کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



عوامل موثر بر شکل گیری  هویت

رشد هویت نوجوانی تحت تاثیر عوامل مختلفی است که چند مورد مهمتر را می توان به شرح زیر برشمرد :

1- عوامل شناختی: وقتی که فرد در دوره نوجوانی به مرحله تفکر عملیات صوری می رسد امکان بسیار بهتری به دست می آورد که هویت آتی خود را ترسیم کند و به مسائل آن بیندیشد.

نوجوانانی که بی رشد شناختی متناسب با این دوره از رشد رسیده اند از کسانی که به این سطح از تفکر نرسیده اند موفقیت بیشتری در حل مسائل مربوط به هویت خود نشان مید هند. انان اطلاعاتی را که در اختیار دارند بهتر به کار می گیرند و نیاز آنان به کمک گرفتن از دیگران کمتر است

2- عوامل مربوط به والدین : اینکه نوجوان تا چه حد دربررسی احتمالات مختلف برای دست یافتن به هویت آزادی دارد به شدت تحت تاثیر روابط درون خانواده است. در مطالعه ای در مورد کنش های متقابل خانوادگی نوجوانانی که در مقیاس کاووش هویت نمره بالایی آوردند بیشتر به خانواده هایی تعلق داشتند که اطمینان به خود آزادی درمخالفت کردن (مستقل بودن) ودر عین حال وابستگی به خانواده، پذیرا بودن در برابر عقاید دیگران (کثرت عقاید ) واحترام قائل بودن و حساس بودن در برابر عقاید دیگران (مشارکت ) تشویق می شدند.

برعکس نوجوانانی که در کاووش هویت نمره کمتر می آوردند از خانواده هایی بودند که در آن فردیت تشویق نمی شد و بر توافق وحمایت دو جانبه تاکید می شد (لطف آبادی، 1385).

یافته های این مطالعات با دیدگاه اریکسون مبنی بر اینکه افراد دارای حس هویت فردی خود را از افراد دیگر متمایز و مستقل می دانند همخوانی دارد. در ضمن این مطالعات نشان می دهد که پذیرا بودن وحساس بودن در برابر عقاید دیگران مهم است زیرا کارکرد هویت مستلزم در نظر گرفتن ، انتخاب و تفسیر منابع اطلاعاتی محتمل درباره خود ودیگران است (ماسن و همکاران ، 1985).

 

3- عوامل مربوط به مدرسه : موفقیت های تحصیلی از این نظر که راه های زندگی آینده را هموارتر می سازد و از نظر هویت حرفه ای نیز اطمینان بیشتری برای نوجوان ایجاد می کند، در شکل گیری هویت موثر است و همچنین اطلاعاتی را در اختیار  نوجوان می گذارد که برای شکل گیری هویت مفید است.

4- عوامل اجتماعی _ فرهنگی : براساس تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی جوامع گذشته نسبت به حال، هویت نوجوانان از حالت تسلیم طلبی جای خود را به درگیری وجستجو گری داده است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

5- ترتیب تولد و فاصله نسبی  فرزندان درخانواده : تومان معتقد است که ترتیب تولد بر رشد هویت موثر است. فاصله نسبی بچه ها نیز باعث می شود که نه تنها برخورد والدین با آنها متفاوت باشد،‌ بلکه این امر رابطه فرزندان با یکدیگر را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

6- رفتار نوجوان : رفتار نوجوان نیز تاثیر زیادی بر چگونگی واکنش والدین و سایر اعضای خانواده بر او بر جای می گذارد و واکنش آنها در شکل گیری هویت نوجوان موثر است.

7- گفتگو در جریان تعارضات: باعث کسب اطلاعات بیشتر نوجوان، رشد تفکر انتزاعی ومعرفی خود به عنوان یک فرد متفاوت به بزرگسالان می شود.

8- خیالپردازی نوجوانان : منبع دیگری برای ایفای نقش ها و رفتارهای آنان است. دامنه خیالپردازی با رشد تفکر عملیات صوری افزایش می یابد و با بروز احساسات و نیازهای جدید نوجوانان گسترش می یابد. برخی از نوجوانان نیز با مطالعه به کشف هویت فکری خویش      می پردازند (لطف آبادی ، 1385).

 

- identity exploration

-plurality

- mutuality

- Toman, A.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 02:53:00 ق.ظ ]




نظریه های دلبستگی

نظریه دلبستگی بر این باور است که دلبستگی پیوندی جهان شمول است و در تمام انسان ها وجود دارد. بدین معنی که انسان ها تحت تاثیر پیوند های دلبستگی شان هستند.

