به عبارت دیگر، نظام پارلمانی محصول تحولات طولانی تاریخی و چنین فرآیندی، نتیجه تأملات و تلاشهای نظری مقدماتی نبوده است. بر این مبنا، پیچیدگیهای چنین نظامی عبارت است از تحول دائمی در مسیر پیشرفت، تجربه گرایی دائمی و واقع گرایی(پراگماتیسم).
فراز و نشیبهای تاریخی و رفتارهای سیاستمداران به آرامی موجب ظهور اعمال و و قواعدی گردید که مجموعه آن را به عنوان نظام پارلمانی به تمام دنیا معرفی نموده است. هر چند که پیش از این گفتیم که پایه های نظام پارلمانی انگلیس قرنها قبل بنا نهاده شده، اما ظهور جدید و امروزی این نظام ریشه در قوانین قرن هجدهم میلادی دارد. در این قرن و به هنگام ظهور سلسله جدید پادشاهی می توان با عبارات مدرن و امروزین چنین بیان نمود که نظام انگلستان در واقع، نظامی نمایندگی است و به علاوه نظامی مشروطه میباشد که در آن تفکیک قوا جریان دارد. در ابتدا نوع تفکیک قوا میان پادشاه و پارلمان بدین گونه است که پارلمان ابتکار طرح قوانین و تصویب آن و همین طور اجازه دریافت مالیات را بر عهده دارد. حال آنکه پادشاه حق حذف یک قانون، قدرت انعقاد معاهدات بینالمللی و قدرت اعلان جنگ و صلح را دارد. اما نمی توان این رژیم را هنوز در این زمان یک نظام پارلمانی قلمداد کنیم چرا که هنوز مسأله کنترل قوا توسط همدیگر که از عناصر اصلی نظام پارلمانی است، شکل نگرفته بود که اولین آن وجود هیئت وزیران مسئول است و دومی انحلال مجلس توسط دولت است. در گذشته پادشاه جهت اتخاذ تصمیمات مملکتی به شورای خصوصی مراجعه می نمود که مرکب از همکاران نزدیک و افراد مورد اعتماد او، یعنی وزیران بود. این شورا در حقیقت منشأ اصلی نهادی است که امروزه در انگلستان به نام کابینه موجودیت سیاسی پیدا کردهاست و بهتدریج از پادشاه مستقل گردیده است. اعضای کابینه از میان اکثریت منتخب از پارلمان انتخاب
میگردند. چگونگی استقلال کابینه از نهاد پادشاهی در انگلستان نتیجه واقعه ای تاریخی است.
تمایز میان شاه و کابینه از آنجا آغاز گردید که یکی از شاهان انگلیس بر حسب اتفاقات تباری و نژادی اهل اروپای قاره ای(آلمان کنونی) بود و زبان انگلیسی نمی دانست. بنابرین، این شاه(جورج اول) در نشست های دولت شرکت نمی کرد. وزیران در اتاق کوچکی به نام کابینه که بعدها دولت نامیده شد تشکیل جلسه میدادند، یکی از وزیران با یک مترجم به این جلسات میآمد و گزارش جلسات را به شاه میداد. بدین ترتیب بود که نخست وزیر پدید آمد.[۲۱]
گفتار دوم- ویژگی های نظام پارلمانی
باید به این نکته عنایت ویژه ای داشته باشیم که وجود پارلمان در یک نظام سیاسی به تنهایی دلیل بر پارلمانی بودن آن نظام نیست، چرا که نظامهای غیر پارلمانی نظیر نظامهای ریاستی یا نیمه ریاستی نیز دارای پارلمان هستند. آنچه نظام پارلمانی را از سایر نظامهای سیاسی متمایز می کند علاوه بر ابتنا به تفکیک نسبی قوا و نتایج حاصل از آن، ویژگیهایی است که نظام پارلمانی دارد. این ویژگیها به طور کلی به شرح زیر است.
الف- قوه مجریه دورکنی و جدایی نهاد اجرایی از ریاست کشور
نظام پارلمانی نوعی نظام حکومتی است که از تفکیک نسبی قوا حاصل میگردد. در رژیمهای پارلمانی، قوه مجریه و قوه مقننه در همکاری با یکدیگر فعالیت میکنند و از ابزارهایی برای تأثیرگذاری و نفوذ بر یکدیگر برخوردارند. در نظامهای پارلمانی رئیس کشور و رئیس دولت دو شخص متفاوتند و اصولا قوه مجریه، دو رکنی است. رئیس کشور در نظام جمهوری پارلمانی، رئیس جمهور و در نظام مشروطه سلطنتی، پادشاه است که اختیارات چندانی ندارد و بیشتر مقامی تشریفاتی قلمداد می شود. رئیس کشور نماد و سمبل آرامش و سکون نظام سیاسی کشور است.
