صادقی و جلالی راد (۱۳۸۳، ب) در رابطه با نقش دو پل پیاپی در تغییر عمق و گستره سیلگیری در حوزه آبخیز دارآباد تهران انجام شد، ایشان از نرم افزارHEC-RAS برای تحلیل جریان و نقشههای بزرگ مقیاس منطقه برای انتقال پهنههای سیل روی آنها استفاده نموده و نتایج بدستآمده دلالت بر نقش متفاوت و مؤثر پلها در تغییر عمق و گستره سیلاب داشته است.
قلی زاده (۱۳۸۳) به بررسی نقش دخالت های انسانی بر رفتار سیل در بخشی از رودخانه کن تهران با بهره گرفتن از نرم افزار هیدرولیکی HEC-RAS پرداخت و نقش دخالت های انسانی شامل پل ها، آب گذر ها، آبشکن ها و احداث پارک ارم را در طول بازه ای به طول ۷ کیلومتر در دوره بازگشت های متفاوت بررسی کرد . نتایج پژوهش وی حاکی از تأثیر متفاوت هر یک از دخالت های مذکور بر عمق و سطح سیل گیری بوده و تعیین دوره بازگشت بهینه برای هریک از سازه ها در بازه مورد نظر مشخص نمود که آب گذرها و شیب شکن ها به ترتیب، بیشترین و کمترین تأثیر را در عمق و سطح سیل گیری دارند.
نتایج بررسی صادقی (۱۳۸۴) در مطالعه تهیه مدل تخمین رسوب لحظهای در حوزه آبخیز زرین درخت بیانگر توانایی مفهوم رگرسیون در تهیه دو معادله جداگانه برای شاخه های بالارونده و پایینرونده آبنگار بوده است.
سلطانی و مدرسی (۱۳۸۴) با بهره گرفتن از روشهای آماری به بررسی تغییرات رسوبدهی حوزه آبخیز قلعه شاهرخ پرداختند که تغییرات شدید رسوبدهی که ناشی از تغییرات مداوم کاربری اراضی بوده در سالهای اخیر به علت مدیریت اراضی روند کاهشی در آمار رسوب این حوزه را تعیین کردند.
یوسفوند و همکاران (۱۳۸۴) به اثر کلاسهبندی داده های رسوب رودخانه قرهسو بر اساس زمان اندازه گیری پرداختند و نتیجه گرفتند در مدلی که داده های رسوب اندازه گیری شده بر اساس زمان اندازه گیری به داده های ماههای پرآب و کم آب تقسیم شده اند، میانگین مربعات خطا نسبت به سایر مدلها کمتر بوده و بعنوان مدل بهینه انتخاب گردیده است. همچنین بیشترین میانگین مربعات خطا مربوط به مدلی است که در آن تفکیک داده ها صورت نگرفته و تنها یک رابطه رگرسیونی بین تمامی مقادیر رسوب و دبی جریان برقرار گردیده است.
صادقی و همکاران (۱۳۸۴) به تهیه معادله سنجه رسوب برای شاخه بالارونده و پایینرونده هیدروگراف در حوزه آبخیز زرین درخت در استان چهار محال و بختیاری پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که تفکیک داده های اندازه گیری رسوب بر حسب موقعیت قرارگیری آنها در هیدروگراف سیل مربوطه موجب افزایش دقت تخمین از حداکثر ۷۸ درصد در حالت کلی به بیش از ۹۰ درصد در هر یک از شاخهها شده که به مراتب بر دقت تخمینها افزوده و امکان تهیه رسوبنگارها را نیز مهیا ساخته است.
دستورانی(۱۳۸۵) با ارزیابی کارآیی بستههای نرمافزاری مختلف در شبیهسازی جریان در زیر پلها به نتیجه رسید که جهت شبیهسازی جریان در زیر پل قوسی، دو نرم افزار HEC-RAS و ISIS (خصوصا HEC-RAS) توانایی و دقت بیشتری را نشان داد لکن نتایج حاصل از MIKE11 در این مرحله فاصله زیادی با نتایج آزمایشگاهی داشت. همچنین در رابطه با شبیهسازی جریان در زیر پل مستقیم عرشهدار، هر سه نرمافزار نتایج معقولی ارائه دادند؛ نتایج HEC-RAS در مقایسه با دو نرم افزار دیگر به مقادیر آزمایشگاهی نزدیکتر بود.
