کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



نفی ضد کرد از بهشت آن بی نظیر

 

 

 

که نباشد شمس، وضدش زمهریر

 

 

 

 

 

 

 

(مثنوی۶/۵۸)

 

 

 

مــَوُلای عَــالَــمیِ مَــولای ذوالجــلال

 

 

 

حَــوِلّ حَــالَنــا اِلی اَحْسَـنِ الحَـال

 

 

 

۱) ترجمه بیت: خداوند جهان تو سرور و مالک بزرگوار جهانی و دارای صفات بزرگی هستی، حال ما را به نیکوترین حال ها تبدیل کن.
۲) نکات بلاغی: جلال با حال: کلمه قافیه، ملمع، مُولا وحال: تکرار، تکرارواج (و، ل، الف، ح).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: حال: کیفیت، حالت وچگونگی، درمعنی عرفانی، «حال آن باشدکه ازانوارغیب بردل رسد در وقت مصفّی کند. بدیهه تجلّی بود ظهورحقّ به نعت کشف سرّ روح را بی کسب و رسم». (زوزبهان بقلی،۱۳۸۲: ۴۰۰)، «حَوِلّ حَالَنااِلی اَحْسَنِ الحَال» دعای تحویل سال». (مفاتیح الجنان، ترجمه آخوند زاده: ۶۰۴)

 

 

میر احوال است، نه موقوف حال

 

 

 

بنـده ی آن مـاه بـاشـد مـاه و سـال

 

 

 

چـون بگوید حال را، فرمان کند

 

 

 

چـون بخواهد، جسم ها را جـان کند

 

 

 

 

 

 

 

(مثنوی۳/۱۴۲۱-۱۴۲۲)

 

 

 

گِــرفتَـاردُزدِ نَف‍َسِـم دِین وَ کَف

 

 

 

پَنـاهِــم وَ تُــو یـا شَحَنْـه نَجَــف

 

 

 

۱) ترجمه بیت: خدا یا گرفتار هوای نفسم، که همانند دزدی درکمین نشسته ودینم ظاهر و آشکار است، ای پادشاه نجف حضرت امیرالمؤمنین توپناه گاهم باش.
۲) نکات بلاغی: دزد نفس: استعاره ازنفس اماره سه نوع نفس هست که عبارتند از اماره امرکننده به سوی بدی، لوامه: بازدارنده ازبدی وکناه، مطمئنه: که به کمال رسیده است، دین وَ کَف: آشکار، روشن، شَحَنْه نجف: نگهبان داروغه، کنایه ازحضرت علی علیه السلام است تلمیح به سوره قیامت آیه(۲): (وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ).
۳) شرح مفاهیم: «نفس دراصطلاح عرفانی: سرّ هواست، وسرسرهواست». (روزبهان بقلی شیرازی، ۱۳۸۲: ۴۵۵)، و «جوهر مجردی که درذات نیاز به ماده ندارد ولی در فعل نیاز به ماده دارد؛ به علم ادارک نمیشود به وجدان درک میگردد». (سجادی، ۱۳۸۹: ۷۶۳)، دین وَ کَف: آشکار، روشن، شَحَنْه نجف: نگهبان داروغه، کنایه ازحضرت علی علیه السلام است تلمیح به سوره های القیامت (۲): ( وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ) وسوره الفجر آیات(۲۷و۲۸):(یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ؛ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً)، مولوی گوید: داستان رابه این شکل بیان میکند که مارگیری ماری را میگیرد و میپندارد مرده است آن را به شهر
میآورد. این نفس همانند همان مار مرده پنداشته شده است، که جان بگیر زنده می شود وهمه را به کام خود می کشد. (ر. ک.استعلامی شرح دفتر۳، ۲۷۳:۱۳۸۷)، واین نفس اگر موقعیت بیابد فرعونی می شود علیه حق و در برابر آن ایستد. و نفس کل یا نفس اول روح کلی عالم است و نفس دوم روح انسان است، که تابع روح اول می باشد و هرچه از اجزا سر می زند تابع قضای الهی است. جان کلام این است که روح انسان مستوجب قهر است که روح کلی عالم بر آن می تازد وکفر واعمال بد در آن ایجاد می گردد. (ر. ک. همان:۳۷۴)

 

 

نَفست اژدرهاست اوکی مرده است

 

 

 

ازغـم وِ بی آلتـی افسـرده است

 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-21] [ 07:15:00 ب.ظ ]




  • تفسیر«جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن »

 

