کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



امروزه توجه روان درمانگران به سمت تأثیر باورها و تفکر در ایجاد انواع مسائل روانشناختی جلب شده است. مثلًا الیس[۶۴] (۱۹۶۲، به نقل از کلارک[۶۵] و فربورن[۶۶]، ترجمه کاویانی، ۱۳۸۰) معتقد است مردم به طور بی نظیری عقلانی و غیر عقلانی هستند و مشکلات آن ها بیشتر برآمده از ادراک تحریف شده[۶۷] و تفکر غیر منطقی است و راهکار غلبه بر مشکلات آن ها، همانا از طریق بهبود تفکر و دریافت های ادراکی آن ها است. الیس معتقد است که رفتار می‌تواند شناخت و هیجان انسان را تغییر دهد و شناخت نیز می‌تواند رفتار و هیجان را تحت تأثیر قرار دهد.

افرادی که دچار مسائل روانی می‌گردند مبتلا به پردازش اطلاعات[۶۸] و فرایند استدلال معیوب هستند و تن به طرحواره هایی داده‌اند که خودشکن[۶۹] می‌باشند. هدف درمانگر همانا شناسایی افکار تحریف شده و سپس کمک به افراد است تا به تصحیح تفکرات خود بپردازند و همچنین فرایند پردازش اطلاعات و فرایند استدلال خود را بهبود بخشند (لام و گیل[۷۰]، ۲۰۰۴).

بازنمایی ذهنی ناکارآمد و ساختارهای شناختی منفی زمانی رخ می‌دهند که یک واقعه منفی طرحواره های ناکارآمد را فعال سازد، طرحواره های منفی بدان سبب تداوم می‌یابند که افراد منطق غلطی به کار می گیرند مثلاً موارد کوچکی را بیش از حد تعمیم داده[۷۱] یا به نکات[۷۲] منفی توجه بیشتری دارند (بک، ۱۹۷۶). با توجه به نقش تفکر بر رفتار و هیجان می توان بیان داشت که نحوه تفکر می‌تواند تمام جوانب زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد و یک عمل تأثیرگذار مهم بر فرایند تصمیم گیری و حل مسئله باشد.

یکی از زمینه‌های مهمی که انسان نیازمند تصمیم معقول و برخورد مناسب است انتخاب شغل و سازگاری با آن است. ‌بنابرین‏ وجود تفکر ناکارآمد و غیر منطقی می‌تواند در اتخاذ تصمیم مناسب و سازگاری و رشد حرفه ای تأثیر قابل ملاحظه ای داشته باشد (لام و چنگ[۷۳]، ۱۹۹۸). باورها یا افکار ناکارآمد حرفه ای به وسیله نظریه پردازان شغلی با باورهای ناکارآمد منفی (کرومبولتز[۷۴]، ۱۹۹۰)، شناخت های ناکارآمد (کربیشلی و یاست[۷۵]، ۱۹۸۹)، خودباوری ناکارآمد (بردرز و ارکادل[۷۶]، ۱۹۸۷)، فرضیه های خود تخریب کننده (دریدن[۷۷]، ۱۹۹۹) و باورهای خودکارآمدی نادرست (براون ولنت[۷۸]، ۱۹۹۶) توصیف شده اند. افکار ناکارآمد حرفه ای معمولاً به سه صورت: ۱) کاهش ارزش خود[۷۹]، ۲) کمال گرایی[۸۰] و ۳) تعمیم افراطی بیان می‌شوند و اصولاً منجر به کاهش رضایت از زندگی[۸۱] می‌شوند (سامپسون، پترسون، لنز، ریردن[۸۲]، ۱۹۹۶ و ۱۹۹۸).

حوزه هایی که از عوامل مرتبط و متأثر از افکار ناکارآمد حرفه ای هستند عبارتند از: سلامت ذهنی[۸۳]، ادراک شخصی هر فرد درباره وضعیت فعلی خود[۸۴]، نارضایتی شغلی، عملکرد ضعیف شغلی[۸۵]، افراد مهم زندگی فرد[۸۶]، خطای شغلی[۸۷]، اجتناب شغلی، افسردگی و اضطراب (لاستینگ و استریسر[۸۸]، ۲۰۰۳).

تحقیقات متعددی در زمینه افکار ناکارآمد یا تحریفات شناختی و ارتباط آن با عملکرد و خُلق افراد انجام شده است ولی تقریباً تمام نتایج مربوط به تحقیقات انجام شده در خصوص این افکار نشان دهنده کاهش عملکرد افراد و ایجاد اضطراب و افسردگی بوده است. لذا به نظر می‌رسد تأثیر افکار ناکارآمد حرفه ای نیز در عدم تصمیم گیری شغلی و ناتوانی در حل مسئله انکارناپذیر باشد. مثلاً شخصی که فکرهای ناکارآمد شغلی مثل: من نمی توانم انتخاب شغل کنم، شغل مرا همه باید تأیید کنند، شغل من از همان ابتدا باید درآمد بالایی داشته باشد، دارد یا کسی که در زمینه شغلی دچار تردید و دو دلی است و شاید اصلاً نتواند شغلی را انتخاب نماید و حتی نتواند ابتدایی ترین مراحل مربوط به انتخاب شغل از جمله شناخت علائق را داشته باشد به نوعی نیازمند کمک و یاری است و از طرف دیگر تمام درمان های مربوط به تغییر یا اصلاح باورها به نوعی به چالش کشیدن افکار، نشان دادن نتایج افکار و شدت آن است که می‌تواند برای هر فرد کارگشا باشد.

