- منابع بیشتری به دفاتر انتقال فناوری و امتیازدهی اختصاص دهند.
- پاداش برای مشارکت دانشکدهها در انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت را از طریق ارزشگذاری حق امتیازات و مجوزها در تصمیمات ارتقاء و تصدی افزایش دهند و به اعضای هیات علمی اجازه دهند که بخش بزرگی از درآمد اعطای امتیاز را داشته باشند.
-
- تشخیص ارزش فردی و شبکههای اجتماعی، شامل دانشمندان، دانشجویان و فارغالتحصیلان.
۲-۲۳- جو سازمانی
جو سازمانی را جلوهای از فرهنگ، حاصل ترکیبی از احساسات، نگرشها، رفتارهای شکلدهنده زندگی سازمانی و یک واقعیت سازمانی با یک مفهوم عینی تعریف میکنند (اکوال[۲۱]، ۱۹۹۶). جو سازمان به ادراکات اعضای سازمان از عناصر بنیادی سازمان اشاره دارد (وست و فار[۲۲]، ۱۹۸۹). از آنجا که جو مبتنی بر چشم اندازهای فردی است، تغییرپذیری سریعی دارد ضمن اینکه روی رفتار افراد هم تأثیرگذار است (پاین و پاق[۲۳]، ۱۹۷۶). جو سازمان میتواند در ارتقای خلاقیت و نوآوری در بین افراد نقش حیاتی ایفا کند. داشتن جو خلاق مرتبط بافرهنگ در سازمان، موجد محیطی است که قدرت سازمانی را افزایش میدهد. این ایدهای است که توسط چند تن از محققین ارائه شده است (آمابیل[۲۴]، ۱۹۹۶). به عنوان مثال اکوال در مقاله خود تأثیر جو را بر فرآیندها و نتایج عملیاتی سازمان به اثبات رساند. به نظر او سازمان نوآور باید از نظر جوی متفاوت از سازمانهای دیگر باشد. عامل هم ترازی، به معنی همراستایی اهداف کلیدی سازمان با علایق و فعالیتهای اعضای سازمان، به عنوان یکی از کلیدیترین مفاهیم جو سازمانی، در ارتقای نوآوری در سازمان موثر است (کالینز و پاروس[۲۵]، ۲۰۰۳).
در زمینه شناسایی ابعاد جو سازمانی حامی نوآوری مطالعات زیادند. در مطالعهای توسط آمابیل، ابعاد استقلال، باز بودن نسبت به نوآوری، چالش،منابع، تشویق، ناظرین و همبستگی مشخص شد (آمابیل، ۱۹۹۶). اکوال در مقاله خود به ۱۰ بعد چالش، حمایت از ایدهها، باز بودن، اعتماد، پویایی،سرزندگی، بحث و مناظره، تعارض، ریسکپذیری و زمان ایده اشاره دارد (اکوال، ۱۹۹۶). در تحقیق دیگری، جو نوآوری را با ۶ بعد همبستگی، استقلال، چالش، منابع، باز بودن نسبت به نوآوری و تشویق ناظر ارزیابی کردند(کرسپل و هنسن[۲۶]، (۲۰۰۷). یکی از عوامل مهم جو سازمانی، حمایت ناظرین از نوآوری است. حمایت ناظر از طریق رفتارهایی چون روشن سازی اهداف، تعهد و اعتمادبهنفس آن ها، تقویت کردن مهارتهای گروهی، رفع موانع مزاحم بیرونی مشخص میگردد. (کاتزنبچ و اسمیت[۲۷]، ۱۹۹۳). در تحقیقاتی، نقش ناظر در قالب تشویقهای وی برای پرورش نوآوری پررنگ تر شده است (به عنوان مثال راموس و استگر[۲۸]، ۲۰۰۰). نتایج این مطالعات حاکی از آن است که اگر افراد و تیم ها به رفتارهای حمایتی ناظرین خود پی ببرند به احتمال بیشتری در فعالیتهای نوآورانه شرکت میکنند. تحقیقاتی تجربی روی نقش اعتمادآفرینی ناظرین و مدیران نیز صورت گرفته است. به عقیده کلگ و همکاران[۲۹] (۲۰۰۲)، اعتماد در فرایند نوآوری اهمیت بسیاری دارد چرا که در این صورت سازمان ایدههای افراد را به طوری جدی بررسی و آن ها را به کار میگیرد. از طرفی مدیران این سازمانها علاقه قلبی به نوآوری دارند، پس در هر تغییری در سازمان نقش حامی را ایفا میکنند (کلگ و همکاران، ۲۰۰۲). در تحقیقی توسط پانایدز و ونوس[۳۰] (۲۰۰۹) اثرات اعتماد بر نوآور بودن و عملکرد زنجیره تأمین مورد بررسی قرار گرفت که مشخص گردید اعتماد بر نوآور بودن اثرگذار است و هردو به عنوان پیش بینی کنندههای عملکرد زنجیره تأمین شناخته شدند.
