(بنابراین از متن فوق چنین استفاده می گردد که رشید الدین و فضل ا… در کتاب وقفنامه ربع و رشیدی توصیه می کند که کلیه کارکنان، از همه جهات اخلاقی، اعتقادی وامانتداری و تعهد و کار و کوشش مورد ارزیابی و کنترل قرار گیرند.[۲۶]
مبانی قانونی ارزشیابی و تعیین لیاقت وشایستگی در ایران
(مبدا توجه به نظام ارزشیابی و تعیین لیاقت و شایستگی بر مبنای اندازه گیری ومقیاسها را در ایران شاید بتوان از سال ۱۳۳۲ به بعد دانست. در این سالها برای نخستین بار در دروسی که در موسسه علوم اداری، وابسته به دانشگاه تهران، توسط استادان ایرانی و خارجی تدریس می شد در باب درجه بندی لیاقت و شایستگی کارکنان واستفاده از نتایج ارزشیابی در انتصاب و ارتقاء و اقدام به مشاوره و راهنمای با کارکنان بعد از تعیین ارزش از طریق مصاحبه مقالات و جزواتی به زبان فارسی منتشر گردید.[۲۷]
باری امر الزاحی و تکلیف وزارتخانه ها و موسسات دولتی به ارزشیابی وتعیین مراتب شایستگی و استعداد مستخدمین رسمی و پرداخت پاداش بر اساس ان برای نخستین بار در موارد ۲۸ و ۴۱ قانون استخدام کشوری مصوب خرداد سال ۱۳۴۵ مطرح گردیده است که هنوز به قوت خود باقی هستند. قوانین و مقررات مربوط به امر ارزشیابی عبارتند از: مواد ۲۴ و ۴۱ قانون استخدام کشوری برخی از مواد و بندهای قانون برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران قانون نظام هماهنگ پرداخت- دستور العمل تعیین ضریب افزایش سنواتی کارکنان دولت مصوب ۱۷/۳/۷۲ هیات وزیران ؟ مورخ ۲۸/۳/۷۲ شورای عالی اداری راجع به ارزشیابی کارکنان دولت و بخشنامه شماره ۲۴۴۶/ د مورخ ۵/۵/۷۲ سازمان امور اداری واستخدامی کشور در مورد ابلاغ طراح جدید ارزشیابی کارکنان که با ابلاغ آن از تاریخ ۱/۱/۷۲ به بعد کلیه ضوابط و مقررات قبلی مغایر با آن ملغی شده است.
بررسی متون مروبط به موضوع پژوهش:
بدون شک انسان در تمام مراحل زندگی خود می بایستی پس از انجام هر گونه عمل و یا عکس العمل، نسبت به ارزشیابی آنچه انجام داده و یا اتفاق افتاده اقدام نماید. ارزشیابی امری است مستمر و مداوم که همواره باید در کلیه فعالیتهای انسانی اعم از فردی و یا جمعی معمول و رایج گردد. بعضی از نگرشهای ارزشی به صورت ناخود آگاه در نزد انسان انجام می پذیرد و بعضی از اعمال ارزشیابی به صورت خود آگاه واز پیش دانسته شده و از روی قصد وغرض انجاام می شود. بدین وسیله است که در مورد انجام فعالیتی انسان برای ارزشیابی و سنجش تصمیمات لازم را اتخاذ می کند.[۲۸] ارزشیابی کارکنان و مدیران تحت عناوین تعیین شایستگی وارزیابی عملکرد و نظایر اینها در اغلب سازمانها و موسسات مطرح می باشد. ارزشیابی ابزار موثری در مدیریت منابع انسانی است که با انجام صحیح و منطقی آن، ضمن آنکه سازمانها با کار آئی و کار آمدی به اهداف خود میرسند، منافع کارکنان نیز تامین می گردد. انجام صحیح و دقیق ارزشیابی امری نسبتا مشکل است. زیرا کار ارزشیابی مستلزم اعمال نوعی قضاوت و داوری درباره رفتار و عملکرد و افراد است. بنابراین انجام ارزشیابی با کیفیت و روشی که کمترین آثار سوء را داشته باشد و موجب حداقل مخالفت و تعارض گردد ضرورت دارد. در تعدادی از سازمانها و موسسات امر ارزشیابی جنبه ظاهر سازی وتشریفاتی پیدا کرده و آثار ونتایج مورد انتظار از آن حاصل نمی گردد.
بیشتر روش های معمول ارزشیابی، جنبه دخالت ذهنی و کیفی دارند. همین امر سبب عدم، رضایت وناخرسندی کارکنان می گردد زیرا آنها معیارهای عملکردی و قابل اندازه گیری را بر ظوابط کیفی و مرتبط با خصوصیات کلی ترجیح می دهند. کارکنان به تجربه دریافته اند که در اغلب موارد به دلیل متعدد شخصی و سازمانی، معیارهای کلی و کیفی ارزشیابی به صورت آگاهانه یا نا خود آگاه با تعصب، حمایت از کارکنان خاص و انحراف از اهداف ارزشیابی همراه است.[۲۹]
در نتیجه اجرای طرح ارزشیابی شاغلین، سازمانهای اجتماعی می توانند نارسائیهای کار آنها را مشخص سازند و از برای بر طرف کردن آن نارسائیها، کوششهای مجدانه ای معمول دارند.
اجرای طرح ارزشیابی شاغلین و سیله ای خواهد که می تواند بسیاری از عوارض نهان و زیان آور سازمانهای اجتماعی را آشکار گرداند. و در ضمن مدیران سازمانی را از برای بهسازی فعالیتهای شاغلین به صورت جدی آگاه گرداند تا بدان وسیله وضع شرایط مطلوبی که منجر به خلق وایجاد محیط سالم اداری می شود به وجود آورند از مقدمات فوق به طور کلی چنین نتیجه گیری می شود که ارزشیابی کارایی سازمان از وهله نخست منوط به ارزشیابی کار مدیران توسط خود آنهاست و در وهله دوم ارزشیابی کارکنان توسط مدیران است و در مرحله نهایی ارزشیابی کار آئی و کار آمدی سازمانی توسط کادری مجرب و متخصص خواهد بود که آنها را کارشناسان امور ارزشیابی در اداره امور پرسنل سازمانها می شناسند.[۳۰]
تاریخچه ارزشیابی عملکرد:
بدون شک انسان در تمام مراحل زندگی خود می بایستی پس از انجام هر گونه عمل و یا عکس العمل نسبت به ارزشیابی آنچه انجام داده و یا اتفاق افتاده اقدام نماید. ارزشیابی مروری است مستمر و مداوم که همواره باید در کلیه فعالیتهای انسانی اعم از فردی و یا جمعی معمول و رایج گردد. بعضی از نگرشهای ارزشی به صورت ناخود آگاه در نظر ایشان انجام می پذیرد و بعضی از اعمال به صورت خود آگاه و از پیش دانسته شده و از روی قصد و غرض انجام می شود. بدین وسیله است که در مورد انجام و یا عدم انجام فعالیتی انسان برای ارزشیابی و سنجش تصمیمات لازم را اتخاذ می نماید. یکی از مهم ترین وظایف مدیران سازمان ارزشیابی علمی و عملی کار کارکنان سازمان است. از زمانی که دانش مدیریت به صورت آکادمیک و منظم در آمده ارزشیابی علمی به صورتی نو در نظام اداری سازمانهای مختلف بکار گرفته شده است مدیران سازمان می بایستی برای کار آمدی سازمان و کار آئی افراد از اصول و مفاهیم ارزشیابی که بر مبنا و اساس فلسفی و عملی خاص خود الهام گرفته اند. توسل چسته به عبارت دیگر اداره کنندگان امور سازمانهای اجتماعی از برای حفظ صیانت انسانی می بایستی ارزشهایی که حافظ و نگاهدارنده کوششهای متنوع و متعدد انسانی است مشخص سازند بعضی از متفکران و اندیشمندان در باب طبیعت و جوهر ذاتی آدمیان اعتقادی روشن دارند که انسان بالفطره موجودی پاک سرشت و نیک نهاد است و از کار و کوشش مفید و سازنده لذت می برد.
بنابراین با توجه به جمله فوق این اعتقاد فلسفی که انسان از هر گونه بدسرشتی, تنبلی و سستی دوری می گزیند آن را حاصل محیطی می دانند که آن انسان ها در شرایطی زیست می کنند که ارزشهای انسانی نامشخص اند و از هم پاشیده می باشند. بنابراین با توجه به مقدمه فوق برای شناخت ارزشهای والای انسانی و همچنین دوری گزیدن انسان از نابرابریها و بی عدالتیها, می بایست همیشه و در همه حال از نظام واحدی که مبتنی بر حاکمیت عقل و منطق استوار شده باشد پیروی کنند تا انسانهایی متعادل و سالم از فکر و فلسفی, ارزشگذاری و ارزشیابی به عنوان وسیله ای مطمئن و سازنده تلقی می شود که می توان با بکار بردن نتایج حاصله از آنها در انسانها برداشتی مثبت و سازنده بوجود آورده شود.
در نتیجه اجرای طرح ارزشیابی شاغلین, سازمانهای اجتماعی می توانند نارسائیهای کار آنها را مشخص سازند و از برای بر طرف کردن آن نارسائیها, کوششهای مجدانه ای معمول دارند. اجرای طرح ارزشیابی شاغلین وسیله ای خواهد بود که می تواند بسیاری از عوارض پنهان و زیان آور سازمانهای اجتماعی را آشکار گرداند تا به آن وسیله وضع و شرایطی مطلوب که منجر به خلق و ایجاد محیط سالم اداری می شود بوجود آورند.
بدون شک با دور شدن نهال ارزشیابی در یک سازمان به میزان قابل توجهی محتاج مراقبت و حمایت مدیران خواهد بود. مدیران سازمانی در به ثمر رساندن چنین فرآیندی نو پا نقش بستانکار سنگین بر عهده دارند. آنهائیکه به خوبی می توانند در ایجاد محیط سالم اداری توام با سلامت نفس انسانی, موجبات رشد و اشاعه عدالت اجتماعی را فراهم سازند. آنانند که بخوبی می توانند در پرتور کاربرد نظام ارزشیابی به تجهیز و پرورش تخصصهای علمی و عملی مورد نیاز سازمانها همت گمارند و خو و سازمانهای تا بعد را در تشخیص و قبول نتایج حاصله تشویق و ترغیب نمایند و تحقیق چنین تدابیری با وسعت نظر مدیران همراه خواهد بود. بنابراین از مقدمات فوق چنین نتیجه گیری می شود که ارزشیابی کار آئی سازمانی در وهله نخست منوط به ارزشیابی کار مدیران توسط خود آنها است. و در وهله دوم ارزشیابی کارکنان توسط مدیران است و در مرحله نهایی ارزشابی کار آئی و کار آمدی سازمانی توسط کادری مجرب و متخصص خواهد بود که آنها را کارشناسان امور ارزشیابی در اداره امور پرسنلی سازمانها می شناسند.
تعاریف ارزشیابی:
(ارزیابی شایستگی کارکنان عبارت است از سنجش سیستماتیک و منظم کار افراد در رابطه با نحوه انجام وظیفه آنها در مشاغل محوله و تعیین پتانسیل موجود در آنها جهت رشد و بهبود) (فرایند ارزشیابی عبارت است از یک سلسله اقدامات رسمی است که به منظور بررسی عملکرد کارمند در فاصله زمانی معین و شامل تمامی رفتارهای فردی در ارتباط با کار کرد او در آن دوره ی زمانی می شود.[۳۱]
(ارزیابی عبارت است از سنجش نسبی عملکرد انسانی در رابطه با نحوه ی انجام کار مشخص در ی دوره ی زمانی معین, در مقایسه با استاندارد انجام کار و همچنین تعیین استعداد و ظرفیتهای بالقوه ی فرد به منظور برنامه ریزی در جهت به فعالیت در آوردن آنها )[۳۲]
منظور از ارزیابی عملکرد فرآیندی است که به وسیله آن کار کارکنان در فواصلی معین و به طور رسمی مورد بررسی و سنجش قرار می گیرد)[۳۳]
(ارزشیابی عبارت است از روشی که به وسیله آن میزان نزدیکی به هدف مورد نظر سنجیده می شود و در درک این مساله از طریق مقایسه وضع فعلی با هدف نهایی روشن می گردد.[۳۴]
ارزشیابی فرآیندی است که در آن سطوح تصمیم مورد نظر تعیین می شود, اطلاعات مناسب برگزیده, جمع آوری و تجزیه و تحلیل می گردد تا گزارش تهیه شود که بر اساس آن تصمیم گیران بتوانند تصمیمات مناسب نو مقتضی اتخاذ نمایند.[۳۵]
استافل بیم (۱۹۸۶) ارزشیابی را چنین تعریف کرده است:
(ارزشیابی عبارتست از فرایند تعیین کردن, بدست آوردن, فراهم ساختن اطلاعات توصیفی و قضاوتی در مورد ارزش و مطلوبیت هدفها, طرح, اجرا و نتایج به منظور هدایت تصمیم گیری, خدمت به نیازهای پاسخگویی و درک بیشتر از پدیده ای مورد بررسی [۳۶]
در این دو تعریف دو نقش برای ارزشیابی
در نظر گرفته شده است.
نقش تصمیم گیری یا نقش نکوینی.
نقش پاسخگویی یا نقش پایانی
کولی (۱۹۸۶ ارزشیابی را چنین تعریف می کند.[۳۷]
(ارزشیابی فرآیندی است که از طریق آن داده های مرتبط جمع آوری و در جهت اخذ تصمیم تبدیل به اطلاعات می شود.) چنانچه از تعریف فوق بر می آید ارزشیابی یک فرایند است تا یک بازده, ارزشیابی و رای تحقیق است و منجر به اتخاذ تصمیم می گردد.
