پس چگونه می توان به توبهبعد از اقرار یا قبل از اقرار یا توبه قبل از شهادت شهود و به زعم بعضی از فقها، حتی به توبه بعد از شهادت شهود آثاری را مترتب نمود ولی به توبهای که بعد از فرایند موصوف، یا قبل از علم مذکور، حادث میگردد، بی توجه بود. بنابراین موضوعیت داشتن توبه در نزد قاضی قبل از حصول علم برای قاضی یا بعد از ایصال قاضی به علم موجب اثبات، فرض متحققی است که بیاعتنایی به آن به صرف سکوت قانونگذار میتواند موجه وانمود شود. اصولی که مستنداً به آن می توان به توبه قبل از علم قاضی و یا بعد از علم قاضی، آثاری مترتب نمود، میتوان مستهظر به قواعدی همانند قاعده تدرء الحدود بالشبهات نمود که در این صورت تسری آن به مراتبی که مرتکب قبل از علم قاضی تائب گردیده است و یا بعد از علم قاضی (اثبات جرم) ادعای توبه می نماید، نمی توان آنرا مرود اعلام نمود سجل خواهد بود. زیرا از جهات توجیه عقلی نیز قابل دفاع خواهد بود، یعنی در اوضاع و احوالی که مرتکب جرم بعد از وقوع جرم و بعد از علنی شدن آن، به شکلی که عدهای حاضر به شهادت و تصریح ارتکاب جرم می گردند، توبه خود را قبل از شهادت شهود مدعی میگردد و این توبه واجد آثار قانونی و موثر در محکومیت کیفر میشود ، چگونه میتوان توبهای در خصوص جرمی که مخفی مانده و علنی نشده و صرفاً بر اساس دریافتهای قاضی اثبات می گردد و مبنای دیگری به نحو مستقیم در احراز آن موضوعیت ندارد ، بدون تاثیر در محکومیت و مجازات محسوب نمود؟ در حالی که در توجیه عدم قبول توبه بعد از شهادت شهود، مبنای عدم پذیرش را علنی شدن جرم و حتی مجازات عنوان می کنند. چگونه می توان به جرم مکتوم ماندهای که موضع شهادت شهود و حتی اقرار مرتکب نیز نبوده است و با علم قاضی اثبات شده است، توبه از آن جرم را بدون اثر تلقی نمود؟ از مجموع مبانی و منابعی که توبه در جرائم حدی را موجب آثاری می دانند، مانعی در پذیرش توبه مرتکب، که قبل از علم قاضی حادث شده است به نظر نمی رسد و در مورد توبه مرتکب بعد از علم قاضی یعنی بعد از اثبات جرم با طریق اثباتی علم قاضی نیز اگر بتوان علم قاضی را به اظهارات و گفته های شخص مرتکب تحویل نمود، بدون آنکه از آن معروضات وصف اقرار شرعی و قانونی حاصل گردد، شاید آثار توبه بعد از اقرار که موجب تغییر در اعمال مجازات یا عفو خواهد بود، بتوان بر چنان علمی نیز مترتب ساخت. اگر علم استنادی به معروضات اشخاص ثالث به نحوی که نتوان وصف شهادت شهود را بر آن اطلاق نمود محول گردد، می توان حکم قانونی توبه بعد از شهادت شهود را که بنا بر گرایش قانونگذار اثری در مجازات نخواهد داشت به چنین موردی نیز تسری داد و توبه بعد از اثبات جرم به استناد علم قاضی را فاقد اثر دانست. به هر صورت اگر علم قاضی یکی از طرق اثباتی جرائم حدی تلقی می گردد. به لحاظ اعتبار علم از جهت کاشف بودن آن است به نحوی که کاشفیت علم از دیگر طرق حتی بینه و اقرار نیز قویتر به نظر میرسد. لذا این علم را نمیتوان بر امور غیر قابل طرح و داوری و سنجش استوار نمود و شرط متعارف بودن آنان را نادیده گرفت و از همین رهگذر ، توبهای که در مرحله قبل از اثبات به طریق علم قاضی و یا بعد از اثبات جرم به نحو موصوف واقع میگردد، می تواند محل بررسی و تاملاتی باشد که در طی دو قسمت آتی پی جویی خواهیم نمود. ۴-۱-۱- توبه قبل از علم قاضی با اشعار به اینکه تصریح نصوص قانونی به آثار توبهای که قبل از اثبات واقع میشود در قالب توبه قبل از اقرار و قبل از شهادت شهود می تواند بررسی شود و با اذعان به اینکه نصوص قانونی صراحت کامل را در مورد توبه قبل از شهادت شهود نشان دادهاست بدون آنکه به توبه قبل از اقرار و به طریق اولی، به توبه قبل از علم قاضی اشاراتی نموده باشد. برای ورود به بحث باید ماهیت و محتوی توبه قبل از علم قاضی مشخص گردد. با عنایت به آنچه که در مفهوم اثبات جرم می دانیم و معنای دقیقتر اثبات جرم اعم از اقرار و شهادت شهود تلقی گردید، توبهقبل از عمل قاضی را نیز نمیتوان از دایره توبه قبل از اثبات جرم خارج دانست. به عبارت دیگر، اصولاً مبانی اثبات جرم به هر طریقی که انجام گردد تا زمانی که وصف اثبات جرم کامل نشده است با صرفنظر از طریق اثباتی باید توبه واقع شده را توبه قبل از اثبات محسوب نمود و آثار قانونی توبه قبل از اثبات را (قبل از شهادت شهود و یا قبل از اقرار) بر آن تسری داد. صرف نظر از اینکه اصول اولیهای همانند قاعده درء چنین اقتضائی را دارد، اساساً از طرفی علم قاضی قابل تحویل به شهادت یا اقرار نازل است و از سوی دیگر فراتر از آن تعلیم را می تواند در بطن خویش داشته باشد. لذا بعید نخواهد بود که با تحلیل علم قاضی و گرایش یابی در علم مستند قاضی به مقولات مربوط به شهادت شهود یا اقرار ، آثار همان مفاهیم را نیز بعد از حدوث توبه محقق فرض نماییم. یعنی اگر علم قاضی مستنبط از بیانات و اظهارات مرتکب بوده باشد در ردیف اقرار جای می گیرد و اگر علم قاضی ما حصل از معروضات شخص یا اشخاص ثالثی بوده باشد که بستر اصلی علم قاضی را می سازد، در جرگه شهادت شهود شناسایی میشود و به تبع آن آثار آن نیز معین می گردد. بنا بر مستندات فقهی و رویه جاری در دستگاه قضایی، وجود دو نوع مبنا برای قضاوت قاضی، بر اساس اجتهاد و قاضی ماذون به رسمیت شناخته شده است. برخی بدون توجه به وجود تفاوت میان این دو دسته از قضات و با عنایت به یکسانی علم در همه موارد، علم حاصله برای تمامی قضات را از طرق متعارفه حجت می دانند. [۱۵] اما در مقابل گروهی دیگر معتقدند ما دو نوع قاضی داریم، یکی قاضی که مجتهد مطلق باشد، دیگری قضات ماذون، که اکثر قضات ، قضات ماذون هستند. در قضات ماذون اگر چه یکی از راه های ثبوت زنا علم قاضی است و علم قاضی یکی از راه های ثبوت است در این ماده هم اشاره شده، ماده ۱۰۵ که همین باب زنا حاکم شرع میتواند در حق الله و حق الناس به علم خود عمل کند و حد الهی را جاری نماید. لازم است مستند علم را ذکر کند. در قضاوت ماذون این طور نیست که همین که قاضی اعلام کند من علم پیدا کردم ما بگوییم قاضی علم دارد و ما حق چون و چرا نداریم . اینکه آقایان به این نکته اشاره می کنند که قاضی علم دارد، پس ما نمی توانیم وارد شویم این طور نیست در فصات ماذون، قاضی باید مستند علم را ذکر کند. ببینیم آیا این مستندات کافی برای حصول علم است و یا کافی نیست، آیا این مستندات علم آورات یا نیست. عین این مسئله را از حضرت امام سوال کردند که آیا قضاوت ماذون طبق مقررات که برای آنها تعین شده بایستی عمل کنند و نمی توانند بگویند ما علم داریم.