۳- اصل رفتار و عمل
رفتار و عمل مادر بیش از منطق گفتار در تربیت کودک مؤثر است چرا که از طریق عمل است که دلها متوجه حقیقتها میشوند و عادات مذهبی پدید میآیند. و میل به طاعت و عبادت از فرد شکل میگیرد. [۵۱]
پدر و نوع رابطه با فرزند در امر تربیت
در سالهای اول رشد کودک مخصوصاً شش سال اول تولّد، مادر محور همهی توجهات کودک است. در حقیقت مادر، همه چیز اوست، ولی به تدریج اهمیّت پدر برای کودک شناخته میشود و کودک میفهمد که پدر نیز جایگاهی دارد و پدر است که از مادر حمایت میکند و در ضمن به اهمیت افراد دیگر مانند مادر بزرگها و پدر بزرگها پی میبرد. بعد از سن شش سالگی، پسر احساس میکند که پدر الگوی کاملی برای اوست، رفتار، اعمال و شغل پدر از نظر کودک بسیار اهمیّت دارد و رفتار کودک با پدر، برخلاف رفتار او با مادر، بسیار خوب و صمیمی میباشد. چون امروزه پدر باید در پرستاری از کودک با مادر همکاری کند. بنابراین پدر با کودک و کودک با پدر از همان سالهای اول تولد باید با یکدیگر رابطه برقرار کنند.[۵۲]
«قال علی بن الحسینu:فَاعمل فی اَمرِه عَمَلَ المُتَزیّینِ بِحُسنِ اَثَره عَلَیه فی عاجل الدنیا.[۵۳]
حضرت علی بن الحسینu: در ضمن توضیح حقوق فرزند، به پدر دستور میدهد: با فرزندت آن چنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایهی زیبایی و جمال اجتماعی او شود، او را چنان بار بیاور که بتواند در شئون مختلف دنیای خود با عزت و آبرومندی زندگی کند و مایهی زیبایی و جمال تو باشد.»
رشد کودک و بزرگ شدن او در روابط کودک و مادر تغییرات زیادی به وجود میآورد، زیرا رابطهی مادر و کودک بسیار حساس و ظریف است، ولی در مورد پدر چنین تغییراتی وجود ندارد. رابطهی کودک و پدر و رفتاری که کودک در طول زمان رشد خود نسبت به پدر دارد، کمتر دستخوش تغییر و دگرگونی میگردد. ثبات، استواری و قاطعیت پدر باعث میشود که پس از بازگشت او به خانه، مادر در مورد کودک با او صحبت کند و کارهای خوب یا بدی را که کودک انجام داده است برای او بیان نماید. پدر به عنوان یک قاضی باید قضاوت کند که به کودک جایزه بدهد یا با او تنها بنشیند و صحبت کند. از طرف دیگر وظیفهی پدر است که از روش و رفتاری که مادر با کودک دارد، حمایت کند. اگر در موردی پدر با چگونگی رفتار مادر و کودک موافق نیست، آن را نباید جلو کودک به مادر بگوید. پدر باید موقعی که کودک نزد آن ها نیست نظرش را برای مادر بیان کند و این دو به توافق برسند. اگر بین پدر و مادر اختلاف سلیقهای وجود دارد، نباید جلوی کودک بحث کنند اگر کودک درک کرد که اختلافنظر بین پدر و مادر وجود دارد سعی خواهد کرد که پدر و مادر را در مقابل یکدیگر قرار دهد و آن ها را به جان هم اندازد و نتیجهای را که خود میخواهد، به دست آورد. اگر چنین واقعهای اتفاق افتد، کودک تربیت و انضباط نخواهد یافت و زندگی زناشویی پدر و مادر توأم با لذت و خوشی نخواهد بود.[۵۴]
«و قال u: 1- إنَّ لِلوَلَدِ علی الوالِدِ حقّاً، و اِنَّ للوالِدِ علی الوَلَدِ حقاً ۲-فَحَقُّ الوالد علی الولد اَن یُطیعَهُ فی کلِّ اَدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ القرآنَ.[۵۵]
امام u در بارهی حق پدر و فرزند بر یکدیگر فرموده است: ۱- فرزند را بر پدر حقی و پدر را بر فرزند حقی است. ۲- حق پدر بر فرزند آن است که پدر را در هر چیز مگر در نافرمانی از خداوند سبحان اطاعت و پیروی نماید. ۳-و حق فرزند بر پدر آن است که نام فرزند را نیکو قرار دهد و او را با ادب و آراسته بار آورد، و قرآن را به او بیاموزد.»
