کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



نظریه رهبری تحول آفرین( باس و آولیو): رهبری تحول آفرین از طریق روشها و مقاصد متنوعی بر ارتباط با پیروان تأکید دارد و در نتیجه پیروان می نمایند. این نوع رهبری با ارتقاء و توسعه علایق پیروان و آگاهی دادن به آنها، زمینه پذیرش ماموریت و اهداف گروه را ایجاد می نماید. چهار رفتار اصلی این نوع رهبری عبارتند از: نفوذ آرمانی، انگیزش الهام بخش، تحریک ذهنی و ملاحظات شخصی.

 

 

 

 

 

 

 

نظریه رهبری فرهمند( کاریزماتیک- رابرت هاوس): چنین رهبرانی در ارتباط با پیروان خود، انتظاراتی همچون داشتن کارایی بالا را انتقال می دهند و اعتماد به نفس آنها را در تحقق اهداف بهبود می بخشد. در این نوع رهبری پیروان به دلیل ویژگی های فردی خاصی که در رهبر مشاهده می کنند به او وفادارند. اینگونه رهبران در حقیقت بین چشم انداز مبتنی بر ارزشها و هدایت گروهی ارتباط برقرار می سازند و خطرات محاسبه شده ای را در مخالفت با وضع موجود می پذیرند.

 

 

 

نظریه رهبری خدمتگزار( رابرت گرین لیف): رهبری خدمتگزار با تأکید بر انسجام و صمیمیت بین افراد و خدمت به دیگران شامل پیروان، مشتریان و جامعه می باشد. این نوع رهبری با تمرکز بر توسعه پیروان کمک می کند تا پیروان تمام قوای خود را در انجام اثربخش وظایف، رفاقت با دیگران، خود انگیزشی بکار گیرند. رهبری خامتگزار بر این فرض استوار است که رهبر برای داشتن بهترین پیروان باید بر ارتباط با تک تک پیروان برای درک توانایی های بالقوه، نیازها و آرمانها، مقاصد تکیه نماید.

 

 

 

نظریه رهبری معنوی( ریو و فرای): نظریه رهبری معنوی در حقیقت توسعه مدل انگیزشی درونی می باشد که شامل چشم انداز، امید، ایمان، عشق نوع دوستانه و بقا معنویت است. هدف رهبری خلق چشم انداز و تجانس ارزشها در تیم های توانمند و استراتژیک و سطوح فردی و در نهایت تقویت تعهد و بهره وری سطوح بالای سازمانی است.
Efficiency بهره وری

 

 

 

 

 

 

(کاهه، ۱۳۹۱؛۱۱-۱۴)
۳-۴-۲-۲ مفهوم موثق[۴۰]بودن
دردورانمعاصر،بهدلیلکثرتنیاتورفتارهایغیراخلاقیکهازانسانهاسر میزندواینکهفعالیتهایغیراخلاقیبهصورتیکعرفنامطلوبدراغلبجوامعمشاهده میشود. اندیشمندانبهعنوانقشریازطلایهدارانفضیلتهایانسانی،بامطرحکردنتئوریهای اخلاقی،گامیمثبتدرجهتاحیایاصولاشارهشدهبرداشتهاند؛کهاخیراًاینرویکرداخلاقی بهحوزهتئوریهایرهبرینیزرخنهکردهاستومنجربهخلقسبکیبدیعوارزشمندتحت عنوانرهبریاصیل،شده است.درحقیقترهبریاصیل،پاسخیبهنقصانوکاستیدیگر سبکهایرهبریمبنیبرعدمتوجهآنهابهاصولاخلاقیمیباشد. رهبریاصیلدرتلاشاست تااصولوالایاخلاقیرادرعملبهکارگیردوروابطرهبروپیروانرابهکمکآنتقویتو تحکیمبخشد.
امروزههمراهباچالشهاییمانندرقابتوعواملاسترسزادرسراسرجهان،رهبریازهمیشه سختترشدهاستچنینچالشهایینیازبهبازگرداندناعتمادبهنفس،امیدوخوشبینیدرافراد داردولازمسترهبرانمردمرابرایپیداکردنوپرورشخودشانکمک کنند. بنابراینامروز نیازبهرهبرانیداردکهباهدفها،ارزشهاوتمامیتهاآشناباشند(اوایلووگاردنر، ۲۰۰۴). شالودهرهبریاصیلبرمفهوماصالت،پایهگذاریشدهاستکهبیانکنندهشرایطیاستکهافراد رفتاریمطابقباارزشهاواعتقاداتوفطرتوالایانسانیخویشانجامدهندوتحتتأثیر شرایطوفشارهایگوناگون،برداشتنرفتاریدرراستایارزشهاوباورهایخویشپافشاری نماید.درواقعتئوریهایرهبریاصیلدرتلاشندتارهبرانیتربیتنمایند،کهخودواقعیخویش رابهپیروانشاننشاندهندوبهدورازهرگونهتزویروریا،رفتاریمنطبقبرحقیقتدرونی خویشداشتهباشند( سبحانی، ۱۳۹۱؛ ۴۱-۴۲).
واژه وثوقریشه در فلسفه یونان دارد و به معنای این است که با خودمان صادق باشیم[۴۱]( آویلیو و گاردنر، ۲۰۰۵). هنس، گاردنر و چرمرهورن در سال ۲۰۰۴ بیان می کنند که وثوق بدان معناست که واقعاً آنچه که می پندارید و احساس می کنید منطبق با رفتار واقعیتان باشد( بومز، ۲۰۱۲؛ ۱۷۶). تاکنون مطالعات گسترده ای بر روی ریشه و سابقه مفهوم اصالت صورت گرفته است که معروفترین آنها توسط هارتر و ریکسون با تمرکز بر یافته های دو روانشناس برجسته و بشردوست، یعنی کارل راجرز و مازلو انجام یافته است. در حقیقت مازلو و راجرز توجه بسیاری به توسعه عملکرد یا خود واقعی[۴۲] افراد داشته اند. بطور مثال افرادی که با ذات و فطرت خود سازگار هستند به درستی خود و زندگیشان را درک خواهند نمود و با انتظاراتی که دیگران از آنها دارند، محدود نمی شوند و سعی بر آن دارند تا انتخاب های شخصی خود را به مرحله عمل برسانند به خصوص مازلو بیان می کند که خود واقعی افراد را می توان از اعتقاد راسخ آنها به اخلاق درک کرد. بزور کلی اصالت و وثوق در رشته های مختلف روانشناسی انسان گرایانه( مازلو و راجرز)، روانشناسی رشد ( اریکسون) و فلسفه وجودی( هادیگر) مورد توجه قرار گرفته است. و در مطالعات مذهبی و تاریخی نیز به آنها اشاره شده است. در حقیقت اصالت در همه جا همراه اانسان است و بشریت را به حقیقت خود و جهان هستنی فرا می خواند. شناخت خود راستین[۴۳] و صادق بودن با خود یکی از ضروریات داشتن زندگی آسوده و سالم است و اصالت را می توان عملکرد آزادانه خود راستین دانست. زمانیکه انسان موثق بودن خود را اذعان می کند، می تواند نقاط ضعف، اشتباهات، اسرار و بخش هایی از خود را که به جهت ترس از اجتماع و حتی خود در سایه آنچه وجود دارد پنهان ساخته است را بپذیرد. رفتاری موثق می باشد که منطبق بر ارزشها، ترجیحات و نیازها باشد نه اینکه صرفاً جهت دستیابی به پاداش و یا اجتناب از تنبیه صورت پذیرد.
وثوق لزوماً به معنای اخلاقیات نیست زیرا ممکن است فرد به دلیل ترس از تنبیه صورت پذیرد. موثق بودن همیشه در راستای اخلاقیات نیست زیرا ممکن است فرد به دلیل ترس از تنبیه و یا اخراج همیشه در راستای اخلاقیات عمل نماید و بر اساس خودآگاهی و شناخت ارزشهای درونی از رفتارهای غیراخلاقی پرهیز نکند. وثوق بر ایده های اخلاقی تثبیت شده در فرد و تمام مواردی که کمک می کند فرد مورد اعتماد دیگران قرار گیرد و بطور دائم و همیشگی در جهت فعالیت های اخلاقی شرکت کند تأکید می ورزد. وثوق یک جایگزین امیدبخش در مقابل همچون داشتن سطح مطلوبی از اعتماد به نفس، سطح بالایی از بهزیستی روانشناختی[۴۴]، تقویت حس رفاقت و صمیمیت، بهبود و ارتقاء سطح عملکرد می باشد. مفهوم وثوق بطور گسترده ای از دیدگاه هستی گرایی[۴۵] بعنوان راه شناسایی زندگی ناخودآگاه از زندگی ناخودآگاهانه همراه با مسئولیت پذیری در قبال انتخاب ها و اهدافش می باشد. فلسفه وجودی، اصالت را مرتبط به عوامل و نیروهای بیرونی و تاثیرات اجتماع از قبیل ارتباز با دیگران می داند و برای داشتن اصالت، حذف موانع ساختاری و فرایندی در سازمان و گروه را موثر می داند و بیان می کند کشف ریشه های وجودی مفهوم اصالت، توانایی تحقق اهداف رهبری موثق را بیشتر می کند. با توجه به این دیدگاه عدم اصالت فرد اجتناب ناپذیر است و بیان می کند رهبر نمی تواند با تمامی پیروان خود و در تمام موقعیت ها موثق باشد و ناچار به برگزیدن عدم وثوق در روابط است. همچنین بیان می دارد برای موثق بودن لازم است زندگی فرد برایش معنا و مفهوم داشته باشد و هر فردی مسئول ایجاد معنا و مفهوم برای زندگی خودش است و هر فرد دارای ظرفیته های بالقوه خاص خود است و رهبر نمی تواند به زندگی تمامی پیروانش معنا بخشد(آلگرا و ویرسما، ۲۰۱۲).
بنابرا
ین افراد موثق تطابق کاملی بین خود ایده آل و خود واقعی شان دارند. رهبران موثق خواسته های روشنی دارند، نقاط ضعف خود را میدانند و وثوق خود را با آگاهی و قبول آنها بدست می آورند. آنها با عوطف خود درگیر هستند و بر خود و سایرین تاثیر می گذارند( بومز، ۲۰۱۲: ۱۷۶).
در سالهای اخیر تحقیقات جامع و دقیقی در روانشناسی اجتماعی در حوزه سازه موثق بودن صورت گرفته است که مهم ترین آن آزمایشات کرنیس[۴۶] می باشد. او نشان داد افرادی که خود را به خوبی می شناسند و از نقاط ضعف و قوت خود باخبر هستند، دارای شخصیت محکمی هستند و اعتماد به نفس بالایی دارند. چنین افرادی عاری از تعصبات دفاعی غیرمنطقی می باشند و در نتیجه راحتتر می توانند روابط شفاف، باز و یا حتی نزدیک با دیگران داشته باشند. چنین رفتارهایی در حقیقت حاکی از سازگاری بین ارزشها، باورها و اقداماتشان است. زمانیکه فرایندهای خودتنظیمی در فرد درونی و تثبیت می گردد، رفتارهای فرد به واسطه ارزشهای درونی در مقابل تهدیدات، پاداش ها و انگیزه های بیرونی و یا حتی انتظارات اجتماعی هدایت می شود( والومبا و همکاران، ۲۰۰۸).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بیل جرج نیز در یکی از فصول کتابش با عنوان” یک رهبر موثق باشید” اینگونه می گوید: “هدایت یک سازمان کوچک یا بزرگ کار آسانی نیست. این کار سالها طول می کشد. بررسی نیازهای متنوع افراد یک بحث دنباله دار است. رهبران به سمت و سوی های مختلف زیادی کشیده می شوند ولی باید دقیقاً مشخص شود که آنها و سازمان هایشان به کدام سو هدایت می شوند.
در سازمان های پیچیده قرن بیست و یکم نوع جدیدی از رهبری موردنیاز است. ما به رهبرانی نیاز داریم که براساس هدف، ارزشها و راستی و درستی[۴۷] به امر هدایت پرداخته و گارگزاران خوبی برای میراث بجای مانده از پیشینیانشان هستند. ما نیاز به رهبرانی داریم که سازمان های پایداری را ایجاد کنند، کارکنانشان را برای ارائه بهترین خدمات به مشتریان برانگیخته کرده و ارزش طولانی مدت برای سهامدارانشان ایجاد کنند.
خلاصه اینکه، ما به سبک جدیدی از رهبری- رهبری موثق- نیاز داریم تا ما را از بحرانهای فعلی رهبری نجات دهد( جرج،۲۰۰۷: ۸).
دید دامس و چنگ در سال ۲۰۱۲ بیان می کنند که افراد در انتخاب حقایق زندگی خود آزاد هستند اما باید آن واقعیت را به رسمیت بشناسند- بر این اساس موثق بودن یک فرایند خودمرجع است که به تعریف مشخصه های واقعی و پایدار هویت فردی می پردازد.” وی در ادامه پنج ویژگی را برای رهبران موثق برمیشمارد:

 

 

    • شناسایی هدف

 

    • اجرای ارزش های پایدار[۴۸]

 

    • رهبری کردن با دل و جان

 

    • برقراری ارتباط

 

  • تشریح کردن خودتنظیمی[۴۹]

 

وثوق یک ویژگی نسبی است و در حقیقت به تجربه های شخصی فرد مانند افکار،احساسات، نیازها، خواسته ها، ترجیحات و یا عقاید مربوط می شود و براین نکته تاکید دارد که فرد باید به جای آنکه خود را متاثر از عکس العمل و ارزیابی های دیگران بداند، قوانین زندگی را مبتنی بر خود راستین قرار می دهد و با توجه به اندوخته ها و تجربیات خود رفتار نماید و بدین ترتیب فرد بعنوان یک بازیگر اجتماعی طبق قوانین خود بطور فعال به جای پاسخ دادن به واقعیات اجتماع، به استقبال آنها می رود. در اینجا وثوق برخلاف صداقت که همنوایی و تجانس اظهارات صریح و واقعی احساسات با تفکرات فرد می باشد و به واسطه زمینه ای که فرد با دیگران شفاف و صریح ارتباط برقرار می کند سنجیده می شود، هیچ وقت توجه صریحی به دیگران ندارد و بیشتر زمینه ای که فرد با خود صادق است مورد قضاوت قرار می گیرد( آولیو و گاردنر، ۲۰۰۵).
بدین ترتیب رفتارهای مثبت و موثق رهبر از طریق رفتارهایش بعنوان یک کیفیت پایدار از سوی پیروان درک می شود و با ایجاد چنین اعتمادی آنها را در یافتن ارزشها، باورها و معنای زندگی هدایت می کنند و اهداف را در راستای ارزشها تعیین ساخته و بطور کلی نسبت به فرد غیر موثق بیشتر به اخلاقیات پایبند می باشد( آلگرا و ویرسما، ۲۰۱۲). در حقیقت وثوق عامل مشترک میان اجزای تشکیل دهنده رهبری موثق می باشد و همین عامل موجب همپوشانی اجزاء می گردد بگونه ای که هریک از آنها با داشتن ساختارها و ویژگی های منحصر بفرد خود بطور هم افزایی تشکیل سازه ای به مراتب بالاتر و با پیامدهای مثبت تری را می دهند( پیترسون و همکاران، ۲۰۱۲).
طی پنجاه سال گذشته، پژوهشگران رهبری بیش از هزار مطالعه برای شناسایی شیوه های قطعی، مشخصات شخصیتی رهبران بزرگ انجام داده اند. هیچ کدام از این مطالعات نیم رخ روشنی از رهبر ایده­آل را در اختیار ما قرار نداده است. اگر محققان شیوه رهبری یکسانی را معرفی می کردند، همه افراد همواره سعی می کردند از آن تقلید کنند.تبدیل به تیپ می شدند، نه افرادی یگانه و به آسانی برای دیگران قابل پیش بینی می شدند. هیچ کس نمی تواند با تقلید از دیگران موثق باشد. می توانید از تجربه دیگران یاد بگیرید، ولی اگر سعی کنید مانند آنها باشید، به موفقیت دست نخواهید یافت. افراد وقتی به شما اعتماد می کنند که موثق و ناب باشید، نه زمانی که نسخه کس دیگری باشید.

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-03-22] [ 12:50:00 ب.ظ ]




 

رفت سنجر پیش زاهر ناگهی

 

 

 

گفت: « از و عظیم ده زاد رهی»

 

 

شیخ زاهر گفت: « بشنو این سخن
دانلود تحقیق و پایان نامه

 

 

 

چون شبانت کرد حق، گرگی مکن

 

 

خانه‌ی خلقی کنی زیر و بر

 

 

 

تابر اندازی سرافساری بزر

 

 

خون بریزی خلق را درصد مقام

 

 

 

تا خوری یک لقمه وانگه حرام

 

 

خوشه چین کوی درویشان تویی

 

 

 

در گدا طبعی بتر زیشان تویی»

 

