ریسک پذیری کارآفرینان، اشخاصی میانهرو هستند که حساب شده ریسک میکنند. آنان لزوماً در پیفعالیتی نیستند که مخاطرهی آن زیاد باشد، بلکه مایلاند مقدار متوسطی از مخاطره را که برای شروع یک کسب و کار، معمولی تلقی میشود، بپذیرند ودر اینحد حاضر میشوند تا پول، امنیت، شهرت و موقعیت خود را به مخاطره بیندازند.( احمد پور داریانی و مقیمی ،۱۳۸۵، ص۵۶)
کارآفرینان اعتدال در میزان خطر را ترجیح میدهند. فعالیتهای با میزان خطر معتدل، آنهایی هستند که مهارت و کوشش شخص، نقش اصلی را ایفـا میکند. ممکن است شرایط مساعد هم در آن نقشی داشته باشد، اما تأثیر آن به وسیلهی مهارت و کوشش شخصی به حداقل رسیده تا نتیجهی کار جزء مسئولیتهای خود شخص باشد.
کارآفرینان از خطر استقبال میکنند، در صورتی که خطر محاسبه شده باشد. به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیتهایی را که در آنها هیچ امکان موفقیتی وجود نداشته باشد و یا یک خودکشی مالی باشد را به عهده نمیگیرند. کارآفرینان برای قبول خطر باید جرأت داشته باشند و بدین وسیله سرنوشت خود را رقم مــیزنند. اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنا بر تناسبشان، آنها را طبقهبندی میکنند.
۳-۲٫ پیشینه تجربی
۱-۳-۲٫ مطالعات خارجی
اکملیاح و باقری[۸۱](۲۰۱۱) در پؤوهشی با عنوان” باور خودکارآمدی و نگرش کارآفرینانه دانش آموزان دوره متوسطه مدارس فنی و حرفه ای مالزی “با جامعه آماری دانش آموزان دوره متوسطه در مالزی نشان می دهد که این دانش آموزان دارای امتیازهای بالایی در اجزای نگرش کارآفرینانه از جمله : ادراک عزت نفس، ادراک توفیق طلبی و حس توفیق طلبی می باشند.همچنین یافته های پژوهش آنان گویای این مطلب است که میانگین امتیاز باور خودکارآمدی این دانش آموزان در طیف متوسط تا عالی قرار می گیرد.آنها در پژوهش خود به اهمیت تدریس صحیح و استراتژیهای یادگیری در جهت بهبود نگرش کارآفرینانه و باور خودکارآمدی کارآفرینانه دانش آموزان فنی پرداخته اند.
تحقیقات چهار محقق آمریکایی به نامهای گیبسون،هریس،میک و بورخالتر[۸۲] (۲۰۰۸) با عنوان"مقایسه نگرشهای کارآفرینانه دانشجویان کالج ها و دانشگاهها” نشان دهنده ی این بود که دانشجویان دانشگاهها نگرشی کسب کرده بودند که در مقایسه با نگرش همتایان خود در کالج ها ، به مراتب قوی تربود .همچنین دانشجویان دانشگاهها گزارش کردند که آنها آمادگی بیشتری برای شروع کسب و کار خود احساس می کنند و می خواهند که کسب و کار خودشان را راه اندازی نمایند و به طور چشمگیری احساس می کنند احتمال اینکه برای خودشان کسب و کار راه اندازی نمایند در مقایسه با همتایان خود در کالج ها بسیار بیشتر است.
