کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



۲۳۶

 

۶۰.۴۰۶۷۷۹۶۶

 

۲۸۶

 

۱۱۸.۲۰۳۳۸۹۸

 

۲۳۶

 

۱۴

 

 

 

۹۰۱۹.۵۸۰۵۸۶

 

۲۴۶

 

۱۰۳.۳۳۳۳۳۳۳

 

۱۹۲

 

۵۶.۴۱۶۶۶۶۶۷

 

۱۹۲

 

۱۵

 

 

 

۱۱۲۲۸.۳۷۶۲۳

 

۴۸۹

 

۷۰.۳۴۹۶۵۰۳۵

 

۲۸۶

 

۶۴.۹۵۱۰۴۸۹۵

 

۲۸۶

 

۱۶

 

 

 

شکل ۱۳ شکل ۴-۹. مقایسه الگوریتم­های سیستم ایمنی مصنوعی و تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری.
شکل ۱۴ شکل ۴-۱۰. مقایسه سرعت همگرایی الگوریتم­های سیستم ایمنی مصنوعی و تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری.
همانطور که در جدول(۴-۶) و شکل(۴-۹) مشخص است، در موارد الگوریتم تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری جواب بهتری را ارائه کرده است و در موارد الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی جواب بهتری را بدست آورده است. از سوی دیگر در موارد بهترین جواب دیده شده توسط الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی بدست آمده است و این به معنی آن است که اگرچه الگوریتم تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری میانگین عملکرد بهتری را به نمایش گذاشته است اما احتمال رویت بهترین جواب توسط الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی به طور معناداری بیشتر است. همچنین با نگاهی دوباره به نمودار شکل(۴-۸۹)، نکته قابل توجه دیگر در اختلاف عملکرد دو الگوریتم است به این معنی که با افزایش ابعاد مسئله عملکرد الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی از الگوریتم تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری پیشی گرفته است و می­توان چنین گفت که برای ابعاد کوچک مسئله الگوریتم تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری به طور قطع عملکرد بهتری نسبت به الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی داشته ولی با افزایش ابعاد مسئله این قطعیت تضعیف شده و در نهایت در ابعاد بزرگ مسئله عملکد الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی از الگوریتم تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری پیشی گرفته است.
مقاله - پروژه
شکل(۴-۱۰) یکی از اجراهای هر دو الگوریتم برای مسئله شماره یک در جدول(۴-۲) را نشان می­دهد. لازم به ذکر است که در مورد سایر مسائل آزمایشی و سایر اجراهای دو الگوریتم نیز نمودار مشابهی بوجود می ­آید. شکل(۴-۱۰) به طور واضحی اختلاف بسیار زیاد سرعت همگرایی دو الگوریتم را نشان می­دهد.
شکل­های(۴-۱۱) و (۴-۱۲) نیز واکنش دو الگوریتم را به ترتیب در مقابل تغییر تعداد ایستگاه­­های کاری و تغییر بیشینه تعداد سفارش از هر محصول قابل تولید که به تغییر ابعاد مسئله منجر می­ شود نشان می­دهد. در هر دو شکل دو نقطه­ای که روی یک خط عمودی در نمودار واقع می­شوند دو مسئله آزمایشی را نشان می­ دهند که تمام پارامترهای در آنها یکسان تعریف شده و تنها پارامتر مورد بحث در آن نمودار
شکل ۱۵ شکل ۴-۱۱. نمودارهای واکنش الگوریتم­های سیستم ایمنی مصنوعی و تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری نسبت به تغییر تعداد ایستگاه­های کاری.
شکل ۱۶ شکل ۴-۱۲. نمودارهای واکنش الگوریتم­های سیستم ایمنی مصنوعی و تبرید شبیه­سازی شده با رویکرد ابری نسبت به تغییر بیشینه تعداد محصولات قابل سفارش.
متغیر است. همانطور که در این دو شکل مشخص است واکنش هر دو الگوریتم به این تغییرات منطقی بوده است به این معنی که با افزایش تعداد ایستگاه­های کاری و یا بیشینه تعداد سفارش مقدار تابع هدف نیز باید افزایش یابد که در هر دو الگوریتم نیز چنین اتفاقی روی داده است و تنها انحرافاتی در شکل(۴-۱۲) و در الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی مشاهده می­ شود که میتواند ناشی از رویه تصادفی الگوریتم باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 07:01:00 ب.ظ ]




