۲-۲-۹- اهداف اجتماعی اگه ماموریت و سیاستهای سازمانی هم جهت با انتظارات و ارزشهای جامعه تعریف شه و به نیازای فردی و شخصی هم در حد مقبولیت و قانون توجه شه. هدفهای بعدی واسه فرد، رسیدن به هدفهای اجتماعیه. توجه به نیازای اجتماعی و نیازای بهتر از اونجا نشأت میگیرد که آدم ضمن اینکه از نیروی تعقل برخورداره موجودی اجتماعیه و در کنار یه گروه کوچیک یا بزرگ در مجموعه بزرگتر به نام اجتماع، زندگی میکنه. این اجتماع دارای احترام و احترام زیادیه طوری که همه آدمایی که در این اجتماع زندگی میکنن باید رفتار و کردار خود رو با مصـالح جامعه هماهنـگ سازنـد. واقعا اندیشه برابری و شباهت ذاتی و زیستی ودر ذهن آدمها اصل «مسئولیت اجتماعی»رو به وجود آورد و خیلی از کارای عامالمنفعه از جمله درمان مریضیهای واگیردار وبازرسی داروها و مواد غذایی و چیزای دیگه ای به جز اینا. از همین اصل ریشه گرفته. از مسئولیت اجتماعی تعاریف جور واجور انجام شده (الوانی و قاسمی، ۱۳۷۶). «گریفین» و «بارنی» مسئولیت اجتماعی رو اینجور تعریف کردن: مسئولیت اجتماعی، مجموعه وظایف و تعهداتیه که سازمان باید در جهت حفظ و کمک به جامعهای بکنه که در اون فعالیت میکنه. کترو ومک داگلاس میمی گن؛ مسئولیت اجتماعی از تعهدات مدیریته که علاوه بر حفظ و گسترش منافع سازمان، در جهت رفاه عمومی جامعه هم انجام میگیرد (بزرگی، ۱۳۸۳). اخلاق، روی چگونگی رفتار فرد در داخل سازمان توجه داره ولی مسئولیت اجتماعی، روی چگونگی برخورد سازمان با کارکنان، سهـامداران، سرمایهگذاران و اربابمراجعه و اعتباردهندگان و کلا ذینفعان، سروکار داره. مسئولیت اجتماعی دارای چهار بعده (بارون[۲۸] و همکاران، ۲۰۱۰). الف - بعد اقتصادی: مهمترین بعد مسئولیتاجتماعی سازمانها بعد اقتصادیه که در اون فعالیتهـا و اقدامات اقتصادی مدنـظر قـرار مــیگیرد. یعنی، مسئولیتاولیه هر بنگاه اقتصادی کسب سوده. سود مثل اکسیژنه که اگه به موقع به بدن نرسه از بین میرود. پس، وقتی سازمان سود لازم رو به دست آورد و زندگی خود رو تضمین کرد، میتونه به مسئولیتهای دیگش بپردازه. واقعا اهداف اولیه سازمانی در این بعد مورد توجه قرار میگیرد. ب - بعد قانونی: دومین بعد مسئولیت اجتماعی، بعد قانونی (حقوقی)است و سازمانها ملــزم میشن که در چهارچوب قانون و مقررات عمومی عمل کنن. جامعه این قوانین رو تعیین میکنه و کلیه شهروندان و سازمانها، موظف هستن به این مقررات به عنوان یه ارزش اجتماعی احترام بذارن. بعد قانونی مسئولیت اجتماعی رو «التزام اجتماعی» هم میمی گن. ج - بعد اخلاقی: سومین بعد مسئولیت اجتماعی سازمانها، بعد اخلاقیه. از سازمانها انتظار میرود که مثل بقیه اعضای جامعه به ارزشها، هنجارها و اعتقادات و باورهای مردم احترام گذاشته و شئونات اخلاقی رو در کارا و فعالیتهای خود مهم بدوننش. بعد اخلاقی مسئولیت اجتماعی رو «پاسخگویی اجتماعی» میمی گن. د - بعد عمومی و ملی: چهارمین بعد مسئولیت اجتماعی بعد ملیه که شامل انتظارات، خواستهها و سیاستهای مدیران عالی