مساعدی و همکاران (۱۳۸۵) بر اساس هیدروگراف ماهانه به بهینهسازی روابط دبی آب- رسوب معلق ایستگاههای هیدرومتری واقع بر شاخه اصلی گرگانرود پرداختند. نتایج نشان داد که مقدار رسوب در شاخه صعودی هیدروگراف جریان برای یک دبی مشخص بیشتر از شاخه نزولی است.
پرتانی و مجدزاده (۱۳۸۵) با برسی روشهای برآورد بار معلق رودخانه قزل اوزن ومقایسه آنها، معادله مناسب برای ۵ ایستگاه بر روی این رودخانه را انتخاب کرده و بار رسوب را برای ترازهای مختلف سطح آب با گام های نیم متری به دو روش اصلی هیدرولوژیکی (داده های مشاهده شده) و روش هیدرولیکی (معادلات تجربی و آزمایشگاهی رسوب) محاسبه شده و سپس با مقایسه آنها و بررسی رفتار روابط مختلف و عوامل موثر در میزان محاسبات، معادله مناسب برای هر ایستگاه انتخاب و پس از واسنجی معادلات، یک معادله نهایی برای محاسبه بار معلق رودخانه قزل اوزن با تعیین ضرایب واسنجی ارائه نمودند.
لطیفی و حسنزاده (۱۳۸۵) با بررسی مقادیر رسوب انتقالی در پنج ایستگاه هیدرومتری روی رودخانه گاماسیاب و سرشاخه های اصلی آن، به کمک معادلات انتقال رسوب و با آزمون چند روش به این نتیجه رسیدند که روش تلفیق دبی متوسط روزانه جریان و منحنی سنجه تک خطی کمترین میانگین مربعات خطا و بیشترین ضریب تبیین را نسبت به سایر روشها دارا میباشد.
مهبد و همکاران (۱۳۸۶) عوامل هیدرولیکی خاک را در منطقه باجگاه شیراز، به روش معکوس و با بهره گرفتن از روش بهینهیابی الگوریتم ژنتیک تخمین زدند که نتایج حاصل از بهینهیابی اختلاف کمی با نتایج اندازه گیری شده داشت.
پوراغنیائی و همکاران (۱۳۸۶) رسوب برآوردی سالیانه از انواع روشهای ترسیم منحنی سنجه را با نتیجه مدل پسیاک در حوزه آبخیز مادون خوزستان مقایسه کردند و نتیجه گرفتند که معادله سنجه فائو کمترین اختلاف را با مدل مذکور دارد و بعنوان روش بهینه عمل می کند.
مصباحی و همکاران (۱۳۸۶) در تحلیل خطر پذیری و مدیریت سیلاب و تحلیل اقتصادی آن با بهره گرفتن از نرمافزارGIS و HEC-RAS در گرگانرود ضمن بهبود روش سنتی پهنه بندی سیلاب که بر اساس یک دوره بازگشت بخصوص و ثابت، بهدست میآمد، نحوه ایجاد نقشههای خطر پذیری سیلاب، با یک الگوریتم و دستورالعمل مشخص و استفاده علمی و عملی از آن بیان شده است که می تواند به عنوان نگرشی تازه ، مورد استفاده محققین و مهندسین شاغل در صنعت آب کشور قرار گیرد. نجفی (۱۳۸۶) به مطالعه و بررسی رسوبدهی حوزه آبخیز سد دز با بهره گرفتن از سیستم هوشمند شبکه های عصبی مصنوعی پرداخت. نتایج نشاندهنده این واقعیت است که از میان روشهای تجربی بررسی شده (شوکلیچ، بوکس و توفالتی) در این تحقیق، نمی توان روش واحدی را به عنوان بهترین و مناسبترین روش انتخاب نمود چرا که هریک از این روشها در محل هر ایستگاه نمونهبرداری، نتایج متفاوتی را ارائه مینمایند. نتایج حاصل از کاربرد مدلهای شبکه عصبی مصنوعی درشبکه رودخانهای دز دلالت بر توانایی این مدلها در برآورد بار رسوبی رودخانه داشته و بر اساس معیارهای متداول نتایج قابل قبولی ارائه نموده است. رحمانی (۱۳۸۶) با برآوردبار رسوبی با بهره گرفتن از مدلهای تجربی مبتنی بر خصوصیات هیدرولیکی جریان در رودخانه کرج به این نتیجه رسید که برای بار بستر، معادله فانراین و برای بار معلق، معادله انیشتین برآورد منطقیتری را ارائه می دهند.
