کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



مسأله اساسی که در تعاریف ارائه شده از سوی این دو سازمان غیردولتی بین‌المللی به چشم می‌خورد این است که معلولیت مترادف با عدم انطباق فرد با محیطی است که نتوانسته فرصت برابر با دیگر افراد جامعه را در اختیار فرد معلول قرار دهد. لازم به ذکر است که تعاریف ارائه شده توسط DPI برگرفته از اخرین طبقه بندی بین المللی از عملکرد (ICF)[9] ارائه شده توسط سازمان بهداشت جهانی است. (WHO Action plan, 2006-2011)
مجید میرخانی در کتاب مبانی توانبخشی، معلولیت را انعکاس متقابل و انطباق فرد با محیط می‌داند که باعث محدودیت و جلوگیری از ایفای نقش عادی فرد در جامعه و مانع از انجام نقشی می‌شود که برای فرد با توجه به شرایط سنی، اجتماعی، فرهنگی و طبیعی‌اش انتظار می‌رود. معلولیت ثمره ارتباط بین فرد دارای ناتوانی از یک طرف و شرایط اجتماعی محیط زندگی او از طرف دیگر است. بطوری که بین این دو رابطه پویا وجود دارد و مداخله در یک زمینه می‌تواند در سایر عوامل مربوط تأثیر بگذارد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
محرومیت پیامد فردی و اجتماعی معلولیت است که به صورت مختلف خودنمایی می‌کند. دو نفر با محدودیت‌ها و معلولیت‌های مشابه اما در جوامع و فرهنگ‌های متفاوت، ممکن است محرومیت‌های متفاوتی را تجربه کنند که این تفاوت‌ها متأثر از امکاناتی که در اختیار افراد معلول قرار می‌گیرد، شیوه سازگاری و عکس‌العملشان با مقوله معلولیت و در نهایت حمایتی است که از جانب سایرین دریافت می‌کنند (میرخانی، ۱۳۷۸).
آنچه که از تعاریف فوق مسلم به نظر می‌رسد ،معلولیت، به عنوان بخشی از تجربه انسانی است که احتمال وقوع آن حتی به صورت موقت برای تمامی افراد برابر می باشد.
با وجود اینکه ممکن است تعریفی جامع از کسانی که زیر چتر حمایت از کنوانسیون هستند وجود نداشته باشد، اما در مجموع به نظر می‌رسد تعریف کنوانسیون از افراد دارای معلولیت، بتواند به عنوان یک الگوی جهانی مورد استفاده کشورها قرار بگیرد به‌ویژه اینکه قطعنامه شماره ۱۲۷/۶۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۸ دسامبر سال ۲۰۰۷ مبنی بر تغییر عنوان «روز جهانی معلولین» به «روز جهانی افراد دارای معلولیت» مدعی این مطلب است که جایگاه و شأن انسانی افراد معلول، مقدم بر معلولیت آنان است و لازم است که توجه به منزلت، انسان بودن و برخورداری از حقوق انسانی در اولویت قرار گیرد و معلولیت، جنبه‌ای از جوانب وجودی آنان درنظر گرفته شود(UN enable,2007) .
شایان ذکر است که پیش از قطعنامه سازمان ملل و بر همین اساس، فرماندار ایالت پنسیلوانیای آمریکا نیز در سال ۱۹۹۲، به منظور ممانعت از تبعیض بر مبنای معلولیت، در یک ابلاغیه اجرایی دستور استفاده از زبان «تقدم فردیت»[۱۰] را صادر کرده بود.برای مثال در این زبان اصطلاحات پروفسور دارای معلولیت به جای پروفسور معیوب[۱۱]، دارای معلولیت به جای دچار به معلولیت و واژه افراد غیرمعلول به جای افراد عادی به کار می‌رود (Hallera et al, 2006).
در پژوهش و متن حاضر نیز سعی نویسنده بر این است که به جای واژه معلول یا معلولان از افراد دارای معلولیت استفاده کند تا به این واسطه رسالت فرهنگی خود، مبنی بر حفظ کرامت انسانی و مقدم دانستن فردیت آنان بر معلولیتشان را به‌جا آورد. امید است که در آینده نیز به تدریج با بهره گرفتن از واژه‌هایی همچون افراد معلول، زنان وکودکان دارای معلولیت در ادبیات، متون مختلف و بخصوص رسانه‌ها نگرش نادرست پیشین که مبتنی بر ترحم، دلسوزی، نقص و کاستی است اصلاح گردد.
۲ـ ۱ـ ۱ جایگاه تاریخی افراد معلول
در حال حاضر، تخمین جهانی حاکی از وجود یک میلیارد فرد دارای معلولیت در جهان است؛ به عبارت دیگر یک نفر در هر ۱۵ نفر جمعیت. و تخمین زده می‌شود که ۳۸۶ میلیون نفر از جمعیت جهان که در سن کار قرار دارند، دارای معلولیت باشند (Disabled-world.com, 2012).
بیشتر نقایص بدنی (۹۷%) اکتسابی‌اند تا مادرزادی (از بدو تولد) است. ۱۵۰، میلیون نفر از آمار کنونی افراد دارای معلولیت را کودکان تشکیل می‌دهند تحقیقی که سال ۱۹۸۷ در چین انجام شد، شمار افراد دارای معلولیت را ۶۴/۵۱ میلیون نفر اعلام کرد. در ایالات متحده‌ی امریکا ۳/۱۹% یا ۷/۴۹ میلیون از جمعیت شهری خارج از آسایشگاه‌ها که پنج سال به بالا هستند، دارای معلولیتند به این ترتیب، افراد دارای معلولیت بزرگترین گروه اقلیت در تماشاخانه‌ی شلوغ چند فرهنگی[۱۲] هستند (Goodley, 2011).
متاسفانه آمار دقیقی از جمعیت افراد معلول در ایران وجود ندارد.ولی طبق آمار سازمان بهداشت جهانی که ۱۰ درصد همه جوامع را افراد معلول تشکیل می دهند در ایران نیز می بایست حدود ۷ ملیون نفر دارای معلولیت های متفاوت و مختلف باشند.
معلولیت در همیشه تاریخ با سرنوشت بشر عجین بوده است. آمار معلولیت و مرگ و میر به دلیل بیماری‌های مختلف بالا بوده و از طرفی مردان نیز با مشارکت در جنگ‌های داخلی و خارجی با تلفات عمده مواجه بوده‌اند و در چنین شرایطی که مشکلات و تنگناهای مختلف به صورت گسترده قشر عظیمی از مردم را تحت‌الشعاع قرار می‌داده، کودکان و افراد معلول دچار رنج مضاعف می‌شدند، نوع زندگی تحت تأثیر تعصبات و عقاید خرافی هرگونه برخورد غیرعاطفی و تبعیض‌آمیز را توجیه می‌نموده و تصور بر این بود، افرادی که با هنجارهای جامعه انطباق ندارند دارای روح خبیثی هستند و به همین دلیل این افراد در معرض، نابودی، فراموش شدن و ترد از جامعه قرار داشتند (میرخانی، ۱۳۷۸).
در بسیاری از مناطق جهان نگرش عمومی نسبت به معلولیت منفی بوده است. جوامع کهن به افراد معلول خود به دیده نحوست یا حقارت می‌نگریستند؛ معلول، فرزند شیطان، دارای روح خبیثه، ثمره گناه، یا موجودی حقیر و شایسته ترحم و محتاج مراقبت‌های دائمی بود (عبدالهی، ۱۳۸۶).
نخستین کشتار رسمی و قانونی افراد معلول در اسپارت (یونان باستان) روی داد و در آن زمان کودکان دارای ناهنجاری جسمی را در رودخانه می‌افکندند، از بالای کوه تبس به پایین افکنده و یا در چاه می‌انداختند و باور بر این بود که با این کار گناه والدین کودک به خدایان بازگردانده می‌شود (Stiker, 2000). بنابراین جای تعجب نیست، که «ارسطو»‌ در اثر مشهور خود «سیاست»، «حق حیات افراد معلول را به رسمیت نشناسد، و معلم وی «افلاطون» بر «اصلاح نژاد» تأکید ورزد و افراد معلول را از «اتوپیا»ی خود براند.