آمدن سنجر نزد شیخ زاهد و طلب وعظ؛ نشانه‌ی نادانی اوست، سخنان شیخ تند و آمیخته به هجو است. او را محکوم می کند و از شگرد « تحقیر کردن؛ جهت تخریب شخصیت فرعونی سنجر استفاده می کند؛ تا او را به اطاعت و به حقیقت گوش سپردن؛ وادار کند. بیت آخر از نوع تعریض، طعنه و کنایه است. تمامی عوامل ذکر شده در ایجاد طنز نقش عمده داشته اند.
حکایت هفتم از مقاله‌ی هفتم۷/۷/ ص ۲۱۲ [ در نکوهش پادشاهان]
پیر صاحبدلی در کوچه یک درهم سیاه یافت، تصمیم گرفت آن را به گداترین شخص شهر بدهد، هرچه به دور و برخود نگاه کرد؛ گداتر از پادشاه کسی را ندید. از قضا روز بار پیرمرد به قصر رفت و سکه را مقابل شاه نهاد و گفت: این از آن شماست. پادشاه خشمگین شد و گفت: ای فرومایه ! من کجا به این پول سیاه محتاجم ؟ پیر گفت : جناب شاه بیهوده سخن گفتن را طولانی نکن زیرا من در کل جهان کسی را محتاج‌تر از تو نیافتم زیرا هیچ بازار و مسجدی را ندیدم که در آن برای تو از مردم پول نستانند. تو تا زمانی که پادشاهی می کنی سفره‌ی گدایی ات همه جا پهن است. آخر به خود بیا. چون دلت از جنس سنگ نیست؛ از این شهرت ننگین، خجل نیستی؟
پیر مرد در نقش عاقلی است که بی پروا حقیقت تلخی را دریافته و قصد گوشزد کردن آن ر ا به پادشاه، دارد. پس در “طنز موقعیت” پول سیاهی را به دربار می برد و قصد او تحقیر کردن شاه است و اینکه در سخنانش او را گدا می خواند از روش ( کوچک کردن) یا تحقیر بهره می‌گیرد و به طعنه و تعریض،” مالیات ستاندن” را گدایی می خواند. پادشاه از شخصیت محترم نفوذ ناپذیر، به فردی زیر دست، محکوم و حقیر مبدل می‌شود.
حکایت هشتم از مقاله هفتم ۷/۸ ص ۲۱۳ [ در نکوهش پادشاهان]
در این داستان گفتگویی میان خواجه‌ی اکّاف و سلطان سنجر روی می‌دهد که درآن اکاف به تحقیر، او را واجب الزکات می داند. زیرا پادشاه هر چه از مال و املاک دارد بیت المال است و مردم او را به پادشاهی بر گزیده اند. تمامی عناصر مذکور در حکایت ۷/۷ در این قصه نیز مصداق دارد.
حکایت نهم از مقاله هفتم ۷/۹ ص ۲۱۳ [ در نکوهش پادشاه]
روزی سلطان محمود غزنوی از استاد خردمند دربارش «سدید عنبر ی» پرسید که تفسیر آیه ی « تعّز من تشاء و تذّل من تشاء» چیست؟
استاد به او پاسخ داد: ای بزرگوار این آیه در شأن من و شماست. قسمت «تعزّ» در مورد من و قسمت«تذّل» در مورد توست. زیرا من در این دنیا به کوزه آبی و گلیمی و لقمه‌ی نانی راضی شده ام ولی تو با این همه ملک و ثروت و لشکر و حشم بیشتر حرص داری و در ذّلت خواستن، به سر می بری؛ حال آنکه من به دلیل قناعت در خواستی ندارم و در عزّت به سر می برم . صد حیف که تو بخت و اقبال نیکویت را در حقیقت ترک گفته‌ای و این حقارت را عزّت نام نهاده ای، تو مردمان جهان را به خاطر آسودگی خاطرت به خاک و خون می کشی.
در این حکایت باز شاهد سخنان خردمندانه و عبرت آموز شخصیت عاقل داستان سدیدعنبری و پرسش و اظهار نادانی پادشاه هستیم که در اینجا از اوج عزت به حضیض ذلّت فرو می‌افتد و مورد طعنه، تحقیر و شماتت قرار می گیرد. عناصر طنز آفرین نظیر: تضاد، طعنه و تعریض، کوچک کردن و تحقیر به چشم می‌خورد.
حکایت دهم از مقاله هفتم ۷/ ۱۰ ص ۲۱۳

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رفت یک روزی مگر بهلول مست   در برها رون و بر تختش نشست
خیل او چندان زدندش چوب و سنگ   کزتن او خون روان شد بی درنگ
چون بخورد آن چوب بگشاد او زفان   گفت‌ هارون را که «ای شاه جهان
یک زمان کاین جایگه بنشسته ام   از قفا خوردن ببین چون خسته ام
تو که اینجا کرده ای عمری نشست   بس که یک یک بند خواهندت شکست
یک نفس را من بخوردم زان خویش   وای بر تو زانچه خواهی داشت پیش

 

اقدام بهلول شخصیت « دیوانه» داستان؛ کمیک است و از نوع «طنز موقعیت» محسوب می شود؛ سخنان او خطاب به بهلول؛ تحقیر آمیز نیست بلکه هشدار دهنده و دلسوزانه است. قیاسی که انجام می دهد جالب و به جاست. حالت بی پروایی در هشدار دادن هم باعث جذابیت و خنده ‌دار شدن حکایت شده است.
حکایت چهارم مقاله هشتم ۸ /۴ ص ۲۱۷ ( در ستایش استغراق در عشق الهی)
دیوانه ای در بغداد وارد دکان پر از شیشه شد، سنگی به دست گرفت و تمام شیشه‌ها را در یک ساعت شکست و از صدای شکستن؛ لذت فراوان برد، یکی او را با خشم زد و گفت : آی دیوانه! چرا این کار را کردی؟ کسی هرگز دست به چنین کاری نمی زند تو صاحب مغازه را به خاک سیاه نشاندی و سرمایه اش را به باد دادی. دیوانه گفت: من دیوانه ام و یاغی..کاری به سود و زیان دنیا و اهل آن ندارم. من غرق در لذت رو ح خویشم و دیگر هیچ.
دیوانه نماد شخصیت غیر عاقلی است که ورای ظاهر غیر منصفانه اش؛ حقیقیتی ناب را به طور ضمنی بیان می کند، آن مبحث « استغراق» است. آدمی به محض غرق شدن در عشق الهی و معنویات دل؛ از سود و زیان دنیوی می برد. اقدام دیوانه مضحک و طنز‌آمیز است و درست خلاف هنجارهای اجتماعی است.
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
حکایت پنجم مقاله هشتم ۸/ ۵ ص ۲۱۷ ( در نکوهش غفلت دنیا پرستان)

 

 


 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ب.ظ ]




3 ) اضرار به خود برای دفع ضرر ازغیر
4 ) اضرار به غیر دفع ضرر از جامعه
6
6
فصل دوم : مدارک قاعده احسان
گفتار اول : قرآن
گفتار دوم : سنت
گفتار سوم : اجماع
گفتار چهارم : عقل 43
46
47
49
فصل سوم :شرایط تاثیر احسان بر مسئولیت مدنی
گفتار اول : دفع ضرر
گفتار دوم : جلب منفعت
گفتار سوم : اقدامات انسان دوستانه:
گفتار چهارم : قصد احسان
گفتار پنجم : وقوع ضرر از ناحیه احسان کننده
گفتار ششم : بررسی معیارهای احسان واقعی
گفتارهفتم : شرایط تاثیر احسان بر مسئولیت مدنی
الف) قصد احسان
ب) احسان واقعی
گفتار هشتم :جلب منفعت برای متضرر
گفتار نهم : دفع خطر
گفتار دهم : وقوع افراط و تفریط از ناحیه احسان کننده
گفتار یازدهم :وجود تناسب بین ضرر دفع شده و ضرر وارد شده
فصل چهارم : مصادیق کاربرد قاعده احسان در فقه و حقوق موضوعه

مبحث اول : قاعده احسان و مقوله امر نامشروع و حسن نیت
گفتار اول: قلمرو دخالت قاعده احسان در امر نامشروع
گفتار دوم : مقوله حسن نیت در قاعده احسان
الف ) حسن نیت بدون شائبه غرض محسن در اقدام به امر مورد احسان
مبحث دوم : جریان قاعده احسان در مواردی از قانون مدنی
گفتار اول : عدم تعارض بین ماده 328 قانون مدنی و قاعده احسان
گفتار دوم : جریان قاعده احسان در ماده 330 قانون مدنی
گفتار سوم : نقش قاعده احسان در ماده 267 قانون مدنی
گفتار چهارم : جایگاه قاعده احسان در ماده 306 قانون مدنی
مبحث سوم : قلمرو قاعده احسان
1 ) نظریه دفع ضرر و مصادیق آن
2 ) نظریه جلب منفعت و مصادیق آن
3 ) نظریه مورد قبول
گفتار پنجم : دخالت فضولی
گفتار هفتم : موراد احسان در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392
نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ 72
72
مقدمه
بیان مسئله
یکی از قواعد اثرگذار در مباحث فقهی وحقوقی قاعدة احسان است. از این قاعده می‌توان در دوحوزه بحث کرد. اولین حوزه‌، بررسی تأثیر قاعدة احسان، در مورد سقوط ضمان یا به بیان دیگر تأثیر قاعده در بحث مسئولیت مدنی است. این قاعده از استثنائات قاعدة اتلاف و تسبیب محسوب می‌شود. در نتیجه یکی از موارد معافیت از جبران خسارات، ضرر ناشی از «افعال محسنانه» است. دومین حوزه‌، بررسی قاعدة احسان در مورد اثبات ضمان است. یکی از مباحث مرتبط به قاعدة احسان در این حوزه، مسئلة «مبنای احکام» اداره و نگهداری بدون اجازة اموال دیگران است. (مادّة 306 قانون مدنی)سؤال اساسی در این قسمت این است که آیا از منظر فقه اسلامی، مثبتِ ضمان بودن قاعدة احسان پذیرفتنی است. آیا شخصی که برای کمک نمودن و احسان به دیگری اقداماتی را انجام می‌دهد که در اثر آن مخارجی بر او تحمیل می‌شود یا خساراتی به او وارد می‌گردد، می‌تواند بنا بر قاعدة احسان مطالبة خسارات نماید و مخارج خود را از محسن ‌الیه دریافت کند؟

