کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



لازم به یادآوری است که هر معامله­ای که انجام می­ شود لازم نیست که در یکی از اشکال عمومی معاملات مانند بیع، اجاره، وکالت، ودیعه و … قرار گیرد؛ بلکه در صورتی که اصول صحت عقد و معاملات بر آن حاکم باشد، صحیح است. در این بین لازم به یادآوری است که در باب بیمه اگر عوضین مال در نظر گرفته شود و یک طرف عوض، مبلغ مجهولی است که بیمه­گر در صورت بروز خسارت یا وقوع حادثه، پرداخت خواهد کرد و طرف دیگر مبلغ معلومی است که بیمه­گزار می ­پردازد که در بعضی اقسام بیمه مانند بیمه عمر همین هم مجهول است، از نظر فقهی قابل توجیه نیست؛ زیرا یکی از شروط صحت معامله غرری نبودن است.
فقها در باب بیمه بیان می­نمایند که در معامله بیمه آن­چه که از طرف بیمه­گر به بیمه­گزار می­رسد پول نیست که مجهول باشد؛ بلکه آن چه که بیمه را امری معقول و مشروع می­ کند، نفس تعهد بیمه­گر است. این تعهد بیمه­گر برای بیمه­گزار ارزش دارد و در صورت نبود بیمه­گر، بیمه­گزار همیشه با نوعی اضطراب همراه خواهد بود. بیمه­گزار به دنبال کسی است که در مقابل بروز خسارت، به او اطمینان بدهد. در واقع کار بیمه­گر ایجاد تامین و امنیت خاطر برای بیمه­گزار است و این عمل ارزش دارد. (شهید مرتضی مطهری, ۱۳۶۴)
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۳-۳- ایجاب و قبول
ایجاب کننده آن است که معامله در موضوع تحت تصرف او صورت می­گیرد و قبول کننده آن کسی است که فقط ارزش را می ­پردازد. منظور اصلی، مبادله آن چیزی است که نزد ایجاب کننده است. اما باید به این نکته نیز توجه نمود که هیچ لزومی ندارد که در همه عقدها ایجاب و قبول باشد (یک طرف حتماً اصالت داشته باشد و طرف دیگر اصالت نداشته باشد) و به اصطلاح عوض و معوض باشد. ممکن یک معامله صد در صد معاوضه باشد و هر دو طرف به یک نسبت اصالت داشته باشند. به عنوان مثال لزومی ندارد که در معاوضه دو خانه به صورت ایجاب و قبول و یا عوض و معوض باشد. می ­تواند بیع باشد به طوری که یک خانه را مبیع و خانه دیگر را ثمن قرار دهند. در این حالت این معاوضه در باب بیع نبوده و معامله جدیدی است و هیچ ضرورتی ندارد که مقررات خاص بیع را داشته باشد. بنابراین در باب بیمه نیز می­توان گفت که بیمه، معامله­ای است که در آن ایجاب و قبول شرط نیست و ضرورتی ندارد که یک طرف، عوض و طرف دیگر معوض فرض شود. در نتیجه بیمه معامله مستقلی است. هم­چنین در عقد، لازم نیست که معاوضه هم در کار باشد. به عنوان مثال عقد نکاح این گونه بوده و معاوضه نیست. حتی مهریه نیز به عنوان هدیه مطرح است[۵].
۲-۳-۴- عقد لازم و جایز
عقد لازم آن است که هر یک از طرفین بعد از انجام معامله دیگر نمی­تواند آن را فسخ نماید؛ مانند بیع. اما عقد جایز عقدی برگشت­پذیر است؛ مانند وکالت. (شهید مرتضی مطهری, ۱۳۶۴)
۲-۳-۵- آیا بیمه عقدی لازم است یا جایز؟
عقدهای مستحدث و جدید را باید عقد لازم دانست. این مساله در فقه نیز مطرح است که اصل در همه عقود لازم است، مگر این­که دلیلی بر جایز بودن آن باشد. بیمه­گر یا بیمه­گزار حق ندارد بعد از بستن قرارداد معامله، آن را به هم بزند. پس عقد بیمه، عقدی لازم است. (شهید مرتضی مطهری, ۱۳۶۴)
۲-۴- عقد (قرارداد) وکالت
بر طبق ماده ۶۵۶ قانون مدنی وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید. از این تعریف نتایجی به دست می ­آید که در شناخت ماهیت و اوصاف وکالت اهمیت ویژه دارد:
اثر عقد وکالت اعطای نیابت است:
بدین معنی که موکل اقدام وکیل را در انجام دادن اعمال حقوقی، به منزله اقدام خود می­داند و به او اختیار می­دهد که به نام و حساب موکل، تصرفاتی کند. بنابراین، وکیل دادگستری نسبت به آثار اموری که انجام می­دهد، در حکم واسطه است و آن­چه می­ کند برای موکل است. تعهدهایی که پذیرفته است بر موکل تحمیل می­ شود و اگر نفعی در بین باشد، برای او است.
نیابت در امور اعتباری و ارادی است:
از ظاهر ماده ۶۵۶ چنین بر می ­آید که موضوع وکالت ممکن است انجام «عمل حقوقی» باشد، مانند فروش خانه یا فسخ اجاره و طلاق، یا امر دیگری که در شمار اعمال مادی است و برای موکل انجام می­ شود، مانند مقاطعه ساختن بنا یا تهیه نقشه آن یا انجام عمل جراحی و نقاشی.
با وجود این باید پذیرفت که نیابت در اموری قابل استفاده و تصور است که به اراده انجام می­ شود و آثاری به بار آورد که وضع حقوقی موکل را تغییر دهد. پاره­ای از مواد مربوط به وکالت در صورتی مفهوم درست پیدا می­ کند که نمایندگی مربوط به عمل حقوقی باشد. برای مثال، در ماده ۶۶۲ آمده است که “وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را بجا آورد. وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام آن امر اهلیت داشته باشد.
شکل ایجاب چنان که گفته شد، ایجاب وکالت نیز، مانند قبول وکیل، ممکن است به وسیله لفظ و نوشته یا فعل باشد و هیچ شکل خاصی برای نفوذ یا امکان اثبات آن وجود ندارد. ایجاب نیز ممکن است ضمنی و به اذن فحوی باشد؛ مانند این که زن نسبت به شوهر در پاره­ای امور مربوط به خانواده یا ماموران دولتی نسبت به انعقاد قرار دادهایی که لازمه اداره است، وکیل ضمنی هستند. با وجود این، در مواردی که موضوع وکالت، انجام عمل حقوقی است که انعقاد یا اثبات آن نیاز به تنظیم سند رسمی دارد، وکالت­نامه باید سند رسمی باشد؛ زیرا، هدف از تنظیم سند رسمی به طور معمول حفظ نظم عمومی یا جلب توجه امضا کنندگان سند به آثار ناشی از آن
است و رسیدن به این هدف­ها ملازمه با رسمی بودن وکالت نامه مبنای سند انتقال دارد. قبول زمان انعقاد در موردی که وکیل هنگام ایجاب وکالت در مجلس عقد حاضر است و آن را می پذیرد، درباره زمان وقوع عقد بحثی وجود ندارد؛ ایجاب و قبول پیوسته به یکدیگر است و دو طرف پیمان از نتیجه تراضی آگاهند
۲-۴-۱- وکالت با واسطه یا حق توکیل
اعطای نیابت به وکیل با توجه به شخصیت او انجام می­ شود؛ با وجود این موکل می ­تواند شخصی را وکیل کند و به او اختیار دهد تا وکیلی برای موکل انتخاب کند. این اختیار را «حق توکیل» می نامند. برای مثال، شخصی که دعوایی در دادگاه دارد و وکلای متخصص و امین را در آن باره نمی­شناسد، می ­تواند به معتمدی که در این­باره آگاهی لازم را دارد، وکالت دهد تا او وکیلی را برای دفاع از آن دعوی انتخاب کند. بدین ترتیب شخص می ­تواند به کسی وکالت دهد که او را نمی­شناسد و اختیار تعیین وکیل را به دیگری بسپارد. بیگمان، دادن حق توکیل به وکیل اقدامی است خطرناک و به همین دلیل نیز بعضی آن را مجاز نشمرده­اند. قانون مدنی اعطای چنین حقی را به وکیل مجاز می­داند. ولی، برای پرهیز از هرگونه سوء استفاده و هشدار به موکل، وجود «حق توکیل» را خلاف اصل و نیازمند به تصریح موکل یا دلالت قراین خاص اعلام می­ کند. در ماده ۶۷۲ ق.م. آمده است که “وکیل در امری نمی­تواند برای آن امر به دیگری وکالت دهد، مگر اینکه صریحا یا به دلالت قراین وکیل در توکیل باشد” و ماده ۶۷۳ برای حمایت از موکل مقرر می دارد که “اگر وکیلی که وکالت در توکیل نداشته انجام امری را که در آن وکالت دارد به شخص ثالثی واگذار کند، هر یک از وکیل و شخص ثالث در مقابل موکل نسبت به خساراتی که مسبب محسوب می­ شود، مسوول خواهد بود.”
۲-۴-۲- اهلیت موکل
در ماده ۶۶۲ (ق.م) آمده است: “وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را انجام دهد… “. بدین ترتیب، سفیه می ­تواند برای انجام امور غیر مالی، مانند طلاق، به دیگری وکالت دهد و صغیر ممیز برای قبول هبه و صلح بدون عوض کسی را وکیل خود سازد. ولی مجنون یا صغیر غیر ممیز، چون اهلیت انجام دادن هیچ عمل ارادی را ندارد، هیچ­گاه نمی­تواند طرف عقد وکالت قرار گیرد. اهلیت موکل در زمانی که نیابت داده می­ شود ضرورت دارد، ولی پس از آن تاریخ نیز، هرگاه عارضه­ای اهلیت لازم برای عمل حقوقی مورد وکالت را از موکل سلب کند، عقد را منحل می­سازد. برای مثال، بیماری جنون، اهلیت موکل را در تمام موارد از بین می­برد و سفاهت در امور مالی باعث انحلال وکالت می­ شود. ورشکستگی موکل نیز، مانند حجر او، صلاحیت وکیل را در تصرفاتی که به زیان طلبکاران است و دارایی او را تغییر می­دهد، از بین می­برد. ماده ۶۸۱ قانون مدنی، در همین زمینه مقرر می­دارد"محجوریت موکل موجب بطلان وکالت می شود، مگر در اموری که حجر مانع از توکیل در آن­ها نمی ­باشد.
۲-۴-۳- اهلیت وکیل
چنان که گفته شد، موضوع وکالت عمل حقوقی است و به همین جهت وکیل نیز باید برای آن کار دارای اهلیت باشد. در ناتوانی دیوانه و کودکی که قوه تمیز نیافته است تردیدی وجود ندارد؛ زیرا این افراد معنی عمل ارادی را نمی­فهمند و از نظر روانی قادر به اجرای مورد وکالت نیستند. ولی، در مورد صغیر ممیز ۱۰ تا ۱۴ سال و سفیه، ممکن است گفته شود که، چون مبنای حجر این گروه، حمایت از آنان است و از بیم زیان­کاری از تصرف در اموال خود محروم شده ­اند، پس اهلیت تصرف در مال دیگران را به وکالت دارند. این نظر در حقوق فرانسه پذیرفته شده است؛ بدین تعبیر که، هر چند صغیر ممیز و سفیه اهلیت تعهد در برابر موکل را ندارند، عملی را که بنام و حساب موکل انجام می­ دهند درباره او نافذ است. زیرا، اثر این عمل تنها در اموال موکل ظاهر می­ شود و محجور نمی­تواند بطلان آن را از دادگاه بخواهد. در نتیجه، وکیل محجور در برابر موکل مسئولیت قراردادی پیدا نمی­کند، ولی در برابر اشخاص ثالث در حکم وکیل است.
