۴-۴ ) وطن پرستی (ناسیونالیستی)
از جمله مضامین مشترک شاعران معاصر، مخصوصاً شاعران انقلاب، مقوله‌ی وطن پرستی، یا حس ناسیونالیستی است که خون آن از مشروطیت در رگهای انقلابیون و سیاسیون جریان یافته بود
«صدای اصلی مشروطیت، بیشتر، یا میهن پرستی است یا انتقاد اجتماعی . البته میهن پرستی از چشم اندازی غیر چپ گرایانه که با میهن پرستی لاهوتی فرق دارد »
(شفیعی کدکنی، ۱۳۵۵، ۳۴)
در این دوره، وطن دیگر در آن معنای خاص خود نمود نمی یابد بلکه با تغییر در معنای قبلی معنای گسترده‌تری به خود گرفته است. وطن دیگر تنها زادگاه خاص انسان نیست بلکه وطن در معنای عام کلمه، کشور و تمامیت ارضی آن است که همه حاضرند به خاطر آن جان نثار کنند. حس میهن پرستی که با تعالیم اسلامی و آموزه‌های قرآنی ما مسلمانان پیوندی تنگاتنگ دارد، درون مایه بسیاری از اشعار سبزواری است:
خوشتر است از سیم و زر، در چشم من خاک وطن
جاودان باد این گرامی مرز مشک اندای من،
(سبزواری، ۱۳۸۶، ۱۵۵)
پای کوبان تا دیار نکته سنجان رفتمی
گر نبودی رشته‌ «حب الوطن» بر پای من
(همان)
با قفس خو کردم از دشت و دمن با من مگوی
عهد با بیگانه بستم از وطن با من مگوی
(همان، ۸۷)
تا وطن آن جاست کازاری نباشد نشنوند
اهرمن خویی، بداندیشی، تبهکاری نبود
(همان، ۴۶)
۴-۵ ) آزادی
کلمه آزادی از جمله واژه‌هایی است که در شعر معاصر و از جمله شعر انقلاب جایگاهی ویژه دارد. این کلمه با معنای جدید خود، از انقلاب مشروطه به حوزه‌ی شعر ادب فارسی وارد شده است:
«سخن از آزادی و این کلمه را گفتن با مشروطیت شروع می شود. قبل از مشروطه، مفهوم آزادی که مترادف دموکراسی غربی است به هیچ وجه وجود نداشت. آزادی به معنای دموکراسی غربی با مشروطیت آغاز می‌گردد و این تفکر حاصل انقلاب کبیر فرانسه (بعد از ۱۷۸۹) و انقلاب صنعتی انگلستان (از حدود ۱۷۵۰ به بعد) و پیامدهای آن است. برای ملل قدیم کلمه‌ی آزادی به مفهوم دموکراسی نبوده است. مثلاً منظور مسعود سعد سلمان از آزادی، رهایی از زندان «نای» است نه چیز دیگر. شعر این دوره پر از کلمه‌ی آزادی به معنای جدید آن است.
پایان نامه
با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست
کار ایران با خداست» (شفیعی کدکنی، ۱۳۵۵، ۳۵)
کو بهاری خوش و بزمی خوش و عهدی خوش
که نشینم خوش در دامن گلها من
تا برآسایم در سایه‌ی آزادی
بسرایم شکرین، شعر طراب زا من
آه آزادی، آزادی، آزادی
به فدای تو، ای مملکت آرا من
تو نه از پرده برآیی که توان دیدن
چهر پر مهر تو ای شاهد زیبا من …
(سبزواری، ۱۳۸۶، ۱۶۶)
در سرم سودای آزادیست وین قوم اسیر
غافل از سودای من در فکر استهزای من
گرچه اندر راه آزادی مخافت‌ها بسی است
گر به جز آزادگی پویم طریقی وای من
(همان، ۱۵۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...