۱-۸-۲ تعیین شاخص سنجش آسیب پذیری
در این مطالعه آسیب پذیری از طریق فرمول زیر شامل سه مؤلفه اصلی ظرفیت سازگاری، حساسیت و در معرض قرار گرفتن محاسبه می شود.
آسیب پذیری = ( حساسیت + در معرض قرار گرفتن) - (ظرفیت سازگاری)
۲-۸-۲ تعیین وزن شاخص های ارزیابی آسیب پذیری
برای سنجش آسیب پذیری علاوه بر تعیین شاخص های آسیب پذیری، تعیین وزن هر یک از این شاخص ها باید صورت گیرد (سونگ و همکاران، ۲۰۱۰). توزیع عامل وزن به طور مستقیم بر نتایج حاصل از ارزیابی آسیب پذیری تاثیر می گذارد (ین و همکاران[۱۰۵]، ۲۰۱۱). در طول سال های گذشته روش های متعددی برای تعیین وزن شاخص برای ارزیابی آسیب پذیری استفاده شده است. برخی از این روش ها شامل؛ قضاوت متخصصین[۱۰۶] (کلی و همکاران[۱۰۷]،۱۹۹۹ و کلی و پرت،۲۰۰۰)؛ تحلیل مؤلفه اصلی[۱۰۸] (ایستر[۱۰۹]،۱۹۹۹؛ کاتر، بروف و شیرلی[۱۱۰]،۲۰۰۳)؛ ارتباط با حوادث گذشته[۱۱۱] (بروکس و همکاران،۲۰۰۵) و روش منطق فازی[۱۱۲] (ایکن و تاپیا[۱۱۳]، ۲۰۰۸) می باشد. هر یک از این روش ها برای انتخاب شاخصی که بیشترین میزان آسیب پذیری را تشکیل می دهند، به کار می رود. هنوز روش استانداردی برای وزن دهی متناسب با هر یک از روش های سنجش آسیب پذیری به طور دقیق تعیین نشده است(درسا، ۲۰۰۸).
پایان نامه - مقاله - پروژه
شکل ۱۷-۲ مدل سنجش آسیب پذیری
۹-۲ مروری بر پژوهش های انجام شده
۱-۹-۲ مطالعات خارجی:
فورد و اسمیت (۲۰۰۴)، آسیب پذیری را به عنوان تابعی از قرار گرفتن در معرض تنش آب و هوایی و ظرفیت سازگاری برای مقابله با این تنش مفهوم سازی کردند. چارچوب تحلیلی مطالعات موردی، افراد جامعه را شامل می شود و اطلاعات منابع مختلف را ترکیب می کند، هم به در معرض قرار گرفتن و سازگاری های فعلی و هم مشخص کردن قرار گرفتن در معرض و ظرفیت سازگاری آینده می پردازد. ارزیابی آسیب پذیری فعلی نیاز به تجزیه تحلیل و مستند سازی تجارب جوامع مواجه با خطرات اقلیمی دارد (قرار گرفتن در معرض فعلی) و گزینه های سازگاری و استراتژی های مدیریت منابع به کار گرفته شده به کنترل این خطرات نیاز دارد (ظرفیت سازگاری فعلی). مشاهدات، تجربه، دانش سنتی و محلی اعضای جامعه مورد نیاز ارزیابی آسیب پذیری فعلی می باشد.
برنت (۲۰۰۷)، در مطالعه ای با عنوان ارزیابی آسیب پذیری نسبت به خشکسالی به دنبال درک آسیب پذیری فعلی کشاورزان خرد به نوسانات بارش در ایالت سیرا در شمال شرقی برزیل و شناسایی عوامل مؤثر بر آسیب پذیری خانوارها و توانایی آن ها برای آماده سازی برای خشکسالی و یا پاسخ به آن است. شناخت این عوامل می تواند به شناسایی خانواده هایی که بیشترین نیاز به کمک در طول خشکسالی را دارند کمک کند و یک هدف برای برنامه های ظرفیت سازی برای سازگاری ارائه می دهد.
درسا و همکاران (۲۰۰۸)، مطالعه ای با هدف تحلیل آسیب پذیری کشاورزان اتیوپی به تغییرات آب و هوایی بر اساس رویکرد ارزیابی آسیب پذیری جامع با بهره گرفتن از شاخص های آسیب پذیری انجام دادند. شاخص های آسیب پذیری از ویژگی های مختلف اقتصادی، اجتماعی و بیوفیزیکی هفت منطقه کشاورزی محور اتیوپی تشکیل شدند. شاخص های مختلف اقتصادی و اجتماعی و بیوفیزیکی جمع آوری شده از هر منطقه، بر اساس تعریف آسیب پذیری مجمع بین دولتی تغییر اقلیم (,IPCC 2001) به سه دسته متشکل از ظرفیت سازگاری، حساسیت و قرار گرفتن در معرض طبقه بندی شدند. شاخص های ظرفیت سازگاری شامل؛ ثروت(تعداد دام، وضعیت مسکن،درآمد غیر کشاورزی)، تکنولوژی(عرضه حشره کش و آفت کش ها،عرضه کود، عرضه بذور به زراعی)، زیرساخت ها و مؤسسات(وضعیت جاده ها ،خدمات بهداشتی و درمانی،خدمات ارتباطی،مدارس ابتدایی و متوسطه،خدمات دامپزشکی، بازار مواد غذایی و منابع مالی کوچک)، وضعیت آبیاری و نرخ سواد بوده و شاخص حساسیت ، بحران های اقلیم(فراوانی خشکسالی و سیل) و شاخص در معرض قرار گرفتن، تغییر اقلیم(تغییر در دما و بارش) در نظر گرفته شد.پس از جمع آوری داده ها آسیب پذیری کشاورزان هر منطقه بر اساس فرمول؛ آسیب پذیری= ظرفیت سازگاری – (حساسیت + در معرض قرار گرفتن) محاسبه شد و پس از آن از روش PCA برای تعیین وزن مؤلفه ها استفاده کردند.
درسا و همکاران (۲۰۰۹)، به اندازه گیری آسیب پذیری کشاورزان به بحران های آب و هوایی مانند خشکسالی، سیل و طوفان با بهره گرفتن از رویکرد «آسیب پذیری به عنوان فقر مورد انتظار» پرداختند. این رهیافت بر اساس برآورد این احتمال است که شوک یا مجموعه ای از شوک ها، خانوار را به زیر خط فقر برساند و یا اینکه اگر خانوار در زیر خط فقر باشد، آن را در همان سطح نگه دارد. برای سنجش آسیب پذیری از مدل تجربی استفاده کردند که در این مدل احتمال سقوط کشاورزان به زیر سطح مصرف(درآمد) در اثر شوک های ناشی از تغییرات اقلیمی(خشکسالی،سیل،طوفان) با بهره گرفتن از رویکرد آسیب پذیری به عنوان فقر مورد انتظار سنجیده شد. داده ها از خانوارهای کشاورزان در طول سال زراعی ۲۰۰۵-۲۰۰۴ در حوزه رود نیل در اتیوپی جمع آوری شده است. نتایج نشان داد که به طور کلی کشاورزان در مناطق زراعی (که گرم و نیمه خشک باشد) بیشتر در معرض رویدادهای شدید آب و هوایی می باشند. همچنین با ثابت نگه داشتن سایر عوامل، افزایش درآمد کشاورزان می تواند آسیب پذیری آن ها را به بحران های آب و هوایی کاهش دهد.
ساهو و میشرا[۱۱۴] (۲۰۱۳)، مطالعه ای با هدف بررسی دیدگاه و رفتار کشاورزان روستایی در سازگاری با تغییر آب و هوا را با گرفتن نمونه ای از۱۵۰ خانوار در یکی از مناطق ساحلی Odishaبا استفاده از روش رگرسیون لوجستیک انجام دادند. نتایج برآورد نشان داد که درآمد سالانه، دسترسی به آبیاری، دسترسی به تسهیلات اعتباری و میزان مالکیت زمین خانواده های کشاورزی مهم ترین عوامل مؤثر بر رفتار آن ها برای سازگاری با تغییر آب و هوا می باشد.
لی و همکاران[۱۱۵] (۲۰۱۱)، در مطالعه ای با عنوان مقایسه روش های ارزیابی آسیب پذیری زیست محیطی، روشAHP ، تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی(PCA)، امتیازدهی متخصص، شبکه عصبی مصنوعی(BP) را برای تعیین وزن در جهت پیدا کردن مناسب ترین و معقول ترین روش، استفاده کردند. نتایج حاصل از چهار روش مشابه بود به طوری که چهار روش امکان پذیر هستند ولی تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی و امتیازدهی متخصص مناسب تر بودند و مدل تحلیل اجزای اصلی و شبکه عصبی مصنوعی می تواند از عوامل سوگیری ذهنی جلوگیری کند و قضاوت صحیح گروه متخصص را به منظور کاهش خطای ارزیابی آسیب پذیری زیست محیطی ایجاد کند.
اسلیکو و همکاران[۱۱۶] (۲۰۱۰) در سال ۲۰۰۹ ، معناداری اثرات خشکسالی بر بخش کشاورزی را با توجه به شدت خشکسالی (شدت و طول مدت خشکسالی) و آسیب پذیری سیستم کشاورزی ارزیابی کردند. برای این منظور یک روش کلی که می ­تواند به عنوان ابزار اولیه برای ارزیابی آسیب پذیری خشکسالی در بخش کشاورزی که می تواند در کل منطقه جنوب شرقی اروپا استفاده شود را توسعه داده اند. روش ارزیابی اثرات و مدل آسیب پذیری بر اساس نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) بود. آن ها دریافتند که عوامل مؤثر بر آسیب پذیری خشکسالی متعدد بوده و امکان استفاده از مدل به در دسترس بودن داده ها بستگی دارد. نتیجه نهایی یک نقشه طبقه ای از آسیب پذیری خشکسالی کشاورزی برای منطقه مورد مطالعه بودکه به عنوان شاخصی برای ارزیابی مناطق مستعد به خطر خشکسالی عمل می کند. این نقشه می تواند به تصمیم گیران منطقه ای در تشخیص اقدامات لازم برای سازگاری قبل از رویداد خشکسالی و کاهش اثرات رویداد کمک کند و سبب تسهیل توسعه پایدار بخش کشاورزی شود.
بروکس و همکاران[۱۱۷] (۲۰۰۵)، در مطالعه ای با عنوان تعیین آسیب پذیری و ظرفیت سازگاری در سطح ملی و ضرورت سازگاری، برای شناسایی شاخص های کلیدی آسیب پذیری از پراکسی های بالقوه برای آسیب پذیری استفاده کردند و نشان دادند که ظرفیت سازگاری یک عنصر از آسیب پذیری است که عمدتا با حکومت، حقوق مدنی و سیاسی و سواد در ارتباط است.
سونگ و همکاران(۲۰۱۰)، برای سنجش آسیب پذیری زیست محیطی در منطقه کوهستانی جنوب غربی چین بر ​​اساس GIS و از روش AHP استفاده کردند. بر اساس روش AHPشاخص آسیب پذیری زیست محیطی[۱۱۸](EVI) ، شامل حساسیت زیست محیطی[۱۱۹] (ES)، فشار طبیعی و اجتماعی[۱۲۰] (NSP)، و ظرفیت بهبود زیست محیطی[۱۲۱] (ERC) می­باشد. با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل مکانی GIS، خوشه ای و همبستگی مکانی ، آسیب پذیری زیست محیطی منطقه ای به صورت عمیق در سطح منطقه ای، شهرستان و درجه تجزیه و تحلیل شد.حساسیت های زیست محیطی ترکیبی از شیب، پوشش گیاهی و بارش است.