سه محقق آلمانی نیز به نامهای وبر،گراونیتز و هارهوف[۸۳] (۲۰۰۹) تحقیقی با عنوان “تاثیر آموزشهای کارآفرینی” انجام دادند. آنها سعی در یافتن پاسخ به این سوالات کردند که آیا آموزشهای کارآفرینی موجب افزایش نیات کارآفرینانه می شود و به طور کلی آیا آموزش به دانش آموزان کمک می کند تا در یابند چه اندازه واجد شرایط کارآفرینی هستند؟
در تحقیقی که راشید[۸۴] انجام داد به” بررسی نقش آموزش بر افزایش نگرش های خاص و خصوصیات کارآفرینانه” پرداخت ، برای این منظور او افراد را در دو گروه تجربی و نظری قرار داد و در مورد گروه اول آموزشهای خاص کارآفرینی را به مرحله ی اجرا گذاشت. نتایج حاکی از آن است که افراد گروه تجربی به شکل محسوسی نمرات بالاتری از مقیاس نگرش کارآفرینانه را به خود اختصاص داده اند ( به نقل از رابینسون و همکاران ،۱۹۹۱).
رابینسون و همکاران[۸۵] (۱۹۹۱) بر اساس تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند که نگرش ها بهترین پیش بینی کنندگان برای تمایلات کارافرینانه می باشند. همچنین می توان بیان داشت که نگرش ها آموخته می شوند و زمانی که بر اساس تعلیمات خانوادگی ، محیط اجتماعی و کار ایجاد گردیده اند ، می توان با آموزش و یادگیری در آنها تغییراتی ایجاد نمود.بر این اساس میزان و نوع نگرش افراد نسبت به کارآفرینی می تواند سطح فعالیت در این زمینه را تحت تاثیر قرار دهد.
اگزین و فیش بین[۸۶] (۱۹۷۵) بر اساس الگوی رفتار طرح ریزی شده معتقدند که با تاثیر گذاری بر باورهای برجسته افراد می توان قصد آنها را به سمت رفتاری خاص تحریک نمود. بر همین اساس نتایج پژوهش داگلاس و شفرد[۸۷] (۲۰۰۰) نشان داد که آموزش های کارآفرینی بر نگرش خاص به کارآفرینی تاثیر گذار بوده و این نگرش ها ، قصد کارآفرینی را در فرگیران به وجود می آورد.
تحقیقی در سال (۲۰۰۱) در دانشگاه کلاسکو کالدونین در زمینه آموزش مهارتهای اصلی در دانشگاهها که با مشارکت نمایندگان چهار موسسه آموزش عالی انجام گرفت ، به این موضوع مهم اشاره شده بود که در کنار سایر آموزشها باید به ایجاد نگرشها در موسسات آموزش عالی نیز توجه شود(بوتوملی، موریسون، تاک[۸۸]، ۲۰۰۳).
پژوهشی توسط پاپاناستاسیو[۸۹](۲۰۰۲) در قبرس انجام گرفته است. این پژوهش تحت نظارت TIMSS که یک گروه بین المللی برای مطالعه وضعیت آموزش ریاضیات و علوم در چهل و پنج کشور جهان است، صورت پذیرفته است. طی این پژوهش ، میزان تاثیر چهار عامل خانواده، تقویت کننده ها ، تدریس و جو مدرسه بر روی نگرشهای دانش آموزان نسبت به علم مورد بررسی قرار گرفته است.نتایج این تحقیق نشان می دهد که در میان چهار عامل، تدریس ، بیشترین تاثیر (۴۷%) را بر نگرش دانش آموزان داشته و نشان دهنده این است که اگر برنامه های درسی به درستی تدوین و اجرا شوند ، با وجود عامل رقیب می توانند تاثیر قابل توجهی بر نگرش های دانش آموزان داشته باشند(حاتمی و فردانش، ۱۳۸۴).
تام[۹۰] (۲۰۰۹)، اثر آموزش کارآفرینی بر نگرشهای کارآفرینانه دانشجویان را بررسی میکند و نگرش کارآفرینانه را بعنوان متغیر عملیاتی در نظر گرفته است. نتایج حاکی از آن است که آموزش کارآفرینی بر افزایش نگرش کارآفرینانه موثر است و تغییر قابل توجهی در نگرش کارآفرینانه دانشجویان، قبل و بعد از دوره آموزش کارآفرینی مشاهده شد.
