و اگرچه شعر عربی را از قالب قصیده جدانکرده و به سوی شکل نمایشنامه دراماتیک نبرد با وجود این در زمینه سازی و قصد چینی نمایشنامه های شعری شوقی، اباطه و احمد زکی نقش داشت و ابوشادی از شاعر بزرگ (خلیل مطران) هنگامی که او در صالون با پدرش، محمد بک ابو شادی، وکیل و رهبر ملی را دیدار و ملاقات می کرد به تأثیرپذیری اش از خلیل مطران اعتراف می کند.»[۱۰۵]
«سه شاعر، شکری، مازنی، عقّاد برای نابود مکتب تقلید و گشایش راه برای گروه آپولو تلاش کردند پس بر راه و روش مطران رفتند و در دعوت زیاده روی و افراط نمودند و به نزاع با مکتب تقلید وارد شدند پس آپولو روی کار آمد. و آن چه را که مکتب دیوان از آن عاجز و ناتوان بود (نتوانست به آن دست یابد) که آن به وجود آوردن و تکوین گروهی هماهنگ و یک پارچه به رغم وجود اختلافات در مفاهیم شعرشان بود، محقق کردند.
کتاب دیوان که در سال ۱۹۲۱ چاپ شد و کتاب غربال که دو سال پس از آن منتشر شد و شعرهای شاعران مکتب دیوان و شاعران مهجر، شاعران آپولو در روش و برنامه او را کمک و یاری نمودند.»[۱۰۶]
«و از این جا راه و مسیر برای تشکیل گروه ادبی آغاز شد که آن را احمد زکی ابوشادی رهبری می کرد. و این مشارکت و همکاری کار چندان سختی نبود زیرا مطران و گروه دیوان و گروه مهجر، جو و فضا را برای مجد ادبی آنان و مسیر و شیوه نقدیشان گسترده بودند.»[۱۰۷] «علاوه بر این شرایط مصر نیز در آن زمان در تأسیس این گروه تأثیرگذار بود. هنگامی که محیط مصر در اویل قرن ۲۰ مملو از ادبیات و شعر بود و مردم به سروده های شاعران مشتاق و علاقمند بودند. و شرایط سیاسی، فکری، اجتماعی و اقتصادی مصر، آتش احساسات و عواطف شاعران را برانگیخت و آنان را به سوی شعر رومانتیک سوق داد. و این شرایط آنان را به آنچه که شاعران مکتب دیوان نرسیدند، به خاطر اینکه وحدتشان را بعد از کناره گیری شکری و گرایش مازنی به روزنامه نگاری از دست دادند، رسیدند.»[۱۰۸]
«در واقع مصر در دهه ی سوم که گروه آپولو تأسیس شد در یک مصیبت و فاجعه ای که پیش تر مانند آن سابقه نداشت. گرفتار بود و انگلیس سرزمین آنان را گرفته و بر آنان حکومت می کرد. و دل های مردم از خشم و قیام و شورش پر بود.
و جو برای جنبش و حرکت آحاد مردم در مصر به خاطر رهای از ظلم و ستم فراهم شد. پس در سال ۱۹۱۹ قیام ی رخ داد که اعتماد و آرزوی مردم به آینده مشرق زمین را به آنان بازگرداند و پیروزی این قیام به انتعاش و تجدید حیات طبقه متوسط که از فرهنگیان و تاجران تشکیل شدند منجر شد. با این وجود اختلافات داخلی بین سران ملی حکومت، آن (قیام) را به شکست آرزوها و دلتنگی و یأس و احساس شکست و ناکامی دچار کرد. و در نتیجه، قانون غیرفعال شد و انتخابات متوقف شد. درگیری و اختلاف میان احزاب بالا گرفت و روزنامه ها و مجلات بسته شدند و هنگامی که بعد از محمد محمود، اسماعیل صدقی جانشین او شد دشمنی با مردم ادامه داشت و این شرایط در مصر به قوت خود باقی ماند.