اثر شیخ ابو المحاسن حسین بن حسن جرجانى، از مفسّران شیعه در اواخر قرن نهم و مطلع قرن دهم هجرى معروف به سید گازر است. صاحب ریحانه الادب وى را با اوصاف عالم، فاضل، محدث و مفسّر یاد مى‏کند. نام اصلى تفسیر- بنابر آنچه که مؤلف در مقدمه نوشته- جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن است؛ اما به تفسیر گازر نیز شهرت یافته.[۹۵]
این تفسیر بعداً مورد استفاده ملا فتح اللّه کاشانى قرار گرفته است. منبع اصلى تفسیر گازر روض الجنان ابو الفتوح رازى است و در واقع تلخیص همراه با تغییر و اضافاتى از آن تفسیر مى‏باشد؛ اگرچه مؤلف نامى از تفسیر ابو الفتوح نبرده است. روش تفسیرى ایشان همان روش ابو الفتوح رازى، یعنى اجتهادى است و به اخبار و روایات- به ویژه فضایل اهل بیت:- عنایت خاصى دارد. گرایش ایشان نیز گرایش کلامى و ادبى است.[۹۶]
ملا فتح الله در بخش های مختلف از جمله مباحث مربوط به قصص، حکایات پیامبران:و بخش های عرفانی و اخلاقی و تاریخ اسلام به «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن » مراجعه کرده، با وجود استفاده های فراوان وی از این تفسیر، فقط گاهی از این تفسیر یاد می کند و معمولاً از عبارات «در تفسیر جرجانی مذکور است…»و یا «در تفسیر جرجانی آمده است…» استفاده می کند.
در این جا به ذکر چند نمونه از مراجعات ملا فتح الله به تفسیر «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» اشاره می کنیم.
وی در تفسیر آیه (وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)[۹۷]« و بگو [هر کارى مى‏خواهید] بکنید که به زودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده مى‏شوید پس ما را به آنچه انجام مى‏دادید آگاه خواهد کرد.» می نویسد: «در تفسیر جرجانى مذکور است که در تعلّق علم رسول۹ و مؤمنان به اعمال بندگان دو وجه گفته‏اند یکى آنکه حق تعالى در قیامت آن را بر رسول۹و ائمه۷عرض کند و دیگرى آنکه در اخبار آمده که اعمال امت هر شب دوشنبه و پنج شنبه بر رسول۹و ائمه هدى:عرض می کنند پس مراد به مؤمنان معصومان‏اند.»[۹۸]
همچنین در تفسیر آیه(إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ)[۹۹] «در حقیقت پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهاندارى] استیلا یافت.» می نویسد: «در تفسیر جرجانى مذکور است که عرش جسمی است که حق تعالى آن را بر صورت سریر ایجاد فرموده.[۱۰۰]»
وی در تفسیر آیه (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ)[۱۰۱]«خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند.» در مورد این که خداوند حضرت مهدی۷را خلیفه خود در زمین قرار خواهد داد، نقل می کند: «ابو المحاسن جرجانى در تفسیر خود آورده که دلیل بر صحت این قول که مراد صاحب الزمان۷است و فساد قول آنان که قایلند بآنکه مراد صحابه‏اند که بعد از رسول۹خلافت کردند از ابو بکر و عمر و عثمان و على۷چه حق تعالى در عهد ابو بکر ولایت عرب را مفتوح ساخت و در عهد عمر بعضى از ولایات عجم بگشاد و بر فساد قول آنان که گفته‏اند که مراد جمیع امت پیغمبر۹است آنست که حق تعالى در این آیه وعده استخلاف و تمکین و تبدیل خوف با من فرموده و وعده بچیزى باشد که در زمان حال نباشد بلکه در زمان مستقبل باشد و این هنگام نمی تواند بود که مراد زمان خلفاى ثلثه مذکوره باشد زیرا که به اجماع جمیع امت خلافت ایشان به اختیار مردمان بود نه از جانب حقتعالى پس(لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم) شامل ایشان نباشد.[۱۰۲]»

 

  • تفسیر روض الجنان و روح الجنان

 

اثر ابو الفتح جمال الدین حسین (حدود ۴۷۰- ۵۵۴ ق) فرزند على بن محمد خزاعى نیشابورى رازى معروف به ابو الفتوح رازى (مدفون در بقعه‏اى در جوار مرقد شاه عبد العظیم حسنى در شهر رى) از ائمه مفسّران شیعه و مشاهیر متکلّمان امامیه قرن ششم هجرى است. تفسیر ابو الفتوح رازى از قدیمى‏ترین و معروف‏ترین تفاسیر مفصل فارسى شیعى است که با نثر بسیار زیبایى به نگارش درآمده و به شیوه کلامى و روائى و ادبى تألیف گردیده است.
ملا فتح الله از این تفسیر نیز استفاده زیادی برده است ولی در موارد اندکی به نام ابوالفتوح رازی در تفسیر خود اشاره می کند. در واقع می توان گفت که منبع اصلی ملا فتح الله در تفسیر، این دو تفسیر بوده است. از این رو شایسته بود در مقدمه تفسیرش به استفاده فراوان از آن ها اشاره کند. البته نمی توان بر وی خرده گرفت چون قراین نشان می دهد در گذشته نقل از کتاب ها بدون ذکر نام مرسوم بوده و کار ناپسندی محسوب نمی شد.[۱۰۳]
یکی از مواردی که ملافتح الله به نام ابوالفتوح اشاره کرده و از تفسیر وی نقل می‌کند این مورد است که می‌نویسد:
«قدوه المفسّرین شیخ ابو الفتوح رازى;در جلد اول تفسیرش این داستان رقّت بار را مفصلا نقل فرموده و ما پاره‏اى از نگارشات او را ملخصا در اینجا ذکر می کنیم. می فرماید: ملت عرب طبعا از فرزند دخترینه نفرت داشتند و دختر در نظر آنان بسیار خوار و زبون بود چنان که حق تعالى درباره آنها فرموده(وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ)[۱۰۴] «و هر گاه یکى از آنان را به دختر مژده آورند چهره‏اش سیاه مى‏گردد در حالى که خشم [و اندوه] خود را فرو مى‏خورد.» سبب نفرت عرب جاهلیت از دختر چند امر بود یکى آنکه غیر کفو به خطبه ایشان نیاید… و دیگر آنکه می ترسیدند که در فوت پدران یا غیبت و مسافرت آنان دختران گرسنه یا برهنه شوند و این را براى خود عار و ننگ می شمردند کما قال تعالى: (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ)[۱۰۵]« و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مکشید ماییم که به آنها و شما روزى مى‏بخشیم.»[۱۰۶]
وی همچنین ذیل تفسیر آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا)[۱۰۷] « اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیک‏فرجام‏تر است.» می نویسد: «در تفسیر ابو الفتوح مذکور است که وجه استدلال این آیه بر امامت ائمه اثنى عشر:آنست که حق تعالى اطاعت اولو الامر را با طاعت خود و اطاعت رسول۹خود مقرون ساخته و چنان که قدیم تعالى از همه قبایح منزه است و رسول او۹از همه معاصى کبیره و صغیره معصوم و مطهر اولوا الامر نیز باید که چنین باشند و به اتفاق بعد از پیغمبر۹غیر از ائمه اثنا عشر:معصوم نبودند پس مراد به اولى الامر ایشان باشند نه غیر ایشان و اگر نیز مراد از اولو الامر على العموم باشد لازم می آید که هر حاکمى و عالمى که بنا حق و ناروا حکمى کند تابع او باید شد و اطاعت او باید کرد به جهت عموم لفظ و این باجماع باطل است و احادیث صحیحه نیز دالند بر این مدعا.»[۱۰۸]