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

نظریه دلبستگی بسیار گسترده تر ازآن درکی که مردم نسبت به آن دارند است. این نظریه دو جزء اصلی دارد:

1- بخش هنجاری که برای توضیح مدل، الگوهای معمولی رفتار وابسته به نوع و مراحل رشد که تقریبا در بین همه انسان ها شبیه به هم است، تلاش می کند.

2- بخش تفاوتهای فردی غیرهنجاری، که برای توضیح ثبات ، انحراف های نظام دار از مدل الگوهای رفتاری و مراحل ، تلاش می کند (سیمپسون و رولز ، 1998).

نظریه یادگیری اجتماعی

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

این دانشمندان نیز فرض را بر این گذاشته اند که گرسنگی،تشنگی و درد غرایزی هستند که کودکان را به عمل وامی دارند. آنچه نیازهای زیست شناختی کودکی را ارضا می کند(یعنی سایق را کاهش می دهد) تقویت کننده اولیه نامیده می شود. مثلا غذا برای کودک گرسنه تقویت کننده اولیه محسوب می شود. افراد و اشیایی که به هنگام کاهش سائقی حضور دارند، از طریق تداعی با تقویت کننده اولیه، تقویت کننده ثانویه می شوند. مادر کودک به عنوان منشا همیشگی تامین غذا و آسایش ، تقویت کننده ثانویه مهمی محسوب می شود. بنابراین، کودک نه فقط به هنگام گرسنگی و درد به دنبال اوست، بلکه درمواقع بسیار دیگری نیز وابستگی عمومی خود را به او نشان می دهد.

نظریه پردازان یادگیری اجتماعی فرض بر این دارند که شدت وابستگی کودک به مادر بستگی دارد، به این که مادر تا چه حد نیازهای کودک را تامین کند. یعنی مادر تا چه اندازه وجودش با لذت و کاهش درد و ناراحتی همراه است (ماسن و همکاران ، 1985).

 

نظریه رفتار گرایی

رفتارنگران معتقدند شخصی که کودک را تغذیه می کند چهره اصلی دلبستگی می شود. آنها بر این باورند که مراقبت کننده یک تقویت کننده شرطی می شود، نوزاد یک پاسخ بازتاب غریزی به تغذیه شدن دارد. او لذت را تجربه می کند و مراقبت کننده را با این لذت مرتبط می کند. این احساس به حس لذت بردن از تمامی موقعیت هایی که مراقبت کننده به وی نزدیک می شود، تعمیم پیدا می کند.

نظریه های یادگیری امریکایی تحت تاثیر دیدگاه لامارک در زیست شناسی، ارگانیزم را      بی نهایت انعطاف پذیر می دانند و بر این باورند که ساختارهای درونی نامتغیر یا ساختهای درونی که بتوانند مقاومت کنند یا حتی یک تعامل موثر با محیط برقرار سازند وجود ندارد.

نظریه پردازان یادگیری بر این واقعیت تاکید دارند که فرایند دلبستگی یک راه دوطرفه است و به رابطه رضایت بخش متقابل و تقویت های دوجانبه وابسته است. مادر رضایت خود را در پایان دادن به فریادهای بچه پیدا می کند و در نتیجه خود را نیز آرام می کند، کودک با لبخندها و غان وغون کردن های خود به کسانی که او را آرام می کنند پاداش می دهد. رفتارهای دلبستگی کودک بسیار موثر است، زیرا موجب می شود که فرایندهای دلبستگی بین او و والدین به جریان بیفتد. اما باید به خاطر داشته باشیم که فرایند دلبستگی به طور خودکار انجام نمی گیرد بلکه به تدریج و در پی تعدادی مراحل به وجود می آید ( سلاجقه ، 1386).

- normative Component

-  Simpson, J.A.

-  Rholes, S.W.