در قرون وسطی هم برخی از افراد معلول ـ بویژه عقب‌ماندگان ذهنی ـ ساحره شمرده شده، و گاه به جرم داشتن روح پلید و پلشت شیطانی به آتش کشیده می‌شدند. در عصر روشنگری رنسانس هم این «عیسای بازمصلوب» در معبد طلایی «داروینیزم اجتماعی» و «نهیلیسم» شیفته قدرت ذبح شد. «رایش سوم» نیز که سودای نژاد برتر در سر می‌پروراند، از دشمنی و قتل افراد معلول کم نگذاشت. آنان در بهترین موقعیت، شهروندان درجه پست اجتماعی بودند. عواطف و احساسات «گوژ پشت نتردام» «ویکتورهوگو»‌ نیز در جامعه خود برتر فرانسه آن روز به هیچ انگاشته شد (عبداللهی، ۱۳۸۶) .
شرق مهربان هم با افراد معلول نامهربان بوده و مدام درگوشش می خوانده: عقل سالم در بدن سالم است.
هلاندر (۱۹۹۶) تاریخ برخورد جوامع انسانی با معلولیت را به پنج دوره مختلف و مهم تقسیم می‌کند:
الف ـ دوره حذف یا نابودسازی بوده است که عمده کارها بر کشتن، محو و از بین بردن افراد معلول متمرکز بود.
ب ـ دوره نگهداری در نوانخانه‌ها و آسایشگاه‌ها بدین منظور که این افراد را از جلوی چشم سایرین (غیرمعلول) دور کنند و به تعبیری منظره ناراحت‌کننده‌ای برای آنان وجود نداشته باشد.
ج ـ دوره بهبود عملکرد که به تعبیر دیگر می‌توان آن را دوران مراقبت و توانبخشی مبتنی بر مؤسسات دانست، در این دوره نیز به گونه‌ای مراقبت‌ها بر اساس جداسازی افراد دارای معلولیت اعمال می‌شده است.
د ـ دوره تداخل اجتماعی که همراه با تشویق افراد معلول به حضور در بین خانواده، جامعه و نیز در نظام‌های اجتماعی بوده است.
ه ـ در نهایت دوره پنجم یا دوره خودشکوفایی یا خودگردانی و قادرسازی است با خلق موقعیت هایی که فرد معلول قادر به توسعه کامل ظرفیت‌های خود باشد ( (Helander, 1996).
بر اساس دوره‌های تاریخی ذکر شده در جوامع مختلف الگوها و مدل‌های نگرشی متفاوتی نیز در برخورد با افراد معلول وجود داشته است، در همین فصل متعاقباً به این الگوهای معلولیت که تحلیل محتوای فیلم‌های پژوهش حاضر نیز بر مبنای آن‌ ها انجام گرفته است، اشاره خواهد شد .
از قرن بیستم به علت وقوع رویدادهای متعدد عارضه معلولیت از لحاظ کمّی و سپس در اثر پیشرفت‌های پزشکی از لحاظ کیفی دستخوش دگرگونی شد. وقوع جنگ جهانی اول و درگیر شدن بخش اعظمی از اروپا در آن عامل مهم دیگری در ازدیاد افراد معلول و نقطه عطفی در تغییر شرایط آنان است. چرا که عارضه معلولیت به عنوان بخشی از پیکر جامعه رسمیت خود را تحمیل کرد (نباتی، ۱۳۸۹).
در این میان نقش اعلامیه جهانی حقوق بشر و تخصصی شدن آن در زمینه‌های گوناگون با محوریت گروه‌ها (کودکان، زنان، پناهندگان و افراد دارای معلولیت) و مطرح شدن مسائل افراد معلول و تغییر ادبیات این حوزه به مطالبه حق را نیز باید خاطر نشان کرد و به عنوان عامل اساسی در تغییر رویه دولت ها نسبت به شرایط افراد معلول به شمار آورد.
خوشبختانه در کشورمان نیز در سال‌های اخیر به این رویکرد حق مدار برای افراد معلول توجه خاصی گردیده و تصویب قانون جامع حقوق معلولان در سال ۱۳۸۳ و پیوستن به کنوانسیون حمایت از افراد معلول در سال ۱۳۸۷ در راستای این حرکت و جهت‌گیری می باشد.
۲ـ۱ـ۲ـ افراد دارای معلولیت در نظام بین الملل حقوق بشر
موضوع معلولیت از جمله چالش‌های مهمی بوده و طی سالیان گذشته همواره در کانون بحث و بررسی قرار داشته است. نخستین بار در سال ۱۹۲۴ در اعلامیه حقوق کودک که به تصویب جامعه ملل (پیش از تشکیل سازمان ملل متحد) رسید؛ این جمله در یکی از موارد پنج‌گانه آن گنجانده شد، «کودکی که دارای معلولیت ذهنی است باید یاری شود.» شاید بتوان قرار گرفتن این جمله و واژه معلولیت را آغازی بر حضور دائمی موضوع ناتوانی و معلولیت در بسیاری از اعلامیه‌ها و قطعنامه‌های حقوق بشری سازمان ملل متحد دانست. (کمالی، ۱۳۸۳)
در سال ۱۹۴۸ جامعه بین‌الملل فرسوده از جنگ‌های جهانی، با صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر، ابتدا می‌کوشید اطلاق اصل ممنوعیت تبعیض در برخورداری انسانها از حقوق بشر را به دولت‌ها تفهیم کند. پس از آن به زنان، کودکان، اقلیت‌ها، اشخاص دارای معلولیت و… توجهی خاص مبذول داشته می‌شود (نباتی، ۱۳۸۹).
در اعلامیه جهانی حقوق بشر با اینکه اشاره مستقیمی به واژه معلولیت نشده است ولی ماده ۲۵ این اعلامیه به صراحت تأکید می‌کند که انسان‌ها «باید در مواقع بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، پیری و در تمامی موارد دیگری که به عللی خارج از اراده انسان، وسایل امرار و معاش از بین رفته باشد، از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار باشند.» ماده ۷ اعلامیه بیان می‌کند که «همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند که بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.» به نظر می‌رسد که این ماده در گسترش پیگیری‌های حقوق بشری افراد دارای معلولیت نقش مهمی ایفا کرده است.
در خلال سال‌های دهه ۶۰ میلادی شاهد فعالیت طرفداران «نهضت عادی‌سازی معلولیت» هستیم، حامیان این جنبش بر این نکته تأکید می‌کردند که یک فرد معلول به همان اندازه که فرد غیرمعلول نیاز به تعلیم و تربیت دارد، مستحق تعلیم و تربیت است و حضور یا عدم حضور شخص معلول در جامعه و در بسترهای گوناگون آن بر حقوق بشر سایر شهروندان اثر می‌گذارد. دوره رشد تداخل اجتماعی افراد دارای معلولیت، حق استفاده از خدمات عمومی برای این افراد، تغییر نگاه جوامع به خدمات رفاهی وتأمین اجتماعی در تغییر نگرش نسبت به معلولیت و درک از حقوق بشری این افراد بسیار مؤثر بوده است .
در سال ۱۹۸۱ با تأسیس DPI، جامعه بین‌المللی افراد دارای معلولیت و تشکیل مجمع جهانی در سنگاپور نظریه «برابرسازی فرصت‌ها»[۱۳] توسط این مجمع مطرح شد، که می‌توان تأسیس این نهاد بین‌المللی غیردولتی و آغاز به فعالیت آن را نقطه آغازین در جهانی شدن حقوق افراد معلول به حساب آورد. برابرسازی فرصت‌ها، به معنای برچیده شدن تمامی موانع مشارکت افراد معلول در همه زمینه‌ها برای رسیدن به زندگی با کیفیت و مساوی با دیگران است (کمالی، ۱۳۸۶).
همزمان با طرح این مسأله، سازمان ملل این سال را با شعار «مشارکت کامل و مساوی» به عنوان سال جهانی افراد دارای معلولیت اعلام می‌کند و از همان سال سوم دسامبر (برابر با ۱۲ آذر ماه) در تقویم بین‌الملل به عنوان روز جهانی افراد دارای معلولیت اعلام می‌شود. (UN enable, 2012)