والدین باید توجه داشته باشند که با رشد جسمانی کودک، لازم است آموزش عملی دینی را در برنامه تربیتی آنان قرار دهد زیرا گسترش تربیت دینی نسبت به فهم و درک آنان، روحیه اعتماد به نفس و نیروی استقامت و پایداری در مقابل مشکلات کمرشکن زندگی را ایجاد خواهد کرد.[۵۶]
نقش سرگرمی در تربیت فرزند
بهترین پدر و مادرها، شادترین آنان هستند. این والدین همیشه به خاطر دارند داشتن تفریح در کنار فرزندان چقدر اهمیت دارد. البته این بدان معنا نیست که پدر و مادر تفریحات و سرگرمیهای افراطی داشته باشند و یا هر لحظه از روز فرزندان خود را سرگرم کنند. بلکه این بدان معنا است که با دنیای شاد کودکان خود همراه شوند و خود را بخشی از بازیهای آن ها بدانند. توجه به بازی کودکان در عین ساده بودن بسیار عمیق و پرمعنا است. بازیهایی مانند قایم باشک، وابستگی را به کودکان میآموزد. بازیهای تخیلی به بچهها کمک میکند تا به هویت خود توجه کنند یعنی بفهمند چه کسی هستند و میخواهند چه کسی باشند. [۵۷]
بازیهای جمعی به کودکان توانایی ورزشی را میشناساند و به آن ها جوانمردی و کمک کردن را میآموزد. بازی همچنین روشی است برای آنکه کودکان ناکامیهای زندگی خود را بهبود بخشیده و ترمیم کنند و احساسات مهم خود را با عروسک یا شکلبازی نشان دهند. شاید والدین پرمشغله فکر میکنند بازی با عروسک یا خانهسازی با کودکان کار جالبی نیست و نباید وقت بگذراند. اما بازی در واقع میتواند فشارهای روزمره زندگی پرمشغله را کاهش دهد. وقتی پدر و مادر با فرزندان خود بازی میکنند و در مییابند که به طور ناگهانی انرژی بیشتری را پسانداز کرده و احساس بهتری نسبت به خود و کودکانشان پیدا کردهاند و از همه مهمتر بازی والدین را به دنیای کودکی وارد میکند. [۵۸]
آئین مقدس اسلام، توصیه میکند که باید به کودک، در مورد بازی آزادی داده شود، تا بتواند از راه جست و خیزهای کودکانه و انواع بازیهای مفید، جسم و جان خود را بپروراند. میتوان گفت ادیان آسمانی و پیامبرانی که جز آیین یکتا پرستی تبلیغ نکردهاند، طرفدار همین رویه بودهاند. بازی وسیلهای مؤثر در خدمت رشد واقعی کودکان میباشد، امّا یک فعالیت زائد و لغو و بیهوده نیست. اگر امری لغو و بیهوده بود، به طور واقع طرح آفرینش، شور و شوق نسبت به آن را در نهاد طفل به ودیعت نمیگذارد و این همه رهبران بزرگ اسلام در اهمیت آن، داد سخن نمیدانند.