وروانی و همکاران (۱۳۸۷) با بهره گرفتن از روش های ترسیم منحنی سنجه و انواع ضرایب اصلاحی به ارزیابی مقادیر برآوردی ۱۰ نوع منحنی سنجه رسوب در ۵ ایستگاه هیدرومتری منتخب از مناطق اقلیمی مختلف کشور پرداختند. نتایج تحقیقات آنها نشان داد که کاربرد ضریب حداقل واریانس باعث افزایش صحت و دقت منحنیهای سنجه در برآورد متوسط رسوب روزانه (MVUE) نااریب میگردد. اما این ضریب اصلاحی در برآورد رسوب جریانهای سیلابی عملکرد رضایتبخشی ندارد.
فرخزاده و همکاران (۱۳۸۷ ) منحنی سنجههای رسوب را بصورت منطقهای مورد ارزیابی قرار دادند. آنها نتیجه گرفتند که بالا بودن شیب منحنی سنجه می تواند گویای بالا بودن رسوبخیزی یک حوزه باشد. همچنین نتیجه گرفتند که در اراضی با پوشش گیاهی خوب شیب منحنی سنجه کمتر است. از طرفی هم درصد مساحت اراضی حساس به فرسایش با شیب منحنیها رابطه مستقیم دارد. در نتیجه کاهش شیب منحنیها به ازای یک دبی جریان یکسان، مقدار رسوب کمتر خواهد بود.
صادقی و همکاران (b1387) عوامل مؤثر در روابط بین رسوبنگارها و آبنگارها و حلقههای سنجه برای رگبارهای به وقوع پیوسته در آبخیز می در ژاپن را بررسی نموده و به این نتیجه رسیدند که به ازای دبی معین، رسوب برآورد شده در شاخه صعودی هیدروگراف بیش تر از شاخه نزولی می باشد.
عباسی و همکاران (۱۳۸۸) در برآورد نسبت بار بستر به بار معلق در رودخانه های البرز مرکزی (مطالعه موردی رودخانه های جاجرود و طالقان) بررسی نتایج نشان می دهد که در هردورودخانه معادله شوکلیچ بهترین معادله برای برآورد بار بستر و برای برآورد بار معلق، معادله بگنولد برای رودخانه طالقان و معادله انیشتین برای رودخانه جاجرود بهترین برآورد را برای انتقال رسوب انجام می دهند. نسبت بار بستر به بار معلق با توجه به نتایج بهترین معادلات در رودخانه جاجرود ۳۷۶ درصد و در رودخانه طالقان ۱۴/۷ درصد برآورد گردید.
دهقانی و همکاران (۱۳۸۸) در تخمین بار معلق به دو روش منحنی سنجه رسوب و هوش مصنوعی در رودخانه دوغ (گلستان) به این نتیجه رسیدند که شبکه عصبی مصنوعی با دقت بالا می تواند نسبت به روش منحنی سنجه رسوب برای تخمین بار معلق مورد استفاده قرار گیرد.
فقیه (۱۳۸۸) در منطقه کردستان با ارزیابی شبکه عصبی مصنوعی و بهینه سازی آن با روش الگوریتم ژنتیک در تخمین داده های بارش ماهانه به این نتیجه رسید که شبکه عصبی مصنوعی در مدلسازی و برآورد مکانی بارش ماهانه از دقت بالایی برخوردار بوده و تلفیق آن با الگوریتم ژنتیک برای بهینه سازی شرایط اجرای شبکه عصبی مصنوعی مثبت ارزیابی گردید و روش تلفیقی در اکثر موارد برتری خود را نسبت به اجرای شبکه عصبی بدون بهینه سازی نشان داد.
شوریان و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی معادلات مناسب جهت برآورد بیلان رسوب رودخانه دز را تعیین نمودند. بهرامی و همکاران (۱۳۸۸) به محاسبه بار کل رسوب رودخانه فیروزآباد در محل سد هایقر با بهره گرفتن از روشهای هیدرومتری، هیدرولیکی و تجربی( MPSIAC) در قالب GIS پرداختند. در این پژوهش جهت شبیهسازی رودخانه از نرمافزار HEC-RAS استفاده شد و با بهره گرفتن از روابط موجود بار کل رودخانه محاسبه گردید و با روش تجربی مقایسه گردید.
