کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



همسویی بهتر، احتمال تحقق مأموریت را افزایش داده وهزینه ها را ازطریق کارایی فرایندی وسازمانی کاهش می‌دهد. هنگامی که دریک سازمان همسویی اجرا می‌شود هرکسی ‌از سطوح پایین تابالای سازمان سهم خود را ازاهداف ‌و مقاصد سازمان درک می‌کند ودرپی ایفای نقش و سهم خود است. همسویی سازمان یک تلاش ‌مستمر و مداوم است که شامل سنجش مستمرفرایندها وسیستم‌ها می‌شود(هاروی[۹]،۲۰۰۹).

به طور خاص بررسی همسویی استراتژیک برای اندازه‌گیری موارد زیر لازم وضروری است:

الف) درجه یا میزانی که کارکنان با مقصود، ارزش‌ها وچشم‌انداز سازمان همسو شده‌اند.

ب) سطح اعتمادی که درسازمان وجود دارد.

ج) میزانی که سازمان ‌بر اساس ارزش‌های اعتمادزاکارمی‌کند.

د) سطح مشارکت کارکنان(ریچ[۱۰] وبنباسات[۱۱]، ۲۰۱۱).

۲-۲-۲-ضرورت واهمیت همسویی

به زعم اسمیت[۱۲]، همسویی جوهره وضرورت مدیریت است. برای موفقیت سازمان، مدیران باید همسو بودن الزامات مشتری، فعالیت‌های بهبود فرایندواهداف کارکنان را با اهداف سازمانی ایجاد نموده ‌و هم‌سویی را به ‌طور منظم بررسی کنند. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که همسویی و انسجام شرکت‌ها موجب اثربخشی سازمانی است وبه عنوان یک مزیت رقابتی تلقی می‌شود(هاروی، ۲۰۰۹).

همیشه باید هدفی برای تحقق وجود داشته باشد، درغیراینصورت احتمال موفقیت بی‌معنی خواهدبود. این اهداف است که تعیین کننده مسیر سازمان خواهدبود و تحقق اهداف بدون مدیران ونیروی کارامکان‌‌پذیر نیست. اهداف سازمان جایگاه تک‌تک کارکنان را برحسب نیاز تعیین می‌کند(دیویس[۱۳]،۲۰۱۰).

اگرمقاصد وتمایلات سازمانی درسطوح بالای سازمانی متناسب نباشد، احتمال شکست ‌در اجرا وجود دارد. عمده‌ترین دلایل برای این امر فقدان همسویی درجایی ازسازمان است. هر چند مفهوم کلی همسویی زیبا به نظر می‌رسد اما مشکل بتوان آن را تعریف ودرک نمود. برای درک این مفهوم باید حوزه های اساسی همسویی را شناسایی کرد و سپس شاخص همسویی و عدم همسویی را تعریف نمود. شاخص‌های همسویی باید درسراسر سازمان سازگار باشند. همسویی به خودی خود ایجاد نمی‌شود. به خصوص درسازمان‌های پویا، به خاطرتاریخچه، ساختار، پایگاه‌های قدرت درونی، جاه طلبی‌های مدیریتی وغیره، معمولا عدم همسویی رخ می‌دهد. ‌در بلند‌مدت نوعی انتخاب طبیعی داروینی رخ خواهد داد. ‌بنابرین‏ برای فرایندهای مدیریتی لازم است که حوزه های همسویی اساسی را شناسایی نموده وتغییرات مورد نیاز درفرایندها، ساختار، منابع و تکنولوژی را انجام داد تاهمسویی ایجاد شود(لابوویتز[۱۴]،۲۰۱۰).

کاربردهای همسویی را درموارد زیر می‌توان مشاهده نمود:

الف) سازمان را به مهندسی مجدد شامل: آموزش مهارت‌ها و … وا می‌دارد. همسویی به انجام اصلاحاتی درفرهنگ سازمانی وسیستم‌ها درجهت پشتیبانی ازفرایندهای جدید کمک می‌کند.

ب) همسویی کمک می‌کند تاازکارکردن عناصرمختلف سازمانی وسیستم‌ها با همدیگر به صورت کارا واثربخش درراستای تحقق نیازهای سازمانی اطمینان حاصل شود.

پ)همسویی یک زمینه تجاری است که فرایندهای عملیاتی ورفتارکارکنان را به شیوه های سیستماتیک ‌و مبتنی بر نتایج بررسی می‌کند؛ همسویی برنتایج معنی‌دار ومشوق‌های تجاری متمرکز است ‌و غالباً توسط مدیریت سازمان انجام می‌گیرد(دیویس،۱۳۸۹).

۲-۲-۳-مدل های همسویی

۱-مدل همسویی استراتژیک

در این مدل دو بعد عمده وجود دارد:

الف) انسجام کارکردی(وظیفه ای)[۱۵]: همسویی درکل سازمان وبین مؤلفه‌های کارکردی مختلف سازمان‌را‌‌ مورد توجه قرار می‌دهد.

ب) انسجام استراتژیک[۱۶]: همسویی موضع‌گیری خارجی سازمان دربازارهای منتخبش را باترتیبات وآرایش درونی ساختار، فرایندها، و منابع مورد توجه قرار می‌دهد.

بطورکلی سازمان باید مؤلفه‌های داخلی وخارجی‌اش را به عنوان پیش‌نیازی برای موفقیت همسو نماید(مک دونالد[۱۷]،۱۳۸۳).

۲-مدل همسویی احیاگر

درمدل احیاگر، عوامل عمده همسویی سازمانی شامل چشم انداز، ارزش‌ها، رهبری، شاخص‌های عملکرد، سیستم، استراتژی وساختار است. ‌بر اساس نظر هربرت[۱۸]، ایجاد یک فرهنگ سازمانیو تکامل آن وظیفه اساسی ومنحصربه فرد رهبری است. به اعتقاد وی، سازمان‌های اثربخش نیازمند همسویی مؤلفه‌های مذکوراست(جعفری نیا و همکاران،۱۳۸۹).

