“>
به طور خلاصه، پژوهشها نشاندهنده اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، درمان گروهی راهحل مدار، گروهدرمانی چند خانوادهای، اجرای فن استعاره فاصله ها به شیوه گروهی، آموزش مدیریت خشم بر کاهش تعارض والد – فرزند است. همچنین بین مؤلفههای سرمایه اجتماعی، رفتار ضداجتماعی، افسردگی، پرخاشگری ارتباطی، احترام به اقتدار والدینی، نظم و انضباط، مشکلات رفتاری درونی سازی شده و برونیسازی شده، با تعارض والد – فرزند، رابطه وجود دارد.
بخش سوم: خودپنداره تحصیلی
خود، خودپنداره، خود آرمانی[۱۴۲]
جرسیلد[۱۴۳]پدیده خود را چنین تعریف میکند: خود، مجموعهای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود میشود. بدین معنی که او میفهمد کیست و چیست. خود، دنیای درونی شخص است و شامل تمام ادراکات، عواطف، ارزشها و طرز تفکر او است. پندار یا تصوری که فرد از خود دارد مسلماًً برای او اهمیت حیاتی داشته، و سعی دارد که این تصویر را نگه دارد (بیابانگرد، ۱۳۹۰).
خود پنداره: پاپیکا[۱۴۴] خودپنداره را به عنوان یک ساختار پیچیده و اغلب شناختی از تعمیمات شخص به خود که شامل ویژگیها، تواناییها، دانش، ارزشها، نگرشها، نقشها و دیگر موضوعاتی که افراد خود را تعریف کرده و پیوسته داده های خود را در آن یکپارچه میکنند، میداند (جوکلاوا و اولریکایوا، ۲۰۱۱).
خود ایدهآل یا آرمانی مجموعه ویژگیهای شخصی و شخصیتی است که ما دوست داریم واجد آن ها باشیم. این تمایل ممکن است هدفی فردی و ذهنی باشد که ما در تخیل خود میخواهیم به آن دستیابیم و یا تصویری است که میل داریم از خود به دیگران نشان دهیم. خود ایدهآل ممکن است بسیار دور از واقعیت و دور از دسترس باشد. تحقیقات نشان داده است که در افراد به هنجار به خصوص افراد نوروتیک، کشمکش میان خود و خود ایدهآل بسیار بیشتر از افراد عادی است (بیابانگرد، ۱۳۹۰).
اهمیت مفهوم خود و خودپنداره
خود پنداره در طول تاریخ بشر از دیدگاه فلاسفه، دانشمندان و نیز افراد عادی، موردتوجه قرارگرفته است (حسنزاده و همکاران ، ۱۳۸۴). خودپنداره، برای متخصصان بهداشت روانی از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا پندار فرد از شخصیت خود تا اندازه زیادی تصور او را راجع به محیطش تعیین میکند، و این عامل نوع رفتارهای او را طرحریزی میکند. اگر تصور از خود، مثبت و نسبتاً متعادل باشد، شخص دارای سلامت روانی است و اگر پنداره فرد منفی و نامتعادل باشد، او ازلحاظ روانی ناسالم شناخته میشود (بیابانگرد، ۱۳۹۰).
به باور اندیشمندان، قسمت عمده ویژگیهای شخصیتی، منش و خصوصیات رفتاری هر فرد به تصویری که از خود در ذهن دارد، یعنی انگاره وی، بستگی دارد (ستوده، ۱۳۹۰).
شاید مهمترین فرض از نظریه های جدید «خود» این باشد که انگیزه تمام رفتارها حفاظت و ارتقای خودِ ادراک شده است. تجارب برحسب ارتباطشان با خود درکمیشوند و رفتارها نیز از این درکها سرچشمه میگیرد. در این صورت، میتوان نتیجه گرفت که تنها یک نوع انگیزش وجود دارد و آنهم انگیزه شخصی درون است که هر انسان در تمام زمانها و مکانها هنگام دست زدن به هر عمل دارد. (پرکی، ۱۹۷۰؛ ترجمه میرکمالی، ۱۳۷۸).