نگرش های ناکارآمد، نگرش ها و عقایدی هستند که فرد را مستعد افسردگی یا به طور کلی آشفتگی های روانشناختی می نمایند. مطابق مدل شناختی بک (۱۹۸۷، به نقل از طهرانی زاده، ۱۳۸۳)، نگرش های ناکارآمد، باورهای کلی هستند که افراد در اثر تجربه نسبت به خود و جهان کسب می‌کنند. عقیده بر این است که این باورها و اعتقادات فرد را آماده می‌سازد تا موقعیت های خاصی را بیش از حد منفی و ناکارآمد تعبیر کنند. همچنین بک (۱۹۷۶، به نقل از طهرانی زاده، ۱۳۸۳) بیان می‌دارد که نگرش های ناکارآمد، معیارهای انعطاف ناپذیر و کمال گرایانه ای اند که فرد از آن برای قضاوت درباره خود و دیگران استفاده می‌کند. این فرض ها یا طرحواره ها در سازماندهی – ادراک، کنترل و ارزیابی رفتار مورد استفاده قرار می گیرند. از آنجایی که این نگرش ها، انعطاف ناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییر هستند، ‌بنابرین‏ ناکارآمد یا ناباروند. اگر فرد بیش از حد انعطاف ناپذیر باشد و عقاید کمال گرایانه ای نسبت به محیط و اطرافیان داشته باشد، زمانی که با موقعیتی مواجه می شود، ممکن است راهبردهای ناسازگارانه، مانند انکار را به عنوان مقابله با عوامل فشارزا به کار برد و از راهبردهای جبرانی که غیر واقعی اند نیز استفاده نمایند (طهرانی زاده، ۱۳۸۳).

از نظر (الیس، ۱۹۷۳) انسان ها، گرایش نیرومندی برای کژفکری دارند. از این نظر، عقاید نامعقول و نگرش های ناکارآمد، به بنیان های آشفته کننده رفتار تبدیل می‌شوند. این فلسفه، از یک طرف اندیشه ای الزام آور است که در نوع خود قدرتمند، خشک و جزمی است و از طرف دیگر، به استنباط های فاجعه آمیز منجر می‌شوند (الیس، ۱۹۹۱؛ الیس و درایدن، ۱۹۹۶). الیس (۱۹۷۳) تأیید این فرایند را در یک چرخه معیوب توضیح داده است؛ از نظر او افراد، خود را به خاطر اینکه از لحاظ هیجانی ناراحت هستند سرزنش می‌کنند، سپس خود را به خاطر سرزنش کردن پیوسته ملامت نموده و از اینکه در صدد روان درمانی برآمده اند مجدداً سرزنش کرده و سپس نتیجه می گیرند که به طرز ناامید کننده ای مشکل دارند و کاری نمی توان برای آن ها انجام داد. بک (۱۹۷۶) هر چند با مفاهیمی متفاوت، نقش نگرش های ناکارآمد و شناخت های ناسازگارانه را در ایجاد رفتارهای ناسازگارانه مورد تأکید قرار داده است. از نظر او ابتدا، مراجعان باید از آنچه که به آن فکر می‌کنند آگاه شوند، در گام دوم، باید افکار غلط خود را شناسایی کنند و در ادامه با جایگزین کردن قضاوت های درست به جای قضاوت های نادرست و دریافت بازخورد لازم که بیانگر درست بودن تغییرات آن ها‌ است دوره درمان را به سرانجام برسانند. نقش باورها، نگرش ها و فرایندهای ذهنی دیگر در بسیاری از اختلالات و مشکلات رفتاری نشان داده شده و معلوم شده است که باورهای غیر منطقی می‌توانند، رنج های افراد را تشدید کنند (الیس، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۴ ملمد[۸۹] ۲۰۰۳، سیاروچی[۹۰]، ۲۰۰۴، رایس و دلو[۹۱]، ۲۰۰۱؛ ویب و مک کاب[۹۲]، ۲۰۰۴). مفهوم نگرش های ناکارآمد (DA)[93] اولین بار توسط بک (۲۰۰۶، ۱۹۷۵ و ۱۹۷۹) در توصیف افکار بیماران افسرده و به عنوان مفهوم اصلی مرکزی ایجاد و پایایی اختلال افسردگی مطرح شد. نگرش ناکارآمد در واقع جزئی از باورهای واسطه ای ناکارآمد است که در کنار افکار خود کار در نظام شناختی فرد بر رفتار او تأثیر می‌گذارد. این اعتقادات واسطه ای ناکارآمد، با نظرات منفی پیش‌بینی (لیو[۹۴]، ۲۰۰۶) همراه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 03:11:00 ق.ظ ]




خرده فرهنگ هایی نیز مصرف مواد را برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی مجاز می شمرند.در هند مصرف ماری جوانا و بنگ در طبقات خاصی کاملا عادی تلقی شده و حتی در برخی مجالس عروسی،نوشیدنی مهمانان ترکیبی از ماری جوانا،شیره و آب میوه است.در چنین جشن هایی تمامی مهمانان و حتی افراد مذهبی کام خود را با این نوشیدنی شیرین می‌کنند و اعتیاد به آن نیز به قیمت از دست رفتن جاه و جلالشان تمام نمی شود.چرا که این کار از نظر پیروانشان منعی ندارد و اعتیاد افراد مذهبی تنفر مردم را بر نمی انگیزد.

