-
- اهتمام صحابه و تابعان به قرآن
اهمیت ویژهای که اصحاب پیامبر۹و مسلمانان قرون اول و دوم هجری، نسبت به قرآن کریم قائل بودند، دلیل دیگری است که قائلان به این دیدگاه، برای اثبات مدعای خود ذکر کرده اند.
نقد
در پاسخ به این دلیل باید بگوییم که اهتمام صحابه و تابعین بر قرآن، تواتر اصل قرآن را ثابت مىنماید، نه تواتر کیفیت قرائت آن را. چرا که- همانطور که قبلاً گفتیم- تلازمى بین تواتر قرآن و تمامى قرائات نیست.
آیت الله خویی;در پاسخ به این دلیل می نویسد: «اهمیت دادن مسلمانان به قرآن کریم و اهتمام همه جانبه به آن، سبب تواتر خود متن قرآن کریم خواهد شد، نه تواتر چگونگی تلفظ و قرائت آن؛ به ویژه آنکه قرائت برخی از قاریان، مبتنی بر اجتهاد (اظهار نظر شخصی) یا سماع از یک نفر بوده است. به فرض پذیرش این دلیل باید همه قرائات متواتر باشند چون دلیلی بر اختصاص تواتر بر قرائات هفتگانه یا دهگانه وجود ندارد. و برای خواننده روشن است که انحصار قرائات در قرائات سبعه مربوط به قرن سوم هجری است و قبل از آن هیچ اثری از آن ها نبوده است.»[۱۹۰]
-
- ادعای اجماع
دلیل دیگری که قائلان به تواتر قرائات در پدیرش این ادعا بیان می کنند این است که متواتر بودن قرائات هفتگانه مورد اجماع (تمام دانشمندان علوم قرآنی در تمام قرون) بوده است.
نقد
در پاسخ به این دلیل باید گفت که چنین اجماعی گزارش نشده است و وجود ندارد زیرا تعداد زیادى از علماء، حتى از علماى اهل سنت قائل به عدم تواتر قراآت هستند. مانند فخر رازى در التفسیر الکبیر [۱۹۱] و ابن جزرى در النشر[۱۹۲] و زرکشى در البرهان [۱۹۳] و … به عدم تواتر قراآت سبعه، اعتقاد دارند.
از علماى شیعه نیز کسانى مانند شیخ طوسى;در تبیان[۱۹۴]، علّامه محمد جواد بلاغى [۱۹۵]، آیه اللّه خوئى;[۱۹۶] و … قائل به عدم تواتر قراآت هستند.
به فرض اینکه همه علمای اهل سنت قائل به تواتر قرائات سبع باشند این ادعا قابل پذیرش نیست چرا که مفهوم اجماع در صورتی محقق میشود که پیروان نظریههای مقابل، مخالف آن نباشند. به دیگر سخن تمام عالمان یک عصر بر یک نظری خاص اتفاق نظر داشته باشند. اما در مسأله قرائات هفتگانه، حتی پیروان هر یک از این قرائات به تخطئه و خردهگیری بر قاری دیگر پرداخته و به نوعی با یکدیگر مخالف بودهاند. بنابراین تصور چنین اجماعی امکان ندارد و ادعایی بیش نیست.[۱۹۷]
-
- حدیث سبعه احرف
یکی دیگر از ادله قابل طرح موافقان تواتر قرائات سبعه حدیث «نزل القرآن على سبعه احرف» است؛ این حدیث در بسیاری از منابع اهل سنت و برخی منابع شیعی آمده است. موافقان تواتر قرائات به این حدیث استناد کرده اند و در معنا و تفیسر «سبعه احرف» گفته اند: مراد از هفت حرف همان هفت قرائت متواتر است. به عبارت مقصود از نزول قرآن بر هفت حرف، نزول قرآن بر هفت قرائت است و قرآن با هفت قرائت بر پیامبر۹نازل شده است. از جمله این افراد می توان به ابن جزری اشاره کرد که در طبقات القراء مراد از حرف را قرائت می داند و می نویسد: «اهل شام به حرف ابن عامر قرائت می کردند.[۱۹۸]» [۱۹۹]
نقد