برای ایجاد مسئولیت مدنی و ضمان قهری اسباب و عواملی وجود دارد كه در فقه از آنها به موجبات ضمان قهری یاد می شود همچنین برای جلوگیری از ایجاد مسئولیت مدنی و سقوط ضمان قهری برای كسی كه شرایط ضمان فراهم شده باشد اسباب ومواردی وجود دارد كه از آنها به مسقطات ضمان قهری تعبیر می گردد یكی از مسقطات ضمان قهری احسان می باشد ، بدین معنا كه هرگاه كسی به انگیزه خدمت و احسان به دیگران موجب ورود ضرر به آنها شود عمل او تعهد آور نیست . مثلاً چنانچه شخصی ببیند كه فردی در آتش افتاده و می سوزد وبرای حفظ جان و دفع خط از او مجبور شود لباس او را پاره كند در این صورت آن فرد ضامن قیمت لباس نخواهد بود زیرا پاره كننده لباس در چنین شرایطی قصد احسان و خدمت به صاحب لباس داشته و قصد دفع ضرر از او را داشته است مباحث مربوط بر احسان و مسقط بودن آن در فقه تحت عنوان قاعده احسان مطرح می باشد .
احسان مصدر باب افعال از ریشة «حسن» د‌ر لغت به معنی نیکوکاری است. این واژه در فقه و حقوق نیز به عمل عمومی یا ویژه‌ای برای مساعدت به غیر، به قصد تبرع، اشتهار دارد.
مقصود از این قاعده این است که، هرگاه شخصی به انگیزة خدمت ونیکوکاری به دیگران، موجب وارد شدن خسارت به آنان شود، اقدامش مسؤلیت آور نیست و شخص محسن، ضامن شناخته نمی شود. در حالی که می دانیم برطبق قواعد مسلم و معمول در فقه و حقوق از جمله قاعدة اتلاف، هرکس حتی اگر بدون عمد و تقصیر، مال غیر را تلف یا ناقص کند، و خسارتی به او وارد آورد، ضامن است. ولی در سایة قاعدة احسان، شخص محسن ضامن نیست.
در بین فقیهان، اصل حکم و عدم ضمان براثر احسان اختلافی وجود ندارد اما پیرامون ماهیت احسان ونیکوکاری وحدود قاعده جای گفت و گو است .
کسی که عمل خسارت باری انجام دهد، در صورت ورود خسارت به دیگری ضامن است، مثلا چنانچه شخصی به جهت فضولی در اموال دیگری تصرف نماید وتصرف او موجب تلف یا نقص اموال گردد، طبق اصل اولی ضامن خواهد بود؛ ولی بنا برمفاد این قاعده، اگر این عمل باحسن نیت فاعل و به قصد مراقبت از مال مالک و به انگیزة خدمت به او بوده باشد، آنگاه به طور اتفاقی موجب زیان وضرر گردد، اقدام کننده ضامن نیست؛ چون در این عمل قصد احسان داشته است.
خوانده ایم که اتلاف مال غیر، اگر چه بدون تعدی و تفریط باشد، موجب ضمان و مسئولیت است واکنون می بیینیم که اگر کسی به هنگام انجام کاری نیک زیانی وارد کند، ضامن نیست پس به این نتیجه می رسیم که قاعدة احسان مسقط ضمان است.
دراین تعریف کارنیک، تعدی و تفریط وضمان به کار رفته است، بحث از تعدی و تفریط، زیان وض
مان در موارد دیگر اسباب و مسقطات ضمان نیز مطرح است واختصاص به قاعدة احسان ندارد ، عنصر ویژه قاعدة احسان ” کارنیک ” است و به توضیح آن اکتفا می کنیم.
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
قانون مدنی ایران اگر چه از تجارب حقوقی برخی کشورهای اروپایی بهره گرفته است ولی از آغاز بر پایه مستحکم فقه اسلامی به خصوص مکتب فقهی امامیه و اندیشه والای فقهای گرانقدر بنا شده است. از این رو به جرات می توان گفت قاعده احسان از جمله قواعدی است که می توان آنرا قاعده بنیادین دانست و اگر چه در نهاد فقهی و حقوقی این قاعده از مستقلات عقلیه محسوب می شود، لیکن وقتی که در بستر و بنای نقل مورد ارزیابی قرار می گیرد. دایره شمول آن بقدری گسترده می شود که می تواند بسیاری از معضلات حقوقی در سطح کلان و کلی را حل کند. هر چند موضوع احسان عمری به قدمت اسلام داشته و به تعبی
ر دیگر از زمان نزول قرآن کریم در آیات متعددی به آن اشاره شده و خداوند متعال بندگان خود را به نیکوکاری و عمل خیر دعوت نموده است ولی احسان مورد نظر در بحث که به معنای انجام دادن عمل نیکو اعم از قول یا فعل می باشد و اکثر فقها اتفاق نظر دارند در ذیل آیه 91 سوره توبه آمده است . در این پژوهش سعی شده است با جمع آوری نظریات فقها و تجزیه و تحلیل دیدگاهای متفاوتی که از آنها ارائه شده است به نظریه ای مورد قبول که بتوان در علم حقوق به آن استناد کرد دست پیدا کنیم . اگر چه در پاره ای از موارد اثبات بی گناهی افراد با توجه به قوانین مدرن امروزی کار ساده ای نیست ولی این را نباید نادیده گرفت که قوانین کشور ما برگرفته از فقه اسلامی است و اگر بخواهند در یک سرزمین اسلامی مسلمانان همدیگر را یاری کنند نه تنها باید ضمان از آنها برداشته شود بلکه می بایست سازمانهای خیریه ای به همین منظور تاسیس گردد تا خسارت مالی که بر عهده فرد محسن و نیکوکار قرار می گیرد پرداخت شود. از جمله آثار قاعده احسان امانی شدن ید محسن در صورت تسلط در مال غیر می باشد .
سوالات تحقیق :

  1. جایگاه قاعده احسان در حقوق مسئولیت مدنی چیست ؟
  2. موارد و مستندات قاعده احسان کدامند ؟
  3. آیا در قاعده احسان باید عمل در نظر مرتكب مصلحت داشته باشد ، یا در واقع و خارج ؟

روش تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ب.ظ ]