این نظریه برخلاف نظریات بی هنجاری،انزواطلبی و حتی برچسب زنی،حضور ارزش‌ها،هنجارها و بینش های خاصی را حاصل گرایش به مصرف مواد مخدر می‌داند و معتقد است که گروه هایی از مردم به خاطر اشتراکاتی که دارند اعم از مذهب،نژاد،نوع خاص گرایش اجتماعی،گروه سنی،گروه اجتماعی و …، اولا خود را از بقیه متمایز می شمارند و ثانیاً برای توسعه این اشتراکات تلاش می‌کنند که این خود منجر به شکل گیری مجموعه ای از باورها،ارزش‌ها،هنجارها،رفتارها و در مجموع برداشت خاصی از زندگی می شود،که از آن به خرده فرهنگ تعبیر می شود.در نتیجه،بنابر آنچه که این نظریه مطرح می کند،گرایش به مواد مخدر در شرایطی صورت می‌گیرد که انتقال فرهنگی صورت گرفته و فرد به خرده فرهنگ مورد نظر خود گرایش پیدا کرده باشد.مثلا اکثر کسانی که به هروئین معتاد می‌شوند در شبکه ای از افراد واقع می‌شوند که هروئین مصرف کرده و یا حداقل استفاده از آن بدون هیچ گونه اعتراض و محکوم کردنی،تحمل می نمایند.

نظریه انتقال فرهنگی،در مجموع تاثیرات عوامل فرهنگی در اعتیاد را مورد تأکید قرار داده و در مواردی مستندات قوی عرضه می‌کند.شاید بتوان ادعا نمود که این نظریه،بخشی از دلایل گرایش به مصرف همه مواد مخدر و یا اغلب توضیحات گرایش به مصرف بعضی از آن ها،چون ماری جوانا را ارائه می‌دهد.

به طور کلی نظریات فوق و دیگر نظریات نزدیک به آن ها،عمدتاً به اعتیاد و گرایش به مصرف مواد مخدر به عنوان یک واکنش می نگرند تا کنش.هیچ یک از آن ها به درک چنین رفتاری به عنوان عمل تعمدی و حساب شده از طرف مصرف کنندگان چندانی بهائی نمی دهند.در نتیجه اغلب چنین رفتاری را نتیجه و تاثیر عوامل خارجی تلقی کرده تا اموری که افراد فعالانه بدان می پردازند و در حالی بدان دست می یازند که مید دانند خطر دارد،ولی در عین حال معتقدند ارزش ریسک و خطری را که می طلبد دارد.به عبارت دیگر،اینگونه نظریات به مصرف کنندگان مواد مخدر و معتادان به عنوان عناصر آگاه اجتماعی که حتی می‌توانند به خاطر منافع خود،درک خاصی از زندگی،وابستگی به یک گروه اجتماعی و غیره،آگاهانه دروغ بگویند،نگاه نمی کنند. بلکه آن ها را موجودات اجتماعی ای تلقی می‌کنند که در انتخاب سرنوشت خویش نقش اساسی نداشته و بیشتر تحت تاثیر محیط زندگی خود عکس العمل و واکنش نشان می‌دهند.

۵-نظریه تفسیر انتخاب عقلایی

این نظریه چنین مطرح می‌کند که افراد به سوی چنین فعلیت هایی رانده نمی شوند،بلکه فعالانه دست ‌به این اعمال می‌زنند و فکر می‌کنند که ارزش خطر کردن را دارد.در پرتو چنین نظریه ای می توان به بعضی از علل فردی گرایش به اعتیاد نیز پی برد.مثلا کنجکاوی یکی از عواملی است که باعث می شود تا فرد به وِیژه در نوجوانی و جوانی،گام به درون اسرار آمیز ناشناخته ها بگذارد و در چنین مواردی اگر چنین فردی در جمعی از همسالان خود قرار بگیرد که دستی در مواد مخدر و اعتیاد دارند،تحت تاثیر تبلیغات مستقیم و یا غیر مستقیم آن ها و فقط ‌بر اساس کنجکاوی خود شروع به مصرف مواد خواهد نمود.

جست و جوی لذات،مخالفت با اصول حاکم بر روابط خانوادگی،اعتراض به هنجار های جامعه،آرزوی رهایی،گاه خود کشی نیز مبنای تجربه مواد مخدر توسط جوانان می شود.کنجکاوی و تجربه،در صورتی سریعتر به انگیزه شروع مصرف مواد مخدر تبدیل می‌شوند که با تبلیغات نیز همراه باشند.تبلیغات حالات لذت بخش،تجربه رهایی،غلو درباره جنبه نئشگی مواد و غیره،باعث دامن زدن به تمایل جوانان و نوجوانان بخصوص به حشیش و ماریجوانا می شود.به همین دلیل شاید تبلیغات درباره جنبه ظلمانی اعتیاد و عوافب ذلت بار آن عاملی در روی گرداندن آنان از مواد مخدر باشد.

گاه ممکن است شرط ورود به گروه همسالان،مصرف نوعی از مواد باشد.در این صورت مواد خود یکی از عوامل و منشأ انسجام گروه است که قبلا از آن صحبت شد.اما در اینجا تأکید روی انتخاب عقلایی فردی است که می‌خواهد پای به درون چنین گروه هایی بگذارد. نمونه هایی از این مواد در ایران را می توان در کسانی که به ‌گروه‌های رپ و هوی متال امروزی،علی‌رغم فشار جامعه در طرد چنین گروه هایی می پیوندند،مشاهده کرد.