محمد نور و همکاران[۹۱](۲۰۰۹)، به تحقیق در مورد میزان نگرش کارآفرینانه دانشجویان در مالزی پرداختهاند و با بررسی ۵۷ دانش آموخته دروس کارآفرینی و ۵۷ دانشآموخته که واحدهای کارآفرینی را نگذرانده بدین نتیجه دست یافتند که تفاوت معناداری در میزان نگرش کارآفرینانه دانشجویان دسته اول با دسته دوم وجود دارد.
«رامایا»[۹۲]و«هران»[۹۳] (۲۰۰۵) به بررسی «نیت و قصد کارآفرینانه»[۹۴] در بین دانشجویان دانشگاه «ساینز»[۹۵] مالزی پرداخته اند. در این تحقیق که براساس پرسشنامه صورت گرفته است، ۱۲۸۱ نفر از دانشجویان رشته های مختلف مورد پرسش قرار گرفته و «قصد و نیت کارآفرینی» در آنان از طریق متغیرهای «نیاز به موفقیت »[۹۶]، «استقلال طلبی»[۹۷]، «اعتماد به نفس»[۹۸]، «دسترسی و تأمین منابع»[۹۹]، «هنجارهای نظری فرد»[۱۰۰]، مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان از رابطه مثبت بین تمامی موارد فوق با قصدونیت کارآفرینانه دانشجویان دارد.
تحقیقات"کریستین لوج[۱۰۱]” و"نیکولاس فرانک[۱۰۲]” (۲۰۰۵) وجود رابطه بین مثبت” نیت کارآفرینی" [۱۰۳] و ریسک پذیری و “مرکز کنترل درونی”[۱۰۴] را اثبات نموده است.
هوارد[۱۰۵](۲۰۰۴) در پژوهشی تاثیر توسعه ی قابلیتهای کارآفرینی (استقلال طلبی، ریسک پذیری، انگیزه پیشرفت، کنترل درونی و اعتماد به نفس و جسارت خلاقیت) را بر کارآفرینی ۴۵۰ نفر از دانش آموزان مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که رابطه مستقیمی بین این قابلیتها و توانایی کارآفرینی افراد وجود دارد.
در پژوهشهای دیگری که در ارتباط با منبع کنترل و کارآفرینی افراد انجام شده است، کارافرینان دارای مرکز کنترل درونی توصیف شده اند.
احمد[۱۰۶](۱۹۸۵) در پژوهشی نشان داد که افراد کارآفرین دارای کنترل درونی ، تمایل به ریسک پذیری و انگیزه پیشرفت هستند.
مک کللند[۱۰۷](۱۹۶۱) ویژگی های افراد کارآفرین را شامل انگیزه پیشرفت، ریسک پذیری، کنترل درونی، خلاقیت و استقلال طلبی می داند. بر اساس تحقیقات انجام شده، پرورش ویژگیهای ذکر شده در افراد باعث تقویت قابلیتهای کارآفرینی آنان می شود.
دبرا ال.تروایت[۱۰۸](۲۰۱۱) ، در تحقیقی با عنوان تاثیر آموزشهای مهارتی و توسعه در نگرش کارمند تا جایی که به آموزش و مهارت در کسب و کار مربوط می شود به بررسی رابطه ی بین تجارب مهارتی و نگرش و همچنین نگرش درباره مهارت شغلی کسب شده می پردازد ، تحقیقات وی نشان می دهد که رابطه ای مستقیم بین تجارب آموزشهای مهارتی مثبت یک شخص و نگرش ها و تخصص آن شخص وجود دارد. در این مطالعه ۸/۸۶ % آنهایی که آموزشهای مهارتی به روزی داشتند ، بیشترین نگرش مثبت را نسبت به آموزشهای مهارتی داشتند ، علاوه بر آن ۸۰% آنهایی که نگرش های مهارتی منفی داشتند ، نیز دید منفی به تخصص خود داشتند.