در این نوع مسئولیت دو شخصی که هیچ قراردادی با هم ندارند و یکی از آن دو به عمد یا به خطا به دیگری زیان می رساند و در نتیجه ی این تخلف خسارتی به دیگری می زند باید آن را جبران کند.( کاتوزیان،۶۰:۱۳۹۰).ضمان قهری عبارت است از  اشتغال ذمّه به مالی، اما نه به سبب تعهد، بلکه به اسبابی که به طور قهری ضمان قهری به آن مشغول می‌شود؛ اسبابی چون اتلاف مال دیگری تلف شدن کالا قبل از تحویل آن به خریدار ، تعدی و تفریط ،کشتن یا آسیب رساندن به دیگری از روی خطا ،معامله ای که هر دو عوض یا یکی از آن دو، کلی باشد و نیز حکم شارع مقدس همچون ضمان حقوق شرعی در مثال زکات و خمس پیش از پرداخت آن به نیازمندان.
پایان نامه
۱-۳-۴:مبانی مسئولیت مدنی در حقوق ایران
۱-۳-۴-۱:مبانی مسئولیت مدنی در فقه
۱-۳-۴-۱-۱:قاعده اتلاف
یکی از قواعد مسلم و مورد اتفاق بین جمیع فرق مسلمین قاعده اتلاف است.تلف به معنای تباهی،هلاکت،فساد،نابودی و هدر دادن چیزی است.حاصل مضمون و معنای این قاعده متفق علیه چنین است:هرگاه شخصی مال دیگری را بدون اذن و رضای او نابود و تلف سازد این مال به وجود اعتباری خود در عهده و ضمان وی قرار می گیرد و باید از عهده آن بیرون آید بدین صورت که در مثلیات پرداخت مثل و در قیمیات پرداخت قیمت بر او واجب است.برای این قاعده به آیه ذیل استدلال کرده اند:«…فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم…پس آن کسی که بر شما تجاوز کند بر او برابر آنچه بر شما تجاوز کرده است تجاوز کنید»(بقره/سوره۲،آیه۱۹۴)زیرا اتلاف مال غیر بدون اذن و رضایت او نوعی اعتدا به شمار می آید.باید افزود کهیکی از عناوین مسئولیت بدون تقصیر در فقه “اتلاف” است.عبارت “من اتلف مال الغیر فهو له ضامن” شامل هم اتلاف از روی تقصیر و هم بدون تقصیر می شود.علم و جهل متلف به عملی که انجام می دهد شرط تحقق اتلاف نمی باشد و آنچه در به وقوع پیوستن اتلاف اهمیت دارد انتساب فعل موجب ضرر به شخص متلف است،که بتوان آن را اثبات کرد.اتلاف گاهی به طور مستقیم یا مباشر و گاهی به صورت غیر مستقیم یا تسبیب است.اتلاف مستقیم یا مباشر به طور کلی مصرف یا از بین بردن مال دیگری است همانند خوردن،پوشیدن که به وسیله خود شخص و بدون واسطه قراردادن فعل ارادی یا غیر ارادی انجام می گردد.در اتلاف غیر مستقیم آن است که هر کاری که تلف به واسطه ان ایجاد شود مانند انداختن چیزهای لغزنده در راه ها ،کندن چاه در غیر ملک خود یا در ملک دیگری.
۱-۳-۴-۱-۲:قاعده لاضرر
قاعده “لاضرر و لاضرار فی الاسلام” به معنی نفی مشروعیت هرگونه ضرر و اضرار در اسلام است.از این قاعده به قاعده ضرر،قاعده ضرر وضرار،قاعده لاضرر ولاضرار و قاعده نفی ضرر نیز تعبیر می شود..این قاعده از قواعد مهم فقهی است.این قاعده ضررهای مادی و بدنی را نیز دربرمی گیرد.همان طور که بسیاری از فقیهان به آن اشاره نموده اند(حسینی سیستانی،۱۱۳:۱۴۱۴؛مکارم شیرازی،۵۵:۱۴۱۰).همچنین با توجه به برخی تعاریف در مورد ضرر من جمله«هو فقد کل ما نجده و ننتفع به من مواهب الحیاه من نفس أو مال أو عرض أو غیر ذلک»(مکارم شیرازی،۵۵:۱۴۱۰).به نظر می رسد که این قاعده بر خسارت معنوی و عدم النفع نیز تسری دارد و در شمول آن تردیدی نیست(کاتوزیان،۱۴۴:۱۳۹۰).فقها در مورد مفاد قاعده لاضرر و لاضرار نظراتی عنوان نموده اند.شیخ انصاری “لای” به کار برده شده در این جمله را به معنای نفی جنس می دانند و بعد از لا کلمه"حکم” را در تقدیر می گیرند.با این توضیح معنای جمله این چنین می شود که"هیچ حکمی در شرع وضع نشده که سبب زیان بندگان شود” و وجود هرگونه حکم ضرری تکلیفی یا وضعی توسط این روایت نفی می شود(شیخ انصاری،۲۴۶:۱۴۲۰).با توجه به موارد بسیار استفاده از این نظر، معلوم می شود که این نظر در بین متاخران دارای طرفداران بسیاری می باشد(سید حسن موسوی بجنوردی،۱۸۸:۱۴۱۹،حسینی سیستانی،۱۱۳:۱۴۱۴).
۱-۳-۴-۱-۳:قاعده غرور
یکى از پرسشهاى مهم در هر اجتماعى عبارتست از اینکه چه گونه مى توان حق هر کسى را با رعایت حقوق دیگران، به او داد.این پرسش با شکوفا شدن نظام سرمایه دارى، و پیشرفت حیرت آور صنعت، بیشتر از گذشته خودنمایى مى کند.زیرا کالاهاى صنعتى به همان اندازه که آسایش ورفاه رافراهم، و زندگى را آسان ساخته است، موجب مشکلات حقوقى، و اجتماعى نیز شده است. از باب مثال تاثیر تبلیغات بیش از حد کالا در بازار مصرف، زمینه ساز طرح بسیارى از پرسشهاى حقوقى است، که قانونگذار از جمله فقها درجوامع اسلامى باید پاسخگوى آنها باشند.
از جمله قواعد فقهى کاربردى، دراین قلمرو،قاعده «المغرور یرجع الى من غره » مى باشد، که در میان فقها به قاعده غرور شهرت یافته است . این قاعده در تمام ابواب فقه، به ویژه در باب ضمانات قهرى که در قانون مدنى از آن با عنوان مسؤلیت مدنى یاد مى شود، نقش اساسى دارد و از این رو تحقیق در این قاعده از بایسته هاى فقهى به شمار مى آید.هرگاه شخصی عملی انجام دهد که باعث فریب شخص دیگر شود،و از این باب ضرر و زیانی متوجه او شود،شخص اول به سبب این قاعده مسئول است و باید جبران خسارت کند.شخص اول را«غار»(فریب دهنده) و شخص دوم را «مغرور»(فریب خورده) و قاعده را «قاعده غرور»می نامند.به موجب تعریف،لازم نیست که شخص غار قصد نیرنگ و فریب را داشته باشد و حتی ممکن است از دیگری فریب خورده باشد ولی همین که عمل او موجب فریب طرف دیگر شود کافی است.
۱-۳-۴-۱-۳-۱: ادله قاعده غرور
الف)روایات
مشهور است که حضرت رسول (ص) فرموده اند:«المغرور یرجع الی من غره»یعنی شخص فریب خورده برای مطالبه خسارت می تواند به فریب دهنده مراجعه کند.رجوع فریب خورده به فریب دهنده از باب مطالبه ضرر و خسارات است.پس در دلالت حدیث اشکالی نیست و اشکال اساسی در سند حدیث است که گفته می شود ضعیف است.بعضی از فقها در مورد سند حدیث گفته اند که این حدیث در کتب روایی وجود ندارد بلکه این عبارت از روایات گوناگونی که در کتب حدیث وجود دارد،گرفته شده است(طباطبایی یزدی،۱۷۹:۱۴۱۸).برای پاسخ به این اشکال باید گفت نیافتن این حدیث در کتب حدیث دلیل بر عدم آن نیست زیرا در کتب فقها این حدیث به صورت روایت مرسله است.صاحب جواهر درکتاب غصب این جمله را به عنوان حدیث ذکر کرده است و به آن استناد جسته است.با توجه به مباحث اصولی در مورد احادیث ضعیف دو نظر بین فقها وجود دارد و نظر مشهور این است که اگر حدیث ضعیف مستند فتوای فقهای بسیاری قرار گرفت،ضعف سند آن جبران می گردد.البته نظر مخالف هم وجود دارد.ولی به نظر می رسد این حدیث از جمله احادیثی است که بسیار مورد استناد فقها قرار گرفته است به همین دلیل بهتر است نظر فقهای گروه اول را بپذیریم.بنابراین چون مشهور فقها شهرت عملی را موجب جبران ضعف سند می دانند لذا از داخل شدن در موضوع سند روایت مذکور فارغ می باشیم.
ب)بنای عقلاء
در عرف،عقلا هر موقع از عمل دیگری گول بخورند و متحمل زیانی شوند،به گول زننده مراجعه و مطالبه خسارت می کنند.این قاعده عقلایی ست نه تعبدی.چون رجوع مغرور به غار مورد توجه تمام عقلاست.و جبران خسارت ناشی از فریب و نیرنگ در همه نظام های حقوقی وجود دارد.البته هر نظام حقوقی با روش خود جبران خسارت می کند.بنابراین بنای عقلاء از دلایل قاعده غرور است.
ج)اجماع