۳-مدل همسویی درسطح فردی

همسویی همچنین به تناسب وسازگاری بین افراد وسازمان دلالت دارد. وقتی افراد ازطریق انجام دقیق امور ونیازهای سازمانی، به اهداف حرفه‌ای وشخصیشان نایل گردند، همسویی بین افراد وسازمان وجود دارد. یک وضعیت برد-برد ایجاد می‌شود که درآن موفقیت هرفرد به موفقیت اعضای سازمان کمک می‌کند ‌و برعکس(همان).

جهت کسب موفقیت، کارکنان اولاً باید بدانند چه انتظاری ‌از آن‌ها می‌رود وسپس مهارت‌ها وتوانایی‌ها، منابع وحمایت لازم را جهت برآوردن انتظارات کسب نمایند. درگام بعد آنهابایستی بدانند که درچه زمانی بایستی آن کارها‌را‌انجام دهند. این امرمستلزم همسویی دقیق الزامات سازمانی است. مقصود‌مشترک، حسی را برای اشخاص فراهم می‌کند که آن ها درفعالیت‌های سازمانی با مسیرمعنادارهستند واین موضوع به نوبه خود برای بسیاری ‌از کارکنان به عنوان امری باارزش محسوب می‌شود(لابوویتز،۲۰۱۰).

۴-مدل همسویی درسطح سازمان/سیستم/کسب وکار

واژه همسویی به معنای تنظیم وتعدیل بخش‌هاست ‌تا این که شرایط یاروابطی مناسب وشایسته ایجادگردد. با قراردادن این مفهوم دربسترسازمانی، همسویی، هماهنگی ساختارها و کارکردها روابطی است که انجام موفقیت‌آمیزاهداف کوتاه‌مدت ‌و بلندمدت را تأمین می‌سازد(لابوویتز،۲۰۱۰).

۵-مدل تلفیق هدف های فرد وسازمان ازطریق هدف غایی

در این مدل، علت تضاد و آشتی‌ناپذیری اهداف فرد وسازمان، ‌در ارزش‌ها ویا به عبارت دیگردر هدف‌های غایی آن ها‌ است. درصورتی که بتوانیم هدف‌های غایی آنان را مشابه ویکسان سازیم، درلوای آن فرد وسازمان یکی می‌شوند ودرسایه این وحدت، آشتی ممکن خواهد شد. اصولاً برای فرد وسازمان مراتبی ‌از هدف‌ها وجود دارد که در سلسله‌مراتب هدف‌ها ارزش‌ها ودرجه اولویت آن‌ ها نسبت به هم مشخص می‌شود. هدف‌های والاتردرمراتب بالاتروهدف‌های جزیی‌تر ‌در مراتب پایین‌تر قرار می‌گیرند. خاصیت سلسله‌مراتب هدف‌ها این است که هدف‌های بالاتر، هدف‌های پایینی را تحت‌الشعاع خود قرارمی‌دهندو به آن‌ ها جهت می‌بخشند یا باخود همسویشان می‌سازند و یا آن که آن‌ ها را حذف می‌کنند. ‌بنابرین‏ اگر تمام هدف‌های فرعی وجزیی ‌در مراتب پایینی فرد وسازمان با هم اختلاف داشته باشند، اشتراک درهدف‌ غایی موجب ‌می‌شود که هیچ گونه مشکلی بروز نکندو تمامی هدف‌های به ظاهرمتعارض پایینی همسو وهم جهت شوند(الوانی،۱۳۹۱).

۲-۲-۴- هدف

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 03:24:00 ق.ظ ]




به دلیل این که ما در جامعه و خانواده‌ای زندگی می‌کنیم که به طور فزاینده‌ای معتاد کننده است و اعتقادهای ناقص و معیوبی به ما انتقال می‌دهد، مهارت‌های مقابله‌ای را که بتواند در حل مشکلات به ما کمک کند، یاد نمی‌گیریم. عدم ارضای نیازها وکمبود مهارت‌های مقابله‌ای، ناتوانی در تحمل ناکامی‌و یأس و اعتقاد ما به ارضای سریع و فوری خواسته ها و احساساتی از قبیل اضطراب، خشم، تنهایی و افسردگی رو به وخامت می‌گذارد و به صورت محرکی عمل می‌کند که ما را در جستجوی آرامش و آسودگی یا وسیله‌ای برای سرگرمی ‌و حواس‌ پرتی به سوی اعتیادها سوق می‌دهد(کاپلان،۲۰۰۳، ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۲). احساس تعلق نکردن به نهادهای اجتماعی حمایت کننده می‌تواند مقابله کردن با مشکلات و حل مسأله زندگی را طاقت فرسا کند (به خصوص اگر مهارت‌های مقابله‌ای و حل مشکل در فرد ضعیف و ناکارآمد باشد) و آسودگی و راحتی ناشی از اعتیاد را، جذاب‌تر و دلچسب‌تر کند. این نهادهای اجتماعی می‌تواند خانواده، خانواده‌ گسترده، جامعه یا گروه‌های دیگر باشد. این نکته که سوء مصرف کنندگان مواد از مکانیزم‌های دفاعی رشد نایافته‌تر و مهارت‌های مقابله و راهبردهای حل مسأله ضعیف‌تری نسبت به جمعیت عمومی ‌برخوردار هستند، در پژوهش‌های مختلفی به اثبات رسیده است، چنان چه در رویکرد روان‌پویشی، سوء مصرف مواد به عنوان یک مکانیزم دفاعی رشد نایافته به حساب می‌آید. همچنین رویکردهای پیشگیری و درمان اعتیاد بر مهارت‌های مقابله و توانایی حل مسأله تأکید ویژه‌ای دارند. چرا که اعتقاد بر این است که در فقدان چنین مهارت‌هایی احتمال درگیری افراد با سوء مصرف مواد قوت بیشتری می‌گیرد(دهقانی، ۱۳۸۱).