هیلن و همکاران[۱۲۲] (۲۰۱۱)، در ارزیابی آسیب پذیری آب های زیر زمینی در چین از روش دراستیک اصلاح شده[۱۲۳] استفاده کرده اند. در این مطالعه، برای تنظیم مجدد وزن پارامترهای DRASTIC با اشاره به شرایط زراعی در شهرستان جانگین، از روش AHP (فرایند تحلیل سلسله مراتبی) استفاده شد. نتایج نشان داد که آب های زیرزمینی در قسمت زیادی از منطقه مورد مطالعه در معرض آلودگی بوده و بخش ناچیزی از منطقه کمتر مستعد ابتلا به آلودگی آب های زیرزمینی است. در مدل DRASTIC، ۷ پارامتری که جریان آبهای زیرزمینی را کنترل و املاح را انتقال می دهند، به عنوان ارزیابی جامع آسیب پذیری آب های زیرزمینی فهرست شده است.
مونگی و همکاران[۱۲۴] (۲۰۱۰)، ارزیابی آسیب پذیری کشاورزی دیم به تغییرات اقلیمی را در بخش های نیمه خشک منطقه ای در تانزانیا در سال ۲۰۰۹ انجام دادند. جمع آوری داده ها با بهره گرفتن از مصاحبه، پرسشنامه ساختاریافته ، بحث گروهی متمرکز، بررسی مستندات و مشاهدات میدانی جمع آوری شد. مصاحبه پرسشنامه ساختار یافته با ۷ درصد از کشاورزان و ۳۰ نفر از ماموران تحقیق و ترویج که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. نتایج نشان داد که میزان بارندگی به طور کلی رو به کاهش بوده در حالی که توزیع زمانی و مکانی آن متنوع بود و درجه حرارت نیز روند افزایشی داشته است. کشاورزان و مأموران تحقیق و ترویج نیز این تغییرات را به کمک یک سری از شاخص ها درک کرده اند. با­­این وجود، درک آن ها از شاخص های تغییر آب و هوا بسته به نوع فعالیت معیشتی آنان متفاوت بود.
شاوکین و همکاران[۱۲۵] (۲۰۱۳) در منطقه ای در چین به ارزیابی آسیب پذیری نسبت به خشکسالی بر اساس در معرض قرار­گرفتن، حساسیت و ظرفیت سازگاری پرداختند. هدف این مطالعه ارائه چارجوبی برای ارزیابی عملکرد راهکارهای اکوسیستم برای کاهش آسیب پذیری به مخاطرات ناشی از تغییر اقلیم بود. در چارچوب سیستم زوجی طبیعت و انسان[۱۲۶](CHANS) اثرات مثبت فعالیت های انسانی را با معرفی ظرفیت سازگاری ​​به عنوان یک معیار ارزیابی نشان داد. آسیب پذیری منطقه ای به یک خطر خاص بر اساس اثر متقابل سه بعد آسیب پذیری شامل؛ در معرض قرار گرفتن ، حساسیت و ظرفیت سازگاری ایجاد شده است. این چارچوب در منطقه ای در چین که در آن خطر خشکسالی تهدید اصلی CHANS است، به کار رفته است. نتایج نشان داد که مناطق مرکزی بیشتر در معرض هستند در حالی که شهرستان های واقع در بخش شرقی سازگاری بیشتری دارند. دو شهر نیز اغلب توسط واریانس چند گانه آب و هوا تحت تاثیر قرار می گیرند که نشان دهنده بیشترین حساسیت این مناطق است. همچنین تفاوت های مکانی از علل اصلی تفاوت در توانایی سازگاری با تغییرات می باشد.در این مطالعه، شاخص حساسیت (SI) و شاخص ظرفیت سازگاری (AI) با روش تحلیل مؤلفه اصلی(PCA) به دست آمد. شاخص در معرض قرار گرفتن(EI) با بهره گرفتن از شاخص استاندارد بارش (SPI) نشان داده شد. شاخص حساسیت با تعدادی از شاخص های طبیعی مانند دما، بارش، پوشش گیاهی و ارتفاع نقش دارد.
پیتمن و همکاران(۲۰۱۱)، در مطالعه ای آسیب پذیری به تغییر اقلیم در مناطق روستایی در کانادا را بررسی کردند. برای سازگاری با تغییرات آب و هوایی باید دسترسی عادلانه به آب و به ویژه برای آبیاری، کاهش موانع برای همکاری در هنگام پرداختن به مشکلات اجتماعی و ارائه اطمینان بیشتر در برنامه های دولت در نظر گرفته شود.
گیکن و همکاران(۲۰۱۲)، به مطالعه ای با عنوان ارزیابی آسیب پذیری به خشکسالی کشاورزی با هدف تجزیه و تحلیل آسیب پذیری نسبت به خشکسالی کشاورزی ۳۱ استان و شهرستان در چین با بهره گرفتن از روش تحلیل رابطه ای خاکستری گسترده[۱۲۷] پرداختند. شاخص های ارزیابی آسیب پذیری به خشکسالی کشاورزی شامل؛ شاخص های شرایط طبیعی(باران سالانه، میانگین دمای سالانه،پوشش گیاهی)، شاخص های ویژگی های کشاورزی(سطح زیر کشت، نسبت کاشت محصولات مقاوم به خشکی) و شاخص های اجتماعی- اقتصادی(درجه حفاظت آب کشاورزی، درآمد سالانه کشاورزان، تراکم جمعیت، مقدار کود در واحد سطح) بود.
دپایتری و همکاران (۲۰۱۳)، مطالعه ای بر آسیب پذیری اجتماعی انجام دادند که هدف از این مطالعه بررسی آسیب پذیری جمعیت شهری کلن به امواج گرما بود که طیف وسیعی از متغیرهای اجتماعی و زیست محیطی را در نظر می­گیرد. بر اساس چارچوب MOVE، شاخص ها توسعه داده شد و برنامه کاربردی GIS برای ارزیابی فضایی آسیب پذیری نسبی ۸۵ منطقه کلن به امواج گرما، مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که عوامل زیست محیطی نقش مهمی را در این ارزیابی ایفا می کنند و پیشنهاد شد که مدیریت زیست محیطی در منطقه و اطراف آن بهبود یابد.
۲-۹-۲ مطالعات داخلی:
شرفی و زرافشانی، مطالعه ای برای سنجش آسیب پذیری فنی ، روانشناختی(۱۳۸۹)، اجتماعی و اقتصادی (۱۳۹۰) کشاورزان گندم کار شهرستان های استان کرمانشاه در زمان خشکسالی به روش پیمایشی و روش نمونه گیری طبقه بندی چند مرحله ای استفاده کردند. پارامتر های فنی شامل؛ دسترسی به منابع آبی، نوع کشت(آبی یا دیم)، روش آبیاری، استفاده از ارقام مقاوم به خشکی، الگوی کشت(بهاره یا پاییزه)، شرکت در کلاس های ترویجی، و روش کشت(مکانیزه یا سنتی) و پارامترهای روانشناختی شامل؛ ریسک پذیری، اعتماد به نفس، خودکارآمدی مقابله، صبر و بردباری، امیدواری به بهبود اوضاع و تقدیر گرایی و پارامترهای اجتماعی شامل؛ دسترسی به نهاده ها، همکاری اعضای خانواده، اتحاد اهالی، سطح تحصیلات، وابستگی به دولت، اعتقادات مذهبی، منزلت اجتماعی، شرکت در تشکل ها و دسترسی به نخبه ها و پارامترهای اقتصادی شامل؛ میزان سرمایه، بیمه محصولات کشاورزی، درآمدهای کشاورزی، قیمت گذاری محصولات، نوع مالکیت زمین، دسترسی به تسهیلات بانکی، میزان اراضی زراعی، درآمد غیر کشاورزی و تعداد قطعات زمین می باشند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه حضوری با کشاورزانی که خشکسالی را تجربه کرده بودند، بهره گرفته شد. سنجش آسیب پذیری با بهره گرفتن از فرمول می بار و والدز[۱۲۸](۲۰۰۵) محاسبه شد. نتایج نشان داد که کشاورزان در شهرستان جوانرود، به لحاظ پارامتر فنی و کشاورزان شهرستان سرپل ذهاب، به لحاظ پارامترهای روانشناختی بالاترین آسیب پذیری را دارا می باشند. همچنین از لحاظ آسیب پذیری اجتماعی، سرپل ذهاب بالاترین رتبه و اسلام آباد غرب و جوانرود به ترتیب در اولویت های بعدی قرار دارند و از نظر آسیب پذیری اقتصادی، جوانرود بالاترین ضریب آسیب پذیری و به دنبال آن سرپل ذهاب و اسلام آباد غرب در رتبه های بعدی قرار گرفتند.
تأکید پژوهش پور طاهری و همکاران (۱۳۸۹) بر بررسی ظرفیت ها و آسیب پذیری سکونتگاه های روستایی در برابر خطر زمین لرزه در مناطق روستایی شهرستان خدابنده بود. هدف این مطالعه، اندازه گیری میزان ظرفیت های اجتماعی، اقتصادی، نهادی و کالبدی مناطق روستایی مورد مطالعه به منظور مقابله با تأثیرات مخاطره زلزله و تبیین عملی نقش ظرفیت سازی و یا تقویت ظرفیت های موجود با هدف کاهش تأثیرات زمین لرزه در منطقه روستایی مورد مطالعه است. برای دست یابی به اهداف تحقیق، از روش های اسنادی و میدانی با تأکید بر تکمیل پرسشنامه نزد ۳۲۱ نفر سرپرست خانوار روستایی در ۳۷ روستا، استفاده شده است. پس از جمع آوری داده ها، به تحلیل آن ها در نرم افزار SPSS اقدام گردید. نتایج تحقیق، از کافی نبودن ظرفیت های موجود در منطقه روستایی مورد مطالعه برای کاستن از تأثیرات و آسیب­پذیری خطر زمین لرزه حکایت داشت.
صادقی روش و همکاران(۱۳۹۱)، در پژوهشی با بهره گرفتن از ابزارهای مدیریتی سنجش از دور(RS) و سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) در چارچوب مدل تحلیلی سلسله مراتبی توسعه یافته و با کاربرد شاخص آسیب پذیری زیست­محیطی(EVI) اقدام به ارزیابی و پهنه بندی آسیب پذیری زیست محیطی نسبت به خطر بیابان زایی در منطقه خضرآباد یزد کردند.مطالعات انجام شده نشان داد که ۸۹۴/۸ درصد از کل منطقه مطالعاتی تحت آسیب پذیری خیلی شدید۶۳۳/۱۴درصد، شدیداٌ آسیب پذیر می باشد و آسیب پذیری با شدت متوسط ۵۱۶/۶۳ درصد بیشترین سهم را در منطقه مطالعاتی به خود اختصاص داد. بر پایه اطلاعات به دست آمده از ارزیابی منابع طبیعی و مطالعات میدانی بر طبق ادبیات تحقیق، ۳۰ شاخص موثر در آسیب پذیری منطقه مطالعاتی به تفکیک طبیعی و انسانی تعیین شد. برای هر شاخص ارزش های کمی از صفر تا یک تعریف شد. ارزش صفر برای نواحی نمایشگر کمترین و ارزش یک بیشترین میزان آسیب پذیری می باشد و ارزش های مابین آن ها بیانگر آسیب پذیری نسبی هستند. شاخص های طبیعی شامل؛ میانگین بارش سالانه، میانگین سرعت باد، شاخص خشکی، بافت خاک، شوری خاک، زهکشی خاک، عمق خاک، شیب، فرسایش آبی و بادی، شوری آب، عمق سطح آب زیرزمینی، تراکم پوشش گیاهی، بوته کنی و قطع درختان، ظرفیت برد مراتع و فشاردام(ظرفیت مراتع/دام موجود) و شاخض های انسانی شامل: شخم و آیش؛ روش آبیاری؛ کارایی آبیاری؛ سیستم آبیاری؛ کاهش سطح آب زیر زمینی؛ رطوبت خاک؛ استفاده از ماشین آلات، موادشیمیایی و کود آلی؛ الگوی کشت و مدیریت تولید؛ مشارکت مردمی؛ سواد؛ اشتغال، تراکم بیولوژیک جمعیت، تغییر کاربری اراضی؛ آگاهی از نتایج تخریب و تقسیم اراضی به قطعات کوچک بودند. در ادامه به منظور دستیابی به وزن نسبی و برآورد اهمیت شاخص ها از جهت تاثیر در فرایند بیابان زایی، پرسشنامه ای تهیه و از کارشناسان آشنا به منطقه مطالعاتی خواسته شد که اهمیت شاخص ها را به صورت زوجی در مقیاس ۱ الی۹ ساعتی برآورد کنند. پس از تشکیل ماتریس مقایسات زوجی کارشناسان، از روش میانگین هندسی و با فرض اینکه نظرات تمامی کارشناسان از درجه اهمیت یکسانی برخوردار است، اقدام به تلفیق قضاوت ها کرده و ماتریس مقایسات زوجی گروهی تشکیل شد. در ادامه با بهره گرفتن از مفهوم نرمال سازی و میانگین موزون یا میانگین هر سطر از ماتریس نرمال شده اقدام به برآورد اهمیت شاخص ها کردند.