در سال ۱۹۸۲ برنامه اقدام جهانی برای افراد معلول[۱۴] به تصویب سازمان ملل می‌رسد که شامل یک برنامه منسجم و اصولی به منظور پیشگیری از معلولیت، توانبخشی اجتماعی و ایجاد فرصت‌های برابر برای تأمین حداقل حقوق افراد معلول در جوامع خود است. در این زمان مشورت با سازمان‌های افراد معلول‌[۱۵] (DPO) اهمیت پیدا می‌کند و جنبش‌های افراد معلول آغاز به فعالیت می‌کنند که در نتیجه آن سال ۱۹۸۳-۱۹۹۲ از سوی سازمان ملل دهه افراد معلول اعلام می‌گردد. (Takamin, 2006)
در سال ۱۹۸۷ کمسیون اجتماعی اقتصادی سازمان ملل در آسیا و اقیانوسیه برنامه معلولیت خود را در این محدوده آغاز و خطوط راهنمای سازمان‌های خودیار افراد معلول را ترسیم و اعلام کرد. هدف از ایجاد این سازمان‌ها که توسط افراد معلول خودانگیخته اداره می‌شود ایجاد حس مسئولیت‌پذیری و حمایت در این افراد نسبت به دیگر افراد معلول و کمک به ایجاد حس خودباوری در آنان است. در این سالها است که مسائل افراد معلول در کشورهای در حال توسعه مطرح و رسیدگی به آنها از اهمیت برخوردار می‌شود.
پس از آن بررسی‌ها بر عدم موفقیت کامل این برنامه در کشورهای مختلف تأکید کرد و این باعث شد تا تکرار منطقه‌ای دهه افراد معلول در نقاط مختلف جهان به‌ترتیب زیر اعلام شود:
آسیا و اقیانوسیه ۲۰۰۳ـ۱۹۹۳ (و تمدید آن ۲۰۰۳ـ۲۰۱۲)
قاره آفریقا ۲۰۰۹ـ۲۰۰۰
اروپا ۲۰۰۳
عربستان ۲۰۱۲ـ۲۰۰۲
آمریکای لاتین ۲۰۱۵ـ۲۰۰۶ (Takamin, 2006)
در ایران نیز پیرو تلاش‌های فعالین حقوق افراد معلول و جامعه دارای معلولیت در همان دهه افراد معلول آسیا و در ۱۶ اردیبهشت ماه سال۱۳۸۳، قانون جامع حمایت از حقوق افراد معلول در مجلس شورای اسلامی به تصویب می‌رسد.
در راستای توجه بین‌المللی در روند پیشرفت حقوق افراد معلول، می توان به اعلامیه نهایی کنفرانس وین ۱۹۹۳ حقوق بشر نیز اشاره کرد. در بند ۶۳ و ۶۴ اعلامیه نهایی کنفرانس به حقوق اشخاص دارای معلولیت اشاره شد. در این اعلامیه آمده است که تمام حقوق بشر وآزادی‌های اساسی سرشت جهان شمول دارند و از این رو باید بدون چون و چرا شامل حال این دسته از مردم جهان نیز گردد.
اعلامیه هرگونه تبعیض آشکار و رفتار منفی تبعیض‌آمیز نسبت به مرد و زن دارای معلولیت را، نقض حقوق بشر به حساب می‌آورد (مصفا، ۱۳۸۱).
در این زمان علیرغم تمامی تلاش‌های صورت گرفته، در وضعیت زندگی افراد دارای معلولیت جوامع مختلف تغییر چندانی حاصل نشد، چنانچه حتی تصویب قوانین داخلی نیز راهگشا نبود.
بنابراین افراد معلول، خانواده های آنان و نیز سازمان‌های غیردولتی و ازسوی دیگر برخی متخصصین و نیز دولت‌ها، به هیچ عنوان از این اقدامات رضایت حاصل نکرده و تلاش خود را برای تصویب کنوانسیون جهانی در زمینه حقوق افراد معلول دو چندان کردند. علیرغم اینکه دو بار تقاضا برای تصویب کنوانسیون در مجمع عمومی سازمان ملل متحد رد شد اما در سال ۲۰۰۱ پیشنهاد مکزیک برای تصویب چنین کنوانسیونی به تصویب رسید و مجمع عمومی، کمیته‌ای مرکزی را برای بررسی و تصویب آن تعیین کرد. این کمیته ازآن سال به بعد، ۸ نشست مهم کاری و صدها ساعت مذاکره فشرده را به انجام رساند تا در نهایت در جلسه هشتم خود در دسامبر ۲۰۰۶ متن نهایی را مصوب کرد (عبدالهی، ۱۳۸۶).
سرانجام، نخستین کنوانسیون هزاره سوم میلادی با عنوان «کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت»، در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۰۶ میلادی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثریت آرا تصویب شد. متعاقب این اقدام، سازمان ملل متحد روز ۳۰ مارس ۲۰۰۷ م (برابر با ۱۰ فروردین ۱۳۸۶ شمسی) را، تاریخ شروع امضای کشورهای عضو یا سازمان‌های ائتلاف منطقه‌ای در خصوص پیوستن به کنوانسیون اعلام کرد.
در همان نخستین روز تصویب این میثاق‌نامه جهانی ۸۴ کشور رسماً با امضای خود به کمیسیون حقوق معلولین پیوستند و از این تعداد ۴۴ کشور پروتکل الحاقی کنوانسیون را نیز پذیرفتند (UN enable, 2012).
بدین سان مهم‌ترین حرکت جهانی درباره دفاع از حقوق انسانی افراد معلول شکل گرفت. بدون تردید تحقق این رویداد عظیم و تاریخی، حاصل ده‌ها سال مبارزه و تلاش خستگی‌ناپذیر افراد معلول، نهادهای مدنی وابسته به ایشان و گروه‌های حامی آنان در کشورهای مختلف بوده است.
در ایران نیز پس از یک سال و اندی تلاش مستمر سازمان‌های غیردولتی افراد معلول (که نویسنده نیز مسئول برگزاری نشست‌های اعضای کمیته پیگیری کنوانسیون بود.) نهایتاً در تاریخ ۱۳/۹/۱۳۸۷ قانون تصویب کنواسیون در مجلس شورای اسلامی به امضاء رسید و ایران نیز متعهد به اجرای مواد آن شد.
لازم به ذکر است که در راستای پژوهش حاضر، ماده ۱۲ قانون حمایت از حقوق معلولان ایران، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را موظف می‌داند، حداقل ۲ ساعت از برنامه‌های خود را در هر هفته در زمان مناسب به برنامه‌های سازمان بهزیستی کشور و آشنایی مردم با توانمندی‌های افرادمعلول اختصاص دهد. (باختر، ۱۳۸۶)
کنوانسیون حقوق افراد معلول نیز در ماده ۸ خود با عنوان ارتقای آگاهی، خواستار افزایش آگاهی در میان جامعه از ظرفیت‌ها و مشارکت‌های افراد معلول و مبارزه با رفتارهای کلیشه‌ای، مضر و تعصبات در مورد آنان است. در این ماده، کنوانسیون از دولت‌ها می‌خواهد که آگاهی در زمینه احترام به حقوق افراد معلول، ارتقای برداشت‌های مثبت، درک مهارت‌ها، شایستگی‌ها، توانایی‌ها و مشارکت آنان در کار و بازار کار افزایش یافته و سیستم آموزشی در تمام سطوح از جمله در سنین پایین و کودکی در زمینه تفکر احترام به حقوق افراد معلول ارتقا یابد. همچنین یکی از بندهای این ماده از دولت‌ها می‌خواهد که تمام سازمان‌های رسانه‌ای را در به تصویر کشیدن افراد معلول منطبق و همخوان با اهداف کنوانسیون تشویق کنند.
در ماده ۱ نیز، هدف از این کنوانسیون پیشبرد، حمایت و حصول اطمینان از برخورداری مساوی همه افراد معلول از حقوق انسانی، آزادی‌های پایه و افزایش احترام به حرمت ذاتی آنها ذکر شده است. ماده ۳ کنوانسیون نیز مبانی عمومی آن را شامل موارد زیر می‌داند:
الف) احترام به حرمت ذاتی، استقلال فردی، شامل آزادی در انتخاب و عدم وابستگی
ب) عدم تبعیض
پ) مشارکت مؤثر و کامل و تلفیق در جامعه
ت) احترام قائل شدن برای تفاوت‌های افراد معلول و قبول معلولیت به عنوان جزیی از تفاوت‌های انسانی و بشری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 08:20:00 ب.ظ ]




