افسردگی مادر و تاثیر آن بر دلبستگی فرزندان
یک موضوع جالب تاثیر افسردگی مادر بر رابطه وی با فرزندش است. مادران افسرده حالات منفی بیشتری دارند و تعاملات مثبت کمتری با فرزندشان برقرار می کنند. همچنین در هنگام تعامل با فرزندانشان حساسیت کمتری دارند . بین افسردگی مادران و دلبستگی مضطربانه فرزندان از جمله دلبستگی سردرگم رابطه ای است که افسردگی مادر به پرخاشگری و گوشه گیری بعدی طفل هم منجر می شود. بین نشانه های افسردگی مادر و تعاملات ضعیف مادر و کودک و مشکلات رفتاری دوران خردسالی فرزندان هم ارتباطی هست. برای مثال اطفالی که مادرشان تا سه ماه پس از زایمان افسرده بود در یک سالگی تاخیرهایی در رشد روانی و جسمی داشتند. شواهد فراوان وجود دارد که نشان می دهد این کودکان بعدها در معرض مشکلات دلبستگی و مشکلات اجتماعی و هیجانی خواهند بود. اما افسردگی مادر چطور به کودک تاثیر می گذارد؟ اطفال مادران افسرده ممکن است حالات مادرشان را تقلید کنند. اطفال مادران افسرده غمگین تر و عصبانی تر هستند و کمتر ابراز علاقه می کنند. علاوه بر این تربیت غیراستاندارد می تواند بطور مستقیم بر رشد کودکان تاثیر بگذارد. کودکان مادران افسرده مجبورند برای دوره های طولانی غم، درماندگی ، ناامیدی ، تحریک پذیری و آشفتگی مادرشان را تحمل کنند و همین قضیه بر رشدشان تاثیر می گذارد. مادران افسرده انرژی کافی برای مراقبت از فرزندشان ندارند (کاپلان ، 2003).
دلبستگی و رفتارهای بعدی
در بسیاری از مطالعات بین نوع دلبستگی و رفتارها و شرایط رشدی بعدی اطفال رابطه ای است. اطفال دو ساله ای که دلبستگی توام با ایمنی داشته اند پرشورتر و با پشتکارترند و زود عصبانی نمی شوند. اطفال دارای دلبستگی توام با ایمنی در دوران خردسالی مسائل را بهتر حل می کنند. آنها بیشتر همکاری می کنند و فرامین مادرشان را راحت تر اجابت می کنند. بازی این کودکان در 18 ماهگی کیفیت بالاتری دارد و در مقایسه با بچه های پیش دبستانی دارای دلبستگی مضطربانه، توانایی کلامی بیشتری دارند.
کیفیت دلبستگی طفل به مادرش بر تمام روابط شخصی وی تاثیر می گذارد و با قابلیت بالای او در روابط میان فردی آینده اش رابطه دارد. در پیگیری اطفال تا اواسط کودکی معلوم شد کودکان پرخاشگر بیشتر همان اطفالی بودند که در 18 ماهگی دلبستگی بی نظم داشتند. درحالیکه گوشه گیری ها عموما جزء گروه دلبستگی اجتماعی بودند (سلاجقه ،1386).
بررسی طولی گسترده ای معلوم کرد کودکانی که در بچگی دلبسته بودند توسط معلمان پیش دبستانی خود از لحاظ اعتماد به نفس ، شایستگی اجتماعی، یاریگر و محبوب بودن ، عالی ارزیابی شدند. در مقابل همسالان دلبسته دوری جو آنها بصورت منزوی و آنهایی که دلبسته مقاوم بودند مخرب و دشوار ارزیابی شدند. به نظر چندین پژوهشگر این یافته ها به معنی آن است که دلبستگی در نوباوگی باعث می شود که مهارت های شناختی ، هیجانی و اجتماعی در سال های بعدی بهبود یابند (برک ، 2001)