[۱۶] با این وصف هر چند علم قاضی با شرایطی، مستند اثبات جرم و صدور حکم قرار میگیرد اما به هر صورت علم قاضی بدون خدشه نمی تواند تلقی شود و به تبع آن موضوعیت توبهقبل از حصول چنان علمی که مصون از تخدیش نهایی باشد نخواهد توانست از موضوعیت فقهی و قانونی خارج شود و بدون توجه بماند. بنابراین باید محلی برای آثار توبهای که قبل از علم قاضی حاصل شده است ترسیم نمود. آیا بی توجه بر اصول فقهی و اصول کلی حاکم و صرفاً به لحاظ سکوت قانون، وقوف و تامل در این راستا را جایز نخواهد دانست ؟ و به حکم حاصله از علم خود عمل خواهد کرد (صرف نظر از اینکه رای مذکور، وصف نهایی پیدا نماید و یا مخدوش اعلام شود.) در اینجا به نظر می رسد، باید مبانی علم و منبع علم استنادی را احراز نمود و تاویل آن علم را به اقرار یا در حکم اقرار و به بینه یاء در حکم بینه تشخیص داد. آیت الله گلپایگانی فرمودند: «باید دید علم متخذه از چیست؟ اگر همان اقاریر متهم باشد حکم اقرار را دارد و اگر از قرائن و شواهد زیاد باشد، از جمله اظهارات خودش آنجا حکم بینه را دارد. ایشان بین منشاءهای علم فرق گذاشتند که منشأ علم، آیا اقرار است یا غیر اقرار»[۱۷] بنابراین اولاً عدم تصریح قانونی نمی تواند توجیه گر عدم توجه به توبهمرتکب جرم حدی در مواردی باشد که مستند حکم علم قاضی عنوان می شود و در ثانی اگر منشاء علم قاضی اقرار تلقی شد، علم قاضی نیز در حکم اقرار خواهد بود و آثار توبه در چنین موقعیتی نیز، همان آثار توبهای خواهد بود که حاکم بر توبه قبل از اقرار و یا بعد از اقرار است. به عبارت دیگر، اگر علم قاضی مستند از مراتب نازلتری از اقرار باشد توبه قبل از علم قاضی بمثابه توبه قبل از اقرار است که مسلماً موجب سقوط مجازات قانونی است و اگر توبه بعد از علم قاضی باشد بمانند توبه بعد از اقرار خواهد بود و می تواند همان تأثیرات را بر جای گذارد. اگر مبناء علم قاضی منصرف از اقرار باشد و از قرائن و شواهدی باشد که نتوان آنرا به اقرار تاویل نموده و بتوان آنرا ما حصل اظهارات اشخاص دیگر تلقی کرد این علم، متخذ از مراتبی خواهد بود که در حکم بینه و شهادت شهود قرار می گیرد توبه قبل از علم قاضی، آثار توبه قبل از بینه را خواهد داشت که سقوط مجازات را باید حتی فرض نمود و اگر توبه بعد از علم قاضی باشد همانند توبه بعد از شهادت شهود تلقی خواهد شد. بنابراین علم قاضی منصرف از امور غیرقابل داوری شناخته خواهد شد. علم قاضی به عنوان دژ نفوذ ناپذیر و مجموعه منجمد و غیر قابل بسط نمی تواند تلقی شود. زیرا اگر علم قاضی منویات و گرایشات و دریافتهای غیرقابل تاویل و معیارهای ذهنی باشد، تفاوتی با تعبد از رای شخصی و استبداد رای نخواهد داشت. لذا به نظر ما توبه واقع شده در مرحلهای قبل از حصول علم قاضی آثار قانونی خویش را بر جای گذارد. ۴-۱-۲- توبه بعد از علم قاضی اگر چه علم قاضی واجد اجمال و ابهام در تئوری و عمل است لیکن اصول کلی، هدف از علم قاضی را مرتبط با اوصافی تلقی می کند که قابل تطبیق با دلایل علمی است. به نحوی که حتی قاضی بتواند صرف اقرار را که ظاهراً از دلایل اساسی است، مخدوش سازد و در تعارض اقرار با مدلولات علمی از اقرار ظاهری روی برتابد و به دلیل قانونی از منظر مسلمات علمی بنگرد و اقراری که حاکی از واقع امر با لحاظ اصول علیم نمی باشد، واجد آثار نداند و به اقرار فردی به زنا که از جهات علمی و با آزمایشات پزشکی و روانپزشکی، قدرت و توانایی بر نزدیک جنسی ناممکن اعلام شده است آثاری مترتب نماید. زیرا بر همین مناسبت که ماده۲۳۶ قانون مجازات اسلامی احتمال عقلایی برخلاف اقرار مقر را پذیرفته است. این امر نشانگر عدم مطلق بودن ارزش اقرار است. و به بیان دیگر، گرایش به طریقیت اقرار برای اثبات موضوع غلبه پیدا کرده است همچنین غرض از علم قاضی نه تنها عدم اکتفاء صرف به دلایل قانونی است بلکه تمایل به توجه و لحاظ دلایل معنوی نیز قابل احراز می باشد که میتواند اقرار یا شهادت شهود را نیز مخدوش نماید و با توسل به دلایل علمی، همانگونه که مذکور افتاد ورای ظاهر را بکاود. نهایتاً علم قاضی آن مبانی ضروری است که میتواند معد برای قیاس و سنجش مجدد و مکرر باشد و به همان سان، می توان مصادیقی از آزمون خطاء پذیری محسوب گردد. از این جهات است که توبه بعد از علم قاضی مقوله منفک از دیگر مقولات مربوط به پذیرش توبه نمی تواند باشد زیرا مبانی و منشأ علم قاضی نهایتاً قابل تجزیه به اوضاع و احوالی که دلالت بر اظهارات و مطروحاتی است که میتواند در ردیف اقرار قرار گیرد و یا قبل تاویل به قرائن و اماراتی است که تقریب به شهادت شهود را مسجل می نماید. لذا برابر نص فقهی که در قسمت قبلی مشروحاً ذکر شد توبه بعد از علم قاضی اگر در موردی حادث شود که علم قاضی متخذه از مراتبی هماند اقرار باشد توبه بعد از علم قاضی در چنین مقولهای در حکم توبه بعد از اقرار است. به همان سیاق، آثار توبه بعد از اقرار بر آن مترتب خواهد بود، یعنی توبه بعد از علم قاضی موجب حصول کیفیت تغییر در اعمال مجازات