در فقه امامیه، صغیر حق وکالت کردن ندارد، ولی مشهور فقها وکالت سفیه را پذیرفته است. در توجیه این نظر، گفته شده است که سفیه نیز مانند مفلس یعنی ورشکسته، ممنوع از تصرف در اموال خویش است؛ ولی می ­تواند به وکالت در امور دیگران تصرف کند. قانون مدنی درماده ۶۶۲ مقرر می دارد “وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را بجا آورد. وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام آن امر اهلیت داشته باشد.” بنابراین، چون سفیه در امور مالی اهلیت تصرف ندارد، وکالت انجام معامله را نیز می ­تواند بپذیرد، ولی در امور غیر مالی و قبول تملکات مجانی اهلیت دارد. هم­چنین است در مورد صغیر ممیز که تنها برای قبول هبه و صلح بدون عوض و مانند این­ها صلاحیت انجام معامله و قبول وکالت دارد.
۲-۴-۴- وکالت خاص
در مورد وکالت خاص، که به عمل حقوقی معین در مال معین ناظر است، تردیدی نسبت به درستی این گونه وکالت­ها وجود ندارد.
۲-۴-۵- وکالت عام
درباره وکالت عام، گفته شده است که اگر کسی، بدون قید و شرط، برای انجام همه امور خود به دیگری وکالت دهد، خود را در معرض ضرری نامتعارف و غرری بزرگ قرار می­دهد. در چنین حالتی، وکیل می ­تواند اموال موکل را ببخشد یا برای او همسری با مهر گزاف بگیرد یا حیوانات او را رها سازد. ماده ۶۶۰ قانون مدنی “وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یا امور خاصی.”
۲-۴-۶- اجرای وکالت و چگونگی آن
با پذیرفتن وکالت، وکیل ب
ه طور ضمنی ملتزم به اجرای مفاد آن می­ شود. وکیل می ­تواند هرگاه بخواهد استعفا دهد و پیمانی را که با موکل دارد بر هم بزند، ولی تا زمانی که رابطه حقوقی باقی است، باید آن را محترم بدارد. از سوی دیگر، اختیاری که وکیل از این راه بدست آورده است، ناشی از تراضی با موکل و محدود به مفاد آن است. وکیل، نایب و امین موکل است و بیش از هر چیز باید در اندیشه حفظ منافع و رعایت مصلحت او باشد و حساب دوران وکالت را به او بدهد.
آیا وکیل می تواند خود طرف معامله قرار گیرد؟ در موردی که وکیل مامور انجام معامله­ای شده است، آیا می ­تواند خود طرف معامله قرار گیرد، به گونه ­ای که، به عنوان مثال، به نیابت از طرف موکل بفروشد و به عنوان اصیل بخرد؟
در صحت چنین معامله­ای از دو جهت تردید شده است:
عقد از توافق دو اراده به وجود می ­آید؛ اراده کسانی که در پی منافع خویش هستند و هر کدام می­خواهند تعهدی به سود خود به دست آورد. پس، یک شخص نمی­تواند دو طرف عقد قرار گیرد و با خود توافق کند.
بر فرض که امکان چنین توافقی وجود داشته باشد و از یک شخص دو اراده مستقل صادر شود، وکیل در صورتی می ­تواند طرف معامله قرار گیرد که موکل این اذن را به او داده باشد. ماده ۱۹۸ قانون مدنی “ممکن است طرفین یا یکی از آن­ها به وکالت از غیر اقدام کند و نیز ممکن است که یک نفر به وکالت از طرف متعاملین این اقدام را به عمل آورد. ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی “در صورتی که وکالت به طور اطلاق داده شود، وکیل نمی­تواند موکله را برای خود تزویج کند، مگر اینکه این اذن صریحا به او داده شده باشد.
۲-۴-۷- وکالت قانونی
وکالت قانونی وکالتی است که قانون بر طرفین تحمیل می­ کند و تراضی و توافق طرفین در ایجاد آن دخالتی ندارد به عبارت دیگر اصیل و وکیل عقدی را منعقد نکرده ­اند و وارد رابطه حقوقی وکالت نشده­اند .در حقوق راجع به اسناد تجاری نیز قانونی می ­تواند مصداق پیدا کند و آن وقتی است که برات از طرف برات­گیر رد شود و ثالث برات را از طرف برات دهنده یا ظهرنویس­ها قبول می­ کند و تا زمانی که برات تأدیه نشده است، ثالث جانشین دارنده برات می­ شود و همه حقوق دارنده برات را در مقابل برات دهنده و ظهرنویس­ها خواهد داشت. قانون چنین جانشینی و نیابتی را به ثالث داده است و همه اختیارات و حقوق ناشی از این جانشینی از طرف قانون بوده است و به تراضی و توافق طرفین موکول نشده است. ماده ۲۷۱ قانون تجارت در این رابطه می گوید: “شخص ثالثی که وجه برات را پرداخته است دارای تمام حقوق و وظایف دارنده برات است.”
۲-۵- ضوابط صحت قراردادها
باب این بحث با یک سوال آغاز می­ شود و آن این است که چه معاملاتی در اسلام ممنوع هستند؟
در قرآن، آیات زیادى در مورد این موضوع وجود دارد. اسلام براى تنظیم معاملات بین انسان‏ها، چهار اصل کلى مطرح کرده که عبارتند از:
ممنوعیت «اکل مال به باطل»
ممنوعیت «ضرر»
ممنوعیت «غرر»
ممنوعیت «ربا»
این­ها ضوابط کلى معاملات هستند.
۲-۵-۱- ممنوعیت «اکل مال به باطل»
منظور از اکل هر آن­چه انسان به آن تصرف داشته و مصرف می‌کند، است (دارایی انسان) و منظور از باطل امور و رفتارهایی است که پایه و اساس ندارند. در فقه، قاعده­ای به نام «اکل مال به باطل» وجود دارد که در تجارت بدین مفهوم است که مسلمین نباید در معامله‌ای شرکت نمایند که در مقابل مالی که به دیگری داده‌اند عوضی درخور آن دریافت ننمایند؛ مگر آن که مال را به عنوان هدیه و بدون انتظار داده باشند. عقل سلیم نیز چنین دستوری را تایید می‌کند. به این مفهوم که در مقابل مالی که به دیگرى مى‏دهد، یا باید در مقابل آن شى‏ء با ارزش یا خدمت با ارزشى تحویل بگیرد و یا به عنوان هدیه و بدون انتظار باشد. این موضوع، پایه اول صحت قراردادها از دیدگاه همه ادیان است و اختصاص به اسلام هم ندارد.
ممکن است بیان شود که دو طرف راضی هستند؛ در پاسخ باید گفت: رضایت، رکن دوم معامله است. در دین اسلام، اول باید خود معامله صحیح باشد، سپس در آن معامله مشروع، دو طرف راضى باشند. همه معاملاتى که در اسلام از آن­ها نهى شده، ممکن است نوعى رضایت در آن­ها به چشم بخورد؛ مثل ربا که هر دو طرف آن ممکن است راضى باشند؛ ولى چون اصل معامله صحیح نیست، اشکال دارد. پس در مرتبه اول معامله باید به حق باشد؛ یعنى چیزى که از جیب کسى خارج مى‏شود، معادل آن باید به جیبش وارد شود و در مرتبه دوم باید رضایت طرفین باشد.
۲-۵-۲- ممنوعیت «ضرر»
یکی از مصداق های ضرر قمار است. قمار فعالیتی است که بین دو یا چند نفر انجام می‌شود و در آن، افراد با رضایت، قواعدی را می‌پذیرند که طبق آن در صورت رخ دادن وقایعی که ممکن است خود در آن نقش داشته باشند یا نداشته باشند، سرمایه‌ای بینشان رد و بدل می‌شود و منشا سود کسی که برنده است، ضرری است که به بازنده یا بازنده‌ها رسیده است؛ نه منفعتی که به کسی رسانده باشد و یا بهره‌ای که از نعمت‌های طبیعی برده باشد.
معیار اصلی قمارگونه شدن یک فعالیت بنا بر آن­چه به نظر می­رسد، «حالت بازی بودن، برد و باخت، شانس یا راحت بودن یک کار اقتصادی» نیست. مشخصه اصلی قمار این است که اگر کسی از راه فعالیتی که ضرر است به سودی برسد، منشا آن سود، ضرری است که فرد یا افراد دیگر کرده‌اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 08:42:00 ب.ظ ]




اهرمی (Leverage)………………………………………………………………………………………………51
۳-۸-۳-۶-بازده داراییها(ROA)………………………………………………………………………………………………………..51
۳-۸-۳-۷-رشد مخارج سرمایه ای (capex growth)……………………………………..………………………………..51
۳-۹-مدل های تحلیلی تحقیق……………………………………………………………………………………………………………۵۱
۳-۱۰-آزمون فرضیه ها……………………………………………………………………………………………………………………..۵۳
۳-۱۱-بخش دوم:مدل داده های تلفیقی و روش های تخمین…………………………………………………………………۵۴
۳-۱۲-مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………………………۵۴
۳-۱۲-۱-مزایای استفاده از داده های تلفیقی………………………………………………………………………………………..۵۴
۳-۱۳-انواع مدل های داده های تلفیقی……………………………………………………………………………………………….۵۵
۳-۱۳-۱-مدل داده های تلفیقی ایستا………………………………………………………………………………………………….۵۵
۳-۱۳-۱-۱-مدل ضرایب ثابت………………………………………………………………………………………………………….۵۶
۳-۱۳-۱-۲-مدل اثرات ثابت……………………………………………………………………………………………………………..۵۶
۳-۱۳-۱-۳-مدل اثرات تصادفی…………………………………………………………………………………………………………۵۶
۳-۱۴-تفاوت بین مفاهیم pooled و panel……………………………………………………………………………………..57
۳-۱۴-۱-آزمون چاو ……………………………………………………………………………………………………………………….۵۷
۳-۱۴-۲ -آزمون هاسمن…………………………………………………………………………………………………………………..۵۸
۳-۱۵-مدل داده های تلفیقی پویا………………………………………………………………………………………………………..۵۸
۳-۱۶-تکنیک های تخمین سیستم معاملات…………………………………………………………………………………………۵۹
۳-۱۶-۱-روش حداقل مربعات معمولی(OLS) …………………………………………………………………………………59
۳-۱۶-۲-روش حداقل مربعات تعمیم یافته(GLS)……………………………………………………………………………..59
۳-۱۷-مسایل مورد توجه در تخمین مدل…………………………………………………………………………………………….۶۰
۳-۱۷-۱-نرمال بودن………………………………………………………………………………………………………………………..۶۰
۳-۱۷-۲-نا همسانی واریانس…………………………………………………………………………………………………………….۶۰
۳-۱۷-۳-خود همبستگی…………………………………………………………………………………………………………………..۶۱
۳-۱۷-۴-هم خطی …………………………………………………………………………………………………………………………۶۱
۳-۱۷-۵ -آزمون مانایی…………………………………………………………………………………………………………………….۶۱
۳-۱۸-خلاصه و نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………………………..۶۲
فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها
۴-۱-مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………………………..۶۴
۴-۲-آمار توصیفی داده ها…………………………………………………………………………………………………………………۶۴
۴-۳-آمار استنباطی…………………………………………………………………………………………………………………………..۶۶
۴-۳-۱-آزمون مانایی متغیرها…………………………………………………………………………………………………………….۶۶
۴-۳-۲-تعیین مدل مناسب برای تخمین مدل رگرسیون…………………………………………………………………………۶۷
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۳-۳-آزمون فروض کلاسیک رگرسیون ………………………………………………………………………………………….۶۸
۴-۳-۲-۱- آزمون نرمال بودن توزیع متغیر وابسته………………………………………………………………………………..۶۸
۴-۳-۲-۲-آزمون استقلال خطاها……………………………………………………………………………………………………….۶۹
۴-۳-۲-۳-آزمون نرمال بودن توزیع خطاها…………………………………………………………………………………………۷۰
۴-۳-۲-۴-ناهمسانی واریانس ها……………………………………………………………………………………………………….۷۰
۴-۳-۲-۵-آزمون هم خطی متغیرهای مستقل………………………………………………………………………………………۷۱
۴-۴-نتایج آزمون فرضیه ها……………………………………………………………………………………………………………….۷۲
۴-۴-۱- فرضیه اول………………………………………………………………………………………………………………………….۷۲
۴-۴-۲-فرضیه دوم…………………………………………………………………………………………………………………………..۷۳
۴-۵-خلاصه فصل……………………………………………………………………………………………………………………………۷۶
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
۵-۱-مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………………………..۷۹
۵-۲-خلاصه تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………….۷۹
۵-۳-فرضیات و نتایج آزمون ها…………………………………………………………………………………………………………۸۱
۵-۴-بحث و نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………………………….۸۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




در بخش دوم در مورد انواع پرندگان و چگونگی آفرینش آن‌ ها، محل زندگی آنها و تدبیری که خداوند در خلق این موجودات به کار بسته سخن می‌گوید.
