نیاز دارد، مخصوصاً افعال کنایی که در دوره ای خاص رواج داشته وبعدها منسوخ شده است ویا کاربرد کمتری داشته است . فصل سوم سبک نثر تاریخ بیهقی و جهانگشا بخش یکم – تاریخ بیهقی ۳-۱-۱-تاریخ بیهقی (یا تاریخ مسعودی ) تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی،کتابی تاریخی به فارسی درباره دوره پادشاهی مسعود غزنوی و مختصری در تاریخ خوارزم است. این کتاب بخشی است ازکتاب مفصّلی که به نام های جامع التواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین ابوالفضل بیهقی، تاریخ آل محمود یا تاریخ آل سبکتگین شناخته می شود. (نفیسی ، ج ۱: ۵ ۲۸۲). با توجه به قراین موجود در متن ، این کتاب به شرح احوال و کارهای غزنویان اختصاص داشته اما طبعاً باید از آل سبکتگین آغاز می شده که به مناسبت لقب ناصرالدّین سبکتگین به تاریخ ناصری شهرت یافته است (عوفی ، ج ۲: ۲۸) هم چنین به مناسبت اختصاص یافتن بخشی ازکتاب به دوره یمین الدوله محمود غزنوی، مقامات محمودی و نیز تاریخ یمینی نامیده شده و چون بخشی از آن به روزگار مسعود اختصاص داشته به تاریخ مسعودی شهرت یافته است . آغاز تألیف تاریخ بیهقی سال ۴۴۸ و موضوعِ آن ، رویدادهای چهل و دو سال از پادشاهی غزنویان بوده و در سی فصل(به نوشته علی بن زید بیهقی : «زیادت از سی مجلد») تدوین شده بوده است؛ مطالب آن تا مجلد چهارم همان مطالب تاریخ ناصری و تاریخ یمینی بوده ، از مجلد پنجم ــ که آغاز آن از میان رفته ــ تا مجلد دهم ، تاریخ بیهقیِ موجود است و مجلّدهای بعدی وقایع سالهای ۴۳۲ تا ۴۵۱ بوده است . علی بن زید بیهقی بعضی از این سی مجلد را در کتابخانه سرخس و کتابخانه مدرسه خاتون مهد عراق در نیشابور دیده بوده است (بهار، ج ۲: ۶۹) تاریخ بیهقی موجود از نامه ارکان دولت مسعودی به امیرمسعود آغاز می گردد و پس از ذکر رویدادهای گوناگون دوره حکومت مسعود غزنوی ، مجلد نهم کتاب با قصد رفتن مسعود به هند پایان می یابد و بیهقی در پایان همین مجلد وعده می دهد که مجلد دهم را با دو باب خوارزم و جبال آغاز خواهد کرد و سپس موضوع رفتن مسعود را به هندوستان تا پایان کارش می نویسد (همان : ۸۹۵ ـ۹۰۰) اما آن چه از مجلد دهم به دست ما رسیده فقط ذکر خوارزم است. با وجود این ، در ضمن کتاب مطالب بسیار مفیدی در تاریخ غزنویان پیش از مسعود غزنوی ، و صفاریان و سامانیان و سلجوقیان و جز آن ها آمده است . هم چنین اطلاعات گران بهایی در باره شعرا و اشعار آنان دارد که منحصر به فرد است . تاریخ بیهقی هم از جنبه تاریخ نگاری و هم از جنبه ادبی بسیار درخور توجه است. ۳-۱-۲- ویژگی سبکی تاریخ بیهقی ۳-۱-۲-۱- اطناب نثر ابوالفضل بیهقی دارای جمله های طولانی می باشد . مترادفات لفظی بسیار کمیاب است اما الفاظ و عباراتی برای روشن ساختن مطلب که درنثر قدیم نبوده است استعمال می شود؛مثلاً: واقعه بر دار کردن حسنک می توانست در یک صفحه تمام شود اما بیهقی آن را در چند صفحه بیان کرده است . ۳-۱-۲-۲-توصیف آوردن الفاظ و اصطلاحات تازه که در محاوره ی آن روز مستعمل بوده است و استعمال جمله های پی درپی مطلب را کاملاً روشن می سازد و بیان واقعه را به طریقی بیاراید که خواننده را در برابر آن واقعه قرار دهد و به تمام اجزا واقعه رهنمونی کند . « این بوسهل فردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود ، اما شرارت و زعارتی در طبع وی مؤکد شده و با آن شرارت دلسوزی نداشت و همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و جبار برپا کردی خشم گرفتی و آن چاکر را لت زدی و فرو گرفتی ، این مرد از کرانه بجستی و فرصتی جستی وتضریب کردی و المی بزرگ بدین چاکر رسانیدی و آنگاه لاف زدی که فلان را من فرو گرفتم ». (بیهقی،۱۳۹۰: ۲۱۸ ) « بوسهل با جاه و نعمت و مردمش در خین امیر حسنک یک قطره آب بود از رودی ».