در سطح کلانه که انتظار میرود مدیران و کارگزاران سازمانها بانگرش همه جانبه ورعایت حفظ وحدت ومصالح عمومی کشور،تصمیمات واستراتژیهای کلی رو اولویت امور خود قـرار داده و با دید بلندمدت تصمیـمگیری کنن (بارون و همکاران، ۲۰۱۰). بعد ملی مسئولیت اجتماعی رو «مساعدت اجتماعی» مینامند. پاسخگویی اجتماعی: پاسخگویی، تعهد در قبال مسئولیت واگذار شده. از این رو پاسخگوبودن، دلالت بر یه جور رابطه رسمی داره که در اون اختیارات از یه طرف به طرف دیگه محول شده (فرانکتل[۲۹]، ۲۰۰۱). هربرت، جی هیکس و سی ری، گولت (۱۳۷۶) تو یه تقسیمبندی، پاسخگویی رو در شش بعد مورد بررسی قرار میدن: پاسخگوییمدیریتی: این پاسخگویی در برابر مدیر ارشد یا مدیر بالادست صورت میگیرد؛ پاسخگوییسیاسی: این پاسخگویی در برابر نهادیه که قانون سیاسی اون سازمانه؛ پاسخگویی مالی: مدیران سازمان در مقابل وجوهی جوابگو هستن که واسه اجرای طرح یا پروژه دریافت میکنن؛ پاسخگوییعمومی: مدیران سازمان دولتی در برابر شهروندان یا نمایندگان منتخب اونا جوابگو هستن؛ پاسخگوییحرفه ای: در مقابل همکاران متخصص و حرفهای خود جوابگو هستن؛ پاسخگوییقانونی: این پاسخگویی در برابر مراجع قضایی صورت میگیرد. ۲-۲-۱۰- مدیریت بر مبنای ارزش[۳۰] خیلی از اقدامات و تنشها در سازمانها تحت راهنمایی ارزش، مبانی و اصول سازمانی میباشه. همونگونه که قوانین و مقررات، در جهت تنظیم رفتار کارکنان عمل میکنن، میتوان با ایجاد ارزشهای مشترک هم جهت با اهداف و آرزو مشترک سازمانی قدمهای مؤثر ورداریم. باید اقرار داشت که ارزشهای مشترک سازمانی میتونه ذهن، روح و تفکرات کارکنان رو کنترل کرده و در جهت تنظیم رفتار کارکنان عمل کنن. در واقع این ارزشهای سازمانیه که توانایی این رو داره که افراد و کارکنان سازمانی رو دور یه محور واحد متحد کرده و به طرف اهداف سازمانی گسیل داره. شاید تو یه جمله بشه گفت که اون چیزی که افراد و اعضای یه سازمان رو میتونه همداستان کنه ارزشهای سازمانیه.در همین زمینه، راه و روش مدیریت بر مبنای ارزش رو میتوان در سه قدم خلاصه و معرفی کرد (بلانچارد، ۱۳۸۱: ۲۳). قدم اول:شفافسازی ارزشها. در این مرحله قبل از هر چیزی باید تصمیم بگیریم که با چه ارزشهای کلیدی میخواهیم روشها و تاکتیکهای سازمانی رو تحت اثر بذاریم و هم اینکه ترتیب و اولویت اونا چیجوری میباشه. اون چیزی که مهمه، اینه که باید اجازه بدیم ارزشها در طول مدت زمان مناسب در سازمان جاری وساری گردند. باید قبول کنیم که هر چی ارزشها سادهتر، شفافتر، روشنتر و قابل فهمتر باشن، پذیرش اونا سادهتر میشه.