یا تقاضای عفو از سوی قاضی می گردد. و اگر علم قاضی ناشی از مراتبی باشد که بتوان آن را امارات و قرائن را هم نسخ شهادت شهود تلقی کرد، این توبه در حکم توبه بعد از شهادت شهود خواهد بود که بنا بر نص اختیار شده (نظریه مشهور) در قانون مجازات های اسلامی اثری بر آن مترتب نخواهد شد. به هر حال آنچه که مهم و اساسی به نظر می رسد، عدم فراغت جویی از توجه به توبهای است که بعد از علم قاضی یا قبل از علم قاضی حاصل می گردد و این عدم توجه را مستند به سکوت قانون و مستظهر به عدم تصریح قانونگذار تلقی می کند زیرا با توجه به مبانی معروض و وحدت و اشتراک در اجزاء علم قاضی با دیگر دلایل اثباتی نمی توان آثار علم در مورد تاثیر توبه بر کیفر را در محدوده اثباتی جرم با علم قاضی نادیده گرفت و توبه بعد از علم قاضی یا قبل از علم قاضی را خارج از تأثیرپذیری، محکومیت کیفری محسوب نموده، چرا که عدم تصریح قانون مانند اثر توبه قبل از اقرار، مانع از اثرگذاری توبه برای جرم مربوط به حدود باشد و عدم توجه محکمه و قاضی در خصوص توبه ادعایی را موجه نماید. ۴-۲- مرور زمان و احراز توبه آنچه که در اسلام، موجب سقوط احکام و مجازاتهای شرعی میشود فقط توبه است حال آیا مرور زمان می تواند امارهای بر توبه باشد؟ بدین صورت که گاهی شخص مرتکب گناه شده و مدتی از آن میگذرد و در طی آن مدت مرتکب گناه نمیشود و از اوضاع و احوال زندگی او بدست میآید که دیگر در پی چنین عملی نیست حال آیا می توان از این راه احراز کرد که او فرد تائب است و آثارتوبه را بر اعمال او بار کرد؟ قبل از پاسخگویی به این سؤال لازم است تعریفی از مرور زمان و انواع آن از دیدگاه حقوقدانان ارائه شود. مرور زمان بر دو نوع است. مرور زمان حقوقی و مرور زمان کیفری. مرور زمان کیفری به مرور زمان تعقیب و مرور زمان مجازات قابل تقسیم بندی می باشد. در تعریف مرور زمان تعقیب (یا مرور زمان جرم) می توان گفت: «مرور زمان جرم عبارت است از گذشتن مدتی از تاریخ ارتکاب جرم یا تاریخ آخرین اقدام بدون اینکه از متهم تعقیب به عمل آید که بر حسب نوع جرم، پس از سپری شدن آن مدت، دیگر متهم قابل تعقیب کیفری نیست. اما مرور زمان مجازات را میتوان به گونه ذیل تعریف نمود: «هر گاه مدت معینی از قطعیت محکومیت جزایی بگذرد ولی اجرای آن به عهده افتاده و اجرا نشود، در این صورت، محکوم علیه جزایی از مجازات معاف می گردد.»[۱۸] مرور زمانی که در موضوع بحث ما، (مرور زمانی که اماره بر توبه باشد) مد نظر می باشد مرور زمان کیفری است که شامل مرور زمان تعقیب و مرور زمان مجازات می شود. البته با این تفاوت که علی فرض اماره بدون مرور زمان کیفری ، مرور زمان تعقیب حکم توبه قبل از دستگیری و اثبات جرم را خواهد داشت ولی مرور زمان مجازات، حکم توبه بعد از دستگیری و تفاوت اثر توبه قبل از اثبات جرم با بعد از اثبات جرم عیناً در مرور زمان تعقیب و مجازات قابل پیاده شده میباشد. ۴-۲-۱- تبیین نظری موضوع در ما نحن فیه ، آیت الله سید محمد حسن مرعشی به ظاهر کلمات اصحاب نسبت داده که مرور زمان تأثیری در سقوط مجازات ندارد. آیت الله رضوانی نیز معتقد است: به طور کلی به نظر من نسبت به مرور زمان چه مرور زمان کیفری، چه مرور زمان تعقیب و چه نسبت به احقاق حق، چیزی نیست که در شرعیات ما و احکام ما خبری از آن باشد یا مورد فتوی باشد.». شهید در لمعه نیز در باب شهادت بر زنا فرموده است: «مرور زمان تأثیری در صحت و درستی شهادت بر زنا ندارد» شارح لمعه شهید ثانی در ادامه بیان شهید اول اضافه میکند: «برخی روایات که در آنها آمده است هر گاه دعوی از شش ماه بگذرد شنیده نمیشود روایاتی شاذو نادر هستند. به نظر می رسد بیان افاضل معاصر قابل بررسی و خدشه است چرا که در مورد این موضوع روایاتی چند وارد شده که به برخی از آنها اشاره میشود. روایت اول: مرسله جمیل بن دراج از امام معصوم (ع) نقل می کند که در مورد فردی که دزدی و شرب خمر و زنا کرده است و توبه نموده امام میفرماید: «اگر صالح شده و امور نیکو از وی دیده و شناخته شد حد بر وی جاری نمیشود.»[۱۹] روایت دوم: خبری است که ابن عمیر نقل میکند که از امام پرسیدم: «اگر امر، نزدیک باشد بروی حد اقامه نمیشود. امام پاسخ فرمودند: «اگر ۵ ماه یا کم امور نیکو و اصلاحی از وی ظاهر شد حد بر او اقامه نمیشود.» [۲۰] از این دو روایت خصوصاً روایت اول دو نکته استفاده میشود: اول- لازم نیست مدت مرور زمان طولانی و عمل ارتکابی در گذشته دور اتفاق افتاده باشد بلکه اگر شخص در گذشته نزدیکی (۵ ماه یا کمتر) مرتکب گناه شده باشد و در این فاصله فرد صالحی شده باشد حد بر او جاری نمی شود. دوم – اگر اماره ای بر توبه باشد نمی توان بر او حد جاری کرد هر چند در دادگاه گناه مزبور به اثبات رسیده باشد. روایت سوم: راجع به زمین است که مضمونش این است اگر ذی حق، ۱۰ سال بعد، حق مربوط به ده سال قبل را مطالبه کرد و خودش در این ده سال مطلب را معطل گذاشت و بعد از ۱۰ سال مراجعه کرد حق او ساقط است.