کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



فقهای اهل سنت ‌در مورد شرط اسلام اتفاق نظر ندارند به طوری که شافعیان و حنبلیان و برخی از مالکیان آن را پذیرفته و حنفیان نیز این شرط را تنها ‌در مورد حضانت مرد پذیرفته اند اما نظر آنان و بیشتر مالکان درمورد زن حاضنه این است که مسلمان بودن حضانت کننده شرط نیست بلکه آن چه مهم است سرپرستی کودک و شفقت کردن به او است و دین و عقیده حاضن در این باره بی تاثیر است. [۸۴]ولی باید گفت مادر کافر نیز ممکن است طفل را منحرف سازد. [۸۵]بخصوص این که طفل در دوران ابتدایی زندگی خود بسیار وابسته به مادر است بجز او چیزی را نمی بیند و نمی شناسد پس بدیهی است که در معرض خطر انحراف قرار گیرد.[۸۶]

ز: عدم ازدواج با شخص دیگر

فقهای امامیه به اعتقاد برخی از احادیث ازدواج کردن مادر کودک را با شخص غیر پدر موجب سقوط حضانت مادر دانسته اند برخی از فقها این سلب حضانت را اشتغال مادر به حقوق زوج دوم و در نتیجه باز ماندن او از نگاهداری شایسته کودک دانسته اند. ولی طبق این استدلال فقها این سلب حضانت صرفاً در ارتباط با مادر و شوهر است وگرنه اگر شوهر فوت کرده باشد و مادر نیز ازدواج مجدد کرده باشد نسبت به حضانت فرزند از هر کس دیگری اولی تر است. از این رو هرگاه نکاح بین ابوین طفل در اثر طلاق و یا فسخ منحل گردد و مادر عهده دار حضانت طفل خود باشد و در این بین ازدواج مجدد با مرد دیگری نماید حق حضانت او ساقط و حضانت به پدر منتقل می‌گردد زیرا زن با زناشویی با مرد دیگری موظف به حسن معاشرت با شوهر خود و عهده دار تکالیف زناشویی است و به همین علت نمی تواند آن گونه که شایسته و مصلحت طفل اقتضا می‌کند عهده دار حضانت گردد. [۸۷]اگر چه با رضایت شوهر سابق باشد. [۸۸]البته برخی از فقها من جمله شیخ مفید در کتاب مقنع با استناد به روایات و اخبار گفته اند که مادر تا سن بلوغ احق به حضانت است چه این که ازدواج کرده باشد و یا نکرده باشد ولی شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ طوسی و کلینی در کتاب کافی و گروهی دیگر از فقها همین نظر را داشته و گفته اند که قید «مالم تتزوج» بیان عدم صلاحیت مادر نیست. این ارشاد آنان ‌به این معنا است که اگر ازدواج محتمل باشد که در زندگی زناشویی جدید او دچار مشکل شود و همچنین شوهر راضی نباشد و لذا زندگی آنان مختل و از هم پاشیده شود ولی اگر شرایطی به وجود آید که هیچ گونه اخلالی در زندگی جدید او پیش نیاید باز مادر احق بر شوهر سابق (پدر) است . مادر این کار را انجام می‌دهد چون باز هم می بینیم که در این حالت دوران امرین بین مادر می شود نه یک همسر جدید و یا یک شخص بیگانه که برای طفل دلسوزی نمی کند.[۸۹]

بهر حال به موجب ماده ۱۱۷۰ قانون مدنی مادر تا زمانی دارای حق حضانت است که شوهر اختیار نکرده باشد و ازدواج مادر با شخص غیر از پدر طفل مانع حضانت است ولی در صورت فوت پدر حضانت بر عهده مادر است[۹۰] و شوهر کردن مادر تاثیری در حضانت نخواهد داشت. همچنین با توجه به مواد ۱۲ و ۱۳ قانون حمایت خانواده می توان گفت دادگاه می‌تواند در صورتی که مصلحت طفل ایجاب نماید حضانت را به مادری که ازدواج کرده واگذار نماید یا او را در سمت حضانت باقی گذارد بهرحال اخذ تصمیم در این باره با دادگاه است [۹۱]همچنین هرگاه زن دیگری به غیر از مادر طفل عهده دار حضانت کودک شود در صورت ازدواج کردن این زن نیز به طریق اولی از نامبرده سلب حضانت خواهد شد مگر اینکه دادگاه با توجه به شرایط جدید زن همچنان حضانت طفل را به آن زن واگذار نماید. [۹۲]فقهای اهل سنت معتقدند ازدواج مادر با خویشاوندان محرم کودک از موانع حضانت نیست ولی شافعیان معتقدند ازدواج مادر با محارم کودک در صورتی مانع حضانت نمی شود که پدر برحضانت کودک رضایت دهد. [۹۳]