ضرورت و اهمیت ارزشیابی:
ارزشیابی را می توان به عنوان فرایند تحلیل و کنترل طراحی شده برای تعیین ارتباط, اثر بخشی معنی دار بودن و تاثیر فعالیتهای مشخص و درجه کار آئی که از طریق آن حاصل می شود مورد توجه قرار دارد. در این حالت, ارزشیابی چیزی بیش از کاربرد روشهاست ارزشیابی یک فعالیت سیاسی است و غالبا به عنوان بخش بنیادی و فعالیتهای مدیریتی است ارزشیابی تاثیر برنامه و اثر بخشی هزینه را معین می کند. اثر بخشی هزینه برنامه بر می گردد به کار آئی آن یا به طور اخص تاثیر مفید برنامه در ارتباط با هزینه هایش[۳۸]
احتمالا مشهورترین تحقیق در زمینه ارزیابی عملکرد در نخستین سالهای دهه ۱۹۶۰ به وسیله هربرت مایر و همکارانش در شرکت جنرال الکتریک انجام شد آنها به این نتیجه رسیدند که ارزشیابیهای رسمی که به وسیله مدیران انجام می شود نمی توانند در اصلاح کارکنان و بهبود عملکرد زیر دستان اثر بخش باشند. کسانیکه به صورت رسمی در رابطه عملکردشان مورد انتقاد قرار گرفته بودند. وضع دفاعی به خود گرفته یا رنجیده خاطر شده بودند و پس از دریافت نتیجه ارزیابی, عملکردشان بدتر شده بود. این پژوهشگر و همکارانش پیشنهاد می کنند که اگر مدیر بصورت سنتی نقش یک قاضی یا داور را ایفا کند هدف ارزیابی(بهبود عملکرد کارمند در آینده) تامین نخواهد شد. او و همکارانش بر این باورند که یک مدیر وزیر دستش باید باهم هدفها را تعیین کنند و سپس مراحل پیشرفت (در جهت تامین آن هدفها) ارزیابی نمایند آنها به این نتیجه رسیدند که مشارکت دادن افراد در ارزیابی باعث می شود که رضایت طرفین بدست آید و عملکرد ها بهتر شوند این پژوهشگر و همکارانش پیشنهاد می کنند که فرایند ارزیابی باید مستمر باشد. (یعنی آن باید به صورت یکی از بخشهای اصلی روابط متقابل بین مدیر و زیر دست در آید و نه آنکه سالن یک یا دو بار بر زیر دست یا کارمند تحمیل گردد). تقریبا در جنرال الکتریک انجام دادند نتیجه تحقیق آنها همان دستاوردهای نخستین را تایید کرد ودر این زمینه آنها توصیه های دیگری هم نمودند. نخست, مدیریت عالی سازمان باید دقت کند تا عملکرد را فرد در استراتژی سازمان (با توجه به منابع انسانی و فرهنگ حاکم بر سازمان) بگنجاند واین که به موضوع ارزیابی مستمر واهمیتی که آن دارد تاکید شود. دوم ماهیت کار کارمند، انتظاراتی را که از عملکرد وی می رود و شیره ای که عملکرد مورد ارزیابی قرار می گیرد. باید از آغاز کار کاملا روشن و مشخص باشد. سوم بحث درباره ی پایه حقوقی و روابط بین میزان پرداختی و عملکرد به صورت جزء لایتجزای سیستم مدیریت کل منابع انسانی، مدیر باید درباره پیشرفت کارمند و فرصتهایی که می توانند مسیر شغلی وی را تعیین کنند به بحث بپردازند و آنچه را که فرد کارمند می تواند و (به صورت بالقوه) به آنها دست یابد مشخص نماید. سرانجام کارمند باید به عنوان یک شریک فعال وهمتای مدیر (برابری با وی) در سراسر فرایند ارزیابی به حساب آید.[۳۹] ارزشیابی می تواند یک ابزار بسیار قوی در برنامه ریزی باشد. ارزشیابی به خودی خود هدف نیست و به هدف اینکه فی نفسه مفید است نباید انجام شود. بلکه باید از آن بعنوان وسیله ای برای پیشبرد کیفی کارها استفاده شود. با درک روشنتر نقش ارزشیابی در تصمیم گیری، ارزش آن درهدایت وارده فعالیتها بیشتر معلوم می گردد- ارزشیابی اساس معتبری برای انتخاب اصلح به دست می دهد و در صورتی که برنامه به اصلاحاتی نیاز داشته باشد. امکان اقدام به موقع را برای مجریان فراهم می نماید. ارزشیابی به عنوان یک فرایند داوری کننده باید متسمرا ادامه یابد و یکی از مهارتهای حرفه ای مدیریت باشد شاید انگیزه اصلی میل به پیشرفت وبهبود کار مهم ترین دلیل ضرورت انجام ارزشیابی باشد زیرا بدین وسیله خواهم فهمید که چه مواردی باید بهبود یابد واصلا این بهبود چگونه انجام خواهد پذیرفت. خلاصه اینکه تصمیمهای اداری و آموزشی و انجام عملیات مربوط، عملا بر اساس یک سلسله ارزشیابیهای که به طور رسمی یا غیر رسمی در سازمان انجام می شود اجرا می گردد[۴۰] ارزیابی عملکرد یکی از مهمترین کارهای مدیران است ولی بیشتر مدیران براحتی این واقعیت را می پذیرند که کاری بس سخت و مشکل است همیشه وضع بگونه ای نیست که بتوان براحتی درباره عملکرد زیر دست به صورتی دقیق قضاوت کرد وغالبا کار مشکلتر این است که بتوان نتیجه متفاوت دارد بگونه ای سازنده و بدون اینکه بر روحیه کارمند ضربه وارد شود به وی منتقل کرد.[۴۱]
شناخت کارکنان قوی واعطای پاداش به آنها و از این طریق ایجاد انگیزه برای بهبود عملکرد آنان و سایر کارکنان از جمله علل اصلی ارزیابی عملکرد است. در گذشته مدیران کلاسیک ارزیابی عملکرد را فقط به منظور کنترل کار کارکنان انجام می دادند. در حالی که امروزه جنبه راهنمایی و ارشادی این عمل اهمیت بیشتری یافته است و هدف اصلی از ارزیبای عملکرد این است که اطلاعات ضروری درباره ی نیروهای شاغل در سازمان جمع آوری گردد و در دسترس مدیران قرار گیرد تا آنها بتوانند تصمیمات بجا و لازم را در جهت بالا بردن کمیت و کیفیت کار کارکنان اتخاذ نمایند. بنابراین هدف نهایی از ارزیابی عملکرد افزایش کار آئی و اثر بخش سازمان است به توبیخ و تنبیه کارکنان ضعیف بدیهی است که ارزیبای عملکرد کارکنان فرآیندی بسیار مهم واز حساسترین مسائلی است که مسئولین سازمان با آن روبرو هستند. علی رغم سعی دائمی در طراحی سیستمهای بهتر و موثر تر برای ارزیابی کارکنان شواهد و مدارک نشان می دهد که به طور کلی مسئولین سازمان از روشها و سیستمهای مورد استفاده برای ارزیابی کارکنان راضی نیستند. دلیل اصلی این نارضایتی، پیچیدگی فرایند ارزیابی و در نتیجه ناتوانی در طراحی یک سیستم ارزیابی جامع است، عدم پشتیبانی مدیریت، غیرقابل اجرا بودن سیسمتهای ارزیابی، ناتوان ارزیابان در ارزیابی درست وعادلانه و عدم تناسب و انطباق سیمستهای ارزیابی با واقعیات از جمله مشکلاتی هستند که معمولا اثر بخشی اکثر سیمتهای ارزیابی را دچار اشکال می نمایند.[۴۲]
اهداف ارزیابی عملکرد
گر چه بقای سلامت سازمان و ایجاد میل و رغبت به کار در کارکنان د رگروه وجود سیستم صحیح ارزیابی نیروی انسانی است ولی به طور کلی می توان اهم اهداف آن را به این شرح عنوان نمود
تعیین بازدهی کار یا بهره وری (produotivity)
عبارت است از قدرت تولید یک شخص یا یک کارگر در یک واحد زمانی، عبارت دیگر می توان گفت: بهره وری عبارتست از میزان و قدرت تولید یک واحد تولیدی، به نسبت میان مقدار معینی محصول ومقدار معین از یک یا چند عامل تولید.
تعیین کار آئی (Effiviency)
عبارتست از نسبت کار انجام شده یا انرژی مصرف شده به منابع مصرفه یا نسبت مقدار تولید شده به مقدار عواملی که به کار گرفته شده است.
تعیین کار آمدی (Effectiveness)
عبارتست از میزان موفقیت در تحقیق اهداف یا انجام ماموریتها
طبقه بندی عادلانه کارکنان (personal classif ication)
دستیابی به وضعیت استعداد و توان نیروی انسانی موجود و سوق دادن استعدادهای نهفته به سمت اهداف مطلق سازمان است به کارگیری این اطلاعات در انتصابات وترفیعات آتی و بر آورد نیازهای آموزش کارکنان و بالاخره تعیین طبقه بندی عادلانه کارکنان در گروه های مختلف شغلی می باشد. بنابراین هدف ارزیابی عملکرد کارکنان، شناسایی میزان اثر بخشی و کار آمدی کارکنان سازمانی به وسیله ایجاد و توسعه اطلاعات حیاتی منابع انسانی است که این خود سبب رسیدن به اهداف ویژه دیگری می شود البته بعید است که یک سیستم ارزیابی بتوان طور موثر به تمام مطلوب برساند ولی در قالب مدیریت منابع انسانی به اهداف زیر می توان دست یافت.[۴۳]
برنامه ریزی نیروی انسانی:
می دانیم که یکی از منابع تامین نیروی انسانی مورد نیاز نیروهای موجود در درون سازمان است برای استفاده صحیح از این منبع ضروری است که کیفیت قابلیت ارتقاء و توانایی های بالقوه نیروهای شاغل در سازمان شناخته شود و اطلاعات لازم درباره آنها جمع آوری گردد در صورت طراحی درست، اطلاعاتی که به وسیله سیستم ارزیابی به دست می آید می توان به طور دقیق و صحیح نقاط ضعف و قوت نیروهای درون سازمان را آشکار سازد ارزیابی معلوم می کند که آیا فرد مهارت، تخصص و سایر شرایط لازم را به منظور احراز سمتی بالاتر دارد و برای ترفیع مقاوم آماده است یا اینکه حتی دارای دانش و مهارتهای لازم برای انجام شایسته شغل فعلی خویش هم نیست. اگر مشخص گردید که مشکل ناشی از آموزش نیست یعنی اگر بدانیم که نمی توان کم کاری یا بی اثر کارمند را با آموزش رفع نمود. چاره ای جز انتقال، نتزل مقام یا حتی اخراج خود از سازمان نخواهد بود.
کارمند یابی و انتخاب:
نتایج حاصل از ارزیابی عملکرد کارکنان فعلی سازمان می تواند در پیش بینی عملکرد آتی کسانی که می خواهیم انتخاب و استخدام نماییم مفید واقع شود. برای مثال ممکن است ارزیابی کارکنان نشان دهد عملکرد کسانی که دارای درجه تحصیلی خاصی هستند. یا از دانشگاههای خصوصی فارغ التحصیل شده اند بهتر از سایر کارکنان می باشد. چنین اطلاعاتی به طور یقین فرایند جذب نیرو را تحت تاثیر قرار خواهد داد. زیرا با داشتن این قبیل اطلاعات مسئولین سازمان برای کسانی که دارای ویژگیهای بخصوصی باشند. ارزش بیشتری قائل می شوند یا اصولا به دنبال چنین کسانی میروند
تعیین روایی آزمون های استخدامی
عملکرد فرد بعد از استخدام معیاری است که به وسیله آن می توان روایی آزمونهای استخدامی را تعیین نمود، یعنی اگر عملکرد فرد بخصوصی که بر اساس نتایج آزمونهای استخدامی انتخاب شده رضایت بخش باشد این آزمونها فاقد روایی هستند. بنابراین نتایج حاصل از ارزیابی عملکرد کارکنان شاخص و مقیاس سودمندی برای تعیین اعتبار و روایی آزمونهای استخدامی است و به مسئولین سازمان و طراحان این نوع آزمونها کمک می کند تا در صورت لزوم اصلاحات لازم را در آنجا به عمل آورند.
آموزش و تربیت کارکنان
بخشی از اطلاعاتی که از ارزیابی عملکرد به دست می آید به سازمان در تعیین نیازهای آموزشی کمک می کند بدین معین که اگر معلوم شود عملکرد ضعیف کارمند ناشی از فقدان آموزش است مسئولین مربوط می توانند با در برگذاری دوره های آموزشی مناسب این کاستی را از بین ببرند. پس نتایج ارزیابی عملکرد کارکنان اولا در تعیین نیازهای آموزشی سازمان ثانیا در تعیین نوع مهارتهای بخصوصی که بیشتر مورد نیاز سازمان است نقش مهمی دارد همچنین ارزیابی عملکرد کارکنان معلوم می کند که در کجا و در چه واحد و دایره ای در سازمان به خودی خود ضمانتی برای آموزش و ترتیب شایسته کارکنان خواهد بود ولی اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد کار تعیین نیازهای آموزش را ساده تر می نماید.
تعیین مسیر شغلی:
این پارامتر در نمودار ارائه شده توسط(TM5-1300) با حرف(U) نمایش داده شده است.
ب: مدت زمان فاز مثبت (زمان داوم انفجار )()
مدت زمان فازمثبت() مدت زمانی است که در اثر انفجار فشار بیش از فشار محیطی است در حقیقت مدت زمان فاز مثبت() زمانی است که اعمال تکانه ویژه انفجار(قسمت پ همین بخش) بر روی سازه خاتمه می یابد. این زمان علاوه بر اینکه به زمان اعمال فشار مبنای انفجار و فشار بازتاب انفجار بستگی دارد، به سرعت حرکت موج شوک نیز وابسته است .
بدیهی است که مدت زمان اعمال بار، پارامتر مهمی در محاسبه پاسخ سازه است. از آنجا که در کارهای انفجاری از اثر فاز منفی صرف نظر می شود، لذا می توان مدت زمان مثبت() را زمان تداوم انفجار فرض نمود. در نمودار آیین نامه(TM5-1300) برای محاسبه پارامترهای مختلف انفجار این پارامتر با( ) نشان داده شده است.