مطالعه ای توسط پورطاهری و همکاران،۱۳۹۲، با هدف کاهش آسیب پذیری کشاورزان روستایی در برابر پیامدهای خشکسالی با تأکید بر مدیریت ریسک انجام شد. مطالعه به روش توصیفی- تحلیلی در میان ۳۰۰ نفر از روستاییان و مسئولان دهستان سولدوز آذربایجان غربی، انجام شده است.گویه های سنجش ظرفیت مقابله با زلزله شامل گویه های اجتماعی، نهادی، اقتصادی و کالبدی- محیطی بودند. نتایج حاکی از آن است که عوامل اقتصادی و اجتماعی مهم ترین ابعاد آسیب پذیری به شمار می آیند و مدیریت ریسک خشکسالی، رویکردی مناسب برای کاهش آسیب پذیری اقتصادی و اجتماعی در روستاهای مورد مطالعه است و می توان در فرایند کاهش پیامدها و آسیب های ناشی از خشکسالی، بر مدیریت ریسک تأکید داشت.
کشاورز و همکاران(۱۳۸۹)، پژوهشی با هدف تبیین آسیب پذیری ناشی از خشکسالی در سطح خانوارهای روستایی انجام دادند. استراتژی کلی این پژوهش، تحقیق کیفی و روش مطالعه موردی به عنوان طرح تحقیق استفاده شد که در این راستا با بهره گیری از طرح های تحقیقی تشریحی و ابزاری به بررسی ماهیت آسیب پذیری ناشی از خشکسالی پرداختند. بدین منظور آن ها با بهره گرفتن از طرح تحقیق چند موردی نسبت به بررسی مقایسه ای آسیب پذیری خشکسالی در میان خانوارهای کشاورزی که در سال های اخیر خشکسالی را تجربه نموده بودند، اقدام کردند. برای انتخاب شهرستان از ترکیب شاخص های اقلیمی، هواشناسی، هیدرولوژیک و کشاورزی و برای انتخاب روستا از مشاهده میدانی و مصاحبه عمیق با کارشناسان جهاد کشاورزی و کارگزاران بیمه محصولات کشاورزی استفاده کردند و برای انتخاب خانوارهای کشاورز قابل مطالعه، ارزیابی محلی اثرات خشکسالی انجام شد که از پنج مطلع محلی هر روستا که با بهره گیری از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده بودند خواسته شد تا با در نظر گرفتن میزان آسیب پذیری خانوارها از خشکسالی، آن ها را گروه بندی کنند. مطلعین محلی با بحث در گروه های متمرکز به تعیین عوامل مؤثر بر تأثیر پذیری از خشکسالی اقدام نمودند. سپس با بهره گرفتن از تکنیک ارزیابی مشارکتی(ماتریس زوجی) به تعیین اهمیت نسبی هر یک از عوامل در شرایط خشکسالی، اقدام نمودند. نمونه های مورد مطالعه را از طریق انجام ارزیابی مشارکتی در روستا و در قالب سه گروه کمتر آسیب پذیر و بیشتر آسیب پذیر(منبع فقیر) و بیشتر آسیب پذیر(قبلأ برخوردار) ساکن در دو روستای استان فارس، مورد شناسایی و مطالعه قرار دادند. در این تحقیق، ویژگی های جمعیت شناختی شامل؛ سن و تحصیلات خانوار و بعد خانوار است. ویژگی های کشاورزی و نحوه آسیب پذیری از خشکسالی شامل؛ میزان برخورداری از آب کشاورزی(سطح سفره آب زیر زمینی، بافت خاک، موقعیت مکانی چاه، فاصله چاه های کشاورزی از یکدیگر، عمق چاه، میزان آبدهی و غیره)؛ سطح زیرکشت آبی محصولات کشاورزی؛ میزان عملکرد محصولات کشاورزی و میزان مدیریت فنی و اقتصادی کشاورزی بود و آخرین گویه مربوط به میزان وابستگی به کشاورزی و آسیب پذیری از خشکسالی بود. یافته های پژوهش نشان داد که نوع و میزان آسیب پذیری خانوارهای کشاورز از خشکسالی یکسان نبوده و مجموعه ای از عوامل وابسته و غیر وابسته به خشکسالی، موجب آسیب پذیری خانوارها می گردد. در پایان الگوی آسیب پذیری خانوارهای بیشتر آسیب پذیر تدوین و پیشنهاد های بهبود دهنده در زمینه کاهش اثرات و مدیریت دانش خشکسالی ارائه کردند.
خشنودی فر و همکاران (۲۰۱۲)، در مطالعه ای به تعیین و اندازه گیری شاخص های آسیب پذیری خشکسالی (اقتصادی، اجتماعی و فنی) در میان گندم کاران در مشهد پرداختند. روش دلفی بر اساس نظر کارشناسان برای تعیین شاخص آسیب پذیری مورد استفاده قرار گرفت. برای اندازه گیری آسیب پذیری از فرمول می بار و والدز استفاده شد. این یافته­ ها با توجه به پارامتر های اقتصادی نشان داد که بیشترین آسیب پذیری کشاورزان در شاخص هایی مانند: بیمه محصولات کشاورزی، نوع مالکیت زمین، دسترسی به اعتبارات بانکی و دولتی (وام) بود. با توجه به پارامتر های اجتماعی بیشترین آسیب پذیری کشاورزان در شاخص هایی مانند: سطح آموزش و پرورش، وابستگی به دولت و فعالیت های کشاورزی مشارکتی بود.علاوه بر این کشاورزان در شاخص های فنی از جمله روش های آبیاری، روش کشت (سنتی / مکانیزه) و کنترل علف های هرز، آفات و بیماری آسیب پذیرترین بودند.
یزدان پناه و همکاران (۲۰۱۳)، مطالعه ای کیفی بر اثرات ناشی از خشکسالی بر جمعیت روستایی کشاورزان در ایران انجام دادند که در آن تجزیه و تحلیل بر اساس طبقه بندی آثار به اثرات سرمایه انسانی، اجتماعی، مالی و طبیعی صورت گرفت و از تئوری حفاظت از منابع برای توضیح رفتار استراتژی های مقابله انتخاب شده استفاده شد. مطالعه کیفی بر اساس این رویکرد در یک روستا در جنوب ایران انجام شد. متغیرهای مهم در این زمینه عبارتند از ابعادی مانند ساختار خانواده، جنس، تحصیلات، ویژگی های مالی، شرایط و اندازه مزرعه، سطح آموزشی اعضای خانواده و همچنین شرایط مالی و اقتصادی. در نتیجه، مشخص شد که خشکسالی می تواند امواجی از اثرات منفی بر ابعاد مختلف سرمایه های کشاورزان، به ویژه فقرا وارد کند. ابعاد بسیار به هم مرتبط بوده و اثرات منفی چند برابر می شود، کاهش مقاومت به خشکی در سطوح بسیار پایین در نهایت می تواند منجر به شرایطی شبیه به تله فقر شود. همچنین دریافتند که مداخله و حمایت دولت، وضعیت فقرا را بدتر کرده است. برای جلوگیری از چنین شرایطی پیشنهاد کردند که مداخلات حمایتی یا پس از وقوع به یک رویکرد مدیریت ریسک فعال تبدیل شود.
یزدان پناه(۱۳۸۸) جوامع انسانی را در مقابله با خشکسالی به دو دسته تقسیم بندی نموده است:
جوامع آسیب پذیر: این نوع جوامع از سیاست های مدیریتی مناسبی در مواجهه با خشکسالی برخوردار نبوده و آمادگی لازم را برای مقابله با خشکسالی ندارند. همچنین وابستگی شدیدی به منابع طبیعی داشته و فقر و درگیری در بین این نوع جوامع به وفور دیده می شود. شرایط خاص سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه نیز برای مقابله با خشکسالی نامناسب است. به همین دلیل این جوامع، در مقابل خشکسالی بسیار آسیب پذیر بوده و همیشه با اثرات خشکسالی دست به گریبان هستند.
جوامع غیر آسیب پذیر: این نوع جوامع، از سیاست های مدیریتی مناسب، در مواجهه با خشکسالی برخوردار بوده و با سیستم های آگاهی دهنده و آموزشی، آمادگی لازم را برای مقابله با خشکسالی ایجاد می نمایند. دولت ها نقش خود را برای کاهش اثرات خشکسالی به خوبی ایفا می کنند و خود را در این زمینه مسئول می دانند. همچنین روابط مناسبی با اقتصاد بین المللی برقرار می نمایند. در این گونه جوامع خشکسالی مدیریت می شود و تا حدودی قابل کنترل می باشد.
۱۰-۲ نتیجه گیری
با توجه به مطالعات انجام شده آسیب پذیری کشاورزان را می توان به صورت تابعی از در معرض خشکسالی قرار گرفتن، حساسیت نسبت به خشکسالی و ظرفیت سازگاری آنان در مواجهه با خشکسالی دانست. در معرض خشکسالی قرار گرفتن کشاورزان بر اساس امکان عدم دسترسی آنان به آب متفاوت است. حساسیت کشاورزان نسبت به خشکسالی شامل وابستگی به درآمد گندم می باشد. ظرفیت سازگاری سازگاری شامل دارایی های معیشتی کشاورزان می باشد. سرمایه های مالی، فیزیکی، طبیعی، انسانی و اجتماعی بر اساس پیشینه تحقیق شامل متغیرهای مشاهده شده در جدول ۲-۳ می­باشند. ویژگی های فردی و زراعی نیز با توجه به منابع مطالعه شده در جدول ۳-۲ آورده شده است.
جدول ۳-۲ استخراج اجزای پرسشنامه از پیشینه تحقیق

