کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



در غزل:
ای خوش آن روز
ای خوش آن روز که با یار سر و کارم بود / بی سخن با نگهش فرصت گفتارم بود
آن که من بسته زنجیریی مویش بودم / وه، چه خوش بود! که او نیز گرفتارم بود
شب که مهتاب به خلوتگه من می تابید / یار من نیز در اندیشه دیدارم بود
گرچه در خانه من بود زهر گونه چراغ / یاد او شمع شب افروز شب تارم بود
صبح دم نور چو در پنجره ها می خندید / در بَرم خنده به لب بوسه طلب یارم بود
وقت تابیدن خورشید در آیینه آب / روی اونیز در آیینه پندارم بود
حیف و صد حیف که امروز به هیچم بفروخت / آن سیه چشم که یک روز خریدارم بود
گرچه یارم شده امروز دلازارم، لیک / یاد می آرم از آن روز که دلدارم بود…
(مجموعه اشعار، چلچراغ، ای خوش آن روز، صفحه ۲۲۳)
شاعر با اشاره ای به ارتباطات عاشقانه در روزگار وصال، اکنون به ایام فراق گرفتار آمده و از این مهجوری شکوه سر می دهد، ترکیب « بسته زنجیری » کنایه از دیوانه و توصیفی است از ن هایت عشق، مشابه کردن « تابش مهتاب به خلوتگه » را به « در اندیشه دیوار بودن » یار و نیز مشابه کردن« پرتو نور صبحگاهان » را به « لب خندان و بوسه طلب یار »، همچنین « تابش خورشید بر آب » و مانند کردن آن به « روی یار در آینهی خیال » تصاویر ترسیم شدهی شاعرانه ایست که در غزل به منصهی ظهور رسیده است. سپس شکایت از جفای یار در بیت:
حیف و صد حیف که امروز به هیچم بفروخت
آن سیه چشم که یک روز خریدارم بود
که اضافه تشبیهی « سیه چشم » را استعاره از محبوب گرفته است و در اختتام غزل باز اشاره به وفای زنان حتی پس از ترک یار که:
گرچه یارم شده امروز دلازارم، لیک
یاد می آرم از آن روز که دلدارم بود…
ترجیح زن را در یادآوری ایام خوش وصال نشان می دهد. این همه تصاویری بود که از در آمیختن مفاهیم و شاخصه های بیانی در این غزل آفریده شدند.
نمونهی دیگر از بیان فراق و شکوه از هجران یار در بیتی از شعر« موج خیز» مشهود است:
عمری گذاشتی به دلم داغ غم، بیا
تا داغ بوسه نیز به سیما گذاریم
(مجموعه اشعار، مرمر، موج خیز، صفحه ۳۰۹)
در این بیت دوبار واژهی « داغ » به کار گرفته شده که در مصرع نخست، معنای اوج اندوه در ایام فراق از این لغت مستفاد می شود و در مصرع دوم نشان بوسهی وصال به اعتبار طلب باز آمدن یار در مصراع نخست معنایی است که در کاربرد دوم از آن مستفاد می شود.
در این شعر شکوهی عاشقانهی زنی است از بی اعتباری معشوق و بی پاسخ ماندن تلاش های او برای جلب نظر محبوب، عدم باور اظهار عشق، اندیشه نکردن از عمق مهر، اهمیت ندادن به زیبایی های ظاهری و التفات نکردن به احوال زن درون مایهی این غزل است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بر من گذشتی
بر من گذشتی، سر بر نکردی از عشق گفتم باور نکردی
دل را فکندم ارزان به پایت سودای مهرش در سر نکردی
گفتم گلم را می بویی از لطف حتی به قهرش پرپر نکردی
یادت به هر شعر منظور من بود زین باغ پر گل منظر نکردی
هنگام مستی شور آفرین بود لطفی که با ما دیگر نکردی
آتش گرفتم چون شاخ نارنج گفتم، نظرکن! سر بر نکردی
(مجموعه اشعار، مرمر، بر من گذشتی، صفحه ۴۰۸)
از مشخصه های بیانی موجود در شعر آوردن چند استعاره است:
گفتم گلم را می بویی از لطف حتی به قهرش پرپر نکردی
در این بیت « گل » استعاره از وجود زن است یا در مصراع:
دیدی سبویی پر نوش دارم با تشنگی ها لب تر نکردی
« سبو » استعاره از لب است. باز در مصراع:
یادت به هر شعرمنظور من بود زین باغ پر گل منظر نکردی
عبارت « باغ پر گل » استعاره از وجود زن و زیبایی های ظاهری اوست. در بیت:
آتش گرفتم چون شاخ نارنج گفتم، نظرکن! سر بر نکردی
شعله های عشق را که در وجودش زبانه می کشد در سرخی به نارنج های میان شاخ و برگ مانند کرده است.
« بی وفایی به زن، در جامعه همیشه رایج بوده و هست. گاهی از احساس و علاقهی او سوء استفاده می شود و تمام آرزو هایش بر باد می رود. اعتماد او از همهی مردم سلب می شود و تا آخر عمر، از یادآوری چنین بی وفایی، دل آزرده می شود. گاهی متأسف می گردد که چرا عمر گران بهای خویش را در وهمی ناپایدار به هدر داده است.»۱۰
در شعر « نامه » که شاعر ذیل عنوان آن نگاشته است « تا شکست قانون زن شکن»۱۱ شکوه های زنی را می بینیم که همسر او، وی را با داشتن کودکی خردسال ترک گفته و اکنون زن نامه ای از وی دریافت کرده است، و در این اثناء پس از حدیث نفسی از سر شور و مهر، گمان می کند که محتوای نامه اعلام بازگشت همسر و طلب آشتی باشد. لذا پس از گشودن متوجه می شود که قرار است این مهر برای همیشه گسسته شود، به شعر نگاهی کنیم:
نامه
آه، ای پیک، پیک شادی بخش! نامه آورده ای ز همسر من
نامه از او، که روزگاری داشت سایه ی لطف و مهر بر سر من
نامه از اوست، او که از تن او بسترم گرم بود و رویائی
او که از بوسه بر رخم می زد نقش صدگونه عشق و شیدایی
او که می گفت:« دوستت دارم» او که می گفت:« نگسلم پیوند»
او که می گفت:« با وفای تو ام» و که می گفت:« نشکنم سوگند»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 07:49:00 ب.ظ ]




 

بازده دارایی

 

۰٫۱۸۱

 

۰٫۶۸

 

۰٫۲۶

 

۰٫۷۹۲

 

 

 

مقدار ثابت

 

۶٫۰۸

 

۲٫۶۴

 

۲٫۳۰

 

۰٫۰۲۲

 

 

 

آماره F : 17.42

 

معناداری آماره F : 0000/0

 

 

 

ضریب تعیین تعدیل‌شده :۰٫۴۰۶

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با توجه به نتایج نگاره بالا معادله رگرسیونی پس از محاسبه به شکل زیرخواهد بود:
Capital Investmenjt = ۶٫۰۸ ۰٫۳۰۳ Dividendjt ۰٫۰۲۲ RQ jt-1 ۰٫۴۶ (Dividend jt × RQ jt-1) ۱٫۳۹ Size 0.069 TobinQ .018 SdCFO + 0.241 SdSale 8.71 SdCapital 2.86 Tangibility 0.290 LEV 0.084 CFO 0.028 Age + 0.978 Cycle + 0.721 Cash + 0.181 ROA +
در ارتباط با تحلیل ضرایب مدل که نتایج در نگاره (۴-۱۵) مشخص است با بررسی سطح معناداری آماره t هر یک از متغیرها نشان می­دهد که کیفیت گزارشگری باعث نمی شود که اثر منفی تقسیم سود کاهش یابد به عبارتی هیچ رابطه معنی داری وجود ندارد.به عبارتی دیگر فرضیه صفر رد نمی شود . فرضیه مقابل نیز رد می شود.
در مورد متغیرهای کنترلی لازم به ذکر است که از بین دوازده متغیر کنترلی که در این مدل وجود دارد پنج متغیر از جمله اندازه شرکت، نسبت کیوتوبین، انحراف معیار سرمایه گذاری، دارایی ثابت مشهود و چرخه عملیاتی شرکت نیز معنی‏دار هستند و دیگر متغیرهای کنترلی معنی‏دار نیستند. همانطوری که نگاره (۴-۱۵) نشان می‏دهد متغیر های اندازه شرکت، نسبت کیوتوبین و دارایی های ثابت مشهود رابطه مثبتی با کل سرمایه گذاری دارند و انحراف معیار سرمایه ­گذاری و چرخه عملیاتی شرکت رابطه ای منفی دارند که این رابطه ها نیز با احتمال ۹۵ درصد معنی‏دار هستند. ولی در بین متغیرهای کنترلی دیگر ممکن رابطه­ای منفی یا مثبت وجود داشته باشد ولی ضریب برآوردی این متغیرها معنی‏دار نیستند.
در آزمون معنی­داری مدل ، فرضیه صفر به این شکل تعریف می­ شود که همه ضرایب رگرسیون مدل یکجا برابر صفر است و فرضیه مقابل آن به مخالف صفر بودن حداقل یکی از ضرایب اشاره می­ کند . F اعتبار کلی مدل را نشان می­دهد. با توجه به نتایج منعکس‌شده در نگاره(۴-۱۵) نشان می­دهد که F محاسبه‌شده از F نگاره بزرگ‌تر است(۵%>P)، پس می­توان گفت این مدل با احتمال ۹۵ درصد معنی­دار است. به عبارتی دیگر می­توان گفت که این مدل از اعتبار بالایی برخوردار است..همچنان با توجه به سطح معنی­داری آماره t در مورد مقدار ثابت و ضریب متغیرهای مستقل ، که کمتر از ۵% می­باشند ، می­توان معناداری ضرایب را اثبات نمود. و همچنین ضریب تعیین این مدل ۴۰٫۶ درصد می­باشد که این عدد نشان می­دهد که ۴۰٫۶ درصد مقدار متغیر وابسته توسط متغیر مستقل تبیین می­ شود.
با توجه به برآورد این دو مدل نتایج نشان می دهد که اثر منفی کیفیت گزارشگری بر آثار سیاست های تقسیم سود، در شرکتهای سرمایه گذاری در طرح های R&D نسبت به سرمایه گذاری سرمایه ای انجام شده بیشتر است اما بدلیل اینکه ضرایب آنها معنی دار نیستند نمی توان این فرضیه تایید کرد.
۴-۱۰-۳ آزمون فرضیه سوم پژوهش
فرضیه سوم این پژوهش به قرار زیر است:
اثر منفی کیفیت گزارشگری بر آثار سیاست های تقسیم سود، در شرکتهای در حال رشد نسبت به دیگر شرکت ها قوی تر است
از لحاظ آماری این رابطه به شرح زیر می‏باشد:
کیفیت گزارشگری مالی، تاثیر منفی تقسیم سود را کاهش نمی دهد. H0:
کیفیت گزارشگری مالی، تاثیر منفی تقسیم سود را کاهش می دهد. H1:
برای آزمون فرضیه سوم همانطور که در فصل سوم شرح داده شد می بایست براساس نسبت کیوتوبین هر ساله شرکت هایی که نسبت کیو توبین آنها از میانه بیشتر است را جزء شرکت های با رشد بالا و سایر شرکت را جزء شرکت های با رشد پایین طبقه بندی می شوند. و بدین منظور در ادامه مدل را در هر پرتفوی آزمون می شود. در ادامه نتایج حاصل از ازمون مدل هر پرتفوی(رشد بالا و رشد پایین) شرح داده می شود.
پایان نامه
۴-۱۰-۳-۱ مدل اول شرکت های با رشد بالا
با توجه به اینکه مدل داده ­ها از نوع تلفیقی می باشد برای آزمون این فرضیه روش مورد استفاده داده ­های تلفیقی و مدل GLS می­باشد که نتایج مدل به قرار زیر است.
نگاره ۴-۱۶ مدل تلفیقی برای کیفیت گزارشگری مالی، تاثیر منفی تقسیم سود را کاهش می دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:49:00 ب.ظ ]