پ.تکانه ویژه انفجار ():
سطح زیر منحنی فشار زمان را تکانه ویژه انفجار برای محل معین گویند که به دو جزء ضربه مثبت و منفی تقسیم می گردد. به دلیل کوچک بودن مقدار تکانه بخش منفی از آن صرف نظر می شود، تکانه بخش مثبت از رابطه( ۳-۴۹) و(۳-۵۰) بدست می آید [۶].
(۳-۴۹) | برای موج های ضربه | |
(۳-۵۰) | برای موج های فشار |
ت: طول موج():
فاصله مکانی هر نقطه با فشار مبنا را تا نزدیکترین نقطه با فشار محیطی «طول موج» نامیده می شود مقدارطول موج از رابطه(۳-۵۱) محاسبه می گردد [۶].
( ۳-۵۱)
در رابطه فوق :
طول موج ،بر حسب متر :
سرعت انتشار موج ، بر حسب متر بر ثانیه
مدت زمان فاز مثبت بر حسب ثانیه است .:
این پارامتر در نودار آیین نامه( TM5-1300) با( ) نشان داده شده است .
شکل ۳-۲۷ پارامترهای مختلف فاز مثبت انفجار برای انفجار در هوا در سطح دریا ارائه شده توسط TM5-1300 [29]
۳-۲-۵ سازه های بتن آرمه مناسب در برابر انفجار
به دلیل مقامت و جرم قابل توجه سازه های بتن مسلح، این مصالح به طور ویژه ای در برابر بارهای انفجاری، مناسب هستند. همچنین بتن ،مقاومت موثری را برابر آتش و نفوذ ترکش دارد. روش های ساده شده جهت طراحی انفجاری بتن مسلح بر اساس پاسخ خمشی بوده و مشروط به حذف مودهای شکست ترد شکن می باشند. برای رسیدن به پاسخ شکل پذیر برای بتن، جزئیات بندی مناسبی از میلگردها نیاز است. با افزایش تنش و کرنش در مقطعی از عضو ،میلگرد ها به تسلیم می رسند و اجازه شکل گیری مفصل پلاستیک می یابند. بتن در این نواحی در سطح کششی دچار ترک می شود و متعاقباً به حد کرنش فشرده شدن در سطح فشاری می رسد [۱۴].
حذف مودهای ترد شکن و شکل پذیری در سازه بتنی منوط به کار گیری طول های مناسب گیرایی در سازه بتن آرمه می باشد. این طول ها ، همانطور که پیشتر بیان گردید، نقش کلیدی در عملکرد یکپارچه سازه داشته و به خصوص تحت اثر بارهای دینامیکی تاثیر به سزایی در شکل پذیری دارد. در آیین نامه های طراحی در برابر انفجار نظیر( (TM5-1300، روابط مستقلی برای طول های گیرایی ارائه نشده و همان طول های آیین نامه های طراحی سازه های بتنی نظیر (ACI1318) در نظر گرفته شده است. این روابط نیز تجربی بوده و بارگذاری های دینامیکی نظیر انفجار و زلزله در ارائه روابط طراحی در نظر گرفته نشده اند.
۳-۲-۶ مقاومت دینامیکی بتن مسلح تحت اثر انفجار
اعضای سازه ای که تحت اثر بار انفجار قرار می گیرند ،مقاومت بالاتری نسبت به اعضای مشابه که تحت اثر بارگذاری استاتیکی قرار می گیرند نشان می دهند. این افزایش مقاومت که هم در بتن و هم در فولاد رخ می دهد، به دلیل نرخ بالاتری کرنش در اعضایی است که تحت اثر بار دینامیکی انفجار قرار می گیرند. این تنش های افزایش یافته که مقاومت دینامیکی نامیده می شود، برای محاسبه مقاومت دینامیکی اعضا تحت اثر بار انفجار استفاده می گردد. بنابراین مقاومت نهایی دینامیکی یک عضو تحت اثر بار انفجار بزرگ تر از مقاومت نهایی استاتیکی آن می باشد [۲۹].
همانطور که در بالا ذکر شد،بتن و فولاد تسلیح در بتن آرمه مقاومت بیشتری تحت اثر کرنش نرخ بالا نشان می دهد. این پدیده در طراحی سازه ها در برابر بار انفجار با بهره گرفتن از تنش های دینامیکی حداکثر در بتن و فولاد در نظر گرفته می شود. منحنی های تنش –کرنش مربوط به بتن و فولاد تسلیح در شکل های(۳-۲۸) برای بتن و(۳-۲۹ ) برای فولاد آورده شده است.
شکل ۳-۲۸ منحنی تیر تنش –کرنش در بتن [۲۹]
شکل۳-۲۹ منحنی تیر تنش –کرنش در فولاد [۲۹]
افزایش مقاومت دینامیکی در مصالح بر اساس مبحث ۲۱مقررات ملی ساختمان با اعمال ضرایبی در مقاومت مصالح در نظر گرفته می شود. این ضرایب و نحوه محاسبه آنها در ادامه معرفی می شوند.
۳-۲-۶-۱ ضریب افزایش مقاومت (SIF)
به صورت تجربی به دلیل اینکه مقاومت تسلیم متوسط فولاد تقریباً ۲۵% بیشتر از مقدار مشخصه است، ضریب افزایش مقاومت برای منظور نمودن این مشخصه در نظر گرفته می شود.
جدول ۳-۳ ضریب افزایش مقاومت [۶]
مصالح |
استعمال برخی از کلمات اضافه و ربط به جای کلماتی که در این عصر متداول است: ۴۸ مورد
دانشپژوه، محمدتقی. “گونهگون واژهها در گفتار". نامه فرهنگستان. س۱. ش۱. پیاپی ۱. بهار ۱۳۷۴، ص ۴۷ـ۵۰.
نخستین تقسیمبندی کلمه در یونان و عراق؛ فهرستی برای دستورهای زبان فارسی نوشتهشده.
دانشور، عبدالمحمد. “نگاهی به کتاب «دستور پنج استاد»” [نقد اثر عبدالعظیم قریب و دیگران] اطلاعات. ش۱۸۴۷۳. ۵ خرداد ۱۳۶۷، ص ۶.
داوری آشتیانی، حسین. “نگاهی کوتاه به نشانهشناسی". چیستا. س۱۱. ش ۲ـ۳. پیاپی ۱۰۲ـ۱۰۳. آبان ـ آذر ۱۳۷۲، ص ۱۹۷ـ۱۹۹.
دانش نشانهشناسی: ۱ـ کاربردشناسی ۲ـ معنیشناسی ۳ـ نحوشناسی.
داوودی، حسین. “نگاهی به نشانههای جمع عربی در فارسی". رشد آموزش ادب فارسی. س۱۰. پیاپی۴۰. پاییز ۱۳۷۵، ص ۲۴ـ۲۷.
آیا ما “فارسی معیار” را میسازیم یا برعکس؟؛ همه نشانههای جمع فارسی و هیچ یک از نشانههای جمع؛ نتایجی از مطالعه نشانههای جمع در فارسی.
دباشی، حمید. “غلط ننویسیم یا فرهنگ دشواریهای زبان فارسی” [معرفی اثر ابوالحسن نجفی]. ایرانشناسی. بتسدا، آمریکا. س۱.ش۱. بهار ۱۳۶۸، ص ۱۸۳ـ۱۸۴.
دبیر، بابک. “مبانی پیدایش و تکوین دستور زایشی"، در همایش علمیـ پژوهشی دانشگاه گیلان (۱۳۷۹)، مجموعه مقالات هفتمین همایش علمیـ پژوهشی دانشگاه گیلان. رشت: [بینا]، ۱۳۷۹، ص ۷۴ـ۸۱ .*
دبیر بازنشسته. “آیا فعل مجهول لازم است یا متعدی” [نقد مبحثی از کتاب درسی دوم راهنمایی]. رشد آموزش ادب فارسی. س۱. ش۳. پاییز ۱۳۶۴،ص۴۰ـ۴۱.
دبیرسیاقی، محمد. “تشریف، تشریفات". سخن. دوره ۱۸. ش۲. تیر ۱۳۴۷، ص ۱۸۳ـ۱۸۸.
تشریف و ترکیبات آن همراه با مثال.
ــــــ . “دگر، دیگر، ددیگر، دویگر و دیگر “[نقد مقاله علیاشرف صادقی]، در: همایینامه، مجموعه مقالات علمی و ادبی تقدیم شده به استاد جلالالدین همایی. زیرنظر مهدی محقق. تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، ۱۳۵۵، ص ۲۰۵ـ۲۱۹.
ــــــ . “«دن» نه «ون» “[پاسخ به مقاله “«دن»یا «ون»"،اثر محمدپروین گنابادی]. سخن. دوره ۲۲. ش۳. مهر ۱۳۵۱، ص ۲۴۹ـ۲۵۳.
مثالهای از “دن"؛ نوع و شکلهای دستوری دیگری از “دن".
ــــــ . “سپیده “. سخن. دوره ۱۷. ش۸ . آبان ۱۳۴۶، ص ۷۹۲ـ۷۹۳.
سپیده از نظر دستوری؛ معانی و ترکیبهای آن؛ سپیده در شعر شاعران.
ــــــ . “محل نگذاشتن". سخن. دوره ۱۷. ش۱۰. دی ۱۳۴۶، ص ۹۷۸ـ۹۸۶.
بررسی دستوری کلمه؛ “محل نگذاشتن “در نثر و قلم کهن.
ــــــ . “مرتبهدار". سخن. دوره۱۷. ش ۱۱ـ۱۲. اسفند ۱۳۴۶ـ فروردین ۱۳۴۷، ص ۱۰۶۷ـ۱۰۷۲.
اجزاء در واژه “مرتبهدار"و نوع دستوری آنها؛ استفاده از این واژه درمتون کهن.
دبیرمقدم، محمد. “پیرامون «را» در زبان فارسی “. زبان شناسی. س۷. ش۱. پیاپی۱۳. بهارـ تابستان ۱۳۶۹، ص ۲ـ۶۰.
۱ـ مقدمه ۲ـ نگرشهای پیشین به “را” ۳ـ پرتوی دیگر به “را” ۴ـ پیآمدها.
ــــــ . “زبان فارسی و نظریههای زبانی: طرحی برای تدوین دستور جامع زبان فارسی"، ارائه شده در نخستین هماندیشی دستور زبان فارسی (تهران، ۲۸ـ۲۹ بهمنماه ۱۳۸۲).*
ــــــ . “ساختهای سببی در زبان فارسی". زبان شناسی. س۵. ش۱. پیاپی۹. بهارـ تابستان ۱۳۶۷، ص ۱۳ـ۷۶.
۱ـ مقدمه ۲ـ ساختهای سببی مرکب ۳ـ نظام سببی مرکب در زبان فارسی ۴ـ ساختهای سببی مرکب و ساده.
ــــــ . “فعل مرکب در زبان فارسی". زبان شناسی. س۱۲. ش۱ـ۲. پیاپی ۲۳ـ۲۴. ۱۳۷۴، ص ۲ـ۴۵.
۱ـ مقدمه ۲ـ تحقیقات پیشین ۳ـ تحلیل تازهای از نظام فعل مرکب در زبان فارسی ۴ـ یافتهها و پیامدها.
ــــــ . “مجهول در زبان فارسی". زبان شناسی. س۲. ش۱. بهارـ تابستان ۱۳۶۴، ص ۳۱ـ۴۶.
۱ ـ نگرشهای پیشین به ساخت مجهول درزبان فارسی ۲ـ نگرش نوین به مسأله مجهول در فارسی ۳ـ فاعل نقشباخته.
دبیرینژاد، بدیع الله."بررسی یک نکته از دستور زبان فارسی: قواعد جمع کلمات در دستورهای سنتی “. یغما. س۲۷. ش۱. پیاپی ۳۰۷. فروردین ۱۳۵۳، ص ۸۸ـ۹۱.
نقد نظر محمدمعین درباره “جمع و جمع مکسر” در کتاب “طرحی برای دستور زبان فارسی: مفرد و جمع".
درخشان، مهدی. “سبک نثر تاریخ بلعمی"، در سمینار بینالمللی طبری (۲۲ـ۲۴ شهریورماه ۱۳۶۸)، خلاصه مقالات شیخ المورخین ابوجعفر محمدبن جریر طبری. تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، معاونت پژوهشی، دفتر امور پژوهشی/ دانشگاه مازندران، ۱۳۶۸، ص ۴۲.*
ــــــ . “سبک نثر ناصرخسرو در سفرنامه"، در کنگره جهانی ناصرخسرو (مشهد، ۱۴ـ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۴)، یادنامه ناصرخسرو. مشهد: دانشگاه مشهد، ۱۳۵۵، ص ۱۹۴ـ۲۱۴.
بیان برخی ویژگی های سبکی و دستوری کتاب سفرنامه ناصرخسرو.
ــــــ . “سیفالدین محمود محلاتی و کتاب «قند پارسی در مقدمات فارسی» دستوری آموزنده برای غیر فارسیزبانان” [معرفی و نقد و بررسی]. گوهر. س۵. پیاپی۵۸. مهر۲۵۳۶=۱۳۵۶، ص ۷۷۵ـ۷۷۸؛ ش۱۱ـ۱۲. بهمنـاسفند ۲۵۳۶=۱۳۵۶، ص۸۸۰ـ۸۸۵؛ س۶. ش۳. پیاپی۶۳. خرداد ۲۵۳۷=۱۳۵۷، ص ۲۴۹ـ۲۵۳.
ــــــ . “یادآوری نکاتی در تدریس زبان فارسی در دوره ابتدایی". آموزش و پرورش. س۳۴. ۱۳۴۳، ص ۱۷ـ۲۰*.
درزی، بتول. “نقدی بر نامگذاری متمم". رشد آموزش زبان و ادب فارسی. س۱۵. پیاپی ۵۷. بهار ۱۳۸۰، ص ۸۲ـ۸۵ .