(بیهقی،۱۳۹۰: ۲۱۹ ) حسنک پیدا آمد بی بند وجبّه یی داشت حبری رنگ با سیاه می زد،خلق گونه، دراعّه و ردائی سخت پاکیزه و دستاری نیشابوری مالیده و موزه میکائیلی نو در پای و موی سر مالیده زیر دستار پوشیده اندک مایه پیدا آمد .(همان: ۲۲۳ ) «چون حسنک بیامد، خواجه برپای خاست، چون او این مکرمت بکرد، همه اگر خواستند یا نه برپای خواستند بوسهل زوزنی برخشم خود طاقت نداشت برخاست نه تمام و برخویشتن می ژکید خواجه احمد او راگفت: ( در همه کارها ناتمامی ) وی نیک از جای بشد و . . . بوسهل خاموش شد وتا آخر مجلس سخن نگفت» (همان:۲۲۴) «حسنک را فرمودند که جامه بیرون کش وی دست اندرزیرکرد و ازاربند استوار کرد و پایچه های ازار را بست وجبّه و پیراهن بکشید و دورانداخت با دستار ، و برهنه با ازار بایستاد و دستها در هم زده ، تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار».(همان: ۲۲۷) «بزرگ مردا که این پسرم بود ! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد وپادشاهی چون مسعود آن جهان». (همان: ۲۳۰ ) ۳-۱-۲-۳- استشهاد و تمثیل درتاریخ بیهقی حکایات و تمثیل ها و اشعاری به مناسبت تاریخ و برای شاهد و مدعا و افزونی پند و عبرت آورده است هرچند ایراد این قبیل حکایات و اشعار و امثال مانند کتب بعد ازقبیل کلیله ودمنه و . . . به حدّ افراط نیست و تفاوت هایی نیز در طرز ایراد این شواهد موجود است اما افتتاحی است در آوردن امثال و ذکر شواهد شعری و تقلیدی است از نثر فنی عرب که در قرن چهارم در بغداد اختراع شد . تمثیل در باب قصه بردار کردن حسنک است که بیهقی با دقت و موشکافی خاص داستان را بیان کرده و از خلال عباراتش سوز و گداز او و بی رحمی و سنگدلی دستگاه حکومتی که چشم به دست و گوش به فرمان خلیفه عباسی دوخته و در حقیقت فرمان وی را اجرا کرده است آشکار می گردد. و بعضی از مناظر را با عباراتی بیان می کند که موی را بر اندام آدمی راست می شود و بدین ترتیب « حسنک را فرمودند که جامه بیرون کش و وی دست اندر زیر کرد و ازار بند استوار کرد و دور انداخت با دستار و برهنه با ازار بایستاد دست ها درهم زده تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار و همه خلق به درد می گریستند .» (بیهقی،۱۳۹۰: ۲۲۷) ببرید سرش را که سران را سر بود آرایش دهر و ملک را افسر بود گر قرمطی و جهـود و گر کـافـر بود از تخت بدار بر شدن منکر بود (همان: ۲۳۰ ) رودکی می گوید : سرای سپنج میهمان را دل نهادن همیشگی نه رواست چون تورا دید زرد گونه شده سرد گردد دلـش نه بیـناست (بیهقی: ۲۳۵ ) ۳-۱-۲-۴- تقلید از نثر تازی در نثر این زمان تقلید از نثر تازی وارد زبان درباری و ادبی شده است . ۳-۱-۲-۴-۱- ورود لغات از قبیل جمع های عربی و مصادر عربی - سخنی نرانم که آن به تعصّبی و تزیّدی کشد . (بیهقی،۱۳۹۰: ۲۱۸) - گفت که اکفا آن را احتمال نکنند تا به پادشاه چه رسد.(همان: ۲۱۹) - با تضریبهای وی موافقت و مساعدت نکرد.(همان: ۲۱۹) - رسید بدو از انواع استخفاف. (همان: ۲۲۰) - انتقامها و تشفّیها رفت (همان: ۲۲۰) - مکاتبت از پدرم بگسست. (همان: ۲۲۱)
مقایسه ی کاربرد افعال در تاریخ جهانگشای جوینی وتاریخ بیهقی- قسمت ۹