 

  • تفسیر مجمع البیان

 

تالیف علامه طبرسى;، معروف به امین الاسلام طبرسى‏ متولد ۴۶۸ و متوفاى ۵۴۸ ق است.ایشان از بزرگان قرن ششم هجرى و یکى از مفسّران نامدار و مشهور شیعه است.
تفسیر مجمع البیان بر گرفته از تفسیر تبیان است؛ چرا که ایشان از میان تمام تفاسیر آن عصر، تنها تفسیر تبیان شیخ طوسى;را به دلیل جامعیت آن مى‏پسندند. مورخان، درباره سیره او مطلب جالبى نوشته‏اند و آن این است که او کتاب مجمع البیان را نوشت و مطالب کتاب تبیان شیخ طوسى;را در آن گرد آورد. [۱۰۹]
ملا فتح الله در تفسیر آیه شریفه (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)[۱۱۰] « در خانه‏هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت‏یابد و نامش در آنها یاد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مى‏کنند.» می نویسد: «و در مجمع البیان آورده که نزد ابن عباس و حسن و مجاهد و جبائى و قتاده مراد به بیوت مذکوره، مساجد است.»
همچنین وی در تفسیر آیه شریفه (خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ)[۱۱۱] « انسان از شتاب آفریده شده است به زودى آیاتم را به شما نشان مى‏دهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید.» می نویسد: «در مجمع البیان آورده که مفسّران را در این انسان دو قول است اول آن است که مراد به آن آدم است و بنا بر این تفسیر عجل را بر چند معنى تنزیل کرده‏اند یکى آنکه او سبحانه آدم را بعد از خلق همه اشیا در آخر روز جمعه که آخر ایام شنبه بود خلق فرمود به سرعت تمام تا قبل از غروب شمس آن روز خلقت او تمام بوده باشد»[۱۱۲]
ملا فتح الله کاشانی از این تفسیر بخصوص در مباحث نقل قصص و تاریخ بهره زیادی برده است.
۴- کنز العرفان
تالیف جمال الدین ابو عبد اللّه مقداد بن عبد اللّه بن محمد بن حسین بن محمد سیورى حلّى اسدى، معروف به فاضل مقداد، از بزرگان اصحاب و مشایخ است. وى عالم، فاضل، متکلم، محقق و فقیهى توانا بود و از شاگردان شهید اول شیخ محمد بن مکى عاملى (۷۳۴- ۷۸۶ ق) است که در سال ۸۲۶ در گذشت و در نجف اشرف مدفون گشت.
او تألیفات گرانقدر و ارزشمندى دارد؛ از جمله همین کتاب و کتاب دیگرش «التنقیح الرائع فی شرح مختصر النافع» در فقه و اثر دیگر وى «اللوامع فی المباحث الکلامیه» و همچنین کتاب «النافع المختصر فی شرح الباب الحادی عشر».
این کتاب (کنز العرفان) بر اساس ابواب فقه ترتیب یافته و فواید بسیارى دارد و به رغم اختصار، بحث را کامل کرده و نهایت ایجاز ولى در حد کفایت به مباحث متناسب لغوى و ادبى پرداخته است، که خود دلالت بر تبحر و مهارت مؤلف در ادب و لغت و بیان و نیز قدرت استدلال و استوارى او در اقامه برهان دارد.[۱۱۳]
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین در بیشتر مباحث فقهی از «کنز العرفان» استفاده کرده است به طوری که می توان گفت زیر بنای مباحث فقهی این تفسیر«کنز العرفان» است ملا فتح الله در ذیل آیات فقهی ابتدا توضیح مختصری از خود می آورد و سپس مطالب و آراء فقهی را از کنز العرفان ذکر می کند. در این جا به ذکر چند مورد از موارد استفاده ملا فتح الله از کنز العرفان را می آوریم.
وی در تفسیر آیه (وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ)[۱۱۴] «و لباس خویشتن را پاک کن» می نویسد: «و در کنز العرفان آورده که بنا بر طهارت ظاهر در این مقام چند حکم است اول آنکه تطهیر واجبست زیرا که امر حقیقت از براى وجوبست، دوم تطهیر واجبست براى نماز نه بحسب ذات بجهت اجماع جمیع امت و قرینه (وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ)[۱۱۵] «و پروردگار خود را بزرگ دار»، بنا بر آنکه مراد تکبیر افتتاح باشد، سوم اینکه وجوب على عمومه نیست زیرا که در احادیث صحیحه ثابت گشته که دم غیر مغلّظ که از درهم بغلی قاصر باشد معفو عنه است و همچنین است خون قروح و جروح که باز نایستد یا از مطلق نجاست در حال ضرورت یا آنکه ملبوس از ما لا یتم به الصلاه باشد و غیر آن بر تفصیلى که در کتب فقهیه مسطور است، چهارم آنکه تطهیر از براى غیر نماز و طواف مستحبّ است به جهت تمرین تکلیف بر آن و سهولت او نزد دارنده آن.»[۱۱۶]
و یا در تفسیر آیه شریفه(وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)[۱۱۷] «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدى کرد با آن [طایفه‏اى] که تعدى مى‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر بازگشت میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مى‏دارد.»، می نویسد: «صاحب کنز العرفان آورده که بعضى از فقهاء که معاصر مایند به این آیه استدلال کرده‏اند بر قتال بغات و این محض غلط است زیرا که باغى کسی است که بر امام معصوم۷خروج کند به تأویل باطل و با او محاربه نماید و به مذهب ما او کافر است به دلیل قول حضرت رسالت۹مر امیر المؤمنین۷را که «یا على۷حربک حربى و سلمک سلمى» پس چگونه باغى مذکور مؤمن باشد تا در تحت آیه داخل شود و لازم نمى‏آید از ذکر لفظ (بغى) در آیه که مراد به آن بغاتى باشند که معهود فقها اند.»[۱۱۸]
دیگر منابعی که ملا فتح الله در تفسیر خود استفاده کرده عبارتند از: انوار التنزیل و اسرار التاویل قاضى ناصر الدین عبد اللّه بن عمر بیضاوى‏، تفسیر کشاف زمخشری، تفسیر تبیان شیخ طوسی;، تفسیر ثعلبی، تفسیر کاشفی، تفسیر قمی، تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری۷و کتب حدیثی من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق;، عیون اخبار الرضا تالیف شیخ صدوق;.