 

  منبع برداشت تطبیقی با موضوع
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:01:00 ب.ظ ]




یائسگی یا منوپوز به معنی قطع واقعی قاعدگی به مدت حداقل ۱۲ ماه است که به علت از دست رفتن فولیکولهای تخمدانی اتفاق می افتد.( سازمان بهداشت جهانی[۲۰])
۸-۷-۱- شیوه های مقابله ای :
تلاش در جهت بکارگیری روش های شناختی – رفتاری در کنترل استرس و پاسخ به آن درافراد مختلف است .
۸-۱- تعاریف عملیاتی :
۱-۸-۱- شادکامی :
عبارت است از نمره ای که زنان یائسه مراجعه کننده به موسسه راهیان سلامت در پرسشنامه آکسفورد کسب کرده اند.
۲-۸-۱- آموزش مقابله ای :
عبارت از شیوه های آموزشی بکارگرفته شده توسط محقق در طی۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش حضوری با بهره گرفتن از بسته های آموزشی مصون سازی در مقابله با استرس مایکن بام به مراجعان آموزش داده است ..
۳-۸-۱- آموزش هوش هیجانی:
طی ۸ جلسه آموزشی ۹۰ دقیقه ای با بهره گرفتن از بسته آموزشی هوش هیجانی به زنان یائسه آموزش داده شد.
۴-۸-۱- کیفیت زندگی:
عبارت است از نمره ای که زنان مراجعه کننده به موسسه راهیان سلامت چه درمرحله اول و در نهایت در پایان دوره آموزش های هوش هیجانی و مقابله با استرس از آزمون کیفیت زندگی کسب نموده اند.
۱-۲- مقدمه :
تصور ما از اهمیت هیجانات یا اهمیت تفکر در نظریه های گونان این وسوسه را ایجاد می کند که نظریه ای وجود داشته باشد که بتواند انسان و زندگی را بدون یک بخش از وجود او اعم از شناخت ، هیجان و یا رفتار در نظرگرفته باشد و حیات روانی او را بر اساس فرضیه های یک بعدی تبیین کند . اما واقعیت این است که به جز نظریه های بسیار افراطی – که به میزان شدت افراطی بودنشان محدودیت هم دارند- هیچ نظریه ای نتوانسته است و یا بهتربگوییم نخواسته است که انسان را که یک موجود ماهیتاَ چند بعدی است با یک بعد معرفی کند و همه حیات روانی ، جسمانی او را با یک بعد قابل توضیح و تفسیر بداند. لذا یک حرکت رفت و برگشتی حلزونی اصلاح شونده را در حرکت نظریه ها مشاهده می کنیم . به هر ترتیب لازم است این مطلب را مورد توجه قرار دهیم که نظریه هوش هیجانی به هیچ وجه یک نظریه غیر شناختی محسوب نمی شود. ( خسرو جاوید،۱۳۸۱ )‌
همچنانکه مایر و سالووی اعلام می کنند ، هوش هیجانی نظریه ای است که در بیان مؤلفه های خود ابتدائاَ به شناخت هیجانات اشاره می کند و بعد به ادراک که یک فعالیت شناختی است . گلمن در تعریف آموزش مؤلفه های هوش هیجانی می گوید : خط به خط این مولفه ها آموزش خود شناسی می باشد . اما این نوع خودآگاهی یک برانگیختگی در نئوکرتکس به ویژه مناطق زبان است به طوری که احساسات برانگیخته شده را مورد شناسایی قرار داده و نامگذاری کند و در بحبوحه احساسات بر آشفته به خود اندیشی ادامه دهد.( خسرو جاوید،۱۳۸۱)‌
تعریفی که گلمن برای خود آگاهی در نظرگرفته است چنین است : درک عمیق و روشن از احساسات ، هیجانات ، نقاط ضعف و قوت ، نیاز ها و سائق های خود .
پایان نامه - مقاله - پروژه
گلمن درباره یادگیری هوش هیجانی می گوید : شیوه یادگیری از طریق الگو گیری ، تمرین و تکرار و باز خورد می باشد . به قول بار – اُن اینجا مدل ، مفهومی منطقی نیست بلکه مدلی است که شامل تربیت کردن ، نقش بازی کردن ، توجه به بازخوردهای رفتار ها است و در کل بهترین شیوه پرورش هوش هیجانی ، ایجاد یک تصویر دقیق از نقاط ضعف و قوت خویش می باشد . همه روان شناسان به دنبال مهارت و سلامت انسان هستند . فروید[۲۱](۱۹۲۳) برای تبیین مشکلات روانی و بعضاَ مشکلات جهانی انسان ترس از آگاه شدن را مایه اضطراب انسان دانست و مازلو این کشف را بزرگترین کشف فروید نامید . انسان همیشه از اینکه بداند در درونش چه می گذرد ، چه احساساتی دارد و چه انگیزه های واقعی برای رفتارهای خود دارد ، فرار می کند . او برای فرار دچار یک دور باطل می شود که لاجرم منجر به بیماریش می شود ، به این خاطر که همیشه بخش مهمی از انرژی خود را برای پنهان کردن خود واقعی ، از خود آگاهی وارزیابی دیگران صرف می کند. لذا نمی تواند با همه ظرفیت خود زندگی کند.اگرانسان بتواند از این دور باطل خارج شود ، طبعاَ به سلامت راه پیدا می کند و اگر پنهان کاری، فراموشی ، ناهشیار سازی، اتومانیزه شدن و یا هر عنوان دیگری موجب بیماری است، پس آگاهی موجب سلامتی است.
نظریه های مختلف این مطلب را تأیید می کنند،هر چند این آگاهی در دیدگاه های گوناگون متفاوت است . گروهی آگاهی یافتن به زوایایی از زندگی که به عنوان دلایل پریشانی شناخته شده است را مورد توجه قرار می دهند . (گلمن،۲۰۰۱به نقل از جعفری کندوان ،۱۳۸۵ )‌
گروهی دیگر ، آگاهی یافتن به چنین زوایایی را هر گاه با هر احساسی که با آن تجربه کرده اند صورت گیرد، را مؤثر دانسته اند ( بینش در دیدگاه فروید ) و در نهایت گروهی دیگر ، علاوه بر آگاهی از زوایای زندگی و احساسات مربوطه ، بر آگاهی از توانایی خود در انطباق با تجربیات ، کنترل و تغییر هیجانات نیز تاکید اساسی دارند . (مایر[۲۲] ،۱۹۹۳)
۲-۲ حیطه اول : هیجان و هوش هیجانی
به رغم علاقه روز افزون به تحقیق و بررسی در زمینه هوش هیجانی در سالهای اخیر ، بسیاری از سئوالها همچنان بی پاسخ مانده اند . و حدت بین هوش و هیجان در این سازه ، دیدگاه پیشینیان را به چالش طلبیده و عرصه را برای ورود و پردازش انبوه تعریف و نظریه هایی که گاه تکمیل کننده و گاه منفک از یکدیگرند، هموار ساخته است .
وجود روی آوردهای نظری و تبیینی متعدد در خصوص شکل گیری و استقرار سازه هوش هیجانی ضرورت بررسی موضوع از زوایای مختلف را آشکار می سازد.
بسیاری از تعاریف مفهوم هوش هیجانی در خلال سالهای گذشته وضع شده اند. به اعتقاد برخی از مؤلفان (بردی[۲۳]، ۱۹۹۸)
این اصطلاحات در بسیاری از موارد برای تبیین تفاوت های فردی مرتبط با موقعیت های زندگی که مشخصاَ توسط مقیاس های هوش سنتی اندازه گیری نمی شود به کار می رود. بردی ( ۱۹۹۸ ) که هوش عمومی را شامل هوش شناختی به علاوه هوش هیجانی می داند معتقد است ابداع این سازه ، ناظر بر حرکت به سوی ارائه تعریف جامع تر از کنش وری عقلی است که عمدتاَ از محوریت پیش بینی پذیری قوای شناختی در تعیین موفقیت های زندگی ناشی می شود. این تغییر به پیشرفت تعریف مفهوم هوش هیجانی انجامیده است. به عبارت دیگر ، مفهوم هوش هیجانی بیانگر یک جابجایی از تمرکزی فراگیر بر فرآیندهای شناختی در بررسی توانایی فرد برای هدایت هدفمند و موفقیت آمیز زندگی است. اساسا شناخت ، عاطفه و انگیزش سه شیوه کنش وری ذهنی آدمی اند.
شناخت شامل کنش های حافظه ، استدلال ، قضاوت و تفکر انتزاعی است : عاطفه در بر گیرنده هیجانها ، حالت های خلقی ، ارزیابی ها و دیگر حالت های احساسی است و انگیزش که در قلمرو شخصیت قرار دارد شامل کنش زیستی یا رفتار آموخته شده جستجوی هدف است ( فت[۲۴] و هاو[۲۵] ۲۰۰۲)
شناخت و عاطفه در مجموع هوش هیجانی را تشکیل می دهند. بخشی از مفهوم این سازه مشتق از افکار اولیه در خصوص هوش هیجانی است که نخستین بار توسط ثراندایک شناسایی شد و آن را به منزله توانایی فهم مردم تعریف کرد. بخش دیگر آن بر گرفته از هوش های بین فردی و درون فردی گاردنر در نظریه هوشهای چند گانه اوست.
۱-۲-۲- هوش چیست
در تعریف ژان پیاژه(۱۳۷۸) هوش یک نوع سازش و انطباق است همچنین هوش عبارتست از حالت تعادلی که کلیه استعدادهای سازشی پی در پی از نوع حسی و حرکتی و نیروهای شناختی و اکتسابی و همچنین کلیه تبادلات جزیی و انطباقی که بین جسم و محیط صورت می گیرد بدان گرایش دارد.
کلاپارد هوش را که به مثابه فونسیون و عمل ذهنی به منظور سازش با موقعیت جدید می باشد در مقابل عادت و غریزه یعنی سازش با موقعیت هایی که مداوم تکرار می شود قرار می دهد. اینکه فرد در برابر موقعیت های تازه و غیر مترقبه و پیش بینی نشده چه واکنشی از خود نشان می دهد. نتیجه هوش اوست.از نظر کلاپارد و اشترن هوش نوعی تطابق ذهنی با مقتضیات و موقعیت های جدید است . (خسرو جاوید،۱۳۸۱) .
امروزه تئوری های سنتی هوش گر چه کاملاَ تغییر یافته اند ولی متفق القول هوش را فعالیت ذهنی هدفمندی می دانند که کاربرد آن در حل مؤثر مشکلات ، قدرت استدلال و تفکر خلاق می باشد . (استوارد، ۱۹۴۳ ، به نقل از رفیعی نیا ، ۱۳۸۳ )
هوش شناختی که به طور سنتی با هوشبهر مشخص می شود استعداد افراد را برای درک، یادگیری ، تفکر منطقی ، حل مساله و امثال آن مورد ارزشیابی قرار می دهد.
۲-۲-۲- پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی
پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های وکسلر به هنگام تبیین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست و جو کرد. وکسلر در صفحه ۱۰۳ گزارش ۱۹۴۳ خود درباره هوش می نویسد:” کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند. نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر این که آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در برداشته باشد.”
وکسلر در صدد آن بود که جنبه های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد. تلاش او در این زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرد خرده آزمون های تنظیم تصاویر و درک و فهم- که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می دهند- دریافت. در خرده آزمون درک و فهم “سازگاری اجتماعی” و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز “موقعیت های اجتماعی” مورد بررسی قرار می گیرد. پژوهش های انجام شده توسط سیپس[۲۶] و همکارانش (۱۹۸۷) نیز نشان می دهد که بین درک و فهم تصاویر و شاخص های هوش اجتماعی پرسش نامه شخصیت کالیفرنیا (Cpi)،هم بستگی معناداری وجود دارد.(شریفی ،۱۳۷۵)
علاوه بر این موارد، وکسلر در کارهای خود به تلاش های “دال” مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرده است. نتیجه کوشش های دال- همان گونه که پیش از این نیز عنوان گردید- در مقیاس رشد اجتماعی و این لند[۲۷] منعکس است.
روان شناسان دیگری نظیر مایر[۲۸] ( ۱۹۹۳ )و سالووی نیز پژوهش های خود را بر جنبه های هیجانی هوش متمرکز کرده اند.پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارت های اجتماعی ، توانمندی ها ی بین فردی ، رشد روان شناختی و آگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند، به بررسی ابعاد این نوع هوش پرداخته اند. دانشوران علوم اجتماعی نیز به کشف روابط بین هوش هیجانی و سبک های مختلف مدیریت و رهبری و عملکردهای فردی و تغییرات درون فردی و اجتماعی و انجام ارزش یابی از عملکردهای فردی و گروهی، همت گماشته اند.
شایان ذکر است که ایده ” هوش هیجانی” پس از ۵۰ سال بار دیگر توسط گاردنر (۱۹۸۳)، استاد روان شناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد. گاردنر[۲۹] هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون (زبانی، موسیقیایی، منطقی، ریاضی، جسمی، میان فردی و درون فردی) می داند. او وجوه شناختی مختلفی را با عناصری از هوش غیر شناختی یا به گفته خودش “شخصی” ترکیب کرده است. بعد غیر شناختی (شخصی) مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مولفه کلی است که وی آن ها را با عناوین استعدادهای درون روانی و مهارت های (میان فردی) معرفی می کند. به نظر گاردنر، هوش هیجانی متشکل از دو مولفه زیر است:
هوش درون فردی: که به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهدبداندچه چیزهایی انسان ها را بر می انگیزاند، چگونه فعالیت می کنند و چگونه می توان با آن ها همکاری داشت و هوش میان فردی که به نظر گاردنر فروشندگان، سیاست مداران، معلمان، متخصصان بالینی و رهبران مذهبی موفق احتمالاً از هوش میان فردی بالایی برخوردارند.
۳-۲-۲- هیجان چیست
ریشه اصلی این لغت در زبان انگلیسی به معنای حرکت کردن است و نشان می دهد که در هر هیجان گرایش به عمل کردن نهفته است. در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد هیجان عبارت است از تحریک یا اغتشاش در ذهن ، احساس عاطفی و هر حالت ذهنی قدرتمند یاتهییج شده.
در فرهنگ لغت ارتیچ (۱۹۹۴ ) هیجان مترادف با واژه های پر احساس ، احساساتی و حساس در نظر گرفته شده است. این کلمات حاکی از آن هستند که هیجانی بودن نامطلوب است.
در فرهنگ لغت مایکروسافت ( ۲۰۰۰ ) مترادف های این واژه عبارتند از پر تحرک ، تاثر بار ، رقت بار ، پرشور ، و مهیج یا برانگیختگی ، این مترادف ها حاکی از آن هستند که هیجانی بودن ممکن است مطلوب باشد.
تمام هیجان ها در اصل تکانه هایی برای عمل کردن هستند . برنامه ای فوری برای حفظ زندگی که تکامل در وجود ما به تدریج به ودیعه گذارده است ( رفیعی نیا ، ۱۳۸۳ )
از نظر گلمن هیجانات چیزهایی هستند که مارا در تعقیب اهدافمان به حرکت در میآورند .(گلمن[۳۰] ، ۲۰۰۱)
عده ای عاطفه را کلی تر و با دوام بیشتر توصیف می کنند و کلاَ احساسات ، نگرش ها ، ارزیابی ها و هیجان و خلق را جزو آن می دانند و حالت هایی از هیجان که دوام بیشتر و شدت کمتر دارد خلق نام
می گیرد .( جعفری کندوان ،۱۳۸۵ )
پلاتو از نخستین کسانی بود که عاطفه را جنبه ابتدایی و حیوانی ماهیت انسان و در تضاد با تعقل معرفی کرد و امروزه هم رگه هایی از این ایده که عاطفه و تفکر منطق را متزلزل می سازد هنوز باقی مانده است . (خسروجاوید ، ۱۳۸۱ )
آرنولد معتقد است ، هیجان به مثابه گرایش اساسی ارگانیزم است که به سوی آنچه که خوب و مفید ارزیابی می کند یا گریزازآنچه بدومضرارزیابی می کند . ( خدا پناهی ، ۱۳۷۶)
با این تعریف هیجان واکنش دفاعی و منطقی است . هر چند به طور غیر ارادی و ناخود آگاه صورت می گیرد اما در جهت بقا و سلامت جاندار عمل می کند با این حال افزایش آگاهی فرد نسبت به ماهیت خطر یا امر ناخوشایند و امکان دفع و کنترل آن به کاهش واکنش های هیجانی می انجامد.(رفیعی نیا،۱۳۸۳)
۴-۲-۲- نوع متفاوتی از هوش
هوارد گاردنر استاد دانشگاه علوم تربیتی دانشگاه هاروارد کسی است که محدودیت های تلقی سنتی از هوش را درک کرده است . کتاب قالب های ذهن او در سال ۱۹۸۳ بیانیه ای در رد دیدگاه تیزهوشی بود; به گفته این کتاب یک نوع واحد و یکپارچه هوش نیست که موفقیت در زندگی را تضمین می کند، بلکه طیف گسترده ای از هوش وجود دارد که هفت نوع اصلی دارد.
مهمترین وجه این دیدگاه، چندگانه دانستن هوش است: مدل گاردنر از مفهوم بهره هوشی به مثابه عاملی منفرد و تغییرناپذیر، بسیار فراتر می رود. به عقیده او آزمون هایی که از زمان ورود به مدرسه، ظالمانه بر ما حکومت کرده اند، بر دیدگاه محدودی نسبت به هوش مبتنی هستند. دیدگاهی که از طیف مهارت ها و توانایی هایی که ورای بهره هوشی برای زندگی مهم اند فاصله دارد.
ابعاد هوش از نظر گاردنر عبارتند از:
هوش زبانی، کلامی
هوش منطقی، ریاضی
هوش فضایی (قدرت تجسم عینی)
هوش جنبشی، بدنی (تعادل اعضا، حرکات موزون )
هوش موسیقیایی (درک و تولید سیستم صوتی )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:00:00 ب.ظ ]