بنا به عقیده کمبز[۱۴۵] و اسنیگ[۱۴۶] خودقالب اساسی مراجعات شخصی و هسته مرکزی ادراک است که بقیه منطقه ادراک نیز در اطراف آن سازمان مییابد. در این مفهوم، خود پدیدهای است که هم محصول تجربیات گذشته و هم سازنده تجربیات جدیدی است که تواناییاش را دارد. این بدان معنا است که هر چیزی بر مبنای مراجعات فرد به خود و از مجرای خود درکمیشود. دنیا ازنظر فرد، همان چیزی است که او میفهمد و از آن آگاهی دارد. به عبارت دیگر، جهان و مفاهیم را به همان طریقیکه خودمان میبینیم، مورد ارزشیابی قرار میدهیم . (پرکی، ۱۹۷۰؛ ترجمه میرکمالی، ۱۳۷۸).
جوانب مختلف خود پنداره
در اینجا به جنبههایی از خود پنداره اشاره میکنیم که کمتر موردتوجه قرارگرفته است:
الف. خودپنداره فردی: بیانگر خصوصیات رفتاری فرد است از دیدگاه خودش. این خودپنداره از خصوصیات جسمانی تا هویت جنسی، قومی، طبقه اجتماعی ـ اقتصادی و هویت من یا حس استمرار و یگانگی فرد در طول زمان را دربرمی گیرد.
ب. خودپنداره اجتماعی: ویژگیها و یا خصوصیات رفتاری شخص است که وی تصور میکند دیگران آن را مشاهده میکنند.
ج. خودآرمانی با توجه به خودپنداره شخصی فرد: این آرمانها خودپندارههایی هستند که فرد شخصاً امیدوار است همانند آن ها باشد.
د. خودآرمانی با توجه به خودپندارههای اجتماعی فرد: این آرمانهاپندارههایی هستند که فرد دوست دارد دیگران آنگونه مشاهده کنند (کرسینی،۱۹۸۴؛ به نقل از بیابانگرد، ۱۳۹۰).
ه. خود پنداره تحصیلی: خود پنداره تحصیلی به شدت بر اطلاعات اجتماعی نسبی متکی است و انعکاسی از ارزیابیهای سایرین است و ماهیتی هنجاری دارد. به عبارتی خودپنداره تحصیلی هر فرد در نتیجه قیاس خود با سایرین حاصل میشود (فرلا، والکه و کای[۱۴۷]، ۲۰۰۹). از نظر آرسوان[۱۴۸] (۱۹۸۶) خودپنداره تحصیلی باور فرد در مورد مقدار مهارت فرد برای درگیر شدن در تحصیل، نسبت به همکلاسیهایش، میباشد (به نقل از پهلیوان و کوسگلو[۱۴۹]، ۲۰۱۲).
خودپنداره تحصیلی
یک مسئله انگیزشی که میتواند در روند یادگیری تأثیرگزار باشد، مفهومی است که فرد از خود به عنوان یادگیرنده، دارد. این مفهوم در خلأ شکل نگرفته است و ناشی از تجربیات مختلفی است که او در موقعیت یادگیری داشته است (یزدی، ۱۳۸۳). خودپنداره تحصیلی کلی در سالهای اولیه تحصیل به تدریج در حال شکل گیری است. همچنان که فرد سالهای تحصیلی را پشت سر میگذارد، تصوری مثبت و منفی از خودش در امر تحصیل نیز کسب میکند. اگر دانش آموز در فعالیتهای یادگیری خود در اکثر تکالیف یادگیری و طی چندین سال تحصیلی احساس موفقیت و شایستگی کند، و این شایستگی نیز از سوی دیگران به وی اطلاع داده شود، در ارتباط با تکالیف تحصیلی یک نوع احساس کلی ارزشمندی کسب میکند و برعکس اگر در انجام تکالیف آموزشگاهی احساس شکست کند، احساس عدم کفایت و شایستگی کلی در او ایجاد میشود (یارمحمدی واصل، قنادی و مقامی، ۱۳۹۲).
مهمترین مشخصه خود پنداره تحصیلی حالتی است که خودپنداره فرد را در نتیجه کنشهای متقابل و تجارب با دیگران مشخص میکند و این واقعیت را تأیید میکند که خودپنداره تحصیلی یادگرفتنی و قابل اکتساب در طی زمان است و معلمان نقش مهمی در شکلگیری خود پنداره و خود پنداره تحصیلی بچه ها دارند (منداگلیو و پرت، ۲۰۰۳؛ به نقل از میکائیلی، افروز و قلیزاده، ۱۳۹۱).
“