امادستهای از پژوهشگران قائل به تحابط و تباطل بین اعمال شده، معتقدند اعمال صالح و طالح،یکدیگرراباطل میسازد.این دسته بریک نظر نیستند؛برخی می گویند:هرگناهی کردارنیک پیش ازخودو هرکارنیک،گناه پیش ازخودرااز بین میبرد.لازم این سخن آن است که انسان یاتنها کردار نیک برایش میماندیا تنها کردار ناشایست(جوادی آملی،۱۳۸۷د، ۵ :۲۷).
بعضی دیگر معتقدند:میان کردار شایسته و ناشایست «موازنه» برقرار میشود؛ از کردار نیک وبد هر کدام بیشتر باشد به مقدار آن که کمتر است ازآن که بیشتر است کم میشودتا بقیّه باقی بماند . لازم این دو سخن این است که برای هر انسانی از اعمال گذشتهاش تنها کردارهای شایسته یا اعمال زشت مانده باشد؛یا این که هر دو قسم با هم مساوی بوده وهمدیگررا تساقط کرده و هیچ چیز برایش باقی نمانده باشد.ولی به نطرایشان این سخن صحیح نیست؛زیرا اولاً، از ظاهر آیه«و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطواعملاًصالحاً و آخر سیّئاً عسی اللّه أن یتوب علیهم إنّ اللّه غفور رحیم؛ودستهای دیگر به گناهان خویش اعتراف کرده کرداری شایسته رابااعمالی ناشایست به هم درآمیختهاندوامید است، خدا ازایشان درگذرد که خدا آمرزنده مهربان است»(توبه /۱۰۲)؛برمیآید که اعمال انسان چه حسنات و چه سیئات همه باقی می ماندوخداوند گناهان و سیئات او را تنها به وسیله توبه وبازگشت وی،از بین میبرد.پس تحابط با هر گونه تصور،با این آیه سازش ندارد(جوادی آملی،۱۳۸۷د، ۵ :۲۸).
ثانیاً،خداوندسبحان درمسأله ی تأثیر اعمال همـان روشی راداردکه سایرخـردمندان درجامـعه ی انسانی خوددارند و آن روش «مجازات» است. انسانهای فرهیخته کارهای نیک راجُداپاداش وکارهای زشت راجدا کیفر میدهند،مگردربرخی گناهان که باعث قطع ریشهای رابطه میان عبد ومولامی گردد که دراین صورت تعبیربه حبط واحباط میکنندکه درقرآن مجید آیات فراوان براین روش دلالت دارد(جوادی آملی،۱۳۸۷د، ۵ : ۲۸).
دسته دیگری می گویند:نوع اعمال محفوظ خواهدماندو هر یک از آن ها اثر خود را چه خوب و چه بدخـواهد داشت؛هرچنـدگاهی کارهای نیـک،اعمال ناشایست راازبین میبرد؛چنانکه خداوند می فرماید:«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوااللَّـهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًاوَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ…[۱۶۶]».نیز میفرماید:«فمن تعجّل فی یومین فلا إثم علیه[۱۶۷]»؛.نیزفرموده است:«إن تجتنبوا کبائرماتنهون عنه نکفّرعنکم سیّئاتکم[۱۶۸]»(جوادی آملی،۱۳۸۷د، ۵ : ۲۹-۲۸).
از نظرجوادی آملی پارهای اعمال صالح، کردارناشایست انسان را به کارخوب و حسنه مبدل میکند؛چنانکه خداوندمی فرماید:«إلّا من تاب وآمن وعمل صالحاً فأُولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسناتٍ (فرقان /۷۰)؛مگر کسی که توبه کندوایمان آوردوعمل صالـح انجام دهد.اینان همان کسانی هستنـد که
خداوند گناهانشان را به حسنات مبدّل میکند»(جوادی آملی،۱۳۸۷د، ۵ : ۲۹).
۲-۳-۹-۲-« تکفیر»چیست ؟
نویسنده ی تفسیرموضوعی تسنیم دررابطه بامعنای اصطلاحی«تکفیر»مصدر آن«کَفر»رابه پوشاندن شیء معنی می کند؛سپس به معانی مترادف آن کلمه می پردازدومی گوید:« شب چون افراد و اشیارامیپوشاند،کافراست،چنان که زارع چون بذررادرزمین میپوشاند،به کافر موسوم است.تکفیر، پوشاندن گناه است؛به گونهای که گویا انجام نشده است[۱۶۹].برخی،کفررا به معنای رد و عدم اعتنـا به شیء دانسته و پوشاندن را از آثار این معنا میدانند[۱۷۰]» (جوادی آملی،۱۳۸۸ب،۱۲ : ۴۶۰).