 

اکثریت سهامداران تمایل دارند که کرده اند،خود حق اظهارنظر داشته باشند.

 

سهامداران با مشخصه راهبرد خروج به جای راهبرد اظهارنظر

 

 

 

جدول ۲-۱ ویژگی های سیستم های حاکمیت شرکتی
یکی از پژوهش های با اهمیت در زمینه حاکمیت شرکتی و سیستم های آن در سطح بین المللی توسط لاپورتاو همکاران در سال ۲۰۰۸ انجام شده است . آنها روابط بین سیستم های قانونی و حاکمیت شرکتی را برای یک جامعه آماری متشکل از ۴۹ کشور دنیا را بررسی کردند. یافته های تطبیقی آنها حاکی از آن است که سیستم قانونی فرانسه کمترین سطح حمایت از سرمایه گذار و سیستم قانونی ایالات متحده امریکا و انگلستان بیشترین سطح حمایت از سرمایه گذار را داره هستند و سیستم قانونی آلمان و کشورهای اسکاندیناوی در بین این دو سیستم قرار دارند . آنها هم چنین ساختار مالکیت ده شرکت مالی بزرگ را برای کشور های مورد مطالعه خود، از جمله کشور های آسیای جنوب شرقی مورد بررسی قرار دارند و شواهد آنان به طور کامل موید مدل درون سازمانی برای بسیاری از کشورهای جنوب شرقی آسیا با مشخصه مالکیت متمرکز بود .
دانلود پایان نامه
۶-۲- بررسی عوامل موثر در گرایش به سیستم های درون سازمانی و برون سازمانی
بر اساس تحقیقات انجام شده، عوامل اساسی که منجر به سیستم ها و قوانین حاکمیت شرکتی مختلف در کشورها می شود به شرح زیر است:

 

 

  • چارچوب های قانونی

 

 

متون زیادی در مورد مقایسه بین المللی سیستم های حاکمیت شرکتی وجود دارد. لاپورتا و همکاران در سال ۱۹۹۷ ارتباط بین سیستم های قانونی و حاکمیت شرکتی را در ۴۹ کشور نمونه مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند که از بین سیستم های قانونی مرسوم (انگلیسی/ فرانسوی/ آلمانی و اسکاندیناوی) کشورهایی که قانون مدنی (قانون نوشته) دارند، به ویژه کشورهایی که سیستم قانونی آنها ریشه فرانسوی دارد، در مقایسه با کشورهایی که دارای قانون مبتنی بر عرف هستند، حمایت های ضعیف تری از سرمایه گذاران انجام می دهند و بازارهای سرمایه آنها کمتر توسعه یافته است. در کشورهای با قانون مبتنی بر عرف، قانون براساس قضاوت ها و آرای دادگاه ها شکل می گیرد، در حالی که در کشورهای با قانون مدنی، تنظیم کنندگان قانون نقشی حیاتی ایفا می کنند. در کشورهای با قانون مبتنی بر عرف حقوق سرمایه گذاران بهتر حمایت می شود و وجود تفاوت در میزان حمایت قانونی از سرمایه گذاران سبب تفاوت در ساختار مالکیت، تصمیمات مالی شرکتی و توسعه بخش بانکی خواهد شد
همچنین قوانین حاکمیت شرکتی کشورهایی چون انگلستان، استرالیا، کانادا، نیجریه و کنیا به شدت بر حمایت از حقوق سهامداران تاکید می کند، ضمن اینکه ایالات متحده آمریکا قانون حاکمیت شرکتی خود را تحت عنوان ساربنیز اکسلی (SOX) در سال ۲۰۰۲ با اهداف اصلی ارتقای مسئولیت پذیری شرکتی، افزایش افشای عمومی و بهبود کیفیت و شفافیت گزارشگری مالی و حسابرسی به منظور حمایت از سهامداران تدوین و تصویب کرد
به علاوه طبق تحقیق لاپورتا و همکاران، اجرای قانون در کشورهای دارای قانون مبتنی بر عرف به طور معمول محکمتر و سختگیرانه تر از کشورهایی چون فرانسه، یونان، ایتالیا، آرژانتین و برزیل است که ریشه قانون مدنی رومی/ لاتین دارند. به هر حال، در صورتی که قوانین حمایت از سهامداران ضعیف باشد، سرمایه گذاران می توانند با بزرگ شدنِ خود بر قوانین ضعیف حمایت از سهامداران، چیره شوند و ضعف قانون را در این زمینه پوشش دهند. در این رابطه زمانی که ایتالیا سهامداران عمده زیادی داشت، اصلاحاتی را در راستای تقویت حمایت از سرمایه گذاران و سهامداران جزء انجام داد تا ضرورتی به نگهداری سهام عمده نباشد و رشد اقتصادی افزایش یابد. ضمن اینکه دولت مجارستان نیز در سال ۲۰۰۴ چنین روشی را تعقیب کرد.
ملاحظه می شود که کیفیت سیستم های قانونی ملی، با قوانین قوی حمایت از سرمایه گذاران که به طور معمول با بازارهای سرمایه وسیعتر و عمیق تر، سهامداران پراکنده تر و تخصیص بهینه تر منابع مالی همراه و در ارتباط است ایجاد استانداردهای حاکمیت شرکتی را تسهیل می کند.
حاکمیت شرکتی به دلایل زیر حائز اهمیت است:

 

 

  • چارچوبی را برای ایجاد اعتماد بلندمدت میان شرکت ها و تهیه کنندگان خارجی سرمایه فراهم می کند.

 

 

 

  • با منصوب کردن مدیرانی که بانک تجربیات و ایده های جدید هستند، تفکر استرات‍‍‍ژیک را به صدر شرکت هدیه می‌کند.

 

 

 

  • مدیریت و نظارت بر ریسک جهانی پیش روی شرکت را منطقی می سازد.

 

 

 

  • با تقسیم فرایند تصمیم گیری، اتکای به مدیران ارشد و مسئولیت آنان را محدود می سازد.

 

 