توانایی نوآوری در بین افراد سازمانی بستگی به این دارد که چگونه عدم توافقها مدیریت شود که این خود نیاز به شکل یافتن جو سارمانی ای با همبستگی قویتر، ارتباطات بازتر و آزادی بیان ایدهها دارد. لاولیس و همکاران [۳۱](۲۰۰۱)، در مطالعهای مشاهده کردند که چگونه فقدان همبستگی و توافق بین اعضا باعث تعهد بیشتر افراد به موقعیتهای فردیشان میشود. مطالعه سویتاریس[۳۲] (۲۰۰۲) نیز تأثیر ابعاد توانایی نوآوری و مشارکت مداری آن ها در نوآور بودن سازمان را مورد بررسی قرار میدهد.
نویسندگان دیگری نیز با بیان اینکه سیستم پاداش، ابزار مناسبی برای تقویت رفتارهای مورد انتظار و توسعه جو مطلوب است ابراز داشتند که در یک سازمان نوآور، پاداش به عواملی چون ریسکپذیری،تمایل به تغییر همچنین به باز بودن و تسهیم اطلاعات تعلق میگیرد. (ساله و ونگ[۳۳]، ۱۹۹۳ آکجون و همکاران[۳۴](۲۰۰۹) در مطالعهای اثر متغیرهای تشویق، آزادی، شاداب بودن محیط و تجربه را بر نوآور بودن شرکت (در محصول و فرایند) بررسی نمودند. نتایج مطالعات مختلف در حوزه تأثیر زمان بر نوآوری حاکی از آن هستند که زمان کافی برای شرکت افراد در فعالیتهای نوآورانه اهمیت بسیاری دارد. از طرفی، فشار کاری روی خلق محیط حامی نوآوری تأثیر منفی دارد (کلین و کیم[۳۵]، ۱۹۹۸). برخی نویسندگان نیز بر این عقیده هستند که سطوح خاصی از فشار کاری تأثیر مثبت بر نوآور بودن دارد. آمابیل و همکاران (۱۹۹۶) در مطالعهای دو نوع فشار کاری را تعریف کردند: فشاری کاری زیاد و چالش. فشار کاری زیاد به خصوص اگر در تصور افراد به منزله وسیلهای برای کنترل باشد، تأثیر منفی بر نوآوری دارد؛ اما نوع دوم آن که چالش نامیده شده است، عنصری ضروری در نوآوری است. از این مطالعات چنین بر میآید که وجود زمان کافی به عنوان یکی از منابع برای نوآوری به حساب میآید درحالیکه فشار کاری از نوع چالش نیز بر نوآوری تأثیرگذار است. از عناصر دیگری که نشان از چالشی بودن محیط کاری است، نیاز به یادگیری و آموزش مستمر در انجام وظایف است. نوآور بودن وابستگی نزدیکی به یادگیرنده بودن سازمان دارد (الجبرا و شیوا،۲۰۰۸)؛ بنابراین میتوان گفت که میزان نوآور بودن سازمان به گرایشات یادگیری آن بستگی دارد. استقلال در سازمان که به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر نوآوری به آن اشاره شده است (گروین و موفات[۳۶]،۱۹۹۷)؛ عمدتاً روی عدم تمرکز و مشارکت گستردهتر کارکنان در تصمیمگیریها تمرکز دارند. (باوم و والی[۳۷]، ۲۰۰۳). استقلال؛آزادی افراد یا تیم ها برای دادن ایده و خلاقیت و کار کردن خارج از محدودیتهای سازمانی است.
