«بت‏پرستى در محیط مکّه، پس از ابراهیم خلیل به کوشش «عمرو بن قصى» انجام گرفت، ولى به طور مسلم در روزهاى نخست به این صورت گسترده نبود، بلکه روزهاى اول آن‏ها را شفیع دانسته، آن‏گاه گام فراتر نهاده و کم کم صاحبان قدرت پنداشتند بت‏هایى که دور کعبه چیده شده بود، مورد علاقه و احترام همه طوایف بود، اما بت‏هاى قبیله‏اى تنها مورد تعظیم یک دسته خاصى بود و براى این که بت هر قبیله محفوظ بماند، براى آن‏ها جاهایى معین مى‏کردند و کلیددارى معابد که جایگاه بتان بود به وراثت دست به دست مى‏گشت… .
اهالى مکّه، علاقه مفرطى به حرم داشته و هنگام مسافرت سنگ‏هایى از آن همراه خود برده و در هر منزلى فرود مى‏آمدند، آن‏ها را نصب کرده و مى‏پرستیدند. شاید این‏ها همان «انصاب» باشند که به سنگ‏هاى صاف و بى‏شکل تفسیر شده و در برابر آن «اوثان» است که به سنگ‏هاى شکل‏دار و پرنقش‏ونگار و تراشیده معنا شده است. «اصنام» بت‏هایى بودند که آن‏ها از زر و سیم ریخته و یا از چوب تراشیده مى‏شدند.
خلاصه این که بت‏پرستى دین رایج بود و به صورت‏هاى گوناگون در بین آنان نفوذ داشت. کعبه، در حقیقت بت‏خانه خدایان اعراب جاهلى بود و هر قبیله در آن­جا بتى داشت و بالغ بر ۳۶۰ بت به اشکال مختلف در این خانه بود. از جمله «لات»، «منات» و «عزّى» که قریش آن‏ها را دختران خدا مى‏شمردند و مورد پرستش خاص آنان بود. «لات» مادر خدایان به شمار مى‏آمد؛ معبدش نزدیک «طائف» قرار داشت و به صورت سنگ سفیدى بود که پرستش مى‏شد. «منات» خداى سرنوشت و پروردگار مرگ و اجل بود که معبدش بین مکّه و مدینه بود.[۵۲۹]»

۴٫۳٫۴٫ انکار خداوند با وجود شناخت او

«مُنْکِرَهً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها»
حضرت صدیقه طاهره در این جمله در مورد انکار خداوند و شرک نسبت به او توسط مردم دوران جاهلیت سخن می­گویند. از جمله مسائل نابهنجاری که در جامعه قبل از بعثت وجود داشت این بود که خداوند متعال را می­شناختند و از نعمت­های بی­شمار الهی بهره می­جستند اما با این وجود او را انکار می­کردند. اعتقاد به خداوند متعال در سرشت آدمی به ودیعت نهاده شده است، و انسان­ها فطرتاً خدا­جو وخدا طلب هستند و او را خالق خود می­دانند. به تعبیر دیگر، گرایش به حقیقت فنا­ ناپذیری که هستی در پیدایش و حیات خود بدان متکی است در نهان هر انسانی ریشه دارد. خداوند متعال در قرآن کریم این باور فطری انسان را متذکر می­ شود. از جمله در این آیه از سوره مبارکه عنکبوت که می­فرماید:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُون[۵۳۰]
نکته قابل توجه در این فرمایش حضرت این است که دلیل انکار خداوند توسط منکران با وجود شناخت خدای متعال، ارضا نشدن حس برتری طلبی­شان در صورت اعتراف به وجود خداوند متعال بود[۵۳۱].

۵٫۳٫۴٫ استنادهای قرآنی

۱٫۵٫۳٫۴٫ اشاره قرآن به تفرق مردم
این قطعه «فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها» از بیانات حضرت صدیقه این نکته را بیان می­ کند که در زمان بعثت رسول اکرم مردم فرقه فرقه بوده و امت واحدی نبودند. این عبارت اشاره به آیات شریفه­ای دارد که در آ­ن­ها از عدم اتحاد امت سخن به میان آمده است. ازجمله این آیات شریفه، می­توان این دو آیه را بیان کرد:
وَ ما کانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّهً واحِدَهً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فیما فیهِ یَخْتَلِفُون[۵۳۲]
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً واحِدَهً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ [۵۳۳]
۲٫۵٫۳٫۴٫ آتش پرستی در بیان قرآن
در این جمله­ها «عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَهً لِاَوْثانِها » حضرت صدیقه اشاره به آتش­پرستی، بت­پرستی و عبادت غیر خدا می­فرمایند. در قرآن کریم در آیات متعددی به این اعمال مشرکانه اشاره شده است؛ از جمله در آیاتی که ذیلاً بیان خواهند شد.
در این دسته از آیات به پرستش بت­ها و ملازمت آن­ها با عبارت «عکف» اشاره گردیده است:
وَ انْظُرْ إِلى‏ إِلهِکَ الَّذی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً[۵۳۴]
إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ الَّتی‏ أَنْتُمْ لَها عاکِفُون[۵۳۵]
قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ[۵۳۶]
وَ جاوَزْنا بِبَنی‏ إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى‏ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلى‏ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون[۵۳۷]
۳٫۵٫۳٫۴٫ بت پرستی در بیان قرآن
در این جمله «عابِدَهً لِاَوْثانِها» حضرت از «بت» با لفظ «وثن» یاد شده است، که اشاره به این آیات شریفه­ای دارد که در آن­ها به وثنیت اشاره شده است:
إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقا[۵۳۸]
وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا[۵۳۹]
در این آیه نیز از «اوثان» به «رجس» تعبیر شده و از پرستش آن­ها نهی شده است:
فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۵۴۰]
۴٫۵٫۳٫۴٫ اشاره قرآن به انکار آگاهانه خداوند توسط منکران
این عبارت «مُنْکِرَهً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها» از خطبه فدکیه تلمیح به این آیه کریمه دارد که در آن بیان می­ شود در حالی که یقین داشتند باز هم آیات الهی را انکار می‌کردند.
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّاً[۵۴۱]
همچنین در تعدادی از آیات قرآن بیان شده است که مردم با وجود شناختن پیامبرو اطلاع از صدق دعوت ایشان نیز، به انکار آن حضرت می­پرداختند.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرینَ[۵۴۲]
الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ[۵۴۳]
الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ[۵۴۴]
یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُون[۵۴۵]