۳- بین ویژگیهای آموزشگر دوره آموزشی – ترویجی و دیدگاه آنان نسبت به اثربخشی دوره های آموزشی رابطه معنی داری وجود ندارد.
H0: p =0
H1: p ≠۰
۴- بین ویژگیهای برنامه دوره آموزشی – ترویجی و دیدگاه آنان نسبت به اثربخشی دوره های آموزشی رابطه معنی داری وجود ندارد.
H0: p =0
H1: p ≠۰
۵-بین رضایت از وضعیت امکانات آموزشی دوره آموزشی - ترویجی و دیدگاه آنان نسبت به اثربخشی دوره های آموزشی رابطه معنی داری وجود ندارد.
H0: p =0
H1: p ≠۰
۶-بین ویژگیهای دوره آموزشی - ترویجی(روش) و دیدگاه آنان نسبت به اثربخشی دوره های آموزشی رابطه معنی داری وجود ندارد.
H0: p =0
H1: p ≠۰
۷-تفاوت معنی داری بین تاهل و دیدگاه کارگزاران نسبت به اثربخشی برنامه های آموزشی وجود دارد.
H0:m=m2
H1:m m2
۸-تفاوت معنی داری بین جنسیت و دیدگاه کارگزاران نسبت به اثربخشی برنامه های آموزشی وجود دارد.
H0:m=m2
H1:m m2
۹-تفاوت معنی داری بین رشته تحصیلی و دیدگاه کارگزان نسبت به اثربخشی برنامه های آموزشی وجود دارد.
H0:m=m2
H1:m m2
۱۰-تفاوت معنی داری بین وضعیت استخدامی و دیدگاه کارگزان نسبت به اثربخشی برنامه های آموزشی وجود دارد.
H0:m=m2
H1:m m2
۱۱-تفاوت معنی داری بین میزان تحصیلات و دیدگاه کارگزان نسبت به اثربخشی برنامه های آموزشی وجود دارد.
H0:m=m2
H1:m m2

۳-۴- متغیرهای تحقیق

متغیر وابسته
به آن متغیر پاسخ، برون داد یا ملاک نیز گفته می شود. به طور کلی متغیر وابسته متغیری است که مشاهده یا اندازه گیری می شود تا تأ ثیر متغیر مستقل بر آن مشخص شود. همچنین متغیر وابسته بر خلاف متغیر مستقل در اختیار محقق نیست و او نمی تواند در آن تصرف یا دستکاری به عمل آورد (دلاور، ۱۳۷۸). متغیر وابسته این تحقیق دیدگاه مخاطبان نسبت به اثربخشی دوره های آموزشی می باشد و در این تحقیق سعی شده است تاثیر متغیرهای مستقل بر این متغیر مورد بررسی قرار گیرد.
متغیر مستقل
به آن متغیر محرک یا درون داد نیز گفته می شود. به طور کلی متغیر مستقل به متغیری اطلاق می شود که توسط محقق دستکاری می شود تا تأثیرات ورابطه آن را با متغیر وابسته مورد اندازه گیری قرار گیرد(دلاور، ۱۳۷۸). در این تحقیق متغیرهای مستقل عبارتند از:
ویژگیهای فردی که شامل: سن، جنس، سابقه و میزان تحصیلات، تاهل، وضعیت استخدامی، رشته تحصیلی، شرکت در دوره آموزشی
ویژگی های دوره آموزشی - ترویجی شامل: رضایت از امکانات و آموزشگر دوره های آموزشی، مناسب بودن محتوی دوره های آموزشی، اثربخشی روش های آموزشی.

۳-۵- ابزار سنجش

ابزار اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه گردآوری شده است که این پرسشنامه بر اساس اهداف و متغیرهای تحقیق طراحی شده است. این پرسشنامه از ۲ بخش ویژگیهای فردی و متغیرهایی که از طریق طیف لیکرت سنجیده شدند که شامل: مناسب بودن برنامه دوره(۴ گویه)، رضایت از امکانات (۴ گویه) و ویژگی های آموزشگر دوره های آموزشی (۶ گویه)، مناسب بودن محتوی دوره های آموزشی(۴ گویه)، مطلوبیت روش های آموزشی(۶ گویه) و اثربخشی روش های آموزشی (۱۰ گویه) می باشد.

۳-۶- روایی

روایی، خصیصه ابزار یا روش جمع آوری داده است که با داشتن این خصیصه، همان مقولاتی را تعیین می کنند که برای آن مقولات طرح ریزی شده است، به بیان ساده روایی با این سوال سروکار دارد که آیا ابزار، ویژگی، صفت یا هر چیزی رای آن ساخته شده است، می سنجد(چیذری، ۱۳۸۲). به منظور تعیین روایی پرسشنامه، از نقطه نظرات و پیشنهادات گروه ترویج و آموزش کشاورزی، کارشناسان بیمه استان لرستان استفاده گردید و پس از اصلاحات لازم، اطمینان حاصل شد که سوالات مطرح شده توانایی و قابلیت اندازه گیری محتوی و خصوصیات مورد نظر در تحقیق را دارا می باشند.
پایان نامه

۳-۷- پایایی

در حقیقت کیفیت، ثبات و پایائی است که ابزار یا روش جمع آوری داده ها را در طول زمان نشان می دهد(چیذری، ۱۳۸۲). برای سنجیدن اعتبار پرسشنامه های تهیه شده، به وسیله یک تحقیق مقدماتی (Pilot Test) تعداد ۳۰ نسخه از آن توسط کارگزاران صندوق بیمه استان خوزستان تکمیل گردید (علت نزدیک بودن به استان). پس از استخراج داده ها ضریب کرونباخ آلفا برای هر یک از متغیرها توسط نرم افزار SPSS گرفته شد. که نتایج آن در جدول زیر آمده است. و ضریب کرونباخ آلفا برای تمام متغیرهایی که مقیاس رتبه ای بودند ۹۱/۰ محاسبه شد.

جدول۳-۱: میزان اعتبار متغیرهای تحقیق

 

 

متغیر کرونباخ آلفا
برنامه آموزشی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:00:00 ب.ظ ]