متغیرهای علت شناختی سوء مصرف مواد

در تلاش برای فهم علل استفاده از مواد و اختلالات وابستگی،محققان به طور کلی متغیر هایی را مشخص کرده‌اند که شخص را برای آغاز استفاده از مواد،سپس استفاده بیشتر آن و سر انجام سوء مصرف آن با وابسته بودن به آن سوق می‌دهند.عقیده کلی بر این است که برای اینکه سوء مصرف مواد یا وابستگی به آن ایجاد شود، باید ابتدا یک دوره استفاده سنگینی وجود داشته باشد.بعد از استفاده سنگین و طولانی مدت شخص به دام فرایند های زیست شناختی تحمل و ترک مواد گرفتار می‌آید.

اگرچه قطعا حقایقی برای این الگو وجود دارد،اما نمی تواند همه موارد را تبیین کند.برای مثال مواردی از استفاده سنگین تنباکو و هروئین وجود داشته اند که منجر به اعتیاد نشده اند.مع هذا اغلب تحقیقاتی که به وسیله همین الگو هدایت شده اند،متغیر هایی را که مربوط به استفاده آغازین و افزایش بعدی آن می‌باشند مورد آزمون قرار داده و بر همین اساس ما عوامل روان شناختی،زیست شناختی و اجتماعی-فرهنگی را مورد بررسی قرار خواهیم داد.باید متذکر شد که این متغیر ها در موارد مختلف نقش متفاوتی دارند.برای مثال عامل ژنتیک در الکیسم ایفای نقش می‌کند ولی در استفاده از کرک نقشی ندارد.

متغیر های روان شناختی

به طور کلی در اینجا و نوع متغیر روان شناختی را مورد بحث قرار می‌دهیم.اولی عبارت است از تاثیر مواد بر خلق و دیگری در برگیرنده خصوصیات شخصیتی است که ممکن است سبب شود برخی افراد به مصرف مواد روی آورند.باید این نکته را در نظر بگیریم که متغیر های روان شناختی فقط در این دو نوع خلاصه نمی شود و در امتداد بحث از دیگر متغیر های مرتبط صحبت خواهد شد.

الف)تغییرات خلقی

برخی مطالعات نشان می‌دهند که دلیل اصلی استفاده از مواد تغییر دادن خلق است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:11:00 ق.ظ ]




۲-۱-۱-۱-۲- هوش

هرچند که عموماً هوش به عنوان توانایی حل مسئله و سازگاری با محیط فرض می شود(تاکمن و مونتی ۲۰۱۱ به نقل از سیف ۱۳۹۱)، اما نمی توان تعریف مشخصی از هوش به دست داد که مورد توافق همه روانشناسان وابسته به رویکردهای مختلف باشد. با این حال، عناصری از هوش وجود دارند که مورد توافق غالب پژوهشگران است. گیج و برلاینر(۱۹۹۲) این عناصر را در سه دسته توانایی پرداختن به امور انتزاعی، توانایی حل کردن مسائل، توانایی یادگیری قرار داده‌اند(سیف،۱۳۹۱). اگر هوش را توانایی یافتن روابط و به کار بردن این روابط برای حل مسائل ‌بیانگاریم، در می یابیم که غالب فعالیت‌های فراگیران از هوش تأثیر می پذیرد(فونتانا،۱۳۸۲).معلوم شده است درصدی از افت تحصیلی به علت ناتوانی ذهنی است. با هوش بودن یکی از ویژگی‌های دانشجویان موفق تلقی شده است. البته لازم به ذکر است که توانایی ذهنی می‌تواند به دلیل تجارب مختلف اجتماعی و آموزشی افزایش یابد(تمنائی فرو همکاران،۱۳۸۶).