درزی، علی. “ضرورت تمایز مبانی ساختهای ارتقاعی و مبتداسازی"، ارائه شده در نخستین هماندیشی دستور زبان فارسی (تهران، ۲۸ـ۲۹ بهمنماه ۱۳۸۲).*
ــــــ . “کشش جبرانی مصوتها در فارسی محاورهای امروز". زبان شناسی. س۱۰. ش۲. پیاپی ۲۰. پاییزـ زمستان ۱۳۷۲، ص ۵۸ـ۷۵.
۱ـ ساختمان واجی زبان فارسی ۲ـ واجشناسی مورایی ۳ـ کشش جبرانی در فارسی محاورهای امروز تهران.
درگاهی، زینالعابدین. “بررسی دیدگاهها در مورد فعل گذشته ساده نقلی در دستور مازندرانی"، در: در قلمرو مازندران. ۱۳۷۲، ج۲، ص ۸۴ـ۹۰.*
دزفولی، محمد. “راهنمای زبانهای باستانی ایران (جلد دوم: دستور و واژهنامه )” [معرفی اثر محسن ابوالقاسمی]. آشنا. س۷. ش۳۶. پاییز ۱۳۷۶، ص ۱۴۸.
دوستخواه، جلیل. “اسم مفعول یا صفت مفعولی در زبان فارسی". کاوه.دوره جدید.س۲. ۱۳۴۳، ص ۵۶ـ ۵۸.*
دوفرن، میکل. “صفت فاعلی مرکب مرخم"، ترجمه احمد سمیعی. نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی. دوره ۶. ش ۲. پیاپی ۲۲. بهمن ۱۳۸۲، ص ۶۳ـ۷۱.*
دولتآبادی، عزیز. “وجه وصفی". معلم امروز. س۳. ۱۳۳۶، ص ۸۷ به بعد.*
دولتآبادی، یحیی. “نثر فارسی” [صرف و قواعد فارسی و…]. آینده. س۱. جلد ۲. ش۱۲. پیاپی ۲۴، ص ۸۵۷ـ ۸۷۲ .
زبان فارسی پس از رهایی از ستیزه عرب؛ تألیف قوانین فارسی برای تعلیم و تعلم عمومی؛ غربیان و دستور زبان فارسی؛ فرهنگ فارسی؛ اسلوب نگارش.
دهبندی، صفرعلی. “ذخیرههای زبانی". رشد آموزش زبان و ادب فارسی. س۱۵. پیاپی ۵۷. بهار ۱۳۸۰، ص ۴۸ـ۴۹.
تعداد ذخیرههای زبانی در هر جمله؛ دستهبندی افعال با توجه به جمله؛ بحث نشانه.
دهخدا، علیاکبر. “فرهنگ شعوری” [معرفی و نقد اثر م. جمال]، در: محمدحسین بن خلف برهان [برهان تبریزی]. برهان قاطع. به اهتمام محمد معین. تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص شصت ـ شصت و سه.
در اخلاق با چنین پشتوانه ای اصالت به انگیزه های معنوی است.و صریح تر آن که،ذات پاک اقدس خداوند که کمال مطلق است و مطلق کمال است و جامع جمیع صفات جمال و جلال است محور اصلی شمرده می شود و هر انسانی پیوسته تلاش می کند تا خود را به آن کمال مطلق نزدیک کند و با پرتوی از اسماء و صفات او به جان خود روشنی بخشد و در این طریق که به بی نهایت منتهی می شود هیچ حد و مرزی از کمال را به رسمیت نمی شناسد،آن چنان که هر لحظه فضیلت و کمال برتر و بالاتری را می جوید و نه در قید منافع مادی(منفعت طلبی)است و نه اخلاق را برای شخصیت می خواهد و نه وجدان تنها انگیزه ی او است که انگیزه ای بس والاتر دارد.در چارچوب چنین اخلاقی،فرد معلومات خود را گذشته از عقل و وجدان از وحی آسمانی می گیرد و در پرتو آن،ارزش های راستین را از دروغین جدا می سازد و به واسطه ی ایمان و یقین منهای هر گونه تردید و تزلزل در این راه گام برمی دارد.البته این بدان معنی نیست که نقش عقل فطری(وجدان)در عمق بخشیدن به مسائل اخلاقی انکار شود ،که بدون تردید وجدان انسان که در حقیقت نماینده ی خدا در جان بشریت است،مشروط بر این که توأم با نیروی ایمان باشد و از حجاب سودجویی و هوای نفس رهایی یابد،تأثیر شگفتی در تحکیم مبانی اخلاق دارد.بنابر این،این گونه به نظر می رسد که تنها آن چه می تواند هدایت گر اخلاق و به واسطه ی تأثیر مستقیم و انکارناپذیر آن در رفتار، رفتار و اعمال آدمی باشد،نیرویی با انگیزه ی معنوی و الهی است.که به دلیل جنس آن،این نیرو درونی است.دانشمندان علم رفتار نیز در جستجوی راه حلی برای مشکلات رفتاری،به توانایی نیرویی درونی در هدایت هیجان ها و در نهایت،هدایت رفتار انسان ها پی برده اند که از آن به تعابیر مختلف خودکنترلی،خودمهارگری،خود تنظیمی و هر واژه ای که این مفهوم را می رساند یاد می کنند.بر اساس تعالیم دینی و آن چه درباره ی پشتوانه های اخلاقی گفته شد،تنها آن نیرویی که انگیزه معنوی و الهی آن را هدایت کند،می تواند آدمی را به سعادت برساند.مؤلفه های این نیرو را می توان از قرآن و روایات نقل شده از ائمه معصومین(علیهم السلام)شناسایی و استخراج نمود.
۲-۷- اصول تربیتی خودکنترلی
انسان به عنوان پیچیده ترین موجود عالم هستی،همواره مورد مطالعه علوم بشری با گرایش ها و مشرب های گوناگون قرار گرفته است.تلاش های فراوان دانشمندان در تدوین،نشر و توسعه علوم با موضوع انسان،حکایت از عظمت وجودی انسان به گستردگی جهان هستی دارد.مکتب اسلام با بینش عمیق و همه جانبه خود،تمامی ابعاد وجودی انسان را مورد توجه قرار داده و با واقع گرایی خاص خود،انسان را در جایگاه واقعی اش قرار داده است.به طوری که کتاب انسان ساز قرآن با تشریح صفات پسندیده و صفات مذموم و برشماری استعدادهای انسان،ماهیت او را به بهترین گونه به تصویر کشیده است(امان آبادی ،۱۳۸۲)، که می توان آن ها را به سه دسته قوانین و اصول حیات آدمی،قوانین و اصول مربوط به خود انسان و اصول و قوانین مربوط به حیات واقعی انسان تقسم نمود (جعفری،۱۰۴:۱۳۶۱).
بر اساس آموزه های دینی اصول تربیتی خودکنترلی عبارتند از:
۱-۷-۲- اصل خدامحوری
یکی از عام ترین اصول در تربیت اسلامی است که جوهره ی اساسی رفتار یک فرد دین دار را تشکیل می دهد.مفهوم خدا محوری به طور مشخص عبارت است ازانجام و یا قصد انجام تمامی اعمال و رفتار انسان بر اساس معیارهایی که خداوند برای انسان ها تعیین کرده است، که به منظور کسب رضایت الهی صورت پذیرد.بر این اساس فردی که به کنترل نفس خویش اقدام می کند ،فعالیت خود را براساس معیار های الهی ساماندهی می نماید(انصاریان،۱۳۸۹).
۲-۷-۲- اصل تعبد مداری
مفهوم واژه ی تعبد از نوعی ارتباط انسان(عبد)با خدا(معبود)که مستلزم تواضع،خشوع و فروتنی در برابر او و پرهیز از هر گونه طغیان،تکبر و گردن کشی از دستورها و احکام او است،(ابن فارس ،۱۴۱۰:۲۰۶).از نظر قرآن فرد مؤمن تنها دلیل انجام عمل را اطمینان به سرچشمه گرفتن آن از جانب خداوند میداند و به صرف آگاهی از این نکته که عمل مزبور از دید الهی مطلوب یا غیرمطلوب است اقدام به انجام آن یا اجتناب از آن میکند.بر این اساس فردی که به کنترل نفس خویش اقدام می کند ،آگاه است که فعالیتشاز نظر خداوند مطلوب است(انصاریان،۱۳۸۹).
۳-۷-۲- اصل عدم کناره گیری از زندگی
نظر به آن که دین،ناظر بر کلیه ی جوانب زندگی انسان است،با نگرشی فراتر از رفع نیازهای مادی،جهت دهنده ی بسیاری از درخواست های انسان در روند زندگی فردی و اجتماعی از جهت انتخاب،نحوه ی عمل و مسیر آن است.بنا براین تربیت بر محور چنین نگرشی مستلزم عدم انفکاک از متن زندگی است.
آن چنان که در چارچوب تربیت دینی،ترغیب به کناره گیری از اجتماع و تقویت روحیه ی انزوا و مرتاضانه در فرد،امری کاملا غیر متعارف است(مطهری،۱۳۵۴،۲:۲۴۱).بر این اساس فردی که به کنترل نفس خویش اقدام می کند،از اجتماع کناره گیری نمی کندو از متن زندگی منفک نمی شود.
۴-۷-۲- اصل توجه به فرد
در اندیشه ی دینی اسلام،انسان به صورت فردی در مدار تربیت و اصلاح قرار می گیرد.مفاهیمی چون تهذیب،تزکیه،تأدیب در فرهنگ اسلامی،حاکی از نوعی رویکرد اصلاحی و تربیتی فردی است(انصاریان،۱۳۸۹).
بر این اساس،فردی که به کنترل نفس خویش اقدام می کند معتقد است که:
الف- انسان مسئول اعمال خویش است؛کلُُّ نَفْسِ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَه(مدثر،۳۸).
ب- هر فرد باید در مدار کنترل و نظارت خداوند و نه دیگر عواملی چون جامعه باشد؛مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِید(ق،۱۸).
ج- انسان به تنهایی مورد محاسبه و ارزیابی قرار می گیرد؛لَّقَدْ أَحْصَئهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا(مریم،۹۴).
۵-۷-۲- اصل عمل گرایی
از منظر دینی در کنار آگاهی های انسان عملکرد وی همواره مورد سنجش قرار می گیرد،چنان چه هرگاه بر آگاهی تأکید می شود،انعکاس آن در حیطه ی رفتاری انسان نیز مد نظر است.بر این اساس فردی که به کنترل نفس خویش اقدام می کند،صرف نظر از شناخت و آگاهی نسبت به آنچه عمل می کند، انعکاس آموخته های خود را در رفتار مبتنی بر خویشتن داری و مهار نفس مورد دقت نطر قرار می دهد(انصاریان،۱۳۸۹).
۶-۷-۲- اصل اخلاق مداری
اخلاق از مهمترین ارکان و اهداف مهم دین است.مقصود از تمامی معارف دین و انجام مناسک و شعائر،ایجاد تحول اخلاقی در انسان است.آن چنان که اگر عناصر معرفتی و عبادی در دین،نتواند در حوزه ی اخلاقی تأثیرگذار باشند،کمال خود را نیافته اند و این موضوع به وضوح در قرآن روشن است،چرا که قرآن کسب معرفت راابزاری برای نیل به تحول اخلاقی می داند.حال آن که آن معرفت در حوزه ی جهان شناسی باشد،یا آگاهی از امور غیب و یا معرفت از وقایع تاریخی(هود،۱۲۰)و از سویی دیگر،نگاه قرآن به احکام و شریعت نیز،نگاهی حاکی از توجه به اخلاق است همانطور که خداوند می فرماید:اتْلُ مَا أُوحِىَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَوهَ إِنَّ الصَّلَوهَ تَنهَْى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبرَُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُون(عنکبوت،۴۵).بر اساس این اصل فردی که به کنترل نفس خویش اقدام می کند اقدام خود را نوعی تحول در جهت کسب فضائل اخلاقی در جهت رسیدن به کمال انسانی قلمداد می نماید(انصاریان،۱۳۸۹).
۷-۷-۲- اصل اعتدال گرایی
اصل اعتدال گرایی،بیان گر رعایت اعتدال و توازن در تربیت انسان و پرهیز از گناه و افراط و تفریط است.البته این اصل متضمن دو امر است:
الف- مفهوم اعتدال،دربرگیرنده ی جامعیت است.بدین معنا که آن چه در تربیت اسلامی مدنظر قرار می گیرد،شامل تمام نیازها و خواسته های وجودی انسان است.و این جامعیت مستلزم رعایت اعتدال در میان نیازهای مزبور و پرهیز از افراط و تفریط در مواجهه ی با آن هاست.
ب- رعایت اعتدال و میانه روی برای پاسخ گویی به یک نیاز،انسان را از افراط و زیاده روی در پرداختن به آن باز می دارد(انصاریان،۱۳۸۹).
بر اساس اصل اعتدال گرایی ،فرد خود کنترل از افراط و تفریط پرهیز نموده و با پیروی از موازین شریعت جانب میانه روی را طی کرد و بر آن تداوم می ورزد.
۸-۷-۲- اصل نظارت مداری
اصل نظارت مداری بیان گر آن است که هستی در محضر خداوند تبارک و تعالی است و او بر همه ی امور آگاه است.بنابراین تأثیر کیفیت نظارت بر رفتار و احوال انسان،مرهون میزان آگاهی و اعتقاد او نسبت به امر نظارت و چگونگی آن است(انصاریان،۱۳۸۹).توجه به اصل نظارت الهی بر اعمال انسان باعث می شود فرد در هر لحطه خود را در پیشگاه خداوند حاضر ببیند و در مواجهه با ناشایست ها نفس خود را مهار و خویشتن را کنترل نماید.
