مدیریت دانش توانایی حمایت و پرورش دادن نوآوری ها را به عنوان یک نقش محوری دارد. مدیریت دانش، مفهوم بسیار ارزشمندی است که زمینه را برای نوآوری فراهم می سازد. مدیریت دانش برای تولید موفقیت آمیز محصولات جدید و نوآوری در شرکت ها ضروری به نظر می رسد. همچنین نوآوری قادر است تا دانش ضمنی را به دانش صریح تبدیل نماید (آراندا و مولینا، ۲۰۰۲ ).
یانگ[۳۸] (۲۰۰۵) به این نتیجه رسید که یکپارچه سازی دانش و نوآوری دانش، عملکرد را در مورد محصولات جدید افزایش میدهد. گیلبرت و کاردی[۳۹] (۱۹۹۶) به این نتیجه رسیدندکه کاربرد مدیریت دانش نوآوری را در سازمان ها تشویق می نماید ( یوسفی و همکاران،۱۳۹۰: ۳۷-۳۶).
اساسی ترین نقش دانش ضمنی، در مراحل فرایند نوآوری مستتر است. واضح است مراحل اولیه نوآوری (کشف و تولید ایده) از درجه ناملموسی بالابرخوردار است بنابراین می توان پذیرفت که انتقال دانش ضمنی در مراحل اولیه نوآوری، نقش مهمی دارد. پر واضح است که عملکرد مدیریت دانش به ویژه توزیع دانش بر نوآوری وموفقیت مالی سازمان تاثیر گذار است )وانگ، ۲۰۰۵ (.
شکل شماره ۲-۱۱٫ مدل چهار مرحله ای برای مدیریت نوآوری (رسول ایمانی،۵۰:۱۳۹۱
۲-۹-۳٫ از دلایل رویکرد به نوآوری
-
- ۱. نوآوری یک تغییر پارادایم: نوآوری آوردن تغییر جدید در روش انجام کسب و کار در اقتصاد در حال رشد جهانی است. این اقتصاد جدید به وسیله ارتقای فراوانی نوآوری، کوتاه شدگی چرخه زندگی محصول و تکنولوژی، تجاری کردن تکنولوژی های جدید، جهانی شدن نه فقط کسب و کارهای بزرگ بلکه همچنین کسب و کارهای کوچک، ارتقای تأکید روی مشارکت و پیوستگی استراتژیک برنامه های توسعه و سختی دستیابی به تکنولوژی حیاتی شناخته و متمایز انجام می شود.
-
- نوآوری به منزله موتور رشد اقتصادی: سرعت و کارایی اشاعه نوآوری از طریق اقتصاد بهروری و رشد اقتصادی حیاتی است. از طریق نیروهای رقابت و تقلید یک نوآوری ابتدایی ایجاد می گردد به طوریکه اثرآن روی اقتصاد در بسیاری مواقع بزرگتر از خرید آن در اولین کاربرد است.
-
- نوآوری به عنوان یک قانون: شرکتها شبیه به هر ارگانیسم زنده باید سازما ن هایی یادگیرنده شوند که تغییر می کنند و تطبیق می دهند تا محیط تجاری متغیر را تعقیب کنند (سرعتی آشتیانی،۱۳۸۷: ۱۴۶).
۲-۹-۴٫ نوآوری در محصول
نوآوری محصول یک فرایند پیچیده، و پویا میباشد. که اداره آن کار دشواری می باشد و برای اداره کردن اطلاعات صحیح و معتبر بطور کارآمد و به موقع از بسیاری از جوانب در کل زنجیره ارزش، این اطلاعات باید در اختیار مدیران محصول و مسئولات هماهنگی برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه قرار گیرند. در این نظریه اطلاعات و دانش منابع اصلی و کلیدی هستند که اگر می خواهیم تلاش های بهبود و اصلاح موفق از آب درآیند و مشاغل تجاری در بازارهای جهانی رقابتی باقی بمانند، باید اداره شوند (نوری و ابراهیمی،۱۳۸۴: ۵۲ و۵۱).
اساسی ترین کار در نوآوری شکوفا سازی ایده های است که منابع مالی آنها تأمین شده است، که تحت عنوان توسعه محصول از آن یاد می شود. در تعریف توسعه محصول باید گفت که توسعه محصول جدید مجموعه فعالیت ها و خط مشی های رشد بوده که در مراحل مختلف، برای تولید محصول برای قسمت های موجود بازار، منجر به تغییر و اطلاعات جزئی و یا کلی در کالا می شود (رسول ایمانی،۶۸:۱۳۹۱).