اعلمی و همکاران (۱۳۸۸) برای برآورد تغییرات پایاب سد شهید مدنی، از نرمافزار HEC-RAS 4.0 استفاده کردند. در این مطالعه مسأله فرسایش و رسوبگذاری در بستر رودخانه در پایاب مخزن سد شهید مدنی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از این است که معادله انتقال رسوب لارسن نتایج قابل قبولتری در مقایسه با سایر معادلات حاصل می کند. همچنین باتوجه به پروفیلهای تغییرات بستر، فرسایش بیشتر در نزدیکی سد مشاهده می شود، ولی رسوبگذاری در پاییندست و انتهای محدوده مورد مطالعه بیشتر به چشم میخورد.
امامقلیزاده و همکاران (۱۳۸۹) در بررسی وضعیت فرسایش و رسوبگذاری رودخانه شیرین دره با بهره گرفتن از مدل ریاضی HEC RAS نشان داد که معادله لارسن با داشتن خطای کمتری برای برآورد قابل قبولتری نسبت به سایر معادلهها داشته است، همچنین وضعیت هیدرولیکی رودخانه بهگونه ای است که تمامی مقاطع رودخانه در وضعیت فرسایش میباشند.
غفاری و امینی (۱۳۸۹) به پهنه بندی خطر سیل با بهره گرفتن از امکانات مدل HEC-RAS و نرم افزار ArcView و الحاقیه HEC-geo-RAS در بازه ای به طول۵/۴ کیلومتر از رودخانه قزل اوزن پرداخته اند. آنها نقشه های پهنه بندی را برای ۷ دوره ۲ ،۵ ،۱۰ ،۲۵ ،۵۰ ، ۱۰۰ و ۲۰۰ ساله تهیه کردند و دریافتند که۱۴/۸۶% کل سطح سیل گیر ۲۰۰ ساله را سیل های زیر ۲۵ سال تشکیل می دهد.
عمادی و همکاران (۱۳۸۹) در مطالعه ای باعنوان استفاده از الگوریتم ژنتیک به صورت کاهش سطح در توزیع رسوب در مخازن سدها (آلتوس اکلاهاما و سد کارده) نشان داد افزایش قابل ملاحظهای در دقت پیش بینی روش با بهره گرفتن از پارامترهای بهینه میباشد. سپس با بهره گرفتن از این روش پارامترهای بهینه برای سد مخزنی کارده که تنها دو هیدروگرافی از آن در دسترس بود، به دست آمد و بر اساس آنها نحوه توزیع رسوبات در سال - های آینده پیش بینی شد.
مساعدی و همکاران (۱۳۸۹)، با دستهبندی مقادیر جریان، اقدام به برآورد رسوب بر اساس روش USBR در ایستگاههای منتخب حوزه آبخیز گرگانرود کردند. نتایج نشان داد که مدل کلی حدوسط دستهها مناسبترین مدل در برآورد بار معلق میباشد. ضمن آنکه بیشترین همبستگی بین ضرایب a و b در منحنی سنجه رسوب به ترتیب با شیب متوسط حوزه و ضریب گراویلیوس میباشد.
دانندهمهر و همکاران (۱۳۸۹) درمطالعهی رودخانه آبسرده (لرستان) با بررسی تأثیر توالی دبی روزانه در پیش بینی جریان رودخانه ها که از برنامه ریزی ژنتیک استفاده شده و دقت نتایج حاصله با روش شبکه عصبی مصنوعی مورد مقایسه قرار گرفته است . نتایج، حاکی از کارایی مناسب و دقت بالای برنامه ریزی ژنتیک در مقایسه با شبکه عصبی مصنوعی در پیش بینی جریان رودخانهها است.
بشارت و زینیوند (۱۳۹۱)، با دستهبندی مقادیر جریان، اقدام به برآورد رسوب بر اساس روش USBR در ایستگاه دهنو خرمآیاد کردند. نتایج نشان داد که مدل حدوسط دستهها مناسبترین مدل در برآورد بار معلق میباشد.
نوروزی و زینیوند (۱۳۹۱) با دستهبندی مقادیر جریان، اقدام به برآورد رسوب بر اساس روش USBR در ایستگاه هیدرومتری کشکان دوآب ویسیان کردند. نتایج نشان داد که مدل حدوسط دستهها مناسبترین مدل در برآورد بار معلق میباشد.