۹-۷-۲- اصل آخرت گرایی
جهت گیری زندگی بر مبنای آخرت گرایی،تحولی اساسی در رفتار و سلوک انسان ایجاد می کند.تربیت دینی مسئولیت ویژه ای در باروری عقل دینی از رهگذر القای ذهنیت آخرت اندیش دارد.از این رو مفاهیم دینی مشحون از یادآوری سرای جاوید و ایجاد تنبه در انسان نسبت به آن است(انصاریان،۱۳۸۹). مانند آن که خداوند می فرماید:وَ اتَّقُواْ یَوْمًا لَّا تجَْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیًْا وَ لَا یُقْبَلُ مِنهَْا شَفَاعَهٌ وَ لَا یُؤْخَذُ مِنهَْا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ یُنصَرُون(بقره،۴۸).امام خمینی(ره)درباره ی تأثیر آخرت گرایی در تربیت انسان می فرمایند:« اگر انسان باورش آمد که یک مبدأ برای این عالم است و یک بازخواستی برای انسان است،در یک مرحله ی بعد مردن،فنا نیست؛مردن انتقال از یک نقص به کمال است؛اگر این را باورش بیاید،این انسان را نگاه می دارد از همه ی چیزها،از همه ی لغزش ها »(فراهانی ،۱۳۷۸:۱۵۲–۱۰۵).
۱۰-۷-۲- اصل آرمان گرایی
جهان ماهیت از اویی و به سمت اویی دارد و حاکمیت جهان از آن یک نظام عالی هدایت است(مطهری،۱۳۷۱:۲۳۳).تربیت دینی بر اساس آرمانی مشخص انجام می پذیرد و در چارچوب آن،اقدامات مربوط به انتخاب هدف ها و اتخاذ رویه های تربیتی صورت می پذیرد.بر اساس این اصل فرد خود کنترل هدف غایی آفرینش بشر را که رسیدن به قرب الهی است در نظر داشته و خود را از موانعی که وی را از هدف اصلی دور می کند نگه می دارد.
۱۱-۷-۲- اصل خوف و رجا(بیم و امید)
خوف و رجا در تربیت دینی مکمل یکدیگرند و همواره انسان را از یأس و غرور پیراسته و به امید و تواضع آراسته می سازند.
هرگز نمی توان حرکت های سازنده ی تربیتی که منجر به اصلاح و تغییر رفتار در انسان می شوند را بدون وجود انگیزه ای آشکار متصور شد.تشویق و تنبیه،پاداش و جزا و در نهایت بهشت و جهنم در تعابیر دینی،نمادی روشن و عاملی اساسی جهت ایجاد انگیزش در انسان از رهگذر نوعی بیم و امید و ترس و عشق است.چرا که انسان با ترکیبی متعادل از بیم و امید،حرکتی را آغاز و یا آن را رها می کند.از این رو هیچ گامی در جهت اصلاح و تغییر وضعیت موجود،بدون گذر از میان این دو مهم،در سطوح مختلف ممکن نیست(قطب،۱۳۶۲:۱۸۲).
با در نظر گرفتن این اصول که اصل های تعلیم و تربیت در اسلام را تشکیل می دهند(انصاریان،۱۳۸۹)و همچنین دستاوردهای این اصول اعم از پیروی از قوانین ماندگار الهی،انگیزش درونی ناشی از حضور خدا نزد خود،کسب عزت نفس از طریق اتکال به خدا، استغناء درونی از دیگران،رهایی از احساس تنهایی،پرهیز از ذهن گرایی،القای روح معناداری به انسان و ایجاد اعتماد و امید در او و به ویژه مراقبه و محاسبه که از دستاوردهای مستقیم اصل نظارت مداری است،به ضرورت وجود نوعی کنترل درونی پی خواهیم برد که به اندیشه و رفتار انسان صبغه ی الهی دهد.دانشمندان از این نیرو به مهارت خودکنترلی تعبیر کرده اند.
۸-۲- قلمرو خودکنترلی
آزادی یکی از گران مایه ترین ارزش های انسانی است که همواره در طول تاریخ به عنوان یک ایده آل سیاسی و اجتماعی مطرح بوده است.به دلیل اهمیت فراوان آزادی،تعریف های متفاوتی از آن توسط اندیشمندان ارائه شده است.اما آن چه که مسلم است آن است که آزادی نه رهایی انسان از هر قید و محدودیت است و آن چنان که بعضی گفته اند آزادی به معنای رهایی مطلق انسان قابل تصور نیست.چرا که حتی اگر در زندگی انسان هیچ عامل محدود کننده ای وجود نداشته باشد،حداقل نیروی تفکر انسان یا حیات جمعی او محدودیت هایی برای او ایجاد می کند و نه آن که گفته اند آزادی یعنی هر فردی بتواند آن چه را که میل دارد انجام دهد،بدین علت که انسان نمی تواند خود را تسلیم تمایلات خویشتن نماید،زیرا تمایلات انسان همگی با ارزش نیستند و غالبا با هم در تضادند.و از سویی دیگر انسان موجودی منفرد نیست و اینکه انسان حتی در یک گروه کوچک بتواند تمایلات فردی خود را ارضا نماید قابل تصور نیست.بنا بر این آن که خود را از شر عامل خارجی رها می سازد و خویشتن را تسلیم تمایلات می کند،ناخواسته خود را اسیر عاملی کرده است که به هیچ وجه تحت ضابطه و قاعده در نمی آید(شریعتمداری، ۱۳۶۷: ۳۷۱-۳۶۸).
لذا در همه ی این تعاریف تلاش شده است که آزادی را از آن جهت که در واژه شناسی به معنای اختیار، حریت، قدرت عمل و ترک عمل، قدرت انتخاب، رهایی و خلاصی است و از جمله معانی شایع آن، فقدان موانع برای تحقق آرزوهای انسان است که فقدان منع و جلوگیری،شایع ترین معانی آزادی است، معنا شود.و متأسفانه تنها به معنای سلبی آزادی توجه داده شده و به کلی از معنای ایجابی آن غفلت شده است.
آن چه که سبب تفاسیر متعدد و متفاوت از آزادی شده است تفاوت در مبانی انسان شناسی و به تبع آن،جهان بینی است.لهذا جهان بینی الهی مبانی ویژه ای برای آزادی و جهان بینی الحادی مبانی خاص به خود را برای آزادی تعریف و ترسیم می نماید.از دیدگاه اسلام و جهان بینی الهی در تفسیر آزادی،دو مبنای کلی طبیعت و فطرت وجود دارد.و براین اساس باید طبیعت را هدایت،تعدیل وکنترل کرد و به آن جهت داد،چرا که اوصاف مذموم و ضد ارزشی فراوانی که در قرآن برای انسان برشمرده شده است مثل: هلوع، جزوع، منوع، ظلوم، جهول به طبیعت انسان و صفات ارزشی و ممدوح قرآنی برای انسان مثل:خلافت الهی، امانتداری،معرفت پذیری، عقلانیت به فطرت انسان بر می گردد.لذا بایستی طبیعت را کنترل و فطرت را آزاد گذاشت.
بنابراین،باید آزادی را از معانی گوناگون دیگری چون استقلال وجودی و اختیار ،عدم وابستگی به اعتبارات و آمال و آرزوهای محدود و فناپذیر،حاکمیت بر سرنوشت خویش جدا کرد تا انسان از دام مغالطه های لفظی و معنوی و تحریف و انحراف و التفاط محفوظ بماند.
آن چه که به این بحث کمک می کند،یکی از نظریات بسیار کارآمد و ضروری استاد شهید مطهری(ره)در عرصه ی آزادی است.و آن، تفکیک آزادی تفکر و اندیشه از آزادی عقیده است.که ایشان از آن،عدم تفکیک آزادی معنوی از اجتماعی را نتیجه گرفته اند و معتقدند اگر نبایست آزادی های اجتماعی معنا و مبنای سازنده پیدا کند و در مسیر انسانیت و تکامل و سعادت بشر واقع گردد،نباید آزادی های اجتماعی را از آزادی معنوی جدا سازی کرد و یکی از آفات و بلایای جبران ناپذیر سبز فایل را همانا جدا کردن این دو مقوله از هم و گسست و حتی تضاد برقرار کردن بین آنها دانسته اند که آزادی با مبانی امانیستی و لیبرالیستی را ایجاد کرده و اباحه گری و انحراف های اخلاقی - تربیتی و در حقیقت بردگی انسان و اسارت او در زندان شهوات را به ارمغان آورد و از آزادی سوء استفاده شده، یا مورد استفاده ابزاری برای افسار گسیختگی واقع شده است.
انسان که بر فطرت توحیدی و با حقیقتی ماوراء الطبیعی آفریده شد و به واسطه آن روح ریحانی و روحانی-متافیزیکی و همه گرایش های عالی وجودی و با معیار معرفت و عقلانیت و حریت به مقام خلافت و ولایت الهیه برگزیده شد و کرامت تکوینی نفس و فضیلت وجودی و نسبی یافت،برای دست یابی تشریعی به مقام خلافت و راه یابی به کرامت حقیقی،راهی جز رهایی از انانیت و هجرت انفس و خروج از تاریکی های نفس ندارد.بنابر این،آزادی معنوی همان آزادی درونی و رهایی از همه قیود و آفات و آسیب های درون ذات، یا صفات نکوهیده طبیعی انسان و گرایش طبیعی انسان(معنای سلبی)و نیز گرایش به سوی صفات پسندیده فطری و بینش و گرایش و کشش های فطری(معنای ایجابی) است.به عبارتی دیگر آزادی معنوی(آزادی درونی)،همان مسیر از خودشناسی-خودآگاهی تا خودسازی و خودرهایی است که انسان را از ماسوای الهی عبور می دهد تا به حقیقت واحد برساند(رودگر،۱۳۹۲).
بنابر آن چه گفته شد،آزادی معنوی ره آورد نبوت، ایمان و کتاب های آسمانی است که با عنوان جهاد با نفس یا جهاد اکبراز آن یاد شده است که آدمی با حقیقتی ماوراء الطبیعی و فطرت الهی،همواره بر اساس فطرت الهی خود ،طبیعت خود را کنترل و هدایت نموده و آزاده از من و ما و هواهای نفسانی به آزادی درونی رسیده است و آزادی برابر با ایده آل نیست ،که وسیله ای برای نیل به ایده آل هاست.
۹-۲- مبانی اسلامی خودکنترلی
دین به عنوان وجه اصلی امتیاز بشر،همواره در طول تاریخ به عنوان بخشی از زندگی انسانی بوده است و در همه ابعاد تاریخ انسان،قابل ردیابی است ،آن چنان که حتی گاهی افراد غیرمذهبی نیز،در زمان های بحرانی به خدا یا قدرت های غیرطبیعی متوسل می شوند.خداوند در این باره می فرماید:وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثمَُّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِّنْهُ نَسىَِ مَا کاَنَ یَدْعُواْ إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصحَْابِ النَّار(زمر،۸).
دین در نگرش اسلامی به مجموعه عقاید، احکام و اخلاق دارای خاستگاه قدسی و وحیانی تعریف میشود(جوادی آملی،۱۳۷۳:۹۳).بر اساس این تعریف، دین بر سه عنصر کلیدی استوار است.هر سه عنصر به صورت مرکب، حیات دینی انسانها را شکل میبخشند.حیات دینی انسان که تأمین کننده اهداف دینی و انسانی اوست،در بستر قلمروهای دینی سامان مییابد.قلمروهای دینی،سازگار با عناصر دینی طراحی و تسهیل کننده ی تحقق نقشهای محوری عناصر دینی به شمار میروند.قلمرو ایمان و باور(حوزه عقاید دینی)،قلمرو رفتار(حوزه اخلاق)و قلمرو تشریع(حوزه احکام و فقه)قلمروهای سهگانه نظام معیشتی دینی است که هرکدام از آنها ظرفیتهایی را در اختیار انسان میگذارد تا انسانها در زندگی اجتماعی و فردی به کمال مطلوب برسند(حیدر کوشا،۱۳۸۹).
اسلام در سیاست کنترلی خود، هم به کنترلهای رسمی و هم به کنترلهای غیررسمی توجه داشته است و از سویی سازوکارهای کنترلی دین به گونهای طراحی شده است که سازوکارهای رسمی و غیررسمی به صورت همسو عمل می کند و این مسئله یکی از نقاط قوت سیاست کنترلی دین به شمار میرود.زیرا کنترلهای غیررسمی ،اهرمها و سازوکارهای درونی را در خود جای داده و کنترلهای رسمی و بیرونی هنگامی کارآمد خواهد بود که با اهرمهای درونی همساز باشد(حیدر کوشا،۱۳۸۹به نقل از سلیمی و دلاوری،۱۳۸۷).
بنابراین،دلایل متنی و آموزه های غنی دینی بر آثار اخلاقی،اجتماعی،روانی،فرهنگی و نیروی مهارگری اعتقاد دینی تصریح و تأکید دارند.حجم کم اما رو به افزایش پژوهش ها نشانگر این است که عموم افراد و به ویژه جوانانی که در معرض فعالیت های مذهبی و معنوی قرار دارند،از یک ظرفیت بازدارندگی بالقوه در مقابل بزهکاری برخوردارند.
یکی از فرآیندهای زیربنایی که مذهب از طریق آن،نقش بازدارندگی خود را ایفا می کند،ظرفیت خود مهارگری و یا همان کنترل غیر رسمی است (حسین خانزاده و همکاران،۱۳۹۰).خودکنترلی در میان انواع ارتباطات انسان که در سطوح ارتباطات درونفردی، ارتباطات بین فردی، ارتباطات شبکهای، ارتباطات جمعی، ارتباطات گروهی و ارتباطات برون فردی(گیل و آدامز ،۱۳۸۴:۲۴۴)و با تقسیم بندی دیگری درحوزههای رابطه انسان با خود، رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با دیگران، رابطه انسان با محیط(میرزایی اهرنجانی و همکاران، ۱۳۸۵:۹۶)مطرح شده است،در حوزه ی درون فردی(رابطه انسان با خود)جای می گیرد و معارف دینی،همواره به این مهم توجه داده اند.