تحقیقات نشان می دهد که حاکمیت شرکتی می تواند باعث بهبود استاندارد ها در تجارت تشویق سرمایه گذاری خارجی و منجر به بهبود امور اجرایی توسط شرکت ها گردد.(تدبیر،۱۳۸۵،۵۰)
۷-۲- دیدگاه های مختلف درمورد حاکمیت شرکتی
دو الزام برای سیستم حاکمیت شرکتی اثر بخش وجود دارد: خرد وکلان. در سطح خرد باید مطمئن شویم که سازمان در جهت اهدافش در حال حرکت است. بنابراین اگر فرض سنتی آنگلو-آمریکا[۴۴] در مورد واحد تجاری( افزایش ارزش سهام داران) را دنبال کنیم، حاکمیت شرکتی خوب ابزاری است برای اطمینان از اینکه تصمیمات در جهت افزایش ارزش سهام داران اتخاذ و اجرا می شود. مهمتر اینکه در این فرض باید مدیران ریسک مربوط به سهام داران را کاهش دهند( که همان پاسخگویی مدیران است) در حالی که خود مدیران باید ریسک پذیر باشند تا بتوانند ارزش مربوط به سهام داران را افزایش دهند( کیسی و رایت، ۱۹۹۳). اگر هدف شرکت تغییر یافته و منافع دینفعان همانند کارکنان و اعتبار دهندگان و غیره را نیز در بر گیرد فقط هدف تغییر یافته ولی مکانیزم های لازم نیازمند تغییر نمی باشد. حاکمیت شرکتی در سطح کلان به اعتقاد آلن گریسپان[۴۵] رئیس هیئت مدیره ذخایر دولت فدرال"تخصیص اثر بخش منابع ملی به صورت بهینه” است. بنابراین منابع تامین شده چه از طریق بدهی و چه از طریق سرمایه به سمت فعالیتهای دارای بازده هدایت می شود. تجربیات اخیر آمریکا درمورد شرکتهای وردکام و انرون بیانگر این نکته است که اگر شکستها در سطح شرکت جدی باشد آنگاه تخصیص نابهینه منابع در کوتاه مدت به دلیل ضربه زدن به اعتماد عمومی دارای نتایج بلندمدت خواهد شد .(کیسی و همکاران،۲۰۰۵)
۲۶
کیسی و همکاران(۲۰۰۵) متوجه چهار دیدگاه درمورد حاکمیت شدند: دیدگاه مالی(نماینده-کارفرما)، دیدگاه بلندمدت بازار، دیدگاه ذی نفعان و دیدگاه سوءاستفاده از قدرت مدیریت.
۲-۷-۱ دیدگاه مالی(نماینده- کارفرما)
دیدگاه اصلی با پیروی از تحقیق جنسن و مکلینگ[۴۶](۱۹۷۶) حاصل شد که دو عامل مدیران غیر اجرایی(غیر موظف) و حق رای سهام داران را به عنوان ابزاری که تامین کنندگان منابع برای محافظت از منافع خود مورد استفاده قرار می دهند، بررسی کرده بودند. جنسن و مکلینگ نمونه ای از ۱۰۰% مدیران- مالکانی را در نظر گرفتند که سود سرمایه را تقسیم کرده بودند. بنابراین قیمت سهام سهامداران اصلی کاهش می یافت، در حالی که انگیزه ای برای ایجاد ارزش برای سهام داران نیز وجود نداشت. در غیاب هرگونه کنترل بر روی رفتار مدیران- مالکان، قیمت سهام نیز کاهش می یافت. این موضوع باعث بوجود آمدن ابزاری جهت کنترل رفتار مدیریت شد که به نام مکانیزمهای حاکمیت شرکتی شناخته می شوند. برقراری این مکانیزمها تا جایی ادامه دارند که منافع نهایی آنها با هزینه های نهایی آنها برابر شود. بر اساس این دیدگاه بازارهای کارآمد می توانند حاکمیت شرکتی موثری را ایجاد کنند.
پذیرش دیدگاه مالی به این معنا است که بازارهای کار وسرمایه(فاما[۴۷]،۱۹۸۰) به عنوان مهمترین کنترل بر عملکرد مدیران است. در این دیدگاه بازارهای سرمایه با عملکرد مناسب،گرایش به سمت حل مشکلات حاکمیتی در سطح خود داشته و با هدایت منابع به سمت مدیرانی که بهترین ترکیب از ریسک و بازده را به کار گرفته اند از رسیدن به اهداف سطح کلان و تخصیص بهینه منابع اطمینان حاصل می شود.
۲-۷-۲ دیدگاه بلندمدت بازار
در دیدگاهی مخالف کسانی که بازارهای سرمایه را به دلیل دید کوتاه مدت آن بازارها، دارای نقص می دانند بیان می دارند که چانه زنی بین مالکان و تامین کنندگان منابع باعث ایجاد حاکمیت موثر نمی شود. بر این اساس مدیران کمتر در طرح های بلندمدت سرمایه گذاری می کنند. بنابراین هزینه سرمایه بیشتری ایجاد شده و بسیاری از سرمایه گذاریهای بلندمدت کنار گذاشته می شود.
طرفداران دیدگاه بازار بلندمدت حداکثر کردن ارزش مربوط به سهام داران را هدف نمی دانند. آنها نتیجه گرفتند که با دیدگاه بازارهای سرمایه ممکن است اهداف سطح کلان حاکمیت شرکتی حاصل نشود چرا که با تغییر هدف سرمایه گذاری به کوتاه مدت، رشد بلندمدت دچار اختلال می شود. در این دیدگاه اعتقاد بر این است که با جدا کردن مدیران از فشار بازارهای سرمایه می توان در بلندمدت نیز سهامداران را به انتفاع رساند. بنابراین آنها اعتقاد دارند که باید برخی از ذینفعان را در حاکمیت شرکتی دخالت دارد البته نه با این هدف که به آنها منافع بیشتری رساند بلکه اینکه آنها باعث به وجود آمدن منافع بیشتر در طرح های بلندمدت خواهند شد.
۲-۷-۳ دیدگاه ذینفعان
طرفداران دیدگاه ذینفعان می گویند که دیدگاه آنگلو-آمریکا بسیار محدود است و باید گسترش یابد تا منافع دیگر گروه ها همانند کارمندان و غیره را در برگیرد. این ذینفعان منافعی در شرکت دارند که تداوم این منافع منوط به دوام و گسترش شرکت می باشد. در این دیدگاه عدم تامین منافع ذینفعان به شکست در سطح خرد خواهد رسید. (دلیری و الوانی ، ۱۳۹۲)
۲-۷-۴ دیدگاه سوءاستفاده از قدرت مدیریت
سرانجام دیدگاه دیگری بیان می دارد که حاکمیت شرکتی باید به گونه ای باشد تا آسیب ناشی از سوءاستفاده از قدرت مدیران را محدود نماید. طرفداران این دیدگاه می گویند که پیگیری منافع سهامداران و یا ذینفعان به عنوان بالاترین هدف شرکت، ممکن است با رفتار مدیران از بین برود. بر این اساس مدیران ممکن است دست به فعالیتهایی بزنند که نادرست بوده و پیش بینی نتایج آن در آن زمان غیر ممکن باشد. مکانیزمهای حاکمیت می تواند برای انعکاس اصول شفافیت، ارائه و افشا و همچنین مسئولیت پاسخگویی به کار رود ولی باید به صورت دوره ای مورد بازبینی قرار گیرد. زمانی که مدیرعامل[۴۸] شرکت از قدرت خود سوءاستفاده نماید باعث بوجود آمدن ناکارآیی در سطح خرد می شود ولی اگر شرکت بسیار بزرگ باشد آنگاه در سطح کلان نیز دچار مشکل خواهیم شد.
در طراحی سیستمهای حاکمیت باید تمامی ذینفعان را در نظر گرفت. بهترین گزینه برای مالکان این است که معیارهای کنترل را به نحوی طراحی کنند که با همسو کردن منافع مدیران و ذیتفعان، عملکرد شرکت به کاراترین حالت ممکن تبدیل شود. تئوری ذینفعان بیان می دارد که شرکتها باید به گروه های مختلف ذینفع توجه داشته باشد تا اینکه بر اساس دیدگاه سنتی فقط به سرمایه گذاران توجه نماید(فریمان،۱۹۸۴ و گیبسون،۲۰۰۰). این گروه های مختلف شامل مشتریان، تامین کنندگان، کارمندان، جامعه و سهامداران همگی در شرکت ذینفع می باشند. بنابراین طرفداران این دیدگاه ادعا می کنند که برای حاکمیت موثر باید نمایندگان گروه های ذینفع در هیئت مدیره حضور داشته باشند. در نتیجه این تئوری بر نقش مکانیزمهای غیر تجاری مانند نیاز به تعین اندازه هیئت مدیره بهینه و نیاز به طراحی کمیته های خاص تاکید می نماید. این گونه ساختارها باعث ایجاد کمیته هایی همچون کمیتههایارزشزا(مثلهیئتمدیره)وکمیتههایکنترل(مثلکمیتهحسابرسی)خواندشد (حساس یگانه،۱۳۸۶،۱۴-۱۰)
۲-۸ کمیته های فرعی هیئت مدیره
به منظور نظارت دقیق عملیات شرکت، هیئت مدیره باید کمیته های مختلفی را جهت بهبود کارایی و اثر بخشی عملیات خود ایجاد کند. هر یک از اعضای هیئت مدیره متناسب با تخصص خود می تواند رئیس یا عضو این کمیته ها باشد. باید توجه داشت که هیئت مدیره متشکل از اعضای موظف و غیر موظف است. اعضای غیر موظف افرادی هستند که استقلال بیشتری نسبت به اعضای موظف دارند و چون وظیفه اجرایی در شرکت ندارند بر رفتار و تصمیمات مدیران اجرایی نظارت داشته تا آنان در جهت منافع سهامداران حرکت نمایند. در ادبیات حاکمیت شرکتی بر استقلال مدیران غیر موظف به معنای نداشتن هیچگونه روابط با اهمیت تجاری و اثرگذار در وظایف نظارتی با شرکت می باشد. بدین منظور باید حداقل سه کمیته راهبردی شامل کمیته های انتصاب، پاداش و حسابرسی به عنوان ستاد هیئت مدیره تشکیل گردند. لازم به ذکر است که در نظامنامه های حاکمیت شرکتی کشورهای مختلف تفاوتهایی در تعداد مدیران موظف و غیر موظف(ترکیب هیئت مدیره) وجود دارد. بنابراین تفاوتهایی نیز در تعداد اعضای کمیته ها مشاهده می شود:
۲-۸-۱ کمیته انتصاب( نام نویسی)
این کمیته اشخاص ذیصلاح را برای مدیریت ارشد شرکت یافته، همچنین صلاحیت نامزدهای هیئت مدیره را بررسی می کند. در سیستم قدیمی حاکمیت، مدیر عامل اشخاصی را که خود صلاح می دانست برای عضویت در هیئت مدیره در جلسه مجمع عمومی نامزد کرده، به سهامداران معرفی می نمود. بطور معمول آنها نیز رای آورده و پس از آن تابع مدیر عامل بودند. مدیر عامل نیز بدون ترس از افراد حاضر در هیئت به دلخواه عمل می نمود. معمولا اکثریت اعضای این کمیته، افراد غیر موظف هستند و صلاحیت نامزدها را بررسی و به سهامداران اعلام می نمایند.
۲-۸-۲ کمیته پاداش
این کمیته وظیفه دارد تا دستمزدها و پاداشهای اعضای هیئت مدیره و مدیریت ارشد را با توجه به منافع سهامداران تعیین نماید. زمانی که سیستم آنگلو-آمریکا بیان داشت که باید برای همسویی منافع مدیران و مالکان، پاداشهایی برای آنها در نظر گرفته شود، ابتدا پاداشها بر اساس سود شرکت در نظر گرفته شد. این موضوع حتی اگر باعث دستکاری سود توسط مدیریت نشود باعث دید کوتاه مدت مدیران می شود و در بلندمدت سهامداران متضرر خواهند شد. پس از آن برنامه های بلندمدت پاداش مطرح گردید. این برنامه هااگر جه باعث دید بلندمدت مدیران می شود ولی پیچیدگی آن باعث می شود تا روابط بین این گونه پاداشها و عملکرد مدیران نامشخص بماند کما اینکه در بسیاری از شرکتهایی که دچاربحران شدند مدیران از اختیار خرید سهام زیادی برخوردار بودند و زمانی که از شرکت خارج می شدند پاداشهای زیادی را به خود اختصاص می دادند که به “خداحافظی طلایی” معروف شده بود. در زمان سقوط انرون میزان اختیار خریدهای مدیران در حدود ۹۶ میلیون سهم(۱۳% سهام عادی) بود. دو نکته مهم قابل اشاره است: اول، اختیار خریدها اکثرا به ضرر شرکت نیست و کم هزینه ترین راه پاداش مدیران است تا اینکه کاهنده حقوق صاحبان سهام باشد. دوم، در قضیه انرون مشخص شد که زیاد بودن تعداد اختیار خریدها باعث افزایش انگیزه در دستکاری سود شده بود. مشخص شده است که مدیران ارشد انگیزه زیادی در بالا بردن قیمت سهام برای استفاده از اختیار خریدها دارند.(کیسی و همکاران، ۲۰۰۵)
۳۰
در مرحله بعد با بهبود حاکمیت شرکتها کمیته ای ایجاد گردید که مهمترین وظییفه آن تعیین سیاستها و روش های پاداش مدیران و در نهایت نیز تعیین میزان پاداش مدیران بر اساس عملکرد آنها می باشد.
۲-۸-۳ کمیته حسابرسی
این کمیته ۳ وظیفه اساسی به شرح زیر دارد:

 

 

  • اطمینان یافتن از صحت گزارشهای مالی

 

 

 

  • اطمینان یافتن از کفایت کنترلهای داخلی و مدیریت ریسک شرکت

 

 

 

  • انتخاب حسابرسان مستقل برای شرکت

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:49:00 ب.ظ ]




یکی از مکانیسم­های کلیدی که از طریق آن ذهن آگاهی روی خودگردانی[۱۷۳] اثر می گذارد از طریق ایجاد جدایی بین خود (برای مثال، من، عزت نفس، خود انگاره) و رویدادها، هیجانات و تجربیات می­باشد. هدف اعمال مبتنی بر ذهن آگاهی آموزش افراد برای مشاهده محرک درونی و بیرونی بصورت عینی و ایجاد فرا آگاهی[۱۷۴] می­باشد. به همین صورت ، اکثر آموزش ذهن آگاهی شامل ملاحظه، بررسی و نام گذاری محرک بدون ارزیابی یا اختصاص معنی به آنها می­باشد، این مساله افراد را به این نتیجه می­رساندکه بین خودشان (خوداندیشی) و افکار ، هیجانات و تجربیات­شان فاصله ایجاد کنند. این فرایند همچنین بصورت “عدم تمرکز” توصیف می شود که در آن شخص “افکار را بعنوان رویدادهایی در ذهن نظر می­گیرد تا ضرورتاً بازتاب واقعیت یا خودبینی صحیح” (سنویل[۱۷۵] و همکاران، ۲۰۱۰). هنگامی که درگیری فرد در موقعیتی منفی بالا باشد، مردم احساس می­ کنند ارزش خود آنها تحت حمله قرار گرفته است اما هنگامی که نفس از رویدادها جدا باشد رویدادهای منفی از خود جدا شده و کمتر تهدیدآمیز می شوند (گلمن[۱۷۶] و همکاران، ۲۰۰۰).
پایان نامه - مقاله
به این دلیل که ذهن آگاهی منجر به جدایی فکر از هیجان شده، و به این دلیل که واکنش خودکار را کاهش می­دهد، افرادی که ذهن آگاهی را تمرین می­ کنند در نشخوار[۱۷۷] فکری کمتری درگیر می­شوند، که این مساله آنها را به بهتر از عهده رویدادهای تنش زا برآمدن نایل می­ کند (برودریک[۱۷۸]، ۲۰۰۵). تحقیق نشان داده است که افرادی که در برنامه ­های ذهن آگاهی شرکت کردند نشخوار فکری کمتری را در واکنش به رویدادهای زندگی گزارش کردند (مکود[۱۷۹] و همکاران، ۲۰۰۴). کورکوران و همکاران (۲۰۱۰) فرض کردند که، مراقبه ذهن آگاهانه آگاهی فراشناختی را افزایش می­دهد ونشخوار فکری را با رهایی از قیدوبند فعالیت­های شناختی کاهش می­دهد وظرفیت­های توجه را ازطریق منابع موجود درحافظه کاری افزایش می دهد، این منابع شناختی در جهت راهبردهای تنظیم هیجانی موثر هدایت می شوند.
۲-۵-۲- انعطاف پذیری
تحقیقات نشان می دهد که مراقبه ذهن آگاهی مردم را قادر می سازد تا انعطاف پذیری شناختی[۱۸۰] بیشتری داشته باشند و واکنش خودکار[۱۸۱] کمتری نشان دهند (مور و مالینوسکی[۱۸۲]، ۲۰۰۹؛ سیگل، ۲۰۰۸). یک گروه از شواهد رو به گسترش نشان می­دهد که ذهن آگاهی نقش عمده­ای در انعطاف پذیری در واکنش درمحدوده گوناگونی از موقعیت­های ارتباط میان فردی موثراست (بیشاب و همکاران، ۲۰۰۴ ؛ لاکی و همکاران، ۲۰۰۷). بائر (۲۰۰۳) پذیرش را به عنوان کیفیت اصلی همه برنامه ­های بالینی مبتنی بر ذهن آگاهی توصیف کرده است. بر خلاف دیگر رویکردهای بالینی که بر تلاش برای تغییر همه نشانه های ناخوشایند تأکید می­ کنند، رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی تکنیک­های مختلفی را برای افزایش پذیرش محرک نامطلوب یا دردناک آموزش می­ دهند. این پذیرش، شرکت کنندگان در برنامه ­های ذهن آگاهی را تشویق می­ کند تا با ناخوشی­های اجتناب ناپذیر سازگار شوند و از رفتارهای اجتنابی و احتمالاً آسیبزننده پیش­گیری کنند.
براون و همکاران (۲۰۰۷) پی بردند که ذهن آگاهی بطور معکوسی با عصبانیت ارتباط دارد. در سطح عصب شناسی، تحقیق FMRI توسط کریسول، وی، اسین برگر و لیبرمن[۱۸۳] (۲۰۰۷) انجام شد، آن ها پی بردند که سطوح بالاتر ذهن آگاهی با فعالیت بیشتر در بخش پیش پیشانی مغز[۱۸۴] ارتباط دارد که به کنترل واکنش و انعطاف پذیری کمک می­ کند.
۲-۵-۳- اثرات بین فردی
از طریق آگاهی فراشناختی که توسط ذهن آگاهی ایجاد می­ شود، افراد می­توانند ظرفیت درک فرایند­های هیجانی درونی خود را افزایش دهند، که می ­تواند به آنها کمک کند تا فرایند­های هیجانی سایرین را بهتر درک کند (تیزدل و همکاران، ۲۰۰۲). تحقیقات اجتماعی نشان می­دهد که ظرفیت ما برای هم­سو شدن با سایرین تا حدی بستگی به دانش ما از ذهن خود و وضعیت درونی ما دارد ( سیگل، ۲۰۱۰). ذهن آگاهی توانایی ما را برای تحمل هیجانات در خودمان و سایر افراد افزایش می­دهد ( تیبزد[۱۸۵]، ۲۰۰۹ ). تحقیقات بین ذهن آگاهی و رضایت­مندی زناشویی رابطه مثبت را نشان می­ دهند ( بارپی و لانگر[۱۸۶]، ۲۰۰۵).
۲-۶- تعریف فراشناخت
ذهن انسان همواره درگیر انبوهی از پرسشها بوده است. یکی از مهمترین آنها پرسش درباره این است که فرد درباره دانستن چه می داند، پرسشی که جواب آن ما را به سمت مفهومی به نام فرا شناخت[۱۸۷] رهنمون می­سازد . این مفهوم در روانشناسی هم قبل از اینکه این اسم را به آن بدهند کاربرد داشته است. هری هارلو[۱۸۸](۱۹۶۰) اولین بار مفهوم یادگرفتن یادگیری[۱۸۹] را در یک رشته آزمایش با میمون ها بکار برد. در این آزمایش میمون ها وادار می­شدند تا مسائلی را که به آنها داده می­شد حل کنند. یافته جالب هارلو این بود که میمون ها هرچه مسائل بیشتری حل می­کردند در حل مسئله[۱۹۰] تواناتر می­شدند، یعنی میمون ها یاد می­گرفتند که چگونه یاد بگیرند (سیف، ۱۳۸۳).
سه موج اصلی پژوهش در این مورد وجود دارد نخستین موج به طورمستقیم یا غیرمستقیم از نظریه پیاژه[۱۹۱]  پژوهش­های مربوط به آن  برخاسته است. پیاژه(۱۹۳۰) معتقد بود که کودکان باخود مرکز بینی شناختی تحول را آغاز می­ کنند. یعنی در آغاز آنها نمی­دانند که چشم اندازهای مفهومی، ادراکی و عاطفی مختلفی وجود دارد. در نتیجه به طور طبیعی قادر به درک این نیستند که خودشان چنین  چشم اندازی دارند یا دیگران، و اینکه ممکن است چشم انداز خودشان با دیگران متفاوت باشد. حتی پس از اینکه از وجود چشم اندازهای مختلف وتفاوت­های آنها آگاه می­شوند، توانایی تمییز بین چشم انداز خودشان از چشم انداز سایرین را به تدریج به دست می­آورند.
موج دوم در برگیرنده نظریه و پژوهش درباره رشد و تحول فرا شناختی کودکان است وآغاز آن به اوایل دهه۱۹۷۰برمی­گردد. فراشناخت در این دیدگاه، شامل دانش درباره ماهیت افراد به عنوان شناسنده، درباره مهارت تکالیف شناختی و راهبردهای حل تکالیف[۱۹۲] است. اغلب مطالعات فراشناختی به فراحافظه کودکان، به ویژه به دانش آنها درباره راهبردهای حافظه واستفاده از آنها مربوط است.
موج سوم، به عنوان نظریه تحول ذهن در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. پژوهشگران نظریه ذهن می­کوشند دریابندکه کودکان درباره وجود و رفتار انواع مختلف وضعیت­های ذهن چه می­دانند واینکه کودکان درباره رابطه علی وضعیت­های ذهن بادروندادهای ادراکی، بروندادهای رفتاری وسایرجنبه­های ذهن چه می دانند. برای مثال، آیاخردسالان می­دانند چه نوع باوری نادرست است؟ یا آنهامی­دانندکه تمایلات ارضا نشده موجب احساسات منفی شده وتلاش­های رفتاری خاصی را برای ارضای این تمایلات برمی انگیزند (فلاول، ۱۹۹۹). با وجود این، آنچه به عنوان دانش فرد درباره ذهن وکارکردهای آن مطرح است موضوعی است که درقلمرو روانشناسی شناختی، درچهارچوب فراشناخت موردبحث قراردارد.
همچنین تفکر صوری پیاژه آشکارا ماهیتی فراشناختی دارد. چراکه مستلزم تفکر در باب گزاره ها، فرضیه ­ها و احتمالات متصور است. پیاژه به این عملیات، عملیات درجه دوم[۱۹۳] یا عملیات به‌توان ۲ می‌گوید. اینهلدر و پیاژه[۱۹۴] (۱۹۵۸) درباره عملیات درجه دوم بیشتر توضیح داده‌اند. مفهوم عملیات درجه دوم ویژ‌گی افکارصوری را دارد و فراتر از عملیات برعملیات درجه اوّل است و به سیستم عملیات استنتاجی ـ قیاسی[۱۹۵] مربوط میشود، مثل عملیاتی که امکان‌پذیر است. بنابراین، عملیات درجه اوّل که فکر کردن درباره یک واقعیت خارجی است، می‌تواند وسیله‌ای برای افکار درجات بالاتر بشود تا الزاماً نه چیزی که واقعیت دارد، بلکه چیزی که ممکن است، کشف شود. «افکارصوری تفکردرباره افـکار[۱۹۶] است». بـا توجه به این توضیحات، فلاول[۱۹۷](۱۹۷۷) چنین می‌نویسد: ”راه دیگر پی‌بردن به این مفهوم این است که عملیات صوری یک نوع «فراتفکر» است، یعنی تفکر درباره افکار.“
اما این اصطلاح، یعنی فراشناخت، نخستین بار توسط فلاول در سال ۱۹۷۹ مطرح شد. فلاول قبلا هم اصطلاح فراحافظه را مطرح کرده بود و این اصطلاح را بر اساس آن عنوان کرد. معمولاً فراحافظه[۱۹۸] به دانش حافظه و فعالیتهای حافظه‌ای و فراشناخت به دانش شناخت و کنترل فعالیت­های شناختی گفته می‌شود. امّا اگر حافظه «به کاربردن شناخت» تعریف شود این تمایز از بین می‌رود که در این صورت می‌توان فراحافظه را دانش به کاربردن شناخت تعریف کرد که همان فراشناخت است (هاکر[۱۹۹]، ۱۹۹۸).
فراشناخت به دانش فرد درباره نظام شناختی خود، و چگونگی کنترل آن گفته می‌شود. از نظر لغوی، پیشوند “فرا” به معنی ارتقاء و بالارفتن و فراشناخت به‌ معنی اطلاع و تسلط بر شناخت، و دانش درسطحی بالاتراست. بنابراین فراشناخت، شناختی است ورای شناخت و تفکرعادی، و به آگاهی فرد از شناخت، یادگیری و نحوه تفکرخود اطلاق می‌شود. (سیف، ۱۳۸۳). برک[۲۰۰] (۲۰۰۰) نقش فراشناخت را به گونه زیرتوضیح داده است: “برای اینکه نظام خبرپردازی با اثربخشی کامل عمل کند، باید ازخودش آگاه باشد.
فکرکردن می‌تواند درباره آنچه شخص می‌داند باشد (دانش فراشناخت[۲۰۱])، می‌تواند درباره آنچه شخص درحال انجام دادن آن است باشد (مهارتهای فراشناختی[۲۰۲])، یا می‌تواند درباره حالت شناختی واحساس شخصی باشد(تجربه فراشناختی[۲۰۳]). برای اینکه بتوانیم بین افکار فراشناختی و افکار دیگر تمایز قایل شویم، لازم است که منبع افکار فراشناختی را بررسی کنیم. افکار فراشناختی از واقعیت خارجی نشأت نمی‌گیرد ومنبع آن به بازنمایی‌های ذهنی شخص ازآن واقعیت مربوط می‌شود که می‌تواند شامل آنچه باشد که شخص می‌داند، اینکه چطورکار می‌کند، واحساسی که شخص درباره‌ انجام تکلیف دارد. بنابـراین، فـراشناخـت به تفـکردربـاره افـکار، شنـاخت شناخت، یا دانش و شناخت درباره پدیده شناخت توصیف شده است (فلاول، ۱۹۸۸؛ زیمرمن، ۱۹۹۸، به نقل ازمتحدی، ۱۳۸۶). بنـابـراین، فـراشناخت شامل کنترل فعال و تنظیم فعالیت­های شناختی برای دستیابی به اهداف شناختی است.کنترل و تنظیم می‌تواند به شکل چک کردن، برنامه‌ریزی کردن، انتخاب واستنباط (براون وکمبینو[۲۰۴]،۱۹۷۷)، ازخـود سـؤال کـردن، درون نـگری (براون، ۱۹۷۸) و تفسـیرفعالیت­های یادگیری (فلاول وولمن[۲۰۵]، ۱۹۷۷) باشد.