ازنظرنویسنده تسنیم ،تکفیر و مغفرت معنایی مشترک دارندو هر دو به معنای «پوشاندن» هستند؛ امّا «تکفیر» (باب تفعیل) گاهی مانند باب اِفعال به معنای «اِزاله» می باشد.بنابراین«وکَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا»به معنای اوّل؛یعنی،«سیّئات مارا بپوشان»وبه معنای دوم، یعنی «سیّئات ما رابزدا».چون سیّئات نیز،صفحه دل را میپوشاندو«تکفیر سیّئات»؛یعنی، برداشتن این ساتر و کافر.بنابراین تکفیر بالاتر از مغفرت واعمّ از آن می باشد و با آن تفاوت دارد،زیرا تکفیر علاوه بر پوشاندن، معنی محو کردن رانیز به همراه دارد و میتواندبعداز مغفرت باشد،پس جمله ی:«فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا وکَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا؛ یعنی، نخست گناهان ما را بپوشان وسپس آن رامحوکن».دردعاهاآمده است:ماحی السّیّئات[۱۷۱]؛ یعنی، خداوندنه تنهاگناهان رامیآمرزد ،بلکه آن رامحو میکند»(جوادی آملی ،۱۳۸۸د،۱۶ : ۶۹۵-۶۹۴).
در نتیجه مغفرت وتکفیر باهم تفاوت جوهری نداشته ودو امر متباین ازیکدیگرنمی باشند . اگرتکفیر سیّئات به معنای محو آنها باشد،دراین صورت بامغفرت تفاوت داردو دقیقتر ازآن می باشد و چنانچه به معنای پوشاندن باشد،به همان معنای مغفرت و تأکید آن می باشد،نه ایجاد معنایی دیگر.
فخررازی درفرق مغفرت وتکفیر،وجوهی رااز مفسران نقل کرده است که یکی از آنها این است که مغفرت در موردی است که:«انسان چیزی را که میداند معصیت و ذنب است انجام دهد» و تکفیرسیّئه درموردی است که:«انسان به عصیان وذنب بودن آن آگاه نباشد[۱۷۲]»(جوادی آملی ،۱۳۸۸د،۱۶ : ۶۹۵).
بنابراین،تکفیر گناهان به معنای مستور کردن و پوشاندن آنها و حفظ کردن آبروست و پوشاندن غیرازبخشودن می باشدولازم ستروپوشش،عفووبخشش نیست؛یعنی،ممکن است خداوند با پرده پوشی آبروی گنهکاررادردنیا حفظ کند،ولی او را نیامرزد.لذا بعد از ستروپرده پوشی،عفو نیزلازم است؛ چون خدای سبحان ابتدا نسبت به گناهْ پردهپوشی میکند،آنگاه میآمرزد، سپس شخص راوارد بهشت میکند(۱۳۸۹ج، ۱۸: ۴۴۹).
۲-۳-۱۰-تجسم اعمال
ازنظرجوادی آملی در قیامت عمل هر کسی به صورتهای گوناگون ظاهر و متصوّرمیشود؛به گونهای که انسان عین آن کاررادرمییابد؛مانندغذای سالمی که انسان دردنیامیخورد وآن به صورت نمو در میآید، نه اینکه چاقی وفربهی، پاداشِ قراردادی خوردن غذای سالم باشد. همچنین غذای مسموم به صورت بیماری در میآید، نه اینکه غذای مسموم از میان می رود و بیماری، کیفر قراردادی آن می باشد. هرچند تجسّم اعمال از این مثالها دقیقتر است، امّا برای تقریب به ذهن میتوان گفت:«انتقام خدای سبحان ازتبهکاران، مانندانتقام طبیب ازبیمار ناپرهیز است،نه مشابه انتقامی که قاضی ازتبهکارمیگیرد؛قاضی، کیفری اعتباری بربزهکار تحمیل میکند،لیکن طبیب،بیمار ناپرهیزرا کیفری تکوینی میدهد» (جوادی آملی،۱۳۸۹ل،۶ : ۱۷۶).
ازنظر ایشان،عالم آخرت، عالم ظهور و بروز باطنها و تجسّم اعمال انسانهاست؛«یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ[۱۷۳]».روزی که کوچکترین عمل ورفتارگذشته انسان،موردغفلت قرارنمیگیرد؛چون انسان،ماهیت و حقیقت آینده وجودخویش را به وسیله اعمال خود میسازدودر این سازندگی، همه عقاید،اخلاق، رفتار،گفتار و نوشتارش در همه امور فردی،اجتماعی، سیاسی، معیشتی، حکومتی، اقتصادی، فرهنگی و…، نقش دارد.آدمی درواقع، حقیقتی را برای خود میسازد که نمیتوان در این عالم به کُنه آن پی برد، امّا در آخرت، حقیقت آن کاملاَآشکار میشود(جوادی آملی،۱۳۸۷الف: ۱۵۸).