کودکانی که نمره توانش عمومی آن ها در استنفورد- بینه بالا است در قیاس با کودکانی که نمره پائین دارند نمره های بهتری می گیرند، از مدرسه بیشتر لذت می‌برند، بیشتر احتمال دارد که پس از پایان تحصیل اجباری به تحصیل ادامه دهند، و بالاخره از لحاظ شغلی به موفقیت بیشتری دست می‌یابند(بارت[۲] و دفینت[۳]،۱۹۹۱، به نقل از فونتانا،۱۳۸۲).در سنجش هوش، با بهره گرفتن از آزمونهایی که ‌به این منظور ساخته شده، معمولاً نمره فرد با اصطلاح هوشبهر IQ[4] مشخص می شود. هوشبهر یا بهر هوشی در ابتدا یک بهر(خارج قسمت) بود. بدین معنی که وقتی آزمون معروف آلفرد بینه به ایالات متحد امریکا برده شد و در دانشگاه استنفورد مورد تجدید نظر قرار گرفت و نام آزمون هوشی استانفورد- بینه به آن داده شد، در این آزمون جدید نمره هوشی هر فرد از تقسیم سن ذهنی یا سن عقلی او بر سن تقویمی اش و ضرب خارج قسمت در۱۰۰ به دست می‌آمد و نام هوشبهر به آن داده شد. بعدها آزمون‌های هوشی روش فوق را کنار نهادند و به جای آن از هوشبهر انحرافی (دی آی کیو[۵]) استفاده کردند. هوشبهر انحرافی دارای یک توزیع بهنجار با میانگین ۱۰۰و انحراف معیار ۱۵ یا ۱۶ است. مفهوم هوشبهر انحرافی بر این باور قدیمی که ذهن ذهنی و سن تقویمی کودکان باید برابر باشد مبتنی نیست(سیف،۱۳۹۱).همبستگی نمره های IQ و پیشرفت تحصیلی در دبستان در حد ۶/۰تا ۷/۰ ، و در دبیرستان ۵/۰ تا۶/۰ است. میزان این همبستگی در میان دانشجویان رشته‌های عمومی به حد ۴/۰ تا ۵/۰ و در میان دانشجویان رشته‌های تخصصی به حد ۳/۰ تا ۴/۰ تنزل می‌کند(لین[۶] ،۱۹۸۲ به نقل از فونتانا۱۳۸۲). چنین کیفیتی به معنای آن است که با افزایش تدریجی سن کودک عواملی جز توانش عمومی نقش روز افزونی را به عهده خواهند گرفت(نظیر انگیزه، فشارهای گروه همتا، عادت های مطالعه، خلاقیت، تمرکز، انتظارهای والدین). علاوه بر آن دانشجویان رشته‌های عمومی و تخصصی جزو ‌گروه‌های دارای هوشبهر بالا هستند، و به طور کلی هر چقدر طیف نمره های مربوط به یک اندازه روان شناختی در یک گروه باریک تر باشد، مقادیر همبستگی یافت شده بین آن و هر متغیر دیگری کمتر خواهد بود. همچنین وجود اثر آستانه ای نیز محتمل است، ‌به این معنی که وقتی سطح معینی از IQ حاصل شد، وجود درجه اختلاف در هر یک از دوجهت تفاوت چندانی در عملکرد کلی نخواهد داشت(فونتانا،۱۳۸۲).

۲-۱-۱-۲- عوامل عاطفی یادگیری

شرایط عاطفی و روانی را می توان به عنوان عاملی مؤثر در پیشرفت یا افت تحصیلی دانست. بسیاری از دانش آموزان با اینکه از بهره هوشی بالاتر از متوسط و ظرفیت یادگیری قابل ملاحظه ای برخوردارند، اما صرفاً به دلایلی از قبیل فقر عاطفی، انگیزه ناکافی، عدم پشتکار، فقدان اعتماد به نفس، عدم کفایت در ابراز وجود، کمی احساس خود ارزشمندی، کم رویی، نداشتن نگرش مثبت و قوی برای زندگی، و تعارض روانی نمی توانند پیشرفت تحصیلی مطلوب داشته باشند. این قبیل یادگیرندگان نیازمند تقویت حوزه عاطفی هستند؛ تا آنجا که با ایجاد نگرش مثبت و مولّد نسبت به خود و محیط اطراف از انگیزه غنی برای تلاش بیشتر و ظاهر ساختن استعدادهای بالقوه برخوردار شوند(بیابانگرد،۱۳۸۰). در اینجا سه دسته از عوامل عاطفی یعنی انگیزش، عزت نفس و اضطراب امتحان توضیح داده می شود.

۲-۱-۱-۲-۱- انگیزش

انگیزش یک نیروی یکپارچه ای است که بر دانش آموزان برای کار سخت و پیشرفت تحصیلی تأثیر می‌گذارد. زمانی که نیروهای انگیزشی به شکل مؤثر با هم کار می‌کنند، آن ها پیشگویی کننده تأثیر بر دانش آموزان برای قرار گرفتن در یک جریان درگیری با وظایف یادگیری است و همچنین پیش‌بینی شده که قرار گرفتن در یک حرکت انگیزشی در عملکرد تحصیلی بالاتر نقش خواهد داشت(موزلیا و همکاران، ۲۰۱۰).

ویژگی‌های ورودی عاطفی نشان دهنده انگیزش یادگیری یا همان علاقه به درس است. علاقه به درس؛ دقت، کوشش، و پشتکار یادگیرنده را افزایش می‌دهد، و در نتیجه بر یادگیری او تأثیر مثبت دارد. به عقیده بلوم(۱۹۸۲)، آنچه که تعیین کننده ویژگی‌های ورودی عاطفی یا انگیزش دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع تازه است تصورات او از موفقیتها یا شکستهایی است که در گذشته از موضوعهای مشابه با موضوع تازه کسب ‌کرده‌است. تجربه های موفقیت آمیز و شکست آمیز دانش آموز در سال‌های نخست یادگیری آموزشگاهی ابتدا تصورات او را در رابطه با تواناییش نسبت به موضوعهای بخصوص درسی تحت تأثیر قرار می‌دهد که عاطفه مربوط به موضوع درسی نام دارد. بعد از کسب تجارب بیشتر از این نوع، عاطفه مربوط به آموزشگاه شکل می‌گیرد و سر انجام مفهوم خود تحصیلی(خودپنداره تحصیلی)[۷]دانش آموز تشکیل می شود. عاطفه مربوط به موضوع درسی علاقه و انگیزش دانش آموز را نسبت به دروس خاص نشان می‌دهد. عاطفه مربوط به آموزشگاه نگرش او را نسبت به کل آموزشگاه منعکس می‌کند. و مفهوم خود تحصیلی حاکی از تصورات کلی فرد نسبت به خودش در رابطه با یادگیری آموزشگاهی است. ‌بنابرین‏ عاطفه مربوط به موضوع درسی محدودترین این سه ویژگی است، در حالی که نگرش درباره آموزشگاه از آن کلی تر است، و نگرش فرد نسبت به خودش کلی ترین ویژگی عاطفی است. همه این ها روی هم ویژگی‌های ورودی عاطفی را تشکیل می‌دهند(سیف،۱۳۸۳). شناسایی گرایش‌های انگیزشی که پیشرفت تحصیلی را بهبود می بخشد ضروری است، چون دانش آموزانی وجود دارند که در تحصیل به خوبی عمل نمی کنند، عده زیادی بی میلی را در یادگیری و در تکمیل آموزش مدرسه نشان می‌دهند و عده ای هم دچار افت تحصیلی می‌شوند (موزلیا و همکاران،۲۰۱۰).