ns76/0

 

 

 

 

 

خطای آزمایش

 

۱۰

 

۸۳/۰

 

۵۹/۱۹

 

۷۷/۱۷

 

۸۰/۲

 

 

 

 

 

ضریب تغییرات (%)

 

 

 

۶۱/۱۱

 

۴۲/۱۷

 

۴۷/۱۶

 

۵۰/۱۳

 

 

 

 

 

ns ، * و ** به ترتیب غیر معنی دار و معنی داری در سطح احتمال ۵% و ۱%
۴-۵- اثر تاریخ کاشت و مالچ بر تعداد گره ریشه لوبیا
با توجه به نتایج حاصل از تجزیه واریانس تعداد گره ریشه مشاهده شد که اثر تاریخ کاشت، استفاده از مالچ و اثر متقابل آنها بر این صفت بسیار معنی دار گردید(جدول ۴-۲).
مقایسه میانگین اثر تاریخ کاشت بر صفت تعداد گره ریشه در نمودار ۴-۵ نشان داده شده است. با توجه به نتایج به دست آمده در تاریخ کاشت دوم(۱۰/۲/۹۳) تعداد گره بیشتری روی ریشه لوبیا نسبت به تاریخ کاشت های اول و سوم تشکیل شد. تأخیر در کاشت، کل دوره رشد گیاه(رویشی و زایشی) را کاهش می دهد و کلیه صفات مورفولوژیکی گیاه از جمله تعداد گره کاهش می یابد(وقار و همکاران، ۱۳۸۸). تأخیر کاشت بهاره لوبیا غالباً با افزایش دما طی دوران رشد گیاه و در نتیجه با تسریع نمو همراه می باشد. تسریع نمو موجب کاهش فرصت برای رشد و همچنین موجب کاهش تشکیل تعداد شمار کمتری گره در ریشه می شود (خواجه پور و باقریان نایینی، ۱۳۸۰؛ اردکانی و همکاران، ۱۳۸۵). مقایسه میانگین اثر مالچ بر تعداد گره ریشه نشان داد که بیشترین میانگین آن در شرایط استفاده از مالچ مشاهده می شود(نمودار ۴-۶). نتایج حاصل از تأثیر مالچ بر رشد و گره لوبیا فرانسه بیانگر این است که مالچ با ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت باکتری باعث افزایش تعداد گره می شود(سینگ[۲۹] و همکاران، ۲۰۱۱). تاریخ های کاشت اول، دوم و سوم × مالچ تقریباً از نظر تعداد گره تشکیل شده روی ریشه مشابه هم بودند اما تاریخ کاشت اول و سوم بدون مالچ دارای کمترین تعداد گره ریشه تشکیل شده روی هر بوته لوبیا بودند(نمودار ۴-۷). از آنجایی که برای تشکیل گره ریشه به شرایط خاصی در خاک نیاز است و علاوه بر آن جمعیت باکتری در خاک نیز از شرایط بسیار مهم است به نظر می رسد با مطلوب شدن وضعیت دمای خاک در شرایط تاریخ کاشت دوم و استفاده از مالچ تعداد گره تشکیل شده روی ریشه های لوبیا افزایش یافته باشد. در تاریخ کاشت سوم به علت مدت زمان کم، گیاه فرصت همزیستی با باکتری را ندارد زیرا در اثر فشار طول روز به سرعت وارد مرحله گلدهی می شود و گل ها به عنوان مخازن قوی بخش زیادی از مواد پرورده فتوسنتزی را به سمت خود جذب می کنند و انتقال مواد فتوسنتزی به سمت ریشه ها برای ایجاد گره کم می شود. نکته قابل توجه این است که در شرایط استفاده از مالچ روند تشکیل گره در کلیه تاریخ کاشت ها تقریباً یکسان بود و نوسانات زیادی در تشکیل گره های ریشه بوته لوبیا مشاهده نمی شود.
مقاله - پروژه
۳۴/۱=LSD
نمودار ۴-۵- اثر تاریخ کاشت بر تعداد گره ریشه تشکیل شده در هربوته لوبیا
۰۹/۱LSD=
نمودار ۴-۶- اثر مالچ بر تعداد گره ریشه تشکیل شده در هر بوته لوبیا
۸۹/۱=LSD
نمودار ۴-۷- اثر متقابل تاریخ کاشت × مالچ بر تعداد گره ریشه تشکیل شده در هر بوته لوبیا
۴-۶- اثر تاریخ کاشت و مالچ بر درصد پوشش علف هرز
تجزیه واریانس درصد علف هرز بیانگر معنی دار بودن اثر مالچ و اثر متقابل تاریخ کاشت × مالچ می باشد، اما اثر تاریخ کاشت براین صفت معنی دار نشد(جدول ۴-۲).
مقایسه میانگین اثر مالچ بر پوشش علف هرز نشان داد که استفاده از مالچ در کنترل بیشتر علف هرز تأثیر داشت(نمودار ۴-۸). مالچ با پوشش سطح خاک مانع نفوذ نور شده و این امر باعث می شود جوانه زنی بذر علف های هرز با مشکل مواجه شده و بذرهای کمتری جوانه بزنند. در واقع مالچ در مزارع با کاهش رسیدن نور به بذر علف های هرز موجب کاهش جوانه زنی آنها از طریق کاهش کیفیت و کمیت نور می شود. همچنین با بهره گرفتن از مالچ می توان موجب ایجاد تغییرات فنولوژیکی در رشد علفهای هرز شد. ترکیبات آللوپاتیک نیز می توانند از راه های مختلفی از جمله تجزیه ضایعات موجود در مالچ، انتشار ترشحات ریشه ای گیاهان موجود در مالچ و تبخیر شدن از سطوح مختلف اندام های گیاهی موجود در مالچ وارد خاک شوند و به طور گسترده ای کنترل کننده انتخابی علف های هرز باشند(قنبری و همکاران، ۱۳۹۲؛ رلف و مک دانیل[۳۰]، ۲۰۰۹). نتایج اثر مالچ کاه بر جمعیت بانک بذر نشان داد که مالچ کاه اندازه بانک بذر را کاهش داده به طوری که با افزایش میزان مالچ از تراکم بذور کاسته می شود(عسگرپور و همکاران، ۱۳۸۹).
تیمار تاریخ کاشت دوم بدون مالچ بیشترین مقدار پوشش علف هرز در هر کرت را داشت اما تیمار تاریخ کاشت دوم با مالچ دارای کمترین میانگین این صفت بود(نمودار ۴-۹). در شرایط بدون مالچ و در تاریخ کاشت دوم لوبیا درصد پوشش علف هرز در هر کرت بسیار زیاد بود در حالی که در همین تاریخ کاشت استفاده از مالچ توانست به طور قابل توجهی و به مقدار ۸۷ درصد جمعیت علف های هرز را کاهش دهد. در تاریخ کاشت سوم نیز باز هم درصد پوشش علف هرز در شرایط استفاده از مالچ کمتر از عدم کاربرد مالچ بود اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که افزایش دمای هوا و در نتیجه دمای خاک و نیز افزایش شدت نور در شرایط استفاده از مالچ پوشش علف هرز به مقدار کمی افزایش یافت.
۷۸/۵LSD=
نمودار ۴-۸- اثر مالچ بر درصد پوشش علف هرز در لوبیا
۰۱/۱۰LSD=
نمودار ۴-۹- اثر متقابل تاریخ کاشت × مالچ بر درصد پوشش علف هرز در لوبیا
۴-۷- اثر تاریخ کاشت و مالچ بر مقدار رطوبت نسبی خاک
تجزیه واریانس اثر مالچ و تاریخ کاشت بر مقدار رطوبت نسبی خاک نشان داد این دو فاکتور بر صفت مذکور اثر معنی داری داشتند، اما اثر متقابل تاریخ کاشت × مالچ بر این صفت معنی دار نشد(جدول ۴-۲).
مقایسه میانگین اثر تاریخ کاشت بر مقدار رطوبت نسبی خاک نشان داد که مقدار رطوبت نسبی خاک به تدریج از تاریخ کاشت اول تا تاریخ کاشت سوم کاهش پیدا کرده است و کمترین مقدار رطوبت نسبی خاک در تاریخ کاشت سوم دیده شد(نمودار۴-۱۰). هر چه از تاریخ کاشت اول به سمت تاریخ کاشت سوم پیش می رویم دمای هوا زیاد شده و از مقدار بارندگی ها کاسته می شود که موجب کاهش درصد رطوبت خاک می شود در واقع در تاریخ اول به علت هوای خنک و بارش باران افزایش رطوبت دیده شد.
اثر مالچ بر رطوبت نسبی خاک نیز نشان داد که مقدار رطوبت نسبی خاک در شرایط استفاده از مالچ بیشتر از رطوبت خاک در شرایط عدم استفاده از آن بود(نمودار ۴-۱۱). مالچ با جلوگیری از برخورد نور خورشید به سطح خاک و خنک نگه داشتن خاک از تبخیر رطوبت جلوگیری کرده و همچنین افزایش تخلخل خاک و نفوذپذیری آب باعث افزایش رطوبت در خاک می شود که با نتایج(سینگ[۳۱] و همکاران، ۲۰۱۱) مطابقت دارد. همچنین مالچ بازتاب تابش خورشید را در روز افزایش می دهد و باعث کاهش از دست دادن حرارت کمی از خاک در شب می شود. در نتیجه با افزایش دمای حداقل و کاهش دمای حداکثر تفاوت در دمای سطحی خاک در طی شبانه روز را به وجود می آورد. داشتن محتوای آب خاک سطحی نزدیک به ظرفیت مزرعه و درجه حرارت کمتر خاک به طور کلی به نفع رشد گیاه و افزایش عملکرد است. به خصوص برای خاک هایی با ظرفیت نگهداری آب پایین. محتوای بالای آب خاک در سطح خاک و تغییرات کمتر دمای روزانه خاک می تواند جذب مواد غذایی را افزایش دهد که اثر مالچ بر رشد و توسعه گیاه را تشدید می کند(وایل[۳۲] و همکاران، ۲۰۱۵).
۹۱/۳=LSD
نمودار ۴-۱۰- اثر تاریخ کاشت بر مقدار رطوبت نسبی خاک
۱۹/۳LSD=
نمودار ۴-۱۱- اثر مالچ بر مقدار رطوبت نسبی خاک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ب.ظ ]