تمامی آیات و روایاتی که مبانی دینی ارتباط درون فردی یارابطه ی انسان با خود را ترسیم می کند،ناظر به حقیقت انسان و نفس اوست که هویت اصلی انسان را تشکیل میدهد.خداوند متعال علاوه بر آن که نفس انسان را به عنوان حقیقت او معرفی کرده است، نفس را منشأ درک حقایق و کسب فضایل قرار داده که انسان با درک از خویشتن خویش میتواند خدا را بشناسد و به رستگاری و سعادت دنیا و آخرت دست یابد و در صورت غفلت از خود و نادیده گرفتن و انکار نفس، هم خدا را فراموش خواهدکرد و هم هویت خویش را به هیچی و پوچی تبدیل میکند.
بنابراین،شناخت و باور نفس انسان، اساسیترین شالوده ی تفکرات و اعمال و رفتار انسان را تشکیل میدهد و به همین جهت است که خداوند در آیات متعدد انسان را به نفس خود توجه داده تا در آن تدبر نماید، درست بشناسد، و آن را از هرگونه پلیدی و آلودگی پاک و منزه دارد و عملش را منطبق بر دستورات و احکام دین کند.
با توجه به آن چه ذکر شد می توان زمینه های دینی رابطه انسان با خود را به شرح ذیل تقسیم نمود:
از بین رشته های انفرادی به عنوان نمونه طرحی که دکتر احمد فرخی در سال 1384 در رشته بدمینتون انجام داد بررسی می شود. در این پژوهش از نظر سنجی در تلفیق با آزمونهای علمی با هدف تدوین شاخص های استعدادیابی در بدمینتون استفاده شد. بدین منظور دو فعالیت مستقل ولی در یک راستا و مکمل یکدیگر انجام گرفت. در قسمت اول از 154 نفر از مسئولان، مربیان و ورزشکاران رشته بدمینتون توسط سه پرسشنامه نظر سنجی به عمل آمد تا بر اساس نظر آنان وضعیت موجود استعدادیابی و شیوه های مطلوب آن و مهمترین ویژگیهای زیست سنجی، قابلیت های حرکتی، ظرفیت روانشناختی و شاخص های مهارتی شناسایی گردد. در قسمت دوم شاخص های مذکور توسط اجرای آزمونهای مختلف در سه گروه ورزشکاران نخبه، غیر نخبه و نیمه ماهر که جمعاً 38 نفر بودند در یک فعالیت میدانی مورد مطالعه قرار گرفت. از نظر مربیان مناسبترین سن شروع فعالیت تخصصی 10 تا 12 سال است. در قسمت شاخص ها، نتایج مشترک بین نظر سنجی و فعالیت میدانی نشان داد که اگرچه محیط ساعد، محیط ساق پا و عرض زانو از مهمترین عوامل پیکرسنجی مرتبط با عملکرد موفقیت آمیز در این رشته هستند ولی محیط ساق پا پیشگوی معنی دار تمیز ورزشکاران است. در قابلیت های حرکتی عامل استقامت قلبی-تنفسی نقش اساسی دارد و مهمترین پیشگو میباشد. در ظرفیت روانشناختی دو عامل تمرکز و اعتماد به نفس نقش بسزایی داشته و تنها تمرکز پیشگوی معنی دار در تمیز ورزشکاران میباشد. اما در شاخص های مهارتی همگرایی قابل ملاحظهای بین نتایج به دست نیامد.
ابراهیم در سال 1381 به تدوین شاخص های مهم استعدادیابی در رشته والیبال پرداخت. بدین منظور پرسشنامه ای متشکل از شش قسمت؛ شاخص های آنتروپومتریکی، آمادگی جسمانی، مهارتی، ترکیب بدن، عملی و روانشناختی جمعا با 28 شاخص تهیه گردید. برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از چهار گروه مربیان باشگاهی، مربیان درجه یک داخل، مربیان خارجی و مربیان مدارس برای تکمیل پرسشنامه ها بهره گرفته شد. بر اساس نتایج به دست آمده یازده شاخص برتر از بین 28 شاخص معرفی شده انتخاب گردید که به ترتیب رتبه از بیشترین به کمترین عبارتند از: حس همکاری، قدرت تصمیم گیری، سرعت، مسئولیت پذیری، پرش درجا، پرش دفاع، قد، سرو، جرأت، چابکی و پرش آبشار. در مجموع نتایج نشان داد که شاخصهای روانشناختی از بقیه شاخصها در فرایند استعدادیابی برای والیبال مهم ترند. به علاوه از نظر مربیان شاخص های ترکیب بدن از اهمیت کمتری برخوردارند.
نمازی زاده (1381) نیز با رویکردی مشابه به تعیین شاخص های استعدادیابی مرتبط با رشته بسکتبال و ارائه الگوی استعدادیابی در این رشته پرداخت. در این تحقیق تعداد 180 نفر از بازیکنان نخبه بسکتبال در ردههای سنی نوجوانان، جوانان و بزرگسالان به تکمیل پرسشنامه ها پرداخته و مورد نظر سنجی واقع شدند تا بتوان چگونگی تمایل و علاقه مندی آنها را از دوران کودکی نسبت به حضور فعال در تمرینات قهرمانی در این رشته بررسی کرد. همچنین فهرستی از شاخص های مختلف در حیطههای آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی، قابلیت های حرکتی و مهارتهای شناختی- روانی تهیه شده و به صورت پرسشنامه در اختیار مربیان بین المللی و درجه یک قرار گرفت تا اولویت بندی شوند. در هر حیطه اولویتهای اول تا سوم به شرح زیر تعیین گردید:
-
- در حیطه عملکرد اختصاصی مهارتهای بسکتبال به ترتیب پیش بینی، سرعت تصمیم گیری و قابلیت در شوت توپ به طرف حلقه
-
- در حیطه تواناییهای حرکتی به ترتیب چابکی، سرعت حرکت و هماهنگی
-
- در حیطه آنتروپومتریک به ترتیب اندازه اندامهای فوقانی، طول قد و اندازه دست.
-
- در حیطه آمادگی جسمانی به ترتیب قدرت، توان عضلانی و استقامت عمومی بدن
نهایتا امیرتاش (1382) در طرح پژوهشی خود به توصیف وضع موجود و تدوین شاخص های استعدادیابی در رشته هندبال سالنی مردان پرداخت. بدین منظور از پرسشنامه محقق ساخته که اعتبارهای صوری و محتوایی آن توسط محققان تأیید شده بود استفاده شد. تعداد 105 نفر از مربیان طراز اول کشور به این پرسشنامه ها پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که 98 درصد آزمودنیها اهمیت استعدادیابی در ورزش هندبال را خیلی زیاد و زیاد دانسته اند و 6/67 درصد نیز از آن استفاده می کنند ولی اکثریت آنها درباره روشهای استعدادیابی اطلاعات شان متوسط و کمتر از آن است. سن مناسب برای استعدادیابی در هندبال را اکثریت آزمودنیها در دو سال آخر دبستان و دوره راهنمایی و جایگاه سازمانی آن را در وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد کرده اند. اولویت بندی کلی استعدادیابی از نظر آزمودنیها به ترتیب ارتفاع قد در بعد پیکری، سرعت عکس العمل در بعد آمادگیهای عمومی بدن، دریافت در بعد تکنیکهای انفرادی، حرکات کشویی در بعد تاکتیکهای انفرادی، نسبت قد به وزن در بعد ترکیب بدن، اعتماد به نفس در بعد مهارتهای روانی و روحیه همکاری در بعد مهارتهای اجتماعی بودند.
اما به غیر از طرحهای پژوهشی مذکور، تحقیقات اندکی به بررسی عوامل چندبعدی در ورزشکاران در ایران پرداخته اند که در ادامه به طور مختصر شرح داده شده اند.
جهان پناه (1376) شاخص های پیکر سنجی و آمادگی بدنی دانش آموزان ورزشکار رشته هندبال را بررسی کرد. آزمودنیهای تحقیق شامل 309 ورزشکار پسر مقطع متوسطه بودند که در مسابقات قهرمانی کشور شرکت کرده بودند. نتایج این تحقیق نشان داد که بین ویژگیهای پیکرسنجی و آمادگی بدنی ورزشکاران هندبال رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین عواملی چون قد، عرض بدن، نیروی عضلانی پاها، دستهاو کمربند شانه و استقامت عضلات شکم از خصوصیات ویژه ورزشکاران هندبال میباشند.
شاهین طبع (1377) به بررسی و مقایسه برخی ویژگیهای آنتروپومتریک، فیزیولوژیک و شاخص های اجرای مهارت بین بسکتبالیستهای تیم ملی بزرگسالان و جوانان پرداخت. بدین منظور 40 آزمودنی شامل نفر بسکتبالیست تیم ملی بزرگسالان و 20 نفر بسکتبالیست تیم ملی جوانان در این پژوهش شرکت کردند. ویژگیهای آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی شامل قد، وزن، فاصله دو دست باز، شاخص درصد چربی، وزن بدون چربی، گونه پیکری، حداکثر اکسیژن مصرفی و توان بی هوازی شد. همچنین شاخص های اجرای مهارت شامل قدرت گرفتن، دو سرعت 20 یارد، چابکی SEMO، و انعطاف پذیری بودند. نتایج حاکی از این بود که بین قد دو گروه بازیکنان تیم ملی بزرگسالان و جوانان تفاوت معنی داری دیده نشد. اما بین وزن دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت. همچنین تفاوت معنی داری در درصد چربی وجود نداشت اما در شاخص های وزن بدون چربی، توان بی هوازی، قدرت، چابکی و انعطاف پذیری تفاوت معنی دار بود.
متشرعی (1384) به تدوين هنجار توانائيهاي زيست حركتي، ويژگيهاي بيوانرژيك و مهارت هاي ذهني بازيكنان نخبه مرد و زن بدمينتون كشور پرداخت. 35 بازيكن نخبه مرد و 35 بازيكن نخبه زن بدمينتون، مجموعاً 70 نفر، از ميان تيم هاي ملي و باشگاههاي ليگ برتر و به صورت نمونه گيري هدفدار، انتخاب شدند. در بخش توانائيهاي زيست حركتي 10 توانايي : قدرت انفجاري اندام تحتاني، قدرت انفجاري اندام فوقاني، قدرت عضلات خم كننده انگشتان، انعطاف پذيري عضلات همسترينگ و عضلات باز كننده تنه، سرعت شتابگيري، سرعت عكس العمل، چابكي، استقامت عضلاني كمربند شانه و استقامت عضلاني تنه ، در بخش ويژگيهاي بيوانرژيك، 3 عامل توان هوازي، توان بي هوازي بي لاكتيك و توان بي هوازي با لاكتيك و در بخش مهارت هاي ذهني، 12 مهارت: اعتماد به نفس، هدفگزيني، تعهد، واكنش به استرس، كنترل ترس، آرميدگي، نيروبخشي، تمركز، بازيافت تمركز، تمرين ذهني، تصوير سازي و طرح مسابقه، مورد ارزيابي قرار گرفت.
با بهره گرفتن از شاخصهاي آمار توصيفي (ميانگين و انحراف استاندارد) و نقاط درصدي، جدول هنجار بازيكنان در هر يك از آزمونهاي مهارت هاي ذهني، توانائيهاي زيست حركتي و ويژگيهاي بيوانرژيك، ترسيم شد. سپس براساس هنجار درصدي بدست آمده و براساس مقياس رايج ليكرت، دسته بندي عملكرد بازيكنان در هر آزمون، به يكي از طبقه هاي ضعيف، زير متوسط، متوسط، بالاي متوسط و عالي، صورت گرفت. يافته هاي تحقيق نشان داد كه بازيكنان نخبه بدمينتون كشور در بخش توانائيهاي زيست حركتي در قدرت انفجاري اندام تحتاني، انعطاف پذيري عضلات همسترينگ و عضلات بازكننده تنه، سرعت شتابگيري و چابكي ، در بخش ويژگيهاي بيوانرژيك در دو عامل توان بي هوازي بي لاكتيك و توان هوازي و در بخش مهارت هاي ذهني در مهارتهاي : واكنش به استرس، كنترل ترس، تمركز و بازيافت تمركز، ،از امتيازات و مقادير هنجار پايين و نسبتاً ضعيفي برخوردار هستند كه نيازمند توجه، بازنگري و طراحي تمرينات اختصاصي در جهت توسعه و بهبود اين عوامل مي باشند.
ب) تحقیقات روی بازیکنان فوتبال:
قراخانلو در سال 1381 در طرح پژوهشی خود به بررسی وضع موجود و تدوین شاخص های استعدادیابی در رشته فوتبال پرداخت. روش این تحقیق توصیفی – تحلیلی و میدانی بود. اطلاعات این تحقیق از طریق پرسشنامه های محقق ساخته و همچنین انجام آزمونهای آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی، مهارتی و روانی جمع آوری شد. سه پرسشنامه محقق ساخته مورد استفاده قرار گرفت که توسط سه گروه ذیل به سئوالات آنها پاسخ گفته شد: 1- مسئولین سازمان تربیت بدنی و سرپرستان باشگاهها 2- مربیان مدارس و باشگاهها 3- مسئولین تربیت بدنی آموزش و پرورش. نتایج این تحقیق نشان داد که در حال حاضر مهمترین رکن استعدادیابی در کشور مربیان هستند و بعد از آن مسابقات آموزشگاهی. استفاده از آزمونهای میدانی و آزمایشگاهی کمترین استفاده را دارند. مهمترین معیارهایی که در حال حاضر توسط مربیان به آنها توجه می شود عبارتند از: قد، وزن و جثه (آنتروپومتریک)، تیپ بدنی، قدرت، سرعت و استقامت (فیزیولوژیکی)، تکنیک و تاکتیک پذیری (مهارتی)، آرامش، خونسردی، روحیه همکاری و هوش (روانی). قراخانلو اینگونه نتیجه گیری می کند که روند فعلی استعدادیابی در کشور، فاصله زیادی با آنچه در منابع علمی آمده دارد. ضمن اینکه امکانات و تجهیزات کافی به ویژه در شهرستانها وجود نداشته و باشگاهها نقش فعالی ندارند.