جوانان بیشتر از بزرگسالان هیجان‌های مشکل‌ساز خود را انکار می‌کنند، زود عصبانی می‌شوند، دوری گزینی می‌کنند(می‌خوابند یا مواد مخدر مصرف می‌کنند)، و دیگران را سرزنش می‌کنند. توجه کنید که چگونه مقابله کردن مؤثر، راهبردهای مشکل‌مدار و هیجان‌مدار را ترکیب می‌کند، در حالی که مقابله کردن بی تأثیر، عمدتاًً هیجان‌مدار است( ای برک،۲۰۰۶، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸).

سوء مصرف و وابستگی به مواد یکی از معضلات و نگرانی‌های عمده جهان امروز است. از آن‌جایی که سوء مصرف مواد، اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد، تهدیدی جدی و نگران کننده است. بر اساس تحقیقات و بررسی‌های انجام شده، فرایند‌های اعتیاد تحت تأثیر باورها و نگرش‌های بیماران است. مفهوم طرح‌واره‌های شناختی، به واسطه اهمیتی که در تعبیر و تفسیر موقعیت‌های خاص دارد، در نظریه شناختی از موقعیت ویژه‌ای برخوردار است. نگرش‌های ناکارآمد فرض‌ها و باورهای جهت گیرانه‌ای هستند که فرد نسبت به خود، جهان، آینده و اطراف دارد. این نگرش‌ها موجب جهت گیری فهم و ادراک فرد از رویدادها شده و احساسات و رفتارها را تحت تأثیر قرار می‌دهند و فرد را مستعد اعتیاد، افسردگی و سایر آشفتگی‌های روان‌شناختی می‌کند(حاجی علیزاده و همکاران،۱۳۸۷). طرح‌واره‌ها حاصل گفت‌‌وگوی والدین با کودک هستند که به تدریج در ذهن او جای گرفته‌اند و هم اکنون به گونه‌ای نظام‌مند، اما ناکارآمد زندگی وی را زیر سیطره خود گرفته‌اند. طرح‌واره‌های ناسازگار به عنوان زیر ساخت های شناختی منجر به تشکیل باورهای غیر منطقی می‌شوند و دارای مؤلفه‌های شناختی، عاطفی و رفتاری هستند.هنگامی که فعال می‌شوند سطوحی از هیجان منتشر می‌شود و مستقیم یا غیر مستقیم منجر به آشفتگی‌های روان‌شناختی نظیر افسردگی، اضطراب،عدم توانایی شغلی و سوء مصرف مواد می‌شوند. تحقیقات لطفی، کتابی و همکاران نشان می‌دهد افراد معتاد در مقایسه با جمعیت غیر معتاد ‌آسیب‌های روانی و طرح‌واره‌های ناسازگار بیشتری دارند. نتایج تحقیقات آن‌ ها نشان می‌دهد طرح‌واره‌های دسته بریدگی و طرد به میزان زیادی در افراد معتاد بروز می‌کند. برومت[۸۵] بیان داشت افرادی که طرح‌واره‌های نقص، وابستگی و تکانشی دارند به احتمال بیشتری به سمت مصرف مواد می‌روند(رضوی و همکاران،۱۳۹۰).

۲-۸ – پیشینه پژوهشی

تقریباً تمامی‌مطالعاتی که برای شناخت تیپ شخصیت وابسته به مواد صورت گرفته است به ویژگی‌های زیر ‌در مورد این افراد اشاره دارند:

خودمحوری، عدم توانایی کنترل تکانش، عدم تحمیل ناکافی، پایین بودن آستانه تحمل درد، تمایل به افکار واقعیت، این ویژگی‌ها زمینه‌ای برای استفاده از مواد فراهم می‌آوردند و مصرف مواد به سهولت و فوراً احساس خوبی ایجاد می‌کند. در عین حال پس از مصرف افسردگی و کاهش اعتماد به نفس متعاقب سوء استفاده از مواد مخدر به وجود می‌آید و فرد خود را در برابر کنترل و یا ترک مواد ناتوان احساس می‌کند. اخیراًً تحقیقاتی توسط روان شناسان که رویکرد در روان پویایی ‌داشته‌اند، ‌در مورد وابستگی به مواد صورت گرفته است. عده‌ای از آن‌ ها معتقدند که مبادرت به سوء مصرف مواد، نوعی سازگاری است که از جانب شخص برای حل مشکلات فردی به کار می‌رود. مشکلات فرد اساساً به کنش های هیجانی وی مربوط می‌شوند. مواد مخدر به مثابه عامل تنظیم کننده هیجانات عمل می‌نمایند. به طوری که بدون مصرف ماده مذبور، تظاهرات هیجانی می‌توانند به صورت خشن، شدید و اجباری ظاهرگردند.

رویکرد شناختی سوء استفاده و وابستگی به مواد را حاصل فعل و انفعالات چندین عامل به یکدیگر می‌دانند که به طور متقابل یکدیگر را تقویت می‌نمایند. برخی از این عوامل به آسیب پذیری ژنتیک زیست‌شناختی مربوطند که به عنوان عمل زمینه سازی با سوء مصرف مواد عمل می‌کنند (موسوی،۱۳۸۸).

