فقهای اهل سنت در مورد شرط اسلام اتفاق نظر ندارند به طوری که شافعیان و حنبلیان و برخی از مالکیان آن را پذیرفته و حنفیان نیز این شرط را تنها در مورد حضانت مرد پذیرفته اند اما نظر آنان و بیشتر مالکان درمورد زن حاضنه این است که مسلمان بودن حضانت کننده شرط نیست بلکه آن چه مهم است سرپرستی کودک و شفقت کردن به او است و دین و عقیده حاضن در این باره بی تاثیر است. [۸۴]ولی باید گفت مادر کافر نیز ممکن است طفل را منحرف سازد. [۸۵]بخصوص این که طفل در دوران ابتدایی زندگی خود بسیار وابسته به مادر است بجز او چیزی را نمی بیند و نمی شناسد پس بدیهی است که در معرض خطر انحراف قرار گیرد.[۸۶]
ز: عدم ازدواج با شخص دیگر
فقهای امامیه به اعتقاد برخی از احادیث ازدواج کردن مادر کودک را با شخص غیر پدر موجب سقوط حضانت مادر دانسته اند برخی از فقها این سلب حضانت را اشتغال مادر به حقوق زوج دوم و در نتیجه باز ماندن او از نگاهداری شایسته کودک دانسته اند. ولی طبق این استدلال فقها این سلب حضانت صرفاً در ارتباط با مادر و شوهر است وگرنه اگر شوهر فوت کرده باشد و مادر نیز ازدواج مجدد کرده باشد نسبت به حضانت فرزند از هر کس دیگری اولی تر است. از این رو هرگاه نکاح بین ابوین طفل در اثر طلاق و یا فسخ منحل گردد و مادر عهده دار حضانت طفل خود باشد و در این بین ازدواج مجدد با مرد دیگری نماید حق حضانت او ساقط و حضانت به پدر منتقل میگردد زیرا زن با زناشویی با مرد دیگری موظف به حسن معاشرت با شوهر خود و عهده دار تکالیف زناشویی است و به همین علت نمی تواند آن گونه که شایسته و مصلحت طفل اقتضا میکند عهده دار حضانت گردد. [۸۷]اگر چه با رضایت شوهر سابق باشد. [۸۸]البته برخی از فقها من جمله شیخ مفید در کتاب مقنع با استناد به روایات و اخبار گفته اند که مادر تا سن بلوغ احق به حضانت است چه این که ازدواج کرده باشد و یا نکرده باشد ولی شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ طوسی و کلینی در کتاب کافی و گروهی دیگر از فقها همین نظر را داشته و گفته اند که قید «مالم تتزوج» بیان عدم صلاحیت مادر نیست. این ارشاد آنان به این معنا است که اگر ازدواج محتمل باشد که در زندگی زناشویی جدید او دچار مشکل شود و همچنین شوهر راضی نباشد و لذا زندگی آنان مختل و از هم پاشیده شود ولی اگر شرایطی به وجود آید که هیچ گونه اخلالی در زندگی جدید او پیش نیاید باز مادر احق بر شوهر سابق (پدر) است . مادر این کار را انجام میدهد چون باز هم می بینیم که در این حالت دوران امرین بین مادر می شود نه یک همسر جدید و یا یک شخص بیگانه که برای طفل دلسوزی نمی کند.[۸۹]
بهر حال به موجب ماده ۱۱۷۰ قانون مدنی مادر تا زمانی دارای حق حضانت است که شوهر اختیار نکرده باشد و ازدواج مادر با شخص غیر از پدر طفل مانع حضانت است ولی در صورت فوت پدر حضانت بر عهده مادر است[۹۰] و شوهر کردن مادر تاثیری در حضانت نخواهد داشت. همچنین با توجه به مواد ۱۲ و ۱۳ قانون حمایت خانواده می توان گفت دادگاه میتواند در صورتی که مصلحت طفل ایجاب نماید حضانت را به مادری که ازدواج کرده واگذار نماید یا او را در سمت حضانت باقی گذارد بهرحال اخذ تصمیم در این باره با دادگاه است [۹۱]همچنین هرگاه زن دیگری به غیر از مادر طفل عهده دار حضانت کودک شود در صورت ازدواج کردن این زن نیز به طریق اولی از نامبرده سلب حضانت خواهد شد مگر اینکه دادگاه با توجه به شرایط جدید زن همچنان حضانت طفل را به آن زن واگذار نماید. [۹۲]فقهای اهل سنت معتقدند ازدواج مادر با خویشاوندان محرم کودک از موانع حضانت نیست ولی شافعیان معتقدند ازدواج مادر با محارم کودک در صورتی مانع حضانت نمی شود که پدر برحضانت کودک رضایت دهد. [۹۳]
