فرضیه چهارم: بین حساسیت وجه نقد و سود سیاست تفسیم سود رابطه معناداری وجود دارد.

مدل فرضیه چهارم:

    • ضریب متغیر حساسیت وجه نقد (۱۰/۰) با مقدار P-value برابر با ۳۵/۰، معنادار نیست و حاکی از عدم وجود رابطه معنادار بین حساسیت وجه نقد و سیاست تقسیم سود است. شرکت‌هایی که حساسیت وجه نقد بالاتری دارند، بیشتر دچار محدودیت مالی هستند و برای کاهش ریسک از دست دادن فرصت‌های سود‌آوری یا توانایی پرداخت بدهی‌ها سود تقسیمی کمتری در نظر می‌گیرند. ‌بنابرین‏ انتظار می‌رفت که بین حساسیت وجه نقد و سیاست تقسیم سود رابطه معکوس و معناداری وجود داشته باشد، اما نتایج آزمون فرضیه چهارم نشان داد که فرض H0 تأیید می‌شود و فرضیه چهارم با عنوان « بین حساسیت وجه نقد و سود سیاست تفسیم سود رابطه معناداری وجود دارد.» رد می‌شود.

فصل پنجم

نتیجه‌گیری و پیشنهادها

۵-۱- مقدمه

در فصل‌های گذشته کلیات پژوهش، مبانی نظری و پیشینه ی پژوهش، جمع‌ آوری داده ها و روش ‌شناختی پژوهش و همچنین تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه‌های تشریح شد. در این فصل نتایج کلی حاصل از پژوهش بیان خواهد شد. سپس محدودیت‌ها و تنگنا‌هایی که در انجام این پژوهش و تعمیم نتایج وجود داشته است، بیان می‌شود. در پایان فصل پیشنهاداتی که بر اساس نتایج تحقیق به نظر نگارنده رسیده است، ارائه خواهد شد.

با توجه به مدل‌های برآوردی در فصول چهارم و تجزیه و تحلیل آن‌ ها، نتایج فرضیه‌های پژوهش، به شرح زیر می‌باشد:

جدول ۵-۱- خلاصه نتایج

نتایج سال ۸۶-۹۱

شرح فرضیه‌های پژوهش

عدم رد

بین مالکیت نهادی و سیاست تقسیم سود رابطه معناداری وجود دارد.

عدم رد

بین مالکیت فردی وسیاست تقسیم سود رابطه معناداری وجود دارد.

ردشد

بین وجه نقد عملیاتی و سیاست تقسیم سود رابطه معناداری وجود دارد..

ردشد

بین حساسیت جریانات نقدی و سیاست تقسیم سود رابطه معناداری وجود دارد.

۵ -۲- تحلیل نتایج حاصل از آزمون فرضیه‌ها:

در ادامه نتایج حاصل از آزمون فرضیه‌ها بیان می‌شود.

۵-۲-۱- تحلیل نتایج حاصل از آزمون فرضیه اول

این فرضیه به دنبال بررسی این موضوع است، که آیا وجود سهام‌داران نهادی در ساختار مالکیت شرکت‌ها رابطه معناداری با خط‌مشی تقسیم سود دارد یا خیر. به عبارت دیگر به دنبال آزمون این موضوع می‌باشد که آیا وجود مالکان نهادی در ساختار مالکیت شرکت، می‌تواند بر سیاست‌های مدیریت در تقسیم سود سهام اثر‌گذار باشد؟

به طور کلی، دو دیدگاه متناقض زیر در زمینه ارتباط بین مالکیت نهادی و سیاست تقسیم سود را مورد مطالعه قرار گرفت:

وجود ارتباط معکوس: در زمان وجود تضاد منافع، فعالیت نظارت خارجی یا بیرونی، عنصر کنترلی مهمی به شمار می‌رود. سهام‌داران نهادی یک گروه از نظارت‌کنندگان خارجی به شمار می‌روند. اگر سرمایه‌گذاران نهادی بزرگ به عنوان نمایندگان نظارتی عمل کنند و سود تقسیمی به منظور کاهش هزینه های نمایندگی پرداخت شود بر اساس نظریه نمایندگی باید رابطه جایگزینی بین سیاست تقسیم سود و مالکیت نهادی وجود داشته باشد. این رابطه، وجود ارتباط منفی بین درصد سهام تحت تملک مالکان نهادی و سیاست تقسیم سود را ایجاب می‌کند.

