دیگر به هوای لحظهای دیدار دنبال تو در بدر نمی‌گردم دنبال تو ای امید بی‌حاصل دیوانه و بی خبر نمی‌گردم در ظلمت آن اتاقک خاموش بیچاره و منتظر نمی‌مانم هر لحظه نظر به در نمی‌دوزم وان آه نهان به لب نمی‌رانم در شعر شاعران هنرمند، آنها که یا از راه تجربه و یا ذوق سلیم خود و یا از رهگذر مطالعه در آثار ناقدان به تأثیر هنری قافیه توجه داشته‌اند، اگر دقت کنیم خواهیم دید که اینان به قافیه به عنوان یک کلمۀ ساده که برای پایان بندی مصراعها و ابیات به خدمت گمارده می‌شود، نگاه نمی‌کرده‌اند، بلکه همواره می‌کوشیده‌اند که قافیه را از کلماتی انتخاب کنند که در شعر تشخص و امتیازی دارند و یک کلمه سادۀ نیستند. پایان نامه - مقاله - پروژه ناگفته پیداست که اگر شاعر بخواهد در شعر روی کلمۀ خاصی تکیه کند، اگر آن کلمه را در قافیه قرار دهد این تشخص و برجستگی در حد اعلای خود خواهد بود چنانکه در این بیت فروغ می‌خوانیم: بگذار سایۀ من سرگردان از سایۀ تو، دور و جدا باشد روزی بهم رسیم که گر باشد کس بین ما، نه غیر خدا باشد «عصیان – شعری برای تو» یا در این بیت از شعر «خسته» که تکیه و تأکید فروغ در جنبۀ خطابی و امری شعری است: ای زن که دلی پر از صفا داری از مرد وفا مجو، مجو، هرگز او معنی عشق را نمی‌داند راز دل خود به او مگو هرگز یا در این شعر که جان کلام و هنر شاعر در کلمۀ قافیه مجسم شده است: زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقۀ زر دید در نقش فروزندۀ او روزهائی که به امید وفای شوهر به هر رفته، هدر زن پریشان شد و نالید که وای وای، این حلقه که در چهرۀ او باز هم تابش و رخشندگی است حلقۀ بردگی و بندگی است «اسیر -حلقه» که می‌بینیم «بردگی و بندگی» که نقطۀ اوج و زیبایی شعر است در قافیه قرار گرفته و با چه امتیاز و تشخّصی در گوش خواننده طنین می‌افکند و با خواندن این شعر زیبای فروغ به طور حتم به هنر شاعر پی خواهید برد که با چه لطافتی زر با ارزش در نگاهش، حلقۀ بردگی و بندگی است. در پایان شعر، شک و تردید فروغ به حلقۀ زندگی رفع می‌شود و خود پاسخ خویش را در می‌یابد. لذّتی که قافیه از برآورده شدن یک انتظار به وجود می‌آورد. «قافیۀ پیشین در حقیقت نوعی انتظار در خاطر آدمی‌به وجود می‌آورد و قافیه‌های پس از آن این انتظار را برمی‌آورند. لذتی که از آمدن قافیه در شعر می‌بریم تا حدودی به همین مسئله بستگی دارد. یعنی در حقیقت لذت برآورده شدن یک انتظار است و این لذت اگر در تجربه‌های دیگر زندگی نیز مورد بررسی قرار گیرد خواهیم دید که لذت بزرگی است و شاید بزرگ ترین لذتها باشد» (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶: ۷۴). مثلاً در این شعر: من از دو چشم روشن و گریان گریختم از خنده‌های وحشی طوفان گریختم از بستر وصال به آغوش سرد هجر آزرده از ملامت وجدان گریختم «اسیر – گریز و درد» مصراع اول و دوم در خواننده ایجاد نوعی انتظار می‌کند که علت گریختن وی چیست و مصراع چهارم این انتظار را بر‌می‌آورد و لذتی که از قافیه می‌بریم تا حدی از همین نکتۀ روانی سرچشمه می‌گیرد. در خصوص همین لذت برآورده شدن انتظار در آمدن قافیه‌ها «آندره موروا» می‌گوید: «قافیه وزن را فزونی می‌بخشد و انتظار و اشتیاقی در شخص به وجود می‌آورد. نثر از آن جهت بهتر است که بیشتر از شعر ما را غافلگیر می‌کند. شعر به عکس از آنچه به دنبال خواهد آمد خبر می‌دهد. ذهن انسان مترصّد قافیه است و چون به آن بر خورد احساس لذت می‌کنیم[۱۶]» ۴-۱-۲-زیبایی معنوی یا تنوع در عین وحدت : یکی از لذتهای دیگری که قافیه به ما می‌بخشد نوعی زیبایی معنوی است که از یک خصوصیت روانی دیگر سرچشمه گرفته و آن عبارت از این است که وقتی کلمات مشابه را در پایان ابیات می‌خوانیم یا می‌شنویم احساس می‌کنیم که این کلمات در عین وحدت با یکدیگر متفاوت‌اند و در عین تفاوت نوعی وحدت دارند. برای بهتر درک کردن این جنبۀ زیبایی قافیه می‌توانیم در این ابیات از شعر «مرداب» فروغ دقت کنیم : آهوان، ای آهوان دشتها گاه اگر در معبر گلگشت‌ها جویباری یافتید آواز خوان رو به استغنای دریاها روان جاری از ابریشم جریان خویش خفته بر گردونۀ طغیان خویش یال اسب باد در چنگال او

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...