۲-۸-۱- پژوهش‌های انجام شده در خارج از کشور

    • راتر[۸۶](۱۹۸۷)، بر این باور بود که پسران از نظر عاطفی و رفتاری نسبت به دخترها به موقعیت خانوادگی ناگوار منفی خویش، به طور منفی‌تر پاسخ می‌دهند. در حالی که پارک ونورتن[۸۷] (۱۹۹۶)، تفاوت معناداری بین دو جنس نیافتند. این یافته نیز با پژوهش‌های بشارت و همکاران(۱۳۸۱)، و جلیلی (۱۳۸۸)، که نشان دادند دو جنس تفاوت معناداری در زمینه تاب‌آوری ندارند همسو می‌باشد (اعتبارجهرمی،۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ق.ظ ]




۲-۳-۳-۱ نظریه روان تحلیل گری

از نظر فروید، “من” هسته اصلی شخصیت است و هر نوع تهدید به ارزش و کفایت آن، در واقع هسته مرکزی وجود شخص را تهدید می‌کند. هنگام تهدید “من” مکانیسم های دفاعی مختلفی به منظور حفظ “من” از تحقیر و درهم پاشیدگی به کار گرفته می‌شوند. ما همواره از این مکانیسم ها استفاده می‌کنیم، زیرا وجود آن ها برای ناچیز جلوه دادن شکست ها وحمایت در مقابل نگرانی ها و احساس ارزش و کفایت فردی ضروری است. البته اگر در استفاده از مکانیسم های دفاعی افراط شود ، دفاع هایی که برای حفظ تمامیت شخص به وجود آمده، خود موجب بروز اختلال می‌شوند.گاهی مکانیسم های دفاعی (برای مثال دلیل تراشی) زمانی به کار برده می‌شوند که افراد برای مستدل جلوه دادن عقاید و رفتار خود در تکاپو هستند.هنگامی که از درک اتفاقات و حوادث ناموافق و مخالف عاجز می مانیم یا در مقابل عمل و رفتار خود یا وقایع خارجی، دچار استرس می‌شویم،دفاع های ایمنی بخش برای حمایت ما در مقابل اضطراب وارد عمل می‌شوند.میزان استرس قابل تحمل در هر فرد بدون آنکه علائم اختلال و به هم خوردن سازمان رفتاری و تمامیت فردی در وی بروز کند،قدرت تحمل استرس نامیده می شود(روزنمن و سلیگمن، ۱۹۸۹). الکساندر(۱۹۸۵؛ به نقل از دیویدسن ونیل ،۱۹۹۰) برجسته ترین نظریه پرداز روان تحلیل گری در زمینه واکنش های روانی- فیزیولوژیک این نوع اختلال ها را پیامد حالات عاطفی یا هیجانی ناهشیار می‌داند. وی فرض کرد که بیماران مبتلا به زخم معده تمایل خود را برای عشق والدین در کودکی سرکوب کرده‌اند. این انگیزش های سرکوب شده سبب فعالیت بیش از حد دستگاه عصبی خودکار می‌شوند و درمعده زخم تولید می‌کنند.از دیدگاه فیزیولوژیکی، معده به طور دائم در حال آماده ساختن خود برای دریافت غذاست و فرد به طور نمادین آن غذا را با عشق به والدین معادل ساخته است.برانگیختگی تخلیه نشده ی خصمانه نیز به وجود آورنده ی حالات هیجانی یا عاطفی مزمن اند و موجب ایجاد فشار می‌شوند.

۲-۳-۳-۲ نظریه ضعف جسمانی

بر اساس نظریه ضعف جسمانی، استرس در کنار اختلال خاص روانی- فیزیولوژیکی موجب بروز ضعف در اندام جسمی خاصی می شود.عوامل ژنتیکی، بیماری های قلبی، رژیم غذایی وغیره ممکن است دستگاه عضوی خاصی را مختل سازند.این دستگاه در برابر استرس های آتی، حتی استرس های ضعیف و ملایم آسیب پذیر خواهد بود.بر اساس این نظریه، بدن انسان مانند یک تایر، که از نازک ترین قسمت خود هوا را بیرون می‌دهد، عمل می‌کند. برای مثال،دستگاه تنفس ضعیف ممکن است خود را مستعد ابتلا به آسم کند. ‌به این ترتیب بر اساس این نظریه، بیماری، ناشی از تعامل بین فیزیولوژی فرد و استرس خواهد بود(دیویدسن و نیل، ۱۹۹۰).

۲-۳-۳-۳ نظریه تکوین و تعادل خودکار

در بدن سالم، همیشه باید توازن ظریف و پیچیده ی اعمال دو دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک حفظ شود. شلیک یا شروع فعالیت دستگاه سمپاتیک، باید به زودی با فعالیت افزایش یابد و با پاراسمپاتیک جبران شود. برای اینکه رگ های خونی و غدد صدمه نبینند، نباید هیچ یک از دستگاه‌ها انرژی خود را به مدت طولانی یا بیش از حد به جریان بیندازند. خطرجسمی واقعی معمولا گذراست، ولی از خطرهای اجتماعی، تفکر منفی ‌در مورد گذشته ها و نگرانی ‌در مورد آینده ، به راحتی نمی توان گریخت؛ آن ها می‌توانند دستگاه سمپاتیک را تا مدت ها برانگیخته نگاه دارند و بدن را در حالت اضطراری مداوم باقی بگذارند.چنین وضعیتی به عدم توازن دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک دامن می­زند و موجب بروز تغییرات بدنی می­ شود که ممکن است فراتر از توان جسمانی ارگانیسم باشند، در نتیجه اختلا ل­های روانی- فیزیولوژیکی بروز ‌می‌کنند(دیویدسن و نیل، ۱۹۹۰).