باید گفت در مسئله رجوع مغرور به غار و ضمان غار در مقابل ضرر وارد به مغرور،بین فقها اختلافی وجود ندارد.بلکه در تطبیق قاعده بر مصادیق آن اختلاف نظر دارند.اجماعِ مستند مستدلا ارزشی ندارد.اگر ما در کنار اجماع روایتی داشته باشیم(هرچند ضعیف)و احتمال دهیم که آن روایت منبع آن اجماع است،این اجماع دلیل مستقلی نمی باشد.
د)قاعده تسبیب
بین قاعده غرور و تسبیب علی رغم تشابهات فراوان،اختلافات بسیاری وجود دارد.هنگامی که بین مسبب و عمل،یک اراده فعالی وجود داشته باشد،قاعده تسبیب جاری نمی شود و مورد از موارد قاعده غرور است.زیرا حاکمیت قاعده تسبیب هنگامی ست که بین سبب و مباشر،اراده ای فاصله نیندازد.و هنگامی که یک اراده فعال بین مسبب و عمل وجود داشته باشد،این از موارد تسبیب نخواهد بود و زمان حاکمیت قاعده غرور است.
ز)روایات خاصه
روایات خاصه ای در این باب وجود دارد که هرچند که در آنها عنوان«غرور»نیامده است،ولی از نظر معنا دلیل اعتبار قاعده غرور می باشد.چند نمونه از این روایات به شرح زیراند:
۱٫روایت رفاعه در مورد تدلیس زوجه با این مضمون که اگر ازدواجی از روی تدلیس واقع شده باشد و زوجه دارای اوصافی نباشد که قرار بوده،زوج حق دارد به مهری که داده مراجعه کند و علت رجوع را تدلیس می داند.(حرعاملی،۵۹۶:ج۱۴).و عبارت «لانه دلسها» یعنی به خاطر اینکه تدلیس کرده است.
۲٫روایت محمدبن مسلم از حضرت امام صادق(ع) که فرمود:در کتاب علی(ع) آمده است هرکس زنی را به عقد دیگری در آورد،در حالی که در آن زن عیبی وجود دارد و برای شوهرش بیان نکند و آن را بپوشاند،زوج می تواند نسبت به آن مقداری که اضافه پرداخت کرده من باب کتمان پس بگیرد و ضمان به عهده کسی است که عیب را پنهان کرده است.حال که سکوت و عدم بیان عیب موجب ضمان است،به طریق اولی اگر افعال و اعمالی انجام شود که باعث فریب زوج شود،موجب ضمان خواهد بود.
ر)قاعده لاضرر
طبق قاعده لاضرر، چون شخص غار سبب ورود خسارت به مغرور شده است باید جبران خسارت نماید.اما طبق نظر مشهور قاعده لاضرر برای نفی حکم ضرری می باشد و مشرع حکم نیست. پس نمی توان به استناد آن حکم به جبران خسارت صادر کرد.همچنین قاعده لاضرر از قواعد امتنانی است و اگر بخواهد جبران خسارت را اثبات کند،خلاف امتنان است.بنابراین جاری نمی گردد.جریان قاعده لاضرر از طرف مغرور با جریان قاعده از طرف غار تعارض دارد.پس از تعارض وسقوط آن دو، باید به عمومات و یا اصول عملیه رجوع کرد که عدم ضمان است.به این سبب با توجه به ایرادات طرح شده،نمی توان قاعده لاضرر را مدرکی برای قاعده غرور دانست.
۱-۳-۴-۱-۴:قاعده تسبیب
تسبیب در لغت به معنای ریسمان و آنچه موجب پیوستگی چیزی به چیز دیگر می‌شود، آمده است. اصطلاح تسبیب در منابع فقهی و حقوقیدر برابر مباشرت (به معنای انجام دادن بی‌واسطه یک کار) به کار می‌رود که هر دو از اقسام اِتلاف و از اسباب مهم ضمان اند، البته در مواردی نیز در برابر اتلاف به کار رفته که مراد از آن اتلاف به معنای عام نیست بلکه اتلاف به مباشرت است. در تسبیب، اتلاف مال یا جنایت بر نفس‌به طور غیرمستقیم و با زمینه‌سازی و تمهید مقدمات صورت می‌گیرد، مانند حفر چاه در راه، افروختن آتش و سرایت دادن آن به ملک دیگری،شهادت دروغ دادن بر ضد کسی و باز کردن در قفس حیوانات که موجب تلف شدن آن‌ ها یا وارد آمدن خسارت شود.
قاعده تسبیب که یکی از قواعد متقنه فقه است و بر مبانی و اساس آن هیچگونه ایراد و اشکالی وارد نیست.این قاعده عبارت از این است که هر کس سبب تلف و خسارت گردد ولو آنکه خود مباشرت به اتلاف و توجه ضرر نداشته باشد ضامن است و باید جبران مال تلف شده را بنماید و مسئولیت مدنی این امر متوجه مسبب است مثلا شخصی که می خواهد عمارتی درجوار همسایه خود بسازد و بدون رعایت احتیاط و پیش بینی شروع به پی کنی می نماید در نتیجه خانه همسایه خراب و اثاثیه او زیر آوار مانده تلف می گردد مسئول است و باید از عهده غرامات و خسارات همسایه بر آید و یا صاحب ماشینی که می داند ماشینش خراب و بدون ترمز است و یقین دارد که کار کردن با آن منجر به حوادث نامطلوب خواهد شد و در اثر طمع ورزی ، سود طلبی به راننده خود امر می کند به کار کردن با آن ماشین ادامه دهد و در نتیجه ماشین به دره پر تاب و مال التجاره تاجر از بین می رود مسئول خسارات وارده می باشد زیرا با علم به خرابی ماشین راننده خود را وادار به ادامه بکار نموده است و مدیر داروخانه که با علم به فساد دارو به کارگران خود دستور فروش آن را می دهد و موجب صدمه بدنی مریض می گردد خود شخصا مسئول است نه شاگرد او که دارو را فروخته و بالجمله در قاعده تسبیب مباشرت شرط نیست ولی در قاعده تلف مباشرت شرط است.
در شواهد یاد شده و نظائر آن هر فردی که دارای ادراک باشد بالبداهه حکم مینماید که مسئولیت زیان های وارده به صاحب مال متوجه آمر است و او ضامن می باشد و در اجماعی بودن این قاعده هم تردید نیست. تمام فقها در موارد عدیده به این قاعده استناد و آنرا حجت دانسته اند . قاعده تسبیب دارای شرایط و ادله است.ادله قاعده تسبیب ادله چهار گانه فقهی از عقل ، اجماع ، قرآن و اخبار است و قرآن مجید نیز در آیات عدیده اشاره به قاعده تسبیب و عنوان مسئولیت نموده است .منجمله در سوره انعام ( آیات ۱۶۴ و۱۰۴ ) و سوره سبا ( آیات ۲۴ و ۴۱ ) و سوره زمر ( آیه ۹ ) و سوره مائده ( آیه ۱۰۴ ) وسوره اسرائیل (۱۶ و ۱۰۶ و ۷۷ ) به موضوع تصریح و به ضمان مسبب ضرر اشاره گردیده است. در اخبار نیز موارد زیادی موجود است که تماما بر حجیت قاعده تسبیب دلیل می باشند.
۱-۳-۴-۱-۵:قاعده ضمان ید
یکی از قواعد مهمی که در باب معاملات مورد استفاده فقها قرار می گیرد، قاعده «علی الید» است.مراد از « ید » در این بحث معنای لغوی آن نیست بلکه کنایه از تحت تصرف قرار گرفتن شیء و تصرف ملوکانه است. اگر مال و ملکی تحت تصرف شخصی قرار گیرد و وی در آن تصرف ملوکانه نماید و ما در این شک کنیم که آیا آن شخص مالک مال و ملک است یا نه ، همین تحت تصرف وی بودن را دلیل مالکیّت آن می گیریم. بنابراین، منظور از قاعده‌‌‌«ید» این است که هر گاه در مالکیت مالی شک کردیم، طبق این قاعده حکم می‌کنیم که مال ملک کسی است که در آن متصرف است. از نظر شرعی نیز، سلطه و استیلای فردی بر یک مال، نشانه مالکیّت وی نسبت به آن مال تلقی شده است.مفاد این قاعده این است که، هر کسی که بر مال دیگری تسلّط پیدا کند، به هر نحوی؛ ظلماً، جهلاً، امانهً، احساناً ضامن آن مال می‌شود و تا زمانی که آن را به صاحبش باز نگرداند، این ضمان از عهده‌اش ساقط نمی‌شود.
۱-۳-۴-۱-۶:قاعده اقدام
قاعده اقدام‌به‌عنوان‌یکی‌از مستندات‌فقهی‌ِ قاعده ضمان‌مقبوض‌به‌ عقد فاسد «ما یضمن‌بصحیحه‌، یضمن‌بفاسده‌» شمرده‌شده‌است‌.مفاد قاعده اقدام‌در موارد بسیاری از سوی شیخ‌طوسی‌ مورد استفاده‌قرارگرفتو توسط فقیهان‌پس‌از او نیز پی‌گیری شد.بر پایه این‌قاعده‌، در جایی‌که‌ مال‌غصبی‌ توسط غاصب‌ به‌فروش‌می‌رفت‌و مال‌در دست‌مشتری نقصان‌می‌یافت‌، مالک‌می‌توانست‌ ارش‌ نقصان‌را از مشتری مطالبه‌نماید و مشتری به‌دلیل‌اقدام‌بر ضمان‌، حق‌رجوع‌به‌غاصب‌را نداشت‌.علاوه‌بر آن‌، هرگاه‌مشتری کالایی‌را که‌به‌طور فاسد خریداری کرده‌است‌، بفروشد و این‌کالا در دست‌مشتری دوم‌تلف‌گردد، مالک‌می‌تواند قیمت‌کالا رااز مشتری دوم‌نیز طلب‌نماید.
۱-۳-۴-۲:مبانی مسئولیت مدنی در قانون
۱-۳-۴-۲-۱:نظریه های کلاسیک مسئولیت
۱-۳-۴-۲-۱-۱:نظریه تقصیر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:49:00 ب.ظ ]