کلو[۲۰۶](۱۹۸۲) دو مورد را به فعالیت­های فکری فراشـناختی نسبت می‌دهد: ۱٫ شخص درباره فعالیت­های فکری خود دانش دارد. ۲٫ شخص می‌تواند فعالیت­های فکری خود راکنترل ومنظم کند. پاریس و وینوگارد[۲۰۷] (۱۹۹۰) معتقدند که محققان دو ویژگی اصلی فراشناخت را شناخته‌اند: «ارزیابی شناخت[۲۰۸] خود و مدیریت شناخت [۲۰۹]خود». ارزیابی شناخت خود شامل دانش شخص ازدانش و استعدادهای خود وحالات احساسی خود ازدانش، استعدادها، انگیزه و ویژ‌گی‌ها به‌عنوان یادگیرنده است. به ارزیابی شناخت خود و مدیریت شناخت خود «فراشناخت درعمل» گفته می‌شود؛ یعنی فعالیت­های ذهنی که موجب حل بهترمسئله می‌شود. برای تمرکز برارزیابی شناخت خود و مدیریت شناخت خود لازم است یادگیرنده در مدیریت ساخت دانش خود به‌ طور فعال دخالت کند.
فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است. این مفهوم در برگیرنده دانش (باورها)، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت یا کنترل می­ کند (موسس و بیرد[۲۱۰]، ۲۰۰۲). همچنین فراشناخت را می­توان به معنی آگاهی فرد از فرایند تفکرخود و توانایی­اش برای کنترل این فرایند دانست (کاگیر و گلو[۲۱۱]، ۲۰۰۷؛ دیسوت و ازسوی[۲۱۲]، ۲۰۰۹؛ هاکر و دونلوسکی، ۲۰۰۳). فراشناخت یک مدل شناختی است که در یک سطح بالاتر فعالیت می­ کند و برپایه نظارت و کنترل قراردارد (افکلیدز[۲۱۳]، ۲۰۰۱).
۲-۷- تأثیر فراشناخت بر شناخت
گمان می رود که مهارت­ های فراشناختی نقش مهمی در انواع فعالیت­های شناختی از جمله رد و بدل کردن اطلاعات بصورت کلامی، ترغیب کلامی، درک و فهم مطالب خوانده شده، نوشتن، فراگیری زبان، ادراک، توجه، حافظه، حل مسئله، شناخت اجتماعی، اشکال مختلف خود آموزی و کنترل خود بازی می­ کند. فراشناخت و مفاهیم وابسته به آن در میدان­های روانشناسی شناختی، روانشناسی شخصیت، پیری شناسی[۲۱۴]، روانشناسی تربیتی، رشد شناختی کودک و روانشناسی بالینی به کار گرفته شده است. امروزه فراشناخت و وابستگان مفهومی آن در روانشناسی و تعلیم و تربیت بسیار مطرح هستند (فلاول، ۱۹۸۸).
راهبردهای شناختی راه­های یادگیری هستند. درقیاس با آنها راهبردهای فراشناختی تدبیرهایی هستند برای نظارت برخبرپردازی راهبردها و راهبردهای فراشناختی وهدایت آنها دمبو(۱۹۹۴) در مقایسه این دو راهبرد بایکدیگرگفته است، برحسب نظام شناختی به ما کمک می کنند تا اطلاعات تازه رابه منظور پیوند دادن با اطلاعاتی که می­دانیم و برای ذخیره سازی در حافظه درازمدت آماده سازیم. راهبردهای شناختی ابزارهای لازم برای یادگیری محتوا هستند، اما راهبردهای فراشناختی بر راهبردهای شناختی اعمال کنترل می­ کنند و به آنها جهت می­ دهند. به سخن دیگر، می توان به یادگیرندگان راهبردهای شناختی زیادی را آموزش داد، اما اگر آنان از مهارت­ های فراشناختی لازم که می­گوید در یک موقعیت معین کدام راهبرد یا استراتژی شناختی مورد استفاده قرارگیرد و چه وقت باید تغییر استراتژی داد بی بهره باشند هرگز یادگیرندگان موفقی نخواهند شد. بنابراین، راهبردهای شناختی وفراشناختی باید با هم کار کنند.
فلاول (۱۹۷۹) نیز راهبردهای شناختی و فراشناختی را با هم مقایسه کرده و دراین باره گفته است که یادگیرندگان ماهر راهبردهای شناختی را به خدمت می­گیرند تا به پیشرفت شناختی دست یابند و از راهبردهای شناختی استفاده می­ کنند تا برآن پیشرفت نظارت و کنترل داشته باشند. گود وبرافی[۲۱۵] (۱۹۹۵) نیز در توضیح آگاهی فراشناختی آن را انتخاب هوشیارانه[۲۱۶] راهبردهای مناسب، نظارت براثربخشی آنها، اصلاح غلط­ها، درصورت لزوم تغییرراهبردها و جانشین ساختن آنها با راهبردهای جدید دانسته اند.
۲-۸- دیدگاهای فراشناخت
۲-۸-۱- دیدگاه فلاول
به نظر فلاول (۱۹۸۸) فرایندهای فراشناختی دارای دو جنبۀ مستقل اما مرتبط با یکدیگرند: دانش فراشناختی و تجربه فراشناختی
الف: دانش فراشناختی
به نظر وی، دانش فراشناختی ناظر بر بخشی از دانش اکتسابی آدمی است که به امور شناختی مربوط می‌شود. این دانش عبارت است از مجموعه‌ آگاهی‌ها و باورهایی که به مرور از طریق تجربه در حافظه بلندمدت اندوخته می‌شوند و ارتباطی به سایر حیطه‌های علمی یا عملی ندارند، بلکه به ذهن یا عمل آن مربوط می‌شوند (کدیور، ۱۳۸۲). به نظر فلاول (۱۹۸۸)، برخی از دانش فراشناختی، اظهاری[۲۱۷] است مثل دانش فرد مبنی بر اینکه حافظه‌ ضعیفی دارد و برخی نیز روشی[۲۱۸] است مثل دانش فرد در مورد زمان و نحوه‌ی کمک به حافظه‌ی ضعیف خود با بهره گرفتن از فهرست خرید یا دیگر ابزارهای کمکی خارجی، علاوه بر این، فلاول (۱۹۸۸) دانش فراشناختی را به سه بخش دیگری تحت عنوان دانش مربوط به اشخاص، دانش مربوط به تکالیف[۲۱۹] و دانش مربوط به راهبردها تقسیم بندی کرده است. از این نظر، دانش مربوط به اشخاص شامل دانش و باورهایی است که انسان درباره‌ دیگران به عنوان موجوداتی که بر اساس شناخت پردازش می‌کنند، کسب می‌کنند.
همانطور که گفته شد فلاول فراشناخت را به عنوان آگاهی از اینکه فرد چگونه یاد می گیرد، آگاهی از چگونگی استفاده از اطلاعات موجود برای رسیدن به یک هدف، توانایی قضاوت دربارۀ فرایندهای شناختی در یک تکلیف خاص، آگاهی از اینکه چه راهبردهایی را برای چه هدفها یی مورد استفاده قرار دهد، ارزیابی  پیشرفت خود در حین عملکرد و بعد از اتمام عملکرد تعریف کرده است (فلاول و میلر، ۱۹۹۸؛ به نقل از عبا باف،۱۳۸۷).
دانش فراشناختی به دانش یا باور درباره اینکه چه عوامل و متغییرهایی و به چه شیوه­ هایی روی جریان یا پیامدهای تلاش شناختی اثر می­گذارد اشاره دارد. به عبارت دیگر دانش فراشناختی به آن بخشی از دانش انسان اشاره دارد که به امور شناختی مربوط است.فلاول دربارۀ دانش فراشناختی به سه مؤلفۀ زیر اشاره کرده است:
الف- اطلاع فرد از نظام شناختی خود: این مؤلفه به دانش فرد در مورد آنچه باید دربارۀ یادگیری و پردازش اطلاعات بداند، اشاره دارد و شامل اطلاعاتی مثل توانایی­های حافظه، مراحل حافظه[۲۲۰]، انواع حافظه[۲۲۱] و ظرفیت آنها، نحوه بررسی مطالب و فرآیندهای کنترل[۲۲۲] کننده است. اطلاع از توانایی­های حافظه و برآورد درست این توانایی­ها می تواند به فرد در اکتساب، نگهداری و استفاده درست از آنچه یاد گرفته است، کمک کند.
ب- اطلاع فرد از تکلیف: اطلاع فرد از تکلیف شامل دانش دربارۀ ماهیت تکلیف، نوع، کیفیت و چگونگی تکلیفی است که قرار است فرد با آن درگیر شود. از آنجا که عدم کارآیی حافظه، بیش از هر چیز به فقدان توجه در شروع کار برمی گردد، اگر مطالب در ابتدای پردازش با دقت انتخاب نشده باشد، یادآوری آن نیز با اختلال مواجه خواهد شد. به منظور پردازش صحیح اطلاعات، یادگیرنده باید بتواند از توانایی­های خود در آن زمینه آگاهی پیدا کند.
ج- اطلاع فرد از راهبردها: این مؤلفه به آگاهی از راهبردهای شناختی[۲۲۳] و فراشناختی و اینکه فرد بداند چه وقت و کجا، از چه راهبردی می تواند استفاده کند، اشاره دارد. اطلاع از راهبردهایی که در مراحل گوناگون نگهداری و بازیابی اطلاعات به کار می رود (سازماندهی، مرور ذهنی، تمرکز و…) می تواند در امر اکتساب و یادآوری مؤثر باشد (سواسون[۲۲۴]، ۱۹۹۰، به نقل از؛ امینی، ۱۳۸۶).
ب. تجربه فراشناختی
فلاول (۱۹۸۸) در توضیح تجربه‌ فراشناختی عنوان می‌کند که این تجربه ناظر بر تجاربی شناختی یا عواطفی است که به یک اقدام شناختی مربوط می‌شوند. در این میان می‌توان به تجارب کاملاً آگاهانه‌ای که به سادگی قابل بیان هستند به عنوان نمونه‌ای از تجارب فراشناختی اشاره نمود. با این حال، این تجارب همیشه شامل تجارب آگاهانه نیستند بلکه گاهی تجارب کمتر آگاهانه را نیز شامل می‌شوند. نکته حائز اهمیت این است که این تجارب از جهت محتوا می­توانند مختصر یا مفصل، ساده یا پیچیده باشند. علاوه بر این، تجارب شناختی، ممکن است هر زمان، قبل از یک تلاش شناختی، در طول آن، یا بعد از آن رخ دهند. با این حال، تجارب شناختی نشان می‌دهند که افراد در مواجهه با یک موقعیت شناختی در کجای اقدام شناختی قرار دارند و چه نوع پیشرفتی کرده‌اند و می‌کنند و احتمالاً خواهند کرد. به ویژه آنکه این تجارب در موقعیت‌هایی رخ می‌دهند که انتظار می‌رود فرد به بازبینی و تنظیم آگاهانه و دقیق شناخت خود ناگزیر باشد (همان).
تجربه فراشناختی یا فرایندهای تنظیم و کنترل، یکی دیگر از فرایندهای فراشناختی است که فرایندهای تفکر فرد را در موقعیت یادگیری هدایت می کند. کنترل کننده­ های فراشناخت یا خود تنظیمی عبارتند از:
الف- برنامه ریزی[۲۲۵]: برنامه ریزی مستلزم تعیین هدف برای مطالعه، انتخاب راهبردهای مناسب و تنظیم منابعی است که بر عملکرد یادگیرنده تأثیر می­گذارد. دمبو[۲۲۶](۱۹۹۴، به نقل از سیف، ۱۳۸۳) درباره اهمیت این نوع راهبرد فراشناختی می­گوید: دانش آموزان و دانشجویان موفق آنهایی نیستند که سر کلاس حاضر می­شوند، به درس گوش می دهند، یادداشت برداری می­ کنند و منتظر می­شوند تا معلم تاریخ امتحان را اعلام کند. بلکه کسانی هستند که زمان لازم برای انجام تکلیف را پیش بینی می­ کنند درباره تحقیقاتی که باید انجام دهند اطلاعات کسب می­ کنند به هنگام ضرورت گروه ­های کاری تشکیل می­ دهند و از سایر رفتارهای خود نظم دهی استفاده می­ کنند. دانش آموزان و دانشجویان موفق یادگیرندگانی فعالند نه منفعل.
ب- راهبرد نظارت[۲۲۷]: این مؤلفه شامل پیگیری و توجه به هنگام خواندن متن، سؤال کردن از خود دربارۀ موضوعات و نظارت کردن بر سرعت و زمانی است که خواندن یک متن نیاز دارد. این راهبرد به یادگیرنده کمک می کند تا هر زمان که به مشکلی برمی خورد به سرعت آنرا تشخیص دهد و در جهت رفع آن بکوشد. دمبو (۱۹۹۴، به نقل از سیف، ۱۳۸۳) می­گوید: شما مشغول مطالعه و آماده شدن برای امتحان درس زیست شناسی هستید. از خود درباره این درس سؤال­هایی می­پرسید و متوجه می­شوید که بعضی قسمت­ های کتاب را خوب نفهمیده اید، روش خواندن و یادداشت برداری شما برای این قسمت مفید و مؤثرنبوده است. لازم است از راهبرد دیگری استفاده کنید.
ج- راهبرد تنظیم[۲۲۸]: این راهبرد به دانش آموزان کمک می­ کند تا چگونگی مطالعه خود را اصلاح کنند، دوباره مرورکنند و نقایص درک و فهم خود را برطرف نمایند (کدیور،۱۳۸۲). این راهبرد باعث انعطاف پذیری رفتار یادگیرنده می­ شود و به او کمک می­ کند هر زمان که لازم باشد روش و سبک یادگیری خود را تغییر دهد. دمبو(۱۹۹۴، به نقل از سیف،۱۳۸۳) یکی از ویژگی­های یادگیرندگان موفق را توانایی اصلاح کردن راهبرد های شناختی غیر مؤثر خود و تعویض آنها با راهبردهای شناختی مؤثر می داند. راهبرد تنظیم یا نظم دهی با راهبرد نظارت یا کنترل بصورت هماهنگ عمل می­ کند یعنی وقتی که یادگیرنده از راه کنترل و نظارت متوجه می­ شود که یادگیری موفقیت لازم را به دست نمی­آورد و این ناشی از سرعت کم یا زیاد مطالعه یا راهبرد غیر مؤثر یادگیری است بلافاصله سرعت خود را تعدیل می­ کند یا راهبرد خود را اصلاح یا عوض می­ کند. به طور کلی فراشناخت دارای سه مولفه می باشد (فلاول،۱۹۷۹،۱۹۹۷؛دمبو،۱۹۹۴) که در جدول شماره یک به طور خلاصه ارائه شده است.
جدول شماره ۱: مولفه های فراشناخت از دیدگاه فلاول (۱۹۷۹)