تجسّم اعمال و تمثّل اوصاف در آیات فراوانی مطرح و در موارد بیشماری به آن اشاره شده است وراز مهمّْ آن،ازنظرنوسینده تفسیرموضوعی تسنیم این است :«که عقیده، اخلاق وعمل در روح انسان راه پیدا میکندودرپرتو تحوّل جوهری ازحال به ملکه واز آن جا به صورت نوعی وفصل مقوم راه یافته ودرمتن هویّت وی سهم تقویمی مییابدو ازاین رهگذر بهرهای ازدوام یافته،در نشئه ی معاد با تصویر الهی به صورتهای متناسب تجلّی میکند»(جوادی آملی،۱۳۸۹ح،۲: ۵۰۰).
۲-۳-۱۱ -وجوه اختلاف واشتراک دودیدگاه
۱-ویژگی های آثار دستغیب درعین حالی که تمام مطالبش علمی وفنی است جزدرمواردی اندک ازبکاربردن استدلال و اصطلاحات علمی خودداری ومطالب را طوری بیان می نماید که در نهایت سادگی برای عموم قابل استفاده باشد،ولی روش وشیوه جوادی آملی دربیان مسائل بصورت استدلالی وبکاربردن اصطلاحات علمی،فلسفی ونکات فقهی بدیع است که درک آن گاهاً برای عامه مردم دشوارمی گرددو دربیان برخی ازموضوعات،مخصوصادرفلسفه وعرصههای معرفتی بیان تمثیلیای شبیه به زبان مولوی دارند که با تبیین بسیار زیبا، موضوعات و مطالب بسیار غامض را بیان میکنند.
۲-دستغیب دررابطه باگناه وآثارآن می فرماید:گناه دارای آثاروضعی دنیوی است و بلاهایی که به گنهکارمی رسد،پاداش گناهانشان نیست،زیراعالم جزاءپس ازمرگ است؛به عبارت دیگر، دنیا تنها محل کشت وعمل است وآخرت محل برداشت نتیجه وپاداش اعمال وآنچه دردنیا به گنهکار مىرسد آثار وضعى دنیوى اعمال است که گنهکار در همین دنیا، به نکبت و آثار زشت کردارهاى ناروایش مبتلا مىشود؛مثلًا ،شخص شرابخوار، عقوبت وجزاى این کار زشتش در آخرت است ولی در همین دنیا هم به نکبتهاى شرابخوارى که از آن جمـله است؛زیانهاى جسمى و نکبت فسادهایى که در عالم مستى از او سر مىزند به او خواهد رسید.ایشان به برخی ازآثارگناه بااستفاده ازروایات وقرآن مجیدمی پردازد(دستغیب، ۱۳۸۹ب :۲۱۹-۲۲۰).ولی جوادی آملی بیان می داردکه گناه آثاردنیوی واُخروی داردکه تنها اثرتلخ برخی ازگناهان دردنیاظاهرمیشود،چون خدای سبحان براساس ستاریّت خود،در دنیامکنونات درون انسانها راجزدرمواردی اندک بر چهرههایشان ظاهرنمیکند؛امادرقیامت که روز ظهور حقّ است،اثرگناه وطاعت که سیاهی وسفیدی چهره است ظاهرمیشود،همانگونه که در دنیا،شرمْ وصفی نفسانی است و چهره راسرخ میکندوهراس،مایه رنگ باختگی وزردی چهره است ، در قیامت نیز خاطرات و نفسانیات انسان درچهرهاش اثرمیگذارد.سپس بااستفاده ازقرآن مجید وروایات اهل بیت علیهم السلام باتعبیرهای زیباولطیفی ازگنـاه،همـچون قفل دل،غبار،تـیرهایشیطان ،سم ،حجاب و…یاد می کند(جوادی آملی، ۱۳۸۸ل،۱: ۳۶۷).