علاوه بر این ملا فتح الله کاشانی از آراء مفسّران صدر اسلام از صحابه و تابعان بهره های فراوانی برده و در موارد بسیار زیادی در تفسیرش آراء آن ها را بدون ذکر منبع ذکر کرده است. وی از آراء ابن عباس بیشتر از سایر صحابه استفاده کرده است.
شیوه طرح مباحث در منهج الصادقین
ملا فتح الله در تفسیر سوره ها به طور منظم و منسجم عمل کرده است. شیوه تنظیم مطالب در منهج الصادقین به روش زیر است:
ملا فتح الله ابتدا نام سوره را ذکر می کند و سپس مکی یا مدنی بودن سوره را ذکر می کند وی در مشخص کردن سور مکی یا مدنی به اقوال صحابه استناد می کند و نظر صحیح و مورد نظر خود را در نهایت بیان می کند.
در ادامه عدد آیات را ذکر کرده و نظرات مختلف در این زمینه از گرو های مختلف شامی، بصری، کوفی ، مکی، مدنی و حجازی بیان کرده و آیات مورد اختلاف را ذکر می کند وی در نهایت عدد کوفی را به سبب انتساب به امام علی۷بر می گزیند.
سپس ملا فتح الله نام های سوره و ثواب و آثار قرائت سوره و فضایل سوره را به نقل از پیامبر اکرم۹و ائمه اطهار:بیان کرده و تناسب اختتام سوره قبل با افتتاح سوره بعد را ذکر می کند. بعد از آن ملا فتح الله آیات را دقیق و موافق با قرائت ابوبکر از عاصم و گاهی موافق قرائت حفص از عاصم، بدون تعرض به قرائت های دیگر، ترجمه می کند.
وی در ادامه اسباب النزول، مباحث لغوی، صرف و نحو و مسائل بیانی را با استشهاد به اشعار عرب بیان می کند و سپس به مباحث تفسیری می پردازد.
در این جا به ذکر نمونه هایی برای مطالب یاد شده ذکر می کنیم.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ملا فتح الله در مورد نام سوره در سوره اعراف می فرماید: «بدانکه نزد علماء دین المص یا اسم سوره است و یا اسم قرآن یا هر حرفى از آن اشاره است به اسمى از اسماء الهى چون اله و ملک و لطیف و صبور…»[۱۱۹]
صاحب تفسیر «منهج الصادقین» درباره مکی و مدنی بودن در سوره مائده می نویسد: «نزد بعضى هر آیتى که مُصَدَّر است به(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)«اى کسانى که ایمان آورده‏اید.» مدنى است و هر کدام که مُصَدَّر به (یا أَیُّهَا النَّاسُ) «اى مردم» مکى است و اصحّ آنست که بنا بر اغلب است.»[۱۲۰]
وی در مورد مکی و مدنی بودن سوره رعد می نویسد: «مکى است همه آن نزد ابن عباس و عطا و پیش کلبى و مقاتل آیه آخرین مدنی است و در حق عبد اللَّه بن سلام نازل شده و حسن و عکرمه و قتاده گفته‏اند که این سوره مدنی است مگر آیه (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ)[۱۲۱] «و اگر قرآنى بود که کوهها بدان روان مى‏شد.» و آیتى که بعد از آن است که این هر دو آیه در مکه نازل شده.»[۱۲۲]
ملا فتح الله عدد آیات سوره رعد را این گونه بیان می کند: «عدد آیات آن چهل و هشت است نزد شامى و چهل و هفت بعدد بصرى و چهل و چهار نزد اهل حجاز و چهل و سه به عدد کوفى و اختلاف در پنج آیه است (لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ)[۱۲۳] «در آفرینش جدیدى خواهیم بود»،(الظُّلُماتُ وَ النُّورُ)[۱۲۴] «تاریکی ها و روشنایى» از غیر کوفى (الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ)[۱۲۵] «نابینا و بینا» و (سُوءُ الْحِسابِ)[۱۲۶] «به سختى بازخواست‏شوند» شامى (مِنْ کُلِّ بابٍ)[۱۲۷] «از هر درى بر آنان درمى‏آیند.» عراقى و شامى»[۱۲۸]
وی در ثواب قرائت سوره یونس می نویسد:«هر که تلاوت سوره یونس کند در هر دو ماه یا سه ماه از جاهلان نباشد و روز قیامت از مقربان بارگاه عزت بود.»[۱۲۹]
و در ثواب قرائت سوره اعراف می نویسد:«هر که سوره الاعراف را قرائت کند حق تعالى میان او و ابلیس سترى پیدا کند و آدم شفیع او باشد در آخرت و عیاشى باسناد خود از ابى بصیر روایت کرده که ابى عبد اللَّه۹فرمود که هر که سوره الاعراف را در هر ماه تلاوت کند روز قیامت از زمره (الذین لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ)[۱۳۰] «کسانی که بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد» باشد و اگر در هر جمعه بخواند حق تعالى در قیامت حساب او نکند و بعد از آن فرمود که آیات این سوره محکمند پس باید که ترک قرائت او نکند که روز قیامت گواهى خواهد داد براى خود نزد حضرت بارى.»[۱۳۱]
مولف منهج الصادقین در مورد ختم و افتتاح دو سوره کهف و انبیاء می نویسد: «بباید دانست که چون حق سبحانه ختم سوره الکهف نمود به ذکر توحید و امر مردمان به آن افتتاح این سوره کرد به ذکر انبیا که بر طریقه توحید بودند.»[۱۳۲]
وی در مورد مباحث لغوی و صرف و نحو در سوره مریم می نویسد: «تسمیه فاجره به بغى جهت آنست که آن مشتق است از بغیت به معنى طلب یعنى زنى که طلب کننده زنا است و یا از بغى به معنى تجاوز و تعدى یعنى زنى که در گذشته است از حد شرع به سبب این عمل قبیح و آن بر وزن فعولست نزد مبرد در اصل بغوى بوده و عدم دخول تاء تانیث در او به جهت آن است که در فعولى که به معنى فاعل است مذکر و مؤنث مساویست»[۱۳۳]
فصل سوم: توجه به قاعده در نظر گرفتن قرائت صحیح در منهج الصادقین
یکی از قواعدی که در تفسیر قرآن نقش مهمی ایفا می کند، قاعده توجه به قرائت صحیح است که مفسّر قرآن باید در هنگام تفسیر توجه کافی به این قاعده داشته باشد. در این جا این پرسش ها مطرح می شود که قرائت صحیح دارای چه معیارها و ملاک هایی است؟ علل ایجاد قرائت های سبعه چیست؟ آیا مى توان قرآن را بر طبق هر یک از این قرائت ها تفسیر کرد؟ یا تفسیر باید براساس قرائت خاصى باشد؟ و…
در این فصل برآنیم تا ضمن پاسخ به پرسش های فوق میزان رعایت توجه به این قاعده در تفسیر منهج الصادقین را بررسی کنیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:15:00 ب.ظ ]