سازماندهی سازمان اطلاعات واقعیت کشور موسوم به ساواک نیز توسط آمریکا انجام پذیرفت. در کشورهای توتالیتر، سازمان‌های اطلاعاتی محور اصلی قدرت محسوب می‌شوند. از سوی دیگر، بین گروه‌های اجتماعی و همچنین مجموعه‌های امنیتی، جلوه‌هایی از تعارض ایجاد می‌شود. وجود چنین تعارضاتی را می‌توان ناشی از نفوذ همه‌جانبه‌ی آمریکا در امور داخلی ایران دانست. به هر میزان سیستم امنیتی و اطلاعاتی آمریکا در حوزه‌های درون ساختاری ایران از اقتدار بیشتری برخوردار می‌شد، تضاد گروه‌های اجتماعی با نیروهای فراملی به‌ویژه آمریکا افزایش می‌یافت. همکاری‌های نظامی و انتظامی آمریکا با ایران نیز از سال ۱۹۶۰ به بعد افزایش یافت. این امر را باید انعکاس رقابت‌های بین‌المللی آمریکا و اتحاد شوروی دانست. به این ترتیب، از نظر رهبران اجتماعی ایران، آمریکا به عنوان نماد اصلی مداخله‌گرایی در امور داخلی کشور محسوب می‌شد. جنبش انقلابی ۱۵ خرداد را می‌توان به عنوان واکنشی به سیاست‌های مداخله‌گرانه آمریکا دانست. به این ترتیب، جدال‌های اجتماعی جدید از اوایل دهه ۱۹۶۰، علیه آمریکا و رژیم شاه ایجاد شد. علیرغم اینکه تضادهای اجتماعی ایران علیه رژیم شاه افزایش می‌یافت، مقامات سیاسی آمریکایی براساس ضرورت‌های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک به حمایت از دولت دست‌نشانده خود در ایران مبادرت می‌ورزیدند. این امر از طریق حداکثرسازی همکاری‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انجام می‌گرفت. در این شرایط، رژیم شاه فاقد ابزارهای لازم برای جلب مشروعیت اجتماعی بود. «گازیوروسکی» بر این امر تأکید کرد که همکاری امنیتی ایران و آمریکا در دوران شاه نه تنها منجر به کنترل افکار عمومی و حداکثرسازی مشروعیت رژیم شاه نگردید، بلکه می‌توان جلوه‌هایی از شرایط معطوف به ضدمشروعیت را نیز ملاحظه نمود. وی بر این اعتقاد است که:
پایان نامه - مقاله - پروژه
«ناتوانی رژیم شاه در جلب مشروعیت گسترده مردمی، در نهایت بزرگترین تهدید را متوجه امنیت ملی ایران نمود. یک رژیم هنگامی مشروع قلمداد می‌شود که در جامعه توافق عالم وجود داشته باشد که آن رژیم، حق بر سر قدرت ماندن را دارد. مشروعیت رژیم می‌تواند از منابع مختلفی ناشی شود، که از جمله آن می‌توان دعوی داشتن حق قیومیت مردم از جانب خداوند، میراث انقلابی، ناسیونالیسم، اقتدار کاریزماتیک و وفاق عالم بر مبنای دموکراسی را مورد توجه قرار داد.
رژیم شاه به طور گسترده‌ای در ایران، نامشروع قلمداد می‌شد. چون ادعای او در باب حق حاکمیت خود مخدوش بود او را قدرت‌های خارجی بر سر کار آورده بودند… شاه حیات خود را عمدتاً مدیون ایالات متحده آمریکا بود و کماکان پیوند بسیار نزدیک و مشهودی با آن داشت. سیاست‌های رژیم در خدمت منافع عامه مردم شمرده نمی‌شود… ناآرامی‌های داخلی، نهایتاً در یک انقلاب مردمی به سرنگونی شاه انجامید[۳۵]
روند یاد شده نشان می‌دهد که تضادهای سیاسی جامعه ایران در برخورد با آمریکا به گونه قابل توجهی افزایش یافته است. این امر را باید انعکاس کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و همچنین ایجاد دولت دست‌نشانده در ایران دانست. شواهد نشان می‌دهد که پس از کودتای آمریکایی، کمک‌های نظامی و امنیتی قابل توجهی به ایران اعطا شد. این امر در چارچوب استراتژی دفاع پیرامونی آیزنهاور شکل گرفت. به این ترتیب قضاوت جامعه ایران در برخورد با دولت آمریکا به گونه‌ای بود که اولاً، آن کشور را عامل اصلی کودتا می‌دانستند. از سوی دیگر، آمریکا به عنوان حامی رژیمی محسوب می‌شد که فاقد مشروعیت بوده و در نهایت، سیاست‌های معطوف به سرکوب رژیم شاه، ناشی از اراده آمریکا تلقی می‌شد.
در تمامی دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد، گروه‌های اجتماعی ایران در مخالفت با رژیم شاه ایفای نقش نمودند. آنان آمریکا را به عنوان محور اصلی قدرت سیاسی شاه می‌دانستند. تمامی گروه‌های اپوزیسیون از بالا بودن هزینه‌های نظامی، افزایش سرکوب،‌فساد اقتصادی گروه‌های حاکم و همچنین به حداکثر رسیدن روابط سیاسی – امنیتی ایران و آمریکا انتقاد به عمل می‌آوردند. به همین دلیل است که ادراک گروه‌های اپوزیسیون و ادراکات شکل گرفته رهبران انقلاب اسلامی ایران در مقابل آمریکا شکل گرفته است. این روند منجر به ظهور هنجارهایی گردید که مقابله با آمریکا را به عنوان بخشی از مبارزه سیاسی علیه رژیم شاه می‌دانست. به همین دلیل بود که امام خمینی، اشغال سفارت آمریکا را به عنوان انقلاب دوم نامگذاری نمودند.(عباسی:۱۳۸۱)
ب) نقش قالب‌های ایدئولوژیک در شکل‌گیری نگرش ضدآمریکایی رهبران انقلاب اسلامی
رهبران سیاسی جمهوری اسلامی ایران به گونه قابل ملاحظه‌ای تحت تأثیر مبانی ایدئولوژیک اسلامی قرار دارند. آنان تلاش همه‌جانبه‌ای به انجام رساندند تا مبانی ایدئولوژیک را با هنجارهای سیاسی و اجتماعی پیوند دهند. رهبران مذهبی انقلاب ایران بر این اعتقاد می‌باشند که اسلام از قابلیت تمدن‌سازی برخوردار است. از سوی دیگر به بخش‌هایی از تاریخ سیاسی جهان و خاورمیانه اشاره می‌کنند که بیانگر پویایی شکل‌بندی‌های اسلامی در تمدن منطقه‌ای می‌باشد. درحالی که از قرن ۱۶ به بعد، شاهد تغییراتی در ساخت سیاسی و بین‌المللی می‌باشیم، به‌گونه‌ای که خاورمیانه به مجموعه‌ای از کشورهایی تبدیل شد که دارای نظام سیاسی نفوذپذیر می‌باشند. کشورهایی به وجود آمدند که در معرض کنترل و دخالت خارجی قرار داشتند. در این شرایط، رهبران انقلاب اسلامی با تأکید بر شاخص‌های ایدئولوژیک و فرهنگی خود، سرسختانه در برابر وابستگی به غرب مقاومت نموده و جدال با آن را به عنوان بخشی از رسالت سیاسی و ایدئولوژیک خود تلقی می‌کنند. این روند در زمان محدودی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به سایر کشورهای خاورمیانه نیز انتقال می‌یافت. این امر نشان می‌دهد که مولفه‌های ایدئولوژیک در هیچ یک از واحدهای سیاسی منطقه خاورمیانه، در شرایط ایستا قرار ندارد. مقاومت ایدئولوژیک رهبران سیاسی ایران را می‌توان انعکاس اعتقاد آنها به نقش اسلام به عنوان یگانه مذهب راستین دانست که می‌تواند نقش اجتماعی، ملی، سیاسی و بین‌المللی را ایفا نماید. براساس چنین نگرشی، ادراک آنان از نظام بین‌الملل و نقش آمریکا نیز ساخته می‌شود. به این ترتیب، نگرشی ایجاد شد که به موجب آن، نظام بین‌الملل به دو حوزه کاملاً متعارض تقسیم گردید. انقلاب اسلامی منجر به تشدید نگرش دوقطبی نسبت به نظام بین‌املل گردید. بنابراین چنین نگرشی را می‌توان عامل تشدید تضادهای نهفته جامعه ایرانی و سایر کشورهای اسلامی با آمریکا و جهان غرب دانست. نسبت‌های اسلامی در دوران‌های گذشته نیز براساس چنین فرآیندهایی تداوم یافته است. براساس این الگو، جهان اسلام دانست. این نگرش، تضاهای ادراکی مقاومت سیاسی ایران و آمریکا را به گونه قابل توجهی افزایش داده و آمریکا به عنوان شیطان بزرگ مورد خطاب قرار گرفت. این واژه دارای بنیان‌های تئوریک و ایدئولوژیک اسلامی می‌باشد. جدال‌های ایدئولوژیک ایران در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عمدتاً علیه آمریکا سازماندهی شده بود؛ زیرا آمریکایی‌ها به عنوان محور اصلی قدرت در سیاست بین‌الملل محسوب می‌شدند.(مختاری؛۱۳۸۱)
از سوی دیگر، می‌توان براین امر تأکید داشت که مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران، طی سال‌های دهه ۱۹۵۰ تا واپسین سال‌های دهه ۱۹۷۰، به عنوان محور اصلی رفتار سیاسی ایران محسوب می‌شد. به همین دلیل است که رهبران مذهبی ایران در بسیاری از مواضع و رویکردهای خود به جدال با آمریکا مبادرت نموده و از این طریق، تلاش قابل توجهی را برای به حداکثر رساندن تعارض به انجام رساندند. این امر را باید انعکاس ادراکات رهبران انقلاب اسلامی دانست که رفتار سیاسی خود را براساس قواعد ایدئولوژیک سازماندهی کرده بودند. براساس چنین نگرشی می‌توان تأکید داشت که:
«غرب به ویژه آمریکا مسحور پدیده آیت‌الله خمینی است. وی به مثابه چهره‌ای مهم و غیرمتعارف، نماد تمامی نگرانی‌های عمیق غرب نسبت به اسلام رادیکال می‌باشد. پس از جنگ دوم جهانی، وی تقریباً بیش از هر رهبری خارجی دیگری در آمریکا، دشمن قلمداد می‌شود… داوری آمریکایی ها درباره ماهیت رفتار ایرانی، دست کم در عرصه عمومی، عمیقاً تحت تأثیراتی چهره وحشتناک و سیاهپوش بوده است، که آمریکا را با اصطلاحی قرون وسطایی توصیف کرده و درجاتی از شیطانیت را به آن نسبت داده است[۳۶]
ادراک رهبران سیاسی ایران نه تنها تحت تأثیر قالب‌های ایدئولوژیک قرار داشته، بلکه می‌توان جلوه‌هایی از خصوصیات ایرانی و همچنین تجارت تاریخی ایرانیان را نیز با آن پیوند داد. از آنجایی که سوءظن نسبت به قدرت‌های خارجی در ضمیر ناخودآگاه جامعه ایرانی نهادینه گردیده است و با نهادهایی از بیگانه ترسی که انعکاس مداخله قدرت‌های بزرگ در امور داخلی ایران است، ترکیب شده طبیعی است که نگرش ضدآمریکایی در رویکرد مقامات و رهبران سیاسی ایران بعد از انقلاب اسلامی نهادینه شود. در این روند جلوه‌هایی از نگرش «قیامت نگر» از زندگی سیاسی و بین‌المللی جامعه ایرانی را می‌توان مشاهده نمود که براساس قالب‌هایی از «اصول مذهب» شکل گرفته است. تمثیل سیاسی رنج کشیدن به خاطر گسترش عدالت خداوند که در آموزه‌های شیعی وجود دارد منجر به تجسم روح مقاومت در برابر آمریکا و جهان غرب گردیده است. به این ترتیب سیاست بین‌الملل با جلوه‌هایی از قواعد ایدئولوژیک پیوند می‌یابد. در این ارتباط، مقابله با تهدیدات آمریکا را می‌توان یکی از مؤلفه‌های ایستاری در رفتار سیاسی رهبران ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست. اگرچه این امر منجر به اتخاذ مواضع افراطی ایران در برخورد با محیط خارجی می‌شود، اما واقعیت‌های سیاسی شکل گرفته از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تا ۲۸ سال بعد از آن که مقامات سیاسی کشور، مذاکره با آمریکا را به گونه‌ای علنی اعلام نمودند، همواره جلوه‌هایی از هشیاری رفتاری که ناشی از قالب‌های ایدئولوژیک بوده و انعکاس اصل «تقیه» و «توریه» در قواعد اسلامی می‌باشد را در دستور کار سیاسی و بین‌المللی خود قرار داده است.
ج) نقش مؤلفه‌های ایدئولوژیک آمریکا در تقابل با انقلاب اسلامی ایران