۳- دستغیب دررابطه بامکروهات واثرات آن می فرماید:اگرکسى بخواهد مدارج عالى از علم وعمل،ایمان ویقین را بپیماید،چارهاى نداردجز اینکه جمیع مراتب تقوا رارعایت کند.که مرتبه نخستین آن را،انجام واجبات، مستحبّات ، ترک محرّمات و مکروهات می داندچراکه از نظر ایشان برای رسیدن به مقام شامخ تقوی ومقام ترک محرمات، حتی باید مکروهات را که انجام دادنش عذاب وعقاب نداردترک کند،تاباترک آنها،ترک حرام برایش آسان وباتکرارواستمرارملکه وعادتش گرددوبیان می داردکسىکه طالب کمـالات باشد،حتّى ازمباحاتى که موجب غفلت وبى خبرى ازیاد خدا مى شود خوددارى مىکند،زیراهرحکمی اثرویژه ی خودراداردوانجام مکروهات حتی برخی مباحات،محرومیّت ازبسیارى ازبرکات را به دنبال داردواثر ناروایی درروح و روان آدمی برجای می گذاردواز سوی دیگر ،مکروهات مقدمه گناه هستند،چون شیطان،اوّل سعى می کند مؤمن رادرمکروهى بیندازد، سپس راه را براى ارتکاب گناه صغیره باز کند.پس ازآن اصراربرصغیره وکوچک گرفتن آن- که خود کبیرهاى است-برایش پیش مىآوردوآنگاه گناهان کبیره برایش عادى مىگردد.سپس دستبردبه قلب واصل ایمان شروع مىشود… . »( دستغیب، ۱۳۸۶: ۵۱).
ولی جوادی آملی مکروهات را ازجمله کارهایی می داندکه گناه اصطلاحی نیستند،ولی انجام آنهادرنظرانسان های معصوم گناه شمرده می شوند،هرچند که ناچارازانجام آن کارهاباشندیا خود خداوند،به آنها فرمان داده باشد؛مانند خوردن وآشامیدن درمحضرِپروردگار،فرمان دادن به فرزندیا شخص زیر دست خود در حضور او؛ حتی معجزات و خوارق عاداتی که به فرمان الهی و برای اثبات ارتباط بااوازخودنشان می دهند،درنظرخودشان آن راگناه به حساب می آورند؛زیرااین کارهارانوعی خودنمایی (انانیّت) و دخالت در شئون ربوبیّت می دانندواز سوی دیگر چون،اینگونه کارهابا عزّت و جلال خدای سبحان منافات دارند(جوادی آملی، ۱۳۸ط: ۲۶۳).درنتیجه ازنظر جوادی آملی با اینکه ارتکاب مکروهات و ترک مستحبّات، گناه اصطلاحی نیستندولی آنهارا نیز بایددراین قسم داخل کرد؛ چون،گناهان ودرمقیاسی کوچکترمکروهات،سمی هستند که به هرترتیبی ممکن بایدازواردشدن آنها به حقیقت وروح انسان جلوگیری کرد؛زیرا،ممکن است انسان ابتدا به مکروهات مبتلا شودوکم کم به گناهان صغیره ودرپایان به گناهان کبیره آلوده گردد(جوادی آملی،۱۳۸۸ ه :۶۰-۵۹)وبه عبارت روشن ترمکروهات ومشتبهات قُرُقگاه گناهان هستند که ارتکاب مـکروهات،به انـجام دادن گنـاهان کوچک وسرانجام به گناهان بزرگ میانجامد؛آنگاه قلب سخت میشود؛به گونهای که انذار الهی بر آن اثر نمیکند.
۴- دستغیب دررابـطه با«تجـسم اعمال»معتقد است هرکاری که آدمی دردنیا انجام می دهد، صورت وشکلی داردکه صورت ملکوتیش همواره ثابت باقی می ماندودرقیامت هر کس خود ،عملش رامىیابدوحقیقتش رامشاهده مىنمایدوعین عمل برایش؛مثلًا،بهصورت جانورآشکار مىگردد . اینجاانسان خوش ظاهروپاک است،امّا ملکوت وباطنش گرگ درندهاى است که وارد محشر مىشود؛
بعبارت دیگرصورت باطنی اعمال همراه خود آدم است که فردای قیامت با آن صورت وارد می شود (دستغیب، ۱۳۹۲الف: ۷۳).
ولی جوادی آملی درتفسیر و جمع آیات تکوینی و اعتباری بودن کیـفر اُخروی،راه احتیاط را یش گرفته وقائل به حجیت ظهور هر دو قسم ازآیات یعنی آیات دال بر حضور خود اعمال دنیوی در آخرت وآیات دال بر مجازات و کیفر توسط اعمال انسان شدهاندو هیچ کدام رابردیگری حمل و مقدم نکردهاند؛به عبارت دیگرقائل شدهاند که عذاب و کیفرآخرت هم ازناحیه معذّب خارجی است وهم ازناحیه معذّب داخلی وایشان دراین زمینه میفرماید: و اینکه عمل را میبیند، خودش یک جزاء است وپاداش این عمل را هم خواهد دید که جزای دیگر است (جوادی آملی،۱۳۸۷د،۹۶-۷۶).
