استراتژی های رشد مدار و جامعه گرا در پیشگیری از بزهکاری
بیشتر بر پایه الگو های تربیتی مثبت بزرگسالان استوار است و می تواند خطر رفتار بزهکارانه را کاهش دهد. در برنامه های پیشگیری از بزهکاری مدل برنامه پیشگیری پزشکی که شامل تشخیص و درمان باشد چندان کارآیی ندارد. بهترین رهیافت در برنامه ریزی استراتژی های هدف گرا و جامعه گرا است. اگر چه باید توجه داشت که یک برنامه هرگز جوابگوی همه جوامع نیست. اما عناصری از برنامه که لازم است مورد توجه قرار گیرند عمدتاً مشترکند. این نقاط مشترک عبارتند از : توجه به افراد در معرض خطر، توجه چند جانبه در مداخله، توجه و حمایت از مجریان برنامه و ارزشیابی برنامه های پیشگیری.[1]
این استراتژی مهارت لازم برای حل مشکل و مشکلات را فراهم می کند به طوریکه کودکان قادر باشند به جای برخورد بزهکارانه و متخلفانه مسئله را به طریق درست حل نمایند .
بند اول: ماهیت پیشگیری اجتماعی رشدمدار
بیش از چند دهه است که دنیا به این نتیجه رسیده است که راه پیشگیری از جرم نمیتواند متکی بر پیشگیری وضعی، پیشگیری پلیس محور، پیشگیری کنترل بیرونی و کنترل کیفری باشد، یعنی ما نباید سعی کنیم که از طریق زندان، ارعاب، کیفر و مجازات مانع وقوع جرم شویم. دلیل این موضوع هم این است که زمانی که به بسیاری از کشورهای جهان توجه میکنیم، در مییابیم که به رغم اینکه تقریبا اکثر کشورهای دنیا سختترین مجازاتها نظیر اعدام را در قوانین موضوعه خود پیشبینی کردهاند، اما نتوانستند با وجود این کیفر های شدید، جلوی ارتکاب جرایم مختلف حتی جرایم مستوجب مجازات اعدام را بگیرند، این جرایم مختلف به وفور انجام میشود و افراد از اینکه مجازات این جرم اعدام است، از انجام آن جرم ابایی ندارند و مرتکب آن میشوند.
به همین خاطر از چند دهه گذشته رویکرد سازمان ملل متحد و همچنین رویکرد اکثر نظامهای حقوقی در دنیا به سمت این موضوع بوده است که ما باید به عوامل اجتماعی موثر در گرایش به جرم توجه کنیم و به ویژه کشورهای مختلف در این رهگذر، به سمت دوران کودکی رفتهاند.
لذا دوران کودکی اساسیترین دوران برای شکلگیری شخصیت در افراد و رفتن آنها به راه صلاح یا راه تباهی و انحراف است. از این رو تمرکز دولتهای مختلف بر پیشگیری اجتماعی رشدمدار بوده است.
به عبارت دیگر نظامهای حقوقی مختلف در جهان به این نتیجه رسیدهاند که ارتکاب جرم، یک اتفاق، حادثه و واقعه که ناگهانی رخ دهد، نیست، بلکه یک مسیر و روند است. حتی در صورتی که جرایم اتفاقی را بررسی کنیم، به این صورت که در یک لحظه خاص فردی کنترل خود را از دست بدهد و مرتکب جرمی شود، در صورتی که سوابق زندگی این فرد نیز مورد واکاوی قرار بگیرد و به اصطلاح مورد بررسیهای جرمشناسی بالینی قرار بگیرد، آن وقت میتوان دریافت که اساسا این موضوع که شخصی در لحظهای کنترل خود را از دست بدهد یا اینکه فرد به طور ناگهانی چنان دچار هیجان و واکنش غیرقابل پیشبینی شود، به طوری که مرتکب جرم شود، روندی است که در دوران کودکی پشت سر گذاشته است.[2]
برای مثال، فردی که واکنش ناگهانی را از خود بروز داده است، در صورتی که بر اعصاب خود تسلط کافی داشته باشد و مهارتهای حل مساله را در روابط فردی آموخته باشد، هر مساله ناخوشایندی برای وی اتفاق بیفتد، به جای این واکنش هیجانی و انفجاری، یک واکنش مبتنی بر راهحل از خود نشان میدهد و با هر مسالهای به عنوان یک مشکل قابل حل و مشکلی که اساسا جدا از شخصیت اوست، برخورد میکند و آن مشکل را حل خواهد کرد.
به این ترتیب رویکرد اساسی پیشگیری از جرم سازمان ملل متحد و کشورهای پیشرفته دنیا که در حوزههای پیشگیری از جرم کار کردهاند، رویکرد پیشگیری اجتماعی رشدمدار است.
[1] - شیوه های پیشگیری از بزهکاری، گروه جامعه سایت تبیان،http://tebyan-zn.ir/society.html تاریخ 29/7/1389، ساعت 9:49
[2] - محمد زاده، بررسی نقش آموزش و پرورش در پیشگیری از بزهکار، به نقل از سایت ttp://just1.persianblog.ir/post/ساعت ٩:۴۸ ق.ظ روز یکشنبه ۱٠ دی ۱۳٩۱