و محیط مصر از جهت دیگر، این شکست خورده ها و مأیوسان را در برداشت و احساسات و عواطف آتشی آنان را بر می انگیخت و در شعر شاعران، احساس به یأس و نومیدی و احساس به پوچی و شکست به چشم می خورد و این چنین شرایط آنان را به سوی جریان رومانتیک سوق داد.»[۱۰۹]
«هنگامی که همه ی این اسباب و شرایط با هم جمع شدند راه را برای تشکیل گروه آپولو فراهم نمودند و ابوشادی به منشی گری این گروه انتخاب شد و به عنوان شخصیتی ممتاز و بارز در شکل گیری این گروه تأثیرگذار بود و در اصلاح و نوسازی و تجدید آن تلاش نمود.
و اولین مجله در سپتامبر ۱۹۳۲ صادر شد و او رئیس تحریریه اش بود و شاعر (احمدزکی) احمد شوقی را رئیس گروه برگزید که اولین جلسه را در خانه کرمه بن هانی در جیزه روز دوشنبه مورخ ۱۰ اکتبر ۱۹۳۲ برگزار نمود.
و هنگامی که در ۱۴ اکتبر سال ۱۹۳۲ وفات یافت اعضای گروه جمع شدند و شاعر خلیل مطران را به عنوان رئیس گروه برگزیدند و از اعضای این گروه، احمد محرم، دکتر ابراهیم ناجی، دکتر علی حنانی، کامل کیلانی، محمد عمار، محمود صادق، احمد شایب، علی محمود صادق، احمد شایب، علی محمودطه، محمود ابوالوفا، حسن القایاتی، و حسن کامل صیرفی، احمدضنیف، سید ابراهیم بودند و سپس تعداد زیادی از شاعران و ادیبان و ناقد آن که در پیشاپیش آنان مصطفی عبداللطیف السحرتی، مختار الوکیل، صالح جودت و عبدالعزیز عتیق بودند و عضویت گروه در همه کشورهای عربی مخصوصاً برای شاعران و ادیبان و علاقمندان و مشتاقان ادبیات به طور عموم باز بود.»[۱۱۰]
اهداف جمعیت آپولو:
۱)- «قیام بر تقلید و دعوت به سوی اصالت و فطرت شعری و احساس و عاطفه ی صادق. (اولین روزنامه ی عربی که به شعر توجه نمود و برای احیاء تجدید در آن و دوری شعر از تقلید و تصنع و ابتذال و آزادی شاعران از قید و بندها پافشاری و اصرار نمود.»[۱۱۱]
۲)- «سربلندی و رفعت شعر عربی. از اهداف اصلی این گروه بالا بردن سطح شعر بود. و به همین منظور این گروه به فن یا سبک خاص یا به گروهی خاص از شاعران توجه و اهتمام نورزید بلکه کاری گروهی بود که مقلّد و تجدیدگرا را از مصر و تونس، عراق، سودان و مهجر، مانند: محمد احمد محجوب و توفیق البکری از سودان، ابوالقاسم الشابی از تونس و جواهری از عراق و ایلیا ابوماضی از مهجر را گردهم آورد.
همه ی شاعران و ادیبان عرب به این گروه پیوستند بدون اینکه برای عضویت و پیوستن به گروه شروطی داشته باشند.
و این همان چیزی است که اکثرا ناقدان را به انتقاد از آنان برانگیخت و علاوه بر این (نبودن شروط برای عضویت) ابوشادی نیز به عنوان رهبر این گروه مکتب و مذهب معین و گرایش ثابتی نداشت و ابوشادی شاعران رزمی و دراماتیک و عاطفی و وصفی و تأملی را جمع کرد. و فعالیت ادبی او در حد شعر باقی نماند بلکه به نثر و علوم طبیعی و تجربی تجاوز یافت.
و بیشتر تلاشش را صرف تأسیس گروه های علمی و حفظ و نگهداری از آنان کرد.