ح: عدم ابتلا به بیماری های واگیر دار

برخی از فقهای امامیه[۹۴] معتقدند هرگاه مادر یا پدر که دارای حق حضانت است مبتلا به بیماری های سل ، جذام ، برص و حتی فلج که امیدی به بهبودی آن نباشد گردند حق حضانت ساقط می شود. زیرا بیم سرایت آن و زیان برای طفل وجود دارد برخی از حقوق ‌دانان [۹۵]در خصوص مادر گفته اند از کلمه صحت جسمانی در ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی استنباط می شود که حق حضانت در موارد امراض مسریه ساقط می شود زیرا به طفل سرایت خواهد کرد برخی دیگر[۹۶] معتقدند که امکان سرایت بیماری به طفل مانع از اجرای حق حضانت نیست بلکه باید این سرایت چنان باشد که سلامت طفل را جداً به خطر بیندازد و هرگاه پدر و مادر نتوانند در دادگاه این عدم جدیت سرایت بیماری را به اثبات برسانند حق حضانت آنان ساقط خواهد شد. ولی می توان گفت اصل بقای حضانت پدر و مادر است و دلیل بر سقوط حضانت به صرف ابتلای به بیماری واگیر دار در دست نیست و به خصوص این که ممکن است بیمار مباشرت در نگهداری طفل نداشته و اقدام لازم و پیشگیری های معمول برای جلوگیری از سرایت به طفل انجام داده باشد ولی در خصوص ابتلاء به بیماری های مهم و خطرناک دادگاه می‌تواند با رعایت مصلحت طفل حضانت را به شخص دیگری واگذار نماید.[۹۷]

گفتارچهارم : حضانت اطفال بدون سرپرست

بند اول : فرزند خواندگی

ممکن است در اثر وقوع حوادث طبیعی یا فوت والدین یا غیر شرعی بودن نسب طفل تکلیف مهم و نگهداری وحمایت و تربیت چنین طفلی با مشکل مواجه گردد در برخی از نظام های حقوقی دنیا با ایجاد تامین های برای فرزند خواندگی راه حل مناسبی برای حمایت از چنین کودکانی وضع نموده اند.[۹۸] از این رو در این کشورها یک نوع قرابت وجود دارد که ناشی از فرزند خواندگی است. فرزند خواندگی آن است که کسی دیگری را که فرزند طبیعی او نیست به فرزندی بپذیرد فرزند خواندگی در صورتی که به رسمیت شناخته شده باشد نوعی قرابت ایجاد می‌کند قرابتی که صرفاً حقوقی است نه طبیعی به عبارت دیگر با قبول فرزند خواندگی قانون یک رابطه مصنوعی پدر فرزندی یا مادر فرزندی بین دو نفر ایجاد می‌کند .[۹۹] همچنین در عصر جاهلیت عرب معمول بوده که بعضی کودکان را به عنوان فرزند انتخاب می‌کردند و آن را پسر واقعی خود می خواندند و در نتیجه این رابطه فرزند از پدرش ارث می‌برد و پدر خوانده نیز وارث او می شد و بین پسر خوانده و همسر پدر خوانده محرمیت ایجاد می شد ، اسلام این مقررات جاهلی را باطل اعلام کرد و حتی رسول اکرم (ص) برای عدم مشروعیت چنین رابطه هایی با همسر پسر خوانده خود به نام زید بن حارثه بعد از ان که زید طلاق گرفت ازدواج نمود تا بر همگان آشکار شود صرف پسر خواندن فرزند دیگران واقعیت ها را عوض نمی کند بلکه رابطه پدری و فرزندی یک رابطه خونی و طبیعی است و هیچ رابطه ظاهری نمی توان جایگزین آن کرد. [۱۰۰]‌بنابرین‏ فرزند خواندگی درحقوق اسلام به رسمیت شناخته نشده و یک نهاد حقوقی تلقی نمی شود و مستند آن آیات قرآن کریم است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 03:15:00 ق.ظ ]




