موانع
توانایی
عملکرد شغلی
انگیزش
شکل فوق نشان میدهد که عملکرد خوب نیازمند توانایی و انگیزش است و موانع و گرفتاری های سازمانی مثل آموزش ناکافی، روابط نا سالم و مدیریت نادرست ؛ با عملکرد خوب تداخل پیدا میکند
ارتباط عملکرد شغلی با متغیرهای دیگر:
توانایی و عملکرد شغلی:
بیشتر تلاش های روانشناسان صنعتی و سازمانی در امر گزینش کارکنان بر تعیین توانایی های لازم برای مشاغل معین و یافتن افرادی که چنین توانایی هایی را دارا هستند متمرکز است برای این منظور در ابتدا روش های تحلیل شغل کارکن محور (دانش، مهارتها، توانایی و ویژگی های دیگر شخصی) برای یک شغل مورد استفاده قرار میگیرد وقتی که روش ها مشخص میشوند گام بعدی از روش های گزینش برای یافتن افرادی که ویژگی های مناسب را دارا هستند استفاده میشود . بیشتر طرحهای گزینش برای ارزیابی توانایی ها شکل گرفته اند سرانجام علاوه بر آن ویژگی هایی که کارکنان با خود می آورند دانش و مهارت اضافی و مورد نیاز از طریق آموزش انجام میگیرد. اگر سازمانی بخواهد نیروی کار برخوردار از توانایی های لازم برای عملکرد شغلی خوب داشته باشد باید از هر سه مرحله تبعیت کند . به خوبی ثابت شده که حیطه های متفاوتی از توانایی با عملکرد شغلی مرتبط هستند. همان طور که میتوان انتظار داشت ماهیت شغل تعیین کننده حداکثر توانایی های لازم ویژه است(مهداد، ۱۳۸۵) .
به عنوان مثال، کانتنبرگ[۳۱] و همکاران، نشان دادهاند که توانایی شناختی، عملکرد را در بیشتر مشاغل پیشبینی میکند با وجود این هرچه شغل نیازمند توانایی ذهنی بالاتری باشد ارتباط بین توانایی شغلی و عملکرد شغلی قویتر میشود به عبارت دیگر، توانایی برای مشاغلی که نیازمند فعالیتهای ذهنی هستند (مانند مهندسی) مهمتر است تا مشاغل ساده(مانند دفتری اداری) (مهداد، ۱۳۸۵) .
کالدول و اورلی[۳۲] نشان دادند که هماهنگی توانایی های افراد با روش های مورد نیاز برای یک شغل که از طریق تحلیل شغل به دست میآید ، استراتژی مفیدی برای افزایش عملکرد شغلی محسوب میشود آن ها همچنین نشان دادهاند که کارکنانی که از طریق تحلیل شغل به دست میآید، استراتژی مفیدی برای افزایش عملکرد شغلی محسوب میشود. آن ها همچنین نشان دادهاند که کارکنانی که توانایی هایشان با مشاغلشان هماهنگند بیشتر خشنود هستند . این نتایج با این اندیشه که عملکرد شغلی ممکن است به خشنودی شغلی منجر شود هماهنگ است. کارکنانی که ویژگی های لازم را برای عملکرد مطلوب دارا هستند در شغل خود موفق میشوند و در نتیجه خشنودتر میشوند(مهداد، ۱۳۸۹) .
انگیزش و عملکرد شغلی:
انگیزش یک ویژگی فردی است، اما میتواند هم از فرد شاغل و هم از شرایط محیطی نشأت بگیرد . تلاشهای سازمانی برای افزایش نیروی کار، بیشتر بر مداخله های محیطی استوار است تا گزینش فردی به طور نظری در ابتدا باید انگیزش را در مقتضیات کار سنجید و آنهائی را که از بالاترین سطوح انگیزشی برخوردارند گزینش کرد با وجود این روانشناسان صنعتی و سازمانی بیشتر گزینش خودشان را بر اساس توانایی ها متمرکز میکنند تا انگیزش افراد برای افزایش انگیزش کارکنان باید به ساختار شغل ، سیستمهای تشویقی و طرح های تکنولوژی توجه ویژه داشت (مهداد، ۱۳۸۵) .