بهپور و همکاران (1380) اجزای نوع پیکری (آندومورفی، مزومورفی و اکتومورفی) و متغیرهای ترکیب بدنی را در 153 دانش آموز 14 تا 18 ساله اندازه گیری کرده و ارتباط آنها با عملکرد در الگوهای حرکتی پایه و اجرای مهارتهای پایه فوتبال را ارزیابی کردند. برای اندازه گیری متغیرهای ترکیب بدنی قد، وزن، چربی زیر پوستی و همچنین قطر استخوانهای ران و بازو انتخاب شدند آزمونهای الگوهای حرکتی پایه شامل پرش عمودی، دوی 36 متر سرعت و دوی 9 × 4 متر چابکی بود. برای ارزیابی مهارتهای پایه فوتبال از مجموعه آزمون مهارتی توانایی پایه فوتبال مور-کریستین استفاده شد. این مجموعه شامل آزمون پاس، شوت و دریبل می شود. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که افزایش جزء آندومورفی در آزمودنیها موجب ضعیف شدن عملکرد آنها در برخی آزمونها می شود. به عنوان نمونه افزایش این جزء موجب ضعیف شدن عملکرد آزمودنیها در آزمون دوی 9 × 4 متر چابکی و آزمون دریبل زدن شد. از متغیرهای ترکیب بدنی همبستگی مثبت و معنی داری بین وزن توده بدون چربی و میزان پرش عمودی مشاهده شد. اما هیچ ارتباط معنی داری بین متغیرهای ترکیب بدنی با اجرای مهارتهای پایه فوتبال مشاهده نشد.
علیزاده و فارسی (1384) در پژوهشی به هنجاریابی آزمونهای تخصصی جسمانی، مهارتی و روانشناختی بازیکنان تیمهای ملی فوتبال ایران پرداختند. نمونه آماری تحقیق، فوتبالیستهای حاضر در اردوهای تیمهای ملی نوجوانان، جوانان و دانشجویان بودند که از این تعداد 70 نفر انتخاب شدند. ارزیابی آمادگی جسمانی شامل وزن، درصد چربی، قدرت انفجاری پاها، ظرفیت بی هوازی، چابکی، انعطاف پذیری، استقامت عضلات خم کننده تنه، ظرفیت هوازی (حداکثر اکسیژن مصرفی[94]) و ارزیابی مهارتهای روانشناختی بود که با بهره گرفتن از پرسشنامه روانی استرالیای جنوبی[95] صورت گرفت. زیر مقیاسهای این پرسشنامه شامل: انگیزش، تمرکز، اعتماد به نفس، کنترل حالات روانی، تصویرسازی ذهنی و هدفمندی می شود. یافتههای این پژوهش نشان داد که آمادگی جسمانی، مهارتی و روانشناختی بازیکنان تیمهای ملی در مقایسه با ورزشکاران کشورهای منتخب از میزان قابل قبولی برخوردار است.
میر حسینی و همکاران (1386) به تعیین نیمرخ آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی و مهارتهای مختص فوتبال که می تواند در استعدادیابی بازیکنان 10 تا 12 سال استفاده شود پرداختند. نتایج نشان داد که مهمترین عوامل در استعدادیابی بازیکنان 10 تا 12 سال عبارت بودند از: قد و جثه از نیمرخ آنتروپومتریکی، سرعت، چابکی و تندی از ویژگیهای فیزیولوژیکی و هماهنگی، پاس و شوت از مهارتهای مختص فوتبال. محققان پیشنهاد می دهند که علی رغم مشکلاتی که در پیش بینی طولانی مدت موفقیت در بازیکنان جوان وجود دارد، مدل مبتنی بر سن می تواند در تهیه اطلاعات مرجع برای انتخاب و رشد استعداد در فوتبالیستها مفید باشد.
شفیع زاده (1388) دو دسته عوامل آنتروپومتریکی و تکنیکی را در 171 فوتبال آموز نوجوان از مدارس فوتبال استان اصفهان مورد ارزیابی قرار داد. آزمون هاي مهارتي که اندازه گیری شدند عبارت بودند از دويدن با توپ ، چرخيدن با توپ، سرعت دويدن و دريبل زدن. تجزيه و تحليل داده ها نشان داد که قد، وزن و شاخص تودة بدني بين سه گروه سنّی نوجوانان تفاوت معناداري داشت. بين وزن و مهارت سرعت دویدن نوجوانان 10 سال و بین شاخص توده بدنی[96] و مهارت سرعت دویدن آنان رابطه معکوس و معناداری وجود داشت. بین وزن نوجوانان 11 ساله با مهارتهای دویدن با توپ، چرخیدن با توپ و سرعت دویدن و بین شاخص توده بدنی آنان با مهارتهای چرخیدن با توپ سرعت دویدن و همچنین بین قد و مهارت سرعت دویدن در آنها ارتباط معکوس و معنی داری وجود داشت. در مجموع سه عامل وزن، قد و شاخص توده بدنی بیشترین ارتباط را با مهارتهای فردی نوجوانان 11 ساله داشتند. محقق پیشنهاد می کند که اين اطّلاعات در مورد كشف استعدادها و پرورش آنان بايد مورد توجه مسؤولان و دست اندركاران فدراسيون فوتبال و به خصوص كميته هاي آموزش و استعداديابي قرار گيرد.
2-3-2 تحقیقات خارجی
الف) سایر رشته های ورزشی:
همانطور که پیش از این گفته شد، در مرور تحقیقات گذشته از بررسی پژوهشهایی که صرفاً یک دسته از عوامل را مد نظر قرار دادهاند صرف نظر می شود و تحقیقاتی با رویکرد چندمتغیره مرور میشوند. همچنین ابتدا مطالعات انجام شده روی سایر رشتهها و سپس فوتبال بررسی می شود. این تحقیقات در ادامه شرح داده میشوند.
دینکو[97] و همکارانش (1999) در تحقیقی به بررسی ویژگیهای بدنی و فیزیولوژیکی بازیکنان هندبال کرواسی پرداختند. آزمودنیها شامل 20 بازیکن عضو تیم ملی مردان کرواسی بودند. از آزمودنیها شاخص هایی چون قد، وزن، درصد چربی بدن، اکسیژن مصرفی، مصرف گازهای تنفسی و آستانه بی هوازی اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که اعضاء تیم ملی هندبال نسبت به افراد عادی جامعه کرواسی بلندتر و سنگینتر بوده و از چربی کمتری برخوردار هستند. همچنین بازیکنان هندبال نسبت به زمانهای گذشته افزایش قد و وزن داشتند. همچنین دریافت اکسیژن مطلق و نسبی این بازیکنان بیشتر از مقادیر طبیعی بوده و مانند ورزشکاران رشته های بسکتبال و والیبال و کمتر از فوتبال است. همچنین مقدار اکسیژن مصرفی و تهویه بیشینه بازیکنان هندبال به مانند ورزشکاران نخبه سایر رشته های ورزشی بالا است.
ماریج و همکاران (2004) به تعیین ارتباط بین ویژگیهای چندبعدی و سطح عملکرد در بازیکنان مستعد هاکی پرداختند. این محققان 38 بازیکن نخبه (با میانگین سن 13,2) را با 88 بازیکن زیر نخبه (با میانگین سن 14,2) در ویژگیهای آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی، تکنیکی، تاکتیکی و روانی مقایسه کردند. تحلیل چندمتغیره نشان داد که بازیکنان نخبه نمرات بهتری نسبت به بازیکنان زیر نخبه در متغیرهای تکنیکی (دریبل در مسیر رفت و برگشت و مسیر سرعت)، تاکتیکی (تاکتیک عمومی، تاکتیک در زمان تصاحب توپ، تاکتیک در زمان عدم تصاحب توپ)، و روانی (انگیزش). متمایزترین متغیرها عبارت بودند از تاکتیک در زمان مالکیت توپ، انگیزش و عملکرد در دریبل رفت و برگشت. همچنین بازیکنان نخبه از میانگین سنی کمتری برخوردار بودند. محققان پیشنهاد می کنند که در راهنمایی بازیکنان جوان به سطوح بالا باید توجه بیشتری به کیفیتهای تاکتیکی، انگیزش و مهارت های تکنیکی خاص معطوف شود.
بر خلاف اکثر پژوهشها در این حیطه که از روش مقطعی استفاده کرده اند، ماریج و همکاران (2007) در تحقیقی با بهره گرفتن از روش طولی به شناسایی ویژگیهای عملکردی که می تواند به پیش بینی بازیکنان نخبۀ آینده در رشته هاکی کمک کند پرداختند. آنها در این راستا ویژگیهای آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی، تکنیکی، تاکتیکی و روانی 30 بازیکن نخبه و 35 بازیکن زیر نخبه را در پایان سه فصل متوالی ارزیابی کردند. میانگین سن بازیکنان در پایان فصل اول2/14 سال بود. تحلیل کوواریانس با اندازه گیریهای تکراری نشان داد که بازیکنان نخبه نسبت به بازیکنان زیر نخبه نتایج بسیار بهتری در متغیرهای تکنیکی و تاکتیکی به دست آوردند. محققان نتایج این تحقیق را اینگونه تفسیر کردند که بازیکنان نخبه آینده در سن 14 سالگی مهارتهای تاکتیکی بالایی دارند. آنها همچنین مهارتهای تکنیکی تخصصی خوبی دارند و این مهارتها را همراه با ظرفیت استقامت تکراری بهتر از بازیکنان زیر نخبه در 2 سال متوالی پرورش می دهند. محققان در پایان اظهار داشتند که برای تأیید نتایج این تحقیق، آزمودنیها را تا بزرگسالی تحت نظر خواهند داشت.
محمد (2009) ویژگیهای آنتروپومتریکی و عملکردی بازیکنان هندبال را جهت توسعۀ یک مدل شناسایی و پرورش استعداد ارزیابی کرد. آزمودنیها 18 هندبالیست نخبه و 29 هندبالیست غیر نخبه بودند که در دو گروه سنی زیر 16 و زیر 14 سال تقسیم میشدند. تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که بازیکنان نخبه زیر 16 سال نسبت به همنوعان زیر 14 سال خود سنگینتر بوده و قطر عضلانی بیشتری داشتند. همچنین بازیکنان نخبه امتیازات بهتری در قدرت، سرعت، چابکی و استقامت قلبی تنفسی کسب کردند. تحلیل تمایزی بین بازیکنان نخبه و غیر نخبه آشکار ساخت که قد، سرعت دویدن و چابکی مهمترین پارامترها در استعدادیابی در هندبال هستند. محققان پیشنهاد کردند که اندازه گیریهای آنتروپومتریکی خاصی بعلاوۀ برخی سنجشهای عملکردی در استعدادیابی بازیکنان هندبال جوان مفید هستند.
گابت[98] و همکاران (2007) در تحقیق خود به این موضوع پرداختند که آیا نتایج آزمونهای مهارتی، آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی می تواند بین بازیکنان نوجوان والیبال با سطوح مختلف توانایی تمایز ایجاد کند. 28 بازیکن نوجوان (با میانگین سن 5/15 سال) برای انتخاب در یک برنامه استعدادیابی والیبال به رقابت پرداختند. یک تحلیل تمایزی روی بازیکنان انتخاب شده و انتخاب نشده برگزار شد.
نتایج این مطالعه نشان داد که نتایج آزمون مهارت تخصصی توانست بین بازیکنان انتخاب شده و انتخاب نشده تمایز ایجاد کند اما اطلاعات آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی نتوانست. یافتههای این پژوهش همچنین بر اهمیت توسعه تکنیک پاس و سرویس والیبالیستهای جوان تأکید دارد.
گکزی (2009) به تعیین شاخص های روانی و حرکتی در بازیکنان هاکی روی یخ پرداخت که میتوانند در انتخاب برای تیم ملی زیر 18 سال کشور لهستان موثر باشند. آزمودنیها 40 بازیکن بودند که 20 نفر از آنها دارای سابقه بازی ملی (میانگین سن=45/16) و 20 بازیکن دیگر فاقد سابقه ملی (میانگین سن=62/16) بودند. برای پاسخ دادن به پرسش تحقیق 19 آزمون حرکتی (شامل آزمونهای مهارتی هاکی) انجام شد و آزمودنیها پرسشنامه های روانی ACSI-28، PMCSQ-2، SMS و STPI-Y را تکمیل نمودند. نتایج آزمون t نشان داد که بین بازیکنان ملی و غیر ملی در 5 مورد از آزمونهای حرکتی و 8 مورد از متغیرهای روانی تفاوت معنی داری وجود داشت. گکزی پیشنهاد می کند که نیاز به انجام مطالعات بیشتری برای شناسایی ویژگیهای روانی و حرکتی ورزشکاران نخبه وجود دارد.
ب) تحقیقات روی بازیکنان فوتبال:
رویکرد چندمتغیره در ارزیابی بازیکنان فوتبال نیز بارها بوسیله محققان به کار گرفته شده است. در اینجا این تحقیقات بررسی میشوند.
ریلی و همکاران (2000) در مطالعه خود روی 31 بازیکن فوتبال نوجوان (با میانگین سن 4/16سال) به ایجاد تمایز بین بازیکنان نخبه و زیر نخبه پرداختند. متمایزترین ویژگیهای بین دو گروه عبارت بود از چابکی، دوی سرعت، جهت گیری هدفی و مهارت پیش بینی. همچنین بازیکنان نخبه به طور قابل ملاحظه ای لاغرتر بوده، توان هوازی بالاتری داشتند و بیشتر در برابر خستگی مقاوم بودند. آنها همچنین در دریبل زدن بهتر بودند اما در شوت زدن چنین نبودند. محققان چنین نتیجه گیری کردند که مجموعه آزمونهایی که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفتند میتوانند در جمع آوری اطلاعات پایه در جهت انتخاب بازیکنان فوتبال برای برنامه های پرورش استعداد مفید واقع شوند.