۲-۱-۱-۲-۲- عزت نفس[۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:11:00 ق.ظ ]




  • عنوان پایان نامه: مهرداد مدهوشی، ” سنجش سرمایه فکری و بررسی رابطه آن با بازده مالی شرکت ها”، دانشکده علوم اقتصادی و اداری، دانشگاه مازندران، پاییز ۱۳۸۸٫

چکیده:

در حقیقت حسابداری مالی سنتی قادر به محاسبه ارزش واقعی شرکت‌ها نمی باشد و تنها به اندازه گیری ترازنامه مالی و دارایی های ملموس اکتفا می‌کند. سرمایه فکری یک مدل جدید کاملی را برای مشاهده ارزش واقعی ‌سازمان‌ها فراهم می آورد و با بهره گرفتن از آن می توان ارزش آتی شرکت‌ها را نیز محاسبه کرد. در این تحقیق، ابتدا بر اساس روشی کاربردی، ارزش سرمایه فکری شرکت‌های سرمایه گذاری برای دوره زمانی ۶ ساله از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ محاسبه، سپس در مرحله بعد، ارتباط بین ارزش سرمایه فکری و بازده مالی شرکت‌های سرمایه گذاری فعال در بورس اوراق بهادار تهران مورد ارزیابی قرار گرفته است. در تحقیق حاضر، روش آماری استفاده شده به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، روش حداقل مربعات تعمیم یافته (GLS) می‌باشد. یافته ها حاکی از رابطه معنادار مثبت بین سرمایه فکری و بازده مالی؛ سرمایه فکری و بازده مالی آتی؛ نرخ رشد سرمایه فکری و نرخ رشد بازده مالی آتی شرکت‌های سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار تهران، می‌باشد. با توجه ‌به این نتایج، می توان بهره گیری شرکت ها، سهام‌داران، سرمایه گذاران و سایر ‌گروه‌های ذی نفع در استفاده از این مدل را برای کسب بازده مالی بالاتر در آینده، پیشنهاد کرد.

عنوان پایان نامه: مصطفی باغبانیان، ” بررسی ارتباط سرمایه فکری و عملکرد سازمانی صنعت بانکداری ایران: مطالعه موردی استان کردستان”، دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج، پاییز ۱۳۸۸٫

چکیده:

در اقتصاد نوین، سرمایه فکری تحت عنوان دارایی های نامشهود توصیف شده است که می توان آن را به عنوان منبعی برای مزیت رقابتی پایدار به کار گرفت. اجزای سرمایه فکری دارای اثرات متقابلی هستند که به خلق ارزش می انجامند. تحقیقات پیشین همبستگی مثبت و معنی داری بین سرمایه فکری و عملکرد سازمانی ارائه داده‌اند. هدف از این تحقیق تجربی، تحکیم این یافته ها و تحقیق ‌در مورد سه عنصر سرمایه فکری به عبارت دیگر، سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری و روابط داخلی آن‏ها در صنعت بانکداری استان کردستان است. برای هدایت این تحقیق از پرسشنامه روان سنجی معتبری که نسخه اصلی آن اولین بار در کانادا تهیه و اجرا شده استفاده شده است. برای اکتشاف عوامل و بسط گویه های پرسشنامه از روش تحلیل مؤلفه‌ های اصلی (PCA) و روابط خطی ساختاری (LISREL) استفاده شده است. مدل برآورد شده نهایی، بیانگر اثرگذاری مثبت هر یک از اجزای سرمایه فکری بر عملکرد سازمانی صنعت بانکداری است که به ترتیب سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری دارای بالاترین میزان اثرگذاری هستند.

تعریف متغیرها و داده ­ها

همان‌ طور که پیش تر هم گفته شد سرمایه فکری از مجموعه سرمایه های انسانی ، ساختاری، رابطه ای تشکیل شده است.

سرمایه انسانی : سرمایه های انسانی به قابلیت‌ها، مهارت‌ها و تخصص اعضای انسانی یک سازمان اتلاق می‌شود (مالکوم ، ۲۰۰۲).

سرمایه ساختاری : سرمایه‌ ساختاری دانشی است که: در پایان هر روزکاری در سازمان باقی می‌ماند، به کل سازمان تعلق دارد، و قابل تولید شدن مجدد و به اشتراک گذاشتن با دیگران است(مونریتسن ، ۲۰۰۲).

حقوق مالکیت فکری: یا همان حقوق مالکیت معنوی به مفهومی اطلاق می‏ شود که بر طبق آن از قانون از آفرینش های فکری افراد مانند کپی رایت، برند، فرانشیز و … حمایت می‌کند.

