۱-۷-تعریف نظری تحقیق:
۱-۷-۱-بهزیستی روانشناختی
تعریف مفهومی
بهزیستی روانشناختی به کلیه فرایندهایی که باعث رضایت کلی فرد از زندگی شود تا فرد روحیه بهتری داشته و با آرامش زندگی کند.بهزیستی روانشناختی به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است . داشتن نگرش مثبت نسبت به خود، پذیرفتن جنبههای مختلف خود ، و داشتن احساس مثبت نسبت به زندگی گذشته خود است . بهاری(۱۳۸۸). رویکرد مثبت نگر به سلامت روان در سال های اخیر گسترش فراوانی یافته و بر این اساس مفهوم بهزیستی روانشناختی ظهور کرده که سلامت روانشناختی را بیش از آن که نداشتن بیماری تلقی کند، به عنوان داشتن ویژگی های مثبتی مانند عزت نفس، روابط اجتماعی مناسب و رضایتمندی است . بنابرین، هدف این مطالعه بررسی رابطه با دیگر ویژگی های اساسی مرتبط با بهزیستی روانشناختی از جمله برخورداری افراد از هوش اجتماعی ، هوش هیجانی و هوش معنوی است.
تعریف عملیاتی بهزیستی روانشناختی:
با بهره گرفتن از مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (۱۹۸۹)،که از ۸۴ سوال تشکیل شده در اختیار آزمودنی قرار میگیرد به نتایجی دست خواهیم یافت که سطح کیفیت این مؤلفه تا چه اندازه است. حداقل نمره در هر زیر مقیاس ۱۴ و حد اکثر ۸۴ میباشد. کسب امتیاز بیشتر در هر زیر مقیاس نشانگر بهزیستی بیشتر فرد ، همچنین کسب امتیاز بیشتر در مجموع زیر مقیاسها نشانگر بهزیستی بالا میباشد .
الف: نظریه فرانکل[۱] : نظریه فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی تأکید دارد. او معتقد است، که رفتار انسانها نه بر پایه لذت گرایی نظریه روانکاوی فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است، بلکه انسانها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود میباشند. فرانکل ( ۱۹۹، ۱۹۵۸، ۱۹۵۹، ۱۹۶۶) اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد، احساس پوچی به او دست میدهد و از زندگی ناامید می شود و ملالت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا میگیرد. الزاماً” این حس منجر به بیماری روانی نمی شود، بلکه پیش آگهی بدی برای ابتلا به این اختلالات است. بنابرین فرانکل بهزیستی را در یافتن معناو مفهوم در زندگی میداند.
ب: الگوی ویسینگ و وان دان: ویسینگ ( ۱۹۸۸) . وان دان ( ۱۹۹۴ ). به نقل از زنجانی طبسی ( ۱۳۸۳)، یک سازه بهزیستی، روانشناختی کلی را معرفی کردند که به وسیله ” احساس انسجام و پیوستگی ” در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی، مشخص و اندازه گیری می شود. آن ها تأکید میکنند که بهزیستی روانشناختی، سازه ای چند بعدی یا چند وجهی است و این حیطه ها را در بر میگیرد:
۱: عاطفه : در افراد بهزیست یا خوشبخت، احساس مثبت بر احساسات منفی غلبه دارد.
۲: شناخت : این افراد رضایت از زندگی را تجربه میکنند. به نظر آن ها زندگی قابل درک و کنترل است. رفتار: افراد بهزیست، چالشهای زندگی را میپذیرند و به کار و فعالیت علاقه دارند.
۳: روابط بین فردی : افراد بهزیست به دیگران اعتماد میکنند و از تعامل اجتماعی نیز برخوردارند.
ج: نظریه ریف: در طول دهه گذشته برای اولین بار تعریفی چند بعدی برای بهزیستی روانی ارائه شد. ( شکل ۱-۲ ) ( ریف، ۱۹۸۹ ، ۱۹۸۵). شش مؤلفه در اینجا مطرح شد. تحقیقات بسیاری بر روی بهزیستی با توجه به این مدل انجام شد که برخی به بررسی تاثیر سن، جنسیت یا وضعیت اقتصادی- اجتماعی بر بهزیستی پرداختند و برخی دیگر بهزیستی را به عنوان عاملی متاثر از تجارب زندگی ( ازدواج ، بچه دار شدن و طلاق و… ) و یا تحولات زندگی و نیز چالشهای خاص ( داشتن والدین الکلیک، داشتن بچه عقب مانده ذهنی، پرستاری از همسر یا والدین بیمار ) مورد مطالعه قرار دادند. این مؤلفه ها عبارتند از :
۱: پذیرش خود : یکی از مؤلفه های کلیدی بهزیستی، داشتن نگرش مثبت در مورد خود است البته نه به معنای خودشیفتگی یا عزت نفس خیلی بالا و غیر معمول بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود باشد. به طوری که جانگ[۲] ( ۱۹۳۳). رینر[۳] ( ۱۹۶۴ ). تأکید داشتند که آگاهی از کاستیهای خود و نیز پذیرش اشتباهات خویش، یکی از مشخصه های بسیار مهم داشتن شخصیتی کامل و تکامل یافته است. اریکسون[۴] ( ۱۹۵۹). بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی خود، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزیها و شکستها و ناامیدیهای گذشته است. چنین خودپذیری بالایی بر اساس خودسنجی واقع بینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیتهای خود، و عشق نسبت به خود و دیگران، بنا شده است.
۲: هدف و جهت گیری در زندگی : توانایی پیدا کردن معنا و جهت گیری در زندگی، و داشتن هدف و دنبال کردن آن ها، که تمامی این ها در تقابل با خوشبختی قرار دارند، از وجوه مهم بهزیستی هستند. اولین و روشن ترین نظریه در مورد هدفمند بودن در زندگی را فرانکل[۵] ( ۱۹۹۲). داده است. فرانکل ۳ سال بسیار سخت را در اردوگاه نازیها گذراند و در طول این سالها با داشتن اهداف خویش زنده ماند. دید او نسبت به ارتقاء سطح زندگی، اهداف و معنای زندگی آنقدر عمیق بوده که توانسته در سالهای پس از آزادیش، روشی از روان درمانی ( معنا درمانی ) را برای کمک به همنوعانش در یافتن معنایی در زندگی پیدا کند. با بهره گرفتن از این روش افراد میتوانند در مقابل سختیها و رنجها پایداری و مقاومت کنند.
۳: رشد شخصی : یا توان شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود. پرورش و به دست آوردن تواناییهای جدید که مستلزم روبرو شدن با شرایط سخت و مشکلات میباشد، زیرا روبرویی با این شرایط باعث می شود فرد نیروهای درونی خویش را بجوید و نیز تواناییهای جدید به دست آورد. چه زمانی بیشترین احتمال یافتن این نیروها می رود؟ زمانی که فرد تحت فشار است، این استعدادها مکررا” کشف میشوند و قدرت خود در تغییر شرایط را نشان میدهند. خودشکوفایی انسانها در طی چالشها و شرایط نامطلوب، بیانگر توانایی روانی انسان در کنار آمدن با مشکلات، تحمل بسیاری از مصیبتها و برگشت به حالت طبیعی پس از پشت سر گذاشتن آن و پیشرفت پس از گذر از موانع، میباشد.