پرسشنامه سبک های عمومی تصمیم‏ گیری[۱۸۰] توسط اسکات و بروس (۱۹۹۵) تهیه و تدوین شده است. این پرسشنامه مشتمل بر ۲۵ سئوال و ۵ سبک تصمیم‏ گیری می باشد که عبارتند از :سبک تصمیم‏ گیری آنی ، سبک تصمیم‏ گیری اجتنابی ، سبک تصمیم‏ گیری عقلانی ، سبک تصمیم‏ گیری شهودی ، سبک تصمیم‏ گیری وابستگی .
به منظور سنجش هر یک از سبک های تصمیم‏ گیری در این پرسشنامه ، به هر یک ۵ سئوال اختصاص داده شده است و برای پاسخگوئی به هر یک از سئوالات نیز طیف لیکرت مورد استفاده قرار گرفته است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
نمره‏های بالاتر در هر سبک تصمیم‏ گیری نشان‏دهنده وجود آن سبک در فرد می باشد (وود[۱۸۱] ،۲۰۱۲ )

 

سبک های تصمیم‏ گیری سوالات
سبک عقلانی® ۴، ۷، ۱۱،۲۵،۱۳
سبک شهودی(I) ۱، ۳، ۱۲، ۱۶، ۱۷
سبک وابستگی(D) ۲، ۵، ۱۰، ۱۸، ۲۲
سبک آنی(S) ۸، ۹، ۱۵، ۲۰، ۲۴
سبک اجتنابی(A) ۶، ۱۴، ۱۹، ۲۱، ۲۳

جدول سبک های تصمیم‏ گیری
این پرسشنامه در ایران توسط هادی زاده مقدم و طهرانی (۱۳۸۷) ترجمه شده است و جهت سنجش روایی محتوایی مورد بررسی قرار گرفته و تایید شده است.
جهت سنجش روایی سازه نیز همبستگی بین سبک های تصمیم‏ گیری و همچنین همبستگی بین نمرات هر یک از سوالات پرسشنامه و نمرات مربوط به هر سبک مورد بررسی قرار گرفته است.جهت سنجش پایایی پرسشنامه نیز آلفلی کرونیاخ آن محاسبه شده و برابر ۷۱/۰بوده است.
مقیاس کمال‏گرایی چند بعدی تهران (TMPS)
مقیاس کمال‏گرایی چند بعدی تهران (TMPS)[182] یک آزمون ۳۰ سوالی است و بر اساس مقیاس های قبلی (هیویت و فلت[۱۸۳] ، ۲۰۰۲؛ فراست [۱۸۴]و همکاران، ۱۹۹۰؛ هیویت[۱۸۵] و همکاران، ۱۹۹۱)توسط بشارت به فارسی ساخته شده است .که ۱۰ ماده آن کمال‏گرایی خویشتن مدار ، ۱۰ ماده کمال‏گرایی دیگر مدار و ۱۰ ماده آخر کمال‏گرایی جامعه مدار را در یک مقیاس ۵ درجه ای لیکرتی ( از نمره ۱ تا ۵ ) می سنجد . حداقل وحداکثر نمره آزمودنی در زیر مقیاس های ۳ گانه به ترتیب ۱۰ و ۵۰ است ؛ یعنی کسی که نمره ۱۰ را بدست آورد دارای کمترین میزان کمال گرایی و کسی که نمره ۵۰ بدست آورد دارای بیشترین میزان کمال‏گرایی در هر یک از ۳ بعد کمال‏گرایی می باشد . روش نمره گذاری مقیاس برای تمام داده‏ها به صورت معکوس می باشد . یعنی به گزینه « کاملا ً موافقم » نمره ۵ ، وبه گزینه « کاملا ً مخالفم » نمره ی ۱ تعلق خواهد گرفت (بشارت، ۱۳۸۶) .
روایی وپایایی
در اعتبار یابی مقدماتی فرم ایرانی این مقیاس روی یک نمونه ۵۰۰ نفری از دانشجویان دانشکده‏های مختلف تهران ، آلفای کرونباخ بدست آمده برای کمال گرایی خویشتن مدار ۹۰/۰ ؛ برای کمال‏گرایی دیگر مدار ۹۱/۰ ؛ و برای کمال‏گرایی جامعه مدار۱ ۸/۰ بوده که نشان دهنده ی همسانی درونی بالای مقیاس است . ضرایب همبستگی بین ۷۸ نفر از دانشجویان در دو نوبت با فاصله ی ۲ تا ۴ هفته ، برای سنجش باز آزمایی محاسبه شد این ضرایب برای کمال‏گرایی خویشتن مدار ۸۵/۰ ؛ برای کمال‏گرایی دیگر مدار ۷۹/۰ و برای کمال گرایی جامعه مدار ۸۴/۰ در سطح p< 0/001 معنادار بود که نشانه ی پایایی باز آزمایی بالای فرم ایرانی مقیاس است.
برنامه‏ی آموزش مهارت رفتار جرات مندانه
برای آموزش مهارت رفتار جرات‏مندانه ۱۰ جلسه یک ساعته در نظر گرفته شده است.آموزش مهارت ها در هر جلسه با بهره گرفتن از الگودهی، ایفای نقش، بازخورد دادن، تمرین و تکرار و دیگر تکلیف های شناختی و رفتاری انجام می شود. در پایان هرجلسه متناسب با مباحث مطرح شده تکالیفی برای خارج از جلسات داده خواهد شد.در ابتدای هر جلسه تکالیف بررسی شده و بازخورد داده خواهد شد (فتی و همکاران ۱۳۸۵،سازمان بهداشت جهانی.۱۳۸۵)

 

جلسه اول : معرفی مربی به اعضاء و توضیح علت تشکیل جلسات آموزشی گروهی
ایجاد آشنایی اعضاء با یکدیگر
برقراری روابط صمیمانه بین اعضاء گروه و مربی
تشریح اهداف شرکت در گروه
تشریح وظایف کلی اعضای گروه تا پایان جلسات
تعیین تعداد جلسات ، طول مدت هر جلسه و تواتر جلسات
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ب.ظ ]




