جدول ۶-۴ اولویت بندی موانع فردی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، ساختاری و زیر بنایی مشارکت
متغیرها
میانگین
انحراف معیار
ضریب تغییرات
اولویت
موانع ساختاری و زیر بنایی
۸۱/۳
۶۸/۰
۱۸/۰
۱
موانع اقتصادی
۵۷/۴
۰۱/۱
۲۲/۰
۲
موانع اجتماعی و فرهنگی
۰۶/۴
۹۱/۰
۲۳/۰
۳
موانع فردی
۶۶/۲
۸۰/۰
۳۰/۰
۴
موانع خانوادگی
۱۵/۲
۳۱/۱
۶۱/۰
۵
(دامنه اعداد برای تمامی گویه ها بین ۱۰-۰ بوده است)
۳-۳-۲-۴ اولویت بندی عوامل برانگیزاننده مشارکت
یافته ها بیانگر آن بودند مهم ترین انگیزه های مشارکت زنان در دوره های آموزشی و برنامه های ترویجی و مشارکتی به ترتیب عبارتند از: استقلال مالی، کسب درآمد بیشتر، کمک به بهبود شرایط مالی خانواده. و رهایی از اجبارهای اجتماعی، سرپرست خانواده بودن و رهایی از سلطه والدین در سه اولویت آخر انگیزه های مشارکت قرار داشتند. برخی از این گویه ها را در قالب مؤلفه های مدل تعدیل یافته باس و دانلاپ می توان به صورت زیر دسته بندی کرد: به این صورت که گویه های استقلال مالی، کسب درآمد بیشتر، رهایی از سلطه والدین یا همسر، داشتن حس مسئولیت پذیری و عدم وابستگی به خانواده را می توان در قالب مؤلفه ی استقلال طلبی، گویه های ارتباط بیشتر با زنان روستایی، داشتن نقش فعال در جامعه همچون مردان، قرار گرفتن در شبکه ای از روابط و اجتماعی شدن و ارتباط بیشتر با زنان روستایی را در قالب مؤلفه ی مشارکت مدنی و گویه های استفاده کامل از فرصت ها و استفاده کامل از منابع را در قالب مؤلفه ی تنوع بخشی به تولیدات می توان گنجاند.
با توجه به این نتایج می توان بیان نمود در نمونه مورد مطالعه عامل اقتصادی مهمترین انگیزه جهت تحریک زنان روستایی برای مشارکت در دوره های آموزشی و ترویجی میباشد. این نتایج در پژوهش های صفری شالی (۱۳۸۷)، فلاح جلودار و همکاران (۱۳۸۶)، محسنی تبریزی و میرزایی (۱۳۸۳)، حسینی نیا (۱۳۷۷)، مک گی و همکاران (۲۰۰۷) و ادریسا و همکاران (۲۰۰۷) تأیید شده است.