از طرفی برابر بند ۸ ماده ۴ قانون نیروی انتظامی مصوب ۲۷/۴/۱۳۶۹، نیروی انتظامی موظف به انجام وظایف ذیل در مقام ضابط دادگستری است:

 

    1. مبارزه با مواد مخدر؛

 

    1. مبارزه با قاچاق؛

 

    1. مبارزه با منکرات و فساد؛

 

    1. پیشگیری از وقوع جرایم؛

 

    1. کشف جرایم؛

 

    1. بازرسی و تحقیق؛

 

    1. حفظ آثار و دلایل جرم؛

 

    1. دستگیری متهمین و مجرمین و جلوگیری از فرار و اختفاء آنها؛

 

    1. اجرا و ابلاغ احکام قضایی

 

سوالی که در اینجا مطرح است که آیا همی مأموران نیروی انتظامی، ضابط عم دادگستری هستند؟ در پاسخ باید گفت که با نگاه ابتدایی به بند ۱ ماده ۱۵ مذکور، همه مأموران نیروی انتظامی ضابط عام دادگستری هستند، اما با دقت در این ماده، درمی‌یابیم که قانون‌گذار در صدر ماده با آوردن عبارت «تحت نظارت و تعلیمات مقام قضایی»، فقط آن گروه از پرسنل نیروی انتظامی را که با مقدمات قضائی درارتباط بوده و وظایف مرتبط با امور قضایی را انجام می‌دهند ضابط عام دادگستری می‌داند
۳-۱-۱-۲ضابطین خاص
ضابطین خاص ضابطینی هستند که صلاحیت دخالت آنها محدود به جرائم خاص یا شرائطی معین است و در غیر از آن جرائم یا بدون تحقق آن شرایط ، حق مداخله و اقدام ندارند. حال این سوال به ذهن می‌آید که آیا ضابط شناخته شدن این افراد در زمینه خاص، صلاحیت دخالت و اقدام ضابطین عام در این حوزه را نفی یا محدود می‌کند یا خیر؟ در پاسخ باید گفت که ضابطین عام در همه حال ضابط دادگستری محسوب می‌شوند و ضابطین خاص دخالت و اقدام ضابطین عام را محدود یا نفی نمی‌کنند. [۵۶]
دومین گروه از ضابطان دادگستری، ضابطان خاص هستند. آقای دکتر آخوندی در مقام تعریف این گروه بیان می‌دارد: «ضابطین خاص افرادی هستند که صلاحیت اقدام درباره هیچ جرمی را ندارند مگر آنچه که قانون اجازه داده است. مأمورینی که به موجب قانون خاص ضابط دادگستری محسوب‌اند ممکن است کلیه اختیارات ضابطین دادگستری را دارا نباشند و یا فقط از لحاظ انجام وظایف خاص و یا در زمان معین ضابط دادگستری به شمار آیند.» به عبارت دیگر، قانون‌گذار به موجب قوانین خاص، وظایف این گروه از ضابطان را مشخص نموده است و صرفاً در قالب وظایف تعیین شده اقدام می‌نمایند و حق مداخله در تمامی جرائم ارتکابی در جامعه را ندارند.
در حال حاضر برابر ماده ۱۵ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، این گروه از ضابطان به شرح ذیل هستند:

 

    1. رؤسا و معاونین زندان نسبت به امور مربوط به زندانیان؛

 

    1. مأمورین نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به موجب قوانین خاص در محدوده وظایف محوله ضابط دادگستری محسوب می‌شوند؛

 

    1. سایر نیروهای مسلح در مواردی که شورای عالی امنیت ملی تمام یا برخی از وظایف ضابط بودن نیروی انتظامی را به آنان محول کند؛

 

    1. مقامات و مأمورینی که به موجب قانون خاص در حدود وظایف محوله ضابط دادگستری محسوب می‌شوند.