هوآر و وار (2000) به شناسایی و پرورش فوتبالیستهای زن مستعد پرداختند. ابتدا طی فراخوانی ورزشکاران 15 تا 19 ساله با سابقه فعالیت در ورزشهای توپی دعوت شدند. ورزشکاران داوطلب در یک برنامه تست گیری دو روزه شرکت کردند که شامل ارزیابی خصوصیات آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی و مهارتی میشد. 17 ورزشکار با در نظر گرفتن عوامل چندگانه انتخاب شدند تا در یک برنامه 12 ماهه پرورش استعداد شرکت کنند. یک برنامه پیش فصل دو ماهه با پنج جلسه تمرین در هفته اجرا شد. این برنامه بر مهارتهای بازی و توپی ضروری برای عملکرد رقابتی در کوتاه مدت تمرکز داشت. کادر مورد نظر در سری مسابقاتی از یک لیگ ایالتی در استرالیا شرکت کردند. محصول 25 مسابقه در فصل این بود که 10 بازیکن برای لیگ منطقه ای انتخاب شدند. این پروژه نشان داد که میتوان بر اساس ویژگیهای مهارتی، آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی فوتبالیستهای بالقوه زن را انتخاب کرد. محققان پیشنهاد می کنند که با توسعه ابزارهای ارزیابی عینی که شایستگی تکنیکی و تاکتیکی را اندازه گیری می کنند، فرایند انتخاب بهبود مییابد.
اُستوجیچ (2000) ویژگیهای جسمانی و فیزیولوژیکی فوتبالیستهای نخبه صربستانی را بررسی کرده و با ویژگیهای بازیکنان غیر نخبه مقایسه کردند. گروه اول شامل بازیکنان شاغل در لیگ یک حرفه ای بود و گروه دوم متشکل از افراد حاضر در لیگ دسته سوم آماتور بود. آزمودنیهای گروه اول دارای سن تجربه بازی بالاتری بودند. بازیکنان گروه دوم به طور معنی داری حداکثر اکسیژن مصرفی کمتری داشتند. به علاوه بلندی پرش ارتفاع و درصد تخمینی تارهای تند انقباض در گروه اول به طور معنی داری بیشتر بود. نتایج این تحقیق نشان دهنده ارتباط قوی بین آمادگی هوازی، توان بی هوازی و نتایج عملکرد در فوتبالیستهای نخبه بود.
پاور[99] و همکاران (2003) تفاوت شاخص های روانی و آمادگی جسمانی بازیکنان دو تیم لیگ برتر انگلستان را بررسی کردند. آزمودنیها 42 بازیکن فیکس (میانگین سنی38/25) و 18 بازیکن ذخیره (میانگین سنی 89/20) از دو تیم بودند. آزمودنیها مجموعه ای از آزمونهای روانی و آمادگی جسمانی را در طی دورۀ پیش فصل انجام دادند. آزمونهای آمادگی جسمانی شامل دوی 10 و 20 متر، پرش عمودی و دوی چابکی ایلینویز میشدند. بازیکنان یک پرسشنامه مهارتهای روانی مختص ورزش را تکمیل کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که رتبه بندی بازیکنان فوتبال از نظر عملکرد در آزمونهای آمادگی جسمانی می تواند بازیکنانی در سطوح مختلف را متمایز کند. اما تفاوت معنی داری در مهارتهای روانی مشاهده نشد. محققان پیشنهاد می کنند که استفاده از علوم ورزشی چند رشته ای می تواند به مراتب سودمندتر از علوم ورزشی تک رشته ای در اندازه گیری عملکرد بازیکنان فوتبال نقش داشته باشد. بنابراین به پژوهشهای کاربردی بیشتری در این زمینه نیاز وجود دارد.
واینز و همکاران (2006) با هدف تعیین ارتباط بین ویژگیهای جسمانی با عملکرد و سطح مهارت در فوتبالیستهای 12 تا 16 ساله به بررسی بازیکنان نخبه، زیر نخبه و غیر نخبه در چهار گروه سنی زیر 13، زیر 14، زیر 15 و زیر 16 سال پرداختند. متغیرهای تحقیق عبارت بودند از آنتروپومتری، وضعیت بالیدگی، پارامترهای عملکردی و پارامترهای مختص فوتبال. تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که بازیکنان نخبه نسبت به بازیکنان غیرنخبه در قدرت، انعطاف پذیری، سرعت، استقامت هوازی، ظرفیت بیهوازی و چند مهارت تکنیکی امتیاز بهتری کسب کردند. تحلیل تمایزی نشان داد که سرعت دویدن و مهارتهای تکنیکی مهمترین ویژگیها در بازیکنان زیر 13 و زیر 14 سال بودند. در حالی که استقامت قلبی تنفسی در بازیکنان زیر 15 و زیر 16 سال مهمتر بود. نتایج این تحقیق پیشنهاد کرد که ویژگیهای متمایز کننده با سن رقابتی تغییر می کنند. نتیجه گیری اینکه مدلهای استعدادیابی باید پویا باشند و فرصتهایی برای تغییر پارامترها در فرایند رشد طولانی مدت فراهم کنند.
مالینا و همکاران (2007) به بررسی رشد، وضعیت بالیدگی و ظرفیت عملکردی بازیکنان فوتبال با طبقه بندی بر اساس سطح مهارت پرداختند. نمونۀ آماری تحقیق شامل 69 بازیکن در دامنه سنی 13.2 تا 15.1 سال از باشگاههایی میشد که در بالاترین مسابقات آن رده سنی شرکت داشتند. قد و وزن اندازه گیری شدند و وضعیت بالیدگی بوسیله ارزیابی بالینی موهای زهار مشخص شد. سه آزمونی که برای ارزیابی ظرفیت عملکردی استفاده شدند عبارتند از: دوی سرعت، پرش عمودی و دوی استقامت رفت و برگشت. عملکرد بازیکنان در شش آزمون مهارتی به یک نمرۀ مرکب تبدیل شد که برای طبقه بندی بازیکنان در دهکهای مهارتی استفاده شد. نتایج نشان داد که گروه های مختلف مهارتی اختلاف معنی داری در دوی استقامت متوالی داشتند (05/0 > P). اما در دیگر متغیرها اینچنین نبود. یافتههای این تحقیق نشان داد که مرحلۀ بالیدگی و استقامت هوازی (با ضریب مثبت) و قد (با ضریب منفی) پیش بینی کننده های معنی دار موفقیت در فوتبال هستند.
هیروسه[100] و همکاران (2007) به استعدادیابی در بازیکنان فوتبال حرفه ای از دیدگاه جسمانی، فیزیولوژیکی و بیولوژیکی پرداختند. آزمودنیهای این پژوهش 31 فوتبالیست نوجوان بودند که به دو گروه نخبه (18 نفر) و زیرنخبه (13 نفر) تقسیم شدند. بازیکنان گروه نخبه به دو زیرگروه حرفهای (7 نفر) و آماتور (11) تقسیم شدند. قد، وزن، سن اسکلتی، سرعت گام برداری، استقامت در گام برداری و زمان واکنش انتخابی اندازه گیری شدند. سپس این اندازه گیریها بین گروه ها مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که دو گروه نخبه و زیرنخبه در تواناییهای گام برداری و ویژگیهای جسمانی تفاوت معنی داری نداشتند. اما گروه نخبه در آزمون زمان واکنش به طور معنی داری سریعتر بودند. یافتههای این تحقیق پیشنهاد می کند که بازیکنان فوتبال نوجوان با زمان واکنش انتخابی سریعتر احتمال بیشتری دارد که در آینده بازیکنان حرفه ای شوند. در نتیجه ارزیابی این توانایی می تواند برای انتخاب در کوتاه مدت به مربیان کمک کند. به علاوه به مربیان پیشنهاد می شود که بازیکنان را در طی دوران پیش از نوجوانی برای توسعه توانایی واکنش به جای سرعت و استقامت آموزش دهند.
لگال[101] و همکاران (2008) بازیکنانی که در حال ترک یک آکادمی فوتبال بودند را در ویژگیهای آنتروپومتریکی و عملکردی مقایسه کردند. در مجموع 161 بازیکن در این تحقیق شرکت داشتند که در دو دسته جای میگرفتند: بازیکنانی که توانسته اند به موقعیت ملی یا حرفهای دست یابند و بازیکنانی که آماتور باقی ماندهاند. اندازه گیریها در سه طبقه سنی (زیر 14، زیر 15 و زیر 16 سال) انجام شد. در ضمن سن اسکلتی بازیکنان جهت تعیین وضعیت بالیدگی اندازه گیری شد. تحلیل یک متغیره تفاوت معنی داری در وضعیت بالیدگی، جرم بدن، قد، حداکثر توان بی هوازی، دوی سرعت و پرش نشان داد. این نتایج به گروه سنی و پست بازی وابسته بودند. این نتایج پیشنهاد می کند که ارزیابیهای آنتروپومتریک و آمادگی جسمانی میتوانند در تعیین احتمال موفقیت بازیکنان فوتبال جوان در رسیدن به سطوح بالا نقش داشته باشند.
فیگوئیردو[102] و همکاران (2009) رشد، وضعیت بالیدگی، ظرفیت عملکردی، مهارت تخصصی ورزشی و جهت گیری هدفی 159 فوتبالیست در دو گروه سنی 12-11 سال و 14-13 سال را بررسی کردند که تا 2 سال بعد یا به رده پائینتر سقوط کردند، یا در همان سطح باقی ماندند و یا به سطحی بالاتر ارتقا پیدا کردند. بازیکنان نخبه در دو مورد از چهار مهارت نمره بهتری کسب کردند یعنی در دریبل زدن و کنترل توپ. همچنین آنها از نظر سن تقویمی و اسکلتی بزرگتر بوده، اندازه بدن بزرگتری داشتند و در ظرفیتهای عملکردی و سه آزمون مهارتی عملکرد بهتری نسبت به دو گروه دیگر داشتند. نتایج این پژوهش پیشنهاد می کند که رشد و وضعیت بالیدگی، ظرفیتهای عملکردی و مهارتهای تخصصی فوتبال عواملی هستند که میتوانند در فرسایش، ثبات و ارتقای بازیکنان فوتبال نقش داشته باشند.
حضیر[103] (2010) به ارزیابی ویژگیهای جسمانی فوتبالیستهای ترکیه ای با طبقه بندی بر اساس سطح بازی و پست بازی پرداخت. در مجموع 305 فوتبالیست در این تحقیق شرکت کردند که 161 نفر در لیگ برتر ترکیه و 144 نفر در لیگ دسته اول ترکیه مشغول به فعالیت بودند. همه اطلاعات در دوره آماده سازی نیم فصل جمع آوری شدند. قد، وزن، قطر بازو و ساق، طول بازو و ران، و چهار ضخامت زیر جلدی (پشت بازو، تحت کتفی، فوق خاری و میان ساقی) اندازه گیری شدند. تیپ بدنی بوسیله روش هیث-کارتر تخمین زده شد. بازیکنان لیگ برتر مسنتر و سنگینتر از بازیکنان دسته اولی بودند در حالی که قد در دو گروه مشابه بود. تیپ بدنی بازیکنان لیگ برتر نسبت به بازیکنان دسته یکی بیشتر مزومورف، کمتر اندومورف و کمتر اکتومورف بود. نتایج نشان داد که هر دوی ویژگیهای جسمانی و تیپ بدنی بازیکنان به طور معنی داری بین سطوح بازی و پستهای بازی تفاوت داشت.
2-4 نتیجه گیری
در سالیان آغازین پژوهش درحیطه استعدادیابی بیشتر به عوامل فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی توجه میشد اما در دهۀ نخست قرن حاضر جنبشی شروع شد که عوامل روانی و حرکتی را در اولویت کار استعدادیابی قرار میدهد (163). در آغاز این جنبش، محققان به بررسی این موضوع پرداختند که آیا اجراکنندگان مستعد در ویژگیها یا ابعاد خاص روانی نسبت به همنوعان کمتر مستعد خود متمایز هستند؟ اعتقاد میرود که این ویژگیها در طول زمان ثابت هستند و منعکس کنندۀ زمینۀ بازیکن برای انجام انواع خاصی از رفتارها هستند. همچنین، روانشناسان ورزش اهمیت ویژگیهای روانی تغییر پذیر و گذرا را با رویکرد حالتی (در مقابل صفتی) بررسی کرده اند. پژوهشگران نوعاً گزارش کرده اند که بازیکنان مستعد متعهد تر، با اعتماد به نفس بیشتر و متمایل به اضطراب کمتر هم قبل و هم در حین رقابت هستند. آنها قادرند تا راهبردهای مختلف مقابله روانی را به طور موثر به کار ببندند، انگیزۀ بالاتری دارند و بهتر میتوانند تمرکز خود را در طول رقابت حفظ کنند (69).
بررسی مطالعات انجام شده روی بازیکنان فوتبال نیز نشان دهندۀ سیری مشابه است. بر خلاف تأکیدی که در پژوهشهای انجام شده در دهۀ 90 بر اندازه گیریهای فیزیولوژیکی وجود داشت (مانند جانسنس و همکاران، 1998 و پانفیل و همکاران، 1997)، در پژوهشهای دهۀ اخیر استفاده از آزمونهای عملکردی در ترکیب با آزمونهای تکنیکی و روانی رواج یافته است (مانند پاور و همکاران، 2003).
برای مثال همانطور که در مورد تحقیق مالینا و همکاران (2007) ذکر شد متغیرهای اندازه گیری شده عبارت بودند از رشد، وضعیت بالیدگی و ظرفیت عملکردی. اما در سال 2009 در تحقیقی که فیگوئیردو با همکاری مالینا و چند تن دیگر انجام داد دو متغیر به این موارد اضافه شد که عبارت اند از مهارت تخصصی ورزشی و جهت گیری هدفی. به وضوح مشاهده می شود که رابرت ام مالینا به عنوان یکی از شناخته شدهترین محققان در زمینه رشد حرکتی در تحقیقات خود از نقش عوامل تکنیکی و روانی غافل نبوده و روز به روز بیشتر در ارزیابی ورزشکاران به آنها توجه می کند.