[۲۱] البته به این روایت اشکال شده است که این اخبار ضعیف السند است و غیر قابل اعتماد می باشند. لکن در پاسخ میتوان گفت که دو روایت اول اگر چه مرسله هستند لکن همه عالمان رجالی بر این باورند که مراسیل ابن ابی عمیر همانند مسانیر وی هستند در مورد روایت اخیر هم آیت الله بجنوردی معتقد است «سندش هم آن طور نیست که ضعیف باشد.» [۲۲] در بعد فتوی نیز شیخ در باب شهادت قاذف بعد از تقسیم توبه به توبه ظاهری و توبه باطنی و تقسیم جرائم و گناهان به فروض متفاوت و بیان کیفیت توبه در هر یک از شقوق مذکور اذعان می کند که تمام این تفاصیل مذکور در حدود الله قبل از حدوث مرور زمان در مورد آن جرایم است و البته قول خیلی معتقد است که با مرور زمان حد ساقط نمی شود لکن اگر کسی قایل به سقوط مجازات بوسیله مرور زمان باشد به بقای حق الله معتقد نیست چرا که حدی علیه چنین شخصی وجود ندارد. . . . »[۲۳] ابن ادریس نیز عین عبارات و تقسیمهای شیخ و نظر ایشان در مورد مرور زمان را در مبسوط در کتاب خود سرائر نقل کرد. بعد می افزاید: «این تمام کلام شیخ طوسی بود و من هیچ دخل و تصرفی در عبارات شیخ نکردم و تمام بیان شیخ در جایگاه خود محکم و درست است.» ابن ادریس که به نقاد آراء شیخ الطلائفه معروف است و عصر مقلده بعد از شیخ با ظهور ابن ادریس به پایان می رسد، چنین فقیهی رای و نظر شیخ درباره مرور زمان را محکم و درست می داند. با این تفاسیر و وجود روایاتی پیرامون مرور زمان و پذیرش این اخبار توسط فقهایی چون شیخ طوسی و ابن ادریس ظاهراً پذیرش مرور زمان به عنوان اماره بر وقوع توبه خالی از وجاهت شرعی و فقهی نخواهد بود. فصل سوم کیفیت توبه در مجازاتها گفتار اول: نقش توبه در حدود بررسی اثر حقوقی توبه، در قول کیفر با توجه به آثار فقها، در اینجا شامل دو مقوله متفاوت می باشد که تحت عنوان توبه قبل از اثبات جرم و توبه بعد از اثبات جرم، قایل به تفکیک میباشند. و از آنجا که در نظر مشهور، اثر توبه بعد از اثبات جرم از حیث تفاوت در ادله اثبات متغایر میشود، لذا موضوع در قالب سه عنوان« توبه قبل از اثبات جرم» « توبه بعد از اقرار» و «توبه بعد از شهادت شهود» قابل بررسی میباشد. ۱-۱- توبه قبل از دستگیری و اثبات جرم نظر فقهای امامیه بر این است که توبه قبل از دستگیری و اثبات جرم موجب سقوط مجازات میگردد امام خمینی (ره) درباره توبه قبل از اثبات جرم می فرمایند: «اگر تائب قبل از قیام بینه توبه کند، مجازات او ساقط میشود چه رجم باشد و چه جلد».[۲۴] در سایر کتب فقهی عبارتهای مشابهی وجود دارد و در این مورد خلافی مشاهده نمی شود. نکتهای که ذکر آن در اینجا ضروری است این است که در ذیل عنوان «توبه قبل از اثبات جرم». متون فقهی صرفاً به توبه قبل از بینه اشاره و استناد می کنند و اقوال فقهی درباره توبه قبل از اقرار سکوت کردهاند و در آثار و کتب فقهی بحثی در این باره نشده است. شاید این سکوت بی وجه نباشد با این توضیح که، وقتی جرمی که بواسطه شهادت شهود و نه اقرار مجرم نزد حاکم ثابت میشود، اگر مجرم قبل از این شهادت موفق به توبه گردد، مجازات جرم مذکور به اتفاق علما ساقط میشود. به طریق اولی، هر گاه جرمی که بواسطه اقرار خود مجرم ثابت شده و وی قبل از اقرار نزد قاضی توبه نیز نموده است. حتماً مجازات چنین شخصی توسط توبه وی درأ خواهد شد. اما در مورد توبه بعد از اثبات جرم بایستی قایل به تفکیک شد.
(۷،۹،۹) جدول۳-۴: اعداد فازی و عبارت کلامی(وانگ و همکاران، ۲۰۰۹) ۳-۲-۱۰- اولویتبندی راه حل های مدیریت دانش با بهره گرفتن از تکنیک SAW روش SAW، یکی از سادهترین روشهای تصمیمگیری چندمعیاره میباشد که در این پژوهش پس از تجمیع نظرات خبرگان در ماتریس روابط خانه کیفیت، با توجه به وزنهای تعیین شده برای هریک از نیازمندیهای مدیریت دانش با تکنیک تاپسیس فازی، امتیاز نهایی فازی هریک از راه حل های مدیریت دانش با این روش تعیین گردید. وزنهای نهایی تعیین شده با روش SAW با توجه به اینکه راه حلهای مدیریت دانش تا چه میزان نیازمندیها را منتفع کرده اند محاسبه گردید. بنابراین با توجه به مراحل اجرای تحقیق، مراحل متدولوژی اولویتبندی راه حل های مدیریت دانش در بیمارستان شهید بهشتی شیراز با بهره گرفتن از تکنیک QFD فازی در شکل(۳-۱) نمایش داده شده است. بهطور کلی مراحل انجام این پژوهش را میتوان در ۳ فاز زیر تقسیمبندی نمود. بررسی مطالعات و شناسایی نیازمندیها و راه حل های نهایی مدیریت دانش و تعیین سطوح اهمیت آن ها در قالب ۴ پرسشنامه در بیمارستان شهید بهشتی شیراز. تشکیل ماتریس روابط و جمع آوری نظرات خبرگان بیمارستان شهید بهشتی در قالب چهار ماتریس روابط QFD. تجزیه و تحلیل دادهها در محیط فازی و اولویتبندی راه حل های مدیریت دانش. فازی QFD شکل ۳-۱: مراحل متدولوژی اولویتبندی راه حل های مدیریت دانش با رویکرد ۳-۳- روش انجام تحقیق با توجه به اینکه تحقیق حاضر در بیمارستان شهید بهشتی شیراز انجام شده است، نوع تحقیق بر اساس هدف، کاربردی میباشد و بر اساس چگونگی بهدست آوردن دادههای مورد نیاز، تحقیق حاضر از نوع توصیفی و از شاخه پیمایشی(تحلیلی) محسوب میشود. علاوه بر آن، پژوهش حاضر از آن نظر که به بررسی داده ها در برههای(دورهای) از زمان می پردازد، مقطعی است. ۳-۴- روششناسی تحقیق ۳-۴-۱- سوًالات پژوهشی نیازهای مدیریت دانش در بیمارستان شهید بهشتی شیراز کدامند؟ سطوح اهمیت نیازهای مدیریت دانش در بیمارستان شهید بهشتی شیراز چگونه است؟ راه حل های مدیریت دانش در بیمارستان شهید بهشتی شیراز کدامند؟ سطوح اهمیت راه حلهای مدیریت دانش در بیمارستان شهید بهشتی شیراز چگونه است؟ اولویت نیازهای مدیریت دانش در بیمارستان شهید بهشتی شیراز به چه صورت است؟ اولویت راه حل های مدیریت دانش در بیمارستان شهید بهشتی شیراز چگونه است؟ ۳-۴-۲- قلمرو مکانی و زمانی تحقیق با توجه به موضوع تحقیق که عبارت است از اولویتبندی راه حل های مدیریت دانش با رویکرد QFD فازی مورد مطالعه: بیمارستان شهید بهشتی شیراز، لذا قلمرو مکانی تحقیق، بخش اورژانس بیمارستان شهید بهشتی شیراز با ۱۴ پزشک عمومی و ۱۶ پزشک متخصص میباشد. قلمرو زمانی این پژوهش، ۶ ماهه اول سال ۱۳۹۳ میباشد. در ادامه به چشمانداز و بیانیهی رسالت بیمارستان شهید بهشتی شیراز اشاره می شود. ۳-۴-۳- روایی و پایایی پرسشنامه از آنجاکه نیازها و راه حلهای مدیریت دانش بر اساس ادبیات تحقیق و همچنین نظرات خبرگان بیمارستان شهید بهشتی شیراز به تصویب رسیده است، بنابراین روایی پرسشنامههای پژوهش خود به خود تأیید می شود. در این پژوهش، جهت سنجش میزان پایایی پرسشنامه از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده است. میزان برآورده شده آلفای کرونباخ برای پرسشنامه مربوط به تعیین میزان اهمیت نیازمندیهای مدیریت دانش، با بهره گرفتن از نرمافزار [۲۰۳]SPSS، ۹۴۴/. و برای پرسشنامه مربوط به تعیین میزان اهمیت راه حلهای مدیریت دانش، ۹۷۵/. میباشد که نشاندهندهی پایایی پرسشنامه است. ۳-۵- جمعبندی روش انجام پژوهش از قسمت های مهم یک کار تحقیقاتی میباشد. در فصل سوم به تفصیل مراحل اجرای پژوهش و روش انجام تحقیق بیان گردید. همانگونه که قید شد، جامعه آماری این تحقیق را پزشکان بخش اورژانس بیمارستان شهید بهشتی شیراز تشکیل میدهند. در فصل آتی به تجزیه و تحلیل نتایج پرسشنامه ها خواهیم پرداخت. فصل چهارم تجزیه و تحلیل دادهها ۴-۱- مقدمه داده ها و اطلاعات جمعآوری شده، منابع خامی هستند که جهت کاربردی شدن نتایج آنها بایستی توسط ابزار مناسب مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. در این فصل برآنیم تا با بررسی نتایج حاصل از کار میدانی و با بهره گرفتن از تکنیکهای تصمیمگیری چندمعیاره در محیط فازی به تجزیه و تحلیل داده ها بپردازیم. ۴-۲- تعیین نیازهای مدیریت دانش همانطور که در فصل سوم اشاره شد، پس از بررسی ادبیات تحقیق و مطالعات مشابه، خبرگان بیمارستان شهید بهشتی شیراز، نظرات خود را در مورد نیازمندیهای مدیریت دانش در بخش اورژانس بیمارستان شهید بهشتی شیراز با بهره گرفتن از پرسشنامه(۱) بیان کردند و در نهایت نیازهای مدیریت دانش در این بیمارستان به صورت ۳۲ نیاز در ۵ گروه اصلی تصویب گردید. این نیازها عبارتند از: رقابتپذیری بازار حل مشکلات درمانی و تغییر محیط درمان ۲- کوتاه کردن زمان مورد نیاز برای رویههای درمان ۳- بهبود بهرهوری کارکنان ۴- تقویت توانایی نفوذ در بازار ۵- کاهش هزینهها ۶- تقویت بازار دانش ۷- نوآوری سازمانی مدیریت منابع انسانی ۸- بهبود بهرهوری مدیریت منابع انسانی ۹- حل سریع و مؤثر مشکلات رایج و معمول تکرارپذیر
Concordance Subgroup Compromising Subgroup Scoring Subgroup Interactive Simple Average Weighting Hierarchical Additive Weighting Multidimensional Scaling With Ideal Point Elimination Maximax Disjunctive Satisfying Conjunctive Satisfying Permutation اصغرپور، ۱۳۸۱، ص ۲۱۴ MADM12 نمودار ۳-۲: مدل های تصمیم گیری در MADMمدل های ارزیابی برای یک در این تحقیق از فن TOPSIS استفاده شده که از فنون جبرانی محسوب می شود. ۳-۹-۱ ) روش تاپسیس (TOPSIS)[63]: این روش از جمله روش های جبرانی در مدل های چند شاخصه می باشد. منظور از جبرانی بودن این است که مبادله بین شاخص ها در این مدل مجاز است. یعنی به طور مثال ضعف یک شاخص ممکن است توسط امتیاز شاخص دیگری جبران شود. در این رویکرد ضمن در نظر گرفتن فاصله یک گزینه Ai از نقطه ایده آل مثبت، فاصله آن از نقطه ایدل آل منفی هم در نظر گرفته می شود. بدان معنی که گزینه انتخابی باید دارای کمترین فاصله از راه حل ایده آل بوده و در عین حال دارای دورترین فاصله از راه حل منفی باشد[۶۴]. بعضی مفروضات در این روش از این قرارند: ۱- مطلوبیت هر شاخص باید به طور یکنواخت افزایشی و یا کاهشی باشد (هر چه rij بیشتر، مطلوبیت بیشتر یا برعکس). شاخصی که جنبه مثبت دارد شاخص سود و شاخصی که جنبه منفی دارد شاخص هزینه است. بنابراین به راحتی می توان راه حل ایده آل را مشخص نمود. در این شرایط بهترین ارزش موجود از یک شاخص نشان دهنده ایده آل بوده و بدترین ارزش موجود از آن مشخص کننده ایده آل منفی برای آن خواهد بود. ۲- فاصله یک گزینه از ایده آل ممکن است بصورت فاصله اقلیدسی (از توان دوم) و یا بصورت مجموع قدر مطلق از فواصل خطی[۶۵] (فواصل بلوکی) محاسبه گردد که این امر وابسته به میزان جایگزینی بین شاخص ها دارد[۶۶]. ۳- شاخص ها باید بگونه ای باشند که مستقل از یکدیگر فرض شوند[۶۷]. از نقطه نظر هندسی، یک تقریب آن است که گزینه ای در نظر گرفته شود که حداقل فاصله اقلیدسی را از راه حل ایده آل مثبت و همزمان نیز دورترین فاصله را از راه حل ایده آل منفی داشته باشد. اما بعضاً گزینه انتخابی، مینیمم فاصله را از راه حل ایده آل مثبت دارد و از طرفی فاصله کوتاهتری از راه حل ایده آل منفی نسبت به سایر گزینه ها دارد. در این تکنیک نیازمند استفاده از داده های کمی می باشیم و برای شاخص هایی با داده های غیر کمی نیز باید با بهره گرفتن از مقایس های مناسب آن را به مقادیر کمی تبدیل نماییم. همچنین از آنجا که تمامی معیارها دارای اهمیت برابری نیستند، تکنیک تاپسیس مجموعه ای از وزن ها را از تصمیم گیرنده دریافت می نماید. جهت دستیابی به وزن های ترجیحات ذهنی تصمیم گیرنده ها که معمولاً ناشی از تجربیات، دانش و ادراک ایشان از مسئله می باشد، از تکنیک های استخراج وزن مانند فرایند تحلیل سلسله مراتبی استفاده می شود. این فرایند تخصیص ترجیحات ذهنی به شاخص ها را وزن دهی ذهنی می نامند. محققین زیادی در این باره بررسی نموده اند و این نتیجه را گرفته اند که یک روش تخصیص وزن نمی تواند نتایج با صحتی را حاصل نماید و حتی یک تصمیم گیرنده از طریق روش های مختلف احتمالاً به وزن های مختلفی دست می یابد. دلیل این امر می تواند عدم سازگاری قضاوت تصمیم گیرنده تحت شرایط مختلف تکنیک های وزن دهی باشد[۶۸]. روش تاپسیس ماتریس تصمیمی را ارزیابی می کند که شامل m گزینه و n شاخص است. x1 x2 xj xn Ai: گزینه i ام Xij : مقدار عددی بدست آمده از گزینه iام با شاخص j ام در این ماتریس شاخصی که دارای مطلوبیت بطور یکنواخت افزایشی (جنبه مثبت) باشد شاخص سود و شاخصی که دارای مطلوبیت بطور یکنواخت کاهشی (جنبه منفی) است، شاخص هزینه می باشد. علاوه بر این، هر نتیجه اظهار شده در ماتریس تصمیم که پارامتری