۲-۲۴- موانع تجاریسازی دانش
جنبه عمده انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت شامل ملاحظات مربوط به فعالیت ها، انگیزهها و ادراکات دانشمندان، مدیران اجرایی دانشگاه و شرکت کارآفرین ها است. انگیزه اولیه دانشمندان دانشگاهی، شناخته شدن در جوامع علمی است که عمدتاً از انتظار در مجلات سطح بالا، ارائه در کنفرانس های معتبر و امتیازات پژوهشی ناشی میشود. اعضای هیات علمی ممکن است توسط منافع مالی شخصی و تمایل به حالات اضافی مطمئن برای پژوهشگران ارشد و تجهیزات آزمایشگاهی نیز برانگیخته شوند. فعالیت ها و انگیزههای شرکت ها و کارآفرینان نسبتاً واضح است، آن ها دنبال تجاریسازی فناوری های مبتنی بر دانشگاه برای منافع مالی هستند که برای انجام آن، تمایل به داشتن حقوق انحصاری برای فناوری های ساختهشده دارند. در مجموع میتوان گفت که موانع زیادی بر سر راه اثربخشی انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت وجود دارد که شامل: تقابل فرهنگ ها، عدم انعطاف بوروکراتیک، سیستمهای ضعیف پاداش دهی و مدیریت غیر اثربخشی دفاتر انتقال فناوری دانشگاهها میباشد. (والدمن و همکاران، ۲۰۰۳).
در میان علل عدم همکاری شرکت ها با دانشگاهها، شرکت ها به اختلافات موجود به اهداف دو طرف، طولانی بودن زمان پژوهش های دانشگاهی، تمرکزهای متفاوت و در نتیجه سؤالات پژوهشی متفاوت مد نظر دو طرف، تفاوت های فرهنگی و دشواری های موجود در رویههای آشکار کردن علم عمومی اشاره میکنند. بعلاوه در برخی بخشها نیز ملاحظه میشود که دانشگاهها نسبت به صنعت عقب تر هستند، به این صورت که فارغالتحصیلان آن ها آشنایی با پیشرفت های اخیر صنعت ندارند. (فونتانا و همکاران، ۲۰۰۶). برخی از پژوهشگران نیز مشکلات موجود در تجاریسازی را چنین بر می شمرند. ارتباط بین اکتشاف مبنی بر فناوری و فرصتها، ارائه فناوری به رهبران اندیشه، پرورش فناوری، منابع مورد نیاز برای ارائه موفق، مقبولیت بازار و انتقال منافع و انتقال ابزارهای مناسب کسبوکار (اسپیلینگ، ۲۰۰۴).
پس گاهی اوقات فرا گرد انتقال دانش از دانشگاه به مشتریانشان با موانعی روبروست که برخی از عمدهترین آن ها از نظر ما به شرح ذیل است:
- مدیریت غیر اثربخش مالکیت دارایی فکری دانشگاه: افزایش اخیر در انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت که از طریق انتقال فناوری مدیریت میشود، منجر به رشد مداومی در وقوع پیچیدگی پژوهش های مشارکتی بین دانشگاه و شرکت ها و در نتیجه تنش و عدم کارایی قابلملاحظهای در مدیریت دارایی فکری دانشگاه شده است؛ زیرا مدیریت رسمی مجموعهای از دارایی های فکری دانشگاهی، پدیدهای نسبتاً جدید است. (والدمن و همکاران، ۲۰۰۳).
- مخالفت برخی دانشگاهیان با انتقال تجاری دانش: برخی از دانشمندان و صاحبنظران به پارادایم کارآفرینانه به عنوان تهدیدی برای تمامیت سنتی دانشگاهها مینگرد و معتقدند که باید با گرایش به کارآفرینی در دانشگاهها مقابله کرد؛ زیرا منافع مالی میتواند منجر به از بین رفتن دانشگاه به عنوان منتقد مستقل جامعه گردد. (وبستر و همکاران، ۲۰۰۰).
- عدم انگیزه پژوهشگران در تجاریسازی یافتهها و اختراعات خود: یکی از موضوعات مهم و پیش روی دانشگاهها این است که آیا پژوهشگران انگیزه کافی برای اعلام اختراعات خود و مشارکت در توسعه بیشتر آن از طریق توافقنامههای واگذاری امتیازدارند؟(دبیکر و همکاران، ۲۰۰۵).