 

مؤلفه توضیح
فرد: آگاهی از توانایی خود
و دیگران به عنوان
پردازشگر شناختی
۱) آگاهی فرد از نقاط قوت و ضعف خود
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ب.ظ ]




مرحله سوم؛
در این مرحله دایره منابع و مواد تحقیق مشخص گردیده و به گرد آوری آن منابع اقدام گردیده است.
مرحله چهارم؛
در مرحله بعد که از اهمیت بیشتری نیز برخوردار است به فیش نویسی(استخراج و ثبت اطلاعات)پرداخته شده و نهایتا به چینش فیش ها به گونه ای که ابتدا به علل بروز تحولات،سپس متن حادثه ودر نهایتنتایج و پیامدهای آن، پرداخته شده است(تفکیک و تحلیل یادداشتها صورت گرفته است).
مرحله پنجم؛
درمرحله آخربه نگارش اولیه(با تکیه بر مختصات نگارش و ارجاع دهی)و سپس نگارش نهایی پژوهش(مبتنی بر نکات دستوری و ویرایشی)پرداخته شده است.
فصل چهارم : یافته های پژوهشی

 

        1. مقدمه

       

        1. خاورمیانه

       

        1. پیامدهای بحران اقتصادی

       

        1. اختلالات جمعیتی

       

        1. حکومت و نقش رهبری

       

        1. واکنش ارتش در تحولات

       

        1. نقش شبکه های اجتماعی

       

        1. نقش آمریکا در تحولات

       

        1. قیام مردم تونس

       

        1. قیام مردم مصر

       

        1. یافته های استنباطی

       

       

 