قواي مقنن نهادهايي جالب توجه و فراگيرند كه كمتر كشوري ممكن است حداقل واجد يكي از اين نهادها نباشد. كشورهاي فدرال نوعًا از قواي مقنن متعددي برخوردارند. قوای تقنيني جزء اصلي حكومت هاي دمكراتيك محسوب مي شوند.[64]
قواي مقننه در كشورهاي كمونيستي و حكومت هاي تك حزبي نيز ايجاد مي شوند. قواي مقننه ثمرات متفاوتي براي نظام هاي سياسي خود به بار آورده اند، اما همه آنها واجد كاركرد مهم مشروعيت بخشي بوده اند. با توجه به موقعيت قواي مقنن به عنوان يكي از نهادهاي مهم حكومتي در نظام هاي مشروطه (مبتني بر قانون اساسي)، تعداد و در بعضي موارد قدمت آنها (سابقه پارلمان ايسلند و بريتانيا به چندين قرن پيش بازمي گردد)، گستردگي ادبيات ناظر بر قواي قانونگذاري امري طبيعي است. با اين همه، خلأهايي كه در اين ادبيات وجود دارد، به اندازه كميتشان قابل توجه اند. ما مطالب زيادي درباره هريك از قواي مقنن، به ويژه كنگره آمريكا مي دانيم؛ اما اطلاعات ما درباره آنها به عنوان گونه هاي خاصي از نهادها به نسبت اندك است چرا كه موانع تحليل تطبيقي، متعدد و اساسي بوده اند. قواي مقنن از حيث تأثيري كه در يك نظام سياسي مستقر گرچه نه ضرورتًا ثابت برعهده داشته اند به تفصيل تحليل شده اند. قدرت و رابطه آنها با ديگر نهادهاي حكومتي، از طريق قانون اساسي تعيين شده و مطالعه آنها بر اين روابط و تواناييشان بر تأثيرگذاري يا تعيين سياست هاي عمومي متمركز بوده است. ملكم شاو، طي مطالعه اي كه درباره كميسيون هاي پارلماني انجام داده است، تعريفي را همراه با تأييد از ادلمن و پارلمان خواه ضعيف خواه قوي، نهادي تلقي مي شود كه احكام: «زيلنكر نقل مي كند». مصوب آن، از منابع سياسي به منظور تأثير بر سياست هاي عمومي صادر مي شود تلاش هاي اندكي براي بررسي تأثير قواي مقنن در گذار از يك رژي م به نوعي ديگر صورت گرفته است. قواي مقنن در تغيير از يك نظام سياسي به نظامي ديگر چه نقشي ايفا مي كنند؟ آيا آنها بازيگران مهمي هستند كه به قانون اساسي جديد شكل مي دهند و به آن حيات مي بخشند؟ يا برعكس آنها نهادهاي حاشيه اي و غيرمستقل اند و حاصل نيروهايي كه هيچ اثر متقابلي بر آنها ندارند؟ يكي از دلايل اندك بودن تلاش ها براي پاسخ به چنين سؤالاتي، محدوديت منابع بوده است.[65]
حوزه مطالعه تطبيقي، چندان جذاب نيست و محققان اين حوزه ضرورتًا در چنان موقعيتي نيستند كه گذارهاي حادث شده را از نزديك مشاهده كنند. دليل ديگر محدوديت فرصت هاست؛ گرچه اين سده (سده بيستم) مملو از كشورهايي است كه در حال تغيير از يك نظام به نظام سیاسي ديگرند، (ديكتاتوري به دمكراسي)، حكومت تك حزبي به حكومت چندحزبي، دمكراسي به ديكتاتوري نظامي(با اين حال، در تاريخ معاصر موارد اندكي وجود داشته است كه طي آن چندين كشور با داشتن يك نظام سياسي خاص{مشابه}در آن واحد، به نوع ديگري از نظام سياسي تغيير يافته باشند). بدين ترتيب مبناي تحليل هاي نظام­مند، محدود بوده است. كشورهاي آمريكاي لاتين يكي از معدود مواردي هستند كه در آنها تغيير رژيم در بسياري از كشورهاي منطقه در آن واحد اتفاق افتاد و ادبيات مهمي را در اين زمينه به وجود آورد.[66] علاوه بر آن در اروپا نيز سه نمونه ديگر از اين كشورها مشاهده مي شود. سه كشور جنوب اروپا شاهد گذار از رژيم هاي خودكامه به دمكراسي هاي نوين بوده اند، در منطقه غرب اروپا، در نوعي طبقه بندي كه سه كشور پيش گفته را در برمي­گيرد، توسعه اتحاديه اروپا، نوعي فضاي مشروطه خواهي را براي كشورهاي عضو فراهم كرده است. در اروپاي مركزي و شرقي نيز با فروپاشي رژيم اتحاد جماهير شوروي، رژيم هاي پساكمونيستي جديد پديد آمدند. براي محققاني كه پيرامون قواي مقننه تحقيق ميكنند حوادث سال هاي اخير اروپا حوزه­اي غني براي مطالعه ايجاد كرده است، بهطوري كه حوادث شرق و مركز اروپا محور اين مطالعه را تشكيل مي دهد. زوال كمونيسم در سراسر اروپاي مركزي و شرقي فرصتي را فراهم كرد كه تا ده سال پيش از آن متصور نبود. رژيم هاي كهنه فروريختند. يكي از اين رژيم ها با اتحاد مجدد آلمان، از ميان رفت. كشورهاي تازه آزاد شده هركدام در پي فرصتي براي برپايي يك قانون اساسي نوين دمكراتيك بودند. دو ويژگي مشترك در تحليل دوره گذار وجود دارد، يكي دوره زماني است كه كشورهاي در حال دمكراتيك شدن در زماني مشابه اين دوره را طي مي كنند. ديگري ايجاد قواي مقنن است كه همانند ساير كشورها، براي سهولت از آنها تحت عنوان پارلمان نام می­بريم بنابراين با فرض اينكه پارلمان در اين كشورها به َاشكال متفاوت توسعه مي يابد؛ دامنه تفاوت ها و شباهت ها، اساس سؤالات ما را تشكيل ميدهد. ظرفيت رشد و توسعه متفاوت پارلمان ها به دليل ماهيت محيط تازه اي كه در آنها به وجود آمده اند سهولت بيشتري مي يابد. گذار از رژيم هاي كمونيستي به پساكمونيستي، نوعي پارادايم را شكل داده است. طبيعت تغيير و ماهيت حكومت كمونيستي با يكديگر تلفيق شده و وضعيتي را به وجود آورده كه پارلمان اين رژيم ها در يك فضاي نسبتًا خلوت سياسي عمل می كنند. درحالي كه پارلمان ها در رژيم هاي دمكراتيك استقراريافته نوعاً به دست گروه هاي نفوذي كه در خارج از پارلمان فعاليت مي كنند (به طور مشخص احزاب سياسي كه داراي شمار زيادي عضو هستند و گروههاي فشار و نيز حزب يا احزابي كه بر قوه مجريه تسلط دارند) محدود شده اند، چنين تأثيري در دمكراسي هاي جديد، محدود يا کم است و احزاب و گروه­هاي فشار در بيشتر موارد بايد كار خود را از نو آغاز كنند. در رژيم سابق، اين حزب كمونيست بود كه سلطه داشت و معمولاً منبع خارجي كنترل محسوب مي شد. با زوال آن، هيچ دستگاهي جايگزين آن نشده و در بيشتر موارد هيچ نوع سازمان توسعه يافته­ای توان پا پيش نهادن نداشته است. جايي كه گروههاي فشار و احزاب به سرعت پديد مي آيند و ريشه مي گيرند، پارلمان ممكن است روابطي با آنها برقرار كند يا به وسيله فعاليت هاي آنها محدود شود. در جايي كه چنين توسعه اي رخ نداده باشد يا به شكل محدود و پراكنده صورت گيرد اين فرصت بالقوه براي پارلمان به وجود مي آيد كه فارغ از محدوديت هاي ناشي از تأثيرات اين نهادهاي بيروني، به طور گسترده اي قدرت خود را اعمال كند. با توجه به تازه كار بودن احزاب، هيچ نوع تجربه پاسخ گويي آنها به رأي دهندگان وجود ندارد. سازمان حزب چه در داخل و چه در خارج از پارلمان نوعاً ابتدايي است و ارتباط كمي ميان حزب خارج از پارلمان و داخل آن وجود دارد(يا اساسًا ارتباطي وجود ندارد).[67] درون نهاد پارلمان، اعضاي جديد فرصت كافي براي توسعه ساختارهاي پيچيده احزاب سياسي و كميسيون ها را نداشته اند. نهاد پارلمان از حيث زيربنايي توسعه نيافته و از حيث منابع مالي ضعيف است. درحالي كه احزاب جديد استقرار يافته و حمايت مرد م را جلب كرده اند، ممكن است ارتباط با اعضاي حزب در پارلمان توسعه يابد و تا حدي به هماهنگي حزبي منجر شود. در جايي كه احزاب، سازماندهی ضعيفي دارند يا پراكنده اند، احتمال بيشتري وجود دارد كه فعاليت اعضاي حزب مبتني بر ترجيحات يا تصورات شخصي آنها از مطالبات عمومي شكل گيرد. بنابراين فرصت ارزشمندي براي مطالعه توسعه قواي قانونگذاري در رژيم هاي در حال شكل گيري و در سال هاي اوليه رژیم هاي جديد به وجود آمده است. ملاحظات تحليلي ما بر دو پايه استوار است؛ اول، بررسي چگونگي به وجود آمدن پارلمان و واكنش آن به مراحل اوليه شكل گيري رژيم سياسي، و دوم، يافتن جايگاه آنها در نظام سياسي جاري. آيا پارلمان ها عوامل مهمي در پيشبرد سياستهاي جديد محسوب مي شوند و اينكه جايگاه آنان در نظام سياسي فعلي كجاست؟.
بند اول: قوانين اساسي جديد
قواي مقنن در خلأ فعاليت نمي كنند. وجود قواي قانونگذار از قانون اساسي ناشي مي شود و قانون اساسي نه فقط آنها را تأسيس مي كند، بلكه اختيارات عمده و روابط قوه قانونگذاري را با ساير قواي حكومتي و شهروندان تعيين مي كند. اما قوانين اساسي، خود به يكباره و از عدم به وجود نمي آيند. قوانين اساسي مصنوعاتي بشري هستند و به يك باره به وجود نيامده­اند رژيم هاي سابق، در اروپاي شرقي و مركزي سياستهاي جديد، قوانين اساسي جديدي را اقتضا مي كردند.
عوامل اصلي كه در طراحي مفاد هريك از قوانين اساسي تأثير داشته اند، كدام اند؟ عوامل بالقوه متعددي بر طراحان قوانين اساسي تأثيرگذار بوده اند اما به نظر مي رسد دو عاملي كه بيش از همه مؤثر بوده اند عبارت اند از: تجربيات خارجي و فرهنگ سياسي و سنت هر كشور.[68] آيا بنيان گذاران قانون اساسي تلاش كردند كه هرگونه رابطه اي را با گذشته به كلي قطع و بر مطالعه قواي قانونگذاري غربي و ديگر قواي مقننه تكيه كنند يا به تجربه هاي بومي سرزمين خود متكي بودند؟ مي دانيم كه رژيم هاي غربي علاقه مند بوده ­اند كه ثمره تلاش و تجربه خود را به دمكراسي هاي در حال شكل گيري عرضه كنند. كشورهاي مختلف منابع مالي­ایي را براي انتقال چنين دانشي ايجاد كرده اند. به ويژه مؤسسه ملي دمكراسي در ايالات متحده در اين امر فعال بوده است. در سال ۱۹۹۰، مجلس نمايندگان كنگره يك گروه كاري را براي توسعه نهادهاي پارلماني در اروپاي شرقي به كار گرفت. احزاب جمهوري خواه و دمكرات، انتقال دانش از طريق دستگاه­هاي تحت اختيار خود را مورد حمايت قرار دادند. پروژه رويه پارلماني شرق - غرب كه تا حدي به وسيله بنياد فورد تأمين مالي شد و متكي به مشاركت ديگر كشورهاي غربي بود، تأسيس شد. كشورهاي اروپاي غربي نيز مجموعه اي از مؤسسات را برپا كردند كه براي مثال در انگلستان صندوقي براي اين كار تاسیس شد در سال ۱۹۹۲ كميسيون اروپا برنامه دمكراسي را به عنوان بخشي از برنامه خود براي كمك به اصلاحات اقتصادي و سياسي در شرق و مركز اروپا آغاز كرد بنابراین نه تنها كمك هايي به دمكراسي هاي در حال شكل گيري ارائه، و متخصصاني روانه اين كشورها شدند، بلكه از نمايندگان و كارمندان پارلماني براي بازديد از پارلمان هاي اروپاي غربي و بحث و اطلاع رساني دعوت به عمل آمد. بازديد اين گروه ها به امري مستمر تبدیل شد و رؤسا و نمايندگان مجامع قانونگذاري با هجوم بي امان تقاضا مواجه شدند با اين همه، طراحان قانون اساسي نه تنها به آشنايي با تجارب آن سوي مرزها قادر شدند، بلكه تاريخ خود را نيز مورد توجه قرار دادند. اين كشورها در رژیم هاي سابق داراي پارلمان بودند. گرچه همه آنها در يك دسته از قواي قانونگذاري جاي مي گرفتند هر چقدر قوه قانونگذار سابق فعال تر بوده باشد، مي توان انتظار داشت كه تجربه گذشته بر تهيه كنندگان پيش نويس قانون اساسي جديد اثر بيشتري بگذارد. به نظر مي رسد اين واقعيت كه تدوين كنندگان قانون اساسي آگاهي اندكي از تجربه قواي مقنن كشورهاي ديگر دارند يا نه، به احتمال زياد بر ديدگاه آنان تأثيرگذار باشد .علاوه بر اين، گرچه رژيم سابق ممكن است مورد پذيرش نباشد، اما خدمات كارمندان و حتي بعضي سياست مداران رژيم سابق ميتواند براي دستيابي به يك نظام جديد، لازم باشد و بنابراين بعضي عناصر فرهنگ رژيم سابق ممكن است به رژيم جديد منتقل شود. در مواردي كه سياست مداران رژيم سابق درگير فرايند تأسيس قانون اساسي هستند، تأثير فرهنگ سابق دور از انتظار نيست.[69]
مقاله - پروژه
بند دوم: تأثير قواي مقننه
چه چيزي تأثير قواي مقننه را در دمكراسي هاي جديد تعيين مي كند؟ در اينجا ما تحليل هاي خود را براساس سه دسته از متغيرها بنا مي كنيم. اين تحليل ها از پيش فرض هاي خاصي درباره تغيير سرچشمه مي گيرند و ما نيز تا همين حد فرضيه هاي خود را آزمايش مي كنيم. پيش فرض هاي اصلي ما در واقع عوامل بيرون از پارلمان است كه به طور گسترده اي توانايي قوه مقننه را در اعمال نفوذ مستقل در توسعه رژيم سياسي و سياستگذاري تعيين مي كند و نيز متغيرهاي درون پارلمان را تا حد زيادي اين توانايي را تقويت، اما آن را تعيين نمي كند. اين سه دسته از متغيرها كه عبارت اند از:[70]
الف: محيط بيروني