-
- فرهنگ دانشگاه: یکی از موانع عمده در فرا گرد تجاریسازی دانش، فرهنگ دانشگاهی است (پیرنای و همکاران، ۲۰۰۲). اغلب فرهنگ دانشگاه تحت تسلط انتشار یا نابودی است و این فرهنگ ماهیت باعث میشود که دانشگاه تمایلی به تجاریسازی، نداشته باشد. اگرچه گرایش به سمت توسعه دانشگاهها و حوزه دانشگاهی کارآفرین با مأموریت سوم توسعه اقتصادی، وجود دارد، اما مشکلاتی در اجرایی شدن آن وجود خواهد داشت. (اسپیلینگ، ۲۰۰۴).
- تفاوت های فرهنگی بین دانشگاه و صنعت، یافتههای حاصل از بررسی موارد مختلف، تاکید زیادی بر نیاز به مدیریت تفاوت های اجتنابناپذیر فرهنگی بین دانشگاهیان و صنعت دارند. با این حال برجستگی این موضوع در موارد مختلف، متفاوت است. موضوعات فرهنگی اصلی بروز یافته در برخی تحقیقات، نیاز به اولویت ها و مقیاس زمانی مشترک دارند(گیبنز و همکاران، ۲۰۰۲). بیشتر پژوهشگران دانشگاهی به پول به عنوان ابزاری برای پیشرفت علمی مینگرد، بر عکس صاحبان کسبوکار که به پول به عنوان هدف نگریسته و علم را تنها ابزاری برای رسیدن به آن هدف میدانند. (سامسون و همکاران، ۱۹۹۳). این روابط نشانگر تفاوت های فرهنگی در این دو دنیاست. پلوا (۲۰۰۵)، در مقالهای به دنبال یافتن پاسخ به این دو سؤال است که چه منافعی دانشگاهها و سازمان ها را برای درگیر شدن در روابط صنعت و دانشگاه بر میانگیزد؟ و آیا دانشگاهها و سازمان ها با منافع متفاوتی برای وارد شدن در روابط صنعت و دانشگاه برانگیخته میشوند؟ بر اساس نتایج این تحقیق مشاهده میشود که هر یک از طرفین صنعت و دانشگاه به دنبال انواع متفاوتی از منافع هستند. از دیدگاه دانشگاهیان، صنایع تنها به دنبال سود، بهرهوری روی خط، توسعه محصول و نظایر اینها هستند. درحالیکه فرهنگ حاکم بر دانشگاه بسیار متفاوت است. دانشگاهیان همیشه با پول برانگیخته نمیشوند. گاهی با شوق و علاقه به کار، برانگیخته میشوند. در مجموع، ۱۱ منفعت زیر به عنوان موارد عمده از سوی دانشگاه اشاره شد است: توسعه فناوری، تولید دانش، انتشارات، اعطای حق امتیاز، موضوعات مربوط به منابع انسانی، کسب سود، کسب بودجه برای پژوهشهای آتی، دستیابی به بودجههای دولتی، تحقیقات بنیادی، تحقیقات کاربردی و کاربردی کردن دانش جدید؛ بنابراین فقدان درک طرفین از فرهنگ یکدیگر و اهداف متعارض بین آن ها میتواند مانع روابط مناسب بین آن ها شود، به ویژه اینکه بین علاقه به انتشاریافتههای جدید علمی و استفاده تجاری از دانش جدید، تعارض وجود دارد. (دبیکر، ۲۰۰۵).
۲-۲۵- پیشینه پژوهش
۲-۲۵-۱- پیشینه داخلی
طبق نتایج بدست آمده از تحقیق دکتر ایرج سلطانی (۱۳۸۴) با موضوع نقش هسته های تحقیقاتی پارک های فناوری درترویج فرهنگ تحقیقات وارتباط صنعت ودانشگاه توسعه پایدارجامعه وسازمان هادرابعاد مختلف مستلزم طراحی مکانیزم دائمی برای درونزاشدن توسعه می باشد. مشروعیت توسعه ی موزون وپایدارودرونزادراین است که به جای سرعت الگو برداری وراههای میان بروبومی را انتخاب نمود. یافتن راه میان بر از طریق تحقیق وبه کارگیری نتایج آن حاصل می شود. برای بومی کردن تحقیقات در جامعه و سازمان ها لازم است بستر ها و پیش نیاز های ساختاری، فرهنگی وانسانی آن فراهم شود. ازجمله ساختار های موثر و زیربنایی در توسعه تحقیقیقات کاربردی نهادی کردن فرهنگ تحقیقات در سازمان است. نهادی کردن فرهنگ تحقیقات نیز در گرواین است که پژوهش جزء لاینفک ساختار حرفه ای افراد وکارکنان جامعه وسازمان قرار گیرد. برای فرهنگ سازی توصیه وآموزش موثربوده ولی کافی نیست در کنارآموزش، ساختار سازی موجب نهادی شدن فرهنگ تحقیق واتصال دانشگاه وصنعت می شود در این زمینه هسته های پژوهشی مستقل در شهرک های علمی وتحقیقاتی به عنوان ساختارهای محوری در امر تحقیقات موجب گسترش فرهنگ تحقیقات شده ومی شود.