۵- دستغیب گناه رابه صغیره وکبیره تقسیم می کندودربحث معیار گناه کبیره به نظر مرحوم صاحب عروه که درباب شرایط امام جماعت بیان کرده اکتفا می نماید(دستغیب،۱۳۸۸ج،۱ :۳۱-۳۲).ولی جوادی آملی اصل تقسیم گناه به دوقسم کبیروصغیر راصحیح می داند؛ولیکن معتقد است که معیارتشخیص صغیره ازکبیره به طور صریح روشن نیست و برخی از آیات و روایات نیز، تنهامصداق رابیان می کنند ودر برخی روایات،حصر گناهان کبیره به شماری ازگناهان،حصر اضافی است نه حقیقی.بعضی هاهم که ضابط رابیان می کنند،معیار جامع و مانع و ضابط کلی برای تشخیص صغیره از کبیره نمی باشند، بلکه در حدّ علامت و نشانه اند و فیالجمله مؤثر ند.به نظر ایشان،صغیر وکبیر؛مانندقلّت و کثرت امر اضافیاند وامر اضافی بدون طرف قیاس وسنجش محقق نمیشود ودر مقایسه هم، طرف سنجش لازم است وازسوی دیگردرباره طرف سنجش هم اختلاف شده و آرای متعددی مانند:۱٫خودمعاصی؛ یعنی، سنجش بعضی ازگناهان با برخی دیگر؛۲٫آمر و ناهی؛۳٫ ثواب و عقاب؛ ۴٫مأمور و منهی آمروناهی بیان کردهاند.ازنظر ایشان چون برای گناه صغیره و کبیره حدّی مشخص و ضابطهای دقیق و جامع و مانع تعیین نشده است وطرف قیاس هم مشخص نیست،لذاباید معاصی با یکدیگر سنجیده شوند وباید توجه داشت که در سنجش بعضی نسبت به بعضی دیگر صغیروبرخی نسبت به برخی دیگر کبیرند؛نه این که معصیتهابامقیاسی غیراز خود آنها ؛مثلاً با ناهی،؛یعنی،با خداوندسنجیده شوندوگفته شود:همه گناهان کبیرهاند،چـون هرگـونه نافرمانی عالمانه وعامـدانه ازخدای بزرگ،به عنوان تجرّی و تمرّد و طغیان واستکبار، گناه بزرگ است(جوادی آملی، ۱۳۸۹ج،۱۸ : ۴۴۷).
۶-دستغیب در بحث دروغ مصلحتی چهارمورد زیررا:۱-دفع ضررمالی،جانی یا عرضی ؛۲-اصلاح ذات البین؛۳-دروغ درجنگ؛ ۴-ووعده به اهل را ازموارد جواز دروغ ذکر می کند( دستغیب ،۱۳۸۸ج، ۱: ۲۹۵-۲۹۱).ولی جوادی آملی علاوه برچهارموردمذکور،موردپنجم ازجوازدروغ رادروغی می داندکه شخص ازروی غفلت وبیتوجهی سخنی گفته یاکاری کرده که عداوت دیگری رابرانگیخته یامایه کدورت وناراحتی اوشده است ورفع این مفسده(عداوت و کدورت)به انکارآن متوقّف باشد . ایشان درمورد جواز نوع اول دروغ (دفع ضررمالی،جانی وعرضی )به تعبیر فقهاءاظهارمی دارد؛ اولاَ،ضرر جانی،مالی یا آبرویی بایدقابل توجه باشدتاموجب جوازدروغ گردد .بنابراین ، اگرراستگویی موجب زیان اندکی به بدن انسان یاسبب ازبین رفتن مال مختصروغیر قابل توجهی شود،دروغ گفتن جایز نیست.ثانیاَ،معتقداست که ضررمالی،غیرازعدم نفع است.بنابراین، نمیتوان گفت که اگر کسی درفلان معامله راست بگوید، منفعت نخواهد کرد.یااگردروغ بگوید،منفعت بیشتری خواهدنمود؛پس دروغ گفتن جایز است.زیرااین گونه دروغها«دروغ منفعت آمیز»می باشند،درحالی که تنها«دروغ مصلحتآمیز»استثنا شده است.ثالثاَ،رفع حرمت ازهرکارحـرامی راتنـهابه مقدارضرورت جایزمی داند : « الضرورات تَتَقدّربقدرها ». بنابراین،نمی تـوان در مستثنیـات دروغ یادروغهـای مصلـحتمیز،از حـدّ ضـرورت تجـاوز کرد. رابعاَ،ازنظـرایـشان طـبق توصیه علمای اخلاق،در مواردی هم که دروغ، مصلحتمیزومجاز می باشد، بایددرحدّ امکان ازدروغ صریح پرهیز کردوبه «تَوْرِیَه» متوسّل شدتا نفس امّاره وسرکش آدمی به دروغگویی عادت نکندو به آن حریص نشود (جوادی آملی،۱۳۸۸ط،۳: ۳۲۰-۳۱۹).
