از دیدگاه جامعهشناختی اعدام در ملأعام بستر افزایش و گرایش به پرخاشگری در جامعه را مهیا میکند؛ در واقع آنچه در حال رخ دادن میباشد این است که سطح نگرش مردم از دیدن مرگ انسان دیگر تغییر مییابد و گرایش به خونریزی و کشتن انسانها همانند تماشای آن بهنجار تلقی میشود که در نتیجه با نمایش صحنههای اعدام در دراز مدت، گرایش به آدمکشی و قتل عمد عادی شده و زمینه جرمزایی در جامعه فراهم میشود.
عالمان علم روانشناسی در دنیا درباره مسئله خشونت و مشاهده آن تحقیق و بررسی کرده و به نتایج بسیار قابل توجهیرسیدهاند. تفاوت بین مشاهده رفتارهای خشن در قالبمجازات قانونی و این نوع رفتارها در قالب رفتارهای ضداجتماعی به لحاظ تاثیرش بر مشاهدهکنندگان اندک است. این تفاوت برای کودکان و نوجوانان که هنوز به اندازهای از رشد نرسیدهاند که بتوانند به درستی استدلال مجریان قانون برای لزوم خشونت با نقضکنندگان قانون را متوجه شوند کمتر است[۴۹]. به همین دلیل متاسفانه آنچه بعد از مشاهده این نوع رفتارها (مجازات شدید در ملأعام) حاصل میشود موارد زیر است:
ترس بیهوده
اجرای مجازات در ملأعام موجب افشا جرم شده و اجرای مکرر آن سبب عادی شدن و از بین رفتن قبح جرم خواهد گردید، که نتیجهای جز گسترش روز افزون جرم و تزلزل احساس امنیت در جامعه و شیوع ترس از جرم که مبتنی بر احتمال بزه دیده واقع شدن هر شهروندی است به دنبال نخواهد داشت. این نوع ترس، از آنجایی عنوان بیهوده بر آن نهاده شده،که افرادی که آن را تجربه میکنند، جزء نقضکنندگان قانون نیستند و بالطبع جامعه هدف این نوع مجازاتها در جامعه نیستند. کودکان و نوجوانانی که طی سالهای اخیر به دلیل بیتوجهی والدینشان به صحنه اعدام آورده میشوند در سنی نیستند که بتوانند از این ترس خود توشهای برگیرند برای آیندهشان. آن ها تنها از تماشای یک مرگ کابوس خواهند دید؛ صحنهای که سلامت روان آن ها را به شدت تهدید خواهد کرد.
آموزش خشونت
دکتر علیرضا شریفی یزدی، مدیر گروه جامعهشناسی پژوهشکده خانواده در باره اعدام در ملأعام معتقد است:اعدام در ملأعام میتواند عامل بازدارنده جرم باشد ولی متأسفانه هنوز اثبات نشده و این پدیده جنبههای سوء روانی و اجتماعی زیادی دارد زیرا وقتی اعدام در ملأعام صورت میگیرد هیچ کنترلی روی افرادی که برای تماشا میآیند، وجود ندارد به همین خاطر درچند نکته قابل بحث است، یکی افزایش خشونت، زیرا خشونت ذاتاً موجب خشونتزایی میشود و دیگر این که اثر روانی نامطلوب این پدیده روی کودکان، زنان و کسانی که دارای ناراحتی قلبی هستند بسیار منفی است و از طرف دیگر به دلیل وابستگیهای عاطفی در اقوام فرد اعدامی این پدیده ممکن است موجب نهادینهشدن خشونت در آن ها شده و دست به خشونتهای بیشتر بزنند؛ همان طور که مشاهده شد کسانی که اعدام میشوند، بچه ها و وابستگانشان هم رفتارهای خشونت آمیزازخودبروزدادهاندتاجاییکهممکناستاینپدیدهتبدیلبهقهرمانپروریشود.ویهمچنینمیاف زاید: بشدتمعتقدمتاجاییکهامکانداردبهتراستهرگونهرفتارخشونتآمیز در ملأعام انجام نشود[۵۰].
