این نظریه به حول محور مکتب مدرنیسم و در راستای قطع با گذشته و تاریخ و زمان نگاه میکند و فقط به مسائل معماری می پردازد انسان در این مکتب عنصری بیولوژیک و دارای عملکردهای (سکونت، کار، رفتوآمد، اوقات فراغت) در یک ناحیه خاص است، لذا کاربریهای اراضی شهر بایستی به صورت منطقه بندی و در راستای چهار اصل فوقالذکر صورت پذیرد. در این نظریه موقعیت، مکان، فرهنگ و سنت جایگاهی ندارد. تراکم در این نظریه در شهرها کم و در نواحی خاص پیشنهاد میشود. در این نظریه به کاربریهای فضای سبز و عمودی اهمیت داده میشود.
در واقع مشخصات شهر ایده آل مدرنیسم را به شرح زیر میتوان خلاصه کرد (بحرینی،۳۳:۱۳۷۸):
تراکم زیاد
کم کردن زمین زیرساخت (۱۵درصد) و افزایش فضای آزاد و سبز (۸۵درصد)
عدم وجود آزادی و عدم امکان منتخب به خاطر طراحی کامل مجموعه
نبودن روح و حیات شهری
نبودن تماسهای اجتماعی شایسته در یک شهر زنده
وجود فضاها، پارکینگ ها و اتوبانهای وسیع
وجود حداکثر کنترل از بالا (بروکراسی و فنسالار) و حداکثر پیروی از پایین.
تکیه بر اهرم سلسلهمراتب و قرار دادن معماران و روشنفکران در رأس هرم
تفکیک کامل فضاها و فعالیتها از یکدیگر
ایدههای ضد شهر و ضد تمدن شهری و توجه به ماشینی کردن و ماسیون
نظریه فرهنگ گرایی
این نظریه محورهای معنوی را بر محورهای مادی و کل شهر را بر اجزای آن و علوم فرهنگی شهر را بر مفهوم مادی آن مقدم میشمارد. در این مکتب تفکر طبقهبندی در شهر مفهوم ندارد و شهر از طریق سازمانهای اجتماعی فرهنگی شناخته میشود. لذا باید به این نوع کاربریها اهمیت ویژه داده شود. توجه به کاربریهایزیباشناسی از مباحث عمده این نظریه است(زیاری،۱۴:۱۳۸۱).
نظریه طبیعتگرایی
این نظریه آزادسازی انسان و رهایی وی ر از محیط مصنوع و استقرار در طبیعت وجه به کاربریهای طبیعی به عنوان اوقات فراغت توصیه می کند. توجه به حفظ طبیعت و عملکردگرایی در شهر از چارچوب اساسی این نظریه است.
نظریه فلسفهگرایی
این نظریه به زیباشناسی و آزادی انسان و به تأثیر صنعت و صنعتی شدن میپردازد و معتقد است که زندگی اجتماعی فدای صنعت و صنعت پریشانی مردم شهرها را موجب شده است (شواژ،۱۳۷۵). فلسفهگرایان زندگی فناوری را جزء آزار برای آنهانمیدانند و به صنعت حمله میکنند. این نظریه به کاربریهای زیباشناسی اهمیت زیادی میدهد.
نظریه فن گرایی
این مکتب معتقد است، زمین برای استفاده عموم آزاد شود و نیز حداکثر استفاده را باید از فناوری کرد. کشاورزی پیشرفته، حملونقل مکانیزه و شهرهای آسمانخراش و همچنین شهرهای زیردریایی از ایدههای آنان است.
نظریه شهرسازی اختیارگرا
این نظریه حامی و مشوق بازار آزاد و آثار آن یعنی نهادهای آزادی فردی، مالکیت خصوصی، رفتارهای مبتنی برخواستهای شخصی و یا قراردادها در شهرسازی است. تنها عملکرد موجه شهرسازی، حفظ حقوق افراد و جبران تخلفات گذشته است. شهرسازی اختیارگرا درصدد کنترل عوامل خارجی (خصوصاً از طریق منطقه بندی) و تدارک زیرساختهای عمومی برمیآید. این نوع شهرسازی دخالتهایی همچون منطقه بندی محدودکنندهتر جهت کاهش آثار منفی ناشی از کاربریهای همجوار، کنترل آلودگی، ایجاد محدودیت در ساختن بزرگراههای شهری و حفظ منابع طبیعی را در بر میگیرد. هابرماس شهرسازی اختیارگرا را مکانیزم دیگری برای حفظ جوامع سرمایهداری و بوروکراسی خصوصی آنهامیداند(زیاری،۱۵:۱۳۸۱).