۷-دستغیب در موضوع اصراربرگناه با توجه به دوروایت جابروحسنه ابن ابی عمیر از حضرت باقر(ع)پشیمان نشدن وترک توبه واستغفارازگناه مرتکب شده را،اصراردانسته،هرچندانجام دهنده آن،آن گناه راتکرار نکرده وتصمیم برتکرارهم نداشته باشدوباتوجه به روایت اخیرکه می فرماید :«مؤمنى نیست که گناه کبیره ازاو سرزند،درحالىکه مىداند به سبب آن عقاب خواهدشد؛ مگر این که این که ازکردارخود،پشیمان خواهدشدوهرگاه پشیمان شد،پس تائب وسزاوار شفاعت است وکسى که ازگناه خود،پشیمان نشودمصرّ است ومصرّهم آمرزیده شدنی نیست،زیرادرحقیقت به آنچه وعده داده شده،ایمان نداردواگروعده های ا لهی باورش بود،حتماً پشیمان می شد»؛ اظهارمی دارد که اولاً،مورد کلام امام علیه السّلام گناه کبیره است ومحتمل است که ترک توبه ازگناه کبیره، اصرارباشد.ولى در گناه صغیره تکرارعملى آن گناه اصرارباشدوثانیا،کلام امام علیه السّلام درموردى است که ترک توبه از روى بىمبالاتى وبىاعتنائى به وعدههاى الهى وامن ازقهرخداباشدکه ترک توبه درچنین حالى خودامن ازمکرخدا است که ازگناهان کبیره است وممکن است که چنین ترک ندامت وتوبهاى رامجازاًاصرار بنامند.در نتیجه ایشان قدرمسلم از معنى اصراررا، تکرارعملى گناه بدون پشیمانى و توبه پس ازآن گناه می داند؛به طورى که عرفا بگویند: برآن گناه مداومت دارد ویازیاد گناه مىکند(دستغیب، ۱۳۸۸ج، ۲ :۲۶۲).
ولی جوادی آملی معتقد است: اصرار بر صغیره تنها به دلیل روایی ازمصادیق گناهان کبیره است ودرقرآن کریم نوع مواردی که واژه«اصرار» به کاررفته است، ناظربه معصیت کبیره یامطلق گناه است و از قرآن برنمیآید که اصرار برمعصیت صغیره، گناه کبیره باشد.ایشان برای دلیل مطلب خودبه آیات ۱۳۳-۱۳۵سوره عمران،آیات۷و۸سوره جاثیه،۴۶ سوره واقعه و۷ سوره نوح استناد می کند و اظهارمی دارد که درآیات ۱۳۳-۱۳۵سوره عمران اولاً،معمولاً به گناه بزرگ «فاحشه»می گویندنه گناه کوچک را.پس تعبیرِ «اصرار» برای گناه صغیره به کارنرفته است وبر فرض شمولِ صغیره،به نحواطلاق است؛یعنی،«فاحشه» اعم از گناه کبیره و صغیره است.ثانیاً، این آیه درباره کسانی است که از معصیت خود توبه میکنندو به آن باز نمیگردند؛یعنی، توبه رانمیشکنند؛نه اینکه بدون توبه اصرار ندارند وخداهم آنهاراوارد بهشت میکند،در حالی که ظاهرآیه۳۱ سوره نساء این است که گناهان صغیره بدون توبه بخشیده میشودوشخصِ مبتلا به گناه کوچک به بهشت میرود ،ازاینروموضوع آیه(…ولَم یُصِرّوا عَلی ما فَعَلوا وهُم یَعلَمون)گناه صغـیره نیست ودرنتیـجه این آیه دلالت نداردکه اصرار برصغیره خودش گناه کبیره است ودرموردآیات ۷و۸ سوره جاثیه اظهار می دارد این آیات درباره گناهان کبیره کسانی است که اصل یاخطوط کلّی ایمان رانمیپذیرندو برانکارخود اصرار دارند. پس درآن اصراربرگناه کبیره مطرح است نه بر صغیره وآیه ۴۶سوره واقعه وآیه سوره ۷نوح به ترتیب در باره ی اصراربرکبیره واصرار بر کفر است ،نه صغیره. در نتیجه دلیل کبیره بودن اصرار بر صغیره ، روایات است نه قرآن کریم[۱۷۴].