ح: عدم ابتلا به بیماری های واگیر دار
برخی از فقهای امامیه[۹۴] معتقدند هرگاه مادر یا پدر که دارای حق حضانت است مبتلا به بیماری های سل ، جذام ، برص و حتی فلج که امیدی به بهبودی آن نباشد گردند حق حضانت ساقط می شود. زیرا بیم سرایت آن و زیان برای طفل وجود دارد برخی از حقوق دانان [۹۵]در خصوص مادر گفته اند از کلمه صحت جسمانی در ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی استنباط می شود که حق حضانت در موارد امراض مسریه ساقط می شود زیرا به طفل سرایت خواهد کرد برخی دیگر[۹۶] معتقدند که امکان سرایت بیماری به طفل مانع از اجرای حق حضانت نیست بلکه باید این سرایت چنان باشد که سلامت طفل را جداً به خطر بیندازد و هرگاه پدر و مادر نتوانند در دادگاه این عدم جدیت سرایت بیماری را به اثبات برسانند حق حضانت آنان ساقط خواهد شد. ولی می توان گفت اصل بقای حضانت پدر و مادر است و دلیل بر سقوط حضانت به صرف ابتلای به بیماری واگیر دار در دست نیست و به خصوص این که ممکن است بیمار مباشرت در نگهداری طفل نداشته و اقدام لازم و پیشگیری های معمول برای جلوگیری از سرایت به طفل انجام داده باشد ولی در خصوص ابتلاء به بیماری های مهم و خطرناک دادگاه میتواند با رعایت مصلحت طفل حضانت را به شخص دیگری واگذار نماید.[۹۷]
گفتارچهارم : حضانت اطفال بدون سرپرست
بند اول : فرزند خواندگی
ممکن است در اثر وقوع حوادث طبیعی یا فوت والدین یا غیر شرعی بودن نسب طفل تکلیف مهم و نگهداری وحمایت و تربیت چنین طفلی با مشکل مواجه گردد در برخی از نظام های حقوقی دنیا با ایجاد تامین های برای فرزند خواندگی راه حل مناسبی برای حمایت از چنین کودکانی وضع نموده اند.[۹۸] از این رو در این کشورها یک نوع قرابت وجود دارد که ناشی از فرزند خواندگی است. فرزند خواندگی آن است که کسی دیگری را که فرزند طبیعی او نیست به فرزندی بپذیرد فرزند خواندگی در صورتی که به رسمیت شناخته شده باشد نوعی قرابت ایجاد میکند قرابتی که صرفاً حقوقی است نه طبیعی به عبارت دیگر با قبول فرزند خواندگی قانون یک رابطه مصنوعی پدر فرزندی یا مادر فرزندی بین دو نفر ایجاد میکند .[۹۹] همچنین در عصر جاهلیت عرب معمول بوده که بعضی کودکان را به عنوان فرزند انتخاب میکردند و آن را پسر واقعی خود می خواندند و در نتیجه این رابطه فرزند از پدرش ارث میبرد و پدر خوانده نیز وارث او می شد و بین پسر خوانده و همسر پدر خوانده محرمیت ایجاد می شد ، اسلام این مقررات جاهلی را باطل اعلام کرد و حتی رسول اکرم (ص) برای عدم مشروعیت چنین رابطه هایی با همسر پسر خوانده خود به نام زید بن حارثه بعد از ان که زید طلاق گرفت ازدواج نمود تا بر همگان آشکار شود صرف پسر خواندن فرزند دیگران واقعیت ها را عوض نمی کند بلکه رابطه پدری و فرزندی یک رابطه خونی و طبیعی است و هیچ رابطه ظاهری نمی توان جایگزین آن کرد. [۱۰۰]بنابرین فرزند خواندگی درحقوق اسلام به رسمیت شناخته نشده و یک نهاد حقوقی تلقی نمی شود و مستند آن آیات قرآن کریم است.