- وامهای تجاری : در دهه 1970 این نوع وام به شدت افزایش پیدا کرد. پس از آن در دهه 1980، پس از وقوع دو شوک نفتی، مهمترین عامل ایجاد بحران بدهی گردید. زیرا پس از وقوع شوکهای نفتی، وامهای سالانه بانکهای تجاری به کشورهای در حال توسعه نسبت به دهه 1970، ده برابر شد. پس از آنکه بسیاری از بدهکاران قادر به انجام تعهدات خود نبودند، بانکهای تجاری از پرداخت وام داوطلبانه به این کشورها خودداری کردند.
-
- تامین مالی از طریق اوراق بهادار : این نوع سرمایه گذاری در کشورهایی انجام شده است که هیچگونه مشکلی در بازپرداخت اصل و فرع دیون خود نداشتهاند. در سالهای اخیر نیز این نوع تامین مالی برای مصونسازی استقراضکننده از نوسانات نرخ بهره بازار بار دیگر احیا شده است.
- وامهای رسمی : منابع مالی خارجی از طریق سازمانهای دولتی شامل بانکهای چند جانبه توسعهای مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و نهادهای وابسته به آنها، در دسترس کشورها قرار گرفت. این وامها اغلب امتیازی هستند و با نرخهای کمتر از نرخ بهره بازار اعطا میشوند. (افشاری، 1380 : صفحه 9-11)
اهمیت این چهار نوع تامین مالی خارجی برای کشورهای در حال توسعه به عنوان یک گروه در طول زمان تغییر کرده است. (افشاری، 1380 : صفحه 11)
2-9-4) مراحل شکل گیری بحران بدهی:
بحران بدهیها در دو مرحله به اقتصاد کشورها تحمیل شد:
- موج اول بحران یدهی خارجی:
زمینه بحران بدهیها در دهه 1970 میلادی با تسریع جریان وام از سوی موسسات مالی خصوصی به سوی کشورهای در حال توسعه آغاز شد. در این دوران پس از خصوصی شدن سیستم پولی بین المللی، افزایش نقدینگی بانکها ناشی از سپردههای کشورهای صادرکننده نفت و تغییرات مقررات بانکی، وامهای بانکی که در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار میگرفتند، افزایش پیدا کرد. (مهرآرا، 1378 : صفحه 3) پس از تحریم نفتی اپک و در پی آن، چهار برابر شدن قیمتهای نفت در سالهای 1973 و 1974، اولین مرحله بحران بدهیها آغاز شد. (مهرآرا، 1378 : صفحه 3)
موج تمدید مهلت بازپرداخت بدهیها، پس از شوک نفتی 1974 آغاز شد. ولی به دلیل منفی بودن نرخهای بهره واقعی روی قرض خارجی و خالص ورود سرمایه به کشورهای بدهکار در طول این دهه افزایش یافت و اثر شوک به مقدار قابل ملاحظهای تحلیل رفت. (مهرآرا، 1378 : صفحه 4)
- موج دوم بحران بدهی خارجی:
مرحله دوم بحران بدهیها در سال 1979 آغاز شد. در این زمان اپک قیمتهای نفت را دو برابر کرد. به علاوه، در این زمان مرحله دیگری از چرخش دلارهای نفتی شکل گرفت. (مهرآرا، 1378 : صفحه 4) در این دوره، با افزایش نرخ بهره وامها، بدهی کشورهای مقروض چند برابر شد.
2-9-5) ارتباط بدهی با تعدیل
تجربه اتکا به سرمایه خارجی به عنوان وسیلهای برای رشد اقتصادی به گذشته های بسیار دور بازمیگردد. استدلال اولیه کشورها برای توجیه سرمایه خارجی، تامین مالی شکاف پسانداز بود. (افشاری، 1380 : صفحه 21) تحلیل کشورها از این روش تامین مالی این بود که با این کار، امکان سرمایه گذاری برای رشد اقتصادی مداوم شکل خواهد گرفت. رشد اقتصادی، حجم پساندازها را افزایش خواهد داد و منجر به ایجاد مازاد سرمایه گذاری خواهد شد. مازاد سرمایه گذاری به وجود آمده هم برای بازپرداخت استقراض اولیه به کار گرفته خواهند شد.
استدلال دیگر برای توجیه سرمایه خارجی، شکاف ارز خارجی است. (افشاری، 1380 : صفحه 22) به دلیل آنکه برای واردات کالاهای سرمایهای و تکنولوژی برای دستیابی به رشد سریع اقتصادی، نیاز به ارز خارجی وجود دارد، کشورها با این استدلال که در طول زمان افزایش محصول موجب افزایش خالص صادرات لازم برای بازپرداخت بدهی اولیه خواهد شد، اقدام به استقراض خارجی کردند.