۸-دستغیب دررابطه باعوامل تبدیل صغیره به کبیره شش موردزیرراذکرمی کند:۱-تکرارگنا ه ۲-استصغار گناه۳-خوشحالی به گناه۴-آشکارکردن گناه۵-موقعیت اجتماعی شخص وگناه ۶-وقوع در مفاسد کثیره ای که درگناهان صغیره وجودداردومحرومیت ازخیرات زیادی که برترک کردن صغائر مترتب است؛زیرا،ازنظر ایشان،هرعملی راکه خداوندازآن نهی فرموده،به سبب مفسده ای است که درارتکاب آن می باشد.بنابراین،هرگاه بنده ای مرتکب گناه صغیره می گردد،هر چند گناهش به برکت دوری کردن ازکبائر بخشیده می شود،ولی دچارمفسده آن گناه شده وقلبش به همان اندازه نیز تیره گردیده است،مگر اینکه بعداً آن راجبران کند.پس معلوم می گردد، مرتکب گناه صغیره هم دچارمفسده آن گناه وهم محروم ازثواب ترک آن می شود(دستغیب، ۱۳۸۸ج،۲: ۲۶۵-۲۶۰).ولی جوادی آملی به پنج مورد اول اکتفا می کند در مورد چهارم؛یعنی، اظهاروآشکار کردن گناه،کلمه ی ترویج را نیزاضافه می کند،زیرا معتقد است اظهارگناه ومعصیت،خودش مروّج گناه است،چون زشتی ودشواری ارتکاب گناه رافرو میریزد وبه صورت امری رایج وپیش پا افتاده در میآورد. به نظرایشان حتی اگرکسی بیقصدترویج هم،گناه مخفیاش رااظهارکند،مـوجب ترویج آن میشود،چون عنوانهای مذموم رادوگونهمی داند: قصدیّه؛انتزاعیّه.به نظرایشان درعناوین قصدی ایجاد فلان عنوان به نیّت فاعل بستگی دارد،ولی انتزاع برخی عنوان هاعرفی است وبه قصدونیّت فاعل ربطی ندارد؛حتی بیقصدهم آن عنوان انتزاع میگردد.در نتیجه آن کسی که گناه مخفی خودرا بازگو میکند،هر چندقصد تشویق وترویج گناه نداشته باشد، باعث رونق بازارمعاصی می شود،از اینرواز نشانههای نفاق،امروتشویق به گناه برای نشر آن است(جوادی آملی، ۱۳۸۹ج، ۱۸ : ۴۸۰-۴۷۳).
خلاصه این که گناه دارای آثاروضعی دنیوی واُخروی است وهرحکم الهی دارای اثری ویژه است وانجام هرگونه مکروهات حتی برخی مباهات ،محرومیت از بسیاری از برکات را درپی دارد وتأثیرآن برروح وروان آدمی انکار نشدنی است.لذا اجنتاب از آن ها ضروری است چون مکروهات مقدمه وقرقگاه گناهان هستندو شیطان ازمکروهات مسیر گمراهی مؤمن را فراهم می سازدوبا این که مکروهات گناه اصطلاحی نیستندولی می بایست،دراین قسم برشمرده شوندچون به منزله ی سم هستند که فرد را کم کم به گناهان کبیره آلوده می سازد وبدین ترتیب، انجام آن هارا برای وی عادی می نمایدوهرعمل انسان دردنیا دارای صورت ملکوتی ثابت است که در قیامت بر فرد هویدا می گردد .لذاصورت باطنی اعمال، همراه آدمی است که در قیامت با آن شکل وشمایل وارد محشر می شودو هرکسی حقیقت عمل دنیوی خود را مشاهده می نماید.عذاب وکیفر آخرت هم از ناحیه ی معذّب خارجی است وهم از ناحیه ی معذّب داخلی واین که انسان عمل خویش را در قیامت می بیند خود یک جزاست وپاداش عمل جزایی دیگراست.به عبارت دیگر،حضورخود اعمال دنیوی در آخرت و مجازات وکیفر توسط آن اعمال که هیچ کدام بر دیگری حمل ومقدم نمی شوددر قیامت انتظار فرد رامی کشد .