    1. negative mood- ↑

    1. Grabe etal.- ↑

    1. Socio-cultural- ↑

    1. Social comparison theory- ↑

    1. Scots, Paxton & Wrothim – ↑

    1. Internal locus of control- ↑

    1. External locus of control- ↑

    1. Self discrepancy theory- ↑

    1. Ideal self- ↑

    1. Real self- ↑

    1. Navas, Paxton & Alesker- ↑

    1. Self schema theory- ↑

    1. Mayers & Biuka- ↑

    1. introjected- ↑

    1. appearance self-schema- ↑

    1. Objectification theory- ↑

    1. Grippo & Hill- ↑

    1. Feministic theory- ↑

    1. Mac Kinly- ↑

    1. Monreou & Hoon- ↑

    1. Body shame- ↑

    1. Social construction- ↑

    1. Tigmann & Slater- ↑

    1. . Williamson ↑

    1. – Johnson & Schlundt ↑

    1. -Riva & Wells ↑

    1. -obsessive ↑

    1. Aeta, Lodan & Laly- ↑

    1. Chout- ↑

    1. Mac Kobey, Richardelly, Melore & Ball- ↑

    1. Wilkash & Wide – ↑

    1. Wisman, Mosiman & Aharner- ↑

    1. Kater, Rohwer & Londry- ↑

    1. Staice, Marty, Spour, Persnell & Show- ↑

    1. Heinkeh & Paxton- ↑

    1. Persnell, beyerman & Madley- ↑

    1. Life quality questionnaire- ↑

    1. Litelton & Olendaik- ↑

    1. Kerago, Stice & Gery- ↑

    1. Kelly, Wignol & Ditmmar- ↑

    1. Cultivation theory- ↑

    1. Absorption-addition theory- ↑

    1. Social learning theory- ↑

    1. Solidarity theory- ↑

    1. -DSM – IV – TR ↑

    1. Somatoform disorder- ↑

    1. – Khemlanj, Patel & Neziroghlu ↑

    1. – Steiner – Adair ↑

    1. – Newmark, etal. ↑

    1. – O’Dea & Abraham ↑

    1. – Staice, etal. ↑

    1. -Piran ↑

    1. experiential- ↑

    1. cognitive modification- ↑

    1. justification- ↑

    1. relaxation- ↑

    1. relabeling- ↑

    1. response prevention- ↑

    1. exposer- ↑

    1. alternative interpretation- ↑

    1. – Cash, Lavelle & Rosen ↑

    1. – Farrell, Shafran, Lee & Fairburn ↑

    1. – Butters & Cash ↑

    1. – Cash & Grant ↑

    1. – Risen ↑

    1. -Vibrio-acoustic ↑

    1. – Ruttel ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:15:00 ق.ظ ]




ج-الگوهای مشارکت معطوف به عوامل خاص.

این الگو مبتنی بر عوامل یا زمینه‌های خاص‌است که به مشارکت گذاشته شده است. از آنجا که عموما زمینه‌های مشارکت در یکی از چهار عامل یا متغیرهای زیر قرار می‌گیرد، می‌توان به‌آن الگوی مشارکت چهار عاملی نیز گفت.

در این الگو افراد با مشارکت‌های مختلف‌خود از قبیل مشارکت در هدف‌گذاری، در تصمیم‌گیری، در مشکل‌گشایی و در ایجاد تغییر و دگرگونی تجربیات و آگاهیهای به دست‌می‌آورند. این مشارکتها با تاثیرپذیری از عوامل‌اقتضایی فردی و سازمانی موجبات استقلال‌عمل آن ها در قالب نظارت بیشتر بر رفتار کاری و انجام وظیفه‌های مهم را فراهم می‌آورد. استقلال‌عمل و انجام کامل وظیفه‌ها، احساسهایی در افراد ایجاد می‌کند مانند پذیرفتن هدف و متعهد شدن به آن، امنیت، شور و علاقه در کار، خشنودی و ابداع نوآوری در کار. این‌احساسات نیز با تاثیرپذیری از عوامل اقتضایی‌محیطی در نهایت موجب بهره‌وری و کارایی افراد می‌شود.

د-الگوی مشارکت اثربخش.

در این مدل‌اثربخشی بر حسب اینکه خروجی شورا با مشارکت کارکنان است. تمرکز اداری آثار خود را به صورت کاهش نوآوری، عدم‌مشارکت، اتلاف نیروی انسانی و در نهایت ایجاد موانع در راه رشد سریع اقتصادی، اجتماعی‌نشان می‌دهد. مشارکت در چارچوب الگوهای‌مختلفی از قبیل نظام پیشنهادات، دوایر کنترل‌کیفی و… موجب بروز استعدادهای نهفته کارکنان‌و ایجاد نوآوری در محیط کار می‌گردد. همچنین‌واگذاری نقش مشورتی به افراد در سازمان، حس‌سودمند بودن و تلاش در جهت تقویت‌آگاهی‌های شغلی آن ها را برمی‌انگیزد و توان و نیروی کارکنان را به سمت تحقق اهداف سازمان‌هدایت می‌کند و در نتیجه تعهد به سازمان و وظایف محول شده را افزایش می‌دهد و بدین‌ترتیب موجبات رشد سریعتر اقتصادی، اجتماعی سازمان و جامعه است.

