در جای دیگه پس از توصیف خوبی­ها می­گوید:
مینو گروی (ایمان) نیکیه و بت­پرستی دشمن اون هستش.[۳۳۶]
امید هم نقش بسیار مهمی در اندیشۀ اخلاق دینی اندرزنامه­ها داره. امید، یه زرتشتی رو مجبور می­کنه تا بازم در وسط کارزار خیر و شر بمونه و تلاش کنه، شیطون رو از جهان بیرون کنه. از این رو اخلاق فضیلتی به بهدینان پیشنهاد می­کنه که:
abE-gUmaANih i pad dEN i yazdAN Ed k? agar bazag b? briNENd ?g-?z az xir i yazdAN b? N? EsTEd.
بی­گمانی نسبت به دین یزدان اون هستش که اگه گناهی رو انجام دادین از خیر یزدان باز نایستید.[۳۳۷]
حتی در جایی دیگه پا بالاتر نهاده شده و و اینجور می­گوید که راهی از دوزخ به بهشت کشیده شده و هرآینه امکان نجات هست.[۳۳۸]
یکی دیگه از ویژگی­های اخلاق دینی اندرزنامه­ها تأکید بر عمل دینیه. مطمئنا دین زرتشتی دینی عمل­گرا هستش که بر عمل دینی بسیار تاکید داره. عمل دینی باعث پرهیزگاریه.[۳۳۹] دانایی در بعضی اندرزها یعنی عمل به دستورات دینی؛ چون اندرزها تاکید دارن که با خوندن و دونستن اوستا و زند اون­ها داناتر نمی شید و با اعتراف به گناهان بیگناه نمی­شید بلکه تا وقتی که این­ها رو در عمل نشون ندین پرهیزگار نیستین.[۳۴۰] در جای دیگه اینجور گفته شده که اندیشۀ در دین زیرکیه به شرطی که هرچه رو می­دونین عمل کنین.[۳۴۱] در اخلاق فضیلتی اندرزی، هم اینکه واژگان اخلاقی به استخدام عمل دینی آمده، مثلا اینجور اومده که شرم اون هستش که گناه نکنین و ننگ اون هستش که کرفه نکنین.[۳۴۲]
۹٫۳٫ خوبی و بدی
از اون­جا که دین زرتشتی آدم رو آفریدۀ اهوره­مزدا می­دونه و اون رو مکلّف به انجام خوبی می­کنه و اون رو اینجور فرمون می­دهد که خوبی رو پیش هرکی که پیدا کردن اون رو یاد بگیرن و بدی رو از هیچکی قبول نکنن،[۳۴۳] در فلسفه زرتشتی خیر گیتی از اورمزده و ذات آدم­ها بر خوبی قرار داده شده. برابر این تفکر مردم همیشه به جایگاه سراسر خوب و خالی از بدی می­اندیشند.
hAd! Mardom aNdar ‘hamAg NEkih [Ud] aBEzag aziC aNAgih gyAg’ grIfT- m?NICNih padIC hamE Ud aN-ayAsagih azIC hargIz-Iz: U-CAN pad ‘hamAg aNAgih i a-NEkih grIfT-mENICNIh padiC hagrIz, Ud ayAsag i awIC fradOm-Iz …NE bawEd.