تحقیقی که توسط سید محمد زرگر، امیر مهدی آبادی و علی شهابی (۱۳۸۹) با موضوع تحلیل نقش ارتباط صنعت و دانشگاه در توسعه تکنولوژی با رویکرد سیستمی انجام شد، نشان داده است که ارتباط موثر صنعت و دانشگاه یکی از ارکان اساسی انتقال توسعه و تکنولوژی می باشد و به منظور شناخت بهتر متغییرهای تاثیر گذار بر این رابطه دو سویه و نیز درک دینامیزم های موجود در روابط میان صنعت و دانشگاه، با بهره گرفتن از رویکرد مدلسازی پویایی سیستم و ترسیم نمودارهای علی حلقوی، یک مدل مفهومی طراحی شده است که نشان دهنده ی دینامیزم ها و متغیرهای موجود در این عرصه است.
طبق نتایج بدست آمده از تحقیق سیده مرجان مهدوی و مهدیه عالم زاده (۱۳۸۷) با موضوع تنگناهای ارتباط دانشگاه و راهکارهای آن که ابتدا به تاریخچه میان صنعت و دانشگاه در ایران و سپس چند کشور مختلف جهان از جمله سوئیس، ژاپن، چین و کره جنوبی پرداخته است و سپس ضرورت ارتباط صنعت و دانشگاه و تنگناهای آن تشریح شده است. در ادامه راهکارهایی در خصوص تنگناها ارائه شده که می توان به حذف یارانه های دولتی، تدوین فعالیت های آموزش و پژوهش دانشگاه ها بر اساس نیازهای حال و آینده صنعت، ارتقای درجه ی علمی اساتید بر مبنای همکاری آن ها با صنعت واجرای طرح های ارتباطی دانشگاه و صنعت (پارک های علم و فناوری)اشاره کرد.
بر اساس نتایج تحقیق مسعود مدنی، محسن پیردشتی و مریم امیری (۱۳۸۷) با موضوع نقش مراکز تحقیق و توسعه در ارتباط صنعت با دانشگاه احساس نیاز مشترک بین دانشگاه و صنعت عنصری کلیدی مراکز تحقیق و توسعه در جهت پرکردن فاصله های بین دانشگاه و صنعت، برای نیل به توسعه پایدار کشور بیان شده است.همچنین پیشنهاد شده است مراکز تحقیق و توسعه با ایجاد یک شبکه ی مستحکم تکنولوژی مبتنی بر کاهش هزینه ها ها به عنوان نتیجه متمرکز کردن تلاش ها، انتشار سریع اطلاعات و… بتوانند گامی نو در این عرصه بردارند.