در بخش سوم به سراغ طاووس می‌رود آن را به بهترین شکل وصف می‌کند به گونه‌ای که عربی که تاکنون طاووس را ندیده آن را در ذهن خود به خوبی ترسیم می‌کند و خرافاتی که در پیرامون آفرینش طاووس است را رد می‌کند.
در بخش چهارم شگفتیهای آفرینش موجودات کوچک چون مورچه و مگس را بیان می‌دارد.
در بخش پنجم به ذکر نعمت‌های بهشتی می‌پردازد و مخاطب را سخت شیفته آن می‌کند که هر دم مشتاق رفتن به آنجاست.
وَ مِنْ خُطْبَه لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ یَذْکُرُ فِیها عَجِیبَ خِلْقَهِ الطّاوُوسِ ابْتَدَعَهُمْ خَلْقًا عَجِیبًا مِنْ حَیَوان وَ مَوات، وَ ساکِن وَ ذِی حَرَکات; وَ أَقامَ مِنْ شَواهِدِ الْبَیِّناتِ عَلى لَطِیفِ صَنْعَتِهِ وَ عَظِیمِ قُدْرَتِهِ مَا انْقادَتْ لَهُ الْعُقُولُ مُعْتَرِفَهً بِهِ وَ مُسَلِّمَهً لَهُ.
وَ نَعَقَتْ فِی أَسْماعِنا دَلائِلُهُ عَلى وَحْدانِیَّتِهِ وَ ما ذَرَأَ مِنْ مُخْتَلِفِ صُوَرِ الاَْطْیارِ الَّتِی أَسْکَنَها أَخادِیدَ الاَْرْضِ وَ خُرُوقَ فِجاجِها وَ رَواسِیَ أَعْلامِها، مِنْ ذَواتِ أَجْنِحَه مُخْتَلِفَه، وَ هَیْئات مُتَبایِنَه، مُصَرَّفَه فِی زِمامِ التَّسْخِیرِ، وَ مُرَفْرَفَه بِأَجْنِحَتِها فِی مَخارِقِ الْجَوِّ الْمُنْفَسِحِ وَ الْفَضاءِ الْمُنْفَرِجِ.
کَوَّنَها بَعْدَ إِذْ لَمْ تَکُنْ فِی عَجائِبِ صُوَر ظاهِرَه، وَ رَکَّبَها فِی حِقاقِ مَفاصِلَ مُحْتَجِبَه، وَ مَنَعَ بَعْضَها بعَبالَهِ خَلْقِهِ أَنْ یَسْمُوَ فِی الْهَواءِ خُفُوفًا، وَ جَعَلَهُ یَدِفُّ دَفِیفًا، وَ نَسَقَها عَلَى اخْتِلافِها فِی الاَْصابِیغِ بِلَطِیفِ قُدْرَتِهِ، وَ دَقِیقِ صَنْعَتِهِ. فَمِنْها مَغْمُوسٌ فِی قالَبِ لَوْن لا یَشُوبُهُ غَیْرُ لَوْنِ ما غُمِسَ فِیهِ، وَ مِنْها مَغْمُوسٌ فِی لَوْنِ صِبْغ قَدْ طُوِّقَ بِخِلافِ ما صُبِغَ بِهِ.
وَ مِنْ أَعْجَبِها خَلْقًا الطّاوُوسُ الَّذِی أَقامَهُ فِی أَحْکَمِ تَعْدِیل، وَ نَضَّدَ أَلْوانَهُ فِی أَحْسَنِ تَنْضِید. بِجَناح أَشْرَجَ قَصَبَهُ، وَ ذَنَب أَطالَ مَسْحَبَهُ.
إِذا دَرَجَ إِلَى الاُْنْثى نَشَرَهُ مِنْ طَیِّهِ، وَ سَما بِهِ مُظِلاًّ عَلى رَأْسِهِ، کَأَنَّهُ قِلْعُ دارِىّ عَنَجَهُ نُوتِیُّهُ.یَخْتالُ بِأَلْوانِهِ، وَ یَمِیسُ بِزَیَفانِهِ، یُفْضِی کَإِفْضاءِ الدِّیَکَهِ، وَ یَؤُرُّ بِمَلاقِحِهِ أَرَّ الْفُحُولِ الْمُغْتَلِمَهِ لِلضِّرابِ. أُحِیلُکَ مِنْ ذلِکَ عَلى مُعایَنَه، لا کَمَنْ یُحِیلُ عَلى ضَعِیفِ إِسْنادِهِ. وَ لَوْ کانَ کَزُعْمِ مَنْ یَزْعُمُ أَنَّهُ یُلْقِحُ بِدَمْعَه تَنْسِجُها مَدامِعُهُ فَتَقِفُ فِی ضَفَّتَىْ جُفُونِهِ، وَ أَنَّ أُنْثاهُ تَطْعَمُ ذلِکَ ثُمَّ تَبِیضُ لا مِنْ لِقاحِ فَحْل سِوَى الدَّمْعِ الْمُنْبَجِسِ، لَما کانَ ذلِکَ بِأَعْجَبَ مِنْ مُطاعَمَهِ الْغُرابِ.
تَخالُ قَصَبَهُ مَدارِیَ مِنْ فِضَّه، وَ ما أُنْبِتَ عَلَیْها مِنْ عَجِیبِ داراتِهِ وَ شُمُوسِهِ خالِصَ الْعِقْیانِ وَ فِلَذَ الزَّبَرْجَدِ. فَإِنْ شَبَّهْتَهُ بِما أَنْبَتَتِ الاْرْضُ قُلْتَ جَنِیٌّ جُنِیَ مِنْ زَهْرَهِ کُلِّ رَبِیعوَ إِنْ ضاهَیْتَهُ بِالْمَلابِسِ فَهُوَ کَمَوْشِىِّ الْحُلَلِ، أَوْ مُونِقِ عَصْبِ الْیَمَنِ وَ إِنْ شاکَلْتَهُ بِالْحُلِیِّ فَهُوَ کَفُصُوصِ ذاتِ أَلْوان قَدْ نُطِّقَتْ بِاللُّجَیْنِ الْمُکَلَّلِ.
یَمْشِی مَشْیَ الْمَرِحِ الْمُخْتالِ، وَ یَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَناحَیْهِ فَیُقَهْقِهُ ضاحِکًا لِجَمالِ سِرْبالِهِ، وَ أَصابِیغِ وِشاحِهِ، فَإِذا رَمى بِبَصَرِهِ إِلى قَوائِمِهِ زَقا مُعْوِلاً بِصَوْت یَکادُ یُبِینُ عَنِ اسْتِغاثَتِهِ، وَ یَشْهَدُ بِصادِقِ تَوَجُّعِهِ، لاَِنَّ قَوائِمَهُ حُمْشٌ کَقَوائِمِ الدِّیَکَهِ الْخِلاسِیَّهِ; وَ قَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ ساقِهِ صِیصِیَهٌ خَفِیَّهٌ; وَ لَهُ فِی مَوْضِعِ الْعُرْفِ قُنْزُعَهٌ خَضْراءٌ مُوَشّاهٌ، وَ مَخْرَجُ عُنُقِهِ کَالاِْبْرِیقِ، وَ مَغْرِزُها إِلى حَیْثُ بَطْنُهُ کَصِبْغِ الْوَسِمَهِ الْیَمانِیَّهِ، أَوْ کَحَرِیرَه مُلْبَسَه مِرْاهً ذاتَ صِقال، وَ کَأَنَّهُ مُتَلَفِّعٌ بِمِعْجَر أَسْحَمَ إِلاّ أَنَّهُ یُخَیَّلُ لِکَثْرَهِ مائِهِ وَ شِدَّهِ بَرِیقِهِ أَنَّ الْخُضْرَهَ النّاضِرَهَ مُمْتَزِجَهٌ بِهِ وَ مَعَ فَتْقِ سَمْعِهِ خَطٌّ کَمُسْتَدَقِّ الْقَلَمِ فِی لَوْنِ الاُْقْحُوانِ، أَبْیَضُ یَقَقٌ، فَهُوَ بِبَیاضِهِ فِی سَوادِ ما هُنالِکَ یَأْتَلِقُ.
وَ قَلَّ صِبْغٌ إِلاّ وَ قَدْ أَخَذَ مِنْهُ بِقِسْط، وَ عَلاهُ بِکَثْرَهِ صِقالِهِ وَ بَرِیقِهِ وَ بَصِیصِ دِیباجِهِ وَ رَوْنَقِهِ. فَهُوَ کَالاَْزاهِیرِ الْمَبْثُوثَهِ لَمْ تُرَبِّها أَمْطارُ رَبِیع وَ لا شُمُوسُ قَیْظ.
وَ قَدْ یَتَحَسَّرُ مِنْ رِیشِهِ، وَ یَعْری مِنْ لِباسِهِ، فَیَسْقُطُ تَتْرى، وَ یَنْبُتُ تِباعًا، فَیَنْحَتُّ مِنْ قَصَبِهِ انْحِتاتَ أَوْراقِ الاَْغْصانِ، ثُمَّ یَتَلاحَقُ نامِیًا حَتّى یَعُودَ کَهَیْئَتِهِ قَبْلَ سُقُوطِهِ، لا یُخالِفُ سالِفَ أَلْوانِهِ، وَ لا یَقَعُ لَوْنٌ فِی غَیْرِ مَکانِهِ.
وَ إِذا تَصَفَّحْتَ شَعْرَهً مِنْ شَعَراتِ قَصَبِهِ أَرَتْکَ حُمْرَهً وَرْدِیَّهً، وَ تارَهً خُضْرَهً زَبَرْجَدِیَّهً، وَ أَحْیانًا صُفْرَهً عَسْجَدِیَّهً.
وَ کَیْفَ تَصِلُ إِلى صِفَهِ هذا عَمائِقُ الْفِطَنِ، أَوَ تَبْلُغُهُ قَرائِحُ الْعُقُولِ، أَوَ تَسْتَنْظِمُ وَصْفَهُ أَقْوالُ الْواصِفِینَ، وَ أَقَلُّ أَجْزائِهِ قَدْ أَعْجَزَ الاَْوْهامَ أَنْ تُدْرِکَهُ، وَ الاَْلْسِنَهَ أَنْ تَصِفَهُ.
فَسُبْحانَ الَّذِی بَهَرَ الْعُقُولَ عَنْ وَصْفِ خَلْق جَلاّهُ لِلْعُیُونِ فَأَدْرَکَتْهُ مَحْدُودًا مُکَوَّنًا، وَ مُؤَلَّفًا مُلَوَّنًا، وَ أَعْجَزَ الاَْلْسُنَ عَنْ تَلْخِیصِ صِفَتِهِ، وَ قَعَدَ بِها عَنْ تَأْدِیَهِ نَعْتِهِ.
سُبْحانَ مَنْ أَدْمَجَ قَوائِمَ الذَّرَّهِ وَ الْهَمَجَهِ إِلى مافَوْقَهُما مِنْ خَلْقِ الْحِیتانِ وَ الْفِیَلَهِ. وَ وَأى عَلى نَفْسِهِ أَنْ لا یَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمّا أَوْلَجَ فِیهِ الرُّوحَ إِلاّ وَ جَعَلَ الْحِمامَ مَوْعِدَهُ وَ الْفَناءَ غایَتَهُ.