۴٫۴٫ آثار و برکات پیامبراکرم

«فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی‏مُحَمَّدٍ ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها» «آن­گاه خداوند به برکت پدرم حضرت محمّد ظلمت ها را به نورانیت مبدّل ساخت، و از قلب­ها مشکلات را بر طرف نمود، و از دیده­ها تحیّر را زایل کرد، و مطالب مبهم را برای همگان روشن نمود.»
پایان نامه - مقاله - پروژه
این فرازهای سه­گانه، با لف و نشر مرتب به فقرات سه­گانه قبلی مرتبط است. «فانارهالظلم» ناظر بر «العکوف علی النیران» است که اشاره می­ کند، اگرچه در ظاهر بیان می­ کند ملازم آتش­های روشن است، اما در منظور این است که معتکف در تاریکی­های معنوی وملازم تاریکی­های گمراه­کننده هستند. و حضرت فاطمه اشاره فرمودند که حضرت رسول اکرم این تاریکی­ها را روشن فرمودند.
«وکشف البهم عن القلوب» ناظر بر «عباده الاوثان» است، واین جز به سبب شبهات موهوم و اعتقادات باطل نمی ­باشد.
و «جلاء الغمم عن الابصار» ناظر بر عبارت «انکارهم لله سبحانه مع عرفانه» است، واین امر به جهت پوشش چشم­ها به­وسیله پرده­های تاریکی است که مانع از معرفت به کسی می­شد که او را می­شناختند.
و اما مراد از ابصار در این­جا دیدن به­وسیله بصیرت باطنی ومعنوی است[۵۴۶].

۱٫۴٫۴٫ وجود پیامبر اکرم روشنی­بخش ظلمات

«فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی‏مُحَمَّدٍ ظُلَمَها»
رسول اکرم حجاب­های جهل، کفر، ابهام وتردید را که منشأ آن­ها فرهنگ غلط جاهلیت و آداب و رسوم خرافی بود، از برابر دیدگان مردم کنار زدند. در این راه علاوه بر تلاوت آیات نورانی قرآن کریم که استوارترین راه هدایت است، خلق و خوی حسنه پیامبر اکرم و رفتار و کردار ایشان، تاریکی جهل و گمراهی را به روشنایی و هدایت مبدل می­کرد.
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً[۵۴۷]
منظور از تاریکی­ها در این فراز از خطبه شریفه، انحرافات عقیدتی است که مانند پرده تاریکی دیدگان بشررا پوشانده بود به­گونه ­ای که مردم عصر جاهلیت توان دریافت حقایق رادر خود نمی­دیدند[۵۴۸].و خداوند متعال این­گونه ظلمت­ها و تاریکی­هایی را که بشر را احاطه کرده بود چه در اعمال و چه در عقاید، به­وسیله وجود مقدس پیامبر اکرم منور و آشکار کرد[۵۴۹]و راه درست زندگی کردن را فرا روی آنان قرار داد و در سایه دلایل و براهین رسول خدا و دین مبین اسلام، اساس تفکر شرک آمیز و عبادت بت­ها و کفر را در هم ریخت و بطلان آن­ها را ثابت کرد.
۱٫۱٫۴٫۴٫ تعبیر پیامبراکرم به نور در آیات قرآن
عبارت «فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی‏مُحَمَّدٍ ظُلَمَها» در خطبه حضرت زهرا تلمیح به این آیات شریفه دارد.
وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً [۵۵۰]
که در این آیه شریفه از پیامبر اکرم به چراغ روشنی­بخش و تابناک، تعبیر شده است.
علامه طباطبایی در تفسیراین آیه می­نویسند:
«دعوت آن جناب به سوى خدا همان دعوت مردم است به سوى ایمان به خداى یگانه، که لازمه آن ایمان به دین خدا است، و اگر دعوت آن جناب را مقید به اذن خدا کرد، بدان جهت است که به مساله بعثت و نبوت او اشاره کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...