وزارت نیرو (۱۳۹۱) با بررسی رسوب معلق در رودخانه شاهرود ( ایستگاه لوشان ) در سال ۱۳۴۹-۱۳۴۸ با بهره گرفتن از معادلات مربوطه دوره افزایش رسوب دهی را در فصل پاییز و بهار دانسته و بیشترین رسوبدهی ماهانه را متعلق به ماه اسفند که آغاز فصل پرآبی است اعلام کرد.
پیرو و همکاران (۱۳۹۱) در تحلیل رسوب با بهره گرفتن از نرم افزار HEC-RAS در مطالعه موردی بر روی رودخانه بشار یاسوج به این نتیجه رسیدند که چنانچه بستر رودخانه نسبت به عمل فرسایش مقاوم باشد درآنصورت بدنه رودخانه شروع به ریزش کرده و باعث تعریض رودخانه خواهد شد محاسبه و تعیین حجم متوسط رسوب خروجی از رودخانه درمقاطع مختلف با بهره گرفتن از این مدل قابل محاسبه می باشد. رهنورد و همکاران (۱۳۹۱) با بررسی و شبیهسازی انتقال رسوب با بهره گرفتن از مدل HEC-RAS 4.0 در رودخانه دز(بازه بین ایستگاه حرمله تا بامدژ) نشان دادکه در این مدل فرمول لارسن بهترین جواب را داشته است. اما در مجموع، میزان خطای فرمول توفالتی نسبت به روابط دیگر کمتر میباشد.
غفاریان و همکاران (۱۳۹۱) با بررسی و توسعه مدلهای برآورد تلفات انتقال در حوزه آبخیز کشف رود خراسان رضوی برای تأثیر نفوذ به بستر با بهره گرفتن از مدل HEC-RAS به این نتیجه رسیدند که با افزایش دبی، میزان درصد نفوذ در هر کیلومتر طول بستر کاهش مییابد. همچنین میزان شدت نفوذپذیری از غرب به شرق به ترتیب در رودخانه فریزی بیشترین و در رودخانه گلستان، کمترین مقدار است.
ره نورد و همکاران (۱۳۹۱) با بهره گرفتن از نرمافزار HEC RAS 4.0 و GSTARS انتقال رسوب در رودخانه دز را شبیه سازی کردند، که نتایج نشان داد که مدل شبه دو بعدی GSTARS 2.1 دارای قابلیت بهتری نسبت به نرمافزار یک بعدیHEC RAS 4.0 بوده و دارای دقت برآورد بیشتری میباشد.
در کشور ما مطالعه و پژوهشی در زمینه رسوب معلق با بهره گرفتن از مدل GEP صورت نگرفته است.
منابع خارجی
(۲۰۰۵) Cohen et al نیز در مورد انتقال رسوب تحت سیلابهای ناگهانی در بعضی از رودخانه منطقه اسرائیل مطالعه کرده نتایج نشان داد جریان در این آبراهه ها دارای زمان کم و حداکثر دبی نیز دوام کمی داشته طوری که آبنمود دارای راس تا حدودی تیز میباشد.
Rendon-Herrero (1978) در چندین حوزه آبخیز امریکا در مطالعه ای با عنوان منحنی رسوب واحد، پیروی شکل رسوب نگار از آب نگار و هم زمانی دبی اوج و غلظت حداکثر رسوب معلق و چند واقعه بارندگی را گزارش نمود.
Mimikou (1982) به ارزیابی منحنیهای سنجه رسوب در رودخانههای غرب و شمال یونان پرداخت و نتیجه گرفت که تابع نمایی معادله سنجه تحت تأثیر دبی آب مطابق با فصول خشک و مرطوب است. بطوریکه توان معادله برای فصول مرطوب بین۵/۲ تا ۵/۳ بوده و برای فصول خشک بین ۲ تا ۳ است. وی همچنین دریافت که مقادیر ضرایب a و b در ارتباط با دوره بارندگی سالانه، مساحت آبخیز، طول و شیب کانال اصلی رودخانه است.
(۱۹۸۷) Hartley یک مدل تولید رسوب و رواناب برای رخدادهای منفرد گسترش داده به طوری که تعداد داده های ورودی و محاسبات کمتری را نیاز داشته ولی درجه شباهت زیادی با فرآیندهای هیدرولیکی و هیدرولوژیکی داشته باشد در این مدل روشهای عددی پیچیده و یا روندیابی هیدرولیکی مورد نیاز نبوده و با بهره گرفتن از نظریه انرژی جنبشی هیدروگراف سیل شبیه سازی می شود. در تعیین رسوبدهی این مدل میزان ذخیره چالابی، نفوذ، تأثیر پوشش گیاهی و کنش خاک در اثر قطرههای باران و رواناب سطحی و فرآیندهای انتقال رسوب را در نظر میگیرد.