۴-۱ مقدمه
هدف هر تحقیقی دادن پاسخ منطقی به سوالات مطرح شده می باشد،این امر در گرو تجزیه و تحلیل دقیق اطلاعات بدست آمده، می باشد.پس یکی از مراحل حساس در امر پژوهش این مرحله است.
تجزیه و تحلیل داده ها به این صورت انجام می گیرد که ابتدا متغیرهای موجود بر جنبش ها را مورد بررسی قرار می دهیم.سپس به ریشه ها و تحولات دو کشور تونس و مصر پرداخته و نهایتاً براساس فرضیه های تحقیق رابطه بین متغیرها و تحولات این دو کشور با هم مورد مقایسه و بحث و بررسی قرار می گیرد.
۴-۲ خاورمیانه
خاورمیانه را مهمترین منطقه جهان در قرن ۲۱ لقب داده اند.در فرهنگ خاورمیانه،عقیده ضرورت-ضرورت حفظ یک زندگی آبرومندانه- پایه درک مردم از عدالت را تشکیل می دهد.
برای حفظ یک زندگی آبرومندانه،یک خانواده ناچار است توانایی های مادی و فرهنگی معینی داشته باشد.در این مفهوم عدالت،که به وسیله «ضرورت» تعیین میشود،کسی که دارای نیاز اساسی است باید آنرا برآورده سازد،اگرچه به شکل غیر قانونی،البته تا جایی که این کار باعث آسیب رساندن به افرادی شبیه خودش نشود.وقتی دولت بخواهد با این نوع عقاید در مورد عدالت مبارزه کند،عدالت مورد نظر تهی دستان را زیر پا می گذارد،تهی دستان که از نظر اخلاقی مورد تجاوز قرار گرفته اند،به شورش روی می آورند.(بیات،۱۳۷۹: ۳۵)
پایان نامه - مقاله - پروژه
در منطقه خاورمیانه،اکثر حکومتهای معاصر سلطه گر،از معدود کشورهای جهان هستند که گذشته و حال برای آنها بیش از آینده اهمیت دارد.هیچ کشور عربی وجود ندارد که استراتژی خود را برای دهه های آینده یا پنجاه سال آینده اعلام و منتشر کرده باشد.تحولات سال ۲۰۱۱جهان عرب،دولت های این منطقه را سخت تحت تاثیر قرار داده است،این تحولات از جنس اجتماعی بوده و گفتمان حاکم بر اینجوامع را متحول ساخته است. در پی این تحولات هویت های جدیدی در حال شکل گیری است که تاثیرات آن در همه حوزه ها و سطوح در حال نمودار شدن است.در کشورهای عربی خاورمیانه،بیگانگی حکومتی از جامعه مدنی حتی پس از دوران استقلال و ایجاد اصلاحات اقتصادی و در پی آن،بهبود وضعیت طبقات فرودست جامعه مشهود بوده است.در این میان،به ویژه اندیشمندان و متفکران ملی گرا روز به روز از دستگاه حکومت فاصله گرفته اند.پایین بودن شاخص آزادی فردی در این کشورها نه تنها حاکی از قدرتحکومتهای آنها نیستبلکه درست برعکس، یعنی تلاش تبلیغاتی حکومتهای عربی برای قدرتمند نشان دادن خود،علت اصلی ضعف و شکننده بودن آنها محسوب می شود.همواره رابطه ای قوی میان ضعف و خشونت برقرار است که نشان می دهد هرچقدر دستگاه سرکوب حکومت قدرتمند و پیشرفته باشد،ساختار سیاسی و بنیان قدرت آن نیز ضعیف و شکننده خواهد بودتا جایی که این کشورها تشکیلات عقل گرایانه ای دارند که عملاً سیاستهای خود آنها را رد می کنند.این حکومتها اگرچه اقدامات قابل توجهی را در زمینه بهداشت و درمان،آموزش و پرورش،تامین مسکن،ایجاد شغل و … انجام داده اند،در جلب رضایت عمومی و کسب حمایت انسانی عربی از دستگاه حاکم با شکست روبرو شده اند.
امروزه متفکران و اندیشمندان عربی هیچ اهمیتی برای حکومت خود قائل نیستند.اندیشمندان معاصر در جستجوی جامعه متحد و یکدست عربی بر پایه دموکراسی خواهی هستند،و این امررویایی است که نه تنها وحدت نسبی جهان عرب را محقق نساخته یا آزادی انسان عربی را افزایش نداده،بلکه جایگاه حکومت در اندیشه جوامع عربی را سست کرده است.اگر به این موضوع،نگاه ماهیتاً منفی انسان عربی به حکومت را نیز بیافزاییم،به شکاف عمیق میان جامعه و حکومت در کشورهای عربی پی خواهیم برد.
در بهار عربی خاورمیانه،دو گفتمان اسلام گرایی و دموکراسی خواهی،با گرایشهای مختلفاز گفتمان حاشیه ای به گفتمانی تحول ساز و تاثیر گذار تبدیل شده و بیشترین نقش را در روند سرنگونی حکومتهای این کشورها ایفا کردند.آنها به ضدیت با نظامهای استبدادی فاسد و ناکارآمد حاکم در این جوامع برخاسته و اجزاءگفتمان خود را گسترش دادند تا بتوانند گروه ها و افراد بیشتری را به سوی خود جذب کنند.رفتار معترضین در خاورمیانه خصوصاً تونس و مصرنشان می دهد آنها به شدت به ایدئولوژی افراطی بدبین هستند و آنها را در تعارض با حمایت جامعه جهانی از انقلاب خود و توسعه کشور در آینده می دانند.تجربه حکومتهای قبلی به آنها نشان داده که جریانهای ایدئولوژیک برخلاف ادعای خود،به جای توسعهو رفع فقر و فساد،به تعمیق عقب ماندگی و از بین رفتن امکانات و توانمندیهای جامعه منجر می شوند. بیداری جوانان عرب، در آگاهی آن ها به بیکاری خود و بیماری جامعه شان ریشه داردوبا علم به ناتوانی ایدئولوژی در حل این معظلات از آن دوری میکنند.
۴-۳ پیامد های بحران اقتصادی
با توجه سنخ و نوع ساختار اقتصادی، درآمد ملی در کشورهای خاورمیانه متفاوت است. نهادهای اقتصادی بین المللی کشور های خاورمیانه را در سه گروه پردرآمد، میان درآمد و کم درآمد جای میدهند. گروه اول کشور های ثروتمند نفتی مانند بحرین، عمان، عمارات متحده عربی، قطر، عربستان صعودی و لیبی؛ که تنها نه درصد جمعیت منطقه یعنی۷۰ میلیون نفر را تشکیل میدهند. در این میان عمان و بحرین درآمد نفتی کمتری دارند. نوع اقتصاد بازار و شیوه حکوت داری و مناسبات اجتماعی در این شش کشور شباهت های زیادی به هم دارند گروه دوم شامل کشور های غیر نفتی میشود، این گروه کشور های میان درآمد در خاورمیانه مانند الجزایر، مصر، اردن، لبنان،مراکش، فلسطین، سوریه، تونس و ترکیه،۷۸ درصد جمعیت منطقه را شامل میشود. گروه سوم کشور هایی مانند جیبوتی، سودان و یمن ۱۳ درصد جمعیت منطقه را تشکیل میدهند.(شکوه ،۳۲:۱۳۹۱)
مشکلات اقتصادی بیشتر این کشور ها اغلب نه از کمبود منابع، بلکه از تخصیص نامناسب منابع ریشه میگیرند. حل معضل فساد که یکی از محور های اصلی نارضایتی معترضان بیشتر این کشورها بوده است باید به عنوان عامل کلیدی در بهبود مشروعیت دولت ها در منطقه تلقی شود. بر اساس آمار سازمان بین المللی شفاف سازی نرخ فساد در کشور های خاورمیانه یکی از بالاترین نرخ های فساد در دنیاست. در اثر سطح نامطلوب و غیر حرفه ای آموزش، بهره وری نیروی انسانی در کشور های مذکور پایین و با عرصه واقعی اقتصاد فاصله زیادی دارد. همچنین در سطح ملی، شاهد آنیم که تشدید بحران های اقتصادی مشکلات ساختاری منطقه را عمق بخشیده و بی ثباتی سیاسی واوضاع اقتصادی را در اکثر کشور های منطقه مانند اردن، یمن، مصر، تونس و بحرین با بحران شدیدی روبه رو کرده است.
در مصر خصوصی سازی به همراه گشایش فضای سیاسی از زمان انورسادات آغاز و در زمان مبارک تداوم یافت. سادات با شعار درهای باز، بر ادغام در اقتصاد بین الملل و سپس مبارک بر سرمایه گذاری خارجی تاکید کردند. اقتصاد مصر متکی بر نفت نبوده و منابع درآمدی آن را بیشتر صنعت توریسم، کانال سوئز، صادرات کشاورزی و صنایع دستی و البته کمک های مالی استراتژیک آمریکا تشکیل میدهد و در عین حال، مصر به شدت به واردات کشور های دیگر وابسته است. نا آرامی ها در مصر و دیگر کشور های عربی در حالی روبه گسترش یافت که بحران اقتصادی در دنیا هنوز به طور کامل پایان نیافته بود . بدون تردید این نا آرامی ها در کشوری که شاهرگ اقتصادی جهان را در اختیار دارد در افزایش تورم و رشد اقتصادی تاثیر میگذارد. از مهم ترین آثار ناآرامی های منطقه و اقتصاد جهانی، از طریق کانال سوئز صورت گرفت. گذرگاه آبی جبل الطارق، کانال سوئز و تنگه هرمز از لحاظ اقتصادی و نظامی آبراه های بسیار مهمی هستند. کانال سوئز در حدود ۱۰ درصد حمل و نقل در تجارت جهانی را به عهده دارد و مسیر اصلی دریایی میان آسیا و اروپا محسوب میشود. روزانه ۳ میلیون بشکه نفت خام تولیدی کشورهای خاورمیانه نیز از طریق این کانال به بازار های جهان انتقال داده میشود. بحران های اقصادی همچنان ادامه پیدا کرده و شدیدتر هم میشد. میانگین بیکاری بر اساس برخی آمارها به رقم ۲۴ درصد رسید، قطار خصوصی سازی همچنان در حال حرکت بود و کارگران از پیامد های آن آسیب میدیدند. این عوامل باعث شد تا شهروند مصری به شدت احساس کند که اوضاع اقتصادی هیچ گونه بهبودی نخواهد یافت. به ویژه آنکه قرائنی دال بر این وجود داشت که مشکل از اساس مربوط به توزیعغلط درآمد است به گونه ای که پروژه های ساختمانی و بازرگانی تنها به بخش ثروتمند جامعه اختصاص داشت و این باعث افزایش فاصله طبقاتی جامعه میشد و در دیگر طبقات مردم، به ویژه طبقات متوسط این احساس را به وجود می آورد که به آنان اجهاف شده است.