 

درباره این موارد، باید گفت: ۱. مطابق قانون فقط رؤسا و معاونان زندان مدنظر قانون‌گذار هستند، بنابراین افراد دیگر شاغل در زندان، از قبیل مأموران زندان، ضابط دادگستری نیستند، دیگر آنکه، رؤسا و معاونان زندان، فقط در امور مربوط به زندانیان، انجام وظیفه می‌نمایند.
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. راجع به ضابط بودن نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید گفت که به موجب ماده ۱ قانون حمایت قضایی از بسیج مصوب ۱۳/۸/۱۳۸۱ به نیروی مقاومت بسیج پاسداران انقلاب اسلامی اجازه داده می‌شود همانند ضابطان قوه قضائیه هنگام مقابله با جرائم مشهود، در صورت حضور نداشتن دیگر ضابطان و عدم اقدام به موقع آنان و اعلام نیاز آنان به منظور پیشگیری از امحاء آثار جرم و فرار متهم و تهیه و ارسال گزارش به مراجع قضائی، اقدامات قانونی لازم را به عمل آورند. ۳. راجع به ضابط بودن سایر نیروهای مسلح باید گفت اگر وظایف ضابطان عام (نیروی انتظامی) به آنان محول شود آنان در مقام ضابط عام هم خواهند بود.

 

با توجه به چهار مورد ذکر شده در بالا، ضابطان خاص مدنظر عبارتند از:

 

    1. مأموران وصول آیدات و کشف قاچاق به استناد ماده ۱۸ قانون مجازات مرتکبین قاچاق (مصوب ۲۹/۱۲/۱۳۱۲)؛

 

    1. ماموران جنگل بانی طبق ماده ۵۴ قانون حفاظت و بهره برداری از جنگل‌ها (مصوب ۱۳۴۶)؛

 

    1. مأموران سازمان آب و برق به استناد تبصره ۲ ماده ۱۰ قانون سازمان آب و برق (مصوب ۱۳۴۶)؛

 

    1. مأموران شهرداری طبق ماده ۱۰ قانون حفظ و گسترش فضای سبز؛

 

    1. مأموران گارد صنعت نفت (ماده واحده مصوب ۱۳۵۱)؛

 

    1. مأموران شکاربانی ماده ۱۹ قانون شکار (مصوب ۱۳۴۶)؛

 

    1. بازرسان مخصوص وزارت بهداری طبق ماده ۲۰ قانون اصلاح منع کشت خشخاش (مصوب ۱۳۳۸)؛

 

۸.ماموران سازمان قند و شکر ماده واحده لایحه قانونی مصوب ۱۳۵۹؛

 

    1. بخشدار که در گذشته از او به «نایب الحکومه» تعبیر می‌شده است، فقط در صورت اعطای سمت ضابطی از سوی قوه قضاییه واجد اختیارات و تکالیف ضابطان دادگستری خواهد بود؛

 

    1. فرمانده هواپیما به موجب ماده ۳۲ قانون هواپیمایی کشوری (مصوب ۱۳۲۸) نسبت به جرائم ارتکابی در درون هواپیما و نیز ماده ۵ قانون الحاق ایران به کنوانسیون توکیو راجع به جرائم و برخی اعمال ارتکابی دیگردر هواپیما.

 

    1. پلیس انتظامی راه‌آهن طبق ماده ۷ قانون ایمنی راه‌ها (مصوب ۱۳۴۹)

 

    1. مأموران وزارت پست و تلگراف و تلفن (شرکت مخابرات ایران)؛

 

    1. پاسداران انقلاب اسلامی به موجب تبصره ماده ۵ اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ماده ۱۱ لایحه قانونی تشکیل دادگاه‌های فوق‌العاده رسیدگی به جرائم ضدانقلاب (مصوب ۱۳/۴/۱۳۵۸)؛

 

    1. مأموران گارد بنادر و گمرکات به موجب ماده۵ قانون بنادر و کشتیرانی (مصوب ۱۳۲۸)؛

 

    1. رؤسا و معاونان زندان نسبت به امور مربوط به زندانیان؛

 

    1. نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

 

انواع ضابطین خاص
در ق. آ.د.ک ۱۲۹۰ ضابطین خاص بر شمرده نشده بودند و برای شناخت آنها باید به قوانین خاص مراجعه می‌شد. در ق. آ.د.ک ۱۳۷۸ ، ماده ۱۵ سه دسته از ضابطین خاص را دربند‌‌های ۲، ۳ و ۴ خود نام برده و در بند ۵ به قوانین خاصی که برخی مقامات و مأموران را در حدود وظایف خود را ضابط دادگستری شناخته، اشاره کرده است که انواع ضابطین خاص عبارت است از:
‌أ. رؤسا و معاونین زندان نسبت به امور مربوط به زندانیان.
‌ب. مأمورین نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران.
البته تذکر این نکته مفید به نظر می‌رسد که بر طبق ماده ۱ قانون حمایت قضائی از بسیح مصوب ۱/۱۰/۱۳۷۱ و نظریه شماره ۷۹۷۹/۷-۲۱/۸/۱۳۸۰، اداره حقوقی قوه قضائیه به نیروی مقاومت بسیج تنها در صورتی اجازه داده است که به عنوان ضابطین قوه قضائیه عمل نماید که اولاً جرم از جرائم مشهود باشد و ضابطین دیگر دادگستری حضور نداشته باشند ثانیاً ضابطین دیگر به موقع اقدام ننمایند و یا به منظور جلوگیری از امحاء آثار جرم و فرار متهم و تهیه و ارسال گزارش ضابطین دیگر به نیروی مقاومت بسیج نیاز داشته باشند و همچنین تبصره یک ماده یک آئین نامه اجرائی قانون حمایت قضائی از بسیج مصوب ۳۰/۳/۱۳۷۲ فرمانده کل قوا، شرایطی برای ضابطان مزبور پیشبینی کرده است:« الف- گذراندن دورۀ آموزش لازم به تشخیص رده ذیربط بسیج،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]