علاوه بر این، ارزشها باید با رسالتها و اهداف سازمانی هم جهت باشن. پس در این صورته که می تونیم مطمئن شیم که این راه و روش میتونه به تزریق انرژی به سازمان برسه و موفقیت سازمان رو تضمین کنه. باید توجه داشت که ارزشها رو نمیشه به آدمها تحمیل کرد، بلکه باید همراه با اعضا و افراد سازمانی به ارزشها رسید و این کار فقطً تو یه روند همکاری صورت میپذیرد. مدیریت و سازمان باید از راه راضی کردن آدما به جای به کار گیری ترس به جا انداختن ارزش اقدام کنه. قدم دوم: نشاندن مأموریتها و ارزشها در جون و دل کارکنان. در سازمانهایی که از راه و روش مدیریت بر مبنایارزش استفاده میکنن این ارزشهای برگزیده سازمان هستن که رئیس حقیقی بوده و همه باید در خدمت این ریاست باشن. و پس افراد سازمانی از ارزشها به عنوان منبع واقعی قدرت سازمانی الهام میگیرند. در واقع میتوان گفت که «موفقیت راستین از اعلام کردن ارزشها حاصل نمیشه، بلکه از به کار رفتن دائمی اونا در اقدامات روزانه به دست می آید». این به خودی خود انجام نمیگیرد و مسئولان سازمان باید با تدابیری که اتخاذ میکنن، موجبات آشنایی افراد رو با محیط آداب و اصول حاکم بر سازمان و خوگرفتن به اون جفت و جور کنن. یکی از این وسیله ها که مدیریت و سازمان رو در همین زمینه کمک میکنه روند اجتماعیسازی[۳۱] میباشه. این روند به اعضای سازمانی خود میگوید که تحت هر وضعیت محیطی مشخصی چه کارایی رو باید بکنن و چه کارایی رو نباید بکنن از ضرورتهای انجام اجتماعیسازی سازمان میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم(سید جوادین، ۱۳۸۴: ۳۶۳). * آشنا کنی فرد با آداب، اصول و ارزشهای سازمانی در ایجاد ثبات، نقش مهمی داره. * اجتماعیسازی باعث شکلگیری یه تصویر اولیه[۳۲] از سازمان میشه، اگه این تصویر اولیه مثبت باشه فرد به تعامل با سازمان و محیط خود ادامه میدهد و اگه این تصویر اولیه منفی باشه، فرد تعامل خود رو کاهش میدهد. * اجتماعیسازی باعث تنهایی اهداف فردی و سازمانی و افزایش تعهد به سازمان میشه. این روند باعث شکلگیری انتظارات منطقی میشه. یعنی این روند رابطه بین انتظار و کارکرد رو تبیین میکنه. طبق نظریه رجحان، زمان شروع شکلگیری رابطه فرد با سازمان ، بهترین زمان ممکن واسه فعال کردن و علاقمند کردن فرد به سازمانه. برخورد مساوی روشن و بهنگام بعدا نتیجه پشتیبانی از سازمان، از خود گذشتگی در راه اهداف سازمان و پذیرش مسئولیت در سازمان رو به بار میآورد. قدم سوم: هم جهتی اقدامات روزمره با مأموریتها و ارزشهای سازمانی. هم جهتیی اقدامات اعضا، کارکنان و مدیریت با این ارزشها، مهمترین قدم در روند مدیریت بر مبنای ارزشه. خیلی از سازمانها واسه تشخیص هم جهتی و غیر هم جهتی اقدامات و فعالیتهای اعضا از واحدهای رسیدگی کننده به شکایت، مصاحبه های امتحان رضایتبخشی، آزمایش مدیریت و وسایل بازخورد استفاده میکنن(رضاییان، ۱۳۸۳: ۷۷). ۲-۲-۱۱- معنویت در محیط کار[۳۳] یکی از مهمترین گرایشات در سازمان، بنگاه و ً تجارت در قرن بیست و یکم، دقیق شدن و فوکوس کردن بر معنویت در محیط کار میباشه (شلن برگر[۳۴]، ۲۰۰۰: ۱). ویژگیهای روشن معنویت محیط کار از راه تعریف چشم انداز سازمانی تو یه زندگی کاری شکل میگیرد. این ویژگیها به وسیله عواملی چون کار، تکنولوژی، رقابت، اندازه سازمان و ویژگیهای اساسی ساختاری و فرایندی تحت اثر قرار میگیرد. معنویت در محیط کار شامل تلاشها در جهت پیدا کردن مقصد