مِنْها فِی صِفَهِ الْجَنَّهِ فَلَوْ رَمَیْتَ بِبَصَرِ قَلْبِکَ نَحْوَ ما یُوصَفُ لَکَ مِنْها لَعَزَفَتْ نَفْسُکَ عَنْ بَدائِعِ ما أُخْرِجَ إِلَى الدُّنْیا مِنْ شَهَواتِها وَ لَذّاتِها وَ زَخارِفِ مَناظِرِها. وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِکْرِ فِی اصْطِفاقِ أَشْجار غُیِّبَتْ عُرُوقُها فِی کُثْبانِ الْمِسْکِ عَلى سَواحِلِ أَنْهارِها، وَ فِی تَعْلِیقِ کَبائِسِ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِی عَسالِیجِها وَ أَفْنانِها، وَ طُلُوعِ تِلْکَ الثِّمارِ مُخْتَلِفَهً فِی غُلُفِ أَکْمامِها، تُجْنی مِنْ غَیْرِ تَکَلُّف، فَتَأْتِی عَلى مُنْیَهِ مُجْتَنِیها.
وَ یُطافُ عَلى نُزّالِها فِی أَفْنِیَهِ قُصُورِها بِالاَْعْسالِ الْمُصَفَّقَهِ، وَ الْخُمُورِ الْمُرَوَّقَهِ، قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ الْکَرامَهُ تَتَمادی بِهِمْ حَتّى حَلُّوا دارَ الْقَرارِ، وَ أَمِنُوا نُقْلَهَ الاَْسْفارِ.
فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَکَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلى ما یَهْجُمُ عَلَیْکَ مِنْ تِلْکَ الْمَناظِرِ الْمُونِقَهِ لَزَهَقَتْ نَفْسُکَ شَوْقًا إِلَیْها، وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِی هذا إِلى مُجاوَرَهِ أَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجالاً بِها.
جَعَلَنَا اللهُ وَ إِیّاکُمْ مِمَّنْ یَسْعى بِقَلْبِهِ إِلى مَنازِلِ الاَْبْرارِ بِرَحْمَتِهِ.(خطبه۱۶۵)
خطبه‏اى از آن حضرت(ع) در آن به ذکر آفرینش شگفت طاووس مى‏پردازد خداوند تعالى موجودات را ابداع کرد، موجوداتى شگفت‏انگیز، بعضى جاندار و بعضى بیجان، برخى ساکن و برخى متحرک. پس بر آفرینش لطیف و دقیق و عظمت قدرت خود شواهدى آشکار اقامه کرد. انسان، که عقلها به فرمانبرداریش اذعان نمودند و به وجودش معترف شدند و تسلیم او گشتند و در گوشهاى ما، دلایل یکتایى او آوازه افکند و از نشانه‏هاى آفرینش گونه‏هاى مختلف پرندگان است. پرندگانى در شکافهاى زمین و رخنه‏هاى درهها و فراز کوهها، جاى دارند. پرندگانى با بالهاى گونا‏گون و شکلها و هیئتهاى مختلف و متباین، گرفتار در چنبر فرمانبردارى او، در اطراف گسترده هوا و فضاى گشاده جوّ بال زنان مى‏پرند. آنها روزگارى نبوده‏اند و خداوندشان از کتم عدم به عرصه وجود آورد و اشکال و صورتهاى شگفت‏انگیز داد. اندامهایشان را با مفصلهاى محکم، پوشیده در پوست و گوشت به هم پیوند داد. بعضى را که جثه‏اى سنگین داشتند، از بالا پریدن و بال‏زدن در فضا بازداشت. بال‏زدن اینگونه پرندگان را در نزدیکى زمین قرار داد. به لطف قدرت و باریکى صنعت خویش هر دسته از آنها را رنگى داد. دسته‏اى از آنها یک رنگ دارند و رنگ دیگر با آن آمیخته نیست. دسته دیگر سراسر تنشان یک رنگ است و طوقى از رنگ دیگر به آنها داده.
از شگفت‏ترین شگفتیها، طاووس است که او را نیکوترین تناسب بخشید و به زیباترین رنگها بیاراست. پرهایى که نایچه‏هایى آنها را به هم پیوند داده و دمى کشیده که چون با طاووس ماده رویاروى گردد، آن را چون چترى بگشاید و بر فراز سر خود سایبان سازد. در آن حال به بادبانهاى کشتیهاى «دارین» ماند که ملاحان گشوده باشند. طاووس بر زیبایى رنگهاى خود مى‏بالد و مغرور به جلوه‏گریهاى دمش، مى‏خرامد. چون خروس با ماده خود جمع مى‏آید و چون نرنیه‏هاى شهوتناک با ماده خود نزدیکى مى‏کند و بارورش مى‏سازد. در این باب از تو مى‏خواهم که خود به چشم خود ببینى، تا آنچه گفته‏ام، باورت گردد و من مانند کسى باشم که آنچه مى‏گوید به عیان دیده نه از دیگرى شنیده، که به قول او اعتماد نشاید کرد. اگر چنان باشد که بعضى پندارند که طاووس ماده از خوردن قطره اشکى که از چشم طاووس نر مى‏تراود و در گوشه‏هاى چشمش مى‏ماند، بار مى‏گیرد و تخم مى‏نهد نه از راه جماع، این امر عجیب تر از بارور شدن ماده کلاغ نیست که پندارند از چیزى که کلاغ نر در دهان او مى‏گذارد، بارور مى‏گردد.
نایچه‏هاى پر او چونان میله‏هاى سیمین است، که دایره‏هایى اعجاب‏انگیز همانند خورشید از آنها رسته است، دایره‏هایى از زرناب و زبرجد. اگر برایشان همانندى در روى زمین بجویى، چونان شکوفه‏هایى است از گلهاى بهارى که دسته بربندند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
اگر پرهاى رنگین او را به جامه‏هاى رنگین تشبیه کنى، چون حله‏هاى منقّش است یا همانند بردهاى دلاویز یمانى است. اگر آنها را به پیرایه‏ها و زیورها همانند خواهى، چون نگینهاى رنگارنگ است که در انگشتریهاى سیمین گوهرنشان کار گذاشته باشند. چون متکبران، خرامان راه مى‏رود و جلوهاى زیباى دم و بالهایش را مى‏نگرد. از نگریستن به ازار و جامه رنگارنگش به قهقهه مى‏خندد.
اما چون پاهاى خود را مى‏بیند، بانگى حزین بر مى‏آورد که به گریه ماند و آوازى اندوهگین، چون آواز دادخواهان، که آشکارا حکایت از غم فراوانش کند. زیرا پاهایش چون پاهاى خروسهاى خلاسى است، باریک. و از ساق نازک پایش سیخکى رسته است. در آنجا که جاى یالهاى اوست دسته‏اى موى سبز و رنگین پدیدار شده. برآمدگى گردنش، چون گردن راست و کشیده ابریق است. زیر گردنش تا شکمش سیاه است، سیاهیى که به سبزى زند چون رنگ وسمه یمانى. یا چون حریرى تنک که بر آینه‏اى صیقلى کشیده باشند. خود را در جامه‏اى سیاه پیچیده که از غایت شادابى و درخشندگى پندارى که به رنگ سبزى دلپذیر آمیخته است. آنجا که سوراخ گوش اوست، گویى که با نوک قلم به رنگ بابونه سفید خطى کشیده‏اند و آن خط سفید میان آن موهاى سیاه درخششى زیبا دارد.
کمتر رنگى است که طاووس را از آن بهره‏اى نباشد ولى رنگ او به درخشندگى و روشنى و زیبایى و رونق بر دیگر رنگها برترى دارد. طاووس با پرهاى رنگین خود گلستانى را ماند با گلهایى به هر سو پراکنده، ولى نه از آن گلها که باران رویانیده، یا آفتاب گرم تابستان پرورششان داده باشد. گاه پرهایش مى‏ریزد و آن جامه رنگارنگ را از تن بیرون مى‏کند و بازهم مى‏روید و مى‏ریزد، همانند درختان که برگهایشان مى‏ریزند و باز مى‏رویند تا باز به هیئت نخستین بازگردند. هر رنگ درست عین رنگ پیشین است و در همانجا باشد که پیش از آن بوده است. چون مویى از پر طاووس را بر دست‌گیرى، و نیک بنگرى. نخست، رنگى سرخ گلگون به تو مى‏نماید و بینى که سبز مى‏شود به رنگ زبرجد و گاه زرد همانند طلا. پس چگونه مى‏توانند اندیشه‏هاى ژرف‏نگر، اینهمه زیبایى را وصف نمایند. یا عاقلان صاحب قریحه به حقیقت آن برسند، یا وصّافان سخنور، اوصاف او در سلک عبارت کشند. اوهام از درک خردترین اعضایش عاجز آید و زبانها در توصیف آن بماند. منزّه است خداوندى، که عقلها را خیره ساخته از وصف موجودى که آشکارا در برابر چشمانشان جلوه‏گر است، موجودى محدود و مخلوق و پدید آمده از اجزا و رنگها. آرى، زبانها را از وصفش عاجز ساخته و از اداى وصف آن بازداشته.
منزّه است خداوندى که اعضاى بدن مورچه و پشه را به هم پیوند داده، همانگونه، که اعضاى بدن نهنگها و، فیلها را و بر خود لازم دانسته که آنچه را در آن روح دمیده است از هم نگسلد، جز آنکه، مرگ را موعد آن قرار داد و نیستى را پایان آن.
از این خطبه اگر به چشم دل خود، توصیفى را که از بهشت براى تو مى‏شود بنگرى، از آنچه در دنیاست، از خواهشها و لذتها و مناظر آراسته‏اش، دل برخواهى کند و اندیشه‏ات حیران ماند. چون در آواز به هم خوردن برگهاى درختانش بیندیشى، درختانى که بر کناره‏هاى رودهایش روییده‏اند و ریشه در تپه‏هاى مشک فرو برده‏اند، خوشه‏هاى مرواریدتر از شاخه‏هاى نازک و درشت آنها آویزان است. میوه‏هاى گونه‏گون در غلاف گلها جاى گرفته‏اند و بى‏هیچ رنجى آنها را توان چید و همانگونه که چیننده را آرزوست در دسترسش قرار مى‏گیرند. براى بهشتیان در پیرامون قصرهایشان عسلهاى پالوده و شرابهاى صافى در گردش آرند. اینان مردمى بوده‏اند، که در این دنیاى فانى، مشمول کرامت پروردگارشان بوده‏اند تا به سراى آخرت رسیدند و از رنج سفر برآسودند. اى شنونده، اگر براى رسیدن به آن مناظر زیبا دل مشغول دارى، هر آینه به شوق وصال آن، جان از تنت به پرواز آید و براى رفتن و رسیدن چنان شتاب کنى که از همین مجلس من رخت به کنار مردگان کشى. خداوند ما و شما را از روى رحمت و مهربانى خود از کسانى قرار دهد که به دل مى‏کوشند تا به منازل نیکان رسند.
۴-۱-۱- عناصر زیباشناسی در خطبه طاووس
«ابتَدَعَهُم خَلقاً عَجِیباً مِن حَیَوانٍ وَ مَواتٍ وَ ساکنٍ وَ ذِی حَرَکاتٍ»
همانگونه که در فصل دوم ذکر کردیم لفظ مهمترین عنصر تشکیل دهنده یک اثر ادبی به شمار می‌آید. الفاظ پست هرگز نمی‌تواند معانی بلند را القا کند و لفظ اگر در جای خود درست و مناسب به کار گرفته شود زیبایی را دو چندان خواهد کرد.