نظریه آمایش انسانی
این نظریه به نقش معماران در کاربریهای اراضی شهری و ساخت شهر حمله میکنند و نوعی تفکر مسلط به انسان و نیازهای وی را در ساخت شهر پیشنهاد مینمایند. این گروه به منطقه بندی شهرها بر اساس نیازهای انسانی معتقد هستند.
نظریه سلامت روان
این نظریه به مشارکت شهروند در شکل بخشیدن به شهر را توصیه مینمایند. این نظریه نقش برنامهریزی را به عنوان عاملی در کاهش بزهکاری گوشزد میکند و دیدی هجران زده نسبت به شهرهای بزرگ صنعتی دارد. این گروه مسئله سرانهها، استانداردها و معیارهای مناسب در زندگی کاربری اراضی شهری را مطرح میکنند.
نظریه پست مدرنیسم
در دهه ۱۹۷۰ واژه پست مدرنیسم با شعاری با بار عاطفی و لحن سیاسی صریح بدل شد و پیروان آن در دو جبهه از این واژه استفاده کردند. در یک طرف نو محافظهکاران بودند که میخواستند خود را از شر محتویات به اصطلاح مخرب فرهنگ بیگانه و متخاصم برهانند و به سنتهای بازیافته رو آورند و در طرف دیگر برخی از منتقدان رشد اقتصادی بودند که در نظر ایشان ساختمان نوین معماری مدرن مظهر نابودی و برخاسته از مدرنیزاسیون بود.
در این نظریه از معماری مدرن و کاربریهایبیروح آن همچون تبدیل شهرها به قوطی کبریت بیروح و بدون ارتباط با محیط، وجود برجهای اداری، فروشگاههای بزرگ و غولآسا و بناهای پرهیبت انسان ستیز و نبود مدنیت انتقاد شد. و بجای آن ترکیبی از عناصر جدید و سنتی با مفاهیم هنر بومی و هنر متعالی در ساختوساز شهرها پیشنهاد کردند(زیاری،۱۶:۱۳۸۱).
نظریه توسعه پایدار کاربری زمین
نظریه توسعه پایدار شهری در راستای حمایت از منابع محیطی ارائه شده است. مبانی نظری این رویکرد بر نگهداری منابع برای حال و آینده از طریق استفاده بهینه زمین و واردکردن کمترین ضایعات به منابع تجدیدناپذیر مطرح است. نظریه توسعه پایدار شهری موضوعهای جلوگیری از آلودگی محیط شهری و ناحیهای، کاهش ظرفیتهای تولید محیط محلی، ناحیهای و ملی، عدم حمایت از توسعههایزیانآور، حمایت از بازیافتها را مطرح میکند.
این نظریه راه رسیدن به اهداف را با برنامهریزیهای شهری، روستایی، ناحیهای، و ملی که برابر با قانون کنترل کاربریها و کنترل بیشتر در شهر و روستاست میداند. این نظریه به مثابه دیدگاهی راهبردی، به نقش دولت در این برنامهریزیها اهمیت بسیار میدهد و معتقد است دولتها باید از محیطزیست شهری حمایت همهجانبهای کنند.
این نظریه محیطزیست و فضای سبز و جامعه گیاهی و جنگلی، تراکم متوسط، حومههای شهری و شهرهای کوچک، کاهش فواصل ارتباطی، ایجاد اشتغال محلی، توسعه متنوع مساکن در مراکز اشتغال، توسعه شهرهای کوچک برای کاهش اتکا به شهرهای بزرگ، ساختار اجتماع متعادل، حملونقل عمومی، و کاهش ترافیک جادهای، توزیع منابع را توصیه می کند.
به این ترتیب با اتخاذ سیاست کاربری صحیح و محافظت از زمین، توسعه پایدار حاصل میآید. مبانی شهرسازی کارکردی و از جمله رویکرد توسعه پایدار به کاربری اراضی شهری از دیدگاه زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به خصوص ایجاد تعادل و توازن میان ابعاد اقتصادی و ابعاد بوم شناختی، قبول مسئولیت در قبال سرنوشت انسانی نسلهای آینده قابل تبیین است. در واقع توسعه و عمران زمین وقتی میتواند پایدار باشد که بتواند هم به نیازهای اقتصادی و مادی و هم به نیازهای اجتماعی و فرهنگی و روانی مردم در حال و آینده پاسخ گوید. از این نظر زمین دارای خواص و ویژگیهایکالایی، فضای کارکردی، زیباشناختی و فعالیتی است که می باید در برنامهریزی و مدیریت زمین مورد توجه اساسی قرار گیرد (زیاری،۱۹:۱۳۸۱).
