“
ویگوتسکی معتقد است که بازی، منبعی هدایت کننده برای رشد ذهنی کودکان پیش دبستانی است (ویگوتسکی به نقل از کمپبل[۳], ۲۰۰۸). چامسکی نیز معتقد است که ساختارهای شناخاز تلاش های کودک در برخورد با محیط و درک آن پدید میآید (چامسکی به نقل از کرین ترجمۀ خوی نژاد و رجایی، ۱۳۸۴).
پژوهشگران معتقدند که تکالیف متفاوت، تواناییهای کودکان را به شیوه های گوناگون پرورش می دهند و تجربۀ آنها می تواند بر آهنگ رشد تاثیری شگرف داشته باشد(گلمن[۴]، ۲۰۰۰؛ اوورتون[۵]، ۱۹۹۸).
رشد حرکتی و شرکت فعال کودک در بازیهای گوناگون حرکتی اساس رشد عاطفی – اجتماعی، روانی – حرکتی و شناختی او را تشکیل میدهد (فلاول[۶]۱۹۸۸).
ارتباط و تعامل این جنبه ها به سادگی در رفتار حرکتی کودکان مشاهده می شود. نخستین خودشناسی و خودآگاهی کودک، شناخت بدن و حرکاتش است. بنابرین فعالیتهای حرکتی – ادراکی کودک در دورۀ کودکی، پایه و وسیلهای برای کشف دنیای پیرامون، برقراری روابط با اشیاء و افراد و تعاملات عاطفی و هیجانی ست (رمضانی نژاد، ۱۳۸۲). در واقع، میتوان گفت که آموزش و تجربه از جمله تعاملات اجتماعی هستند که سبب تسریع رشد همه جانبه کودک میشوند(دو ریس[۷]، ۱۹۹۷؛ فلاول، میلر و میلر[۸]، ۱۹۹۳).
برنامه های حرکتی و بازیهای هدفمند، همراه با سایر فعالیتهای تربیتی و پرورشی، بستری مناسب برای تمرین و تکرار برخی از مفاهیم ذهنی و شناختی در دوره کودکی است. حرکت، وسیلهای برای برقراری ارتباط و آموزش است و با آن میتوان مفاهیم اولیه مانند وزن، جهتیابی، شکل کمیت و کیفیت، زمان و مکان و … را به کودک آموخت. (مهجور، ۱۳۷۰)
طی سالیان گذشته، ارتباط میان فعالیت بدنی و حوزه شناختی، یعنی اندیشه و عمل، مورد توجه محققان قرار گرفته است و مشخص شده که توانایی خوب اندیشیدن تا چه حد در انجام دادن مهارتهای حرکتی مؤثر است(جنسن، ۲۰۰۲).
مطالعات نشان دادهاند که در کودکانی با هوش بهر کمتر از ۷۰، ارتباطی جزئی اما مثبت میان هوش و توانایی حرکتی وجود دارد. همچنین، دیده شده است که شرکت در فعالیتهای بدنی و بازی بر پیشرفت تحصیلی تاثیر مثبت داشته است (آقازاده، ۱۳۸۶). از این گذشته، موفقیت در مهارتهای حرکتی ممکن است برخی افراد را برای تلاش بیشتر برای موفقیت در کوشش های دیگری مانند کاوش ذهنی، تحریک کند. بسیاری از افراد، به ویژه کودکان دبستانی، تمایل بسیاری به شرکت در فعالیتهای بدنی از خود نشان میدهند. بنابرین، وقتی که فعالیتهای بدنی به عنوان وسیله ای برای آموزش موضوعهای آموزشگاهی به کار میروند، در اغلب موارد، علاقه به یاد گرفتن به میزان بسیار افزایش مییابد (آقازاده و تورانی، ۱۳۸۴).
پژوهشگران مانند کفارت، هارتمن و جین آیرز، حرکت و فعالیت را اساس یادگیری و پایهای برای تحول ذهنی میدانند. آنان تفکیک ناپذیری نیروهای روانی و جسمانی را در به اجرا در آوردن هر گونه الگوی حرکتی، آن هم در مراحل اولیه آموزش، به منزله یک اصل اساسی مورد تأکید قرار میدهند (کفارت، هارتمن، جین آیرز به نقل از مشرف جوادی، ۱۳۶۷).
نقشهایی که برای بازیها در نظر گرفته می شود، روشن میکند که بازیها به هر صورت که ارائه شوند، تاثیری مثبت بر کودکان میگذارند، خواه این تاثیر بر سازندگی زندگی عاطفی کودکان باشد، خواه بر رشد شناختی کودکان(مهجور، ۱۳۷۰). بازی نه فقط بر رشد تواناییهای شناختی کودکان، بلکه بر ساخت فیزیولوژیکی مغز او نیز اثری غیر قابل انکار دارد (پاپالیا و الدز، ۱۹۹۲، زیگرا[۹]، ۱۹۹۸، کمپبل، ۲۰۰۸).
همفری[۱۰] در تحقیقی نشان داده است که هر گاه مفاهیم دستور زبان را از طریق بازیهای آموزشی و غیرآموزشی به کودکان بیاموزیم، آنها در مقایسه با گروهی که همین مفاهیم را از طریق آموزش به کودکان بیاموزیم، آنها در مقایسه با گروهی که همین مفاهیم را از طریق آموزش سنتی و رسمی میآموزند، به طور معنادار پیشرفت بیشتری نشان می دهند. این آزمایش بر اساس این فرضیه طرح شده است که شرکت کودکان در بازیها سبب انگیزش آنها در یادگیری مفاهیم خواندن و دستور زبان خواهد شد (همفری به نقل از مهجور، ۱۳۷۰).
بانکر[۱۱](۱۹۹۱) در تحقیقی دیگر تحت عنوان «ورزش و تربیت بدنی در مدارس ابتدایی» این مطلب را عنوان کردهاست که فعالیتهای بدنی سبب پدید آمدن عزت نفس و اعتماد به نفس در کودکان می شود. فعالیتهای جستجو گرایانه، کودکان را برای گسترش مهارتهای حرکتی که در هفت تا ده سالگی اهمیت دارند، توانمند میکنند.
بیان مسئله
“