حضرت آغاز کلام خود را با «ابتَدَعَ» شروع می‌کند که به معنی «شروع کردن همراه با نوآوری است». (یوسفی، ۱۳۸۵: ذیل بدع) نه با «بدأ» که آن نیز به معنی «آغاز کردن». (همان، ذیل بدأ) چون خداوند موجوداتی آفریده است که هیچ سابقه‌ای در آفرینش آن وجود نداشته است و همچنین «ابتداع» بر باب افتعال است و باب افتعال مبالغه را می‌رساند. (عکاشه، ۱۴۳۲: ۹۸) و نسبت به بدأ بار معنایی بیشتری دارد و نوآوری و بی‌سابقه بودن آفرینش را بیشتر القا می‌کند و نمونه‌ای از تناسب لفظ و معنا را می‌توان در دو کلمه «حَیَوان» و «حَرَکات» مشاهده نمود توالی مصوت(ـَ)، در حیوان و حرکات با توجه به معانی این الفاظ آمده است. و گویا این مصوت به این الفاظ جان بخشیده است و این توالی مصوت در دو کلمه «موات» و «ساکن» نیامده است.
علاوه بر این از مصوت کوتاه کسر (ـِ)،به صورت تنوین‌دار در کلمات «حیوانٍ» و «ساکنٍ» و «مواتٍ» و «ذی‌حرکاتٍ» استفاده شده است که خود نوع دیگری از تناسب لفظ با معنا می‌باشد زیرا به هنگام تلفظ این مصوت لب به سوی پایین کشیده می‌شود.(فرّا، بی‌تا: ۱۳) در واقع این مسئله بیانگر این است که خالق این جهان فقط خداوند است و همه موجودات را اعم از زنده و بی‌جان و دارای حرکت و ساکن را بدون سابقه قبلی در آفرینش خلق کرده است.
موسیقی یکی دیگر از عناصر زیباشناسی است که تأثیر بی‌نظیری در القای معنا دارد و روح تازه‌ای به کلام می‌بخشد شفیعی کدکنی شعر را جز به موسیقی رسیدن کلام نمی‌داند. (شفیعی کدکنی،۱۳۵۸: ۲۹۴) و تضادی که میان «حیوانٍ» و «ساکنٍ» و «مواتٍ» و «ذی‌ حرکاتٍ» وجود دارد ذهن بر سر دو راهی قرار می‌گیرد که چگونه حیوان را آفرید چگونه موجودات بی‌جان را آفرید. موجوداتی که دارای حرکت هستند و موجوداتی که ساکن و بی‌حرکت هستند. این تقابل یک نوع تقارن را در ذهن ایجاد می‌کند که هم مبنای زیباشناسی است و این درگیری که در ذهن به وجود می‌آید سبب به موسیقی رسیدن کلام می‌شود.
«و أقام مِن شَوَاهِدِ البیِّناتِ علی لطِیفِ صَنعَتِهِ و عَظِیم قُدرَتِهِ»
سجع در لغت به معنی بانگ کردن قمری و کبوتر یا نالیدن شتر است. (انیس ،۱۳۸۶: ذیل سَجَعَ) و در اصطلاح به معنی توافق دو فاصله از نثر بر حروف و مراد از فاصله کلماتی هستند که در مقاطع عبارت و آخر فقرات واقع شده باشد(هاشمی،۱۳۸۸ :۳۴۷ )و میان «صَنعَتِهِ» و «قُدرَتِهِ» سجع متوازی وجود دارد یعنی هم در روی با هم اتحاد دارند که روی آن «تِه» می باشد، هم در وزن. سجع در کلام مولا(ع) بسیار به کار رفته و سبب موسیقی افزای متن شده است موسیقی نزد امام(ع) وسیله‌ای است برای رسیدن به اهداف و معانی بلندی که در ذهن ایشان وجود داشته است؛ به گونه‌ای که کلامش در جان مخاطب می‌نشیند و او را شیفته می‌سازد .
«فَمِنها مَغمُوس فِی قالَبِ لَونٍ لا یَشُوبُهُ غَیرُلَونِ ما غُمِسَ فیهِ وَ مِنهَا مَغمُوسٌ فِی لَونِ صِبغٍ قد طُوِّقَ بِخَلافِ مَا صُبِغَ بهِ» در این عبارت ما تکرار «غمس» را به صورت فعل مجهول یا به صورت اسم مفعول که در معنای مجهول است در ابتدا، وسط، آخر جمله می‌یابیم که به معنای فرو بردن و غوطه‌ور ساختن است. (قیم، ۱۳۷۸: ذیل غمس) و بیانگر نهایت دقتی است که خالق متعال در رنگ‌آمیزی این پرندگان به کار برده است و از آنجایی که انجام‌دهنده کار بر همه آشکار است آن را به صورت مجهول به کار برده است و همچنین تکرار کلمه «لون» عامل مهم دیگری در ایجاد موسیقی این عبارت می‌باشد. همچنین پیوندی میان موسیقی و
صورخیال در این عبارت مشهود است. فعل «غمس» برای رنگ‌آمیزی به کار میرود . حضرت پرندگان را چون لباس بافته شده بی رنگی مانند کرده است که در ظرف رنگرزی گذاشته می شود و به رنگهای زیبایی در
میآید و به صورت استعاره مصرحه۴ به کار رفته است.
حضرت پی برده است زبان موسیقی زبانی غیرمستقیم است و با عواطف انسانی در ارتباط است. در روزگاران کهن، شعر در حضور عرب خوانده (انشاد) می‌شد و خواندن آن، گاه موسیقی و آهنگ همراه بود و تا قرنهای اخیر نیز خواندن شعر ادامه داشت. عربی زبانان به موسیقی کلمات شدیداً علاقه داشته‌اند.و زبان عربی از شروع خود در نظم و نثر با این پدیده زینت یافته است تنوین و اعراب چیزی جز وسایل موسیقی لفظی نیست و سجع و توازن، انواع بدیع لفظی، قوانین اعلال و ادغام همگی مظاهر دیگری از توجه افراطی ایشان به زیبایی آهنگ و حلاوت موسیقی است. (غریب، ۱۳۷۸: ۱۵۷) حضرت با علم بی‌نهایت خود می‌داند که ادبیات عرب، ادبیات گوش است و به موسیقی بیش از هر چیزی اهمیت می‌دهند و گویی موسیقی در خون این مردمان جاری است و به آن انس و الفت گرفته‌اند. تکرار «مغموس» و چرخاندن آن به گونه‌ای دیگر و هم‌چنین تکرار «لون» و «صبغ» بیشترین عوامل در افزایش موسیقی این عبارت است.
«وَ ذَنَبٍ أطالَ مَسحَبَهُ إذا دَرجَ إلَی الأنثَی نَشَرَهُ مِن طَیِّهِ وَ سَمَا بِهِ مُطِّاً علی رَأسِهِ کَأنَّهُ قِلعٌ دارِیً عَنَجَهُ نُوتِیُّهُ»
یکی دیگر از عوامل زیبایی صورخیال است که تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و … را شامل می‌شود. (شفیعی کدکنی، ۱۳۵۸: ۴۱۳)«وَذَنَبٍ أطالَ مَسحَبَهُ» کنایه از طولانی بودن و پهن بودن دم طاووس است. حضرت طاووس را هنگامی که به سوی ماده خود می‌رود و دم زیبایش را باز می‌کند و به بالای سرش می‌آورد به بادبان کشتی تصویر می‌کند که بسته است و ناخدا برای آنکه به مقصود خود برسد و سرعت خود را زیاد می‌کند تا در مسیر درست قرار گیرد بادبانش را باز می‌کند و این تشبیه از نوع مرکب است در هیئت طاووس هنگامی که دم خود را باز می‌کند و کشتی که در موقع نیاز بادبانش را باز می‌کند به هم مانند شده‌اند. و از نوع تشبیه مرسل نیز می‌باشد که ادات در آن ذکر شده است. از عوامل موثر در بلاغت این عبارت علاوه بر موارد یاد شده تناسب میان لفظ و معناست از فعل «أطال» که به معنی کشیده شده است استفاده شده (قیم، ۱۳۷۸، ذیل طال) که این فعل، باب افعال رفته و معنا کشیدگی را بیشتر بیان می‌کند فعل در باب افعال بیانگر مبالغه می‌باشد. (عکاشه،۱۴۳۲: ۹۸) وجود این امر سبب افزایش زیبایی عبارت گشته است.
«یَختالُ بِألوانِهِ وَ یَمِیسُ بِزَیَفَانِهِ یُفضِی کَإفضاءِ الدّیَکهِ وَ یَؤُرُّ بملاقحِهِ أرَّ الفُحولِ» در این عبارت «طاووس» در غرور و ناز و کرشمه به «انسان» مانند شده است از عواملی که به زیبایی عبارت افزوده است. استفاده از استعاره مکنیه در غالب تشخیص می‌باشد یعنی جان بخشیدن به اشیاء بی‌جان (محمد قاسمی،۱۳۸۷: ۲۰) طاووس در تکبر و غرور و ناز و کرشمه به انسان متکبری مانند شده است همانگونه که انسان در برابر نعمت‌های بسیار، سرکشی می‌کند به غرور دچار می‌شود و با ناز و کرشمه راه می‌رود، طاووس نیز به خاطر زیبایی بی‌نظیرش به تکبر دچار شده و به خاطر رنگ‌های زیبایش از روی خودپسندی راه می‌رود و مراد از این تصویر محسوس به محسوس پند و اندرز مخاطبان است تا با داشتن نعمت‌ها مغرور و سرکش نشوند و از آن جا که کلام امام(ع) همواره با عفت و پاکدامنی همراه است. آنگاه که در مورد نکاح و آمیزش سخن می‌گوید به گونه‌ای بیان می‌دارد که منافی عفت نباشد «وَ یَؤُرُّ بِمُلاقِحِه» کنایه از نکاح و آمیزش می‌باشد.
«تَخالُ قَصَبَهُ مَدارِیَ مِن فِضَّهٍ وَ مَا أُنبِتَ عَلَیها مِن عَجِیبِ دَارَاتِهِ وَ شُمُوسِهِ خالِصَ العِقیانَ وَ فِلَذَ الزَّ‌بَرجَدِ» در این عبارت کلماتی به کار رفته که نهایت زیبایی و شگفت‌انگیز بودن این حیوان را بیان می‌کند به طوری که از «شموس» که جمع مکسر شمس است استفاده شد، تا درخشندگی و زیبایی آن را بیشتر مورد توجه قرار دهد و از قدرت اربابان سخن این است که مخاطبان خود را به خوبی می‌شناسند و سخن را به گونه‌ای ارائه می‌دهد که قابل درک برای آنان باشد و آنها را مجذوب و تسلیم نماید و حضرت نیز برای آنکه طاووس را به اعرابی که با آن آشنایی نداشتند و تصویری نیز از این حیوان در ذهن آنها وجود نداشته است بهتر بشناساند کلمات و اشیای را به کار می‌بندد که برای آنها قابل لمس و دارای ارزش است چون نقره، شموس، زبرجد که در ابتدا و وسط و پایان عبارت آمده است تا با بیان اشیاء ارزشمند و زیبا بتواند گوشه‌ای از شگفتی و زیبایی این حیوان را به نمایش بگذارد و همچنین نی‌های بال طاووس را در زیبایی و درخشندگی به نقره مانند کرده است. در این عبارت نی‌های بال طاووس را به نقره و شکل‌های زیبایی که بر پرهای طاووس وجود دارد به زبرجد و زر خالص تشبیه۵ کرد که مراد از این تصویر محسوس به محسوس تزیین و زیبا جلوه دادن مشبه یعنی طاووس می‌باشد قوم عرب بادیه‌نشین در حول و حوش صحرا و درّه و دشت و حیوانات و نباتات خودروی بیابانی است برعکس قوم شهرنشین متمدّن تشبیهاتش با مدنیت سازگار است. بالجمله از روی تشبیهات می‌توان ملّیِت و قومیّت و آداب و رسوم هر قوم و محیط زندگی و جغرافیایی محل و محصولات و امور موجود هر ناحیه و نیز تاریخ صدور تشبیهات را به خوبی معلوم کرد. (همایی، ۱۳۷۰: ۱۳۸)
«فإن شَبَّهتَهُ بِمَا أنبَتَتِ الأرضُ قُلتَ جَنِیَ جُنِیَ مِن زَهرَهِ کُلِّ رَبِیعٍ وَ إن ضَاهَیتَهُ بالمَلابِسِ فَهُوَ کَمَوشِیِّ الحُلَلِ أو مُونِقِ عَصبِ الیَمَن» در این عبارت ما شاهد آن هستیم که حضرت از تصویرهای متعدد استفاده می‌کند تا مخاطب دچار رکود و ایستایی نشود و همچنین طاووس را به خوبی تصویر کند و طاووس را به گل‌های بهاری مانند کرده است همانگونه که گل‌های بهاری در رنگ‌ها و شکل‌های مختلف است پرهای طاووس نیز در بی‌نظیر بودنش به آن گلها تشبیه شده است و همچنین آنگاه که می‌خواهد طاووس را به لباس مانند کند به لباس‌های ارزشمند چون لباس دارای نقش و نگار و لباس فاخری چون حلّه یمانی مانند می‌کند و مراد از این تصاویر محسوس به محسوس زیباتر جلوه دادن نزد مخاطب است.