به درستی مردم، همیشه به جایگاه سر تا پا خوب و پاک از بدی می­اندیشند و هیچوقت یاد از اون بر نمی­گیرند و ایشون (= مردمون) به جایگاه سر تا پا بد خالی از خوبی هیچوقت نمی­اندیشند و سر سوزنی یادی از اون نمی­کنن.[۳۴۴]
این جمله یاد آور همون سخن ارسطوه که می­گفت:
به حق گفته­ان که خیر اون هستش که همه چیز به طرف اون گرایش داره.[۳۴۵]
در جای دیگه خوبی رو زائل نشدنی دونسته و می­گوید، هر چیز خوب اگه همه اون از بین رود بازم خوبه و این بدیه که از بین میره.[۳۴۶]

۴٫ روایتی و ناروایی یه فضیلت

یکی از اشکالاتی که بر اخلاق فضیلت­گرا گرفته می­شه اون هستش که این راه و روش چه معیاری واسه روایتی و ناروایی یه فضیلت داره و از پایهً چیجوری می­توان فهمید که یه عمل صواب یا خطا هستش. فضیلت­گرایان که ً همیشه خود رو در مواجهۀ با این سوال می­دیده­ان، دست کم به سه جواب به طور کامل متفاوت به سوال معارضان خود جواب گفته­ان. بعضی مثل ارسطو و پیروان اون فضیلت رو تصمیمی عاقلانه و جداگونه از خود فاعل خیر می­دانند. ارسطو در اخلاق نیکوماخس ملاک فضیلت رو میونه­روی می­دونه و اینجور می­گوید:
بر ما فرضه که (حد وسط) رو انتخاب کنیم و از زیاده روی و کوتاهی چشم بپوشیم و بدونیم که حد وسط با اون­چه عقل سلیم حکم می­کنه موافقه. واسه تشخیص حد وسط، بعضی اصول هست که یه حالت بینابین زیاده روی و کوتاهی رو بوجود می آورد و برابر عقل سیلمه.[۳۴۷]
اون در جای دیگه به روشنی اعلام می­داره که که فضائل بدون انتخاب عقلانی اصلاً معنایی ندارن.[۳۴۸]
یه سری های دیگه از معتقدان به اخلاق فضیلت، ملاک روایتی یه فضیلت رو ایجاد خصوصیاتی در شخص
می­دانند و می­می گن: عملی درسته که بتونه خصوصیاتی رو در عمل­گر بسازه. عده­ای دیگه هم می گن که روایتی یه فعل عمل فضیلت­مندانه و فعلی رو میشه صواب دونست که انگیزه­ های خوب درستی اون­رو تأیید کنن. به تعبیر دیگه واسه روایتی یه فضیلت موقع عمل باید دید که اگه انسانی فضیلت­مند در شرایطی برابر با فاعل الان قرار داشت همون کاری رو انجام می­داد که فاعل الان درصدد انجام اون هستش.[۳۴۹]
دینکرد ششم ساختار منطقی­تری نسبت به دیگر اندرزنامه­ها داره، از این رو دینکرد ششم رو می­توان به عنوان مهم­ترین بخش از منابع استخراج نظام اخلاقی این متون دونست. دینکرد ششم با نظر ارسطو قرابت داره اما به نظر می­رسد هیچ­گاه تموم اون رو قبول نداره. در نظرگاه فلسفۀ اخلاق دینکرد، میونه روی نشانی واسه روایتی یا ناروایی یه فضیلته. اما در جواب به این سؤال که از کجا باید دونست که عملی معتدلانهه یا خیر؟ باید به به سراغ انگیزه­ های خوبی رفت که این عمل از اون­ها صادر گشته. به همین منظور ما تماشاگر در نظر گرفتن جایگاه مهمی واسه بزرگان و نیکان در اندرزنامه­ها هستیم و به زرتشتیان پیشنهاد شده که واسه هم­نشینی با نیکان اهمیت زیادی قائل شن[۳۵۰] تا جایی که هم­نشینی با نیکان نیایش ایزدان دونسته شده.[۳۵۱] حکمای باستان در فرازی از دینکرد به روشنی اعلام می­دارن که:
U-CAN EN-?z a’oN dACT ku wehAN asT i pUrsid Ud asT i wizard. pUrsid kU c? ahlAyih Ud c? ahlAwih Ud c? karbag Ud c? pAki Ud c? xwECkArih Ud wizdArih Ud c? abEzagih Ud c? dAdArih Ud c? rAsTih Ud c? amrgih Ud c? TaN i pasEN.
ایشون هم این­گونه گفتن باید از نیکان پرسید و اون­ها جواب بدن. از ­اون­ها پرسید که که نیکوکاری چیه و نیکوکار چیجوریه؟ کار کرفه کدامه؟ پاکیزگی چیه؟ خویشکاری چیه؟ درک چیه؟ اخلاص چیه؟ دهش چیه؟ راست­گویی چیه؟ بی­مرگی چیه؟ تن پسین چیه؟[۳۵۲]

  1. نشونه­ها

اخلاقی که اندرزنامه­ها در بستر اون نضج یافته­ان اخلاقی فضیلت­منده. در خیلی از موارد می­توان شباهت­های بسیار نزدیکی رو بین اون­ها و تفکرات یونانی و خصوصاً ارسطویی یافت که بررسی همه این موضوع خود نیازمند به مقالی دیگه س. ولی ما اینجا واسه نشون دادن این نقاط اشتراک به چند مورد از اصول اخلاق فضیلتی اندرزنامه­ها اشاره کرده و تحقیق بیشتر رو بر دوش خواننده گرامی می­گذاریم.