این استدلال مدعیان نادرست است; زیرا اولاً: روایاتى داریم که تأکید مى کند نزول قرآن بر هفت قرائت حرف نادرستى است و قرآن بر یک قرائت نازل شده است. روایتی از امام باقر۷در این باره وجود دارد که استدلال را رد می کند: «الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ۷قَالَ: إِنَ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَ الِاخْتِلَافَ یَجِیءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاهِ.[۲۰۰];……امام باقر۷فرمودند: قرآن یکى است و از سوى خداى واحد نازل شده است؛ اما اختلاف هایى که در قرائت ها وجود دارد، از طرف راویان این قرائت هاست.» روایت دیگرى نیز در این باره از امام صادق۷وجود دارد: « عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ۷إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَهِ أَحْرُفٍ فَقَالَ کَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ لَکِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِدِ[۲۰۱] ….. به حضرت۹عرض کردم، مردم مى گویند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است.حضرت۷فرمود: این سخن دشمنان خداست که دروغ مى گویند، و لیکن قرآن بر یک حرف از سوى خداوند واحد نازل شده است.»
صاحب التمهید فی علوم القرآن نیز ذیل این بحث احادیث زیادی در معنا و تفسیر این حدیث ذکر کرده است که برخی از آن ها صریحا رد دلالت احرف سبعه بر قرائات سبع است.[۲۰۲]
ثانیاً بسیاری از علمای عامه سبعه احرف را به معنای دیگری حمل می کنند به عنوان مثال قرطبی در تفسیرش در این باره فصلی می گشاید و می نویسد: «بسیاری از دانشمندان گفته اند: قرائت های سبعه که به قراء منصوب است غیر از احرف سبعه ای است که صحابه قرائت می کردند. قرائت های هفتگانه مربوط به یک لهجه از احرف سبعه است یعنی همان لهجه ای که عثمان مصحف خود را بر اساس آن جمع آوری کرد.»[۲۰۳]
به علاوه، دانشمندان تفسیرهاى مختلف دیگری[۲۰۴] نیز ، براى این روایت ذکر کرده اند و این گونه نیست که این توجیه و تفسیرى که مدعیان مطرح مى کنند، بر آن تفسیرها ترجیح داشته باشد؛ بنابراین، یک روایت مبهم و متشابهى خواهد بود که مقصود اصلى آن روشن نیست.
ثالثا: زمانی که پیامبر۹این حدیث را بیان فرموده اند هنوز قراء سبعه به دنیا نیامده بودند و نخستین کسی که قرائت قراء سبعه را معتبر شمرده و آن ها را جمع آوری کرده است ابن مجاهد است که در اوایل قرن چهارم می زیست.
با توجه به مطالب فوق مشخص می شود که حدیث احرف سبعه با فرض ثبوت صحت سند آن، نیز هیچ دلالتی بر قرائات سبعه و قراء آن ندارد و هیچ گونه التزامی میان این دو برقرار نیست و سخن کسانی که این حدیث را دلیل بر تواتر قرائات سبع می دانند نیز نادرست است.
در نتیجه می توان گفت که هیچ یک از قرائات سبعه متواتر نیست و حداکثر چیزى که مى توان در مورد تواتر این قرائات پذیرفت، این است که آن ها از زمان تلاوت قاریان هفت گانه تا زمانى که به دست ما رسیده است، تواتر دارند؛ اما بر تواتر این قرائت ها پیش از آن زمان، تا زمان پیامبر۹دلیلى وجود ندارد.