ساهینیدیس و بوریس[۱۰۹](۲۰۰۸) ، تحقیقی با عنوان “رابطه ی بین میزان اثربخشی آموزش های مهارتی دریافت شده توسط کارمندان و نگرش های آنها” ، انجام دادند. نتایج تحقیق آنها نشان می دهد که رابطه ی چشم گیری بین میزان اثربخشی آموزش های مهارتی دریافت شده توسط کارمندان و تعهد، رضایت شغلی و انگیزه کارمندان وجود دارد.
استون و میسون[۱۱۰](۱۹۸۹)، در تحقیقی با عنوان “نگرش و ریسک: پیدا کردن رابطه” ، نشان دادند که ریسک ممکن است به عنوان یک ساختار مبتنی بر باور در نظر گرفته شود که در آن باورها نسبت به نتایج آتی که با عنوان توقعات مورد اندازه گیری قرار می گیرند، در بر دارنده ی ارزیابی فرد از ریسک می باشد. این شباهت مبتنی بر باور، یک اشتراک ادراکی آشکار بین ریسک و نگرش را بیان می دارد. همچنین یافته های تحقیق آنها نشان می دهد که رابطه ی آماری قوی بین اندازه گیری ساختارهای ریسک و نگرش وجود دارد.همچنین این تحقیق نشان می دهد که این دو ساختار (ریسک و نگرش)، شاید برخی از عناصر حوزه ی مفهومی مشابه را در این مفهوم که هر دو ساختار مبتنی بر باور هستند به اشتراک داشته باشند.
بیردن و میسون[۱۱۱](۱۹۷۸)، با بررسی مدلهای مرتبط با هر ساختار که با عنوان مدلهای عقلانی- شناختی شناخته شده اند ، به بررسی رابطه ی بین ریسک و نگرش پرداخته اند.
نتایج تجربی تحقیق کالیندو ، فاسن و کریتیکس[۱۱۲](۲۰۱۰)، که برپایه رابطه ی مثبت بین تحمل ریسک و تصمیم به کارآفرین شدن است ، به مثبت بودن فرض مذکور صحه گذارده و نشان می دهد اشخاصی که نگرش ریسک گرایانه آنها در حد متوسط است ، به صورت چشم گیری بیشتر از کسانی که نگرش ریسک گرایانه آنها زیاد یا کم است به عنوان کارآفرینان دوام می آورند.
مایکل ال هریس[۱۱۳](۲۰۰۸) ، در تحقیقی با عنوان “ارزیابی نگرشهای کارآفرینانه دانشجویان رشته بازرگانی در امریکا” نشان داد که اکثریت دانش آموزان نگرش کارآفرینانه داشتند ، علاوه بر آن مشخص شد که هم خصوصیات دانش آموزان و هم تجارب کارآفرینانه با نگرش های کارآفرینی ویژه ای رابطه دارند.همچنین طی تحقیق آنها مشخص شد که دانش آموزان پسر دارای نمرات بالاتری در استقلال طلبی و نوآوری نسبت به دانش آموزان دختر هستند و دانش آموزان با تجربه کسب و کار خانوادگی ، نگرش های کارآفرینانه گسترده تری داشتند.
نتایج تحقیق سگومپن و ابو زهری[۱۱۴](۲۰۱۲)، با عنوان “نگرش به کارآفرینی در میان دانشجویان عمانی آموزش دیده در حوزه کسب و کار “، نشان داد که مخاطبان نگرش مثبت نسبت به کارآفرینی داشتند. همچنین بر طبق تحقیق آنها هیچ تفاوت چشم گیر آماری در نگرش به کارآفرینی زمانی که مخاطبان بر اساس متغیرهای جمعیتی و آماری طبقه بندی شوند وجود ندارد.