۲-۲-۱۸-راهکارهای تقویت مشارکت

۱٫ افزایش فرهنگ مشارکت حزبی و سازماندهی سیاسی در غالب احزاب باعث تقویت سایر انواع مشارکت از جمله مشارکت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز خواهد شد.

تقویت تحزب، به نوعی استفاده از روش تعاون جمعی در راستای سیاست گذاری عمومی است و بستر مناسب برای توسعه را فراهم می‌کند. احزاب انرژی را در جامعه هدفمند کرده و در راستای پیشرفت فردی و اجتماعی با بهره گرفتن از پتانسیل عمومی گام برمی دارند. در این جریان باعث افزایش مشارکت فعال مردم و سمت دهی به توانمندی ها در چهارچوب علایق و افکار افراد و گروه‌ها می‌شوند. با توجه ‌به این که احزاب برآیند نیازها و افکار همه اقشار جامعه هستند، هر حزب گروهی از افراد اجتماع را جذب می‌کند که به ساختاردهی مشارکت اجتماعی می‌ انجامد. احزاب همچنین باعث افزایش ‌پاسخ‌گویی‌ هستند که همین عامل موجب گرایش بیشتر شهروندان به مشارکت است.

مشارکت از طریق نهادهای جامعه مدنی:[۷] NGOs

سازمان های غیردولتی جدیدترین شکل نهادهای خودپدیدار هستند که در پاسخ به نیازهای اجتماعی به وجود می‌آیند و با سازماندهی درست می‌توانند به یک نهاد انعطاف پذیر پویا و ماندگار تبدیل شوند(دفتر تشکیلات‌و روش های وزارت جهاد سازندگی، ۱۳۷۵(.

۲-۲-۱۹-چالش ها و موانع مشارکت های مردمی در محرومین زدایی

موانع مشارکت‌های مردمی در روند محرومیت زدایی جوامع، در حوزه های مختلف قابل ارائه است که در اینجا به بعضی از این حوزه ها اشاره می شود:

۱- موانع سیاسی: این موانع به تناسب جوامع مختلف وجود دارند و ارتباط با ساختارهایی دارد که توزیع قدرت در جامعه را تشکیل می‌دهند. به عبارت دیگر، ساختار سیاسی جامعه می‌تواند زمینه مشارکت یا عدم مشارکت مردم را در امر محرومیت زدایی فراهم کند.

۲- موانع اقتصادی : از دیگر موانع مشارکت و محرومیت زدایی می توان به ضعف بنیه مالی مردم اشاره کرد. وقتی اکثریت افراد جامعه به دنبال تامین نیازهای مادی و امرار معاش خود باشند، دیگر فرصتی برای مشارکت و محرومیت زدایی نخواهد بود.

۳- موانع فرهنگی : بسیاری از باورهای فرهنگی مانند تقدیر گرایی و مشیت گرایی و قبول فاصله زیاد، می‌تواند انگیزه های مشارکت را تضعیف کند.

۴- موانع ناشی از نظامهای برنامه ریز ی: نظام های برنامه ریزی و سیاست های کلان کشور می‌توانند به عنوان مانعی بر سر راه مشارکت و محرومیت زدایی محسوب شوند. این امر با ساختار سیاسی و اقتصادی هر کشور نیز مرتبط است.

۵- سایر موانع: برخی از موانع دیگر عبارتند از: محدودیتهای زمانی و شرایط بحرانی، میزان تحصیلات، تجربه، توانمندی و شخصیت مشارکت جویان، محرمانه و سری بودن برخی فعالیت‌ها و… لازم به ذکر است شناخت مناسب و صحیح موانع مشارکت و سعی در رفع آن ها می‌تواند آغازی برای اجرای برنامه محرومیت زدایی و مشارکت در جامعه باشد (گیوریان و ربیعی، ۱۳۸۱).

۲-۲-۲۰-راهکارهای عملی افزایش مشارکت مردمی در روند محرومیت زدایی

۱- برنامه ریزی راهبردی برای تغییر نگرش ها و باورها وایجاد بستر مناسب در جامعه :

با توجه به اینکه یکی از موانع اساسی در جلب مشارکت‌های مردمی، مانع فرهنگی است. لذا به منظور تغییر باورها در کل نظام اقتصادی و جامعه، توصیه بر این است که مسئولان بیشتر به برنامه ها و سیاست‌های استراتژیک و بلندمدت را به عنوان محور برنامه ریزی محرومیت زدایی و فرهنگ جهادی روی آورند و فرهنگ اسلامی و یا به عبارت بهتر توسعه قرار دهند. با توجه به اینکه تحول در رفتار نیروی انسانی و تغییر باورها و فرهنگ عمومی در محرومیت زدایی مشکل بوده و زمان بر می‌باشد لذا روانشناسان و جامعه شناسان، رسانه های گروهی، مطبوعات، صدا و سیما و مدارس در این زمینه می‌تواند بسیار مؤثر باشد.