باشد لازم است کمی شود و از آنجا که شاخص ها برای تصمیم گیرنده (DM) از اهمیت یکسانی برخوردار نیست مجموعه ای از وزن ها از سوی DM ارائه می شود. الگوریتم تاپسیس به طور خلاصه شامل مراحل زیر است: قدم ۱- نرمالیز کردن ماتریس تصمیم (ماتریس R): این فرایند سعی می کند مقایس های موجود در ماتریس تصمیم را بدون مقیاس[۶۹] نماید به دلیل آنکه احتمال قوی وجود دارد که مقادیر کمی تعلق گرفته به معیارها و شاخص ها دارای واحد یکسان نباشند، بایستی دیمانسیون واحد آن ها را از بین برده و این مقادیر کمی را به ارقامی بدون بعد تبدیل نمود. به این ترتیب که هر کدام از مقادیر بر اندازه بردار مربوط به همان شاخص تقسیم می شود. هر درایه rij از ماتریس تصمیم نرمالایز شده R از فرمول زیر بدست می آید. قدم ۲- وزن دادن به ماتریس تصمیم نرمالایز شده (ماتریس V): جهت هم ارزش کردن مقادیر درایه های ماتریس R، مجموعه اوزان پارامترهای Wj را بصورت نظیر به نظیر در ستونهای این ماتریس ضرب می کنیم. ماتریس بدست آمده از این فرایند ماتریس نرمالیزه و وزن دهی شده می باشد که آن را با حرف V نشان می دهند. مجموعه اوزان پارامترهای Wj دارای شرایط زیر می باشد: بطوریکه R ماتریس است که امتیازات شاخص ها در آن بی مقیاس شده و ماتریسی است قطری که عناصر آن وزن های شاخص ها می باشد. قدم ۳- تعیین راه حل ایده آل مثبت و ایدل آل منفی در این مرحله جهت مشخص کردن برترین جواب ها و همچنین کم اولویت ترین جواب ها به ترتیب از دو پارامتر A+ گزینه ایده آل مثبت و A‑ گزینه ایدل آل منفی استفاده می کنیم. نحوه بدست آوردن این پارامتر به شرح زیر می باشد: i های مربوط به شاخص سود j های مربوط به شاخص هزینه قدم ۴- محاسبه اندازه فاصله در این مرحله، فاصله هر گزینه با توجه به نوع آن (سود و یا هزینه) با جواب برتر (ایده آل ترین و یا بدترین) با بهره گرفتن از روش فاصله اقلیدسی (n بعدی) به صورت زیر محاسبه می کنیم: که در آن پارامتر بیانگر فاصله گزینه i ام از ایده آل مثبت و بیانگر فاصله گزینه i ام از ایده آل منفی می باشد. قدم ۵- محاسبه نزدیکی نسبی تا برترین جواب : در این مرحله با بهره گرفتن از پارامتر میزان نزدیکی نسبی گزینه ها را با جواب ایده آل محاسبه می کنیم: قدم ۶- رتبه بندی گزینه ها : جهت مرتب کردن و اولویت بندی گزینه ها، مقادیر بدست آمده را به ترتیب بزرگی اعداد مرتب می نمائیم، فلذا اهمیت و اولویت گزینه ها بستگی به بزرگی اعداد آنها داشته و هر گزینه ای که دارای بزرگتری باشد، دارای اولویت و اهمیت بیشتری جهت انتخاب خواهد بود. یک مساله تصمیم گیری چند شاخصه (MADM) را اصولاً می توان در یک ماتریس تصمیم خلاصه نمود که سطرهای آن گزینه های مختلف بوده و ستون های آن، شاخص هایی هستند که ویژگی های گزینه ها را مشخص می کنند. همچنین سلول های داخل ماتریس، موقعیت گزینه سطری را نسبت به شاخص ستونی ذیربط نشان می دهند[۷۰]. حال اولویت بندی گزینه ها، نیازمند یک تکنیک تصمیم گیری است که با تبادل و مصالحه میان شاخص های مختلف، گزینه ای را که دارای موقعیت برتر می باشد، مشخص نماید. موضوع دیگر، بحث اوزان شاخص هاست، چنانچه به طور طبیعی وزن شاخص ها مشخص باشد همین وزن را در محاسبات منظور می کنیم در غیر اینصورت، باید تکنیک وزن دهی نیز برای تعیین وزن هر یک از شاخص ها بکار گرفته شود. با این ترتیب، هر مساله تصمیم گیری چند شاخصه، با دو مشکل انتخاب تکنیک تصمیم گیری و انتخاب تکنیک وزن دهی مواجه می باشد. هر چند برای هر یک از مراحل، تکنیک های فراوانی وجود دارد.
با تمام این توضیحات و با توجه به مدل متمرکز پیشنهادی برای ترانسفورماتور، درخت نرمال ایجاد شده را میتوان در شکل (۹) مشاهد کرد. شکل ۴‑۳: درخت نرمال توصیفی مدل متمرکز الکتریکی ترانسفورماتور[۴۶] در شکل ۴‑۳ مدل مداری برای هر فاز دلخواه میباشد. با توجه به اتصال ترانسفورماتور سه فاز، باید سه مجموعه مداری نشان داده شده در شکل فوق را به هم با اتصال مناسب متصل کرد. با توجه به درخت نرمال، عناصر خازنی(عناصر خازنی مربوط به فشارضعیف با هسته زمینشده) به عنوان شاخه های درخت مزبور در نظر گرفته می شود. همچنین مقاومتهای سری که به کنداکتانس تبدیل شده اند هم به عنوان شاخه در نظر گرفته می شود تا درخت برقرار باشد. تمام عناصر اندوکتیو به همراه عناصر خازنی باقیمانده به عنوان لینکهای درخت معرفی میگردند. شاخه های درخت با خطوط سیاه و لینکها با خطوط نقطه چین در شکل نشان داده شده اند. برای تعیین پاسخ فرکانسی در هر نوع تست، بر اساس مطالب موجود در بخش۴-۴-، باید عمل کرد. کاتستاساسی در هر درخت و برای هر شاخه درخت نوشته می شود. در حلقه اساسی باید ولتاژ هر لینک را باید بر حسب ولتاژ شاخه های درخت بدست آورد. بنابراین در هر معادله ولتاژی کیرشهف[۹۹]، باید تنها ولتاژ یک لینک بوده و مابقی ولتاژ شاخه های درخت میباشند. با توجه به شکل درخت ارائه شده در شکل ۴‑۳، ولتاژ و جریان تمام شاخهها و لینکها در فرم ماتریسی بصورت زیر تعربف میشوند. (۴‑۵) که در آن زیروندهای ، ، ، ، و, مربوط به منبع ولتاژ مستقل، ظرفیتهای خازنی(شاخهها)، الاستانسها[۱۰۰](ظرفیتهای خازنی مربوط به لینکها)، مقاومت(کنداکتانس موازی)، کنداکتانس(مقاومت سری) و اندوکتانس میباشد. با نوشتن معادلات مربوط به کاتستهای اساسی و حلقههای اساسی در درخت مورد نظر و با توجه به ولتاژ و جریان تمام شاخهها و لینکها، زیرماتریسF در معادله (۴‑۶) بدست می آید. (۴‑۶) : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه منبع ولتاژی درخت با لینکهای الاستانسی : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه منبع ولتاژی با لینکهای مقاومت موازی(کنداکتانسهای موازی) : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه منبع