به دلیل پیشگفته که کودکان و نوجوانان هنوز به مرحلهای از رشد عقلی نرسیدهاند که بتوانند مانند بزرگسالان استدلال کنند و به آینده نگاه کنند، تحقیقات روانشناسان نشان میدهد مشاهده خشونت موجب افزایش رفتارهای خشونتآمیز در آنان میشود و به نوعی یادگیری مشاهدهای اتفاق میافتد. در این زمینه تحقیقات بسیار انجام شده که برای مثال، یکی از مشهورترین تحقیقات در اینجا ارائه میشود.
آلبرت بندورا، روانشناسی است که واضع نظریه یادگیری مشاهدهای است. او چند سال پیش به همراه همکارانش مجموعه آزمایشهایی انجام دادند. شیوه این مطالعات این بود که یک فرد بزرگسال، عروسکی پلاستیکی را که پر از باد شده بود به اطراف پرت میکرد. آنگاه به کودکان اجازه داده شد تا با همان عروسک بازی کنند. در این آزمایشها، کودکان نه تنها رفتار فرد الگو را تقلید میکردند، بلکه پس از مشاهده رفتار آن فرد بزرگسال، به رفتارهای پرخاشگرانه دیگری نیز دست زدند. خلاصه اینکه، کودکان، رفتار بزرگسال را سرمشق قرار دادند و مشاهده رفتار خشن دیگری، محرکی برای آن ها شد تا به رفتارهای پرخاشگرانه بدیع و جدید مبادرت ورزند. این نوع آزمایشها بر نوجوانان نیز انجام شد و نتایج مشابهی به دست آمد(فرخ، ۱۳۵۰: ۱۱۵).
آلبرت بندورا، نظریهپرداز یادگیری اجتماعی معتقد است که انسان وقتی خشم را مشاهده میکند اگرچه ممکن است آنرا بروز ندهد اما آن را یاد میگیرد و بدین ترتیب الگوی پرخاشگری در فرد درونی میشود، در این شرایط اگر انگیزه بروز پرخاشگری ایجاد شود آنرا بروز میدهد.
آنچه را که به عنوان مسئله اجتماعی میتوان به آن پرداخت مجازات اعدام نیست، بلکه نمایش این شیوه از مجازات در ملأعام است که بازدارندگی آن به اثبات نرسیده است؛ گفتنی است که نمایش خشونت نه تنها آثار روانی و نامطلوبی بر روی زنان و کودکان میگذارد بلکه افزایش خشونت را در پی خواهد داشت چرا که نمایش صحنه اعدام اساساً خشونتزا است و به استمرار چرخه خشونت در جامعه کمک میکند.
بنابرین از منظرعلم جامعشناسی چنین کاری تأیید نمی شود، چون از دیدگاه جامعه شناختی این کار اساسا افزایش و گرایش به پرخاشگری را در جامعه مهیا میکند. برخورد برخی از حاضران در مراسم اعدام در ملأعام که ساعتها وقت صرف میکنند و حتی در این مدت بگو و بخند میکنند، وقتی مراسم اعدام در فرایند زمانی در مکانهای مختلف تکرار شود نوعی بیتوجهی را در انسانها ایجاد میکند، نتیجه این میشود که تاثیر روانی خود را از دست میدهد و همانند گاوبازی یا مشت زنی در سایر جوامع میشود که انسانهایی که از دیدن صحنههای خشونتبار لذت میبرند از دیدن صحنه اعدام فردی لذت میبرند. تکرار این مراسم به افراد کمک میکنند تا خصلتهای پرخاشگرانه خود را بروز دهند. زمانی مردم از ریختن خون حتی حیوان ناراحت میشدند اما هم اکنون در مراسم اعدام انسانی حضور مییابند در واقع آنچه در حال رخ دادن این است که سطح نگرش مردم از بازی با خون حیوانات به خون آدمیزاد تغییر مییابد و گرایش به خونریزی و کشتن انسانها همانند تماشای آن بهنجار میشود و در برنامه بلند مدت گرایش به آدم کشی و قتل با برگزاری چنین مراسمهایی عادی شده و زمینهساز عادی سازی جرم در جامعه میشود. اصولاانسانها از برنامه های هیجانی استقبال میکنند، این اقدام درجه میزان تحمل آدمکشی را در جامعه افزایش داده و موجب عادی شدن جنایت میشود.