ویژگی های شخصیتی و عملکرد شغلی:
چندین ویژگی از ویژگی کارکنان با عملکرد شغلی ارتباط دارند و حتی ممکن است توانایی انجام شغل را نیز تحت تأثیر قرار دهند در بیشتر مواقع تفکیک اثرهای انگیزشی در عملکرد شغلی مشکل است به عنوان مثال، افراد با سطح توانایی بالا سطح بالایی از انگیزش را دارا هستند همزمان با اینکه توانائیهایشان به عملکرد خوب و تشویق منجر میشود، انگیزش آن ها برای عملکرد نیز بالا می رود افراد با توانایی بالا ممکن است به دلیل برخورداری از مهارت بالا، یا تلاش بیشتر و یا هر دو عملکرد بهتری داشته باشند. توانایی شناختی(استدلال ریاضی و کلامی) عملکرد شغلی را در بسیاری از مشاغل پیشبینی میکند در اینجا «پنج ویژگی شخصیتی عمده» مورد بررسی قرار میگیرند که بسیاری از محققان معتقدند که این ها ابعاد عمده شخصیت انسانها را تشکیل میدهند (شکر کن و همکاران ، ۱۳۸۰) .
پنج ویژگی عمده و عملکرد شغلی:
بسیاری از روانشناسان امروزه معتقدند که شخصیت انسان به وسیله پنج حیطۀ به نام یعنی : برونگرایی ، ثبات هیجانی ، توافق پذیری ، وظیفه شناسی و پذیرا بودن تجارب جدید تعیین میشود . در جدول صفحه بعد هر کدام از این حیطه ها به طور مختصر توصیف شده اند (شکرکن و همکاران ؛ ۱۳۸۰) .
حیطه
توصیف
برونگرایی
حراف، خوداعمال، اجتماعی
ثبات پذیر هیجانی
مضطرب، افسرده، غمگین، نگران
توافق پذیری
قابل انعطاف، اهمال همکاری، مؤدب
وظیفه شناسی
سخت کوش، دارای انگیزه موفقیت، مسئولیت پذیر، قابل اتکاء
پذیرایی تجارب
باهوش، کنجکاو، اهل تخیل، دارای ذهن باز
دو فرا تحلیل ، ارتباط بین هر کدام از این پنج حیطه و عملکرد شغلی را خلاصه کردهاند . به طور کلی این دو مطالعه نتیجه میگیرند که شخصیت با عملکرد شغلی در ارتباط است . بارک و مانت وظیفه شناسی را به عنوان قوی ترین همبستگی با عملکرد شغلی یافتند ، در حالی که تت و همکاران[۳۳] توافق پذیری را به عنوان قوی ترین همبستگی با عملکرد شغلی شناسایی کردند . علاوه بر آن بارک و مانت[۳۴] کشف کردند که حیطه های شخصیتی خاصی برای بعضی از مشاغل خاص نسبت به مشاغل دیگر ارتباط بیشتری با عملکرد شغلی دارند . این مطالعات به طور کلی شواهدی در اهمیت شخصیت به عنوان عامل تعیین کننده در عملکرد شغلی فراهم آورده اند اگرچه بین میانگین ها ، بزرگ نیست (همان منبع- ص ۳۳) .
جایگاه مهار و عملکرد شغلی :
جایگاه مهار به اعتقادات مردم در مورد توانائیهایشان در کنترل تقویت کننده های موجود در محیط شان اشاره میکند . پژوهش ها نشان میدهند که درونی ها ، آنهائی که باور دارند که قادر به کنترل تقویت کننده ها هستند، انگیزش شغلی بیشتری نسبت به بیرونی ها که باور دارند قادر به کنترل تقویت کننده ها نیستند، دارند. اگر چه به طور کلی انتظار می رود انگیزۀ بیشتر ، به عملکرد بهتر منجر شود ، اما اثرهای انگیزش پیچیده تر است . بلا[۳۵] نحوه ارتباط جایگاه مهار رابا دو حیطه متفاوت عملکرد شغلی کارمندان بانک مورد بررسی قرار داده است . بلا نشان داد که درونی ها زمانی سطوح بالاتری از انگیزش شغلی را نشان میدهند که مشاغلشان آن ها را به ابتکار و نوآوری بیشتر در کل کار هدایت کند . از طرف دیگر بیرونی ها بیشتر مطیع و همرنگ هستند و به تکالیف کاملاً ساختارمند که مستلزم نوآوری کمتر است پاسخ بهتری نشان میدهند . به طور کلی درونی ها در مهارتهای شغلی مهم رشد یابنده بهتر عمل میکنند ، در حالی که بیرونی ها در تکالیف تکراری که از ساختار بالا برخوردارند بهتر عمل میکنند مطالعه بالا پیشنهاد میکند که رابطه ها بین شخصیت و عملکرد شغلی به حیطه عملکرد معین بستگی دارد (سیلور[۳۶] ، ۱۹۹۰، به نقل از نواصر، ۱۳۸۷) .
سن و عملکرد شغلی: