وی در روش ارزش پویایی سرمایه فکری ، چهار بعدی که منجر به توانمندی رقابتی شدن سازمان میگردد را با یکدیگر یکپارچه کردهاست . (شکل ۲-۸) .
منابع به عنوان ورودی ها : که اشاره به منابع مورد نیاز فرایند های تولیدی شامل منابع مشهود ، میزان سرمایه گذاری در آر و زد [۸۰]و اکتساب فناوری مناسب و … دارد .
فرایند ها : که نقش آن ها در صف آرایی و به کار گیری آن دسته از استراتژی های پویایی است که بر مبنای عوامل نامشهود شکل گرفته اند .
سرمایه فکری : به وسیله ترکیبی از منابع نامشهود ساخته شده و میتواند به نتایج ویژه مانند دانش جمعی ، حق ثبت و اختراع ها ، علامت تجاری ، شهرت ، رویه های عادی خاص و شبکه های همکاری منجر شود .
سطح خروجی ها : عملکرد سازمان ها ( سهم بازار ، کیفیت محصولات وخدمات ) به صورت سنتی از طریق تحلیل موقعیت بازار محصولات و خدمات اندازه گیری می شود .
شکل ۲-۸ : چهار چوب ۴ بعدی سرمایه های فکری بونفر
بونفر این چهار بعد را در یک چهار چوب یکپارچه تبدیل کرده و یک ارتباط بین ورودی ها ( منابع ) ، فرایند ها ، دارایی های نامشهود[۸۱] و عملکرد شرکت مطرح کرد .
۲-۴-۷- مدل بنیتس:
بنیتس در سال ۱۹۹۸ به دنبال نظریه های قبلی خود ، سرمایه های فکری را متشکل از سه عنصر سرمایه مشتری[۸۲] ، سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی دانست . از منظر وی بخش عمده سرمایه انسانی را دانش ضمنی افراد تشکیل میدهد . این دانش شامل مهارت های تجربی هستند که به راحتی نمی توان آن ها را به صورت بند بند اذعان کرد . بنیتس عقیده دارد که سرمایه انسانی دارای اهمیت بسیار زیادی است چرا که منبع اصلی خلاقیت و نو آوری محسوب می شود . وی سرمایه ساختاری را شامل مکانیزم ها و ساختار های سازمانی دانسته که در رساندن کارکنان به بیشترین عملکرد ، پشتیبانی میکنند . بنیتس این اجزا را شامل فرهنگ ، سیستم های اطلاعاتی ، تحقیق و توسعه [۸۳] ، فرایند ها ، امور تجاری و کارایی هر یک از آن ها میداند . سرمایه مشتری نیز از منظر بنیتس شامل شناخت کانال های بازاریابی و دانش ارتباط با مشتریان است که هر یک از این دو نقش بسیار مهمی را در یک سازمان بر عهده دارند . علاوه بر این وی جنبههای دیگری مانند ارتباط با رقبا و تامین کنندگان را از اجزای مهم این سرمایه بر شمرده است [۸۴].
۲-۴-۸- مدل هانس و لاواندال[۸۵]:
طبقه بندی دیگری که بایستی از آن نام برد ، طبقه بندی هانس و لاواندال (۱۹۹۷) است . در این طبقه بندی منابع شرکت به دو دسته مشهود و نامشهود تقسیم می شود . در این مدل منظور از منابع نامشهود میباشد که این دو محقق آن ها را به دو دسته اصلی منابع ارتباطی و شایستگی تقسیم کردهاند . شایستگی ها به توانایی برای اجرای یک کار خاص اطلاق می شود و به دو سطح فردی (دانش، مدل هانس و لاواندال، مهارت ها ، استعداد و توانمندی ها) و سازمانی (اطلاعات محور ها ، پایگاه داده ها ، فناوری و رویه ها ) تقسیم می شود . منابع ارتباطی نیز اشاره به شهرت شرکت ، وفاداری مشتریان و ارتباطات شرکت با مشتریان دارد .
شکل ۲-۹ : مدل هانس و لاواندال (۱۹۹۷)
بعد ها لاواندال در مقوله ارتباط و شایستگی را بر اساس آن که کارمند محور یا سازمان محور باشد به دو گروه فرعی فردی و جمعی تقسیم نمود . این تقسیم بندی کمک میکند تا مابین منابع سرمایه انسانی که وابسته به افراد است و منابع سرمایه انسانی که وابسته به سازمان است تمایز قائل شویم [۸۶].