پایانی در زندگیکاری، گسترش و بهبود ارتباطات قوی با همکاران و دیگه افراد در رابطه در کار، و هم جهتی بین باورهای اصلی افراد و ارزشهای سازمانی اونا میباشه (میتروف[۳۵] و دنتون[۳۶]، ۱۹۹۹). بر همین پایه، معنویت محیط کار رو میتوان بدینگونه تعریف کرد: دونستن این موضوع که کارکنان از یه زندگی و زندگی داخلی بهره مند میباشن که از راه کار پرمعنی[۳۷] که تو یه بستر ارتباطی اتفاق میافتد تقویت میگردند (آشموس[۳۸] و داچن[۳۹]، ۲۰۰۰: ۱۳۴). در مورد معنویت در محیط کار رسیدن و بنت (۲۰۰۰) سه سطح تحلیلی رو مطرح میسازند (رسیدن[۴۰] و بنت[۴۱]، ۲۰۰۰: ۲) : سطح فردی، گروهی و سازمانی. سطح فردی اشاره به احساسکار پر معنی داره. یه جنبه اساسی[۴۲] معنویت در کار شامل یه حس عمیق از معنی، معنی و مقصود در کار افراد میباشه. این بعد نشون میدهد که چیجوری کارکنان با کار خود در سطح فردی در تعامل[۴۳] میباشن. هم اینکه ما در این سطح تماشاگر مواردی چون لذت بردن از کار و دادن شخصیت و معنا به کارکنان به واسطه کار میباشیم. در سطحگروهی ما تماشاگر یه جور احساس اتحاد[۴۴]میباشیم. این سطح شامل یه رابطه عمیق با همکاران، پشتیبانی و پشتیبانی کارکنان از همدیگه و هم در رابطه شدن کارکنان به همدیگه از راه مقصد مشترک میباشه. و آخرسر در سطح سازمانی ما هم جهتی با ارزشهای سازمانی رو تماشاگر هستیم. در این سطح هم جهتی کارکنان و ارزشهای سازمانی رو مشاهده میکنیم که شامل رابطه با اهدافسازمانی، شناساییارزشها و مأموریتهای سازمانی میباشه. این جزء از معنویت محیط کاردر واقع دربرگیرنده[۴۵] تعاملات کارکنان با اهداف و مقاصد سازمانی میباشه. پس، براساس اون چیزی که گفته شد، میتوان به این نتیجه رسید که وقتی که کارکنان از کار خود لذت میبرند و یه جور احساس معنا از راه کار میکنن، هم اینکه وقتی که یه جور احساس رابطه عمیق با همکاران داشته و پشتیبانی و پشتیبانی مدیریت و کارکنان رو حس میکنن، و هم وقتی که خود رو مربوط به اهداف سازمانی و ارزشهای اون میدانند، این موضوع میتونه منتهی انگار احساس قید و بند، ترتیب و عهد و عهد[۴۶] در کارکنان نسبت به سازمان شه و منتهی به هم جهتی با ارزشها و اهداف سازمانی شه و پس در همین نقطه س که کارکنان و افراد خود رو بیشتر موافق کرده و در جهت کسب موفقیت سازمانی کمک میکنن (سیدجوادین و پورولی، ۱۳۸۸). ۲-۲-۱۲- شفافیت[۴۷] شفافیت در ابعاد و اشکال متفاوت اون (سیاسی، اجتماعی، اداری، حسابرسی، اطلاعات) یه جزء لازم در مدیریته (یانگ[۴۸]، ۲۰۰۶: ۵۷۳). واسه تقریباً بیست سال س که واژه شفافیت به طور گسترده در گفتگو مدیریتی بهکار میرود، و به طور خاص امروزه در مباحث حکومتی و دولتی مورد استفاده قرار میگیرد. در مورد واژه شفافیت از طرف اندیشمندان و صاحبنظران تفسیرها و برداشتهای مختلفی هست؛ عدهای اونو به باز و منعطف بودن فرایندهای اداری در رابطه میدانند و بعضی اونو به موضوع جوابدهی و جوابگوییربط میدن. چیزی که مسلمه ذکر این نکته س که فرقهای مشخص بین معنی شفافیت