ولتاژی درخت با لینکهای عناصر اندوکتانسی : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه خازنی درخت با لینکهای الاستانسی : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه خازنی با لینکهای مقاومت موازی (کنداکتانس موازی) : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه خازنی با لینکهای اندوکتانسی : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه کنداکتانس (مقاومت سری)با لینکهای مقاومتی (کنداکتانس موازی) : زیرماتریس نشاندهنده رابطه بین شاخه کنداکتانس (مقاومت سری) با لینکهای اندوکتانسی مدل متغیر حالت بار ظرفیتهای خازنی و شار لینکهای اندوکتانسی بعنوان متغیرهای حالت انتخاب میشوند. با استفاده معادلات کاتست و حلقه اساسی و معادلات فضای حالت، معادلات اساسی متغیرهای حالت و بصورت زیر تعریف میگردند. (۴‑۷) با بهره گرفتن از معادله (۴‑۷) و ماتریسهای تعریف شده در پیوست ج، معادله حالت درخت مورد نظر به معادله (۴‑۸) تبدیل خواهد شد. (۴‑۸)
آب سرد وتر سودا خاک سرد وخشک برای فهم بیشتر این طور در نظر بگیرید که اگر یک مقدار خون را داخل لوله آزمایش بریزیم چهار بخش در آن دیده میشود: بخش فوقانی آن که در واقع کف خون است و به زردی میزند صفرا نام دارد بخش زیرین آن که به رنگ قرمز است دم و زیر آن بلعم قرار دارد و در ته لوله یک لایه رسوب تیره رنگ داریم که سودا نامیده میشود. گرچه همه این اخلاط در خون موجودن اما خداوند متعال برای صفرا و سودا مکانهای ذخیره (صفرا در کیسه صفرا و سودا در طحال) آفریده است که در آن جمع شوند و در هنگام نیاز و به اندازه لازم در بدن انتشار یافته و مانع ابتلا به بیماریهای مربوطه شوند اما دم و بلغم در بدن و در عروق خونی، لنفاوی و… در حال حرکتند و جایگاه ویژهای ندارند. بنابراین وجود هر چهار خلط در بدن انسان ضروری است اما هر یک به اندازهای خاص و معین پروردگار حکیم با تقدیر خود برای هر یک از اینها مقدار معینی را مقدر کرده است و آنچه موجب بیماری است به هم خوردن تعادل میان این اخلاط و تغییر در مقدار (تغییر کمی) یا در کیفیت اخلاط ( تغییر کیفی) میباشد. به همین دلیل در اکثر بیماریهای اکتسابی باید به دنبال غلبه یکی از اخلاط چهارگانه بگردیم، این غلبه خلط را سوء مزاج مادی مینامند یعنی تغییر در ماده ایجاد شده یکی از اخلاط افزایش یافته و غلبه پیدا کرده است و مزاج فرد یا عضو را از حالت تعادل خارج کرده است. خصوصیت هر خلط را مزاج وطبع میگویند که مهمترین اصل طب قدیم را تشکیل میدهد. و بر این اساس که کدامیک از مواد چهارگانه مورد احتراق و سوخت و ساز قرار نگرفته باشند، بیمار داراى غلبه همان خلط خواهد شد. مثلاً اگر احتراق بلغم ناقص باشد، طبع بیمار بلغمى است و اگر احتراق سودا ناقص باشد، طبع بیمار سودایى مى باشد و دو خلط دیگر هم به همین منوال میباشد. در درمان بیمارىها، سعى بر آن است که مزاج افراد را به اعتدال نزدیک کنند، مثلاً اگر مزاج فردى سرد و خشک است دارو و غذاهاى گرم و تر به وى تجویز کنند تا به اعتدال نزدیک شوند، مزاج تر یعنى میزان آب زیاد است و مزاج خشک یعنى میزان آب کم است. علامات تشخیص طبع و مزاج شناسائى حالات مزاج مبتنى بر ده علامت میباشد: لمس کردن مقیاس مزاج براى سرزمینهاى معتدل معلوم است. در معاینه یک فرد او را بوسیله لمس معاینه مىکنند. اگر حالت شخص در این لمس کردن با مقیاس معتدل برابر باشد مزاج او را معتدل مىشمارند. اما اگر معاینهکننده خود معتدل المزاج باشد و در ضمن معاینه، گرمى یا سردى و یا سختى و یا زبرى بیشتر از وضع طبیعى را حس کند و در پیدایش این حالات تأثیرات خارجى مانند هوا، شستوشو، شنا و غیره در کار نباشند و زبرى یا نرمى را از حد لازم خارج کرده باشند، چنین مزاجى نامعتدل معرفى مىگردد. از نرمى و زبرى و خشکى ناخنها مىتوان به چگونگى مزاج پى برد آنهم بشرطى که عوامل خارجى در کار نباشند. لیکن نتیجهگیرى از نرمى و سختى موقعى صحیح است که گرمى و سردى در حال اعتدال باشند وگرنه بسیار ممکن است که گرمى زیاده از حد اعتدال- که کارش گداختن است- سختى و زبرى را به چنان حالت نرمى درآورد که پندارى نرم و تر مزاج است. همچنین شاید سردمزاجى بیش از اعتدال- که کارش انجماد است- سخت را چنان نشان دهد که خشک است. مثال براى این دو حالت وضع برف و پیه است؛ برف از آنجا که انجماد کننده است و پیه از آن جهت که غلیظ است. بیشتر سرد مزاجها بویژه اگر لاغر باشند، بدن نرم دارند زیرا نارسائى و خامى در آنها زیاد است. تشخیص بوسیله گوشت و پیه اگر ماهیچهها زیاد باشد دلیل رطوبت و گرمى و گواه بر وجود نوعى چسبندگى است. اگر گوشت کم باشد و پیهى همراه نداشته باشد، نشاندهنده خشکى و گرمى است. لیکن چربى و پیه همیشه نشانه سردى هستند و در این حالت نوعى فروهشتگى نیز موجود است. اگر همراه پیه و چربى در جسم، رگها به تنگى گرایند و خون کاهش یابد و شخص مورد نظر در هنگام گرسنگى بسبب بند آمدن خون غریزى که باید احتیاج غذائى اندامها را برآورد، بحالت لاغرى درآید معلوم مىشود که مزاجش سرشتى و طبیعى است و اگر این نشانهها در بین نباشند معلوم مىگردد که مزاج وى عرضى و اکتسابى است. کمى چربى و پیه دلالت بر حرارت دارد، زیرا ماده چربى و پیه زاده چربى خون است که سردى آن را بند آورده است و از اینرو است که چربى بر کبد کم و بر رودهها زیاد است. ماده پیه و چربى بر قلب بیشتر از آن است که بر کبد است و این نه براى مزاج و شکل است بلکه مربوط به خود ماده نامبرده است که طبیعت در ایجاد آن حکمتى منظور داشته است. انعقاد و بند آمدن پیه و چربى در بدن قابل کم و زیاد شدن است و بستگى با کم و زیاد بودن حرارت دارد. تنى که پرگوشت است و چربى و پیه زیاد ندارد، بدنى است گرم و مرطوب. تن پرگوشت و کمچرب و کمپیه دلیل بر وجود رطوبت زیاده از حد لازم است. اگر پیه و چربى در بدن پرگوشت زیاده از حد لازم باشد، دلیل بر رطوبت و سردى بیش از اندازه است و چنین بدنى سرد و تر مزاج است. بدن خشک و بدن سردمزاجان از لحاظ سستى و تنبلى در درجه اول است و بعد از آن بدنهاى گرم و خشک و سپس بدنهاى خشکمزاج واجد گرمى و سردى معتدل قرار دارند. بعد از همه آنها گرممزاجانى که از لحاظ ترى و خشکى معتدلند قرار مىگیرند.