«یَمشِی مَشیَ المَرِحِ المُختالِ و یَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَنَاحَیه فَیُقَهقِه ضاحکاً لِجَمالِ سِربالِهِ وَ أصابیغِ وِ شَاحِهِ»
یکی دیگر از جلوه‌های زیبایی انتخاب لفظ مناسب با معنا و موقعیت است و حضرت(ع) به این امر به خوبی آشنا است و در این عبارت به جای آنکه از فعل «ضَحَک» که به معنای خندیدن معمولی است. (یوسفی، ۱۳۸۵: ذیل ضحک) از فعل «یقهقه» که به معنای سرمست نه خندیدن است. (همان: ذیل قهقه) استفاده می‌کند چون عبارت اقتضاء می‌کند که این فعل به کار برده شودو فعل ضحک به اندازه‌ای که «یقهقه» معنای خندیدن سرمستانه را می‌رساند نمی‌تواند در برداشته باشد. زیرا امام از حروف حلقی «ه» و«ق»و فعل رباعی استفاده کرده که بیانگر طولانی بودن و عمیق بودن خنده میباشد. طاووس را چون انسانی مغرور و سرمستی تصویر کرد و پس آشکار است کسی که مست باده غرور است تنها به خندیدن راضی نیست بلکه سرمستانه قهقه می زند و گزینش درست الفاظ زیبایی را دو چندان خواهد کرد.
«فإذا رَمَی بِبَصَرِهِ إلَی قَوَائمِه زقا مُعوِلاً بِصوتٍ یَکادُ یُبِینُ عَن استِغاثَتِهِ یَشهَدُ بِصادِقِ تَوَجُّعِهِ» در کلام مولا(ع) نوعی موسیقی و آهنگ وجود دارد که شنونده و خواننده را لذتی خاص می‌بخشد و او را با اشتیاق، به خواندن و شنیدن خطبه وا می‌دارد و نفس‌های او را در سینه حبس می‌کند. موسیقی نزد امام(ع) وسیله‌ای در خدمت اهداف و معانی موردنظر اوست در این عبارت برای نشان دادن درد و رنج طاووس از هجای بلند «ا» هجده بار استفاده شده که با کشش این صوت به سمت بالا در واقع درد و رنج طاووس بیشتر نمایان شود که گویی تداعی کننده کلمه «آه» است همانگونه که انسان وقتی دچار رنج و عذاب می‌شود به ناخودآگاه آه می‌کشد طاووس نیز به خاطر این زشتی غمگین است و آه می‌کشد و همچنین با بهره گرفتن از کلمه استغاثه نهایت رنج طاووس را نشان داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




تراویس هیرشی مهمترین پایه گذار نظریه­ کنترل اجتماعی است. وی موضوع پیوند اجتماعی را مطرح می سازد. هیرشی بر این باور است که کجرفتاری زمانی واقع می شود که پیوند میان فرد و جامعه ضعیف باشد یا گسسته شود(هیرشی، ۱۹۶۹: ۱۶). این نظریه که پیوستگی اجتماعی نیز نامیده شده است، اساساً برای تبیین بزهکاری نوجوانان تدوین شده است، گرچه در سایر مطالعات مربوط به رفتارهای بزهکارانه به ویژه مصرف مواد مخدر و مصرف الکل نیز به طور گسترده به کار گرفته شده است(طالبان، ۱۳۸۳: ۵).
دانلود پایان نامه
هیرشی در نظریه­ خود، نقش سازمان های کنترل اجتماعی مانند خانواده و مدرسه را مورد تأکید قرار می دهد و بر این باور است که چون برخی از نیروهای اجتماعی بازدارنده و کنترل کننده ی انحراف اجتماعی از بین رفته یا کارکرد آنها ضعیف شده است، جوانان مرتکب رفتار بزهکارانه می شوند(احمدی، ۱۳۸۴: ۹۰). نظریه­ کنترل اجتماعی می خواهد به این سؤال اساسی پاسخ دهد که چرا اکثر مردم درگیر فعالیت های مجرمانه نمی شوند؟ به عبارت دیگر، اگر انحراف طبیعی است، پس همنوایی غیرطبیعی است و لذا نیازمند تبیین می باشد. عمل طبیعی انسان ها مسأله ای نیست که نیاز به تبیین داشته باشد، بلکه مسأله اصلی این است که چرا اکثر مردم رفتارهای انحرافی انجام نمی دهند(شرودر، ۲۰۱۵: ۲۲۰). پاسخ هیرشی به این سؤال این است چون جرأت این کار را ندارند، رفتارهای انحرافی انجام نمی­دهند(هیرشی، ۱۹۶۹).
وقتی کنترل های اجتماعی ضعیف یا غایب باشند، افراد آزادی عمل بیشتری برای زیر پا گذاشتن قوانین دارند. پیوستگی ضعیف افراد به نهادهای اجتماعی آنها را بیشتر ترغیب به انحراف از قانون می کند، در حالی که وقتی بین فرد و نهادهای اجتماعی پیوستگی و پیوند قوی و محکمی وجود داشته باشد، رفتار غیرقانونی و نامشروع، شبکه­ مناسبات اجتماعی و تصویر مثبت فرد نزد دیگران وی را تهدید می کند. بنابراین، بستگی ها یا قیود اجتماعی از طریق افزایش هزینه های پیش شده کجروی، احتمال وقوع آن را کاهش می دهد(اریکسون و همکاران[۴۱۶]، ۲۰۰۰).
هیرشی از چهار عنصر اصلی صحبت می کند که باعث پیوند فرد و جامعه می شوند. این عناصر شامل تعلق و وابستگی[۴۱۷]، تعهد[۴۱۸]، شمول و درگیری[۴۱۹] و اعتقاد[۴۲۰] می باشند(هیرشی، ۱۹۶۹؛ استولی[۴۲۱]، ۲۰۰۵: ۱۱۵-۱۱۶). منظور از تعلق این است که فرد نسبت به افرادی که برایش مهم هستند و با آنان پیوندهای نزدیکی دارد دارای عواطف و احساساتی است که موجب می شود نسبت به قضاوت های آنان و آنچه که درباره رفتارش می اندیشند مراقب باشد، بنابراین، کنترل بزهکاری با تعلقات جوانان نسبت به والدین شان، دوستان صمیمی و افراد مهم دیگر پیوند می خورد. منظور از تعهد، به سرمایه گذاری هایی اشاره دارد که فرد در جامعه انجام داده است. هرچه قدر سرمایه گذاری های مردم در تحصیلات، سوابق شغلی و سایر دارایی های خود بیشتر باشد، دلیل بیشتری دارند که همنوا باشند تا بتوانند از دستاوردهای خود محافظت کنند. بنابراین، به خاطر از دست ندادن سرمایه گذاری های خود، از قانون پیروی نموده و از بزهکاری و جرم اجتناب می کنند. منظور از شمول و درگیری این است که وقت و انرژی افراد محدود است و لذا افراد بیشتر مشغول فعالیت های متعارف زندگی مانند کار، درس و یا زندگی خانوادگی هستند، بنابراین فرصت کمی دارند که در اعمال بزهکارانه مشارکت نمایند. اما کسانی که وقت آزاد بیشتری دارند، فرصت بیشتری برای انجام دادن رفتارهای بزهکارانه دارند. منظور از اعتقاد و باور، وفاداری فرد به ارزش ها و اصول اخلاقی یک جامعه می باشد. بدین ترتیب، فرد به این باور می رسد که قواعد و قوانین حاکم بر جامعه صحیح است و خود را ملزم به پیروی از آنها می داند. بنابراین، هرچه شخص کمتر به هنجارهای عادی معتقد باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که هنجارها را نقض و مرتکب رفتار بزهکارانه شود(احمدی، ۱۳۸۴؛ شومیکر، ۱۳۸۹؛ ممتاز، ۱۳۸۱؛ طالبان، ۱۳۸۳).
در دهه های اخیر گاتفریدسون و هیرشی (۱۹۹۰) با طرح نظریه خود-کنترلی[۴۲۲]، رابطه ویژگیهای شخصیتی فرد را با انحراف، بزهکاری و آسیب های اجتماعی مورد بررسی قرار داده­اند. آنان در تبیین ماهیت جرم، به جای جرم مفهوم مجرمیت[۴۲۳] را مطرح نمودند که به تمایل شخص به ارتکاب جرم برمی گردد. مجرمیت به عنون بخشی از ویژگی شخصیتی فرد ارتباط معناداری با میزان خودکنترلی وی دارد. اشخاص با خودکنترلی ضعیف در جستجوی کامروایی آنی بوده و به دنبال راه های ساده و آسان برآوردن امیال و آرزوهای شان هستند. رفتارهای انحرافی مانند کسب پول بدون کار، رفتار جنسی بدون ازدواج و ارتکاب رفتار جنایی به دلیل هیجان انگیز و پرشوق و شعف و مخاطره­آمیز بودن آن از فعالیت های افراد با خودکنترلی پایین است(احمدی، ۱۳۸۴: ۹۳).
بر اساس نظریه­ همنشینی افتراقی، رفتار انحرافی آموختنی است و در فرایند رابطه با افراد دیگر، به ویژه در گروه ­های کوچک و غیررسمی آموخته می شود. ساترلند با طرح نظریه­ همنشینی افتراقی، رفتار انحرافی را براساس یادگیری اجتماعی تبیین می کند(همان: ۹۴-۹۵). یادگیری به عنوان وسیله برقراری ارتباط و تعامل با محیط و کسب اداها، تعاملات کلامی، روش‌ها و الگوهای متفاوت زندگی نقش مهمی در نظریه او دارد(محسنی،۱۳۸۶: ۷۲). همنشینی افتراقی بر این پیش فرض بنا شده است که رفتار انحرافی موروثی نیست و به همان روشی یاد گرفته می شود که هر رفتار دیگری آموخته می شود. در فرایند یادگیری، معاشران فرد قواعد حقوقی را به عنوان امور مناسب یا نامناسب تعریف می کنند و فرد این تعاریف را از آنان یاد می­گیرد. فرد به دلیل اینکه در معرض تعاریفی قرار می گیرد که قانون شکنی را بر احترام به قانون ترجیح می دهند، بزهکار یا جنایتکار می شود. واضح است که همه مردم با این گونه تعاریف برخورد دارند، اما مسأله­ اساسی میزان برخورد است(احمدی، ۱۳۸۴: ۹۵). فرد در صورتی تبدیل به بزهکار و کجرفتار می شود که تعاریف موافق قانون شکنی فراوانی بیشتری از تعاریف مخالف قانون شکنی داشته باشند. فراوانی معاشرت از نظر دفعات وقوع، مدت، ارجحیت و شدت می تواند متفاوت باشد(ممتاز، ۱۳۸۱: ۹۱).
