در غزل:
ای خوش آن روز
ای خوش آن روز که با یار سر و کارم بود / بی سخن با نگهش فرصت گفتارم بود
آن که من بسته زنجیریی مویش بودم / وه، چه خوش بود! که او نیز گرفتارم بود
شب که مهتاب به خلوتگه من می تابید / یار من نیز در اندیشه دیدارم بود
گرچه در خانه من بود زهر گونه چراغ / یاد او شمع شب افروز شب تارم بود
صبح دم نور چو در پنجره ها می خندید / در بَرم خنده به لب بوسه طلب یارم بود
وقت تابیدن خورشید در آیینه آب / روی اونیز در آیینه پندارم بود
حیف و صد حیف که امروز به هیچم بفروخت / آن سیه چشم که یک روز خریدارم بود
گرچه یارم شده امروز دلازارم، لیک / یاد می آرم از آن روز که دلدارم بود…
(مجموعه اشعار، چلچراغ، ای خوش آن روز، صفحه ۲۲۳)
شاعر با اشاره ای به ارتباطات عاشقانه در روزگار وصال، اکنون به ایام فراق گرفتار آمده و از این مهجوری شکوه سر می دهد، ترکیب « بسته زنجیری » کنایه از دیوانه و توصیفی است از ن هایت عشق، مشابه کردن « تابش مهتاب به خلوتگه » را به « در اندیشه دیوار بودن » یار و نیز مشابه کردن« پرتو نور صبحگاهان » را به « لب خندان و بوسه طلب یار »، همچنین « تابش خورشید بر آب » و مانند کردن آن به « روی یار در آینهی خیال » تصاویر ترسیم شدهی شاعرانه ایست که در غزل به منصهی ظهور رسیده است. سپس شکایت از جفای یار در بیت:
حیف و صد حیف که امروز به هیچم بفروخت
آن سیه چشم که یک روز خریدارم بود
که اضافه تشبیهی « سیه چشم » را استعاره از محبوب گرفته است و در اختتام غزل باز اشاره به وفای زنان حتی پس از ترک یار که:
گرچه یارم شده امروز دلازارم، لیک
یاد می آرم از آن روز که دلدارم بود…
ترجیح زن را در یادآوری ایام خوش وصال نشان می دهد. این همه تصاویری بود که از در آمیختن مفاهیم و شاخصه های بیانی در این غزل آفریده شدند.
نمونهی دیگر از بیان فراق و شکوه از هجران یار در بیتی از شعر« موج خیز» مشهود است:
عمری گذاشتی به دلم داغ غم، بیا
تا داغ بوسه نیز به سیما گذاریم
(مجموعه اشعار، مرمر، موج خیز، صفحه ۳۰۹)
در این بیت دوبار واژهی « داغ » به کار گرفته شده که در مصرع نخست، معنای اوج اندوه در ایام فراق از این لغت مستفاد می شود و در مصرع دوم نشان بوسهی وصال به اعتبار طلب باز آمدن یار در مصراع نخست معنایی است که در کاربرد دوم از آن مستفاد می شود.
در این شعر شکوهی عاشقانهی زنی است از بی اعتباری معشوق و بی پاسخ ماندن تلاش های او برای جلب نظر محبوب، عدم باور اظهار عشق، اندیشه نکردن از عمق مهر، اهمیت ندادن به زیبایی های ظاهری و التفات نکردن به احوال زن درون مایهی این غزل است.
بر من گذشتی
بر من گذشتی، سر بر نکردی از عشق گفتم باور نکردی
دل را فکندم ارزان به پایت سودای مهرش در سر نکردی
گفتم گلم را می بویی از لطف حتی به قهرش پرپر نکردی
یادت به هر شعر منظور من بود زین باغ پر گل منظر نکردی
هنگام مستی شور آفرین بود لطفی که با ما دیگر نکردی
آتش گرفتم چون شاخ نارنج گفتم، نظرکن! سر بر نکردی
(مجموعه اشعار، مرمر، بر من گذشتی، صفحه ۴۰۸)
از مشخصه های بیانی موجود در شعر آوردن چند استعاره است:
گفتم گلم را می بویی از لطف حتی به قهرش پرپر نکردی
در این بیت « گل » استعاره از وجود زن است یا در مصراع:
دیدی سبویی پر نوش دارم با تشنگی ها لب تر نکردی
« سبو » استعاره از لب است. باز در مصراع:
یادت به هر شعرمنظور من بود زین باغ پر گل منظر نکردی
عبارت « باغ پر گل » استعاره از وجود زن و زیبایی های ظاهری اوست. در بیت:
آتش گرفتم چون شاخ نارنج گفتم، نظرکن! سر بر نکردی
شعله های عشق را که در وجودش زبانه می کشد در سرخی به نارنج های میان شاخ و برگ مانند کرده است.
« بی وفایی به زن، در جامعه همیشه رایج بوده و هست. گاهی از احساس و علاقهی او سوء استفاده می شود و تمام آرزو هایش بر باد می رود. اعتماد او از همهی مردم سلب می شود و تا آخر عمر، از یادآوری چنین بی وفایی، دل آزرده می شود. گاهی متأسف می گردد که چرا عمر گران بهای خویش را در وهمی ناپایدار به هدر داده است.»۱۰
در شعر « نامه » که شاعر ذیل عنوان آن نگاشته است « تا شکست قانون زن شکن»۱۱ شکوه های زنی را می بینیم که همسر او، وی را با داشتن کودکی خردسال ترک گفته و اکنون زن نامه ای از وی دریافت کرده است، و در این اثناء پس از حدیث نفسی از سر شور و مهر، گمان می کند که محتوای نامه اعلام بازگشت همسر و طلب آشتی باشد. لذا پس از گشودن متوجه می شود که قرار است این مهر برای همیشه گسسته شود، به شعر نگاهی کنیم:
نامه
آه، ای پیک، پیک شادی بخش! نامه آورده ای ز همسر من
نامه از او، که روزگاری داشت سایه ی لطف و مهر بر سر من
نامه از اوست، او که از تن او بسترم گرم بود و رویائی
او که از بوسه بر رخم می زد نقش صدگونه عشق و شیدایی
او که می گفت:« دوستت دارم» او که می گفت:« نگسلم پیوند»
او که می گفت:« با وفای تو ام» و که می گفت:« نشکنم سوگند»
تصویر های شاعرانه سیمین بهبهانی و شفیعی کدکنی از منظـر نقد زن مدار- ...