در نقاط جور واجور جهان هست که بسیار مورد جستجو قرار گرفته. از نظر معنی، در بیشتر کشورای پیشرفته استفاده عادی از معنی شفافیت به طور تنگاتنگی با پیشرفت دموکراسی در تصمیمگیری در رابطه گردیده. از طرف دیگه در کشورای در حال پیشرفت و غیرصنعتی، نگاه به سمت شفافیت بیشتر در مقابله[۴۹] با تخلفات اداری در معنی عام خود پیوند میخورد. ذکر این نکته مهمه که تخلفات اداری مظهر غیر هم جهتی اهداف فردی و اهداف سازمانیه. پس شفافیت میتونه قدمهای اساسی در همین زمینه برداره. مدیریت و سازمان در همین زمینه و در قدم اول میتونه تعریف روشنی از راه هدف دار سازمان رو واسه سرمایه انسانی خود مطرح کنه. این روش هدف دارها بعد میتونه به شکل اهداففردی تقسیم گردند. تحقیقات و بررسیها نشون داده که این شفافیت اهداف، مستقیماً منتهی به همکاری[۵۰] بین کارکنان و کارمندان میشه (برنیشتین[۵۱]، ۲۰۰۷: ۲۶). از اونجایی که بعضی از افراد و کارکنان در وقتی میتونن به گونه ای فرصت طلبانه رفتار کرده و به دنبال منافع شخصی[۵۲] خودمون باشن، پس، این موضوع میتونه انگار به رفتار سرزنشآمیز[۵۳] منجر شه. یکی از وسایل مهم در جلوگیری،نظارت و مراقبت از این اقدامات، شفافیت میباشه که میتونه به عنوان مهمترین تدبیر و وسیله ظاهر شه. وقتی اهداف به صورت مناسب و در رابطه و هم به طور دستیافتنی واسه کارکنان مشخص گردیده شده باشن، این میتونه به هم جهتی اهداف و هم افزایش سطح موفقیت روش هدف دارهای سازمان برسه. پس نبود تعریف مناسب از اهداف و روش هدف دارهای سازمانی میتونه به کارکرد ضعیفتر سازمانی منجر شه (کاپلان و نورتن، ۲۰۰۶). یکی دیگه از موضوعات مهم که در مورد شفافیت مطرحه، تشریح نقش[۵۴] میباشه. تشریح و وضوح نقش مطرح میسازه که کارکنان باید با وظایف، کارکردها و جایگاه خود در مورد و بستری[۵۵] که مشغول به فعالیت هستن آشنا باشن و یعنی فهم و شناخت درستی از اون داشته باشن. کارکنانی که از نقشهای سازمانی خود به روشنی آگاه هستن، کمتر دچار استرس و نگرانی شده و هم اینکه در اونا درجه خیلی از تعهدسازمانی مشخص میباشه (آلن[۵۶] و فریدمن[۵۷]، ۲۰۰۱: ۱۴۵). خیلی از محققان و محققان علوم مدیریتی می گن که ظهور شفافیت کمک میکنه که حس اعتماد بیشتر به دولت بوجود اومده و این موجب کاراتر شدن حکومت و دولت میشه، چون که همه می گن که شفافیت باعث افزایش کیفیت سیستمهای ارائه کننده خدمات میشه و پس، این مسأله منتهی به کاهش مسایلی چون کمکاریهای مخفی، رفع تکلیف، غیبت و … میشه و آخرسر در هم جهتی اهداف فردی و سازمانی مؤثر میباشه (بزرگی، ۱۳۸۳). ۲-۲-۱۳- نظام انگیزشی پرداخت از پایهً هر کجا سخن از تناسب نظام پرداخت حقوق مطرح مىشه، بحثهاى مربوط به انگیزه مطرحه. کارکنان براى آگاهى از اندازه پرداخت حقوق بقیه سازمانها به مقایسه پرداخت سازمان خود و اونها مىپردازند و برهمین پایه، اندازه خشنودى یا نارضایتى اونا شکل مىگیرد؛ پس برقرارى هماهنگى و رابطه بین ویژگىهاى نظام پرداخت با انگیزهها و تمایلات افرادى که