۲- افزایش رضایتمندی و اعتماد عمومی

به اعتقاد اندیشمندان علوم سیاسی و اداری، اگر دولت‌ها و حکومتها نتوانند خواسته ها و نیازهای مادی و معنوی و رضایت شهروندان را برآورده سازند، بحران‌های مختلفی از قبیل: بحران اعتماد عمومی، بحران مشروعیت نظام، بحران مشارکت عمومی و بحران همگرایی در جامعه ایجاد می شود و این بحران‌ها موجب ایجاد بحران اساسی در فرایند محرومیت زدایی کشور خواهد شد(کاظمی، ۱۳۷۹). ‌بنابرین‏ در عصر کنونی، عملکرد دولت و مدیریت آن بر اساس مورد تأکید قرار گرفته و موجب همگرایی جامعه، اقتدار ملی وارتقاء مشارکت رضایتمندی ارباب رجوع و شهروندان عمومی مردم در امر محرومیت زدایی می شود.

۳- افزایش توان ‌پاسخ‌گویی‌ بخش دولتی به مردم

یکی از رویکردهایی است که موجب بهبود مدیریت کیفیت جامع در بخش دولتی به باور اندیشمندان، استقرار مستمر عملکرد و ‌پاسخ‌گویی‌ سازمان‌های دولتی می شود(دیکسون، ۱۹۹۷). بهبود عملکرد و ‌پاسخ‌گویی‌ سازمان های دولتی، موجب افزایش توانمندی رقابتی، بهره وری، ارتقاء کیفیت زندگی کاری، رضایت شغلی افراد کارکنان و بالاخره رضایتمندی شهروندان می شود(فیلیپس و همکاران، ۲۰۰۳). با استقرار مدیریت کیفیت جامع، امور مردم به نحو مطلوب انجام شده و فقر و محرومیت از جامعه رخت می بندد.

۴- تقویت تأمین اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:15:00 ق.ظ ]




به طور کلی عواملی که می توان مصداق جهانی شدن سیاست داشته باشد عبارتند از:

    1. عواملی که می‌توانند فاجعه ای با ابعاد جهانی ایجاد کنند مانند مسائل زیست محیطی، فقر و گرسنگی،

    1. عوامل همگرایی و واگرایی که ممکن است به مداخله های بشردوستانه منجر شوند مانند مسائل حقوق بشر، حقوق بشردوسانه، دموکراسی گرایی، ملی گرایی قومی و…

  1. عوامل اقتصادی مانند: بدهی، فقر، توسعه و نظم اقتصادی که وابستگی متقابل اقتصادها به یکدیگر، جهانی شدن این عوامل را ناگزیر می‌سازد. (اخوان زنجانی،۱۳۸۱،۹۴-۹۳)

در واقع امروزه فقر، اقتصاد و رابطۀ آن ها با یکدیگر در سطح وسیعی، جامعه جهانی را تحت تأثیر قرار داده و موضوعی است که افکار عمومی، نخبگان و دولتمردان را در سراسر جهان، به خود مشغول ساخته است. تصویب وتدوین چندین سند منطقه ای و بین‌المللی حقوقی در برخی حوزه های حقوق اقتصادی (نظیر :کنوانسیون جرایم سازمان یافته فراملی یا کنوانسیون وین ۱۹۸۸م، کنوانسیون حقوق کیفری ‌در مورد فساد(۱۹۹۹)و… و نهایتاً” کنوانسیون های بین‌المللی مبارزه با جرایم اقتصادی و فساد به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳) گواه جهانی و بین‌المللی شدن این پدیده است. این کنوانسیون ها با اعتقاد ‌به این که دیگر جرایم اقتصادی و فساد موضوع داخلی نیست، بلکه پدیده ای فراملی است که بر تمامی جوامع و اقتصادها تاثیر می‌گذارد، همکاری بین‌المللی را جهت جلوگیری و کنترل و ریشه کنی آن با اهمیت تر نموده است. بی جهت نیست که در مقدمه کنوانسیون سازمان ملل برای مبارزه با فساد[۲۹] مصوب ۲۰۰۳معروف به کنوانسیون مریدا، آمده است که موضوع «پیشگیری و از بین بردن فساد مسئولیت تمامی دولت هاست و آن ها باید با یکدیگر و یا افراد در ‌گروه‌های خارج از بخش دولتی مثل جامعه مدنی، سازمان های غیردولتی و سازمان های جامعه مدار برای مقابله با فساد همکاری مؤثر داشته باشند. » یا در پیش نویس کنوانسیون بین‌المللی مقابله با جرایم سازمان یافته فراملی(پالرمو-۲۰۰۰م) در نظر بود تا در صورت فقدان سابقه قانونی در خصوص مواد و مقررات این کنوانسیون، کشورهای عضو، مواد مذبور را در قوانین داخلی خود به تصویب رسانیده و با یکدیگر معاهدات قضایی منعقد سازند. هرچند به دلیل عدم حصول اتفاق نظر بین دولت ها، نه تنها هیچ قانون بین‌المللی تحت این عنوان به تصویب نرسید، بلکه در عمل هیچ تعریف دقیق و معیار مشخصی از این نوع جرائم در کنوانسیون پالرمو، ارائه نشد و فقط به ذکر مصادیقی از جمله جرایم سازمان یافته، پول شویی(تطهیر پول)، ارتشاء، فساد مالی و… بسنده گردید.