سرمایه‌مشتری(ارتباطی): سرمایه‌ ارتباطی، وابستگی‌های برون سازمانی مانند وفاداری‌مشتریان، حسن شهرت‌سازمان و روابط شرکت با تامین کنندگان منابع آن را شامل می‌شود.

عملکرد سازمانی: که طبق مدل خود شامل ۳ مؤلفه‌ بهروری ، ارزش بازار ، سودهی می‌باشد.

بهره وری: به مجموعه کارایی و اثربخشی گفته می‏ شود.

ارزش بازار: قیمتی است که یک دارایی در یک محیط رقابتی عرضه می‏ شود.

سودهی: اختلاف بین درآمد حاصله و هزینه ها که مجموعه هزینه های ثابت و متغیر است گفته می‏ شود.

ادبیات موضوعی تحقیق

مقدمه

توسعه­ اطلاعات در دهه­های اخیر، موقعیت های جدید را پیش روی افراد و ‌سازمان‌ها قرار داده است. از این رو تعاملات و ارتباطات گسترده جهانی توسعه یافته و تعاریف جدیدی در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی بروز نموده است. در این میان، سازمآن‏های کسب و کار، بیشترین تاثیر را از وضعیت جدید پذیرا شده و خواسته یا ناخواسته، در مسیر این دگرگونی مداوم قرارگرفته، متحول شده، به انحلال و ادغام، یا پذیرش موقعیت های جدید روی آورده­اند. متناسب با این تغییرات موقعیتی، رویکردها و ادبیات جدیدی، چون: سازمان یاد گیرنده[۱۸]، معماری سازمان[۱۹]، سازمان مجازی [۲۰]و مهندسی مجدد [۲۱]و … بر بستر رهیافت اطلاعاتی پدیدار شده است. رهیافتی که از کد ژنتیک تا ایزومرها، از زبان شناسی تا کامپیوتر، و از کارکرد مغز انسان تا مدیریت سازمآن‏های کسب و کار را، تفسیر می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:10:00 ق.ظ ]




نام هـفت دستـگـاه اصلی عـبارت است از شور، ماهـور، هـمایون، سه گـاه، چـهـارگـاه، نوا و راست پـنجـگـاه؛ نام پـنج آواز بدین شرح است: اصفـهـان، ابوعـطا، بـیات ترک، افـشاری و دشتـی. برای اجرای یک دستگـاه با یک آواز تـرتـیـبی را باید رعـایت کرد که معـمولا این چـنـیـن است: درآمد، آواز، تصنـیف و رنگ. از زمان مرحوم درویش خان و به ابـتکـار وی، پـیش درآمد و چـهار مضراب نیـز ‌به این سلسله مراتـب اضافه شده است(تاریخچه موسیقی، ۱۳۸۹).

ترانه های فـولکوریک ایران

استاد خالقی، در این باره چـنـین می نویـسد: یکی از منابع ذیـقـیمت موسیقی هـر کشور آهـنگ هـا و نغـمات و ترانه هایی است که در نقاط مختـلف آن مملکـت، خاصه در دهـات، قصبات دور از شهـر به وسیله مردم بومی و روستایی خوانده می شود و چون این نوع موسیقی کـمتـر تحـت تاثـیر افـکار مردم شهـر نـشـین واقع شده، طبـیعی تر و به موسیقی حقیقی و اصیل و قدیمی آن کشور نزدیکـتر است؛ جمع‌ آوری آنهـا عـلاوه بر اینکـه باعـث حـفـظ و نگـهـداری آنهـا است، کمکی هـم به تحـقـیق درباره مخـتصات آن مـمـلکـت می کـند، و چـگـونگی و کـیفـیت آن را معـلوم می کند(تاریخچه موسیقی، ۱۳۸۹).

چـون در ایران اقوام مخـتـلفی ساکـنـند که از نظر فرهـنگی و قـومی تـفاوت های بـسیاری با یکـدیگـر دارند، ‌بنابرین‏ موسیقی فولکوریک ایران دارای خصوصیات بسیار متـنوعی از نظر طرز بـیان و لحـن موسیقی است. مثـلا موسیقی آذربایجـانی، گـیلانی، خراسانی، بـخـتـیاری، کردی، شـیرازی و بلوچی نـه تـنـها ملودی هـا، که در گـویش نـیز با یکـدیگـر بـسیار متـفاوتـند، از نظر فرم موسیقی می توان از دو نوع موسیقی بومی در ایران نام برد:

    • تـرانه های بومی آوازی که به صورت انـفرادی یا دسته جمعـی خوانده می شود.

  • رقص های محلی سازی که با سازهـای محلی به اجرا در می‌آید(همان منبع).

ترانه های محلی ایرانی از نظر ملودی بـسیار غـنی و پـر مایه است که از این نـظر یـکی از غـنی ترین، زیـبا ترین و متـنوع ترین تـرانه های فـولکوریک دنـیا هـستـند. این ترانه ها که نشانه طرز فکر و تـمدن و فرهـنگ کـشور هـستـند، سینه به سینه نقـل شده و از نسلی به نسل دیگر می‌رسد و آئینه تمام نمای افکـار و اندیشه‌های مردمی اند که خود خالق و آفـریـنـنده آن بـشمار می رونـد. این تـرانه ها از وضع اجـتماع، طرز فکر، نوع زندگی و طبـیعـت که در سرزمیـن ایران وجود دارد، یکی از غـنی ترین منابع فـرهـنگی ایران به شمار می آیـند. این تـرانه ها نمایانـندهً ملت و گـذشته ایران هـستـند و می توانـند بهـترین الهام بخـش موسیقیدانان در پـدید آمدن آثار موسیقی عـلمی قرار گـیرند. نمونه هایی از موسیقی فـولکوریک ایران عبارتند از:

    • موسیقی بـخـتـیاری، لرستان و فارس

    • موسیقی گـیلان و تالش

    • موسیقی کردستان

    • موسیقی سواحل جنوب ایران

    • موسیقی سیستان و بلوچستان

    • موسیقی خراسان

    • موسیقی ترکمن

  • موسیقی آذربایجان (تاریخچه موسیقی، ۱۳۸۹).