دیدگاههای مطرح در زمینه کاربری اراضی پایدار
توسعه پایدار واژهای است که به صورت متعارف و گسترده مورد استفاده قرارگرفته و طیف پیچیدهای از اهداف، فعالیتها و رفتارهای انسانی را با توجه به محیطزیست با شعار نیازها و آرمانهای حال حاضر بدون به خطر انداختن توانایی نسلهای آینده را در بر میگیرد(Campagna,2006, 3).مفهوم توسعه پایدار در پاسخ به یک آگاهی در حال رشد مطرح شد که به بررسی ارتباطات مهم بین فرایندهایی مانند توسعه اجتماعی و اقتصادی، مشکلات زیستمحیطی جهانی، منطقهای و محلی، افزایش جمعیت و گسترش مناطق شهری می پرداخته است(Feng Li& et al,2009, 135). مسائل جدی مورد نظر توسعه پایدار شهری شامل چگونگی استفاده صحیح از منابع محدود زمین، چگونگی ایجاد تعادل بین ظرفیتهای واقعی کاربری اراضی و ظرفیتهای تئوریکی، چگونگی برآورد عملی تخمین سود کاربری اراضی شهری و چگونگی بهبود ظرفیت کاربری اراضی شهری میباشد(Zhang Xing&et al,2002,339).
کاربری اراضی پایدار موضوع بیشتر تحقیقات از زمان گزارش براتلند ۱۹۸۷ در کنفرانس آینده مشترک ما[۸] و اجلاس زمین در ریودوژانیرو در سال ۱۹۹۲ بوده است. میتوان از پژوهش هارت و ساندز (۱۹۹۱) که یک دستور کار پژوهشی سیستماتیک کاربری اراضی پایدار را پیشنهاد دادند به عنوان یک نقطه شروع یادکرد. تمرکز مطالعات بر کاربری اراضی به عنوان یک سیستم (به مانند پژوهش هارت و ساندز)، هدف قرار دادن واحد مدیریت زمین، در چارچوب محیط بیوفیزیکی و اجتماعی-اقتصادی آن است.
بعد از رویکرد سیستمی، میتوان به رویکرد ردپای اکولوژیکی در برنامهریزی کاربری اراضی پایدار اشاره کرد. ردپای اکولوژیکی معرفی یک رویکرد برای ارزیابی میزان استفاده بشر از منابع طبیعی است. ردپای اکولوژیکی، جریانهای اکولوژیکی را به همراه مصرف، در یک جا میآورد و آن ها را به محدودهی مختص زمین، به صورت یک شاخص همه فهم تبدیل میکند. در این راستا کاربری اراضی شهری پایدار، انواع توالی فعالیتهای توسعه، حفاظت و مدیریت محیطزیست برای رسیدن به اهداف اجتماعی-اقتصادی و محیطی میباشد. این تعریف بر تشدید استفاده از اراضی تمرکز دارد، که به عنوان امیدوارکنندهترین شکل تشدید شهری با اثر مثبت در شهرهای پایدار شناخته شده است، که عمدتاً علت آن جلوگیری از گسترش شهری به سوی مرزهای بیرون شهر است.
در ادامه رویکردهای مطرح در کاربری اراضی پایدار رویکرد مدیریت زمین پایدار (SLM) ایجاد گردید. SLM به عنوان یک سیستم که تکنولوژی ها، سیاستها و فعالیتها را باهدف تلفیق اصول اجتماعی اقتصادی با دغدغههایزیستمحیطی ترکیب میکند، تعریف میشود. در سال ۱۹۹۳سازمان فائو ، چارچوبی برای ارزیابی مدیریت زمین پایدار (FESLM) را پیشنهاد داد. در این تعریف پایداری به عنوان یک معیار اندازه که فرم کاربری اراضی را که انتظار میرود نیازهای بهره مبدأ همتاسازی، امنیت، حفاظت، قابلیت اقتصادی و مقبولیت اجتماعی را در آینده برطرف کند، تعریف میشود. از آن به بعد ۵ رکن راهبرد ارزیابی شامل در یک چارچوب، یک خط و مشی راهنمای بینالمللی در مدیریت کاربری اراضی پایدار شد. با این حال همهی چارچوب فوق یک دستورالعمل مشترک عمومی هست و نیاز به اصلاح برای تطبیق با کشورها و مناطق مختلف در عمل دارد.