بازی کودک، وسیلهای برای فراگیریها و سازگاریهای اجتماعی او و ابزاری است برای رشد قوه بیان و همکاری با دیگران و آگاهی از قدرت و تواناییها و کسب آشنایی با خواص فیزیکی اشیاء. به هر حال بازی امری غیر جدی است که باید حتماً آن را جدی گرفت. باید با کمال جدیت و بدون هیچ گونه تردیدی، کودکان را در امر بازی که چیزی جز امر غیر جدی نیست، آزاد گذاشت، تا خود را در ضمن بازیهایش بسازد و برای زندگی فرد را آماده سازد.[۵۹]
چیزهای زیادی برای یاددادن به فرزندان وجود دارد که مستلزم وقت و حوصله است (مانند ارزشها، اعتقادات و مهارتها). به علاوه کودک همیشه برای آموختن درس آماده نیست. بنابراین ابتدا والدین کسب آرامش را باید بیاموزند. در آن صورت با خونسردی بیشتر و مؤثرتر با حوادث غیرمترقبه و تلاشهای ناموفق برخورد کنند. پس از آموختن روشهای کسب آرامش، باید اهدافی را که در سر دارند و نیازهای کودکشان را ارزیابی کنند. بعد باید والدین عزمشان را جزم کنند و ثابت قدم باشند، با هدف سخن بگویند و گفتههای خود را جدی بگیرند و آن ها را رها نکنند. در نهایت باید با دیدی مثبت به تریبت فرزند اقدام نمایند. در ذهن خود تصویری از آنچه میخواهند فرزندانشان انجام دهند بسازند و آن را به خاطر بسپارند تا چنان چه آن را انجام داد، به او بگویند که از کارش راضی هستید. وقتی کودک با انجام کارهایی که موافق میل والدین است رضایت آن ها را به دست آورد، به آن عادت میکند. حال اگر در شرایط خاصی بخواهند نارضایتی خود را از رفتارش نشان دهند تأثیر آن به مراتب بیشتر از زمانی خواهد بود که به خاطر رفتارهای خوبش تشویق نشده است. [۶۰]
ارتباط میان والدین و کودک، بستگی کامل به نحوهی ابراز محبت دارد. توجه به خواستههای او، برخورد مؤدبانه و احترام با رفتارهای کلامی و غیرکلامی، همه اظهار محبت است. احساس امنیت در کودک سبب میگردد زمینه پیوند والدین با او توسعه یابد و در این رابطه رفتار صحیح را نیز بیاموزند. [۶۱] علیu فرمودند:
«خیرُ ماوَرَّثَ الاباءُ الاَبناءَ الأَدَبَ. [۶۲] بهترین ارثی که پدران میتوانند به فرزندان خویش بدهند ادب و تربیت صحیح است.»
راه مناسب آغاز دوستی با کودکان، کاهش انتقادها و توقعات و به حداقل رسانیدن محبتهای منفی در مورد کارهای آنهاست. با نق زدن و خردهگیریهای پیاپی از رفتار و کارهای کودکان نمیتوان آنان را اصلاح کرد والدین و مربیان باید صبرو حوصله داشته باشند، برای این کار وقت بگذارند و برنامهریزی داشته باشند. پیش از شروع روشهای جدید تربیتی به آثار سوء روشهای قبلی توجه داشته باشند، زیرا آن ها تا مدتی بازتاب نامناسب خود را دارند و مدتی طول میکشد تا کودک با روشهای تربیتی جدید آشنا و بازتاب آثار قبلی برطرف شود. [۶۳]
برای ایجاد ارتباط سالم با کودکان و به کارگیری روشها و شیوههای مؤثر در برخورد با آنان مهمترین مسأله تدارک زمان و فرصتهای برنامهریزی شده است. در زندگی ماشینی امروز به طور معمول این بعد مهم تربیتی، یعنی وقتگذاری برای ایجاد روابط صحیح و سالم در محیط خانه و یا مدرسه به مخاطره افتاده است. گذاشتن وقت برنامهریزی شده برای ایجاد ارتباط مثبت با کودکان، از صرف چندین ساعت مجادله بحث و مشاجره جلوگیری میکند.[۶۴]
نقش سازندگی خانواده در تربیت
طفل فطرت پاک و بااندک مسامحهای میتوان گفت بیرنگ و بیتفاوت به دنیا میآید این خانواده است که او را صالح یا فاسد به بار میآورد. افراد اهمیت نقش وراثت و صفاتی را که از اجداد به کودک منتقل میشود نادیده نمیگیرند ولی قائل هستند که تربیت به صورت مخصوصی در خانواده این خصایص و صفات را تحت شعاع قرار میدهد و حتی در برخی موارد اثر آن را خنثی میکند. کودک دفتری از کتاب طبیعت است، که در آن چیزی نوشته نیست و یا چیزی در آن نوشته است و خوانا نیست. این خانواده است که در آن دفتر جملات افتخارآمیز یا ذلتآفرین مینویسد و چیزهای ناخوانا را خوانا میکند.