 

 

سالهای آخر دانشگاه

 

۴۰

 

۱۶

 

۳۱

 

۱۴

 

 

 

۲-۳-۳-انواع هویت
۲-۳-۳-۱-هویت فردی:
هویت فردی به دو متغییر بستگی دارد اکتشاف( که گاهی به آن بحران میگویند)و تعهد. در دوره اکتشاف،نوجوان به شدت با جنبه های مختلف هویت خویش رو در رو می شود و آنها را زیر سوال می برد.تعهد با تصمیم داشتن یا نداشتن ،رابطه دارد.نوجوانان از لحاظ میزان بحرانی که با آن روبرو میشوند یا تعهدشان با هم فرق دارند.(جو کار و چناری،۱۳۸۱،به نقل از حسینی؛۱۳۸۶).
۲-۳-۳-۲-هویت اجتماعی:
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
کودک از حیس «حس مالکیت » و «خود محوربی» است .از نوجوانی به بعد به تدریج، گرایش به اجتماعی شدن در شکل دوستیابی و فاداری به او ظاهر میش ود.آلپورت معتقد است :مسئله اساسی در روانشناسی رشد ؛دگرگونی و تحولی است که از طریق آن،کودک غیر اجتماعی جامعه پذیر میگردد،به دوستی ها،نفرت ها،وابستگی ها و رغبت های خود،ساختمان و شکل می دهد و برای خود جایی در اجتماعی پیچیده و منظم پیدا میکند(حسینی،۱۳۸۶)
بر اساس دیدگاه یکی از صاحب نظران شخصیت«عدم توانایی در انتخاب شغل و یا دعدم ادامه تحصیل ،غالبآ نمدی از بحران هویت یا گم گشتگی در نقش اجتماعی است .بساری از رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه افراد را میتوان از این دیدگاه توجیه نمود»(شاملو،۱۳۷۸). بنابر این منظور از هویت اجتماعی ،عبارت است از باورها ،ارزشها،سنت ها،آداب و رسوم موجود در جامعه،که از طریق روابط اجتماعی با دیگران،برنامه های رسانه های جمعی مثل رادیو،تلویزیون،مجلات،روزنامه ها،تصاویر ،اجناس و کالاها،و … به نسل های بعدی انتقال می یابد.(حسینی،۱۳۸۶)