جدول ۷-۴ اولویت بندی عوامل برانگیزاننده مشارکت
گویه ها
میانگین
انحراف معیار
ضریب تغییرات
اولویت
استقلال مالی
۷۴/۷
۵۸/۰
۰۷/۰
۱
کسب درامد بیشتر
۱۳/۷
۶۷/۰
۰۹/۰
۲
کمک به بهبود شرایط مالی خانواده
۹۵/۶
۷۰/۰
۱/۰
۳
آموختن دانش و مهارت
۳۴/۷
۸۶/۰
۱۱/۰
۴
علاقه به دخالت و حضور در مسائل اجتماعی
۲/۷
۸۸/۰
۱۲/۰
۵
زن نمونه شدن
۸۷/۵
۷۲/۰
۱۲۲/۰
۶
کسب اعتبار
۴۴/۶
۷۹/۰
۱۲۲۹/۰
۷
ادامه جدول ۷-۴ اولویت بندی عوامل برانگیزاننده مشارکت
ارتباط بیشتر با زنان روستایی
۷۲/۶
۸۷/۰
۱۳/۰
۸
داشتن نقش فعال در جامعه همچون مردان
۷۸/۶
۹۳/۰
۱۳۸/۰
۹
قرار گرفتن در شبکه ای از روابط و اجتماعی شدن
۵۱/۶
۹۴/۰
۱۴۵/۰
۱۰
استفاده کامل از فرصت ها
۱۲/۷
۰۵/۱
۱۴۷/۰
۱۱
استفاده کامل از منابع
۹۵/۶
۰۶/۱
۱۵۳/۰
۱۲
داشتن حس مسئولیت پذیری
۳۵/۶
۹۹/۰
۱۵۷/۰
۱۳
افزایش تولید
۸۸/۶
۱/۱
۱۶/۰
۱۴
استفاده مفید از اوقات فراغت
۱۹/۷
۲۵/۱
۱۷۳/۰
۱۵
عدم وابستگی به خانواده
۵۴/۶
۲۱/۱
۱۸۵/۰
۱۶
دستیابی به حس اعتماد به نفس
۷۳/۵
۱۱/۱
۱۹۳/۱
۱۷
داشتن تفریح و سرگرمی
۷۹/۵
۱۶/۱
۲/۰
۱۸
رهایی از اجبارهای اجتماعی
۹۸/۴
۲۸/۱
۲۵/۰
۱۹
سرپرست خانواده بودن
۱۲/۱
۴۵/۰
۴/۰
۲۰
رهایی از سلطه والدین یا همسر
۴۹/۲
۲۲/۱
۸/۰
۲۱
(دامنه اعداد برای تمامی گویه ها بین ۱۰-۰ بوده است)
۳-۴ یافته های استنباطی
۱-۳-۴آزمون های مقایسه میانگین
۱-۱-۳-۴ آزمون های مقایسه میانگین دفعات مشارکت در دوره های آموزشی، میزان مشارکت در برنامه های ترویجی و مشارکتی و میزان تمایل به مشارکت در فعالیت های اجتماعی بر حسب سن
آزمون کروسکال والیس نشان داد سن زنان روستایی توانسته در دفعات مشارکت آن ها در دوره های آموزشی و تمایل به مشارکت در فعالیت های اجتماعی تفاوت آماری معناداری ایجاد نماید. بدین ترتیب که هرچه سن زنان روستایی کمتر باشد، دفعات مشارکت در دوره های آموزشی و تمایل به مشارکت در فعالیت های اجتماعی در آن ها بیشتر است. این نتایج در یافته های میرک زاده و همکاران (۱۳۸۹)، زرافشانی و همکاران (۱۳۸۸) و احمد وند و شریف زاده (۲۰۱۰) مبنی بر تعیین کننده های مشارکت اجتماعی زنان روستایی تأیید می شود. بین میزان مشارکت در برنامه های ترویجی و سن زنان تفاوت آماری معنا داری وجود ندارد یعنی سن نتوانسته است در میزان مشارکت زنان روستایی در برنامه های ترویجی و مشارکتی تفاوت آماری معناداری ایجاد نماید. می توان این نتایج را اینگونه تحلیل کرد که در نمونه مورد مطالعه تصور زنانی که در گروه سنی بالاتری قرار داشته اند، از مشارکت در دوره های آموزشی این بوده است که این دوره ها و به طور کلی فرایند یادگیری هر چند غیر رسمی باشد، بیشتر مختص افراد جوان تر میباشد بنابرین مشارکت کمتری در دوره های آموزشی داشته اند اما در مورد برنامه های ترویجی و مشارکتی به دلیل ماهیت اینگونه برنامه ها این تصور وجود ندارد. این نتایج با یافته های ادریسا و همکاران (۲۰۰۷) مغایرت دارد و یافته های علی بیگی و بنی عامریان (۱۳۸۸) آن را تآیید می کند.