[۸۱] معاینه مو نشانههایى بدست مىدهد سرعت رشد و نمو، سستى نشو و نما، کمى، باریکى، ستبرى، صافى، تجعد، و رنگ مو همه مبتنى بر دلایلى هستند که مىتوان در هنگام معاینه از آنها سود جست. سرعت در نمو مو: اگر مو بسرعت نمو کند دلیل بر آن است که بدن زیاد مرطوب نیست و تا اندازهاى به خشکى گرایش دارد. ولى گرمى و سردى بدن را از نشانههائى که سابقا ذکر کردیم مىتوان تشخیص داد. هرگاه گرمى و خشکى گرد هم آیند موى در رستن سریع و از لحاظ مقدار زیاد و از حیث حالت ستبر مىشود، زیرا فزونى مقدار بر اثر گرمى و ستبرى موى دلیل بر زیاد بودن ماده دودى است. این حالت در جوانان موجود است و در خردسالان وجود ندارد، زیرا ماده خردسالان بخارى است و دودى نیست. سستى در رستن مو: سستى در نمو موى و یا از رویش افتادن آن دلیل بر دو حالت است: یا خون بدن در محل رستنگاه موى اصلا موجود نیست و یا مزاج بسیار تر است. باید عکس هر دو حالت سرعت و کاهش در رویش موى را از ضد علائم استنباط کرد. شکل مو: تجعد مو دلالت بر گرمى و خشکى مزاج است، چه گرمى و خشکى مزاج براى تغییر یافتن آمادگى دارند و شاید از پیچدار بودن منافذ و مسامات بدن باشد که بدون تغییر مىماند. صاف بودن موى دلالت بر حالت عکس سببهاى مجعد بودن آن را دارد. رنگ موى: موى سیاه دلیل گرممزاجى، موى سرخ مایل بزرد (اصهب) دلیل سرد مزاجى و موى طلائى و سرخ دلیل بر اعتدال مزاج است. موى سپید یا دلیل بر رطوبت و سردى است همچنانکه در پیران صادق است و یا دلیل بر خشکى شدید است که قابل قیاس است با مواقع کمبارانى که در رستنىها رنگ سبز به سفیدى مىزند. شاید هم موى بر اثر بیمارى خشککننده سپید گردد. سپید شدن موى بعقیده ارسطو تغییر آن به رنگ بلغم است و بعقیده جالینوس کفک آوردن غذائى است که به سوى مو مىرود که اگر سرد باشد و در منافذ ریز پوست به سستى حرکت کند، موى به سپیدى روى مىآورد. اگر در هر دو نظریه مذکور دقت کنیم مىبینیم که هر دو بهم نزدیکند، زیرا سبب پیدا شدن بلغم و علت سپیدى کفک یکى است و این را در رشته علم طبیعى مىتوان یافت. معذلک باید در نظر داشته باشیم که مناطق مسکونى و آب و هوا بر رنگ موى تأثیر دارند و نباید حتماً موى برنگ طلائى باشد تا بر اعتدال مزاجش گواهى دهد و یا براى اثبات گرممزاج بودن یک اسلاو به موى سیاه نیازمند باشیم. مراحل عمر نیز در کیفیت مو دخالت دارد: جوانان همانند جنوبىها و خردسالان نظیر شمالىها و نوپیران در حالت فىمابین بشمار مىآیند. انبوهى مو در خردسالان دلیل بر آن است که در زمان بزرگ شدن داراى مزاج سودائى خواهند بود. انبوهى مو در پیران گواه بر وجود مزاج سودائى است. علائم رنگ پوست سپیدى پوست دلیل بر نبودن خون و یا کمبود آن است و همراه سردمزاجى است. اگر سردمزاجى نباشد، کمبود و یا نبودن خون همراه گرمى و خلط صفرائى است که بر اثر آن رنگ پوست زرد مىگردد. سرخى رنگ پوست دلیل بر زیادى خون است و گرمى مزاج را مىرساند. زردى و رنگ زرد مایل بسرخ دلالت بر گرمى زیاد دارند، لیکن زردى بیشتر دلیلى بر وجود زهره (مراره) است و زردى همراه سرخى دلیل خون و خون مرارى است. ممکن است در زردى پوست مرارى در کار نباشد و این رنگ فقط دلیل کمخونى باشد. این حالت در بدن کسانى که تازه از بیمارى برخاستهاند دیده مىشود. پژمردگى رنگ پوست و از زردى به سیاهى زدن آن نشانه این است که سردى شدید خون را کم کرده است و این خون کم هم یخیده است، در نتیجه زردى آن به سیاهى زده است و رنگ را تغییر داده است. رنگ اسمر (سیاهى که به زردى مىزند) پوست دلیل بر گرم مزاجى است. پوست داراى رنگ بادنجانى دلیل بر سردمزاجى و خشکمزاجى است زیرا این رنگ نتیجه سوداى خالص است. رنگ گچى مزاج سرد را مىرساند. رنگ بلغمى و سربى دلیل بر سردى و ترمزاجى است که با کمى سودائى مخلوط است، زیرا چنین رنگى سفید است و کمى به سبزى مىزند. سپیدى آن یا از رنگ بلغم است و یا از تر مزاجى است و سبزى آن از این است که خونى منعقد و سیهفام با بلغم آمیخته است و باو رنگ سبز داده است. رنگ عاجى دلیل آن است که سردمزاجى ناشى از بلغم است و نیز کمى مراره موجود است. بسیار اتفاق مىافتد که پوست بسبب کبد به زردى و سپیدى در مىآید و بسبب طحال به زردى و سیاهى مىگراید و در بیمارى بواسیر زرد و سبز مىگردد. این علل همیشگى نیست و ممکن است در حالاتى متفاوت باشند. معاینه زبان و چشم: معاینه زبان جهت اطلاع بر حالات مزاجى رگهاى ضرباندار و بدون ضربان بدن بسیار مفید است. از راه چشم مىتوان به مزاج مغز پى برد. ممکن است رنگ دو اندام فقط بوسیله یک بیمارى تغییر کند، مثلاً در بیمارى یرقان که گداختن بر اثر مراره زیاد است، زبان سپیدفام و پوست رخساره سیاهرنگ مىگردد.[۸۲] نتیجهگیرى از شکل اندامها گشادگى سینه و بزرگى اندامهاى جانبى و جاى کافى داشتن و در تنگنا نیفتادن و کوتاه نیامدن و همچنین گشادى در مجراى رگها و نمایان شدن رگها، بزرگى نبض و نیرومندى آن، بزرگى ماهیچهها و نزدیکى آنها به مفاصل، همه دلیل گرمى مزاج است و این خاصیتهاى ترکیبى همه زاده حرارتند. در هر بدنى که به عکس این خواص برخوردى، بدان که نتیجه سردى است، زیرا سردى مانع از آن است که نیروهاى طبیعى کار خود را چنانکه شاید و باید به انجام برسانند. زبرى و برجستگى مفاصل و دیده شدن غضروفها در حنجره و بینى و هموارى در هیئت بینى دلیل خشک مزاجى است.