حال جاى این پرسش هست که اگر هیچ یک از قرائات سبعه، متواتر نیستند، کدام قرائت از اعتبار بیشترى برخوردار است؟ و قرائت صحیح محسوب می شود؟
۶- معیار های تشخیص قرائت صحیح
دانشمندان علوم قرآنی و بزرگان فن قرائت قرآن برای تشخیص قرائت صحیح و جدا نمودن آن از قرائت غیر صحیح ضوابط و شرایطی را مشخص کرده اند. ایشان سه شرط برای قرائت صحیح ذکر کرده اند.
ابن جزری در «النشر فی القراءات العشر» شرایط صحت قرائت را این گونه بیان کرده است:
«کل قراءه وافقت العربیه و لو بوجه و وافقت أحد المصاحف العثمانیه و لو احتمالا و صح سندها فهی القراءه الصحیحه التى لا یجوز ردها و لا یحل إنکارها بل هى من الأحرف السبعه التى نزل بها القرآن و وجب على الناس قبولها، سواء کانت عن الأئمه السبعه أم عن العشره أم عن غیرهم من الأئمه المقبولین.[۲۰۵]» یعنی هر قرائتی که موافق قواعد عربی و موافق یکی از مصاحف عثمانی هر چند به صورت احتمالی باشد و سند آن صحیح باشد، پس آن قرائت صحیح است و رد کردن و انکار آن جایز و حلال نیست. بلکه آن از احرف سبعه ای است که قرآن براساس آن ها نازل شده است و قبول آن بر همه مردم واجب است، خواه این قرائت از ائمه سبعه، یا عشره و یا غیر آن باشد.
سیوطی نیز این نظر ابن جزری را تایید می کند و در الاتقان می نویسد: «و أحسن من تکلم فی هذا النوع إمام القرّاء فی زمانه شیخ شیوخنا أبو الخیر ابن الجزری، قال فی أوّل کتابه «النشر»»[۲۰۶] یعنی بهترین کلامی که در این نوع وجود دارد همان چیزی است که استاد ما ابن جزری در اول کتابش «النشر» گفته است.
احمد البیلى در کتاب« الاختلاف بین القراءات» نیز همین شرایط را ذکر کرده است «الأرکان القرائه القرآنیه ثلاثه، و هی ۱- أن تکون موافقه للغه العربیه ۲- و صحیحه الاسناد ۳- و موافقه فی الرسم لأحد المصاحف العثمانیه. »[۲۰۷] یعنی ویژگی های قرائت صحیح سه مورد است و آنها عبارتند از: ۱- قرائت موافق لغه عربی باشد ۲- سند قرائت صحیح باشد ۳- موافق با رسم الخط یکی از مصاحف عثمانی باشد.
صاحب کتاب «التمهید فی علوم القرآن» این سه شرط را برای قرائت صحیح ملاک نمی داند و آن را به دلایلی رد می کند.
در رابطه با موافقت با قواعد عربی باید گفت از آن جا که قرآن کریم با فصیح ترین لغات عرب نازل گردیده است، هرگز لغت های شاذ و غیر معروف عرب نمی تواند معیار درستی قرائت باشد و سخن ابن جزری در این مورد سبب پایین آوردن شان و منزلت قرآن کریم است.
در مورد شرط دوم یعنی موافقت قرائت صحیح با رسم الخط هر یک از مصاحف عثمانی، باید گفت که خود این مصاحف هفت گانه نیز دارای اختلاف بوده اند و موجب اختلاف گردیدند پس چگونه می تواند ملاک صحت و قبولی قرائت گردند.
آیت الله معرفت;در مورد سند هم این اشکال را وارد می کند که اکثر سند های قراء تشریفاتی بوده و استادان و شیوخ قرائت فقط برای تقویت بنیه قرائت ها آن ها را ساخته اند.[۲۰۸]
ایشان در ادامه ضابطه مورد قبول در تشخیص قرائت صحیح را این گونه بیان می کند:
«اما آنچه ما آن را ضابطه قبولی قرائت می دانیم، عبارت است از: موافقت با قرائت جمهور مسلمین جدا از قرائت قراء؛ زیرا قرآن در دو مسیر طی طریق نموده، نخست طریقه مردمی که مسلمانان سینه به سینه از پدران و اجداد خود، از شخص شخیص پیامبر۹تلقی نموده و اخذ کرده اند و برای همیشه دست به دست داده تا به امروز برای ما رسانده اند .