پس پیشگام و رهبر این گروه در جاهای گوناگون نوشت که آپولو براساس جامعه استوار نیست و به سوی مذهب و مکتبی روشن و واضح دعوت نمی کرد بلکه خواستار رفعت و سربلندی شعر است. و تا حدی درست است که بگوئیم برای این گروه مذهب و مکتب شعری مشخص نیست زیرا آن مکتب دایره و حلقه معارف شعری بود.»[۱۱۲]
۳- «توجه و اهتمام به فعالیت های مختلف. اهتمام و توجه اعضای این گروه به شعر مرسل و ساده و شعر آزاد و منحصر و محدود شد. و توجه مجله هم به نشر قصاید و مقالات و بحث ها باقی نماند، بلکه وسعت یافت و همه ی فعالیت های ادبی و فکری را شامل شد. پس به ترجمه ی شعر اروپایی اهتمام ورزیدند و از نمونه ی این ترجمه ها ترجمه ی احمد زکی ابوشادی بر عدیات فیتزجرالد است. همچنین مجله به انتشار و نشر داستان های منظوم و بحث های فصل و طولانی فلسفی مانند قصیده ی (میلاد شاعر) از علی محمود طه، توجه کردند.»[۱۱۳] «و شاعران مکتب و مدرسه آپولو در نزاع های نقدی زیادی داخل شدند و در طرف دیگر این نزاع ها صاحبان ذوق زبانی قدیم و کسانی که به بازشدن دروازه های تجدید، ایمان نداشتند و منفعلاتی بودند که فرهنگ محدودی داشتند. مکتب آپولو به سوی تجدید بسیار پهناور گسترده شد. و آنان در اکثر اوقات از روش ها و شیوه های مرسوم و متداول در سرودن شعر دور شدند و این مسائل گاهی آنان را به سوی اشتباه و لغزش می برد و این دلیلی برای محافظه کاران از تجدید بود. با این وجود به این مسائل توجهی نکردند و به سرودن شعر ادامه دادند. و شعر وصفی و تأملات صوفیانه و فلسفی سرودند. و همچنین سروده های در عشق به طبیعت و توصیف زیبایی دارند و شعرشان از رموز الهام بخش و خیال های دور از ذهن خلّاق پر شد.»[۱۱۴]
ویژگی شعر مدرسه (مکتب) آپولو.
۱- تجربه ی شعری:
«از ویژگی های شعر در نزد مکتب آپولو تجربه ی شعری بود که لفظ آن تجربه به معنای کوشش نیست، بلکه آنچه که بر انسان از فکر یا احساس عارضه می شود، است. و شاعران شعرشان را برای مناسبت ها و موقعیت های تعریف تمجید نمی سرایند. بلکه شعر از اعماق درونی شاعر سرچشمه می گرفت و بهمین خاطر این مکتب با شعر مناسبات مبارزه کرد. و به سوی ترسیم و تمثیل شعر براساس عواطف و احساساست درونی و تأملات فکری و جنبش عواطف دعوت کرد. همچنان که به نیرو و آزادی فنی و ظهور شخصیت ادبی با دوری از تکلّف و تصنّع و افتعال و به بیانی صادق و درست دعوت نمود.»[۱۱۵]
۲- بیان تصویری: (بیان به شکل صورت و تصویر).
«شاعران به سوی نوع جدیدی از شعر روی آوردند که قبلاً شاعران پیش آن را تألیف نکردند و آن شعر تصویری و آن نوعی از شعر است که تصویرها و تابلوهای فنی را توصیف می کند و آنچه در آن از معانی و افکار است مجسم می سازد و از این نمونه شعرهایی که انتشار یافت قصیده ی (احلام الْطلام) است که می گوید:»[۱۱۶]
و لمّا حان تودیعی ولاحت علی النّور المُوسی بالظلامِ
تحفّ بنا الریاحینُ اللواتی تزّفُ[۱۱۷] من ابتسامٍ لإبتسام
و یحجبنا السکونُ بلاحجابٍ و یَفْضَحُنا الحنینُ علی إحتشام[۱۱۸]
«و هنگامی که خداحافظی و وداع فرا رسید و نزدیک شدن و بر نور مزیّن به تاریکی و ظلمت درخشید و آشکار شد.
و ما را ریاحین و گل هایی پوشاندن که در لبخند زدن (باز شدن شکوفه هایشان) عجله می کردند و شتابان بودند و سکون و آرامشی بدون حجاب و پرده ما را پوشانید و ما را در برگرفت و آه و ناله (فراق) غضب و خشم ما را رسوا کرد.
در واقع وقتی قطعه ای از شعر شاعر خوانده می شود گویا که آن شعر به صورت (تابلویی) در جلو چشمانت ترسیم و مجسم می شود. و شاعر صورت و تصویر شعری را پراز تعبیر و بیان با الفاظ و حجلات بیان می کند.»[۱۱۹]
آپولو، جمعیت أدبی یا مدرسه ی ادبی:
علیرغم عمر کوتاه «جمعیت آپولو» پژوهشگران و ناقدان در تأثیرگذاری این جمعیت ادبی در مسیر شعر معاصر نظر دارند ولی بسیاری از ناقدان آپولو را تنها یک جمعیت دانسته اند که دارای مجموعه ای از گرایشهای مختلف است نه مدرسه ای شعری.