خانواده شخصیت کودک را رنگ میدهد، خطمشی او را در زندگی حال و آینده معین می کند در او سازندگی یا ویرانگری میکند، بزهکار، یا درست کردارش بار میآورد. براساس روش تربیتی والدین است که طفل در آینده آرام و متعادل میشود یا بیقرار و آزادبار میآید، یا کجاندیش و بدآرمان. عقیده کودک عقیده والدین است، زیرا فکر و اندیشهاش هنوز آنچنان رشد و کمال نیافته که خود به تحلیل مسائل بپردازد. و حقایق ماوراء ماده را کشف و از منابع استخراج نماید.[۶۵]
پدر و مادر مسئول سرنوشت و آیندهی کودک خویش هستند به همانگونه که عهدهدار سلامت و آسایش، تغذیه جسم و جان، و ادبآموزی و تربیت او هستند. و این از حقوق کودک و آن نعمتگران و امانت پرارجی است که خداوند در خانهی آنان فرود آورده و آن را روشنی چشم و مایهی سرور دل آنان ساخته است. [۶۶]
نقش تفکر در احساس و روابط، موضوع بسیار روشنی به نظر میرسد ولی در عمل به طور معمول دیده میشود که افراد به این نکته توجه کافی نداشته و در تجزیه و تحلیل از مشکلات موجود در روابط نقش خطاهای فکری را نادیده میگیرند.
بسیاری از اوقات آنچه در مشکلات موجود در خانواده در تجزیه و تحلیلهای تربیتی یا درمانی کشف میشود، این است که موضوعی در خانواده توسط پدر و مادر و کودکان بد تعبیر شده و یا خطاهای کوچک، بزرگنمایی شده است. به این دلیل گاه در جلسات مشاوره خانواده یا خانواده درمانی اقدام نخست به طور عمده صرف آموزش خانواده برای شناخت افکار خود در روابط بین فردی میباشد به فرض کودکی در کار خود اشتباه یا کوتاهی میکند (تکلیفش را نمینویسد، لوازمش را جمع نمیکند، ریخت و پاش میکند، پدر و مادر چنین کودکی چه برداشتی از رفتار او دارند؟ آیا مشکلات را بزرگ نمیکنند؟ آیا نسبت به توانمندیهای این فرزندان خود کم توجه نشدهاند؟ آیا دچار قضاوت شتابزده و پیشگوییهای منفی در مورد آینده آن ها نشدهاند؟ آیا به فرزندان خود برچسب منفی نمیزنند؟ آیا به طور مداوم خود را در پرورش درست این فرزندان مقصر نمیدانند و خود را سرزنش نمیکنند؟)[۶۷]
به طور حتم ترکیبی از همه افکار منفی یا خطاهای فکری بالا میتواند در اندیشه هر پدر و مادری جاری شود و زندگی یا لحظاتی از زندگی را به کام آن ها تلخ نموده و روابط آن ها را مورد تأثیر منفی قرار دهد. چنان که وقتی مادری با نمرهی ضعیف کودکش در درسی رو به رو میشود این جمله سادهی «من چقدر بدشانس هستم که فرزندم اینطور است» میتواند ترکیبی از چند خطای ذهنی را در فکر مادر نشان دهد و این فکر ممکن است موجب افسردگی یا اضطراب او شود. [۶۸]
از مسائل مهمی که در امر تربیت چه در جنبه سازندگی و چه در جنبه بازسازی باید موردنظر باشد خودداری از افراطها و تفریطهاست. والدین در اثر عدمرعایت آن به طور جدی به فرزندان خود ستم میکنند و آن ها را در آینده به انواع مصائب گرفتار میسازند. افراطها و تفریطها کودکان را از راه اصلی زندگی منحرف میسازد و همچون سمهای مهلکی برای سعادت طفل به حساب میآیند. به جای آن که آن ها را بسازند آلودهترش می کند. اسلام والدین را از زیاده و نیز کوتاهی در اموری که مربوط به حیات کودک میشود برحذر داشته است. این افراط و تفریطها شامل غذا، محبت، رفتار عصبی و احساساتی و حتی پندگوییها هم میشود. [۶۹]
والدین در دوران حیات مشترک خود با کودک میتوانند تفسیرهای گوناگون و متفاوتی را از زندگی ارائه دهند و بر آن اساس کودک خود را بسازند. ممکن است دید والدین دید منفی از زندگی باشد یا دیدی مثبت؟ مال و زیور دنیا را مردار معرفی کنند یا وسیله و ابزار و یا هدف؟ در برداشت از توکل، صبر، زهد، تقیّه، ممکن است شیوهای سازنده در پیش گیرند یا ویرانگر، در همه حال این جنبهها در آموزش دینی کودکان نقشی خواهد داشت و سرنوشت زندگی طفل به آن مربوط است. [۷۰]
«عَن ابی عبدالله u قال رسول اللهe: رَحِمَه اللهُ مَن اَعانَ وَلَدَهُ عَلی بِرِّه قال: قُلتُ کیفَ یُعینُهُ علی بِرِّه؟ قال یَقبَلُ مَعسورَه و یَتَجاوز عَن میسوره و لا یُرهِقُهُ و لا یَحرُقَ به.[۷۱]
رسول اکرم e فرمود: خدای رحمت کند کسی را که در نیکی و نیکوکاری به فرزند خویش کمک کند. راوی حدیث پرسید، چگونه فرزند خود را در نیکی یاری نماید؟ حضرت در جواب چهار دستور دادند:
۱-یَقبَلُ مَعسورَه: آن چه را که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است از او قبول کند.