شکل ۲-۱۰ : مدل لاواندل (۱۹۹۷)
۲-۴-۹- مدل لین:
لین در سال ۱۹۹۸ سرمایه های فکری را تحت عنوان ایده های ارزشمند و توانایی برای نو آور بودن تعریف نمود . تجربه نشان داده است . این دو عامل در صورت محقق شدن جزو مهم ترین عواملی هستند که آینده یک سازمان را تضمین[۸۷] میکنند وی سرمایه فکری را متشکل از سه عنصر سرمایه انسانی ، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری دانسته است . در زیر ، اجزایی که وی برای هر یک از این سه جز در نظر گرفته است را به اجمال بررسی میکنیم .
سرمایه انسانی : سرمایه انسانی شامل عوامل انسانی مانند هوش ، مهارت ، تخصص و تجربه و تواناییهای یادگیری است این سرمایه تماماً به افراد موجود در درون یک سازمان متکی است و نمی تواند تحت مالکیت سازمان درآید .
سرمایه ساختاری : لین اصطلاح رویه و امور جاری کاری را جایگزین عنوان سرمایه ساختاری دانسته و آن را شامل خط مشی ، فرهنگ ، سیستم های اطلاعاتی و نرم افزار های اختصاصی شرکت میداند .
سرمایه مشتری : همانند بنیتس وی نیز سرمایه مشتری را شناخت کانال های بازاریابی و دانش ارتباط با مشتریان دانسته و جنبههای دیگری مانند ارتباط با رقبا و تامین کنندگان را از اجزای مهم این سرمایه بر شمرده است . بر خلاف بنیتس ، لین عقیده دارد که سرمایه مشتری بخش پایانی و هدف نهایی در بحث سرمایه های فکری محسوب نمی شود بلکه دارایی های معنوی این بخش را بر عهده دارند که به نوعی مشهود ترین جز سرمایه انسانی هستند . از نظر وی حق ثبت و اختراع ها و حق تالیف ها مهمترین اجزای سرمایه انسانی به حساب میآیند [۸۸].
۲-۵- شباهت موجود در تعاریف و اجزای مدل های سرمایه فکری
این مدل ها حداقل شامل موارد زیر است :
۱- دانش و تجربه قرار گرفته شده در افراد هم به صورت رسمی و هم به صورت غیر رسمی
۲- سیستم ها و فرایند های سازمانی
۳- فناوری و نوآوری
۴- روابط تجاری از قبیل روابط با مشتریان ، عرضه کنندگان و شرکای استراتژیک .
هنگامی که ادبیات تحقیق سرمایه فکری بررسی می شود ، به نظر میرسد که بیشتر مدل های سرمایه فکری سعی کردهاند که سه بعد را با یک سری ویژگی های مشترک برای سرمایه فکری در نظر بگیرند .
۲-۵-۱- بعد انسانی:
سرمایه انسانی یکی از مهم ترین نوع دارایی های دانشی یا فکری در سازمان است . به خاطر این که ، این دارایی ها منبع خلاقیت است . این نوع دارایی ها دانش ضمنی[۸۹] افراد یک سازمان بوده که یکی از عوامل حیاتی اثر گذار بر روی عملکرد هر شرکتی است .
اما باید توجه داشت که وجود این دارایی های دانشی به تنهایی برای تحقق عملکرد یک شرکت کافی نیست . هدف شرکت ها باید این باشد که این نوع دارایی های دانشی ضمنی را به صورت و شکل دانش صریح برای تمامی سطوح سازمان تبدیل کنند . در غیر این صورت امکان وجود و خلق هیچگونه ارزش سازمانی وجود نخواهد داشت . سرمایه انسانی ترکیبی تجمعی از دانش عمومی و حرفه ای کارکنان و تواناییهای رهبری و تواناییهای حل مشکل و ریسک پذیری است . آنچه از این تعریف مشخص است این است که سنجش این نوع سرمایه با این اجزا خیلی مشکل است .
این نوع سرمایه در یک شرکت ، خلاقیت عملیاتی دارایی های مشهود ( تجهیزات و ابزار ها ) را ارتقا میدهد و تجربیات برای رقابت در محیط متغیر امروزی ، سرمایه گذاری هایی بر روی کارکنان صورت میگیرد . باید این نکته را اضافه کرد که مالکیت این نوع سرمایه در اختیار شرکت ها نیست و خروج افراد از سازمان منجر به از دست رفتن حافظه سازمانی می شود که یک نوع تهدید برای سازمان محسوب می شود [۹۰][۱۲] . تجربه نشان داده است که افزایش توانایی ها و قابلیت های کارکنان دارای تاثیر مستقیمی بر روی نتایج مالی شرکت است و همچنین سرمایه انسانی با عملکرد شرکت رابطه مستقیمی دارد [۹۱][۱۳] .