ابتدا این دو واژه را توضیح می دهیم تا حق مطلب ادا شود. «مدرسه» همان مکتب ادبی است که به مکاتبی مانند کلاسیسم، سمبولیسم، رئالیسم، اطلاق می گردد، این مکاتب و مدارس را ضرورتهای حیات می آفریند سپس بنیانگذاران این مکاتب، اصول و اهداف آن را مشخص می کنند. در نتیجه پیروانی برای خود در مکانهای مختلف می یابند.
ولی «جمعیت» انجمن خاصی است که در موقعیت معینی در محیط ادب به وجود می آید وبه مکتب خاصی مقید نیست و اعضای آن نیز گاهی خود را به روش معینی مقید می سازند.
بنابراین اگر اعضای این انجمن، خود را به مکتب کلاسیک و رمانتیسم یا رمزگرایی و… مقید می کنند آن انجمن را دارای مدرسه گویند در غیر این صورت نام جمعیت به آن اطلاق می شود. حال با این توضیح که ادبا و نقّاد نیز آن را اینگونه دریافت کرده اند نظر ناقدان آپولو را بررسی می کنیم.
دکتر شوقی ضیف معتقد است که آپولو از همان ابتدای کار فاقد برنامه ی فنی بود و مانند جماعه الدیوان عمل نکرد. دیوان پرچم مکتبی ادبی را بر ضد شعرای بعث حمل کرد و مدتی طولانی نیز از آن دفاع نمودند و در زیر شعارآن دیوانهایی را با ذوق و وجهه ای مشخص منتشر کرد»[۱۲۰]
دکتر محمد مندور نیز در کتاب «محاضرات فی الشعر المصری بعد شوقی» ذکر می کند که جمعیت آپولو و مجلّه آن، مدرسه ای ادبی و اداری مکتبی واحد با ویژگی های مشخص نبود و ما نمی توانیم برای این مدرسه و رهبر آن ابوشادی مکتب معینی از مکاتب شعری را که اروپایی ها شناخته اند مانند رمانتیسم، رئالیسم، سمبولیسم و دیگر مکاتب را مشخص کنیم»[۱۲۱]
ولی در ادامه بحث خود واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجود در کشورهای عربی را مطرح کرده و عدم تقید به مکتبی معین را ناشی از طبیعت زندگی مصر می داند که در آن بر همه از تاریخ، مصر تشنه ی آزادی بود و به ناچار جوّ آن روزگاران با گرایش فردی سازگار بوده و از روح مکتب گرایی گریزان.
مندور در جایی دیگر می افزاید که دعوتهای نقدی به تنهایی نمی تواند مکاتب ادبی را بیافریند بلکه قبل از هر چیز، این حرکتها و ضرورتهای تأثیرگذار زندگی هستند که ایجاد کننده زمینه آن می باشند»[۱۲۲]
بنابراین دکتر مندور نظر خود را متعادل می سازد و با این مسئله واقع گرایانه تر برخورد می کند درست است که آپولو، فلسفه ی شعری معینی نداشت ولی ویژگیهای شعری که در آثار آن لمس می شود، صبغه ی رمانتیستی دارد که پایه های این رمانتیسم مصری شبیه رمانتیسم غربی است.
نبودن فلسفه ی شعری معین برای مدرسه ی آپولو، امری است که با منطق امور، هم جریان است.
در توان این مدرسه نبوده است که در این برهه از پیشرفت ادبی به مکتبی معین فرا بخواند. تاریخ شعر عربی نیز از تحولات سرنوشت سازی که اندیشه ها را تغییر دهد و روشها را دگرگون سازد تهی می باشد. همان گونه که معروف است، شعر حتی تا اوایل قرن حاضر به شکلی یکنواخت حرکت می کرده است و کوششهای نوگرایان تا به امروز کاملاً به هدف نرسیده و گرایش سنتی و تقلیدی، سیطره ی خود را هنوز بر شعر و ادب تحمیل می کند.