۲-۳-۳-۴ نظریه پردازش اطاعات

این نظریه تمایز بین تنش های روان شناختی و فیزیولوژیک را ممکن می­سازد. در نظریه ی پردازش اطلاعات، برچگونگی تفسیر محرک ها به عنوان عامل تنش زا تأکید شده است. براین اساس، این نظریه بر ارزیابی شناختی و توجه انتخابی تأکید دارد. از این دیدگاه تصمیم فرد ‌در مورد اینکه کدام محرک ها باید در حافظه ی کوتاه مدت پردازش شوند یا مورد فراموشی ‌و غفلت قرار گیرند نیز در بروز و تشدید استرس نقش دارد. دیدگاه پردازش اطلاعات ساختارهای حافظه ی بلند مدت را نیز مورد توجه قرار داده است. چرا که آمادگی های شناختی فرد به او اجازه می‌دهند که تفسیرش از مجموعه ای از محرک ها خوشایند یا ناخوشایند باشد(کوتاش ، ۱۹۸۵). با افزایش ارزیابی های مشخص از محرک ها به منزله منابع تنش، فشار بیشتری بر سیستم وارد می شود. به طورکلی ، فشار بیشتر بار اطلاعاتی بیشتری روی جریانات زیستی و شناختی فرد به همراه دارد. بر اساس این نظریه، منابع تنش دو نوع­اند:

    • پیش‌بینی خطر یا درد جسمانی او

  • پیچیدگی محرک که مستلزم ارائه پاسخ های پیچیده است.

۲-۳-۳-۴-۱ الگوی فرهنگی- اجتماعی

بافت فرهنگی – اجتماعی نیز بر بروز استرس تاثیر دارد.پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی متعددی می‌توانند منابع استرس قلمداد شوند که مهم ترین آن ها عبارتند از: اختلاف بین ساختار ویژه­ی خانوده و آنچه در محیط اجتماعی، غالب است، مراحلی از زندگی که درآن تغییراتی به وقوع می­پیوندد، مانند زمانی که فرزندان خانه را ترک ‌می‌کنند، نقش تعارض ها مانند تعارض بین نیاز به کار کردن پدر ومادر و نیاز ویژه به نگهداری تمام وقت کودک، عوامل تنش زای مربوط به کار، مانند عدم رضایت شغلی و مسئولیت های شغلی، انزوای اجتماعی، مانند زندگی درنقاط دوردست برای کشاورزی و محل و نوع اقامت، دوستان، و فرصت های اجتماعی که می ­تواند برای فرد تنش زا باشد.

۲-۳-۳-۴-۲ الگوی مذهبی

در دهه های اخیر به روان شناسی دینی و مذهبی ورابطه ی آن با سلامت جسمانی و روانی توجه بسیاری شد(ایمونس و پالوتزیان، ۲۰۰۳؛ هیل و پارگامنت، ۲۰۰۳). این امر به تشکیل مؤسسات ، چاپ کتاب ها و نشریات و پژوهش های مختلفی منجر شده است(وونگ و وونگ، ۲۰۰۶). دین و نیاز به نیایش و خدا، جلوه ای از نیاز انسان به کمال و گریز از حالت دوگانگی است. امروزه در بیشتر جوامع به تجربه ثابت شده خانواده­هایی که دارای سبک زندگی مذهبی­اند، نسبت به خانواده­های سست مذهب، آرامش فردی، خانوادگی و اجتماعی بیشتری دارند. اعتقادات مذهبی می ­توانند از بسیاری از بیماری­های روانی پیشگیری کنند (فروم،۱۹۷۶). با نگاهی گذرا به آثار دانشمندان اسلامی ‌می‌توان دریافت که آنان با تمسک به منابع اسلامی، خدمات روان پزشکی ارزنده ای به نیازمندان عصر خود ارائه کرده‌اند. منبع آثار باقیمانده از علمایی چون ابوعلی سینا و امام محمدغزالی، نشان می­دهد که آنان توجهی عمیق به مشکلات روانی مردم داشته اند و با بهره گیری از توصیه های مکتب اسلام راه حل های شایسته ای را عرضه کرده‌اند. در آیات قرآن کریم ، چهارعامل عمده و اساسی برای پیشگیری و کاهش استرس های روانی بیان شده است که عبارتند از: ۱٫ایمان به خدا؛ ۲٫ ایمان به آخرت؛ ۳٫ عمل صالح؛ و ۴٫بخشش.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ق.ظ ]




احتیاط اگر با تفریط باشد، سهل‌انگاری و اگر با افراط باشد به وسواس ختم می‌شود. کاشف الغطا وسواس را بیماری بزرگی می‌داند که پایانش دیوانگی است و نشانه بطلان عقاید، چه در عبادت و چه در معاملات؛ و البته همین تکرار وسواس گفتار و کردار است که نیت به هیچ یک از اعمال انجام نشده برایش حاصل نمی‌شود.[۱۹۲]

در فقه به کسی که احتیاط را بیش از آنچه لازم است رعایت کند کثیر الشک می‌گویند. این‌گونه احتیاط افراطی را ضد احتیاط می‌گویند و به‌ مقتضای پسندیده بودن عقلی احتیاط، موارد ضد احتیاط ترک احتیاط است. از این‌ رو این عبارت به طور چشم‌گیر در سخنان اهل دقت آمده است که: «الاحوط ترک الاحتیاط»[۱۹۳]؛ یعنی مقتضای احتیاط واقعی ترک این‌گونه احتیاط‌های خیالی و پنداری است. در تاریخ فقه از این‌ دست احتیاط‌های خیالی کم نبوده است. برای مثال در کتاب حج، بحث طواف، مطرح ‌شده است که نقطه آغاز و پایان طواف به گرد خانه خدا باید حجر الاسود باشد. فتوای فقها بر این بوده و هست که باید طواف از مقابل حجر الاسود شروع و در مقابل حجر الاسود پایان پذیرد، همان طور که در عرف چنین است.