۲-۳-۵ فواید موسیقی

موسیقی فواید زیادی را دارا است. در جامعه شناسی خیلی بدان توجه شده است. اجرای موسیقی سالم(سنتی و یا کلاسیک) در زندان ها، می‌تواند مجرمین را از حالت های جرم و جنایت خارج سازد. موسیقی توأم با اشعار عرفانی همچون اشعار حافظ، مولانا و…. می‌تواند کارکردهای اخلاقی مناسبی را تولید نماید که برای آرامش ذهن و تفکر بسیار حائز اهمیت است. بدن شک آموزش خواندن و نوشتن، قرآن، مذهب و الهیات و موسیقی می‌تواند در کاهش جرائم نقش بسیار محوری داشته باشد(کیانی، ۱۳۸۲).

اصولا یکی از کارکردهای هنر اصیل کاهش بزهکاری، افزایش روحیه غیرت و شجاعت و نیز القای هنجارهای اخلاقی و دینی است. در حقیقت، هنر نقش بسیار مهمی در سازندگی و اعتلای روح انسان دارد و در آن بایستی از عناصر سازنده و مفید به حال شادابی، سرزندگی و اعتلای جامعه استفاده نمود(دهقانی زاده و همکاران، ۱۳۸۲).

۲-۳-۶ بررسی موسیقی سنتی و بومی ایران

موسیقی سنتی و ملی ایران یکی از بی آلایش ترین و ساده ترین انواع موسیقی از حیث زیبائی است و دارای دستگاه‌ها و ردیف های روائی مختلفی است. این موسیقی حسی از سرزندگی و احساس شجاعت و غرور را به همراه می آورد که بسیار دلنشین و توأم با لحنی آرام است. موسیقی ایرانی در افزایش حس غرور و همبستگی ملی تأثیر بسزائی می‌تواند داشته باشد. به سادگی از طریق اینکه فرد چه نوع موسیقی را گوش می کند می توان به شخصیت، اخلاقیات و هنجارهای موردپذیرش فرد پی برد. معمولا افرادی که در موسیقی ایرانی فعالیت می‌کنند شخصیتی آرام و معتدل دارند(دهقانی زاده و همکاران، ۱۳۸۲).

موسیقی بومی ایران

موسیقی بومی یا موسیقی فولکلور یا موسیقی مردمی به نوعی از موسیقی سنتی و یا به طور کلی تر موسیقی روستائی گفته می شود که در اصل توسط خانواده ها یا دیگر ‌گروه‌های کوچک اجتماعی به نسل های بعدی منتقل می شود(تاریخچه موسیقی، ۱۳۸۹). نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که بسیاری از گوشه ها و نغمات موسیقی سنتی ایران از موسیقی بومی بدانجا راه یافته اند.

موسیقی محلی در قلمرو شاخه یا گونه ای از فرهنگ و هنر قرار می‌گیرد که آن را فرهنگ عامه می‌گویند. از ویژگی های موسیقی بومی سادگی و بی پیرایگی آن است. در موسیقی بومی یا محلی ایران از یک سو نقش هنرهای اولیه، باورها، احساسات و به طورکلی زندگی گذشتگان را می توان بازیافت و از سوی دیگر جلوه های طبیعت را. جزء اصلی موسیقی محلی ایران را ترانه ها تشکیل می‌دهند. در بسیاری از این ترانه ها یادی از افسانه ها و داستان های آشنای محلی شده است. سازهای بومی و محلی به دلیل باقی ماندن ساختار اولیه و اصیل آن ها و یا لااقل مقدار زیادی از آن ویژگی ها در حد خود به شناخت سازی و در نتیجه تاریخ موسیقی ایران کمک می‌کنند(فرهادی، ۱۳۸۸).

این نوع از موسیقی همانند ادبیات عامه یا فولکلور، بیشتر به جای نواختن از روی نت های نوشته شده، سینه به سینه و با گوش سپردن منتقل می شود و بیشتر محبوب روستائیان فرهنگ ای گوناگون بوده و قالب استانداردی ندارد(تاریخچه موسیقی، ۱۳۸۹).

مولانا ‌در مورد موسیقی می‌گوید(به نقل از لاهوتی، ۱۳۹۰):

این علم موسیقی بر من چون شهادت است چون مومنم، شهادت و ایمانم آرزوست

بارتوک یکی از پیشقراولان انتوموزیکولوژی و استفاده کنندگان موسیقی محلی در ساخته های خود است. وی می‌گوید : برای من نزدیک شدن به موسیقی محلی به مراتب دشوارتر و پر مسئولیت تر از آن است که خود نغمه ای بسازم(درویشی، ۱۳۸۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:10:00 ق.ظ ]