)http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/422371(

با این حال این جرایم، به دلیل گره خوردن با حساست های اجتماعی و رعایت حقوق بشر، حتی اگر در بسیاری از موارد وقوع آن بدون وجود یک عنصر خارجی (فراسرزمینی) قابل تصور باشد، دیگر صرفا” یک مسئله حقوقی داخلی نخواهد بود، بلکه یک مسئلۀ بین‌المللی است که تمام جوامع با آن مواجه هستند، نظیرتعهد دولت ها به جرم انگاری و مجازات مرتکبان ارتشاء یک مقام در بخش خصوصی، برطبق کنوانسیون مبارزه با فساد سازمان ملل، بدون وجود هیچگونه عنصر خارجی یا فرا سرزمینی.

‌به این ترتیب علی‌رغم تفکر کلاسیک، که مقابله با جرم و جنایت بین‌المللی برون مرزی از طریق عملیات و موافقت نامه ها و کنوانسیون های بین‌المللی از لحاظ قانونی، اثر محدودی داشته، مگر اینکه به طور کامل در قوانین داخلی از حوزه های قضایی مربوطه مندرج و اجرا شوند،

)http://www.icaew.com/~/media/Files/Technical/Ethics/business-and-economic-crime-in-an-international-c(

به تدریج مجموعه موضوعات قابل اهمیت در سطح بین الملل، که امکان ‌پاسخ‌گویی‌ آن در محدودۀ فضایی دولت– ملت، فراهم نمی باشد، به مرورو با تشکیل کنوانسیون های جدید (نظیر کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات های بی رحمانه، غیر انسانی یا ترذیلی در سال ۱۹۸۴)، جزء مصادیق جهانی قرار می‌گیرد و صلاحیت جهانی را برای همه دولت ها از نظر حقوق و موضوع و بر اساس حقوق بین الملل کیفری، فراهم می کند (http://febanafi.blogfa.com/post/30)

به هر حال درک متقابل جامعه جهانی از پیچیدگی و در هم تنیدگی مسائل بین‌المللی، گفتگو ‌و یافتن راه حل های مشترک ‌و منصفانه برای حل آن ها وضرورت همکاری کشورها در چارچوب سازوکارهای حقوقی(حقوق بین الملل کیفری) مشخص بویژه درخصوص مبارزه با مرتکبان جرایم اقتصادی و فساد در دستیابی ‌به این آرمان اجتناب ناپذیر است.

بخش دوم- مفهوم فساد در اسناد بین‌المللی و مصادیق آن:

همچنان که پیش از این بیان شد، فساد، سوء استفاده ازموقعیت یک شخص برای انجام ارتکاب جرم، است که می‌تواند شامل درخواست یا پرداخت رشوه و تعدادی از جرایم دیگر باشد. فساد به مقامات دولتی محدود نمی شود. کارکنان شرکت ها بویژه شرکت های فراملی یا چند ملیتی نظیر تراست ها می‌توانند به طور غیراخلاقی از مشتریان خاص یا تامین کننده گان خاص رشوه بگیرند و یا به سرقت دارایی های شرکت بپردازند با این حال، زمانی که مقامات دولتی درگیر فساد می‌شوند به طرز ویژه ای آثارخطرناک و زیان آوری به همراه خواهد داشت. )

)http://www.icaew.com/~/media/Files/Technical/Ethics/business-and-economic-crime-in-an-international-(

فساد درفلج کردن اقتصاد هر کشور نقش غیرقابل انکاری دارد وآثار و پیامدهای مخربی را بر سطوح مختلف جامعه و بین‌المللی وارد می آورد. با ورود به قرن بیست و یکم، احساس فزاینده ای دربین کلیه کشورهای جهان نسبت به آثار مخرب فساد بویژه در سطح بین الملل نظیر: پرداخت رشوه به مقامات دولتی خارجی و…به وجود آمد، به طوری که امروزه یک اجماع بین‌المللی قوی به منظور پیشگیری از این معضل جهانی در قالب کنوانسیون هایی نظیر کنوانسیون مقابله با رشوه دهی به مقامات عمومی خارجی در معاملات تجاری بین‌المللی[۳۰] ۲۷ نوامبر ۱۹۹۷ و… انجام گرفته و متعاقب آن ضمن ارائه تدابیری در این رابطه، توصیه هایی نظیر: جرم انگاری ، پرداخت یا درخواست رشوه و… به دولت های عضو شده است.