این قرائت مردمی، موافق با ثبت (نوشته) تمامی مصحف های موجود در تمامی قرون است و نمایان گر آن، قرائت حفص است، زیرا حفص همان قرائت جمهور را قرائت کرده و علی۷نیز همان را قرائت کرده که توده عظیم مردمی از پیامبر۹شنیده اند. این مسیر، مسیر تواتر است و قرآن به گونه تواتر به ما رسیده است. ولی مسیر قراء و قرائات مسیر اجتهاد است (جز قرائت عاصم) که اجتهاد در نص قرآن روا نباشد و فاقد حجییت شرعی است .
اینک برای تشخیص قرائت صحیح و متواتر که بر دست جمهور نقل و ضبط شده، سه شرط ارائه می نماییم :
شرط اول: توافق با ثبت مصحف های موجود، که در تمامی قرون بر دست توانای مردمی ثبت و ضبط شده است. تمامی قرآن های خطی و چاپی، مخصوصا در گستره شرق اسلام، بدون هیچ گونه اختلافی ارائه شده و می شود .
شرط دوم: توافق با فصیح ترین و معروف ترین اصول و قواعد لغت عرب، زیرا قرآن با فصیح ترین لغت نازل شده و هرگز جنبه های شذوذ لغوی در آن یافت نمی شود. شرط سوم : توافق با اصول ثابت شریعت و احکام قطعی عقلی، که قرآن پیوسته پایه گذار شریعت و روشن گر اندیشه های صحیح عقلی است و نمی شود که با آن مخالف باشد.[۲۰۹]»
در نتیجه قرائتی، قرائت صحیح خواهد بود که با قرآن مکتوب تطابق داشته باشد، قرائت توده مردم مسلمان که سینه به سینه نقل شده است باشد، مورد اتفاق همه یا اکثریت قراء باشد، در صورت تساوی دو یا چند قرائت با شرایط یاد شده ترجیح با قرائتی است که با قواعد زبان عربی سازگارتر باشد، قرائتی که دلیل قطعی بر پیروی از آن داشته باشیم، فصیح تر و استوار تر است.
۷- معتبر بودن قرائت حفص از عاصم
باتوجه به مطالب فوق مشخص می شود، قرائت حفص صحیح ترین قرائتی است که به ما رسیده است زیرا قرائتى را که عاصم به حفص آموخت، همان قرائتى است که از ابو عبد الرحمن سلمى آموخته و ابو عبد الرحمن نیز از على۷فرا گرفته است. حفص، براى همیشه در بین قاریان مقامى والا دارد؛ زیرا قرائت او قرائت متداول و متعارف بین مسلمانان است. قرائت عامه، بر مبناى قرائت اوست. حفص در امر قرائت فردى مورد اعتماد و شخصیتى مقبول است و تشیّعِ خود را از عاصم گرفته است. شیخ طوسى; او را از اصحاب امام صادق۷معرفى کرده است. طبق رأى بزرگان حفص از نظر حفظ از ابو بکر بن عیاش بالاتر بوده است.[۲۱۰]
یکی از دانشمندان معاصر درباره معتبر بودن قرائت حفص از عاصم می نویسد: «در موارد اختلاف قرائت، قرائت صحیح تنها همین قرائت کنونی است که مطابق با اعراب و حروف فعلی قرآن کریم است و قرائت و تفسیر آیات فقط بر طبق این قرائت جایز است و بر طبق سایر قرائتها هرچند از قرائت های هفتگانه باشد، روا نیست.[۲۱۱]»