در واقع کشورهای در حال توسعه با بهره گرفتن از وامهای بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و نهادهای وابسته به آن خواهند توانست سرمایه بیشتری را در نرخ بهره پایینتر از بانکهای تجاری قرض بگیرند. (افشاری، 1380 : صفحه 7) اما اقتصادهایی که با کسری تجاری مواجه شوند، برای بازپرداخت وامها با مشکل مواجه خواهند شد، بنابراین برای تامین این کسری، مجددا باید دست به استقراض از نهادهای مالی بین المللی یا خصوصی زنند. افزایش تعداد وامهای خارجی می تواند کشورها را در معرض ورشکستگی قرار دهد و فشار نهادهای بین المللی بر کشورهای مقروض با افزایش مقدار بدهی، افزایش خواهد یافت. (دینیترکمانی، 1390 : صفحه 107) در نتیجه آنها برای بازپرداخت بدهیهای خارجی خود مستلزم به ایجاد تعدیل در بخشهای مختلف اقتصادی، از قبیل کاهش واردات و تخصیص درآمدهای صادراتی به بازپرداخت وامها، خواهند شد. اما اعمال این تغییرات و انتقال خالص منابع از کشورهای بدهکار به کشورهای توسعهیافته، موجب ایجاد رکود در کشورهای بدهکار خواهد شد و اوضاع اقتصادی در وضعیتی بدتر از قبل قرار خواهد گرفت. (افشاری، 1380 : صفحه 21)
با وجود اینکه تعدیل فقط به دلیل بدهی خارجی انجام نمی شود، اما یکی از اصلیترین دلایل کشورها برای اجرای سیاستهای تعدیل، بدهی خارجی یا نیاز به استفاده از وامهای سازمانهای بین المللی است. همچنین وجود بدهی هم نشاندهنده اوضاع نابسامان اقتصادی و مشکلات ساختاری در اقتصاد، قبل از اجرای سیاستهای تعدیل است.
2-9-6) اهداف برنامه تعدیل:
اهداف اساسی و عمدهای که صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی عنوان کرده اند، در واقع همان اهدافی است که هر نظام اقتصادی بدنبال دستیابی به آن است. این اهداف شامل موارد زیر است:
- توزیع عادلانه ثروت
- دستیابی به اشتغال کامل عوامل تولید
- توزیع عادلانه ثروت
- تامین رشد اقتصادی (میرزاابراهیمی،1384 : صفحه 69)
تیلور[69](1991) راهکارهای ارائه شده صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای حل مشکلات کشورهای در حال توسعه را ناکارآمد معرفی کرده است. او اینچنین استدلال کرده که سازمانهای مذکور، برای دستیابی به این اهداف از فرض وجود اشتغال کامل در اقتصاد استفاده کرده اند و در این اقتصادها، برای تامین سرمایه گذاری از پساندازهای موجود استفاده می شود و سایر عوامل نیز ثابت در نظر گرفته میشوند. بر اساس رویکرد نئوکلاسیکی، پساندازهای مورد نیاز از طریق بازنگری و بررسی مجدد محدودیتها و موانعی که به لحاظ زمانی در بودجه وجود دارند، اما این رویکرد، برای کشورهایی که در شرایط اقتصادی ایدهآلی قرار ندارند، نتایج مورد انتظار را به دنبال نخواهد داشت. (مومنی، 1386 : صفحه 45) کشورهای مختلف در جهان به دلیل تفاوت در شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهادی، نتایج یکسانی از اجرای سیاستهای تعدیل به دست نخواهند آورد و فقط در شرایطی که سیاستهای تعدیل در طولانیمدت، بر نارساییهای داخلی که در اقتصاد کشور وجود دارند و مشکلاتی که از خارج بر اقتصاد کشور وارد میشوند فائق آید و شرایط مطلوب برای سرمایه گذاری را ایجاد کند، خواهد توانست زمینه افزایش رفاه در جامعه را فراهم نماید.
در چنین شرایطی انگیزه سرمایه گذاران برای سرمایه گذاریهای مولد افزایش خواهد یافت و افزایش تولید زمینه منسجمتری برای رشد پایا و بادوام را فراهم خواهد کرد. اما هنگامی که کشور با بیثباتی اقتصادی، کمبود سرمایه گذاری و کمبود منابع ارزی مواجه باشد، رسیدن به اهداف مذکور، به سادگی امکان پذیر نخواهد بود.
2-9-7) تعارضهای موجود در سیاستهای تعدیل:
سیاستهای تعدیل برای دستیابی به اهداف گوناگونی شکل گرفتهاند. اما این اهداف لزوما در کوتاهمدت با هم سازگاری
و همخوانی ندارند. علاوه بر این، اجرای سیاستهای تعدیل آثار جانبی متعددی به همراه دارد که اثربخشی برنامه های تعدیل را کاهش خواهد داد. (وودوارد، 1375 : صفحه 73)
استیگلیتز (2008) بیان کرده است که از نظر اقتصاددانان کنترل تورم بهخودیخود هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای رسیدن به هدف. (استیگلیتز، 1387 : صفحه50) چون تورم شدید، در اکثر موارد منجر به کاهش رشد خواهد شد و رشد پایین نیز موجب افزایش بیکاری خواهد شد. بنابراین چنین تورمی بهشدت مخرب خواهد بود. استیگلیتز در کتاب جهانیسازی و مسائل آن به انتقاد از سیاستهای صندوق بین المللی پول پرداخته و بیان کرده است که؛ این صندوق در تعیین وسیله و هدف مرتکب خطا شده است.