در دوره‌ای از تاریخ فقه براى نخستین بار توسط علامه حلی مطلبى مطرح شد و بعضى مانند شهید دوم و اول آن را پذیرفتند که شرط درستى طواف آن است که اولین جزء بدن طواف کننده باید برابر اولین جزء حجرالاسود قرار بگیرد تا یقین حاصل شود که تمام بدن از تمام حجرالاسود گذر ‌کرده‌است.[۱۹۴]

در پى این نظر فقهى بحث‌هایی ‌در گرفته است که اولین جزء بدن کدام عضو است؟ آیا نوک بینى اولین جزء بدن محسوب می‌شود یا برآمدگى شکم یا سرانگشتان بزرگ‌پا؟ اشکال می‌شود که حکم در همه افراد یکسان نیست. بعضى لاغر با شکمى فرو رفته، داراى دماغ و بینى بلندى هستند. برخى داراى بینى پهن و پخش، ولى شکمى بزرگ و برآمده هستند و…. ‌بنابرین‏ چگونگى عمل به واجب به اختلاف افراد متفاوت می‌شود. وقتی‌که فقیهان محقق درصدد مستندسازی و مدرک یابى این فتوا برآمدند به هیچ دلیل قابل ‌اعتمادی جز تکیه‌ بر احتیاط، دست نیافتند. بسیارى از بزرگان این احتیاط را نابجا و ضد احتیاط خوانده‌اند.[۱۹۵]

با نگاه بر آثار و نظرات فقیهان و اصولیین بزرگ می‌توان سه برآیند اصلی برای احتیاط ناروا برشمرد: ۱-اختلال نظام (مرحوم خراسانی)، ۲- عسر و حرج (مشهور فقها) و ۳- وسواس.

در فقه احتیاط را فریاد عقل و وسواس را زمزمه‌ی شیطان می‌دانند. وسواس ازنظر مکتب اسلام، امری زشت و محکوم و نشانه نفوذ شیطان بر قلب انسان است. وسواس از ماده وسوسه مشتق شده که رابطه‌ شیطان با قلب انسان است.[۱۹۶]

در زبان انگلیسی نیز وسواس را نوعی اختلال می‌نامند. در اینجا لازم است به وسواس از منظر علمی نیز توجه کرد:

«اختلال وسواس جبری (OCD) با گروه متنوعی از علائم که شامل افکار مزاحم، اشتغال‌های ذهنی و اعمال وسواسی است تظاهر می‌کند. این افکار با اعمال تکراری موجب ناراحتی شدید بیمار می‌گردد. اعمال یا افکار وسواسی وقت‌گیر هستند و به‌ طور قابل ‌ملاحظه با برنامه های عادی، کارکرد شغلی، فعالیت‌های اجتماعی معمول یا روابط تداخل می‌نمایند. شخص مبتلابه OCD ممکن است وسواس فکری، وسواس عملی، یا هر دو را داشته باشد.

فکر وسواسی، وارسی (obsession) یک فکر، احساس (feeling)، عقیده، یا حس (`sensation) مزاحم و تکرارشونده است. عمل وسواسی (compulsion) رفتار ناخودآگاه، میزان شده، تکراری، نظیر شمارش (checking)، یا اجتناب است. فکر وسواسی موجب افزایش اضطراب شخص می‌گردد، در حالی ‌که انجام عمل وسواسی اضطراب شخص را کاهش می‌دهد، مع‌هذا، وقتی شخص در مقابل انجام عمل وسواسی مقاومت می‌کند اضطراب افزایش می‌یابد. شخص مبتلا به اختلال وسواسی – جبری معمولاً غیرمنطقی بودن افکار وسواسی خود را درک می‌کند. هم افکار وسواسی و هم اعمال وسواسی برای خود بیمار، نا هم خوان شناخته می‌شوند.

هر چند عمل وسواسی ممکن است در اقدام برای کاستن از اضطراب مربوط به فکر وسواسی صورت بگیرد، همیشه چنین وضعیتی در کار نیست. تکمیل عمل وسواسی ممکن است منجر به رفع اضطراب نشده حتی ممکن است موجب افزایش آن گردد. اضطراب موقع مقاومت شخص در مقابل انجام عمل وسواسی هم ظاهر می‌شود.»[۱۹۷]

در فقه، همان طور که گفته شد وسواس، رفتاری شیطانی و در علم رفتاری بیشتر غریزی است تا عقلانی؛ اما نکته‌ای که بدان باید توجه کرد این است که اگر احتیاط دارای مطلوبیت و ارجحیت ذاتی باشد، پس چگونه می‌توان آن را در برخی موارد ناپسند دانست. برای تطبیق، بهتر است عدالت را متذکر شویم، اگر عدل دارای حسن ذاتی باشد، چگونه ممکن است گاهی ناپسند جلوه کند. آیا جز این است که عدل در آن شرایط دیگر ماهیت خود را از دست خواهد داد؟

انسانی که بیش ‌از حد لازم احتیاط می‌کند را وسواسی می‌دانیم و اساساً مرجع فرمان دهنده احتیاط و وسواس را متمایز می‌دانیم. پس کسی را که وسواس زیاد به خرج می‌دهد نباید محتاط خواند بلکه او وسواسی است. مرحوم خویی نیز مطلوب بودن و یا ناروا شمردن احتیاط را با فرض صدق عنوان احتیاط، سخن نامعقولی دانسته است.[۱۹۸]

۲-۳-بخش سوم: مبنای حقوقی تکلیف به احتیاط

۲-۳-۱-مبحث اول: ایران

در قوانین ایران همان طور که پیش ‌از این گفته شد رعایت احتیاط به گونه‌ای تکلیف محسوب می‌شود. موارد قانونی آن را پیش ‌از این، مورد بررسی قرار داده‌ایم و برای اجتناب از اطاله‌ی کلام از تکرار آن می‌گذریم؛ اما باید این نکته را یادآور شویم که احتیاط در حقوق غربی و بسیاری از کشورهای توسعه ‌یافته امروزه به ‌عنوان یک اصل، لازم الرعایه است. احتیاط را همچون اصل انصاف محترم می‌دانند و در موارد بسیاری به آن استناد می‌کنند. در تخریب محیط ‌زیست، انقراض حیوانات، استفاده از انرژی‌های تکرار ناشدنی و …

قانون مجازات اسلامی، احتیاط را الگوی رفتاری مناسب برای افراد جامعه می‌داند و کسی را که از این الگوی رفتاری تخطی می‌کند مجرم می‌داند. قانون مدنی نیز کسی را که مرتکب بی‌احتیاطی می‌شود مقصر می‌داند. در صورت اول، فرد با اعمال مجازات مواجه شده و در صورت دوم باید خسارت را جبران کند؛ ‌بنابرین‏ ناگفته پیدا‌ است که قانون‌گذار به صورت تلویحی رعایت احتیاط را وظیفه همه‌ افراد جامعه می‌داند.