دانیل آریاس- اندرا و اسکار بوستینزا-سانچز[۱۱۵](۲۰۰۷)، در تحقیق خود با عنوان “نگرش کارآفرینانه و مدیریت تضاد با بهره گرفتن از شبیه سازی کسب و کاری” نشان دادند که تجربه شبیه سازی نتایج مثبتی بر روی استقلال طلبی و عزت نفس داشته ، همچنین شرکت کنندگانی که دانش کسب کرده خود از شبیه سازی را اعمال کردند ، درک خود از استقلال طلبی و رویکردهای مدیریت تضاد را بهبود می بخشند.
شانون و همکاران[۱۱۶] (۲۰۰۹)، در تحقیقی نگرش کارآفرینانه ی دانش آموزان در برزیل و چین را اندازه گیری و مقایسه می کنند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که فرهنگ و انتظارهای کارآفرینانه بر نگرش کارآفرینی اثرگذار بوده و دانش آموزان چینی از نظر نوآوری در کسب و کار و کنترل بر کسب و کار قوی تر بوده اما دانش آموزان برزیلی در اعتماد به نفس امتیاز بیشتری آوردند ودر مورد نیاز به موفقیت هم تفاوت چشم گیری مشاهده نشد.
نیباک و هنسن[۱۱۷] (۲۰۰۸)، در بررسی چگونگی اثر گذاری نگرش کارآفرینانه بر عملکرد و نوآوری در کسب و کارهای توریسمی در نروژ دریافتند که نگرش کارافرینانه ی قوی تر ، احتمال ایجاد تغییر در سازمان دهی کسب و کار و رشد درآمد را افزایش می دهد.
لیندزی و همکاران[۱۱۸] (۲۰۰۷)، ضمن بررسی ارتباط میان ارزش های فردی، نگرش کارآفرینانه و تشخیص فرصت، دریافتند که نگرش کارآفرینانه بین ارزش های درونی و بیرونی فردی وجود دارد و تشخیص فرصت ، تابعی از نگرش کارآفرینانه است.
لیندزی(۲۰۰۵)، در مقاله ای اثرگذاری نگرش کارآفرینانه و فرهنگ بومی بر کارآفرینی را بررسی کرده و الگویی ارائه می دهد که اثرگذاری فرهنگ بر نگرش کارآفرینانه و در نهایت ایجاد کسب و کارهای جدید را نشام می دهد. بر اساس این نتایج تحقیق ها در زمینه ی کارآفرینی بومی در سطح اولیه قرار دارد.
در پژوهش حسان و راداتز[۱۱۹](۲۰۰۸)، کتاب های درسی دبستان های سوریه و آلمان ، از جنبه های شناختی، عاطفی و رفتاری و تغییر از یاددهندگی به سازندگی گرایی، بررسی شده اند. نتایج نشان می دهد که مواد درسی سوریه بر جنبه ی شناختی یادگیری زبان بدون چشم پوشی از جنبه های عاطفی و رفتاری تاکید دارند، در صورتی که مواد درسی آلمانی تاکید ویژه ای بر حالت عاطفی و جهت گیری فرایندی دارند.
اردوغان و همکاران[۱۲۰] (۲۰۰۸)، در پژوهشی میزان توجه کتاب های درسی دبستان به ادبیات محیطی را در بلغارستان و ترکیه مورد بررسی قرار داده اند و با بهره گرفتن از تحلیل محتوا به این نتیجه رسیده اند که در هر دو کشور میزان توجه به دانش بیش از مهارت ها ، نگرش ها و رفتار مسئولانه نسبت به محیط است.
پژوهش های ذکر شده به همراه تعدادی دیگر از مقالاتی که در زمینه آموزش و نگرش کارآفرینانه در مجلات معتبر داخلی و بین المللی چاپ گردیده اند ، پیشینه تجربی خارجی پژوهش حاضر را تشکیل می دهند.
۲-۳-۲٫ مطالعات داخلی
بررسی رابطه ی بین آموزش های فنی و حرفه ای و نگرش کارآفرینانه در سازمان آموزش فنی و حرفه ای۳