۲- یَتَجاوز عَن میسوره: آن چه انجام آن برای کودک سنگین و طاقت فرسا است از او نخواهد.
۳-لا یُرهِقُهُ: او را به گناه و طغیان وادار نکند.
۴-لا یَحرُقَ به: دروغ نگوید و در برابر او مرتکب اعمال احمقانه نشود.»
از مسائل مهم تربیت این است که باید قاعده زندگی را برای طفل مشخص کنند تا طفل بداند چه کاری باید انجام دهند و از انجام چه عملی باید خودداری کند. کودکان دارای تمایلات گوناگون هستند و هوسهای بسیاری دارند. اگر بنا شود همه آن ها برآورده و یا ترک شود طفل دچار عدم تعادل و در نتیجه ناسازگاری خواهد شد.
چه بسیار ناسازگاریها که زاییده عدمآگاهی کودک از قواعد زندگی است. او نمیداند چه کاری موجب برانگیختن خشم والدین و نارضایی آنهاست. چه عملی از او نامطلوب تلقی خواهد شد و چه عملی مطلوب زندگی در شک و تردید خود موجبات ناراحتی و درگیریهایی را فراهم خواهد کرد. وصول به چنین هدفی امکانپذیر نیست جز این که والدین خودمشی و رویه ثابت را برای خود برگزینند و همان را به کودک تفهیم کنند. این تفهیم در مواردی مستقیم و گاهی غیرمستقیم است و در همه حال کودک باید قواعد زندگی را بشناسد و بداند. [۷۲]
نقش فرهنگی و اجتماعی خانواده در تربیت
کودک در جایی به دنیا میآید که از قبل ساخته شده و دارای فرهنگی ارزیابی شده یا غلط است. طفل از مشاهده و تماس مستقیم یا غیرمستقیم با والدین، اشیاء ابزار موجود در خانواده در دریائی از فرهنگ آن با تمام ابعاد و جوانبش غوطهور میشود. او از همان روزها و ماههای اول تولد این فرهنگ را از طریق والدین و بستگان میگیرد و براین اساس ذهن و افکار او شکل مییابد. و راه زندگی و فلسفه اجتماعیش پیدا میشود. پس فرهنگی شدن کودک براساس ذوق و نظر والدین است و خود کودک در آن نقشی ندارد مگر آنگاه که از نظر جسمی و فکری رشد کافی بیابد.