(۱۹۸۸) Thomas چهار روش نمونهبرداری رسوب را به جهت ارائه منحنی سنجه بهینه در کالیفرنیا بکار بست. سپس به اصلاح اریب معادلات سنجه پرداخت و مشاهده کرد که اریب نمونهبرداریها بطور یکنواخت حذف نشده است. وی نتیجه گرفت که روشهای جمعآوری داده ها یک اثر سیستماتیک و موثر بر محاسبه پارامترهای منحنی سنجه و رسوبدهی معلق دارد که این ممکن است ناشی از نوع مدیریت اراضی باشد.
(۱۹۹۱) Crawford در مقایسه چند روش برای محاسبه پارامترهای منحنی سنجه رسوب به محاسبه پارامترهای منحنی سنجه رسوب پرداخت و به این نتیجه رسید که مدل تغییر یافته خطی (مدل توانی لگاریتمی شده ) نسبت به روشهای غیرخطی توانائی پیش بینی بهتری دارد.
(۱۹۹۴) Nick et al برای برآورد فرسایش و رسوب حوزه با بهره گرفتن از مدلهای تجربی، شکل کلی معادله MUSLE را تا حدودی تغییر داده و شاخص مساحت حوزه را به آن اضافه مینمایند. همچنین این افراد با تغییر تئوریکی مدل جهانی فرسایش خاک مدل TMUSLE را ارائه می دهند
(۱۹۹۶) Jansson با مطالعه ای که در ایستگاه پالومودر رودخانه رونتازون واقع در کشور کاستاریکا به انجام رسانده است ، نتیجه گرفت که بخاطر تغییرات گسترده و تکرار کم نمونه ها در دبی های بالا، امکان بهبود منحنی سنجه رسوب از راه معمولی آن یعنی مدل لگاریتمی وجود ندارد . بنابراین برای تعیین میزان رسوب معلق از روشی بنام منحنی سنجه حد وسط دسته ها استفاده کرد.
(۱۹۹۶) Banasik et al در پژوهشی در لهستان با مقایسه آب نگار و منحنی رسوب در حوزه های کوچک آبخیز نشان داد که زمان تأخیر منحنی رسوب کوچک تر از زمان تأخیر آب نگار بوده است.
(۱۹۹۷) Wheat Croft به نقل از Piter منظور تعیین رسوب سالیانه و عاملهای موثر بر تولید رسوب در ۴۶ ایستگاه آبسنجی واقع در اوهیو بین منحنیهای سنجه و عاملهایی چون شیب و مساحت حوزه ها روابط رگرسیونی برقرار می کند، نتایج این پژوهش حاکی از تاثیر شیب و مساحت در تولید رسوب میباشد.
(۱۹۹۸) Reid et al اثر جریان، به صورت سیلاب ناگهانی را در مورد انتقال بارکف در آبراهه های بیابانی با احداث یک بازه پژوهشی ارزیابی شده مورد توجه قرار دادند، نتایج نشان داد تغییرات زیادی در بارشهای چنین مناطقی وجود دارد.
(۱۹۹۹) Johnson et al ، مدل HEC-RAS را برای پیش بینی و تعیین حد اراضی غرقاب در طول ۱۰ کیلومتر از رودخانه ویومینگ-گری بول در آمریکا بکار برده و با بهره گرفتن از مدل فوق، پروفیل سطح آب رودخانه را ترسیم نمودند.
(۲۰۰۰) Bates and Horritt در بازهای به طول ۶ کیلومتر از رودخانه سورن واقع در مرکز انگلستان با بهره گرفتن از مدل HEC-RAS و مدلهای مشابه و به کمک اطلاعات و تصاویر ماهوارهای اقدام به تعیین سطح تراز آب و پیش بینی نواحی سیلگیر حاشیه رودخانه نمودند.
(۲۰۰۰) Asselman et al در مطالعه ای بر روی رودخانه راین با عنوان برازش و تفسیر منحنیهای سنجه رسوب اظهار میدارد که منحنیهای سنجه بدست آمده به روش رگرسیون حداقل مربعات که از داده های لگاریتمی بدست آمدهاند بار رسوب معلق را حدود ۱۰ تا ۵۰ درصد کمتر از میزان حمل شده برآورد کرده اند.