از تمام شب «دوعیجی» میچکید
باز شبهای مریوان بود و من
شعرم از جام اثیری مست شد
همچنان رودی که میپیوست شد…
(شورای شعر کنگره سرداران شهید سپاه استان تهران، ۱۳۷۷، ص ۸۱)
- رباعی و دوبیتی
رباعی و دوبیتی همچون قالبهای دیگر شعر، تحت تأثیر تحوّلات مربوط به جنگ قرار گرفت. «اگر چه پیش از این، مفاهیم عاشقانه و عارفانه در قالبهای مذکور سروده میشد، در این دوره مفاهیم سیاسی، اجتماعی جای موضوعات پیشین را گرفت.» (کاکایی، ۱۳۷۶، ص ۵) شاعران جنگ از این دو قالب برای بیان اندیشه های شاعرانه و لحظه های زودگذر شعری استفاده کردند و توانستند جوشش احساسات خویش را، در این ظرف بریزند.
«اندیشه دفاع قهرمانانه و نگاه شهادت طلبانه، روح غالب رباعی جنگ است. رباعیاتی که به موضوعاتی چون شهید و شهادت و دلتنگی و تحسر برای شهیدان پرداختهاند، از روحیهای حماسی ملهم از عناصر و باورداشتهای معنوی برخوردارند.» (میر جعفری، ۱۳۷۶، ص ۱۷۹) مانند:
صحرای خطر گام مرا میخواند
وقت خوش رفتن است هان گوش کنید
صهبای خطر گام مرا میخواند
از عرش کسی نام مرا میخواند
(حسینی، ۱۳۶۳، ص ۱۷۵)
شاعران جنگ در این دو قالب، به ویژه رباعی، به طور مستقیم و غیر مستقیم به انقلاب عاشورا، شخصیتها و فرهنگ آن میپردازند. «از ویژگیهای این دو قالب این است که کلمات مهجور و قدیمی و واژه های شکسته یا مخفف در آنها کمتر دیده میشود.» (میر جفعری، ۱۳۷۶، ص ۱۸۱) توجه به دوبیتیهای پیشین، گاه در شعر جنگ به افراط کشیده شده است. قزوه با زبانی در قالب دو بیتی از باباطاهر و فایز تقلید میکند و در توصیف شهید جاوید الاثری میگوید:
تنت خونی، لباست پاره پاره
نمیدونم کجایه قبرت امّا
خودت ماهی، دو چشمونت ستاره
الهی نور به قبرت بباره
(قزوه، ۱۳۷۴، ص ۴۷)
پیشروان این دو قالب،حسن حسینی و قیصرامین پور بودند و پس از آنان تقریباً تمامی شاعران از جمله حسین اسرافیلی، سلمان هراتی، نصرالله مردانی، سهیل محمودی، ایرج قنبری و محمدرضا عبدالملیکان دراین قالب اشعاری سرودند.
- قصیده
قصیده در شعر جنگ جلوهی خاصی ندارد و چندان مورد توجه قرار نگرفته است. «بیشتر کسانی که به قالب قصیده پرداختهاند ، دوره ی شاعری خود را پیش از انقلاب آغاز کردهاند و شعرای جوان کمتر به این قالب روی آوردند.» (میر جعفری، ۱۳۷۶، ص ۲۰۷)
«از میان شاعران معاصر، قصاید مهرداد اوستا ضمن حفظ قواعد قصیده، رویکردی تغزلی دارد و با
بهره وری از تعابیر شاعران غزل سرا به زبان خاص و ممتاز دست یافته است.» (ترابی، ۱۳۷۵، ص ۲۱۷) اوستا دراین گونه قصیدهها، با لحنی حماسی از عشق و حالت عاشق سخن میگوید:
خرامد چون بهار از کوهساران
چو آوای ملک در بزم ناهید
… الا ای اختر برج شهادت
به دلها چو کبوتر میزند پر
به طرف بوستان و مرغزاران
سرود رود و بانگ آبشاران
غلام بخت وجاهت شهریاران