کلمه فساد در فرهنگ فرانسوی (corruption) و ریشه لاتینی Rumrere)) آن به معنای «شکستن» یا «نقض کردن» می‌باشد. (ویتو تانری،۱۳۸۷،۱۵۰) آنچه شکسته یا نقض می شود می‌تواند یک «شیوه رفتار اخلاقی یا اجتماعی ویا مقررات اداری» باشد. طبق تعریف بانک جهانی وسازمان شفافیت بین الملل: فساد اداری عبارت است از« استفاده از قدرت عمومی برای کسب منافع خصوصی اداری، تحت تأثیر منافع شخصی یا روابط و علایق خانوادگی». این تعریف مورد توافق عمومی در جهان است وبه طور ضمنی فرض شده است که مجموعه ای از قوانین و ضوابط مدون اداری وجود دارد که چهار چوب فعالیت های مجاز اداری را تعیین می‌کنند و هر گونه رفتار اداری که مغایر با این قوانین باشد و در آن انتفاع شخصی مطرح باشد فساد تلقی می شود. ((www.agahsazi.comnew.asp?new.hd=4435

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:15:00 ق.ظ ]




بازی درمانی رفتاری- شناختی

به نظر نل (۱۹۹۳) «بازی درمانی رفتاری- شناختی» می‌تواند به نحو مؤثری از فنون بازی و ارتباطات کلامی و غیرکلامی استفاده کرده و به کودکان در تغیر رفتار و همچنین مشارکت در جریان درمان کمک کند. مشاور با تمرکز بر افکار، احساسات، تخیلات و محیط از طریق فنونی مانند سرمشق دهی ، ایفای نقش و کنترل مشروط رفتار، رفتارهای انطباقی تر را به کودک می‌آموزد. «نل» بازی درمانی رفتاری- شناختی را در درمان یک کودک مبتلا به «لالی انتخابی» اجرا کرد. وی علاوه بر بازی آزاد از سه عروسک نیز استفاده کرد. یکی از این سه عروسک می‌خواست دوستان تازه‌ای انتخاب کند. یکی دیگر در تمام مدت حرف می‌زد و سومی اصولاً حرف نمی‌زد (فنون شناختی رفتاری روی عروسک آخر سرمشق دهی شده بود) «نل» و «مور» در مقاله‌ای که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد. بازی رفتاری- شناختی را در درمان کودکان ۵ ساله‌ای که گرفتار بی‌اختیاری در دفع بود شرح دادند. آن‌ ها در این درمان مداخلات درمانی مستقیم و غیر مستقیم را با فنون بازی با یک خرس اسباب بازی ترکیب کردند. مشاور به خرس یک نقش مثبت «خود بیانگر» داده بود و اجازه می‌داد این حیوان احساسات خود را درباره توالت رفتن بیان کند و خرس را در یک برنامه کنترل مشروط رفتار قرار می‌داد. کودک به ذوق جایزه شروع به رقابت با خرس کرد و مشکل کار برطرف شد. مؤلفین مقاله مذبور که ادغام این روش مشاوره را با فنون بازی مخصوص بزرگسالان که مناسب با سطح رشد کودک بود تأیید کردند.

بازی درمانی خانوادگی

باسبی و لافکین (۱۹۹۲) استفاده از بازی را در خانواده درمانی پیشنهاد کرده‌اند. آن‌ ها بر این باورند که مشاوران با مشاهده بازی اعضای خانواده با یکدیگر اطلاعات مهمی درباره روابط خانوادگی به دست می‌آورند و الگوهای روابط خانواده را تشخیص می‌دهند و ‌به این موضوع توجه دارند که بازی درمانی کمک بزرگی برای از میان برداشتن فاصله بین جهان بزرگسالان و کودکان است به هر حال در این شیوه لازم است که مشاور مقاومت کودک برای بازی کردن را بشکند و بتواند پویایی‌های این فرایند پیچیده را تفسیر کند. اندرسون (۱۹۹۳) اعتقاد دارد که بازی درمانی خانوادگی انرژی لازم را برای تغییر ایجاد می‌کند. از نظر او مسئولیت تغییر دادن تنها بر عهده والدین کودک نیست بلکه این مسئولیت را تمامی اعضای خانواده باید بپذیرند. بازی به خانواده کمک می‌کند تا الگوهای سازگاری خود را بهتر بشناسند در این روش راه‌هایی یافت می‌شود که به راه حل‌های جدید منحصر می‌گردد و این شیوه همچنین برای هر عضو خانواده توانایی و قابلیت دسترسی به استقلال را در هنگامی که یک شخص صمیمی و عاطفی در خانواده وجود دارد فراهم می‌کند (حسین نژاد، ۱۳۸۹).