 

    1. ساختار:

 

رياستي، پارلماني يا ساير اقسام

 

    1. ساختار اجرايي:

 

نامتمركز و باز، متمركز و بسته

 

    1. حزب و نظام انتخاباتي:

 

نظام حزبي، سازمان احزاب، فعاليت حزب در انتخاب كانديدا و مبارزات انتخاباتي

 

    1. گروه هاي نفوذ:

 

تعداد، تخصصي بودن، تعارضها، روابط با دستگاههاي اجرايي.
ب- ویژگی­هاي دروني

 

    1. اعضاي پارلمان:

 

سابقه شغلي؛ اهداف و تجارب سياسي؛ ميزان منافعي كه در قوه مقننه وجود دارد.

 

    1. احزاب پارلماني:

 

نظام حزبي در قوه مقننه؛ سازمان داخلي و تصميم گيري؛ جناح گرايي؛ روابط ميان احزاب

 

    1. كميسيون ها:

 

تعداد و اندازه؛ دائمي بودن صلاحيت و عضويت؛ رابطه با دستگاه هاي اجرايي؛ استقلال

 

    1. مجلس:

 

طول دوره؛ استقلال در تعيين دستور جلسه؛ منابع مالي مجلس، احزاب، كميسيو نها و اعضا

 

    1. روابط با حوزه هاي انتخابيه:

 

ميزان مشاركت انتخاباتي و تقنيني شهروندان، گرو ههاي حوزه هاي انتخابيه و فعالي تهاي تقنيني
ج- ويژگي هاي سياست ها

 

    1. محتوا و ديناميسم­هاي سياست هاي عمومي:

 

محتواي ماهوي؛ ديناميسم موضوعات از حيث جديد بودن يا موضوعات ح لوفصل شده؛ ثبات مشاركت كنندگان و تعامل آنها با يكديگر
1-ساختار قانون اساسی[71]
نكته بنيادين درباره نقش قانونگذار در نظام سياسي دمكراتيك به نوع نظام سياسي تعيين شده در قانون اساسي بستگي دارد. آيا نظام سياسي؛ رياستي، پارلماني يا مختلط است؟ در نظام رياستي نوع خاصي از تفكيك قوا و كاركنان وجود دارد اما در نظام پارلماني چنين تفكيكي وجود ندارد؛ به اين ترتيب كه دولت از ميان اعضاي قوه مقنن تعيين مي شود نه مستقل از آن. نظام مختلط در مقام تعريف، چيزي است ميان اين دو، يعني يك رئيس جمهور انتخابي وجود دارد با دولتي كه از پارلمان ناشي مي شود. نظام هاي رياستي بيشتر در قاره آمريكا به ويژه آمريكاي لاتين و جنوبي متداول است، اما بيشتر در ايالات متحده آمريكا محسوس است. در اروپاي غربي و كشورهاي مشترك المنافع غلبه با نظام هاي پارلماني است. البته در درون اين قسم نيز گونه هاي متنوعي وجود دارد. نوع وست مينستري نظام هاي پارلماني كه در آنها نوعا يك حزب بر قوه مجريه تسلط دارد و قواي مقنن آن صحن ­محور هستند(در مقابل كميسيون محور) بيشتر در كشورهاي مشترك المنافع و به خصوص در انگلستان و نيز كانادا، هند، استراليا و زلاندنو رايج است. جمهوري ايرلند نيز در اين طبقه بندي قرار ميگيرد. نظام­هاي پارلماني اروپاي قاره اي، با تأكيد بر ائتلاف و ايجاد اجماع به ويژه در كميسيون ها در سرزمين هاي اصلي اروپاي غربي و به ويژه در آلمان به چشم مي خورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ب.ظ ]