در دین زرتشتی اهورامزدا خیر محضه. هیچ شری با اون و امشاسپندانش نسبتی ندارن. مینوی خرد می­گوید:
پرسید دانا از مینوی خرد که شیطون بدکار و دیوان و بچه هاش با اورمزد و امشاسپندان هیچ­گونه دوستی می­تونن با همدیگه داشته باشن؟
مینوی خرد جواب داد: که اصلا نمی­تونن داشته باشن چه اهرمن گفتار دروغ بد اندیشد و کارش خشم و کین و قهره و اورمزد درستی اندیشد و کارش کار خوب و راستیه.[۳۵۳]
از اونجا که اورمزد خودش خیر محضه، هرچه که از طرف اون نصیب مردم می شه هم خیره.[۳۵۴] نکتۀ دیگه اون هستش که خیر هیچ­گاه با شر آمیخته نمی­شه.[۳۵۵] و باید همه شرور و کمبودها رو به شیطون نسبت داد. پس می­توان شیطون رو مشکل و شر رو نبود خیر و خواست شیطون دونست.
دینکرد ششم در بیان توضیح و تفسیر رذیلت اعلام می­داره که انجام رذیلت­ها به دلیل ناآگاهیه. این یعنی همون سخن سقراط و افلاطون که فضیلت رو معرفت دونسته و به فکر بودن که آدم از روی نا­آگاهی به سراغ شرور می­رود. این نظریه که فضیلت معرفته بیانی از این حقیقته که خیر رو نمی­ توان فقطً یه کلمه نسبی دونست بلکه به چیزی راجعه که مطلق و نامتغییره چون وگرنه نمی­تونه متعلق معرفت باشه.[۳۵۶] در مورد همین موضوع دینکرد اعلام می­داره که:
UCAN EN-?z aON daCT kU N? aNdECICN Ud N? Tars?CN Ray mard cAr xwAhICN az abArONih.
ایشون هم این­گونه گفتن که مردم از روی بی­اندیشگی و بی­ترسی به طرف بدی می­روند و چاره رو در نادرستی ]می­بینن[.[۳۵۷]
رذائل فردی وقتی که در اندازه یدونه یدونه مردم نگاه شن، موجب بوجود اومدن رذائل جمعی و گروهی هم می­گردند و دلیل بوجود اومدن فرقه­های گوناگونه. پس می­توان جهل رو دلیل نشاختن کار خوب دونست.
MardomAN NE dANisTaN i kAr ud kirbag rAy harw kas AN wEš wurroyEd ud pad w?h dArEd i-š hammoziCN pad kEC abar bud EsTEd.
مردمون به دلیل ندونستن کار خوب هرکی به طرف کیشی گرود و (اون رو) خوب انگارد که آموزش­اش در اون بوده.[۳۵۸]
در جای دیگه آمده که:
پرسید دانا از مینوی خرد که به چه دلیل مرد نادان وقتی که اون رو آموزش می­بدن و فرهنگ (= تربیت) و آموزش دانایان و نیکان رو اونقدر خوار دانند که آموختن بدون سخت می­شه؟
مینوی خرد جواب داد که به این دلیل که مرد نادان، نادانی خود رو در اندیشه­اش اینجور خوب می­پندارد که دانا، دانایی خود رو در اندیشه­اش.[۳۵۹]
هم اینکه آمده که:
AhogomaNdih iCaN pad gyAN az dANiCN kasTagih’ wiNasTagih i gyAN drUwaNdih-iz wIhAN pad TaN az-Iz AmEziCNigAN wINAhiCN i wEmArih ud margih-Iz wihaN
آهوگ (عیب) پذیری مردمون در (وسعت) جون از راه کمبود در دانشه، که این، بن­انگیز (دلیل / انگیزه ریشه ای) پوچی جون و پوچی خویه.[۳۶۰]
از طرف دیگه در اخلاق فضیلتی اندرزها تاکید زیادی بر میونه روی شده. در فصل پیش درباره پیمان به صورت مفصل سخن گفته شد که پیمان در معنی پهلوی اون یعنی میونه روی.
هستش دانایی دین مزدایی – از اون­جایی که پتیاره­هاش زیاده روی و تفریطه- در گوهر خود میونه­روش چون ] میونه­روی،بر سازنده[ ذات دین مزداییه. هم­ستیزنده با دانایی ] دین مزدایی[ زیاده روی می­باشه که هم­زاد دروغین دینه و پتیاره ] دین مزدایی[ تفریطه.[۳۶۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...