در جنبهی کسب اطلاعات و معلومات عمومی نیز خانواده نقش و اهمیت اساسی دارد. طفل در خانه بیشتر میآموزد از آن بابت که توقفش در آن بیشتر است و مسائلی که کودک با آن سروکار پیدا میکند، بیش از مسائلی است که در مدرسه مطرح میشود وانگهی آنچه را که کودک از خانه میآموزد از جای دیگر امکانپذیر نیست. اگر مسأله زبان و مکالمه درنظر گرفته شود کودک از مادر یاد میگیرد و راه رفتن و آداب زندگی را نیز از والدین میآموزد. خانه محل زندگی کودک است. طفل آگاهانه و یا ناخودآگاه در آن طرز معاشرت و اخلاق میآموزد و از آن راه با دنیای خارج آشنا میشود. از سوی دیگر آنچه طفل در خانه میآموزد از کتاب قابل فهم نیست. کودک در خانه به صورت عملی درس عشق و محبت و صمیمیت و همکاری و همدردی یاد میگیرد. شرافت و عزتنفس، صدق و صفا میآموزد. صدای لایلای مادر در نیمههای شب، ذکرها و زمزمههای شبانهی مادر و معنویت و صفایش را در آن لحظه با چهچیزی میتوان معادل کرد و چه کسی میتواند برای کودک این نقش را ایفا کند. والدین به کودک دین میآموزند، راه بهرهمندی از وجدان، پاکدلی، پارسایی، تملک نفس یاد میدهند. طفل این مسائل را جز در خانه از کجا میتواند بهتر و بیشتر فراگیرد. [۷۳]
در پرورش شخصیت کودکان، والدین باید توجه داشته باشند که چگونگی رفتار اجتماعی کودک از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. برای این که بچهها از رشد مطلوب اجتماعی برخوردار باشند لازم است الگوهای رفتاری بزرگسال، بیش از هر چیز نگرشی مثبت نسبت به افراد مختلف و فعالیتهای اجتماعی در ایشان ایجاد کنند، و این مهم انجام نخواهد شد مگر با رفتار مهربانانه، صمیمی و دوست داشتنی والدین با کودکان. به عبارت دیگر برای این که کودکان نگرشی مثبت نسبت به برقراری روابط اجتماعی با دیگران داشته باشند، میبایست از تجارب دلپذیر و خوشایند اجتماعی بهرهمند شوند. زمانی که الگوهای بزرگسال چون پدر و مادر همواره رابطهای عاطفی و صمیمی با کودک برقرار کنند و تعادل اجتماعی او را با همراهی و همگامی و بازی و نشاط توأم سازند، آمادگی کودک برای ایجاد ارتباط با دیگران و مشارکت در فعالیت عملی اجتماعی بیشتر میشود. برعکس کودکانی که والدین آن ها جز رفتار آمرانه و تحکم آمیز رفتار دیگری با ایشان ندارند به لحاظ همین تجارب ناخوشایند و تنفر انگیز چندان تمایلی برای برقراری ارتباط با دیگران از خود نشان نمیدهند. اضطراب، کم رویی، عصبانیت و پرخاشگری والدین از آفات رشد مطلوب اجتماعی کودکان میتواند باشد.[۷۴]
پیامبر اکرمe فرمودند: «اَکرِموُا اَولادَکُم وَ أَحسِنُوا آدابَهُم. [۷۵] فرزندان خود را گرامی شمارید و نیکو تربیتشان کنید.»
خانواده نخستین مسئول اصلاح و فساد جامعه است و از آن بابت که بنیانهای فکری کودک در خانواده شکل میگیرد و والدین و اطرافیان کودک هستند که او را برای اجتماع صالح یا فاسد میپرورانند. بنابراین میتوان خانواده را نخستین مؤسسهای دانست که فرد را به زندگی اجتماعی وارد میکند. [۷۶]
خانواده را میتوان مسئول معایب و مفاسد بیشمار اجتماعی دانست. بسیاری از بدبختیها، جنایتها، مصیبتها، ناسازگاریها، بینظمیها، هرج و مرجها، کجرویها، آشفتگیها تحت تمام انواع و فرمهای آن مربوط به خانواده میشود. کمبودهای تربیتی و اخلاقی در اثر بیمایگی و یا بیتوجهی والدین است که مفاسدی را سبب میشود (ذکر همهی آن ها در این بحث امکانپذیر نیست).
انسان در برابر خویش مسئول است و باید با همهی وجود به خودکاوی و خودشناسی و خودسازی بپردازد و بکوشد تا در پرتو جهاد با نفس، خود را بسازد و روحش را اوج بخشد و به خود شکوفایی برسد، و گرنه زندگی را باخته و در خور آتش دوزخ خواهد بود، همینگونه انسان در برابر خانه و خانواده و همسر و فرزندان خود نیز مسئول است. تا راه رشد و کمال را بر روی آنان بگشاید و آنان را در راه اوج ایمان و آراستگی به ارزشها یاری کند و این از مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی اوست. [۷۷]
قرآن در این مورد میفرماید:
«یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوُا قُوا اَنفُسَکُم و اَهلیکُم ناراً وَقُودُهَا النّاسُ و الحجارهُ علیها… و یفعلون ما یُؤمَرون. [۷۸] ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان و خاندانتان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگها هستند نگاه دارید…»
همچنین در روایتی ذیل آیه شریفه آمده که: پس از فرود این آیه مردی از پیامبر گرامی پرسید: ای پیامبر چگونه؟ حضرت فرمودند:
خیانت جنگی در حقوق بین الملل- فایل ۹