از دهه ۱۹۹۰ شاخصها، چارچوبها و ابزارهای ارزیابی متعددی به منظور فهم پایداری کاربری اراضی توسعهیافتهاند. که از میان آنهامیتوان به رویکرد شاخصی برای کمک در تنظیم هدف، بررسی عملکرد و تسهیل در ارتباطات در میان سیاستگذاران، کارشناسان و عموم، اشاره کرد. رویکرد شاخصی اغلب در مدیریت شهرها، کاربری اراضی محیطزیست استفاده میشود. (Zhang Xiaoling,et al,2011,142).
مفهوم ارزیابی
ارزیابی به معنای علمی و دقیق آن، دانش نوپایی است که به ویژه در کشور ایران و در رشته برنامهریزی شهری و منطقهای، سابقه آن از بیش از ۴۰ سال تجاوز نمیکند؛ بنابراین، این دانش هنوز از تحقیقات و بررسیهای جامعی برخوردار نگردیده است تا همه جنبههای آن روشن و آشکارشده و صاحب تعریف جامع گردد. از دیدگاه علمی، ارزیابی یک فرایند نظامدار برای جمع آوری، تحلیل و تفسیر اطلاعات است و انجام آن بدین منظور است که آیا اهداف مورد نظر در پروژه، تحققیافتهاند یا در حال تحقق یافتن هستند؟ و این تحقق اهداف تاکنون به چه میزانی صورت گرفته است(سیفالدینی،۳۲:۱۳۸۲). ارزیابی، تحلیل بازنگرانه از یک پروژه، برنامه یا سیاست، باهدف تعیین کردن چگونگی و میزان موفقیت آن ها و فراگیری تجربیاتی از نحوه انجام شدن آن ها است(cowan,2005,132). به عبارت دیگر، ارزیابی را میتوان معادل طی کردن یک مسیر برگشت طولانی در یک فرایند تکامل تدریجی برشمرد (Pendse,1991,54). به طور کلی تکنیک های متنوعی برای ارزیابی تعریف شده است.
ارزیابی کمی و کیفی
این نوع ارزیابی بر اساس مبانی نظری موجود در حیطه پژوهش مورد نظر و با تعریف معیارهای کمی و یا کیفی، طرح و پروژه تهیه یا اجراشده را از طریق این معیارها، مورد ارزیابی قرار میدهد. این نوع ارزیابی به خصوص در علم شهرسازی از جایگاه خاصی برخوردار است. به عنوان مثال، فرایند ارزیابی کاربری اراضی شهری، از هر دو نوع تکنیک ارزیابی کمی و کیفی استفاده میشود. در ارزیابی کمی کاربری اراضی شهری، عمدتاًسرانهها و استانداردهای تخصیص بهینه فضای شهری به کاربریهای مختلف شهر مدنظر قرار میگیرد(عزیزی و آراسته،۷:۱۳۹۰). در ارزیابی کیفی کاربری اراضی شهری، مؤلفههایی چون سودمندی اجتماعی، موازنه برنامهریزی، وابستگی، سازگاری، مطلوبیت، ظرفیت و… مدنظر قرار میگیرند (ابراهیمزاده و مجیری اردکانی،۴۹:۱۳۸۵).
پروژههایی که با منابع مالی سروکار دارند، بسط داده میشود. در روش موازنه برنامهریزی، کاربرد خاصی از روش بررسی نسبت هزینه به سودمندی اجتماعی در مطالعات برنامهریزی شهری-منطقه ای مدنظر است (لیچفلد و دیگران،۸۲:۱۳۶۵). در تکنیک های ارزیابی از طریق معیارها و ماتریسهای استقرار بهینه کاربریها، پس از جمع آوری اطلاعات وضع موجود کاربریهای زمین شهری، با بهره گرفتن از ماتریسهایی که به چگونگی استقرار کاربریها در کنار یکدیگر در سطح شهر میپردازند، جداول ویژهای تهیه و چگونگی استقرار کاربریها در کنار یکدیگر در سطح شهر میپردازد، جداول ویژهای تهیه و چگونگی جانمایی بهینه کاربریها با توجه به وابستگی، سازگاری، ظرفیت و مطلوبیت انواع کاربریها در سطح شهر مدنظر قرار میگیرد.
بالأخره در تکنیک بررسی اهداف-اقدامات، به طور کلی از یک روش اصلی که کوشش برای تعیین میزان دستیابی طرحهای آلترناتیو به مجموعهای از اهداف یا مقاصد از پیش تعیینشدهمیباشد، استفاده میشود.
ارزیابی تحققپذیری کاربری اراضی در منطقه ۷ کرج و میزان نیاز به کاربریها ...