۲-۳-۲-مبحث دوم: انگلیس و آمریکا

در حقوق کامن لا نیز تکلیف عمومی به احتیاط، تاریخچه‌ای نسبتاً دیرینه دارد. در انگلستان و در رأی دادگاه عالی احتیاط زمانی تکلیف است که: ۱ـ ضرر، معقولانه قابل پیش‌بینی باشد،۲ـ بین خوانده و ضرر خواهان سبب دیگری وجود نداشته باشد،۳ـ تحمیل تکلیف عادلانه و معقول باشد[۱۹۹].

در آمریکا اما در هر ایالت ممکن است معیار متفاوتی پذیرفته شود؛ مثلاً در فلوریدا و ماساچوست تنها معیار برای تکلیف دانستن احتیاط «قابل پیش‌بینی بودن» است[۲۰۰].

با این‌ همه آرای قضایی فلوریدا نیز دستخوش تغییر شد و این تغییر کم‌کم سراسر آمریکا را فراگرفت[۲۰۱]. با این تغییر در فلوریدا امروزه نزدیک به ۷ معیار برای تکلیف دانستن احتیاط استفاده می‌شود و در ایالات ‌متحده نزدیک به ۴۲ معیار متفاوت برای تشخیص وجوب احتیاط وجود دارد[۲۰۲].

۲-۳-۳-مبحث سوم: ضرورت وجود تکلیف به احتیاط در قوانین

تکلیف عمومی به احتیاط از آن ‌رو در بین قوانین اهمیت دارد که تنها در صورتی می‌توان فرد را بی‌احتیاط دانست که برای رعایت احتیاط، تکلیفی وجود داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ق.ظ ]




امام صادق(ع) می فرمایند: هیچ مؤمنی نیست که در او شوخ طبعی نباشد. ‌شوخ‌طبعی بخشی از حُسن خُلق است(کلینی، ۱۴۱۳، ص ۶۳۳) یا می فرمایند: هر که به چهره برادر خود لبخند بزند، این لبخند برای او حسنه ای باشد.حضرت علی(ع) نیز می فرمایند: «این دلها همانند بدنها، خسته و افسرده می‌شوند و نیاز به استراحت دارند. در این حال، نکته های زیبا و نشاطانگیزی برای آن ها انتخاب کنید»(شیروانی، ۱۳۸۳) و نیز فرموده اند: کسی که شادیاش کم باشد،آسایش او در مردن است.

گر چه از نظر فقهی و اسلامی، شادی امری مجاز و پسندیده است؛ اما با بررسی تعالیم اسلامی می توان گفت که دین اسلام نگاهی متعالی به شادی دارد و ‌بنابرین‏، شرایط و محدودیت هایی را برای شادی بیان ‌کرده‌است؛ از جمله: ۱٫ در شادی، گناه و معصیت نباشد؛ ۲٫ پرهیز از اذیت و آزار دیگران؛ ۳٫ نکوهش و مسخره و استهزا؛ ۴٫ پرهیز از لهو.(شمس الدینی، ۱۳۸۸)از رسول اکرم(ص) نقل شده که می فرمودند: من شوخی می کنم اما در گفتارم جز حق و راست نمی گویم.(کلینی، ۱۴۱۳)در منابع دینی و اسلامی علاوه بر شرایط و محدویت هایی که برای شادی بیان شده، عواملی که منجر به شادمانی می‌شوند نیز ذکر شده اند.