فصــل سـوم
بررسی آثار وضعی گناه
بازتـاب وپیـامد تکـوینی
اعمـال نیـک وبـد
۳-۱-آثار وضعی گناه وپیامد های آن
آن طور که ازروایات واحادیث استفاده می شود کارهای نیک و بد روی آینده زندگی انسان تأثیر می گذارد.البته ممکن است درظاهر،ارتباط بین عمل و اثر آنرا درک نگردد، ولی آنچه مسلّم است، این است که بسیاری ازامور مادی ومعنوی دراین جهان وجود دارند که میان آنها ارتباط بر قرار است،ولی نحوه ارتباط آنها و خود آن از قلمرو درک و فهم ما خارج است.بنابراین در این میان، یکی ازچیزهایی که روی آینده وسرنوشت انسان تأثیر میگذارد، گناه است. همانطوری که متقابلاً کار نیکو برروی آینده و سرنوشت انسان تأثیرگذار است.باید توجه داشت همان گونه که هر قدمی برای خروج از جاده همواروصحیح، پیامدی فوری برای شخص مسافر دارد که کمترین آن دورشدن یک گام وی از مقصد است،آثار گناهان نیزفوری وآنی است که کمترین آن دوری از هدف ومطلوب نهائی بشر است که همان نیل به مقام قرب الهی است،از این روست که امام صادق علیه السلام می فرمایند:«انَّ العمل السَّیی أسرع فی صاحبِه مِن المسکین فی اللَحم(کلینی،۱۳۶۵،۱: ۱۷۱٫) «تأثیرکاربد در شخص از کارددر گوشت سریع تراست»ودرحدیثی دیگرمیفرماید:«مَن یَمُوتُ بالذّنُوبِ أکثر ممَّن یَمُوتُ بالآجالِ ومَن یَعِیشُ بالإحسَانِ أکثر مِمَّن یَعِیشُ بِالأعمَار[۱۷۵]»(مجلسی، ۱۴۰۴، ۵: ۱۴۰).
بنابراین باید پذیرفت گناه داراى آثار وضعى است و بسیارى از گناهان،مکافاتى در این جهان دارند.به تعبیردیگر،کردارانسان خواه نیک وخواه بدداراى پیامدونتیجه،دردنیاوآخرت است وحکمت الهى درنظام آفرینش این است که نظام هستى نسبت به کردارهاى انسان بىتفاوت نیست ودربرابر نیک و بد اعمال آدمى واکنش مناسب نشان مىدهد..
یکی از اصحاب امام حسن(ع) میگوید: مردی خدمت امام حسن(ع) آمدو ازخشکسالی شکایت کرد.امام حسن(ع) به آن مرد فرمودند: از گناه توبه کن و استغفار کن، بعد از آن مَرد، شخصِ دیگری آمدوازفقروتنگدستی شکایت کرد. امام به آن مرد نیز فرمود: استغفار کن! باز شخص دیگری آمد و به امام عرض کرد؛ از خدا بخواه که به من فرزندی عنایت کند. امام به آن شخص نیز فرمود: استغفار کن!راوی میگوید به امام عرض کردم: افراد مختلفی با حاجتهای متفاوتی خدمت شما رسیدندوشما به همه آنها یک دستور دادیدو همه رابه استغفار توصیه وسفارش نمودید! امام در جواب به من فرمودند: من این جواب را از پیش خودم به آنها نگفتم، بلکه آن را از کلام خدا که از پیامبرش نوح حکایت می کند، استفاده کردم. خداوند در قرآن از زبان نوح میفرماید:«فقلتُ إستَغفِرُوا رَبَّکُم إنُّه غَفَّارَاً یُرسِلُ السّماء علیکُم مِدرَاراً وَ یُمدِدکُم بأموَالٍ وَ بَنِین و یَجعَل لکُم جَنّاتٍ و یَجعَل لکُم أنهَاراً[۱۷۶]» (حر عاملی،۱۴۰۹،۷: ۱۷۷).
«برخی کیفرهارابطه علّی ومعلولی با جرم دارند؛ یعنی،معلول جرم ونتیجه طبیعی آن است. بسیاری ازگناهان،اثرات وضعی ناگواری درهمین جهان برای ارتکاب کننده بوجود میآورد؛مثلاً، شرابخواری علاوه براینکه زیانهای اجتماعی ببارمیآورد،صدمههایی برروان وجسم شرابخواروارد میسازد.شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرائین و ناراحتی های کبدی میگردد.فحشاء ممکن است سوزاک و سفلیس تولید کند»(مطهری،۱۳۷۲: ۲۰۳).
آری گناه،نتایج وپیامدهایی زیان باری را بهدنبال داردکه در درجه ی اوّل،گریبان شخص گنهکار را میگیرد. برخی از افراد خیال می کنند که با گناه و معصیت خداوند، زودتر میتوانند به هدف خود دست یابند،درحالی که این افراد از نتایج دنیوی واخروی کار خویش غافل هستند.
۳-۲- انواع کیفرومجازات اعمال
یکی از مسائلی که در بحث عدل الهی مطرح است، مساله مجازات اعمال است در این بحث میخواهیم انواع مجازاتها را بررسی نماییم و تفاوت بین مجازاتها ی دنیا و آخرت را بیان کنیم.
اصولا مجازات سه نوع است :
الف)مجازات قراردادی(تنبیه وعبرت)؛ب)مجازاتی که باگناه،رابطه تکوینی وطبیعی دارد (مکافات دنیوی)؛ج)مجازاتی که تجسم خودجرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی ).