه، تحلیل نظام سکونتگاهی، تحلیل ارتباطات فضایی، تحلیل دسترسیها (ارتباطات)، تحلیل شکاف عملکردی، تنظیم استراتژیهای توسعه فضایی، تعیین نارسایی پروژهها و برنامههای توسعه، بازبینی و نهادینهسازی تحلیلهای فضایی در برنامهریزی روستایی و ناحیهای. این استراتژی با ارائه اطلاعات فراوان و ذیقیمتی به سیاستگذاران و برنامهریزان، آنان را در توزیع سرمایهگذاریها در راستای یک الگوی متعادل جغرافیایی (اقتصادی و فیزیکی) یاری میدهد. ارزیابی توسعه پایدار روستایی: ارزیابی وسیلهای برای بررسی ارزش یا میزان یک ایده و وسیلهای برای سنجیدن میباشد. ارزیابی به ما اجازه میدهد تا مروری بر پیشرفت، تخصیص مؤثر منابع تغییرات ایجادشده و آگاهی از انجام بهتر کارها داشته باشیم. ارزیابی بهطور اساسی فرایند مسئله گشای ایدهالی است که ما برای آگاهی از جهانمان استفاده میکنیم. ارزیابی می تواند بینشی را آشکار کند که منجر به بالا رفتن آگاهی و درنهایت دگرگونی اجتماعی شود و لذا برای عملیات توسعه پایدار ضروری است (Troman, 2005: 4). ارزیابی ما را در تعریف اهداف توسعه پایدار و ارزشیابی پیشرفت در جهت رسیدن به آن اهداف کمک می کند. ارزیابی پایداری در ادبیات و تجربیات توسعه در دو زمینه مختلف استفاده می شود. نخست اشاره به بررسی پیشرفتها در جهت پایداری دارد، خواه اجتماعی باشد یا سازمانی و دوم اشاره به تلاش برای ارزیابی پایداری پروژه های پیشنهادی، طرحها، رهیافتها یا قوانین تدوینشده قبل از اینکه اجراشده باشند، دارد (Emmanual, 2007: 20) ارزیابی پایداری معمولاً بهعنوان بخشی از فرایند سنجش تأثیر جنبه های مختلف توسعه پایدار محسوب می شود (Environment of the Finland’s ministry, 2007). ارزیابی پایداری منعکسکننده اندازه گیری و سنجش و به طور فزاینده بهعنوان مهمترین ابزار جهت تغییر شرایط در راستای توسعه پایدار میباشد Pope & annandale, 2004: 596) به نقل از عنابستانی، ۱۳۹۰: ۱۰۹). عبارت دیگر ارزیابی پایداری می تواند بهعنوان وسیلهای برای شناسایی و سنجش احتمال و میزان تغییر سیاست و یا اندازه گیری اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی تعریف شود (George, 2003: 3). درصورتیکه توسعه پایدار هدف نهایی باشد نیاز به ابزار و روشهایی است تا بتوان به کمک آن ها حرکت بهسوی پایداری را در مقیاسهای مختلف(جهانی، ملی و محلی) اندازه گیری کرد (افتخاری، ۱۳۸۲: ۱۶). ارزیابی پایداری بهصورت فزایندهای تحت تأثیر مجموعه از ابزارهای ارزیابی میباشد (Ness, 2007: 500). این ابزارها در قالب چهارچوبهای ارزیابی توسعه پایدار قابلاستفاده میباشند. چهارچوبهای ارزیابی در انتخاب ابزارهای مناسب و کارآمد و سهولت استفاده از مؤثر و مفید میباشند. چهارچوب ارزیابی از یکسو جهت بررسی جنبه های مختلف سیاستگذاری در راستای کنترل تغییرات پایداری و از سوی دیگر برای ارائه راهنمایی جهت اجرایی ارزیابی جامع و یکپارچه مورداستفاده قرار میگیرند. بر اساس مطالعات صورت گرفته بهطورکلی چهار دسته از چهارچوبهای ارزیابی قابلملاحظه میباشند: ارزیابی آثار زیستمحیطیEIA[14]) )؛ ارزیابی راهبردی محیطزیست(SEA[15])؛ ارزیابی تأثیر(IA[16])؛ و ارزیابی یکپارچه پایداریISA[17]) ) (عنابستانی، ۱۳۹۰: ۱۱۱). دستیابی به توسعه پایدار، نیازمند ارزیابی وضع موجود پایداری است. برای پاسخ به چالشها قلمرو ارزیابی پایداری بهسرعت درحالتوسعه است. تعداد ابزارهایی که ادعا می شود میتوانند برای ارزیابی توسعه پایدار استفاده شوند، هرروز در حال افزایش است و به طور همزمان بسیاری از ابزارها در مقایسه با قبل دستورالعمل کاربردی، داده ها و تجارت بهتری را در انجام و مطالعه موردی ارائه می دهند(Ness, 2007: 499) بهطوریکه با توجه به مطالعات صورت گرفته، تاکنون طبقه بندیهای متعددی از شیوه ها و ابزارهای ارزیابی و سنجش پایداری صورت گرفته است که درمجموع همه آن ها را میتوان در سهطبقه کلی قرارداد (singh, 2009: 196). ارزیابی پایدار بر اساس شاخص ها: در این شیوه از یک یا چندین شاخص و نماگر برای ارزیابی پایداری استفاده می شود. ارزیابی بر اساس شاخص ها اقدامات ساده اولیه برای