اصول بازی درمانی و انتخاب وسایل

مشاوران در بازی درمانی بسته به رویکردی که دارند ممکن است رویکردی ساختاری را برای کار با کودکان برگزینند یا ممکن است روش غیر مستقیم دیگری را ترجیح دهند. می‌توانند فنون بازی را در اغلب نظریه های مشاوره‌ای به کار برند. به نظر لاندرت (۱۹۹۱) بازی درمانی برای همه مشاوران مدارس یکی از ابزارهای ضروری است و برای آنچه که «بازی درمانی کودک محور» می‌نامید ۸ اصل قائل شد.

    1. مشاور از خود ملایمت و نرمی و علاقه خالصانه نشان می‌دهد و با کودک صادق باشد.

    1. مشاور کودک را بی قید و شرط و همان طور که هست بپذیرد.

    1. مشاور محیطی سالم و برخوردار از امنیت مهیا کند تا کودک قادر به کاوش و ابراز شخصیت خود باشد.

    1. مشاور احساسات کودک را به منظور کمک به فهم و درک کودک به خود او منعکس کند.

    1. مشاور به کودک و توانایی‌های او در رفع مشکلاتش احترام گذارد.

    1. مشاور به کودک اعتماد کند تا فرایند مشاوره در جهتی مناسب به پیش رود.

    1. مشاور صبور و شکیبا باشد و اجازه دهد فرآیندهای درمانی جریان یابند.

  1. مشاوران تنها به منظور تقویت رفتار مسئولانه محدودیت‌هایی وضع کند.

مشاوران در انتخاب وسایل بازی باید سن و احتیاجات کودک و هدف بازی را در نظر بگیرند. وسایل بازی باید با اهداف هماهنگ باشند و رسیدن به هدف‌ها را برای کودک آسان نمایند. کودکان کوچک‌تر ممکن است برای بازی عروسک‌ها، خانه های عروسکی و خیمه شب بازی، ظروف سفالی، قطعات خانه‌سازی، هواپیما، سربازان، تانک‌ها و کامیون‌ها، چکش‌ها، توپ‌های نرم، ماسه و مدادهای شمعی یا روغنی را انتخاب کنند و کودکان بزرگ‌تر بازی‌هایی مثل شطرنج، بازی‌هایی چاپی، بازی‌هایی که با کاغذ و مداد انجام می‌شوند و بازی‌هایی که برای رسم نقاشی تدارک دیده شده‌اند مثل تخته سیاه و گچ و یا بازی‌هایی که ساختارشان مبتنی بر حل مسئله است. فعالیت‌های بدنی یا انجام تکالیف خانگی ممکن است یکی از قسمت‌های جلسه مشاوره باشد. مشاوران می‌توانند در بازی شرکت کنند. یا مشاهده ساده کودک در جریان بازی را برگزینند. برای مشاور مهارت گوش دادن، مشاهده کردن، کشف کردن، انعکاس احساسات و رفتار در جریان بازی همان قدر مهم است که مشاوره کردن با نظم و قاعده. اتاق بازی می‌تواند محیط سالم و مطمئن شبیه دفتر مشاوره برای کودکان فراهم کند و مواد و اسباب بازی‌ها باید به گونه‌ای انتخاب شوند که کودکان آن‌ ها را بپسندند و احساساتشان را به کمک آن‌ ها ابراز کنند و نسبت به آن واکنش نشان دهند (حسین نژاد، ۱۳۸۹).

کودکان کم توان ذهنی

از روزی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرد موضوع کسانی که به عللی قادر نبوده‌اند خود را به دلیل نارسایی‌ها و کمبودهای ذهنی و جسمی با دیگر افراد اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است که در این راستا جوامع مختلف هم برخورد و نگرششان ‌در مورد این افراد متفاوت بوده است

    1. Lndrs ↑

    1. -Dell Lebo ↑

    1. -Emile ↑

    1. – Landalt ↑

    1. -Shafer ↑

    1. -Moctevate Mental Retardation ↑

    1. -Sensory- motor ↑

    1. -motor …. ↑

    1. -Percepural Phase ↑

    1. -Cogn…. ↑

    1. -self- Concept ↑

    1. -Moctevate Mental Retardation ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:14:00 ق.ظ ]