- ازدحام و شلوغی شهر

 

- سیاست های ابلاغ شده از بالا به شهرداری ها و دهداری ها ی گردشگر پذیر
- آموزش اعضای شوراها و دهداری ها

 

 

 

منبع: نگارنده
این معیارها با بهره گرفتن از روش دلفی شناسایی شد شده اند که شامل معیار زیست محیطی از قبیل میزان آسیب و صدمات وارد شده به محیط زیست، میزان تهدید توان اکولوژیکی و نابودی میراث طبیعی ناشی از رشد گردشگری می باشد. معیار اقتصادی در این مدل مشتمل بر میزان سودآوری گردشگری برای منطقه و از سوی دیگر مشارکت و علاقه مندی گردشگران در پرداخت هزینه هایی به منظور حفاظت از محیط می باشد. معیارهای اجتماعی فرهنگی که آسایش و امنیت گردشگران و ازدحام و شلوغی شهر در منطقه را در بر می گیرد و در نهایت معیارهای سیاسی که به سیاست هایی از بالا جهت ابلاغ به شهرداری ها و دهداری های گردشگر پذیر جهت آموزش و شناخت قوت ها و ضعف های گردشگری و چگونگی هدایت سالم و سود ده آن باز می گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
گزینه های نهایی ما در این مدل شامل سه انتخاب، رشد گردشگری روستایی، رشد گردشگری شهری و یا رشد گردشگری تلفیقی می باشد.
۴-۶-۳ تشکیل ساختار سلسله مراتبی
ساختار سلسله مراتبی یک نمایش گرافیکی از مسأله پیچیده واقعی می باشد که در رأس آن هدف کلی مسأله و در سطوح بعدی معیارها و گزینه ها قرار دارند. عناصر تصمیم سازی در ارزیابی بهترین نوع رشد گردشگری ، هدف، معیارها و گزینه ها هستند که با توجه به ساختار سلسله مراتبی در شکل زیر مشخص شده اند.
شکل۴- ۱- ساختار سلسله مراتبی هدف، معیارها ، زیرمعیارها و گزینه ها
منبع: نگارنده
به منظور ساخت مدل بر اساس روش تحلیل سلسله مراتبی، ساختار سلسله مراتبی ایجاد شده به نرم افزار Expert choice منتقل می شود.
۴-۶-۴ مقایسات زوجی
در این مرحله با توجه به عوامل موثر ، بر اساس هر یک از معیارها ماتریس زوجی تشکیل می گردد. در هر یک از ماتریس ها با بهره گرفتن از یک مقیاس خاص که از ترجیح یکسان تا بی نهایت مرجح طراحی شده است قضاوت در این امر مقایسه ای با بهره گرفتن از یک جدول ۹ کمیتی صورت گرفت.
جدول۴- ۴۲ - مقادیر ترجیحات برای مقایسه زوجی

 

 

ترجیحات

 

مقدار عددی

 

 

 

کاملا مرجح یا کاملا مهمتر یا کاملا مطلوب تر

 

۹

 

 

 

ترجیح یا اهمیت یا مطلوبیت خیلی قوی

 

۷

 

 

 

ترجیح یا اهمیت یا مطلوبیت قوی

 

۵

 

 

 

کمی مرجح یا کمی مهمتر یا کمی مطلوبتر

 

۳

 

 

 

ترجیح یا اهمیت یا مطلوبیت یکسان

 

۱

 

 

 

ترجیحات بینابین

 

۲،۴،۶،۸

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:13:00 ب.ظ ]