مصر که در سال ۱۹۶۰ در تولید گندم تقریبا خودکفا بود در سال ۲۰۱۰ نزدیک به نیمی از مصرف کل کشور را از طریق واردات تهیه میکرد و در شمار بزرگترین وارد کننده گندم در جهان قرار گرفت یعنی این کشور از صادرکننده محصولات کشاورزی به واردکننده آن به خصوص گندم یارانه ای آمریکا تبدیل شد. در سال ۲۰۱۰ جمعیت ۸۰ میلیونی مصر با تورم حدود ۱۳ درصد و نرخ بیکاری حدود ۱۰ درصد مواجه بودند. در همین سال حجم کل صادرات مصر ارزشی حدود ۲۵ میلیارد دلار داشت، در حالی که ارزش واردات آن حدود ۴۶ میلیارد دلار برآورد شده است. خود دولت مصر هم معمولا با مشکل کسری بودجه مواجه بوده که عوارض آن بر مردم تحمیل شده است این شاخص ها نشان میدهد که دولت مصر در تحقق وعده های خود ناموفق عمل کرده است .در مصر بعد از مبارک عدم قطعیت درباره سیاست های آینده مخصوصاً در حوزه قانونی تجارت یکی از نگرانی های اصلی است که مانع سرمایه گذاری ها شده است. کنش گران سیاسی جدید باید چهارچوب مشخص تری را برای سیاست های اقتصادی خود ترسیم کنند. همچنین رابطه بیشتر میان کنش گران سیاست های جدید و بخش تجارت ضروری است.
مردم مصر که با انگیزه مبارزه با فقر، بیکاری و فسادحکومت ۳۰ ساله حسنی مبارک را سرنگون کردهاند با ۱۵ میلیارد دلار بدهی برابر با هشتاد درصد تولید ناخالص ملی کشور، تا بهبود اوضاع اقتصادی راه درازی در پیش دارند. تراز صنفی بازرگانی خارجی این کشور، افزایش بدهی های خارجی و تداوم مشکلات ساختاری را باعث شده است. به دنبال نا آرامی ها، اقتصاد در این کشور روزانه بیش از ۳۰۰ دلار خسارت دیده است. در شرایط انقلابی بورس اوراق بهادار قاهره تعطیل شد و در فوریه ۲۰۱۱ تعطیل شدن بانک های مصری مانع از ارسال حقوق مصریانی شد که در کشور های خلیج فارس مشغول به کار بودند. اهمیت این موضوع از این جا بر میخیزد که حقوق این افراد بخش مهمی از در آمد مصر را تشکیل میدهد. طبق گزارشبانک جهانی، وجوه ارسال شده در سال ۲۰۱۰ برابر با ۶/۷ میلیارد دلار بود که در شرایط انقلابی شرکت های گردشگری با رکود بی سابقه ای روبرو شده اند. در ناآرامی ها بسیاری از سرمایه گذاران اماراتی نسبت به سرمایه گذاری ۱۰ میلیار دلاری خود در مصر نگران بودند.بازار سهام امارات متحده عربی به خاطر وضعیت مصر نزول کرد.
بدون رفع مشکلات اقتصادی در مصر و سایر کشور های خاورمیانه رسیدن به مردم سالاری پایدار امکان پذیر نیست. با ادامه ی روند ناآرامی ها شکاف طبقاتی میان اقشار مختلف جامعه و تورم بیشتر، و با پایان دوران گذار رسیدن به خواسته های واقعی انقلاب روند طولانی را می طلبد.(شکوه ۴۴:۱۳۹۱)
اقصاد مصر در این مدت کوتاه برکناری مبارک، ازابهامات سیاسی و توقف نسبی سرمایه گذاری ها متضرر شده است اما پتانسیل سرمایه گذاری ها و رشد بیشتر در میان مدت و دراز مدت زیاد است. اقتصاد مصر تنوع گرا است بخش اقتصادی قدرتمندی دارد که در دهه ۱۹۹۰ رشد کرده است، بازار خارجی بزرگی دارد و بیشترین جمعیت خاورمیانه همه متعلق به این کشور است.
سیاست های اقتصادی جدید کاستی هایی دارند، ارتباط میان سرمایه گزاران و کنش گرایان سیاسی ضعیف است و اطلاعات روشنی درباره وضعیت واقعی اقتصاد وجود ندارد. ابهامات درباره سیاست هایآینده، مخصوصا محیط قانونی کسب و کار، دغدغه عمده و عامل بازدارنده سرمایه گذاران است. وجود برخی ابهامات در زمان تغییر اجتناب ناپذیر است اما نگرانی عمده ای در این زمینه وجود دارد که کنش گران سیاسی جدید از تدوین سیاست های اقتصادی ناتوان باشند. حزب آزادی و عدالت وابسته به اخوان المسلمین که اینک با موفقیت محمد مرسی در انتخابات اخوان در مصر به قدرت رسیده است بر توسعه شهری، شهرسازی در سینا، افزایش مشارکت اقتصادی با سودان به منظور توسعه یک بازار منطقه ای، سرمایه گذاری در پژوهش و آموزش، تأمین دسترسی به خدمات بهداشتی همگانی و مبارزه با فساد در مصر تأکید کرده است؛ اما همه این سیاست ها به صورتی کلی بیان شدهاند و درعین کسب حمایت عمومی روش های اجرایی آن ها مشخص نیست دولت انتقالی به نوبه ی خود اقداماتی انجام داده با این حال برای مدت طولانی سرکار نیست و بنابراین توان محدودی برای اصلاحات دراز مدت دارد. در مصر خواست باز توزیع ثروت وجود دارد اما نحوه ی اجرای آن چندان روشن نیست. دولت آینده هر شکلی داشته، با چالش های مهم اقتصادی مواجه خواهد بود.
دولت تونسدر دهه ۶۰ مایل بود رابطه خود رابا بازار جهانی استحکام بخشد و اقتصادی صادراتی را توسعه دهد که پاسخگوی نیازهای این بازار باشد. این مسئله باعث شد که پس از شکست مدرنیزاسیون در روستاها، کشاورزی این کشور نیز دچار رکود شود و برخی گروه ها و قشرهای اجتماعی با سرعتی سرسام آور صاحب ثروت های باد آورده گردند و در مقابل، فقر در میان توده ی مردم افزایش یابد.از سوی دیگر پیچیدگی زندگی شهری و مهاجرت روستاییان به شهر ها نیز موجب افزایش فقر شده بود. مجموعه ی این عوامل و نیز گسترش چشم گیر الگوی تجددگرایی به رهبری بورقیبه منجر به ایجاد بحران ارزشی در تمام طبقات جامعه تونس شده بود ازجمله پیامد های این بحران افزایش شکاف میان طبقات اجتماعی، بیشتر شدن فاصله طبقاتی میان شهر و روستا، اختلال در روند ناهمگون توسعه و تمرکز یا گستردگی آن در زمینه های اقتصادی، سرمایه گذاری، اجتماعی و فرهنگی در مناطق ساحلی و داخلی شد. این عوامل نقش موثری در تشدید اختلافات طبقاتی با عمق اجتماعی داشته اند.
در تونس از آنجایی که خصوصی سازی به معنای واگذاری بنگاه ها به خانواده های مرتبط به حکومت بود وجود نابرابری های اقتصادی وجه مشخصه ی این کشور بود. یکی از مشکلاتی که سیاست های اقتصادی دولت بن علی مسبب آن بود، ایجاد رانت ها و انحصارهای ویژه برای همین خانواده ها بود. بر ایناساس واگذاری بسیاری از پست های دولتی و پروژه های اقتصادی به افراد نزدیک به خانواده حاکم و نبود سازوکارهای نظارتی قوی باعث گسترش ابعاد فساد اداری و دولتی در این کشور شد.
زین العابدین بن علی گرچه تلاش کرد که در راستای نوسازی اقتصادی تونس،مو به مو توصیه ها وسیاست های ارائه شده از سوی نهادهای اقتصادی غربی را پیاده کند،اما در عین حال هیچ تلاشی برای بازسازی رفتار سیاسی حکومت خود نکرد.اما در کنار این فساد اداریتونس، رشد اقتصادی بالایی نیز داشته استحتی چنانچه خود بن علی در مصاحبه هایش نیز گفته بود که یکی از دلایل کناره گیری سریع از قدرت دغدغه ی حفظ دستاوردهای اقتصادی جامعه تونس بوده است.در حقیقت،تونس دومین کشور در خاورمیانه است که پس از ترکیهبا اتحاد اروپا قرارداد تجارت آزاد امضا کرده و بیش از هشتاد درصد تولیدات صنعتی اش را به خارج از کشور صادر می کند.
در جدول زیر جمعیت زیر خط فقر در تونس از سالهای ۲۰۰۰ الی ۲۰۱۰ ارائه شده که نشان از رشد اقتصادی و کاهش فقر در این کشور دارد.
جدول شماره ۱-جمعیت زیر خط فقر در تونس

 

سال جمعیت زیر خطفقر(درصد)
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ب.ظ ]