۲-۳-۳-۳-هویت خانوادگی:
تعریف دقیق هویت خانوادگی،کاری نسبتأ دشوار است،ولی در یک عبارت می توان گفت که منظور از این نوع هویت ،تعیین نسبت میان نوجوان و خانواده ی او (به عنوان «یک گروه» است) و اینکه چه پیوندهایی میان آنها وجود دارد؟در بحث هویت،خانواده نوجوان از دو جنبه برای او حائز اهمیت است:ابتدا بعد مرجعیت و سندیت خانواده است،به این معنا که« رفتار کلامی و عملی والدین(به رغم سنین حساس نوجوانی)برای فرزند از نوعی اعتبار برخوردار است»و هرچند در رفتار ظاهری،چنین واقعیتی را بروز ندهد ،در باطنش به آن باور دارد.جنبه دوم،کثرت ارتباط های نوجوان و والدین در درون نهاد خانواده است .که میتواند هم آنها را به یکدیگر نزدیکتر،و هم در مواردی دور تر نماید(حسینی،۱۳۸۶).
۲-۳-۳-۴-هویت دینی:
از نیازهای فطری آدمی ،گرایش به عشق و پرستش است؛یعنی فرد ،مستقل از هر نوع یادگیری،در درونش تمایل به عبادت و بندگی خدا را احساس می کند. چنین احساس و تمایلی،در اعمال و رفتار دینی آشکار می شود.رابطه آدمی و دین و نسبتی که با آن پیدا میکنددر مقوله«هویت دینی»تبیین می شود.به گفته ییکی از روانشناسان،هدف ایدئولو‍‍ژی «ایجاد تصویری در ذهن شخص است که احساس فردی و جمعی هویت را در او تقویت نماید»(شاملو،۱۳۷۸).
بدیهی است که پیامدهای تکوین هویت دینی ،احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و باورها ی آن مکتب است.عده ای از صاحب نظران،تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و باورهای آن مکتب است.عده ای از صاحب نظران ،تعهد را سنگ بنای هویت دینی تلقی می نمایند.یکی از کارشناسان یونیسکو معتقد است:«اولین هدف آموزش و پرورش ،القای ارزشهای نیرومند انسانی به جوانانمان است،به نحوی که با انسانیتی بهتر و والاتر رشد نمایند.آنها باید مفهوم انسانیت را بیاموزند و تا زمانی که زنده اند ، به مضامین آن مقید باشند.علی رغم اهداف ما و سیاست ها و تصمیم های مکتوب ما،من فکر میکنم این همان چیزی است که کمبود آن در نظام آموزشی امروز کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه ،شدیدآَ احساس می شود. ظاهراَدر تلاش برای تعالی علمی ،انسانیت از آخرین جایگاه ارزشی برخوردار است. در حقیقت تحت پوشش تعالی علمی، ارزشهای انسانی،همدردی ،عاطفه و محبت پایمال شده اند.دانشجویان برای تلاش بیشتر در راه کسب تعالی علمی و ورزشی علنآ به بی اعتنایی و بی عاطفگی تشویق می شوند. این رقابت به قیمت انهدام کلیه ارزشهایی تمام میشود که باید به وسیله ی آموزش و پرورش به بشریت ،تفهیم و القا گردد در واقع بهترین هویتی که اندیشمندان جامعه ما آن را تهدید کرده اند «دین و مذهب است .هویت دینی به جاودانه بودن انسان اشاره دارد،جلوه ای زیبا به او میدهد.و راه های رسیدن به کمال را بیان میکند.کارل گوستا یونگ در سخنانی که در سال۱۹۳۵ ایراد نموده،گفته است:« نه تنها مسیحیت با نمادهای رستگاری اش ،بلکه تمامی مذاهب شامل بدوی ترین آنها با آیین جادویی شان انواعیرواندرمانیاند که رنج های روحی و جسمی ناشی از روح را درمان کرده،بهبود می بخشند»(حسینی،۱۳۸۶).
بنیامین راش(پدر روانپزشکی آمریکا)می گوید: «دین،آنقدر برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس».پیا‍ژه بیان میکند کسی که دچار مشکل اخلاقی است دیگران را هم در معرض این خطر قرار می دهد. او معتقد است که کودک را باید تربیت کرد.، نه اینکه او را آزاد گذاشت که خودش رشد کند یا احتمالاَ به سقوط اخلاقی منجر شود و سرانجام درباره یاینگونه افراد (افراد تربیت نشده)به این صورت هشدار می دهد که «که اینها طریقه ای مخصوص برای خود دارند.دنیا و آنچه در آن است.را پوچ میدانند و به دتمام اصول انسانی و اجتماعی و اخلاقی پشت پا زده اند و از بیکاری و ولگردی لذت می برند و در جستجوی تفریحات آسان و سهول الوصول و ارتباطات جنسی پرسه می زنند و محبت و دوستی و زندگی اجتماعی را به مسخره میگرند.این خطر نه تنها یک شهر و کشور را تهدید می کند ،بلکه در جهان امروز ،صورت بین المللی یافته به همه سرایت کرده است ؛بدین معنا که جوانان یک کشور به کشور دیگر میروند و سعی دارند این فلسفه ی فاسد را در همه جا عمومیت دهند.
دغدغه های بسیار هشدار دهنده ی پیا‍‍ژه و امثال او فقط با رشد اخلاقی از بین می روند.اخلاق نیز زمانی رشد می کند که هویت دینی و مذهبی در وجود ما به طور واقعی شکل بگیرد.در واقع میتوان گفت که اخلاق میوه درختی است به نام دین که با رشد درخت میوه های بیشتری به ثمر می نشیند(حسینی،۱۳۸۶).
۲-۳-۳-۵-هویت ملی:
اهداف تربیت از حیث توجه به آرمانهای ملی در تاریخ ،دستخوش تغییراتی گردیده است.تربیت در بعضی از جوامع،مقدم بر هر عامل دیگر ،بر میراث گذشته تکیه داشت و پایبندی بدان را توصیه می نمود.در دوران رنسانس ،تربیت عمدتاَمتوجه زیبای و هنر شد و در دوران جدید ،بیشتر بر مشارکت اجتماعی،متمرکز گردیده است.برای نمونه فدریک مایر نوشته است:«در روم تربیت ،عملی تر از آتن بود .رومی ها به تکالیف شهروندی و وفاداری ملی ،بیشتر از فلسفه ِ نظری اهمیت می داند .آرمان تربیت رومی این بود که فرد را برای فداکاری در راه سرزمین نیاکان آماده سازد،او را در عادتهای خود ،متعدل و میانه رو بار آورد و کاری کند که هیچ گاهاز شکست مأیوس نشود.»بررسیس اظهار نظر فریدریک مایر نشان دهنده آن است که یکی از اهداف اساسی تعلیم و تربیت را میتوان در«مسئولیت مدنی احترام به کشور خویش و انجام خدمتی شایسته در حق آن »خلاصه نمود که تحقق آن سبب درک هویت ملی می شود.دلبستگی به هویت ملی از آگاهی نسبت به خصیصه ها ،مفاخر و ارزشه ای ملی سرچشمه میگیرد.اساساً شناخت هر پدیده،سب یگانگی با آن می شود و متقابلاَ شناخت نداشتن از آن،سبب یگانگی می گردد.حسینی،۱۳۸۶).
۲-۳-۳-۶-هویت فرهنگی:
در تعریف فرهنگ آمده است:« مجموعه عادت ها،باورها،هنر،موسیقی و سایر دستاوردهای تفکر انسانی که به وسیله گروهی از مردم در زمان خاص به وجود آمده است».انسان موجودی اجتماعی است که در بستر جامعه زندگی می کند.در آن کسب امنیت میکند وبه اتکای تعبیر معنایی خاصی از جامعه ، به تکامل مادی و معنوی هویت خویش دست می یابد.به دیگر سخن اشتراک در ژیروی از الگوهای رفتاری و استفاده از ابزارهای فنی ،مایه قوام و دوام جامعه محسوب می شود. و هرجند تنوع تجارب زیستی بشری میتواند مبدع اعتقادات ،هنجارها و ابزارهای گوناگونی باشد ،این فرهنگ است که به آنها هویت واحدی می بخشد به این تحاظ است که پرسش از فرهنگ سریعاَمبدل به پرسش از هویت می شود».منزلت هویت فرهنگی همانند فرهنگ،ارجمند و در خور تأمل است؛زیرا پیوند در میان نسل جوان و مشی زندگی ،آداب و رسوم،هنر و سایر تعلقات از طریق معرفت و شناخت آن برقرار می شود. شناخت فرهنگ خودی (ملی)به معنای آگاهی از ویژگی های آن است.یک جوان ضرورتاَ باید ریشه در فرهنگ خودی (ملی)داشته باشد تا بر اساس آن بتواند هویت فرهنگی اش را شکل دهد.لازمه ی این امر،شناخت فرهنگ ملی،عقیده به آن و یافتن مشترکاتی میان خود و آن است.(حسینی،۱۳۸۶).
۲-۳-۳-۷-هویت تمدنی:
واژه تمدن و فرهنگ از جهاتی با یکدیگر وجه اشتراک دارند.در مواردی نیز مترادف با هم تلقی می شوند.اما اغلب هویت فرهنگی به مرزهای یک کشورر یا ملت محدود می شود،در حالی که «هویت تمدنی»به طور عمده از مرزهای یک کشور خاص فراتر میرود و چندین ملیت را پوشش می دهد،مانند تندن اسلامی یا تمدن غربی و نظایر آن که در مواردی نیز گسترده تر از یک قاره ،مطرح می شوند منظور از هویت تمدنی،معرفت و آگاهی عمیق آدمی به تمدنی است که منسوخ به آن است.درک چنین هویتی به فرد امکان احساس زندگی در سرزمینی را میدهد که ریشه های فرهنگی ان تا اعماق تاریخ کشیده شده است و این احساس سبب تعلق ارتباط با آن تمدن و افتخارات ،میراث و ارزش های آن در نتیجه ،شکل گیری هویت تمدنی می شود.
تمدن آن حد جامع و فراگیر است که همه ابعاد را دریک کلیت و تمامیت در بر میگیرد و در نهایت افراد هویت خود را با آن امر واحد تمدنی تعریف می کنند،مثلاَممکن است فرد مقیم گیلان باشد خود را گیلانی ایرانی،و خاور میانه ای و مسلمان معرفی کند.در اینجا مسلمان بودن،یعنی تعلق داشتن به حوزه ی تمدنی بسار گسترده که فراتر از محلی و منطق ای بودن و ملیت است(حسینی،۱۳۸۶)
۲-۴-پیشنه پژوهش
۲-۴-۱-پیشنه پژوهش داخل کشور
در زمینه ی پیش بینی سلامت روان در دانشجویان بر اساس سبک های مقابله ای و سبک هویت تحقیقاتی صورت گرفته است .
در تحقیقی که توسط طاهری،یار یاری،صرامی و ادیب منش (۱۳۹۲)،در پژوهش تحت عنوان رابطه بین سبک های هویت و شادکامی و بهزیستی روانشناختی در دانسشچویان دانشگاه ،تعداد ۵۴۵ نفر از دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند.نتایج نشان داد که بین سبک هویت هنجاری ،اطلاعاتی،تعهد،هویت و شادکامی رابطه مثبت و معنا دار و بین سبک هویت پراکنده اجتنابی و شادکامی رابطه منفی و معنا دار ی وجود دارد.همچنین بین سبک هویت اطلاعاتی و تعهد هویت با بهزیستی روان شناختی رابطه مثبت و معنا داری وجود داشت.نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که سبک اطلاعاتی و تعهد هویت ،پیش بینی کننده ی بهزیستی روانشناختی هستند.
در تحقیقی که توسط موسوی، شهر زاد تقوی و نعمت زاده ،(۱۳۹۱). تحت عنوان بررسی تأثیر فشارهای روانی بر سلامت روان دانشجویان پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی ، واحد پزشکی تهران صورت گرفت نشان داد که سن، وضعیت تأهل، مقطع تحصیلی، وضعیت مسکن و تعداد افراد همخانه بر سلامت روان تأثیرگذار بودند اما جنس، داشتن فرزند و وضعیت تحصیلی تأثیر قابل ملاحظه ای بر سلامت روان نداشت و همچنین مشکلات ارتباطی، اقتصادی، علاقه به رشته تحصیلی، مشکلات تحصیلی، مشکلات مربوط به آینده شغلی و فعالیت های تفریحی دانشجویان فشارهای روانی بودند که تأثیر به سزایی بر سلامت روان دانشجویان داشتند اما تماس با فشارهای روانی زیاد در ۶ ماه اخیر رابطه آماری معناداری با سلامت روان پیدا نکرد.در تحقیقی که توسط دل آرام، صالحیان ،فروزنده و علیدوستی.(۱۳۹۱).تحت عنوان مقایسه سلامت روان دانشجویان موفق و ناموفق تحصیلی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان صورت گرفت نشان داده شد که دانشجویان ناموفق از سلامت عمومی کمتری نسبت به دانشجویان موفق برخوردار بودند.در میانگین نمرات در بعد اضطرابی سلامت عمومی،در گروه ناموفق و موفق تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود داشته همچنین در میانگین نمرات در بعد افسردگی سلامت عمومی ،در دانشجویان ناموفق و موفق تفاوت معنی داری نشان می دهد.نتایج این مطالعه نشان داد که سلامت عمومی دانشجویان ناموفق کمتر از دانشجویان موفق است. این مسأله در بعد اضطرابی و افسردگی سلامت عمومی محسوس تر بود. در تحقیقی که توسط مهری، صدیقی صومعه کوچک،(۱۳۸۸). تحت عنوان بررسی وضعیت سلامت روان و برخی عوامل مرتبط با آن در دانشجویان دانشگاه های سبزوار صورت گرفت نشان داد که: ۱۰۵ (۳۹ درصد) دانشجو مشکوک به اختلالات جسمی یا روانی بودند. ۸۷ نفر (۳/۳۲ درصد) دارای اختلال کارکرد جسمی ، ۹۷ نفر (۹/۳۵ درصد) دارای اختلال اضطراب، ۱۵۶ نفر (۸/۵۷ درصد) دارای اختلال کارکرد اجتماعی و ۶۴ نفر (۷/۲۳ درصد) دارای افسردگی بودند .میزان افسردگی و اختلال کارکرد اجتماعی در دانشجویان غیربومی و همچنین میزان اضطراب در مردان نسبت به زنان بیشتر بود. میانگین اختلال عملکرد جسمی و افسردگی در دانشجویانی که والدین آنان جدا از هم زندگی می کردند و یا رابطه آنان همراه با مشاجره بود، نسبت به سایرین بیشتر بود .همبستگی منفی معنی داری بین اضطراب و افسردگی با حمایت اجتماعی مشاهده گردید. در تحقیقی که توسط کرمی و پیراسته ،(۱۳۸۰).تحت عنوان بررسی سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان صورت گرفته نشان داد که از نظر سلامت روانی بین دانشجویان دختر و پسر مجرد و متأهل ،دانشجویان با سهمیه های قبولی مختلف ،مقاطع تحصیلی ،سال ورود ،وضعیت اقتصادی ،شغل والدین تفاوت معنی داری وجود نداشته ،اما بین دانشجویان بومی و غیر بومی،شاغل و غیر شاغل از نظر سلامت روانی تفاوت معنی داری مشاهده شد. ومیزان اختلاف در دانشجویان غیر بومی و غیر شاغل شایعتر بوده است.این مطالعه نشان داد که ۴۳% دانشجویان مشکوک به علایم روانی متوسط و ۴/۵% مشکوک به علایم روانی شدید بودند.
عکس مرتبط با افسردگی در روانشناسی Psychological depression
در تحقیقی که توسط شکری،مرادی،فرزاد،سنگری،غنایی و رضایی (۱۳۸۱).تحت عنوان نقش صفات شخصیت و سبک های مقابله ای در سلامت روانی دانشجویان صورت گرفت نشان دادند وظیفه شناسی و پذیرش ،بر سبک مسأله مداری اثر مثبت و معنا داری دارد و جنس اثر منفی و معنی دار،در حالی که پذیرش و وظیفه شناسی بر سلات روان اثر منفی و معنی دار و روان رنجور خویی و هیجان مداری اثر مثبت و معنی دار داشت.اثر مستقیم جنس بر سلامت روان ،از طریق مسأله مداری ، مثبت و معنی دار و اثر برون گرایی و پذیرش بر سلامت روان به وسیله هیجان مداری منفی و معنی دار به دست آمد و جنس از طریق هیجان مداری اثر مثبت و معنی دار داشت.به طور کلی نتایج این پژوهش مؤید آن است که توجه به نقش صفات شخصیت و سبک های مقابله ای در مطالعه ی سلامت روانی افراد بسیار مهم است.در تحقیقی دیگر که توسط محمد زاده،خسروی(۱۳۹۱) .تحت عنوان بررسی رابطه هدف در زندگی،سبک های مقابله ای با بهداشت روانی در دانشجویان صورت گرفته نشان داد که رابطه ی منفی معنی دار بین سبک های مقابله ای هیجان دار و سلامت روانی مشاهده شد.همچنین بین متغیر های سبک های مقابله ای ،مسأله مدار و سلامت روان ،هدف در زندگی و سلامت روان رابطه ی مثبت و معنی داری به دست آمد.نتایج تحلیل واریانس نشان داد که بین داشتن هدف در زندگی در رشته های مختلف و سلامت روان در رشته های مختلف،سبک های مقابله ای هیجان مدار در رشته های مختلف و سبک های مقابله ای مسأله مدار در رشته های مختلف ،تفاوت معنی داری وجود دارد.نتایج حاکی از آن بود که تفاوت بین دختران و پسران از نظر داشتن هدف در زندگی و سلامت روانی معنی دار نیست .اما تفاوت دختران و پسران در سبک های مقابله ای مسأله مدار معنی دار است .یعنی پسران از سبک های مقابله ای مسأله مدار استفاده میکنند. در تحقیقی که توسط جعفر نژاد، فرزاد، مرادی و شکری تحت عنوان بررسی رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیت،سبک های مقابله ای و سلامت روانی در دانشجویان کارشناسی صورت گرفت نشان داد که میان عامل های روان رنجورخویی، پذیرش و برون گرایی با سلامت روانی رابطه ی معنی داری وجود دارد. میان سبک های مقابله ای مسأله مدار و هیجان مدار با سلامت روانی رابطه ی معنی دار وجود دارد،در حالی که میان سبک مقابله اجتنابی و سلامت روانی رابطه ای وجود ندارد، میان عامل های پذیرش،وظیفه شناسی،برونگرایی و سازگاری با سبک مقابله ای مسأله مدار رابطه ی مثبت معنی دار وجود دارد و از متغییر های سبک های مقابله ای دو سطح و از متغییر پنج عامل بزرگ شخصیت تنها یک سطح در پیش بینی متغییر سلامت روانی سهیم هستند .در نهایت،پژوهش نشان میدهد که صفات شخصیتی و سبک های مقابله ای آزمودنی ها به طور معنی دار با سلامت روانی آنها ارتباط می یابد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:49:00 ب.ظ ]