مراکز خرید منطقه ای در مقابل جهانی : بعضی فروشگاه ها مثل فروشندگان مبل به دلیل هزینه زیاد تنها به صورت منطقه ای فعالیت می کنند در مقابل برخی فروشگاه ها در قبال دریافت هزینه حمل و نقل وبیمه حاضر به ارسال به نقاط دور دست می شوند .
فروشگاه های اصیل در مقابل ترکیبیفروشگاه های اصیل محصولات خود را تنها از طریق اینترنت به فروش می رسانند مثل آمازون ولی فروشگاه های ترکیبی به هر دو صورت اینترنتی و فیزیکی محصولات خود را می فروشند(غضنفری، ۱۳۸۸: ۴۹) .
۴- بازارهای الکترونیکی B2B
۱-بازارهای الکترونیکی طرف فروش
که در آنها محصولات استاندارد به شرکتهای واجد شرایط فروخته می شود . اصطلاحاً به این فرایند یک به چند نیز می گویند.
۲-بازارهای الکترونیکی طرف خرید
شرکت می تواند از چند تامین کننده مواد اولیه ف محصولات مورد نیاز خود را خریداری کند که اصطلاحاً به این فرایند چند به یک می گویند .
۳-بازارهای الکترونیکی عمومی (سازمانهای بورس)
این بازارها عموماً توسط جمعی از شرکتهای خریدار یا فروشنده اداره می شوند مثل بورس اوراق بهادار که درهای این نوع بازار برای عموم مردم باز است. مکانیزمی است که در بازارها و فروشگاه های الکترونیکی و نیز برای آموزش الکترونیکی و تجارت الکترونیکی درون سازمانی مورد استفاده قرار می گیرد . (لاهمن[۵۳]، ۱۹۹۸: ۱۰۵).
پایان نامه - مقاله - پروژه
پورتال ها
در یک محیط شبیه اینترانت و از طریق اینترنت ، امکان جستجوی پیشرفته و دسترسی به اطلاعات مورد نیاز را فراهم می سازند .
۱- پورتال عمومیمردمی ترین نوع پورتال که برای تمامی جوامع از گروه ها و سلیقه های مختلف طراحی شده است.
۲- پورتال سازمانی : که دسترسی به اطلاعات سازمان و نیز شرکا را برای افراد سازمان فراهم می کند . به آنها پورتال همکار نیز می گویند .
۳- پورتال بی سیم : برای دسترسی افراد از طریق ارتباطات بی سیم مناسب است .
۴- پورتال شخصی : برای شخصی سازی اطلاعات افراد در اینترنت و دسترسی محدود به آنها
۵- پورتال صوتی : وب سایتهایی که از واسطه های صوتی مثل تلفن ثابت و همراه استفاده می کنند و کاربران می توانند از اخبار و پست الکترونیکی از طریق تلفن استفاده کنند . (فنتون و ناتالی[۵۴]،۱۹۹۹: ۲۷)

 

    1. کاتالوگ های الکترونیکی

 

کاتالوگها از یک پایگاه داده مرتبط با ویژگی های محصول ، یک بخش جستجو و یک بخش تصویری تشکیل شده و زیر ساخت اکثر سایت های فروش است. هدف شرکتها نیز از ارائه آنها تبلیغ و شناساندن محصولات و خدمات و قابلیت های آنهاست .

 

    1. موتورهای جستجو

 

برنامه های کامپیوتری هستند که با بهره گرفتن از اینترنت و پایگاه داده ها به دنبال لغات کلیدی یا اطلاعات ویژه پرداخته و نتایج را در اختیار کاربران قرار می دهند مثل گوگل ، آلتاویستا یا پورتال هایی مثل یاهو، MSN[55]و AOL[56] .

 

    1. عامل های هوشمند

 

بر خلاف موتورهای جستجو ، بسیار فراتر از جستجو و مقایسه عمل می کنند . برنامه های کامپیوتری هستند که به مصرف کنندگان در انجام وظایف روزمره ، جستجو و یافتن اطلاعات و پشتیبانی تصمیم گیری کمک می کنند. محیط را حس کرده و به طور مستقل بدون دخالت انسان عکس العمل نشان می‌دهند .
مشتریان برای خرید از موتورهای جستجو برای پیدا کردن محصولات مورد نظر استفاد می کنند و هر گاه قصد مقایسه دو یا چند محصول را داشته باشند از عامل های هوشمند استفاده می کنند .

 

    1. سبد خرید

 

سبد خرید مانند همان چیزی است که در دنیای فیزیکی قرار دارد. نرم افزار سبد خرید به مشتری اجازه می دهد تا اقلام مورد نظر خود را انتخاب کرده و هرگونه تغییر در کم و زیاد کردن اقلام دارد انجام دهد و در نهایت لیست خرید خود را نهایی کند . (وانگ، ۲۰۰۵: ۲۴)

۲-۱-۱۰ مروری بر خرده فروشی الکترونیکی

 

 

    • خرده فروش درواقع همان واسطه فروش است که مبادلات بین تولیدکننده و مصرف کننده را آسان می سازد .

 

    • خرده فروشی در محیط اینترنت را خرده فروشی الکترونیکی می گویند.

 

    • هدف خرده فروشان الکترونیکی نیز فروش محصولات و خدمات به افراد است که در واقع همان فرایند تجارت الکترونیکی بنگاه به مشتری (B2C) است(تئو[۵۷]،۲۰۰۷: ۲۲).

 

 

۲-۱-۱۱ خصوصیات خرده فروشی الکترونیکی موفق

موفقیت خرده فروشان فیزیکی و الکترونیکی زمانی تضمین می شود که آنها محصولاتی با کیفیت را با قیمت مناسب و خدمات عالی ارائه دهند . برخی ویژگی ها که باعث تمایز محصولات و افزایش حجم فروش آنها می شوند عبارتند از :

 

    • شهرت نشان تجاری سازمان

 

    • خدمات گارانتی محصول

 

    • محصولات دیجیتالی( نرم افزار ، موسیقی و فیلم)

 

    •  محصولات نسبتاً ارزان

 

    • محصولات با استاندارد مشخص

 

    • بسته های پرطرفدار و شناخته شده که در محیط فیزیکی هم امکان بازکردن آنها وجود ندارد(مک کارتی و جروم، ۱۹۹۶: ۴۶)

 

 

۲-۱-۱۲ طبقه بندی خرده فروشی الکترونیکی بر اساس کانال های توزیع

بازاریابی مستقیم به معنی بازاریابی و خریدوفروش، بدون در نظر گرفتن واسطه بین تولید کننده و خریدار( در اینجا بیشتر خرید و فروش الکترونیکی است) (مایر، ۱۹۹۵: ۱۴۲).
۱- بازاریابی مستقیم شرکتهای دریافت کننده سفارش از طریق پست الکترونیک:
بسیاری از خرده فروشان که از طریق پست الکترونیک سفارش دریافت می کردند در حال تجربه کانال توزیع دیگری به نام اینترنت هستند و اصلی تری کانال توزیع خود را بازاریابی مستقیم می دانند.
۲- بازاریابی مستقیم تولیدکنندگان :
تولیدکنندگان به طور مستقیم محصولات خود را از وب سایت شخصی خود به مشتریان می فروشند و مزیت آن این است که با ایجاد ارتباط مستقیم با مشتریان می توانند اطلاعات ارزشمندی در مورد محصولات تولیدی بدست آورند(مایر، ۱۹۹۵: ۱۴۳).
۳- خرده فروشی الکترونیکی اصیل :
این دسته خرده فروشان فروشگاه فیزیکی ندارند و تنها به صورت آنی فعالیت می کنند . مزیت آن کاهش هزینه های سربار و هزینه های مربوط به فرایندهای کسب و کار است. خرده فروشی الکترونیکی اصیل به ۲ دسته تقسیم می شود :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ب.ظ ]