سازمان، تصمیم به جذب و حفظ و پرورش اونا داره، ضرورىه. در همین زمینه سازمانها باید به نیازها و انگیزههاى کارکنان خود، آگاهى پیدا کنن و براى برآوردن اونها، اقدامات لازم رو بکنن؛ در این صورت کارکنان با رضایتخاطر در سازمان باقى خواهند موند و همکارى دوستانه دارن. علاوه بر اون، انتقال این اطلاعات به بیرون از سازمان در جذب خواهندگان شایسته مؤثر میشه. به صورت میانگین، سازمانها درحدود ۴۰% از منابع و ارزشهای مالی[۵۸] بالقوه خود رو به دلیل از دست دادن مدیریت مناسب و هم کارکرد ضعیف از دست میبدن (مانکینز و استیل، ۲۰۰۵). فهم دقیق و روشن از اهداف فردی و سازمانی و هم جهتی اونا میتونه یه روش هدف دار مهم در سازمان تلقی شه. یکی از این ابزارهایی که میتونه ما رو در این راه کمک کنه، شناسایی و درک وسیله انگیزشی در واسه رسیدن به اهداف سازمانی میباشه در همین زمینه نظام جبران خدمات یا نظام پرداخت حقوق و دستمزد میتونه به عنوان وسیله انگیزشی به کار آید. اون چیزی که مهمه ذکر این نکته س که سازمانها در نظام جبران خدمات باید هم انتظارات دوطرفه کارکنان و هم عدالت و برابری رو رعایت کنن. اگه سازمانها در پرداخت حقوق، دستمزد و جایزهها بهگونه ای ناعادلانه عمل کنن، این مسأله موجب میشه که افراد درباره چگونگی تخصیص منابع خود به سازمان با در نظر گرفتن امتیازات اقتصادی و اجتماعی تصمیمگیری کنن(سیروتا و بقیه، ۲۰۰۵). نظام حقوق و امتیازات که در اون، پرداخت به اندازه بهرهورى و تغییر اون ربط پیدا مىکنه به معنی نظام پرداخت انگیزشى مطرح مىشه؛ در این صورت یه روابط روشن بینعملکرد و پرداخت ایجاد مىشه.بدینمنظور یه سلسله طرحهاى انگیزشى رو مىتوان دنبال کرد(کراهر[۵۹] و گیبسون[۶۰]، ۲۰۰۶:۱۱). طرحهاى انگیزشى متنوعه. برخى از اونا فردى بوده، برخى گروهى و بعضى در سطح سازمان مورد استفاده قرار مىگیرد. طرح هاى انگیزشى فردى طرحهاى انگیزشى فردى واسه بهتر شدن بهرهورى فردى مىباشه. این نوع طرحها متعدده. هر سازمانى مىتونه با در نظر گرفتن نوع کار از اونها استفاده کنه. دو نمونه از این طرحها به توضیح زیره: الف) طرح پرداخت دستمزد طبق تعداد تولید: این طرح از قدیمىترین و عمومىترین طرحهاى انگیزشىه. براساس اون، اندازه دریافتى یه کارگر به تعداد قطعات تولید شده یا تعداد کار دلخواه انجام شده بستگى داره. اندازه پرداخت به کارگر به تعداد شکلای جور واجور تولید شده تو یه واحد زمانى مشخص مانند ساعت یا روز، وابسته مىباشه. پس در واحدهاى تولیدیى مى توان از اون طرح استفاده کرد که بیشتر قطعات یه کالا رو جدا از همدیگه تولید کنن. ب) طرح پرداخت دستمزد طبق استاندارد از قبل تعیین شده: در اجراى این طرح، مدت زمان صرف شده براى کار انجام شده (ستاده) با زمان استاندارد تعیین شده، مقایسه مىشه و براساس اون، حقوق پرداخت میشه؛ در صورت کاهش زمان کار و افزایش تولید، افزایش حقوق هست(کراهرو گیبسون، ۲۰۰۶:۱۲).
بررسی عوامل مؤثر بر همسویی اهداف فردی و سازمانی در مجتمع گاز پارس جنوبی- قسمت ۷