۲-۹-۵٫ نوآوری استراتژی به عنوان یک مزیت استراتژیک
به گفته کانستنتینوس مارکیدس[۴۰]، اگرچه نوآوری استراتژی ممکن است برای موفقیت (برتری) در بازارهای پویا حیاتی باشد، اما می تواند منبعی از مزیت رقابتی در بازارهای پایدارتر نیز به شمار رود. شرکتی که نحوه ارزش آفرینی برای مشتریان و سهامدارانش را درک می کند، می تواند پایه های رقابت در صنعت خود را تغییر دهد (جانستون و داگلاس بیت،۱۳۹۰: ۲۹-۲۶). نوآوری در مدل تجاری که منجر به یک روش جدید بازی کردن مسابقه می شود و نوآوران استراتژیک به منزله شرکت های حمله کننده که مدل های تجاری متفاوت را به کار می گیرند می باشند (سرعتی آشتیانی،۱۳۸۷: ۱۴۹-۱۴۴).
۲-۱۰٫ نوآوری استراتژیک
برخلاف نوآوری سنتی این روش متفاوت رقابت فقط شامل نوآوری محصول نیست. چنین نوآوری ممکن است با مفهوم محصول، تولید یا بازاریابی محصولات و خدمات مربوطه مرتبط باشد. افزایش مهیج رقابت جهانی همراه با تغییر جهت به اقتصاد بر مبنای دانش، تأکید مجدد برای نوآوری را ایجاد می کند. این اقتصاد جدید توسط آنهایی که نوآور هستند خلاقند، دانش را ایجاد می کنند یا آن را به محصولات و خدمات و روش های جدید تبدیل می کنند، سریع تر از سایر رقبا هدایت می شود. نوآوری در راس همه چیزهایی که توسط اقدام کارآفرینانه پشتیبانی می شود قرار دارد و هدفش ایجاد ارزش از طریق کاربرد دانش می باشد. بنابراین ارزش ممتاز برای مشتری از طریق نوآوری در سازمان منتقل می شود (سرعتی آشتیانی،۱۳۸۷: ۱۴۴). هامل و پراهالد[۴۱](۱۹۸۹) در مورد قصد استراتژیک چنین می نویسد: توانا ساختن یک شرکت برای ایجاد فضای صنعتی جدید و تسهیل خلق بازارهای جدید. هامل[۴۲](۱۹۹۸) بیان می دارد که نوآوری استراتژیک ظرفیتی برای تصور مجدد مدل موجود صنعت است به روشی که ارزش های جدیدی را برای مشتریان ایجاد می کند و ثروت و دارایی جدیدی را برای همه ذینفعان از طریق اختراع یک محصول یا خدمت تعریف مجدد فضای بازار یا طراحی مجدد مرزهای صنعت تولید می کند. او همچنین این نکته را متذکر می شود که مزیت رقابتی کلیدی از نوآوری در مدل تجاری ناشی می شود. هدف نوآوری مدل تجاری این است که یک گوناگونی استراتژیکی بزرگتری را در بازار و محیط رقابتی ایجاد کند.
نوآوری استراتژیک موضوعی بیش از توسعه محصولات جدید می باشد. نوآوری می تواند روی سیستم های پشتیبانی، ساختارسازمانی، سیاست های تولید، کانال های توزیع و ارتباطات و سایر حوزه ها روی دهد (علی احمدی و الهیاری،۱۳۸۲: ۱۱۵). نوآوری استراتژیک انحراف خلاق از اقدامات قدیمی در حداقل یکی از سه حوزه های زیر می باشد: طراحی معماری زنجیره ی ارزش، مفهوم سازی مجدد منتقل شده به مشتری یا تعریف مشتریان بالقوه (گاوین دارجن و تریمبل، ۲۰۰۴: ۷۰).[۴۳]
نوآوری استراتژیک عبارت از ایجاد دانش و نوآوری در روش انجام کسب و کار، ایجاد و توسعه بازارها در مقابل واکنش صرف به تقاضاهای مشتریان و هدایت مجدد منابع به منظور حمایت از روش جدید و بالقوه ای است که سوآوری بیشتری دارند ( خداداد حسینی و قلیچ لی، ۱۳۸۱: ۵۳).
۲-۱۰-۱٫ عناصرکلیدی نوآوری استراتژیک
۱- نوآوری ارزشی: این بعد نوآوری استراتژیک ارائه ارزش به مشتری ممتاز و به طور همزمان به مشتری نو می باشد
۲-ایجاد بازار جدید: نوآوری استراتژیک ایجاد بازار جدید است. نوآوران استراتژیک روی بخش هایی از بازار که مشابه رقبایشان است تمرکز نمی کنند بلکه به دنبال جذب انواع جدیدی از مشتریان هستند.