ارزیابی بودند که غالباً بهصورت کمی بهمنظور بیان وضعیت اقتصادی، اجتماعی و یا توسعه محیطی در سطح منطقهای و ملی بهکار گرفته میشدند. در برخی از مواقع نیز چندین شاخص با یکدیگر ترکیب میشوند و پایداری از طریق شاخص ها و معیارها اندازهگیری و محاسبه می شود و روند آن از گذشته تا حال پیگیری میگردد تا درنهایت با درک این روند، امکان بینشی کوتاهمدت برای تصمیمات مرتبط به آینده ایجاد شود (Ness, 2007: 500). بنابراین ابزارها در شیوه گفتهشده از ارزیابی پایداری، یا غیر یکپارچهاند که نمی توانند با پارمترهای طبیعی- اجتماعی ادغام شوند، یا یکپارچهاند بدین معنی که ابزارهایی ترکیبی برای مجموع ابعاد مختلف به شمار میروند (خسروبیگی، ۱۳۹۰: ۱۵۷ به نقل ازStaniškis, 2009: 52-53 وHenri, 2008: 166 ). ارزیابی پایداری تولیدمحور: این شیوه ارزیابی عمدتاً به برآیند پایدار بودن فعالیتها و اقدامات اجرایی توجه داشته است و بیشتر در حوزه های اقتصادی و زیستمحیطی کاربرد دارد. در این شیوه ارزیابی بر جریانهای مرتبط با تولید و مصرف کالا و خدمات و نتایج زیستمحیطی آنهاست. درواقع در این طبقه، تمرکز معطوف ارزیابی جریانهای مختلف در خصوص محصولات مختلف و یا در خدمات است. به بیانی دیگر میزان استفاده از منابع و اثرهای زیستمحیطی در طول زنجیره تولید و یا از طریق چرخه عمر محصول ارزیابی می شود (Ness, 2007: 503) که هدف از آن شناسایی ناکارآمدی در سطح برنامه ریزی، مدیریت و اجرا و خطرهای خاص ناشی از آن در ایجاد ناپایداری، به ویژه اثرهای زیستمحیطی است و نتیجه آن کمک به تصمیم گیری و سیاستگذاری توسعهای در پهنه سرزمین خواهد بود Environment of the Finland’s ministry, 2007: 14)). ارزیابی یکپارچه پایداری: در این شیوه ارزیابی، تمرکز اساسی بر روی ابزارها و شیوهای ارزیابی پایداری است که به سنجش کل سیستم به لحاظ پایدار بودن در ابعاد مختلف آن می پردازد و برخلاف شیوه های ارزیابی در دوطبقه قبلی یکپارچه و سیستمی است و عمدتاً به دلیل همهجانبهنگری پروژه محور است و در سطح محلی و منطقهای قابلیت پیادهسازی را دارد. در چهارچوب ارزیابی یکپارچه پایداری، ابزارهای ارزیابی یکپارچه روی برنامه ریزی تمرکز دارند و اغلب اشکالی از طرحهای مختلف را با خود به همراه دارند. بسیاری از ابزارهای ارزیابی یکپارچه پایداری مبتنی بر روش تجزیهوتحلیل سیستمی و یکپارچه شمال ابزارهای گسترده برای مدیریت مسائل پیچیده است (خسرو بیگی، ۱۳۹۰: ۱۵۸). تجزیهوتحلیل سیستمهای پویا یکی از این ابزارهاست که در ادامه توضیح داده می شود. شکل ۲-۴: روشهای اصلی ارزیابی پایداری منبع: (خسرو بیگی، ۱۳۹۰: ۱۵۹ به نقل از singh, 2009: 196). اینکه چگونه میتوان پایداری را ارزیابی کرد، سؤالی است که با بررسی روشها، چهارچوبها و معرفهای مناسب انجام می شود. مسائل پیچیده توسعه پایدار نیازمند مجموعههایی بههمپیوسته از معرفها با ترکیبهای از معرفها در قالب شاخص ها است. بر اساس مطالعات تاکنون ۴۰۰ شاخص برای توسعه پایدار تعریفشده است که بیشتر آن ها در راستای طرحهای پیشنهادی سازمان ملل در رابطه با توسعه پایدار میباشد. نمونههایی از آن ها در جدول زیر بیانشده است: جدول۲- ۲: ابعاد و شاخص های پایداری سازمان یا منبع بعد شاخص کمیته امور اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل (سال ۲۰۰۰) (Golusin, 2009 :69) اجتماعی سواد- اشتغال- سلامت ذخایر آب- خانوار- کیفیت زندگی- میراث فرهنگی- توزیع درآمدوفقر- نرخ جرائم- جمعیت- دسترسی به منابع و… اقتصادی انرژی- مدلهای تولید و هزینه- مدیریت پسماندها- حملونقل- معدنکاوی- ساختار اقتصادی و توسعه- تجارت- بهرهوری محیطی کیفیت و پاکی آب- کشاورزی/آذوقه-شهرنشینی- اراضی ساحلی- وضعیت اکولوژیکی دریاها- ماهیگیری- آلودگی هوا- پایداری توریسم- پایداری مدیریت جنگل- تغییرات در استفاده از خاک نهادی و تشکیلاتی همگرایی در سیاستگذاری- بازسازی ظرفیتها- دسترسی عموم به اطلاعات- قرداد همکاریهای بینالمللی- مشارکت عمومی- سازمانهای قانونی و قانونگذاری رهیافتهای پیشنهادی توسعه پایدار
ارزیابی توسعه پایدار روستایی با رویکرد سیستمی- قسمت ۶