پیشوایان اولیه ی نوگرایی تنها توانسته اند که آبهای را کد را به کناری نهاده و چشمها را به روی مفاهیم نوین بگشایند و با روح تقلید که ابتکار و عصری گرایی را قربانی می کرده است مبارزه کنند. از این جهت هیچ یک از نوگرایان، قبل و یا بعد از مدرسه ی آپولو نتوانسته اند که مکتب ادبی معینی را مطرح کرده و به آن فرا بخوانند در حالی که رسالت اینان تغییر مفاهیم قدیمی بوده است که قداست پیدا کرده اند.
کار منطقی این نوگرایان این بوده است که ابتدا برای از میان بردن این قداست اقدام کنند و به آزادشدن و تمسک به حیات معاصر دعوت کنند؛ طبیعی است که این مهم در یک روز یا یک شب صورت نمی پذیرد زیرا قداست عمود شعر در طول قرون و همچنین بر ذوق توده های خواننده حاکم بوده است و تغییر ذوق مردم با کوشش فردی یا گروهی و دریک فاصله ی کوتاه مدت زمانی مسیر نمی شود.
از این رو، کوششهای همه ی نوگرایان در تغییر این اوضاع ادبی حاکم در طول نسلها به ثمر نشسته است.
آیا در توانایی جمعیت آپولو یا هر جمعیت ادبی دیگر بوده است که در میان این معرکه ی ادبی و در چنین موقعیتی بُحرانی که مصر در این برهه از زمان با آن مواجه بوده است، مکتب ادبی مشخصی را به وجود آورد؟
«شاید دلیل اینکه ناقدان آپولو را تنها یک جمعیت محسوب کرده اند این باشد که آپولو هر گونه گرایش ادبی را در خویش گنجانیده بود مانند احمد شوقی، محرم از شعرای کلاسیک و بسیاری از شعرای سبک کلاسیک که مجلّه ی آپولو میدانی برای قلم زدن آن بود.
در پاسخ باید بگویم که ابوشادی، مدرسه ی خود را بر پایه ی روح عالی تعاون بنیان نهاده بود. این استاد دریافته بود که خصومتهای حاد میان شعرا و ادبا و دورشدن آنها از موضوعات علمی و غرق شدن در درگیریهای شکلی و هواهای نفسانی، خدمتی در جهت اعتلای ادب نمی باشد.
در نتیجه ابوشادی خود را به مدرسه اشتراکی از ادب منتسب می کرد و کاملاً به تعاون ایمان داشت. ولی وجود گرایشهای مختلف را در آپولو بدین خاطر پذیرفته بود که وطن فقیر و عقب مانده اش، به تعاون و همکاری نیاز داشت و با مکتبهای فردگرا که به عبادت بت های ادبی می پرداختند، مبارزه می کرد.
ابوشادی همچنین گرایشها و آرا و نظریات مختلف را به هدف موازنه ی میان آنان پذیرفته بود تا از این رهگذر پیروان تجدید، تفاوتهای آشکار گرایش تقلیدی و آثار قدمای آن را با گرایش تجدیدی درک کنند. بنابراین ابو شادی در میان مکاتب مشترک ادبی به روح اصیل شعرا اهمیت می دادند به شکل بیانی آن.
علی رغم همه ی این مسائل، ما در آپولو خطوط کلی مکتب رمانتیسم را در شعر و آثار ادبی اعضای آن مشاهده می کنیم و هرگاه که نام جمعیت آپولو را ذکر می کنیم فوراً نامهای ابراهم ناجی- حسن کامل الصیرفی مصطفی السحرتی- صالح جودت- مختار الوکیل- محمود حسن اسماعیل- علی محمود طه به ذهن متبادر می شود که صبغه ی غالب در آثار اینان، صبغه ی رمانتیستی است و عدم وجود مکتب ادبی مشخص که به وسیله ی آن آپولو شناخته شود «مدرسه» بودن آن را نفی نمی کند»[۱۲۳]
مدرسه ای که هدفش منهدم ساختن قدیم و همگام شدن با زمان حاضر بود و در این مسیر از گرایشهای ادبی غرب نیز تأثیر پذیرفته بود.
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره : بررسی آثار و احوال احمدزکی ابوشادی- فایل ۹