ساترلند معتقد است انواع الگوهای درستکاری و انحراف اجتماعی در جامعه وجود دارد، اما توزیع آنها و احتمال برخورد افراد با آنها به نظارت اجتماعی بستگی دارد. برای مثال، هنگامی که به علت مهاجرت و تحولات شهرنشینی، جابه جایی مکانی و اجتماعی و بیگانگی در جامعه­ شهری گسترش می یابد، احتمال بیشتری وجود دارد که فرد با الگوهای انحراف اجتماعی برخورد کند و آنها را بیاموزد. در حالی که این احتمال در اجتماعات کوچک که در آنها نظارت اجتماعی شدید است، کمتر وجود دارد(احمدی، ۱۳۸۴: ۹۵-۹۶).
نظریه­ یادگیری اجتماعی[۴۲۴] بندورا[۴۲۵] برای تبیین مهارت های اجتماعی به عنوان متغیر مستقل اصلی انتخاب شده است. این نظریه مجموعه ­ای از مشاهدات و اصول، درباره رشد طبیعی و یادگیری رفتار اجتماعی است. براساس این نظریه، رفتارهای اجتماعی حاصل آمیزه­­ای از مشاهده­ اعمال دیگران و پیامدهای طبیعی اعمال خود فرد است. نظریه­ یادگیری اجتماعی متکی بر کارهای اولیه­ اسکینر[۴۲۶] درباره اثر پیامدهای مثبت و منفی(شرطی شدن عامل[۴۲۷]) بر رفتار است(بلاک و همکاران[۴۲۸] ، ۱۳۹۱: ۸۸).
بندورا در نظریه­ خود بیان می­ کند که رفتار در نتیجه­ کنش متقابل بین شناخت و عوامل محیطی به وجود می آید، یعنی مفهومی که تأثیر متقابل نامیده می شود(احمدی، ۱۳۸۴: ۹۴). از نظر وی، تمامی رفتارها به جز رفلکس­های اولیه مانند پلک زدن آموختنی هستند. این یادگیری از طریق مدل­سازی و تقلید رفتارهای بزرگسالان مانند والدین، معلمان یا همسالان صورت می­گیرد. کودکان در دوران کودکی مانند والد همجنس خود راه می­روند و صحبت و رفتار می­ کنند. اما بعدها گویش همسالان خود را یاد می­گیرند و در صحبت از آنها پیروی می­ کنند(هارجی و همکاران، ۱۳۹۲: ۱۴).
دومین عنصر اصلی نظریه­ بندورا، تقویت­هایی است که دیگران در قبال رفتارهای فرد بروز می­ دهند. به عنوان مثال، والدین برخی از رفتارهای کودکان را تشویق می­ کنند و برخی دیگر را نادیده گرفته و تشویق نمی­کنند. به طور کلی، کودکان رفتارهایی را که جهت انجام­شان تشویق شده باشند، یاد می­گیرند و انجام می­ دهند. بنابراین، بازخورد نقش تعیین­کننده ­ای در عملکرد مؤثرتر دارد(همان: ۱۴).
بندورا با اشاره به یادگیری رفتارهای انسان از طریق مشاهده و در طول فرایند الگوسازی، بر الگوسازی پرخاشگری در سه موقعیت اجتماعی زیر تأکید دارد:
۱- محیط خانواده: پرخاشگری در محیط خانواده، طیفی از اشکال و گونه­ های مختلفی را به خود می­پذیرد که بدرفتاری با کودکان در یک سوی آن قرار دارد، و نگرش­ها و گفتارهای پرخاشگرانه­ی والدین در سوی دیگر. به نظر بندورا، در همین عرصه­ تربیتی است که کودکان با شدت تمام در معرض نمونه­هایی روشن و زنده از قهر و اجبار و پرخاشگری قرار می­گیرند، و عمل والدین آن نمونه­ها را به عنوان شیوه ­های مطلوب حل اختلاف و اظهار تمایلات و خواسته ­ها به آنان معرفی می­ کند.
۲- خرده­فرهنگ­ها: به نظر او، برخی خرده­فرهنگ­ها افراد خود را به پرخاشگری و رفتار خشن ترغیب نموده و خوراکی غنی از پرخاشگری و پاداش­های فراوانی را برای پرخاشگرترین اعضای خود ارائه می­ دهند.
۳- الگوهای نمادین: بندورا بخش عمده­ای از تأثیر الگوهای نمادین بر پرخاشگری را به رسانه­های جمعی و به ویژه تلویزیون نسبت داده است(لبیبی، ۱۳۸۷: ۵۶-۵۷).
در آموزش مهارتهای اجتماعی پنج اصل از نظریه­ یادگیری اجتماعی اقتباس شده است: مدل سازی یا سرمشق دهی، تقویت، شکل دهی، پرآموزی و تعمیم.
مدل سازی یا سرمشق دهی[۴۲۹] شامل فرایند یادگیری مشاهده ای است که در آن شخص مهارت­اجتماعی جدید را با مشاهده­ فرد دیگری یاد می گیرد که آن مهارت را اجرا می کند. درمان­گران در آموزش مهارت های اجتماعی اغلب مهارت های اجتماعی خاصی را به شکل نقش بازی کردن انجام داده، توجه شرکت کنندگان را به این فرایند جلب و مراحل اختصاصی مهارت هایی را که نمایش داده می شود، بررسی می کنند. رهبران گروه از سرمشق دهی در جریان اجرای نقش ها برای نشان دادن مهارت های اجتماعی استفاده و سپس درمان­جویان آنها را با اجرای نقش تمرین می کنند. بنابراین، یادگیری از طریق مشاهده­ رفتار رهبران گروه برای موفقیت آموزش مهارت­ های اجتماعی بسیار مهم است. قدرت مدل سازی یا سرمشق دهی در این است که خیلی از درمان­جویان در تغییر دادن رفتارشان براساس بازخورد کلامی دیگران با مشکل مواجه اند، اما می توانند پس از مشاهده­ مهارت های سرمشق داده شده رهبران گروه ها رفتارشان را تغییر دهند(بلاک و همکاران، ۱۳۹۱: ۸۸).
تقویت[۴۳۰] یعنی پیامدهای مثبت رفتار که احتمال رخداد دوباره آن را افزایش می دهد. دو نوع تقویت وجود دارد: تقویت مثبت[۴۳۱] و تقویت منفی[۴۳۲].
تقویت مثبت شامل فراهم کردن پیامد ارزشمند یا مطلوب مانند تحسین کردن یا پول دادن به دنبال یک رفتار است. تقویت منفی شامل حذف کردن یا کاهش دادن برخی از محرک­های ناخوشایند مثل انتقاد یا اضطراب در پی یک رفتار است. تقویت مثبت به شکل تحسین رهبران و سایر شرکت کنندگان در گروه آموزش هم برای تقویت تلاش های گروه و هم برای تقویت عملکرد مؤلفه های خاصی از مهارت های اجتماعی به کار برده می شود. در هر جلسه­ مهارت های اجتماعی، خود رهبران یا سایر افراد گروه مقدار زیادی بازخورد مثبت درباره عملکرد مهارت های اجتماعی خاص مطرح می کنند تا به هریک از اعضای گروه کمک شود سطح مهارت خود را افزایش دهند. سطح بالای تقویت مثبت در گروه های مهارت اجتماعی و اجتناب مطلق از تحقیر یا انتقاد، شرکت در گروه را به تجربه­ یادگیری­ای لذت بخش و عاری از تهدید تبدیل می کند(همان: ۸۹).
با تمرین کردن و به دست آوردن مهارت بیشتر در تعامل های اجتماعی، اضطراب درمان­جویان در حضور دیگران کاهش می یابد و نوعی تقویت منفی برای کاربرد مهارت های اجتماعی جدید فراهم می شود(همان: ۸۹).
شکل دهی[۴۳۳] شامل تقویت مراحل متوالی در جهت رسیدن به هدف مطلوب یا مورد نظر است. یادگیری بیشتر مهارت هایی که در آموزش مهارت های اجتماعی تدریس می شود، برای درمان­جویان در یک جلسه دشوار و بسیار پیچیده است. اگر مهارت های پیچیده به مراحلی از مؤلفه های تشکیل دهنده آنها تقسیم و طی چند جلسه هربار یکی از آنها آموزش داده شود، مهارت های اجتماعی کارآمد را می توان به تدریج و به مرور شکل دهی کرد(همان: ۸۹).
توانایی شکل دهی تغییرات تدریجی در مهارت های اجتماعی درمان­جویان نیازمند توجه خاص رهبران گروه حتی به جزیی ترین و ظاهراً کم اهمیت­ترین تغییر در رفتارها است. اگر این تغییرات جزیی به طور خاص تقویت شود پیشرفت های بیشتری به دست خواهد آمد و می توان کار با سایر مؤلفه های رفتار را آغاز کرد. مربیان مهارت های اجتماعی با انتخاب نگرش شکل دهی متوجه می­شوند که تغییر در رفتار اجتماعی به تدریج و به مرور با دادن تشویق فراوان در هر مرحله اتفاق می­افتد(همان: ۸۹).
پرآموزی[۴۳۴] شامل فرایند تمرین مکرر یک مهارت تا جایی است که شکل خود به خودی یا اتوماتیک پیدا کند. در آموزش مهارت های اجتماعی درمان­جویان به طور مکرر مهارت های اجتماعی مورد نظر را از طریق اجرای نقش در گروه و همچنین انجام دادن تکالیف خانگی در خارج از گروه تمرین می کنند. با وجود این، آشنایی با مهارت های اجتماعی خاص برای یادگیری کافی نیست. هدف رهبران، فراهم کردن فرصت تمرین یک مهارت برای اعضای گروه به آن اندازه ای است که استفاده از آن مهارت در موقعیت های مناسب به امری عادی تبدیل شود. به این دلیل تمرین های رفتاری و اجرای نقش اغلب در آموزش مهارت های اجتماعی برای تسهیل پرآموزی به کار می رود(همان: ۹۰).
تعمیم[۴۳۵] شامل انتقال مهارت های آموخته شده در یک موقعیت به موقعیت جدید است. البته برای اینکه آموزش مهارت های اجتماعی مؤثر واقع شود، باید درمان جویان هم مهارت های اجتماعی خاص را یاد بگیرند و هم بتوانند آنها را در رویارویی های طبیعی به کار ببرند. تعمیم مهارت های اجتماعی آزمون نهایی آموزش مهارت های اجتماعی است، بنابراین روش های آموزش مهارت ها به گونه ای طراحی می شود که توانایی اعضای گروه در انتقال مهارت های آموخته شده در جلسه به موقعیت های بیرونی به حداکثر برسد(همان: ۹۰).
۳-۵- مدل مفهومی پژوهش
مطابق با نظریه های مطرح شده در چارچوب نظری منتخب، مدل مفهومی ما برگرفته از نظریه کنترل اجتماعی(ریکلس، هیرشی، گاتفریدسون و هیرشی)، نظریه همنشینی افتراقی(ساترلند) و نظریه یادگیری اجتماعی (بندورا) می­باشد. در نظریه­ کنترل اجتماعی، عوامل فردی و اجتماعی مانند خودپنداره، دلبستگی و تعلق، تعهد، مشارکت، باور و خود-کنترلی به عنوان بازدارنده های درونی و بیرونی مورد بررسی قرار می گیرند. در نظریه­ همنشینی افتراقی، معاشرت فرد با دوستان بزهکار و همچنین نظارتی که والدین بر روی رفتارهای فرزندان دارند، بحث می شود. مهارت های اجتماعی و ارتباطی نیز به عنوان رفتاری که از طریق تعامل با دیگران آموخته می شود و در رابطه با رفتارهای پرخطر نقش بازدارندگی دارد، مطرح است. ارتباط بین این سه نظریه به این شرح است که وجود کنترل های فردی و اجتماعی(براساس نظریه کنترل اجتماعی) نقش بازدارندگی مهارت های اجتماعی را تقویت می کند، به علاوه، از آنجا که این کنترل ها به وسیله­ عواملی مانند خانواده، نظام آموزشی و مذهب صورت می­گیرد، این نهادها می توانند در درونی کردن مهارت های اجتماعی به افراد جامعه نقش پررنگی داشته باشند. به عبارت دیگر، نقطه مشترک کنترل اجتماعی و مهارت های اجتماعی، درونی کردن آن­ها توسط عوامل جامعه پذیری است. از طرف دیگر، هم نظریه­ همنشینی افتراقی ساترلند و هم یادگیری اجتماعی بندورا بر یادگیری رفتارهای اجتماعی(چه منفی و چه مثبت) تأکید می ورزند. بنابراین، مهارت های اجتماعی مطابق با نظریه­ یادگیری اجتماعی آموختنی بوده، رفتارهای پرخطر نیز مطابق با نظریه­ همنشینی افتراقی از طریق تعامل با دوستان بزهکار یاد گرفته می شوند. لذا ارتباط بین نظریه­ کنترل اجتماعی و مهارت های اجتماعی براساس نقش عوامل جامعه پذیری در درونی کردن رفتارهای اجتماعی(مانند تعهد، باور و مهارت های اجتماعی) و بازدارنده بودن هم کنترل های اجتماعی و فردی و هم مهارت های اجتماعی، و ارتباط بین همنشینی افتراقی و مهارت های اجتماعی براساس مقوله­ی یادگیری تبیین می گردد. مطابق با چارچوب نظری و براساس مطالب ذکر شده در بالا، قضایای پژوهش به این ترتیب می باشد:
۱- هرچه قدر میزان کنترل اجتماعی بر روی جوانان بیشتر باشد، احتمال کمتری وجود دارد که آنها به رفتارهای پرخطر روی آورند.