- Lamark, M.L.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:53:00 ق.ظ ]




نظریه رفتار شناسی طبیعی

رفتار شناسان طبیعی مفهوم نقش بندان یا نگاره گیری را وارد فرایند دلبستگی کردند. آنها معتقدند که حیوانات با کشاننده های فطری به دنیا آمده اند که توانایی بالقوه زنده ماندنشان را افزایش می دهند. یکی از این کشاننده ها آمادگی نگاره گیری از ریخت خاص موضوع (افرادی که صدای خاص ایجاد می کنند یا حرکت می کنند) است و این نگاره گیری به کودک اطمینان می دهد که مراقب کننده در مجاورت اوست . یک نگاره گیری تنها از طریق بینایی صورت نمی گیرد ، بلکه ممکن است با بوسیدن ارتباط داشته باشد ، نظیر آنچه در بزها وجود دارد یا با شنیدن مرتبط باشد مانند آنچه در اردکهاست. شواهد خوبی در مورد این امر وجود دارد که نوزادان انسان یاد گرفته اند از ابتدای تشخیص از بوی مادرشان استفاده کنند . به طور مثال سرنوچ و پورتر (1985) نشان داده اند که نوزادان 12 روزه ای که از شیر مادر تغذیه نمی کنند به مانند نوزادانی که از سینه مادر تغذیه می کنند می توانند بوی آغوش مادرشان را از آغوش یک غریبه متمایز کنند.

نگاره گیری دارای نتایج کوتاه مدت و بلند مدتی است که اغلب به طور قابل ملاحظه ای با یکدیگر مشابهند (سلاجقه ، 1386).

از نوزاد انسان رفتارهایی سر میزند مانند گریستن، خندیدن و … از نظر تکاملی این الگوها از لحاظ انطباق پذیری ارزش دارند ، زیرا همین رفتارها باعث می شود که از کودکان مراقبت لازم به عمل آید تا زنده بمانند (ماسن و همکاران ، 1985).

 

نظریه روانکاوان

فروید می گفت که کودکان با غرایزی زیست شناختی به دنیا می آیند که باید ارضا شود. نیاز کودک به غذا ، گرما و کاهش درد نمایانگر لذت جویی حسی است. فروید اساس زیست شناختی این جویندگی را نوعی انرژی فیزیکی می دانست که به لیبیدو معروف است. به نظر فروید، اشیاء ، مردم، و فعالیتهایی که کودکان انرژی لیبیدویی خود را صرف آنها می کنند همراه با رشد کودکان به نحوی قابل پیش بینی تغییر می کند. فروید می گفت در دوران شیرخوارگی هرچیز که به غذا خوردن مربوط باشد از مهمترین سرچشمه های کسب رضایت برای او قلمداد می شود. هنگامی که از کودکان مراقبت یا غذایشان تامین می شود، توجهشان که از انرژی لیبیدو نشات می گیرد، برای کسی که این لذایذ را فراهم می کند متمرکز می شود. از نظر او انرژی لیبیدوی کودک نه تنها مدام متمرکز بر کسانی است که از او مراقبت می کنند بلکه دهان، زبان و لبها را نیز در بر می گیرد. او معتقد بود که ارضای کم یا ارضای بیش از حد نیازهای دهانی در این دوره سبب می شود که پیشروی کودک به مرحله بعدی رشد کند شود ، به این معنی که ممکن است کودک در این مرحله تثبیت شود یا در مقابل انتقال انرژی لیبیدویی خود به اشیاء و موضوعات جدید مقاومت درونی نشان دهد (ماسن و همکاران ، 1985).

فروید می گوید کودکان بیشترین ارضایشان را از طریق لذت دهانی به دست می آورند. او اولین وهله تولد نوزاد را مرحله دهانی نامید. در طی این دوره نوزاد به سوی هر شخصی که به او لذت دهانی می دهد جلب می شود، که این فرد در اغلب موارد مادر وی است. فروید بر این باور بود که دلبستگی که به دلیل کسب لذت دهانی از طریق ارضای فردی نیازهای غریزی نوزاد ایجاد می شود . به همین دلیل مراقبت کننده کودک یک موضوع عشق می شود و این اولین عشق خواهد بود که اساس همه دلبستگی های بعدی را تشکیل می دهد. فروید اعتقاد داشت که اگر نوزادی از غذا یا رضایت دهانی محروم شود یا بیش از اندازه ارضا شود ، ممکن است در وی یک دلبستگی ناسالم توسعه یابد. دلبستگی های ناسالم نتیجه تثبیت ها بر مجاری دهان در یک کوشش برای ارضای نیازهای ارضا نشده است.

-  Cernoch, M.A.