عبارت است از به نتیجه رساندن وظایفی که از طرف سازمان بر عهدۀ نیروی انسانی گذاشته شده است.( کاسیو [۱۹], ۱۹۸۹ :۳۰۴)در این پژوهش تعریف عملیاتی عملکرد کارکنان بر اساس مدل اچیو می باشد این مدل به وسیلۀ هرسی و گلداسمیت به منظور کمک به مدیران در تعیین علت وجود مشکلات عملکرد و بوجود آوردن استراتژی های تغییر، جهت حل این مشکلات طرح ریزی گردید. این دو هفت متغیر مربوط به مدیریت عملکرد اثربخش را از میان بقیه برگزیدند: توانایی، درک، حمایت سازمانی، انگیزه، بازخورد، اعتبار و محیط.
۱-۱۳-۱۰-توانایی (Ability) :
همراه بودن شغل با موفقیت
طی کردن دوره های آموزشی ضمن خدمت
دیدن آموزش های لازم در خصوص انجام شغل
۱-۱۳-۱۱-وضوح یا درک(Clarity) :
ارائۀ تذکر برای اشتباهات ناشی از عدم درک درست کار
پایان نامه - مقاله - پروژه
تشویق شدن در خصوص پرسیدن نحوۀ انجام کار
درک صحیح از اهداف کاری
تلاش سازمان در زمینۀ آشنایی کارکنان با درک درست کار
۱-۱۳-۱۲-کمک یا حمایت سازمانی(Help) :
تخصیص بودجۀ کافی برای واحدها
در اختیار داشتن وسائل و تجهیزات کافی
داشتن حمایت سایر واحدها در تحقق اهداف واحد خود
حمایت شدن از سوی مسئول مستقیم برای انجام کار سخت
۱-۱۳-۱۳-تمایل یا انگیزه(Incentive) :
وجود فرصت های لازم برای ارتقاء
ارائۀ پاداش های نقدی در مواقع نشان دادن ابتکار عمل
قدردانی برای نشان دادن ابتکار عمل
دلجوئی شدن از سوی مدیر مافوق در زمان انجام مشکلات فردی
۱-۱۳-۱۴-ارزیابی(آموزش و بازخورد عملکرد Evaluation ) :
اطلاع از کیفیت کار
در جریان روش های بهبود عملکرد قرار گرفتن
ارائۀ بازخورد در خصوص عملکرد فردی
در جریان قرار گرفتن در خصوص نتایج مثبت و منفی کار
۱-۱۳-۱۵-اعتبار(اعمال معتبر و حقوق پرسنلValidity) :
میزان اخلاقی بودن تصمیمات سازمانی
میزان منصفانه بودن تصمیمات سازمانی
انتصاب پرسنل بر اساس ضوابط و شایستگی
میزان اعتماد به مدیران مافوق
۱-۱۳-۱۶-محیط(تناسب محیطی Environment) :
تاثیر شرایط بازار بر عملکرد
تاثیر تغییر شرایط اقتصادی جامعه بر عملکرد
تاثیر رقابت با سازمان های مشابه دیگر بر عملکرد
۲-۱- مقدمه
سازمانها به منظور نیل به اهداف خاص خود بوجود آمده اند و رسیدن به اهداف (اثر بخشی سازمان) و استفاده بهینه از منابع (کارآیی) در گرو عملکرد کارکنان است.
هدف اصلی تمام سازمانها افزایش کارایی و اثربخشی است . سازمانها با بکارگیری سرمایه و دارایی های فیزیکی به همراه نیروی انسانی کارآمد ، تلاش در تحقق اهداف مذکور دارند.
در سالهای اخیر به نقش نیروی انسانی در سازمانها نسبت به سایر منابع سازمان ، توجه خاصی شده و محققان بدنبال بررسی عوامل و فاکتورهایی هستند که باعث افزایش کارآیی نیروی انسانی می گردد.
یکی از این عوامل ، هوش هیجانی است که به مفهوم توانایی افراد در کنترل احساسات و هیجانات خود و دیگران می باشد.
۲-۱-۱- مقدمه
یکی از پدیده هایی که در دهه اخیر مورد استقبال زیادی قرار گرفته است ، پدیده هوش هیجانی بوده است که دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالاتر در حل مسائل ، کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس می کند با آنچه که فکر می کند یا همان تقابل قدیمی ((عقل و دل)) و مشاهده زندگی شاد و موفقیت آمیز کسانی بوده است که از تحصیلات عالی برخوردار نیستند ولی به دلیل هوش هیجانی بالاتر به خوشبختی دست یافته اند.پژوهشهای متعددی نشان داده که هوش هیجانی می تواند سبب افزایش میزان سلامتی ، رفاه ، ثروت ، موفقیت ، عشق و شادی گردد.در واقع مفهوم هوش هیجانی ژرفای تازه ای به هوش انسان بخشیده است و آن را به توانایی ارزیابی هوش عمومی فرد از خود گسترش داده است(بار- آن[۲۰] ، ۱۹۹۹).فهم ما از رابطه تفکر و هیجانات تا حدودی نادرست شکل گرفته است.اغلب بطور ضمنی بر این باوریم که بهترین زمان برای تفکر هنگامی است که تفکر با هیجانات ترکیب نشده باشد زیرا هیجانات قوی سیر تفکر را با مشکل مواجه می سازد(لیداکس [۲۱]، ۲۰۰۳)مطالعات جدید نشان داده اند که بر خلاف باور اغلب فلاسفه و روان شناسان ، شناخت و هیجانها مستقل و جدای از یکدیگر نیستند ، بلکه ارتباط و پیوستگیهای زیادی بین احساسات و افکار در حیات اجتماعی انسان وجود دارد.از سوی دیگر ، احساسات و خلق و خوی ما می تواند تاثیر اساسی بر حیات ذهنی و اعمال و رفتار ما داشته باشند ، اما تا این اواخر ما آگاهی کاملی نسبت به چگونگی و چرایی این تاثیرات نداشتیم.گلمن ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی اشاره می کند ، هوش بهر در بهترین حالت خود تنها عامل ۲۰ درصد از موفقیتهای زندگی است و ۸۰ درصد موفقیتها به عوامل دیگری بستگی دارد و سرنوشت افراد در بسیاری موارد در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد(جلالی ، ۱۳۸۲).
در واقع هوش هیجانی را این طور تعریف کرد:شامل توانایی دریافت عواطف ، هماهنگ ساختن عواطف و احساسات مرتبط ، درک ، فهم اطلاعات مربوط به عواطف و مدیریت عواطف می باشد (جان مایر[۲۲] ، ۱۹۹۰)
۲-۱-۲- تعاریف هوش
۲-۱-۳-هوش
هوش یکی از شاخصه های مهم روانشناسی تفاوتهای فردی می باش و سابقه مشاهده اختلافات هوشی افراد به قدمت علم است. افلاطون در کتاب جمهوریت عنوان می کند:
در هر جامعه علمی و کارآمد ، تفاوتهای فردی در هوش ، باید تعیین کننده اصلی جایگاه سیاسی و اجتماعی افراد باشد ( رابینسون و رابینسون ، ۱۳۷۷).
۲-۱-۴-تعریف هوش
هوش به صورتهای گوناگونی تعریف شده است که در ذیل به چند نمونه از آن اشاره می شود:
۱)هوش ، مجموعه ای از توانایی های شناختی است که به ما امکان می دهد تا نسبت به جهان اطراف آگاهی پیدا کنیم و یاد بگیریم که مسائل را حل کنیم. به عبارت روشن تر ، هوش یک ظرفیت شناختی است که امکان کسب دانش ، یادگیری و چگونگی حل مساله و مشکلات را فراهم می سازد (آقایار ، شریفی درآمدی ، ۱۳۸۶ : ۳۶)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:13:00 ب.ظ ]