تعارض بین سیاستها به ویژه سیاست آزادسازی تجارت با سیاستهای مالی و تعدیل خارجی کاملا مشهود است، اما در این برنامه ها توجهی به آن نشده است. نمونه دیگر از تعارضهای موجود در این برنامه ها در اصلاح و آزادسازی تجارت با بهبود در ترازپرداختها دیده می شود. آزادسازی تجارت با هدف دسترسی سادهتر و ارزانتر به واردات انجام می شود؛ در حالی که این بخش از برنامه تعدیل با اقداماتی که برای بهبود ترازپرداختها انجام می شود، در تعارض است. (وودوارد، 1375 : صفحه 89) بنابراین این سیاستها و شیوه های اجرای آن در قالب برنامه های تعدیل، مشکلات فراوانی را برای کشورهای اجرا کننده ایجاد خواهد کرد. این مشکلات را میتوان در چهار گروه زیر دستهبندی کرد:
- تعارضهای درونی فرایند تعدیل کلان اقتصادی
- تعارضهای بین تعدیل ساختاری و تعدیل کلان اقتصادی
- مشکلات ناشی از روند شتابان تعدیل کلان اقتصادی
- مشکلات ناشی از تعدیلات دسته جمعی در چند کشور
اگر سیاستگذاران خواستار کاهش مشکلات اقتصادی و پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و نهادی آن هستند، باید ضمن توجه به شرایط اقتصادی کشور خود، اقدام به اجرای سیاستهای تعدیل کنند. نادیده انگاشتن ساختارهای اولیه اقتصادی و بیتوجهی به تحول اوضاع و احوال خارجی طی دوره مورد مطالعه، می تواند نتایج حاصل از اجرای سیاستهای تعدیل را تغییر دهد. (وودوارد، 1375 : صفحه 146) قرار گرفتن در شرایط خاص اقتصادی، نتایج حاصل از اجرای برنامه را تحت تاثیر قرار خواهد داد. مسئله مهم دیگری که کشورها را به سوی اجرای برنامه های تعدیل سوق میدهد، وخامت اوضاع اقتصاد خارجی و نامساعد شدن وضعیت بازارهای جهانی و اقتصادهای بزرگ است. کشورهایی که با محیط خارجی نابسامان مواجه شوند، استعداد و آمادگی بیشتری برای اجرای سیاستهای تعدیل دارند. وجود این ناهنجاریهای اولیه در اوضاع و احوال خارجی، عملکرد اقتصادی کشور در دوره پیش از تعدیل تضعیف خواهد کرد. (وودوارد، 1375 : صفحه 148)
2-9-8) جمعبندی اثرات تعدیل بر اقتصاد:
در این قسمت سیاستهای تعدیل اقتصادی تعریف شدند و خاستگاه تاریخی اجرای آنها بررسی شد. نتیجهای که در
مجموع به دست آمد این است که؛ دستیابی به توسعه با اتکا بر عوامل تصادفی و بدون نهادسازی و سازماندهی کلی اقتصادی، قابل دستیابی نخواهد بود و با تداوم روندهای موجود و برخورد منفعل با مسائل اقتصادی نتیجهای جز عقبماندگی اقتصادی ایجاد نخواهد شد. وقتی در جامعهای هزینه های مبادله به شدت افزایش پیدا کند، تولید شکل نخواهد گرفت و فعالیتهای تولیدی مولد، کاهش خواهند یافت. در چنین جوامعی، وقتی ارتباط بین تولید و مبادله مختل شود، انگیزه نهادهای مولد برای فعالیتهای تولیدی کاهش خواهد یافت. در این شرایط به دلیل چند وجهی شدن مشکلات اقتصادی و تعمیم یافتن به حوزه های سیاسی و اجتماعی، راهکارهایی مانند تعدیل اقتصادی، نخواهند توانست به اهداف از پیشتعیینشده خود دست یابند.
در این صورت باید در آینده اقتصادی کشورها منتظر بیکاری گستردهتر، عدم تحرک و فقدان پویایی در تولید اقتصادی، تشدید وابستگی اقتصادی، فقر وسیع و توزیع بسیار نامتعادل درآمد و ثروت بود. همچنین ایجاد چنین وضعیتی موقعیت سیاسی و اجتماعی کشورها را نیز با مخاطره مواجه کرده و موانعی بر سر راه تقویت مبانی فرهنگی جامعه ایجاد خواهد کرد. (عظیمیآرانی، 1392 : صفحه 156 و 157)
2-10) عوامل شکل گیری رکودتورمی بر آن بر اساس بررسیهای جهانی:
از دهه 1970 میلادی که اولین بار پدیده رکودتورمی در جهان به وقوع پیوست تا کنون، مطالعههای مختلفی درباره نحوه شکل گیری و عوامل تشدیدکننده رکودتورمی انجام گرفته شده است. در بیشتر این مطالعهها عوامل ذیل به عنوان علتهای اصلی شکل گیری رکودتورمی مطرح شده اند:
2-10-1) تغییرات قیمت نفت