- Porter, J.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:52:00 ق.ظ ]




نظریه اینسورث

دانلود تحقیق و پایان نامه

اینسورث نیز رفتار دلبستگی در روابط بزرگسالی را به عنوان اساس پدیده ایمنی در هسته زندگی انسان مورد تاکید قرار داد. او اظهار داشت که دلبستگی ایمن، عملکرد و شایستگی را در روابط بین فردی تسهیل می کند. برای مثال کودکانی که دلبستگی شدید به مادرانشان دارند در آینده از لحاظ اجتماعی برون گرا هستند و به محیط اطراف توجه نشان می دهند و تمایل به کاوش در محیط اطرافشان دارند و می توانند با مسایل مقابله کنند . از طرف دیگر عواملی که مخل این دلبستگی باشد در زمینه رشد اجتماعی کودک در آینده مشکلاتی ایجاد می کند (خوشابی و ابوحمزه ، 1385).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

اینسورث مشاهدات بالبی را بسط داد و دریافت که تعامل مادر با کودک در دوره دلبستگی تاثیر چشمگیری بر رفتار فعلی و آتی کودک  دارد. الگوهای مختلف دلبستگی در کودکان وجود دارد. مثلا برخی از بچه ها کمتر از بقیه پیام می فرستند یا گریه می کنند. پاسخدهی توام با حساسیت به نشانه های نوزاد ، نظیر بغل کردن  کودکی که دارد گریه می کند به جای آنکه موجب تقویت رفتار گریستن شود ، باعث می شود که نوزاد در ماه های بعد کمتر گریه کند. وقتی کودک پیامی برای مادر می فرستد ، تماس نزدیک بدنی او با مادر باعث می شود که در عین رشد به جای وابستگی و چسبندگی بیشتر به مادر ، اتکا به نفس بیشتری پیدا کند. مادرانی که پاسخدهی به پیام های ارسال شده از طرف کودک نمی دهند ، موجب مضطرب شدن بچه        می شوند (ماسن و همکاران ، 1985).

اینسورث همچنین بیان کرد که دلبستگی موجب کاهش اضطراب می شود. آنچه او اثر پایگاه امن می نامید کودک را قادر به دل کندن از دلبسته ها و کاوش در محیط می سازد و کودک با دلگرمی و اطمینان به کاوش در محیط بپردازد.

اینسورث شخص مورد دلبستگی را به عنوان منبع امنیت (پایگاه امن) کودک برای کاوش در محیط خود در نظر گرفت، او حساسیت مادر را برای نوزاد حائز اهمیت می دانست و نقش آن را برای رشد الگوهای دلبستگی مادر- نوزاد حیاتی در نظر گرفت.

اینسورث در مقاله ای تحت عنوان “ارزیابی سازگاری براساس مفهوم دلبستگی ایمنروش خود را این طور بیان می کند.

احساس ایمنی در مراحل اولیه زندگی نوعی وابستگی است و موجب می شود که فرد بتواند به تدریج به طور مستقل عمل کند و مهارت های جدید و علایق تازه ای را در کنار سایر موفقیت ها شکل بدهد . اگر این ایمنی وجود نداشته باشد ، فرد احساس ناتوانی می کند و این ناتوانی       می تواند در همه کارهای وی نمایان شود (خوشابی و ابوحمزه ،1385).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:52:00 ق.ظ ]




نظریه بالبی

بالبی در سال 1969 نظریه دلبستگی را مطرح کرد. به نظر او روابط اجتماعی طی پاسخ به نیازهای زیست شناختی و روان شناختی مادر و کودک پدید می آیند. از نوزاد انسان رفتارهایی سر می زند که باعث می شود اطرافیان از او مراقبت کنند و در کنارش بمانند. این رفتارها شامل گریستن، خزیدن و سینه خیز رفتن به طرف دیگران می شود. از نظر تکاملی این الگوها ارزش تطابقی دارند، زیرا همین رفتارها باعث می شوند که از کودکان مراقبت لازم به عمل آید تا زنده بمانند (بالبی ،1969).

دانلود تحقیق و پایان نامه

نتیجه عمده کنش متقابل بین مادر و کودک، به وجود آمدن نوعی دلبستگی عاطفی بین فرزند و مادر است. این دلبستگی و ارتباط عاطفی با مادر است که سبب می شود کودک به دنبال آسایش حاصل از وجود مادر باشد. بخصوص هنگامی که احساس ترس و عدم اطمینان می کند. بالبی و مری اینسورث معتقدند که همه کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می کنند و دلبستگی شدید شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پی ریزی می کند. در واقع دلبستگی های انسان نقش حیاتی در زندگی وی ایفا می کند (خوشابی و ابوحمزه ،1385).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