۲-۳-۲-شادی و نشاط در زندگی اسلامی

شادی و سرور از حالت های درونی انسان است که نمودهای بیرونی هم دارد. این حالت محصول و معلول نوعی آگاهی از تحقق اهداف و آرزوهاست و زمانی ایجاد می شود که انسان به یکی از اهداف و آرزوهای خود دست یابد یا این که احتمال تحقق آن را بالا بداند. شادی از حس رضایت مندی و پیروزی به دست می‌آید و وقتی انسان به هدف خود نمی رسد یا آرزوی خود را بر باد رفته می بیند، حالت غم و اندوه بر او چیره می شود. یعنی حزن و اندوه حالتی است که از حس نارضایتی و شکست به دست می‌آید.
قرآن کریم واژه های «سرور و فرح» را هم برای سرورهای ممدوح به کار برده است و هم برای فرح های مذموم. در سوره ی انشقاق آمده است: « اما کسی که نامه ی اعمالش به دست راستش داده شود… خوشحال به سوی خانواده اش باز می‌گردد؛ و اما کسی که نامه ی اعمالش به پشت سرش داده شود… در شعله های سوزان آتش می سوزد. چرا که او در میان خانواده اش پیوسته (از کفر و گناه خود) مسرور بود.
در آیه ۷۶ سوره ی قصص می خوانیم: «[به خاطر آورید] هنگامی را که قومش به او گفتند: این همه از سر غرور شادی مکن، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد.» اما در آیه ۵۸ سوره ی یونس همین واژه به معنای مثبت به کار برده شده است.شادی، عموماً حالت آنی و مقطعی دارد و در صورتی می‌تواند ارزش پایدارتری داشته باشد که به رضامندی و در نتیجه شادکامی و خوشبختی منجر شود. شادی هایی که خوشبختی و سعادت و کمال ما را به خطر می اندازند نه تنها ارزشمند نیستند که باید از آن ها پرهیز کرد. امام علی (ع) می فرماید: «بسا لذت هایی فوری که اندوهی طولانی به ارمغان می آورند.» از سوی دیگر، شاد بودن یکی از خواسته های فطری انسان است. به همین دلیل خدای متعال یکی از پاداش های اخروی مؤمنان و یکی از نعمت های اهل بهشت را شاد بودن و دوری از غم و اندوه می‌داند. (فاطر، ۳۴ و۳۵) در مقابل، از جمله ی عذاب های اخروی که برای بد کاران در نظر گرفته شده است، غمگین بودن و داشتن چهره های عبوس و قیافه های غم زده است.(زمر، ۶۰)انسان فطرتاً دوست دارد شادی های پایدار و بادوامی داشته باشد. امام علی در خطبه متقین (خطبه ۱۹۳) یکی از ویژگی های انسان های پارسا را نشاط دائمی می‌داند. هر چه دوام شادی بیش تر باشد، دوست داشتنی تر و خواستنی تر است. انسان از شادی های کوتاه مدتی که غم ها و اندوه های بلند مدتی را به دنبال می آورند گریزان است. هر چند ممکن است به هنگام برخورد با چنان اموری در اثر هیجانات کاذب نتواند بر اساس عقلانیت تصمیم بگیرد و مرتکب چنان شادی ها و لذت هایی شود که عمری اندوه و غم و پشیمانی را به دنبال خواهد داشت.

۲-۳-۳-جایگاه شادی در سبک زندگی اسلامی

ائمه ی اطهار (ع) اهتمام ویژه ای به مسأله شادی داشته اند و سعی کرده‌اند در چارچوب سبک زندگی اسلامی حدود شادی و سرور ممدوح را مشخص کنند. درحدیثی از امام موسی کاظم(ع) چنین می خوانیم: تلاش کنید اوقات خود را چهار قسمت کنید: قسمتی از آن برای مناجات با خدا اختصاص دهید و بخشی از آن را برای امور زندگی و معاش خود در نظر بگیرید و بخشی دیگر را برای گفت وگو با برادران و افراد مورد اعتماد صرف کنید؛ افرادی که عیب هایتان را به شما می شناسانند و صادقانه با شما برخورد می‌کنند و قسمتی از اوقات خود را برای بهره برداری از لذت های حلال اختصاص دهید و بدانید که با این بخش چهارم است که می توانید سایر فعالیت های خود را نیز انجام دهید.»(۱)اسلام نه تنها با شادی و نشاط مخالف نیست بلکه بهره مندی از شادی های مشروع را امری لازم برای انسان می‌داند. امام علی (ع) توصیه می‌کند به هنگام شادی از شادی ها و سرورهای مشروع بهره مند شوید: « وقتی روز شادی در اخیار تو قرار گرفت از آن دوری نکن چرا که وقتی در دست روز اندوه قرار بگیری از تو صرف نظر نخواهد کرد.

۲-۳-۴-ایجاد نشاط در دل برادران مؤمن

یکی از ویژگی ها و آداب مسلمانی این است که تلاشی جدی برای شاد کردن دیگر مسلمانان دارد.

۱ -بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۴۶٫

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: « به درستی که شاد کردن مؤمنان دوست داشتنی ترین کارها در نزد خدای متعال است.»۱
امام رضا (ع) می فرماید:« به درستی که بعد از انجام واجبات هیچ کاری در نزد خدای عزو جل برتر از شاد کردن مؤمن نیست.»(۲) امام صادق (ع) فرمودند: « گمان نکنید وقتی مؤمنی را شاد می کنید فقط او را شاد کرده اید بلکه به خدا سوگند ما را شاد کرده اید بلکه بالاتر، به خدا سوگند که رسول خدا را شاد کرده اید.»(۳) در روایتی از امام حسین (ع) چنین می خوانیم: « برترین کارها بعد از نماز، شاد کردن قلب مؤمن با اموری است که گناهی در آن ها نباشد.»(۴) امام سجاد(ع) می فرماید: « از شادی و سرور به وسیله ی گناه پرهیز کن زیرا شادی به گناه بزرگ تر از ارتکاب آن است.»(۵)از این دسته روایات نکاتی قابل استفاده است که به برخی از آن ها اشاره می‌کنیم:۱یکی از بهترین عبادتها و فعالیت ها از نگاه اسلام، شاد کردن مؤمنان و مسرور نمودن آنان است. ۲شاد کردن «مؤمن» ارزشمند است ۳استفاده از ابزارها و وسایلی که با حیات مؤمنانه سازگار نیست، برای شاد کردن مؤمن درست نمی باشد. افزون بر این، مؤمن با ابزارهای گناه آلود شاد نمی شود؛ ‌بنابرین‏ اگر کسی از راه گناه، دیگران را شاد کند، نه تنها کار پسندیده ای انجام نداده است، بلکه معصیتی بزرگ را مرتکب شده است.۴٫ شادی از گناه، بدتر از خود گناه، دانسته شده است.با توجه به مجموعه ی آموزه های اسلامی درباره سبک زندگی مؤمنان، می توان چنین نتیجه گرفت که شاد کردن مؤمنان با انجام کارهای لغو و بذله گویی های سخیف نیز نمی تواند مصداقی از بهترین عبادت ها تلقی شود. قرآن کریم یکی از ویژگی های مؤمنان را چنین بر می شمارد: «[مؤمنان کسانی هستند که] از لغو و بیهوده گویی گریزانند.»(مؤمنون، ۳)

۲-۳-۵-شادی های پسندیده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ق.ظ ]