وجود ارتباط مستقیم : بر اساس نظریه نمایندگی، در زمان وجود تضاد منافع بین مدیر و سهامدار، پرداخت‌های سود تقسیمی منظم می‌تواند تضادهای نمایندگی را کاهش دهد و از این طریق، دامنه سوءاستفاده احتمالی از منابع توسط مدیریت کاهش می‌یابد. بر اساس این مفروضات و با توجه به اینکه سود انباشته یک منبع تأمین مالی داخلی است، پرداخت سود تقسیمی، شرکت‌ها را ملزم می‌کند تا در زمان نیاز به تأمین مالی به بازارهای سرمایه بیرونی یا خارجی متوسل شوند. این امر نظارت بازار سرمایه را بر شرکت تحمیل می‌کند. نقش مالکان نهادی در این فرضیه از ترجیحات مالکان نهادی مبنی بر توزیع جریان‌های نقدی به منظور کاهش هزینه های نمایندگی ناشی می‌شود. با توجه به موقعیت دارای نفوذ و اثرگذار سرمایه‌گذاران نهادی، انتظار می‌رود این گروه از مالکان بر سیاست‌های مالی شرکت شامل سیاست تقسیم سود تأثیر داشته باشند. بر این اساس، مالکان نهادی ممکن است با تمایل مدیران مبنی بر انباشت بیشتر جریان‌های نقدی مخالفت، و با توجه به قدرت رأی خود، مدیران را به تقسیم سود وادار کنند.

با عنایت به مباحث مطروحه، انتظار داشتیم که وجود مالکان نهادی می‌توانند بر سیاست تقسیم سود اثر‌گذار باشد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه اول نشان داد که بین وجود مالکان نهادی و سود تقسیمی هر سهم رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. این به معنای تأیید نظریه وجود رابطه معکوس بین وجود مالکان نهادی و سیاست تقسیم سود بر اساس نظر دسوزا و ساکسنا است. بر اساس فرضیه پیام‌رسانی، مدیران با آگاهی و اطلاعات بیشتر نسبت به بازار، انتظارات خود را ‌در مورد عایدات آینده شرکت با پرداخت سود به بازار مخابره می‌کنند. چنین استدلال می‌شود که سود تقسیمی و سهام‌داران نهادی ممکن است به عنوان ابزارهای پیام رسانی جایگزین قلمداد شوند. حضور سهام‌داران بزرگ ممکن است نیاز به استفاده از سود تقسیمی را به عنوان پیامی از عملکرد مناسب کاهش دهد؛ زیرا خود این سهام‌داران می‌توانند به عنوان پیام معتبرتر عمل کنند.

۵-۲-۲- تحلیل نتایج آزمون فرضیه دوم

فرضیه دوم به بررسی رابطه بین مالکیت فردی و سیاست تقسیم سود می‌پردازد. یکی از عوامل مؤثر در تقسیم سود، نیاز سهام‌داران است. آنچه که باید در تقسیم سود مورد توجه قرار گیرد حفظ ثبات در تقسیم سود است. سلیقه سهام‌داران با توجه به شرایط زندگی سهام‌داران و نوع و سلیقه حضور آن ها در بازار سرمایه متفاوت است. گروهی از سهام‌داران با هدف دریافت سود مشخص و مستمر سالانه سهام می‌خرند و برخی دیگر بیشتر به تغییر قیمت سهام دارند. لذا نگرش‌های مختلف می‌تواند در تصمیم‌گیری چگونگی تقسیم سود نیز مشخص باشد.

‌بنابرین‏ نگرش سهام‌داران حقیقی در ارتباط با دریافت نقدی سود سهام یا افزایش قیمت سهام می‌تواند بر سیاست‌های تقسیم سود از سوی مدیریت بنگاه اقتصادی اثر‌گذار باشد. سلیقه سهام‌داران، ریسک گریزی سهام‌داران، مقاصد مالیاتی و عوامل دیگر بر نگرش سهام‌داران اثرگذار است و بالطبع این موضوع به سیاست‌های تقسیم سود توسط مدیریت جهت می‌دهد.

چگونگی به کارگرفتن وجوه داخلی، تصمیمی مهم در تضاد بین سهام‌داران و مدیران است. در دوران رشد اقتصادی شرکت، همان طور که ذخایر وجه نقد افزایش می‌یابد، مدیران تصمیم می‌گیرند که آیا وجه نقد بین سهام‌داران توزیع شود، صرف مخارج داخلی شود، برای تحصیل خارجی به کار گرفته شود و یا همچنان نگهداری شود؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...