۳- نوآوری ورود به بازار: نوآوری ورود به بازار سبب می شود نوآوران استراتژیک از روش قبلی که آنها به مشتریانشان خدمت می کردند منحرف گردند.
۴- شکستن رقابت: عنصر نهایی نوآوری استراتژیک مجبور است با این حقیقت روبه رو شود که نوآوران استراتژیک متعلق به گروه های استراتژیک موجود نیستند و بدین وسیله تعادل موجود بین رقبا را آشفته می سازند (سرعتی آشتیانی،۱۳۸۷: ۱۶۵-۱۶۳).
۲-۱۰-۲٫ نتایج مدل نوآوری استراتژیک
- مدل تجاری جدید (شامل معماری زنجیره ارزش جدید)
- بازارهای جدید (از طریق بازارهای جدید یا شکل دهی مجدد بازارهای موجود)
- ارزش افزوده برای هم مشتریان و هم شرکت یا ترکیبی از هرسه.
- ارزش ذینفعان و درآمدهای بالاتر - موقعیت استراتژیک جدید - مدل جدید تجارت جدید - محتوا
- بازارهای جدید - فرایند
- بهبودهای ارزش - مفهوم
مزیت رقابتی
تمایز
موفقیت مالی
روش جدید بازی کردن مسابقه
نوآوری استرتژیک
شکل شماره ۲-۱۲٫ نتایج نوآوری استراتژیک (سرعتی آشتیانی،۱۳۸۷: ۱۵۰ و ۱۴۹).
نوآوری استراتژیک تعریف خواهد شد به عنوان یک چارچوب از ابعاد به هم پیوسته محتوا، مفهوم و فرایند تسهیل کننده کاربرد خلاقیت و نوآوری برای مدیریت استراتژیک به منظور مقدور ساختن تمایز استراتژیک و مزیت رقابتی از طریق تعریف مجدد مدل تجاری طراحی مجدد مرزهای بازار ایجاد بازارهای جدید و بهبود ارزش برای مشتریان و خود شرکت.
۲-۱۰-۳٫ فرایند نوآوری استراتژیک
فرایند های استراتژی می توانند روی سه موضوع جداگانه زیر هم پوشانی داشته باشند:
۱- تفکر استراتژیک: تمرکز آن روی استراتژیست است و در مورد اینکه چگونه مدیران باید تفکرشان را برای دستیابی به فرایند منطقی و موفق استراتژیک سازماندهی نمایند سوال می کند.
۲- فرم دادن استراتژی: تمرکز آن روی استراتژی و در مورد اینکه چگونه مدیران باید فعالیتهای تعیین استراتژی را برای دستیابی به فرایند فرم دهی استراتژی موفق شکل دهند سوال می نماید.
۳- تغییر استراتژیک : تمرکز آن روی سازماندهی کردن است و درمورد اینکه برای دستیابی به فرایند نوسازی (تجدید) استراتژیک چگونه باید تغییر سازماندهی شود سوال می کند (سرعتی آشتیانی،۱۳۸۷: ۱۵۱و ۱۵۰).
۲-۱۰-۴٫ چرخه نوآوری استراتژیک
مرحله اول ـ طرح ایده و فکر (شروع نوآوری استراتژیک با طرح یک ایده و فکر جدید و تسهیم دانش و تجربه پنهان)
مرحله دوم ـ مفهوم سازی ( قرار دادن ایده، دانش و تجربهها در کنار یکدیگر و ایجاد مفاهیم با آشکار ساختن دانش و تجربه پنهان)
مرحله سوم ـ بهینه سازی ( مقایسه مفاهیم صریح با معیارهای صحیح، تایید صحت راه حلهای پیشنهادی و انتخاب بهتری آنها)
مرحله چهارم ـ اجرای راه حل (اجرای آزمایشی راه حل یا پروژه و کسب دانش و تجربه جدید به منظور بهبود عملکرد)
مرحله پنجم ـ تسط بر دانش ( جمع آوری، تدوین و تسهیم دانش و تجربه آشکار، تشخیص دانش و تجربه پنهان و همچنین شکاف های موجود بین آنها برای استفاده در آینده) (آبراهام و نایت[۴۴]، ۲۰۰۱: ۲۴).
۲-۱۰-۵٫ عوامل موثر در تحقق نوآوری استراتژیک
پنج عامل موثر در تحقق نوآوری استراتژیک در یک سازمان عبارتند از:
۱- تمرکز بر اهداف
۲- آزادی عمل