برطبق نظر بالبی ، نتیجه عمده کنش متقابل بین مادر و کودک ایجاد نوعی وابستگی عاطفی به مادر است. کنش این وابستگی ایجاد امنیت روانی است. وابستگی عبارت است از : اصلاح نظام وابستگی به سیستمی تنظیم کننده اطلاق می شود و فرض بر این است که این نظام در درون فرد وجود دارد. هدف آن تنظیم رفتارهایی است که موجب نزدیک شدن و برقراری تماس با فردی است متمایز و حامی که تکیه گاه نامیده می شود . البته هدف این سیستم در فرد وابسته ، از لحاظ روانی معطوف به ایجاد احساس امنیت است (ماسن و همکاران ، 1985).

بالبی هماهنگ با اسلاف خود ، قائل به وجود نیازهای نخستین و ضروری برای ارضا (مثلا نیاز به تغذیه) است. معذلک وی این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که افزودن بر نیازهایی که تاکنون به عنوان نیازهای نخستین در فرد آدمی شناسایی شده اند یک نیاز دیگر نیز در واقع وجود دارد که تاکنون آن را ثانوی می پنداشتند. و این نیاز دلبستگی است. منظور از این که دلبستگی نیاز نخستین است این می باشد که از هیچ نیاز دیگری مشتق نشده است و نیازی اساسی برای تحول شخصیت است. بدینسان بالبی از فروید که برای وی نیازها تنها نیازهای بدنی هستند، فاصله می گیرد. چه از نظر فروید ، دلبستگی کودک یک کشاننده ثانوی است که بر نیاز نخستین تغذیه متکی است.

فرضیه بالبی مبتنی بر نظریه رفتار غریزی است که حالت خاصی از این رفتار، توسط لورنز در مورد حیوان، تحت عنوان نگاره گیری یا نقش بندان پیشنهاد شده است (منصور و دادستان ، 1383 ).

دلبستگی با وابستگی تفاوت دارد. واژه وابستگی اغلب توسط روانکاوان و روان شناسانی که طرفدار سائق ثانویه هستند به کار می رود. بالبی معتقد است وابستگی و دلبستگی نه تنها از لحاظ معنایی متفاوتند بلکه کاملا متضاد یکدیگر هستند. او توضیح داد که در هفته های اول زندگی نوزاد تقریبا به طور کامل به مادر وابسته است اما هنوز به مادر دلبسته نشده است. ایجاد دلبستگی تقریبا از 6 ماهگی شروع می شود. این وابستگی کم و بیش با رشد کودک کاهش پیدا می کند. در واقع به نقش وابستگی در ترغیب احساس ایمنی تاکید شده است. دلبستگی موجب مستقل شدن کودک می گردد و بدین صورت بالبی وابستگی را از دلبستگی متمایز نمود. تفاوت دیگر این دو مفهوم این است که وابستگی در مرحله ناپختگی صورت می گیرد اما دلبستگی نیاز به کمی پختگی و رسش دارد.

بالبی مخالف دیدگاه روانکاوی جدید بود که معتقد است عشق مادر ناشی از ارضای    احساس های دهانی است ، همچنین با دیدگاه یادگیری اجتماعی که ادعا می کند وابستگی براساس تقویت ثانویه به وجود می آید نیز مخالفت ورزید (خوشابی و ابوحمزه ،1385).

بالبی در قلمرو دلبستگی دو نکته مهم را مورد تاکید قرار می دهد:

اول آنکه کودک از نظر ژنتیکی برای واکنش هایی آمادگی دارد،

  • کودک به علامات محرکی (به راه افتادن فعالیت، پایان یافتن) پاسخ می دهد که هم از اطلاعاتی مشتق می شوند که ناشی از ارگانیزم اند(سرما، گرسنگی، درد) هم از اطلاعاتی منبعث از محیط (صدای شدید، تاریکی ناگهانی و جز آن) هستند.
  • واکنش های کودک به هدف های ثابتی منتهی می شوند، در این مورد خاص، واکنش وی عبارت است از تامین مجاورت با یک فرد خاص یعنی مادر که بر همه افراد دیگر ارجح است. چنانچه واکنش کودک به هدف مورد نظر اصابت کند، نظام رفتاری موثر است و علامت محرک دیگری ( که به علامات محرک به صورت پس خوراندهای منفی موسوم اند) موجب توقف نظام رفتاری مورد نظر می گردند.

-  attachment system

-  attachment figure

- imprinting

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:52:00 ق.ظ ]