طبق نتایج بدست آمده از تحقیق مهدی حمزه ای، علی دوستدار و عزیزیان (۱۳۸۶) با موضوع بررسی موانع موجود در ارتباط موثر بین صنعت و دانشگاه و ارائه راهکارهایی جهت رفع این موانع با بررسی ریشه ای و تاریخی شکوفایی اقتصادی کشورهای توسعه یافته، مشخص می شود که بخش عظیمی از پیشرفت اقتصادی مدیون بودجه های کلان اختصاص یافته به بخش های تحقیقات در این کشورها است. در این مقاله ضمن بررسی اهمیت و ضرورت ارتباط میان صنعت و دانشگاه و بررسی نارسائیهای موجود در این ارتباط به ارائه راه کارهایی به شرح ذیل پرداخته شده است:
۱-وجود پارک های علمی و فناوری
۲-ارتقای درجه علمی اساتید بر مبنای همکاری آن ها با صنعت
۳-تغییر واحدهای درسی و سرفصل های دروس با مداخله نظر صنعت
۴-اعطای مدرک معتبر در مقابل کارتحقیقاتی دانشجویان در صنعت
۵-حمایت مالی دولت از قراردادهای صنعت و دانشگاه
تحقیق محمد رضا بلوچستانی (۱۳۸۶) با موضوع جهانی شدن و مدیریت تغییر در فن آوری اطلاعات و نقش آن در ارتباط دانشگاه با صنعت بیانگر آن است که کشورهایی که دارای مدیریت تغیر و تحول برای اجرای فن آوری اطلاعات و بسترهای لازم آن بوده اند، دارای توسعه ای ایده آل هستند و سهم بیشتری در استفاده از اطلاعات و تولید ایده های جدید علمی را خواهند داشت و همچنین چون مسیر استفاده سریع و تخصصی از اطلاعات را هموار نموده اند دارای سازمان دهی ها و مراکز آموزشی و صنعتی پویا می گردند که این عمل کیفیت آموزشی را ارتقاء می دهد و ارتباط منطقی و موفق مراکز آموزشی را با نیازهای صنعت فراهم می آورند.
امیری، حیدری، و حیدری (۱۳۹۰). در تحقیقی موانع و الزامات تجاریسازی دانش از صنعت به دانشگاه را مورد بررسی قرار داده اند. تجاریسازی دانش جزو یکی از سه سازوکار عمده دانشگاه برای انتقال دانش به صنعت است. با توجه به تحقیقات منتشرشده در زمینه کارآفرینی دانشگاهی، امروزه تجاریسازی دانش برای بقای دانشگاهها امری لازم و ضروری تلقی میشود. از سویی، همواره در مسیر بهرهبرداری صحیح از دارایی های فکری تولیدشده در دانشگاهها موانعی وجود دارد که شناسایی و رفع آن ها به توسعه تجاریسازی دانش و کارآفرینی دانشگاهی می انجامد. از دیگر سو، دانشگاهها در راستای تجاریسازی اثربخش دانش، ملزم به تعامل تغییرات و اصلاحات اساسی از جهات مختلف در خود هستند. از این رو، مقاله حاضر سعی دارد تا ضمن برشمردن عمدهترین موانع تجاریسازی دانش، الزاماتی را که رعایت آن ها این امر را محقق میسازد، معرفی کند.
علی احمدی در تحقیقی بررسی نقش آموزش عالی در توسعه با تاکید بر همکاریهای دولت، دانشگاه و صنعت را مورد بررسی قرار داده است .در شرایط متحول جهان امروز اساسیترین عامل تعیینکنندهی پیشرفت و توسعهی جامعه، چگونگی برخورداری از دانش، آموزش، پژوهش و وضعیت نیروی انسانی کارآمد است. بر همین اساس نقش برتری دهنده و مزیت بخش تمام عوامل و منابع طبیعی، اقتصادی و راهبردی جای خود را به میزان برخورداری از علوم و فنون داده است. به عبارت دیگر، حرف آخر را کشورهایی میزنند که به اتکای زیر سازها و نهادهای علمی و پژوهشی مستحکم، توسعهی نیروی انسانی را محقق کردهاند. در این مقاله اهداف توسعهی ملی بررسیشده و تجارب چهار کشور تازه صنعتی شدهی آسیایی (کره، مالزی، تایوان و سنگاپور) در راستای توسعهی آموزش عالی و تحقیقات برای دستیابی به فنآوریهای نوین مورد بحث قرارگرفته و راهکارهای مناسب برای اثربخشی نقش آموزش عالی در توسعه ارائه شده است.
۲-۲۵-۲- پیشینه خارجی
تحقیق آنتونیومسینی پتروزیلی (۲۰۱۱) با موضوع اثر وابستگی تکنولوژی ، رابطه اولیه و فاصله جغرافیایی در همکاری دانشگاه، صنعت بیانگر آن است که همکاری میان دانشگاه و صنعت نیاز به سطح خاصی از توانایی های مشابه خواهد داشت و هم چنین رشد اختراعات مشترک بین دانشگاه و صنعت توسط این دو عامل مهم هدایت می گردند: صلاحیت های فنی تکمیل، وجود روابط طولانی مدت بین شرکا، سرانجام نتایج بدست آمده نزدیکی جغرافیایی دانشگاه و صنعت را برای تسهیل انتقال دانش بسیار مهم ارزیابی می کند.