۲- هر چه قدر میزان بهره مندی جوانان از انواع مهارتهای اجتماعی و ارتباطی بیشتر باشد، احتمال کمتری وجود دارد که آنها به رفتارهای پرخطر روی آورند.
۳- هرچه قدر میزان کنترل اجتماعی بر روی جوانان بیشتر باشد، احتمال می رود از مهارت­ های اجتماعی و ارتباطی بیشتری برخوردار باشند.
۴- هرچه قدر میزان همنشینی افتراقی جوانان با دوستان بزهکار کمتر باشد، احتمال کمتری وجود دارد که آنها به رفتارهای پرخطر روی آورند.
۵- هرچه قدر میزان همنشینی افتراقی جوانان با دوستان بزهکار کمتر باشد، احتمال می رود از مهارت­ های اجتماعی و ارتباطی بیشتری برخوردار باشند.
۶- هرچه قدر میزان کنترل اجتماعی بر روی جوانان بیشتر باشد و از مهارت های اجتماعی و ارتباطی بیشتری برخوردار باشند، احتمال کمتری وجود دارد که آنها به رفتارهای پرخطر روی آورند.
۷- هرچه قدر میزان همنشینی افتراقی جوانان با دوستان بزهکار کمتر باشد و از مهارت های اجتماعی و ارتباطی بیشتری برخوردار باشند، احتمال کمتری وجود دارد که آنها به رفتارهای پرخطر روی آورند.
کنترل اجتماعی
مهارت های اجتماعی و ارتباطی
همنشینی افتراقی
شکل ۳-۱۶- مدل مفهومی پژوهش
۳-۶- مدل تجربی پژوهش
مدل تجربی دربرگیرنده­ی ارتباط بین متغیرهای مستقل و وابسته­ی پژوهش می باشد. در این مدل، متغیرهای جمعیت شناختی و اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل که هم بر روی مهارتهای اجتماعی و ارتباطی و هم بر روی متغیر رفتار پرخطر تأثیرگذارند، آورده شده اند. همچنین با توجه به چارچوب نظری منتخب، متغیرهای دلبستگی و تعلق، تعهد به هنجارها، مشارکت، باور به اصول اخلاقی، خودپنداره و خود-کنترلی به منظور عملیاتی کردن نظریه کنترل اجتماعی و همنشینی با دوستان بزهکار و نظارت والدین بر فرزندان برای عملیاتی کردن نظریه همنشینی افتراقی آورده شده است. متغیر مستقل اصلی هم که مهارتهای اجتماعی و ارتباطی می باشد در ده بعد آورده شده، به عنوان متغیر مستقل اصلی، اثر آن بر روی رفتار پرخطر مورد آزمون قرار می گیرد. مهارت های اجتماعی و ارتباطی از طرف دیگر به عنوان متغیر وابسته در رابطه با متغیرهای زمینه ای، متغیرهای اخذ شده از کنترل اجتماعی و همنشینی افتراقی عمل می کند. در رابطه با متغیر وابسته یعنی رفتارهای پرخطر، مواردی مانند رانندگی خطرناک، رفتار خشونت آمیز، تمایل و اقدام به خودکشی، مصرف سیگار و قلیان، مصرف الکل و مواد مخدر، رابطه با جنس مخالف و رفتار پرخطر فضای مجازی به عنوان مؤلفه­ های رفتار پرخطر مورد سنجش قرار می گیرد.
دلبستگی به خانواده و دوستان، تعهد به هنجارها، ، مشارکت، باور به اصول اخلاقی، خودپنداره،
خود-کنترلی
کنترل اجتماعی
مهارتهای اجتماعی و ارتباطی
مهارت کلامی، مهارت غیرکلامی، مهارت ارتباط با جنس مخالف، مهارت جرأت ورزی، مهارت همکاری، مهارت خودگردانی، مهارت مقابله ای، مهارت گذران اوقات فراغت، مهارت قانونمداری، مهارت درک اجتماعی و شناسایی ارزش های جامعه
سن، جنسیت، تحصیلات،
وضعیت تأهل، قومیت،
نوع مسکن، طبقه اجتماعی، ساختار خانواده، درآمد
خانوار، گذران اوقات فراغت،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




در این روش، ابتدا به عملکرد ژنوتیپها در محیطهای مختلف رتبه میدهیم، به طوری که به کمترین عملکرد ژنوتیپ در هر محیط رتبهی یک و به مقدار بیشترِ عملکرد ژنوتیپ در هر محیط بیشترین رتبه داده میشود، سپس برای هر ژنوتیپ در سرتاسر محیطها، میانگین رتبه و انحراف معیار رتبه محاسبه میگردد؛ به این صورت که میانگین رتبه ها را محاسبه نموده، واریانس هر ردیف را به دست میآوریم، جذر واریانس معادل انحراف معیار رتبه است، در نهایت مجموع انحراف معیار رتبه و میانگین رتبه معادل میانگین مجموع رتبه است. ژنوتیپهایی که دارای میانگین رتبهی کمتری هستند، پایدارترند و عملکرد بالاتری دارند (زارعی، ۱۳۸۵).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
برای انجامِ تجزیّه پایداری از نرماَفزارهایِ SPSS 16، IRRISTAT، STATISTICA و MSTAT-C استفاده گردید، محاسبات شاخصهای پارامتری و ناپارامتری نیز با بهره گرفتن از فرمولهای مربوطه در محیطِ EXCEL صورت گرفت.
فصل چهارم
نتایج و بحث
۴-۱- نتایج حاصل از تجزیّه واریانس مرکّب عملکرد
در جدولِ ۴-۱ نتایجِ حاصل از تجزیّه واریانس مرکّب برای عملکرد دانه، مربوط به ۲۰ ژنوتیپ نخود مورد بررسی در هشت محیط، ارائه شده است. در این جدول اثر تیمار -که به اثر ژنوتیپ و محیط شکسته میشود- اثر بلوک و اثر متقابل ژنوتیپ در محیط آورده شده است. طبق نتایج به دست آمده اثر تیمار برای صفت عملکرد دانه در سطح یک درصد معنیدار شد که نشان میدهد، تیمارهای مورد بررسی دارای اختلاف معنیدار هستند.
همچنین اثر ژنوتیپ برای صفت عملکرد دانه در سطح احتمال پنج درصد معنیدار شد؛ این موضوع بیانگر وجود اختلاف معنیدار بین ژنوتیپها از لحاظ صفتِ عملکرد دانه میباشد.
اثر محیط نیز برای صفتِ عملکرد دانه دارای تفاوت معنیداری در سطح یک درصد شد که حاکی از وجود تفاوت بین محیطها بود. وجود اختلاف بین محیطها به علّت تفاوت در خصوصیّات شیمیایی و فیزیکی خاک، میزان بارندگی، درجه حرارت و به طور کلّی تفاوت در عوامل غیر قابلِ کنترلِ محیط بود. بنابراین با توجّه به این مسأله میتوان تجزیّه پایداری عملکرد دانه و بررسی واکنش این صفت به محیطهای متفاوت را انجام داد.
اثر متقابل ژنوتیپ در محیط برای عملکرد دانه در سطح یک درصد معنیدار شد. بنابراین ژنوتیپهای مورد مطالعه برای صفت مذکور در محیطهای مختلف سازگاری متفاوت دارند (جدول ۴-۱).
معنیدار بودن اثر متقابل بدان معناست که اثرات ژنوتیپها از محیطی به محیط دیگر فرق میکند و اگر اثر متقابل ژنوتیپ و محیط معنیدار نباشد، این مطلب لزوماً به آن معنا نیست که مقایسهی بین ژنوتیپها مستقل از محیط است (فرشادفر، ۱۳۷۷). فرشادفر و Shutka در سال ۲۰۰۳، طیّ تحقیقاتی به این نتیجه دست یافتند، با اینکه اثر متقابل ژنوتیپ در محیط برای صفت عملکرد دانه معنیدار بود، تخمین پایداری فنوتیپی برای این صفت مقدور نبود. استفاده از آزمونِ F در تجزیّه واریانس تنها تفاوتهای عمدهی بین ژنوتیپها را بیان میکند، بنابراین عدمِ معنیداری در جدول تجزیّه واریانس به این معنی نیست که تفاوت معنیداری بین ژنوتیپها برای صفت عملکرد دانه وجود ندارد؛ مقایسهی میانگینها برای این صفت، ژنوتیپها را در گروه های مختلف طبقهبندی میکند (فرشادفر و همکاران، ۲۰۰۸). نتایج فوق با نتایج یافته های فرشادفر و همکاران (۲۰۱۲)، یاقوتیپور و فرشادفر (۲۰۰۷) و ذالی و همکاران (۲۰۱۱)، کاملاً مطابقت داشت.
مقادیر میانگین مربعّات مربوط به ۲۰ ژنوتیپ نخود در هشت محیط موردِ بررسی به طور جداگانه در جدولِ ۴-۲ ارائه شده است. همان طور که پیشتر بیان شد مقادیر میانگین مربعّات ژنوتیپ و اثر متقابل ژنوتیپ در محیط در حالت کلّی دارای اختلاف معنیداری بود همچنین مقدارِ میانگین مربعّات ژنوتیپ در محیط (خطّی) نیز دارای اختلاف معنیداری در سطح یک درصد بود، در نتیجه میتوان اظهار نمود که تفاوتِ معنیدار ژنوتیپها نشان دهندهی تنوّع آنهاست. در واقع عملکرد دانهی ژنوتیپها با یک مدل خطّی قابل پیشبینی است، به عبارت دیگر این ژنوتیپها از نظرِ سازگاری، تفاوت ژنتیکی دارند (جدول ۴-۲). همچنین مقدار میانگین مربعّات ژنوتیپها در محیطهای مختلف، برای ژنوتیپهایِ شماره دو، چهار، هشت و ۱۷ در سطح یک درصد و برای ژنوتیپِ ۱۲ در سطح پنج درصد دارای اختلاف معنیداری شد. بنابراین میتوان گفت که ژنوتیپهای مذکور در محیطهای مختلف عملکرد متفاوتی دارند. بقیّهی ژنوتیپها تفاوت غیرمعنیداری در محیطها داشتند.
جدول ۴-۱: تجزیّه واریانس مرکّب صفت اندازه گیری شده (عملکرد دانه)

 

M.S. S.S.% S.S. d.f   S.O.V.
**۲۲۷۱۶   ۳۶۱۱۸۴۴ ۱۵۹   تیمار
*۱۱۹۹۸ ۳۱/۶ ۲۲۷۹۶۲ ۱۹   ژنوتیپ
**۴۱۸۵۷۸ ۱۲/۸۱ ۲۹۳۰۰۴۹ ۷   محیط
n.s3890   ۶۲۲۳۸ ۱۶   بلوک
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]