وی در امر حکومت دخالت نمی کند و این تحول در سایه تفکیک بین سلطنت و حکومت که به تدریج بر پادشاهان انگلستان تحمیل شده، تحقق یافته و در این فرمول خلاصه می شود که پادشاه سلطنت میکند اما حکومت نمی کند.[۲۲]
در نقطه مقابل اختیارات فوق العاده ای برای رئیس دولت در نظر گرفته شده و عملا مسائل اجرائی کشور در اختیار وی قرار دارد.
ب- همکاری دولت و پارلمان
با توجه به اینکه در نظام پارلمانی رسمیت دولت با اکثریت پارلمان در هم آمیخته و وزراء، برگزیده نمایندگان هستند، همکاری بین این دو نهاد امری کاملاً طبیعی به نظر میرسد. با آنکه هر یک از قوای مقننه و مجریه وظایف سازمانی خود را بر عهده دارند، وابستگی متقابل وظایف و کارکردها در این نظام را
نمی توان نادیده گرفت. علاوه بر آنکه ابتکار تهیه لوایح از آن دولت است، از آغاز پیشنهاد تا تصویب قوانین، با پارلمان همکاری میکند و وسعت این همکاری تا حدی است که می توان تفکیک قوا در نظام پارلمانی را مفهومی تخیلی برشمرد.[۲۳]
در نظام پارلمانی، چیرگی همزمان دو حزب یا دو گروه سیاسی یکی بر قوه اجرایی و دیگری بر قوه قانونگذاری امکان ندارد. به دیگر سخن، در چنین نظامی، قوه اجرایی و قوه قانونگذاری هر دو در دست یک طیف قرار میگیرد و نخست وزیر و کابینه او از اکثریت در مجلس برمی خیزند. این اکثریت ممکن است در اختیار یک حزب(پارلمانتاریسم بریتانیایی) یا در اختیار ائتلافی از احزاب باشد(پارلمانتاریسم در آلمان و ایتالیا)باشد. در هر دو صورت آن، حزب یا احزاب مؤتلف از نخست وزیر و کابینه او پشتیبانی میکنند.
ج- مسئولیت سیاسی دولت در برابر مجلس
مسئولیت سیاسی وزراء در قبال پارلمان، عامل اصلی تحقق نظام پارلمانی است. لذا از این حیث با نظام های ریاستی تفاوت پایه ای دارد.[۲۴]
در این نظام حکومتی مهمترین موضوع، مسئولیت قوه مجریه در مقابل قوه مقننه است و پاسخگویی دولت در قبال مجلس امری دائمی محسوب میگردد. قوه مجریه هم در صورت عدم همراهی پارلمان با دولت با بهره گرفتن از ابزارهای کنترلی که در اختیار دارد، توانایی ایجاد وقفه در عملکرد پارلمان را با بهره گرفتن از حربه انحلال خواهد داشت. نخست وزیر با درخواست انحلال از رئیس کشور که مقامی غیر مسئول میباشد، موجب انحلال پارلمان و برگزاری مجدد انتخابات پارلمانی زودرس میگردد. بدیهی است در این خصوص مردم ناظر نهایی و فصل الخطاب قرار می گیرند و در صورت رأی مردم به همان ترکیب قبلی نمایندگان، کارایی دولت زیر سؤال قرار میگیرد و کابینه جدیدی باید تشکیل گردد تا اختلاف بین دو قوه به طور مسالمت آمیز و دموکراتیک حل و فصل گردد.
د- حق انحلال مجلس توسط دولت
نظام پارلمانی، در قالب تفکیک نسبی قوا یا ارتباط بین قوا پدید آمده است و هر یک از دو قوه در امور قوه دیگر دخالت میکند و دارای ابزار اعمال فشار بر دیگری است. یکی از حقوق دولت بر مجلس و به عبارتی ابزار اعمال فشار بر مجلس حق انحلال مجلس توسط دولت میباشد.