تاکنون چهار نظریه‌پرداز تلاش داشته‌اند تا در مورد قالب‌های ایدئولوژیک و همچنین آرمان آمریکایی در حوزه داخلی و بین‌المللی مطالبی را تنظیم نمایند. از دیدگاه آنان می‌توان سیاست خارجی و رفتار آمریکایی را انعکاس آرمان‌های خفته و قالب‌های ایدئولوژیکی دانست که براساس مؤلفه‌های نژادی، مذهبی، اخلاقی و منطقه‌ای آنان شکل گرفته است. افرادی همانند «الکسی دوتوکویل»، «گونار میردال»، «دانیل بل» و «مارتین لیپست» برخی از شاخص‌های سیاسی و رفتار سیاست خارجی آمریکا را تبیین نموده‌اند، علاوه بر افراد یادشده، «ویلیام لی میلر» در تبیین نقش مؤلفه‌های ایدئولوژیک و نیز مذهب آمریکایی در منش و رفتار سیاسی آنها، بیان می‌دارد که: «مذهب در آمریکا به ایجاد یک منش (در رفتار سیاسی و سیاست خارجی) کمک کرد… از این‌رو، پروتستانیزم لیبرال به همراه امپریالیسم سیاسی و دموکراسی مذهبی با قالب‌هایی از ایمان آمریکایی و ایمان کلیسایی با هم آمیخته شدند و تأثیر به‌سزایی بر یکدیگر گذاشتند… پروتستانیسم آمریکایی به وجود تضاد اساسی میان خیر و شر، حق و ناحق اعتقاد دارد. آمریکایی‌ها معتقدند که تحت هر شرایطی، رهنمون‌های کلی مطلق در مورد خیر و شر وجود دارد… آمریکاییان دائماً بر وجود شکاف میان استانداردهای مطلقی که باید بر رفتار افراد، دولت‌ها و ماهیت جامعه‌شان حاکم باشد، تاکید نموده و به این ترتیب، شکست خود و جامعه را معلول ترک این استانداردها می‌دانند[۳۷]
جامعه و زمامداران آمریکایی تلاش دارند تا روح مسیحی را در رفتار سیاسی خود منعکس نمایند. این امر را می‌توان به عنوان بستری برای هماهنگ‌سازی رفتار اجتماعی با ضرورت‌های بین‌المللی دانست. به همان‌گونه‌ای که مسیحیت را آمریکایی‌ها عامل اصلی انسجام اجتماعی خود می‌دانند، تلاش قابل توجهی انجام گرفته تا بسترهای لازم برای پیوند هنجاری داخلی با ضرورت‌های بین‌المللی فراهم شود. بسیاری از جدال‌های سیاسی آمریکا براساس لازم برای پیوند هنجاری داخلی با ضرورت‌های بین‌المللی فراهم شود. بسیاری از جدال‌های سیاسی آمریکا براساس قالب‌های ایدئولوژیک و سنت‌های جامعه آمریکایی تفسیر می‌شود. در این ارتباط آنان به موازات بهره‌گیری از مذهب، تلاش دارند تا خود را به عنوان مردمان برگزیده‌ای تلقی نمایند که در سرزمین موعود مستقر شده‌اند. به این‌ترتیب بیت‌المقدس جدیدی را ایجاد نموده‌اند که صرفاً از طریق «مرگ فداکارانه» می‌تواند روح مذهبی را در عرصه‌ی بین‌المللی ترویج نمایند.
چنین نگرشی در رفتار سیاسی آمریکایی‌ها نسبت به ایران و سایر کشورهای جهان شکل گرفته است. در این ارتباط تعارضات سیاسی نیز ماهیت مذهبی دارند. این امر بیانگر نمادهایی از ایدئولوژیک‌گرایی در آمریکا محسوب می‌شود. در هر دورانی که گروه‌های محافظه‌کار به قدرت می‌رسند، طبیعی است که جلوه‌هایی از قواعد ایدئولوژیک نیز به عنوان چاشنی رفتار سیاسی به کار گرفته می‌شود. جدال‌هایی که طی سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در معادلات رفتاری ایران و آمریکا ایجاد شده است، براساس مولفه‌های ایدئولوژیک قابل تفسیر می‌باشند. این امر بعد از حادثه یازده سپتامبر از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. آمریکایی‌ها تلاش دارند تا جنگ علیه گروه‌های اسلامگرا را ایدئولوژیزه نمایند. این نگرش در بسیاری از کشورهای جهان غرب علیه ایران و اسلام‌گرایان شکل گرفته است؛ اما در آمریکا از مطلوبیت بیشتری برخوردار است.(فلاحت پیشه:۱۳۸۲)
در این ارتباط گراهام فولر با انتشار مقاله «آینده اسلام سیاسی» توانست بین مفاهیم ایدئولوژیک و الگوی رفتاری آمریکا در برخورد با ایران و سایر کشورهای اسلامی، پیوند برقرار نماید. وی در این ارتباط بیان می‌دارد:
«حملات ۱۱ سپتامبر نشان داد که در دنیای جهانی شده، مسائل مبتلا به گروه‌های رقیب می‌تواند به عنوان بخشی از مسائل و ضرورت‌های آمریکا تبدیل شود. گرایش آمریکا به نادیده گرفتن نگرانی‌های مسلمانان و به موازات آن، همکاری واشنگتن با رژیم‌های سرکوب‌گر و نامطمئن، شرایطی را به‌وجود آورده است که در آن اعمال تروریستی، قابل تصور و پسندیده تلقی شوند… برای مقابله با چنین شرایطی، ایالات متحده می‌تواند با مسلمانان ماوراء بحار به‌ویژه روحانیونی که از احترام و اقتدار برخوردارند مذاکره نماید… لازم است تا آمریکایی‌ها از میزان پیوند اسلام و سیاست در سراسر جهان اسلام آگاه باشند. این ارتباط ممکن است مشکلاتی ایجاد کند، اما واقعیت آن است که این امر نمی‌تواند با درخواست صرف برای سکولاریسم تغییر یابد. بنابراین ایالات متحده باید از فرمول‌هایی که بوش از آنها استفاده می‌کند و به موجب آن کشورها را به دو گروه متحد آمریکا یا متحد تروریست‌ها تقسیم می‌کند، خودداری نماید[۳۸]
آنچه را گراهام فولر بیان می‌دارد را می‌توان واکنشی نسبت به سیاست‌های ایدئولوژیک آمریکا دانست.
بسیاری از استراتژیت‌های آمریکایی نسبت به جهت‌گیری انقلاب اسلامی ایران نگران بوده و تمامی تلاش خود را برای بهره‌گیری از باورهای ایدئولوژیک و استراتژیک در مقابله با اسلام‌گرایی به کار می‌گیرند. برخی دیگر از نظریه‌پردازان آمریکایی اعتقاد دارند که رفتار ایدئولوژیک آمریکا، انعکاسی از واکنش نسبت به فضای پیرامونی در خاورمیانه می‌باشد. به هر میزان اسلام‌گرایان از تحرک بیشتری در حوزه‌های ژئوپلیتیکی جهان برخوردار شوند طبیعی است که الگوی رفتار واکنشی آمریکا نیز شدیدتر شده و دامنه عملیاتی فراگیرتری را نیز ایجاد می‌کند.
این امر به مفهوم آن است که جلوه‌هایی از جدال‌گرایی، ماهیت واکنشی داشته و از سوی دیگر جهان اسلام در قالب ادراکات منفی ناشی از ایدئولوژیک‌گرایی تفسیر می‌شود. به طور کلی می‌توان تأکید داشت که بخش قابل توجهی از نگرش منفی آمریکایی‌ها نسبت به ایران و اسلام‌گرایی ماهیت فراسیاسی داشته و براساس قالب‌های ایدئولوژیک تفسیر می‌شود. در نگرش آمریکایی‌ها مقابله با نیروهای رادیکال جهان اسلام به عنوان نمادی از رفتار ایدئولوژیک محسوب می‌شود. به همین دلیل است که:
«آمریکایی‌ها انبوهی از نگرش‌های منفی درباره‌ی جهان اسلام دارند که توسط رسانه‌های گروهی تقویت و زنده نگاه داشته می‌شوند. این دیدگاه‌ها نقش عمده‌ای در سیاست‌گذاری ایالات متحده نسبت به کشورهای مسلمان و عرب دارد… گری سیک که عضو ستاد شورای امنیت ملی در مسائل ایران بود، در تحلیل خود درباره بحران ایران و آمریکا در اواخر دهه ۱۹۷۰م و اوایل دهه ۱۹۸۰م به این نکته اشاره می‌کند که تعصب فرهنگی عمیق ایالات متحده تأثیر اساسی بر جای گذاشته است[۳۹].» براساس نگرش ایدئولوژیک آمریکایی‌ها، گروه‌های اسلامی ماهیت ضد دمکراتیک دارند. از سوی دیگر محور تعیین و تببیین رفتار دمکراتیک و غیردمکراتیک براساس شاخص‌های ایدئولوژیک آمریکایی تفسیر می‌شوند. بنابراین می‌توان شرایطی را مورد ملاحظه قرارداد که هرگونه هویت‌یابی اسلامی با واکنش آمریکا رو به رو شود. این امر را باید بر مبنای ملاحظات ایدئولوژیک و ادراکات بدبینانه آمریکا نسبت به رادیکالیسم و اسلام‌گرایی تحلیل نمود. از زمان شکل‌گیری انقلاب اسلامی، جهت‌گیری سیاسی مقامات آمریکایی نسبت به اندیشه‌های سیاسی اسلام با تغییراتی رو به رو شده است. هرگونه جدال‌گرایی ایدئولوژیک آن کشور که قبلاً متوجه اتحاد شوروی بود، فرا روی گروه‌های اسلامگرا و همچنین جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. این امر نشان می‌دهد که ایدئولوژیک‌گرایی می‌تواند ماهیت رفتار سیاسی و بین‌المللی کشورها را تحت تأثیر قرار دهد.
به این ترتیب، سیاست‌های معطوف به جدال‌گرایی علیه کشورهای جهان اسلام از زمانی گسترش یافت که اتحاد شوروی کار ویژه خود را به عنوان نیروی متعارض با آمریکا از دست داد. تغییر در ساختار نظام دوقطبی منجر به افزایش قدرت تحرک و همچنین قابلیت‌های آمریکا برای مقابله با ایران و نیز اسلام‌گرایی در خاورمیانه گردید. در دوران‌های مختلف، شاهد به‌کارگیری واژه‌های تعارض‌گرا علیه ایران می‌باشیم. واژه‌هایی همانند دولت یاغی، محور شرارت و تروریسم دولتی از جمله واژه‌هایی می‌باشد که علیه ایران و گروه‌های اسلام‌گرای رادیکال به کار گرفته شده است. در این روند، ما شاهد ظهور دو نقطه عطف تاریخی می‌باشیم. در هر یک از نقاط عطف‌یاد شده می‌توان نشانه‌هایی از تشدید تعارض علیه اسلام‌گرایی را مشاهده نمود. تضادهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران را می‌بایست نمادی از جدال با مجموعه‌هایی دانست که رویکردی رادیکال را دنبال می‌کنند. رادیکالیسم اسلامی از دهه ۱۹۸۰ گسترش یافت. این شکل از رفتار سیاسی را باید انعکاس پیروزی انقلاب اسلامی دانست. به طور کلی، ظهور قالب‌های گفتمانی جدید که دارای رویکرد انتقادی و مقابله‌گرا با نهادهای بین‌المللی می‌باشد و از سوی دیگر، نظم موجود را مورد انتقاد قرار می‌دهند، را می‌توان به عنوان هدف جدال سیاسی و بین‌المللی آمریکا دانست. به همین دلیل است که انقلاب اسلامی را باید نهادی از چالشگری در فضای سیاسی و بین‌المللی در حال تغییر برای قدرت‌های بزرگ تلقی نمود.
نقطه‌ی عطف دوم در روند جدال‌گرایی‌های ایجاد شده علیه کشورهای اسلامی را می‌توان بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مورد ملاحظه قرار داد. در آن شرایط، ایران صرفاً به عنوان چالش سیاسی محسوب نمی‌شد. نگرش آمریکایی‌ها بر این امر واقع شده بود که جدال با بنیادگرایی، اصلی‌ترین ضرورت بقاء در دوران موجود می‌باشد. نظام باورهای آمریکایی نیازمند مقابله با دشمن خارجی می‌باشد. بنابراین آمریکایی‌ها توانستند براساس قالب‌ها و قواعد ایدئولوژیک خود جنگ سرد جدیدی را علیه ایران و اسلامگرایان ایجاد نمایند. نگاه یادشده نشان می‌دهد که آمریکا در روند مقابله‌گرایی شدیدی با جهان اسلام قرار دارد.
ضرورت‌های رفتار استراتژیک آمریکا ایجاب می‌کند که جلوه‌هایی از دشمن‌سازی به وجود آید. به همین دلیل است که هیأت ویژه تحقیق مجلس نمایندگان آمریکا بر ضرورت مقابله با اسلام رادیکال و همچنین مجموعه‌هایی که از انقلاب اسلامی ایران الهام می‌گیرد، تأکید داشته است. آنها اسلام‌گرایی را جنگ نامتعارف علیه جهان غرب می‌دانند. روندی که منجر به چالشگری در برابر منافع آمریکا می‌شود را می‌توان به عنوان یکی از عوامل بقاء جهان غرب و هژمونی آمریکا دانست؛ زیرا آمریکایی‌ها صرفاً در شرایطی قادر به هویت‌سازی اجتماعی و انسجام بخشی درون ساختاری می‌باشند که زمینه‌های لازم برای بسیج جامعه علیه تهدیدات احتمالی را فراهم کنند. در این روند جدال‌گرایی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به گونه قابل توجهی آغاز گردید و با پیچیده‌شدن سیاست بین‌الملل شاهد دگرگونی در شکل‌بندی‌های تعارض آمریکا با کشورهای رادیکال به‌ویژه احیاگری اسلامی در خاورمیانه می‌باشیم. به همین دلیل است که می‌توان جمهوری اسلامی ایران را «نماد غیرت سیاسی و ایدئولوژیک» دانست که مقابله با آن منجر به شکل جدیدی از همبستگی اجتماعی و سیاسی در آمریکا می‌شود.
بخش دوم: فرایند مقابله‌گرایی آمریکا با ساختار و اهداف جمهوری اسلامی ایران
قالب‌های ایدئولوژیک و شکل‌بندی‌های منافع منطقه‌ای و بین‌المللی آمریکا به گونه‌ای طراحی شده است که مقابله‌گرایی با ساختار سیاسی ایران را به گونه‌ای پایان‌ناپذیر پیگیری می‌کند. تحقق این امر از طریق الگوها و فرآیندهای متنوعی انجام گرفته است. هدف عمومی آمریکا از مقابله‌گرایی با جمهوری اسلامی ایران را می‌توان حداقل سازی قدرت ملی ایران از طریق کنش‌های مقابله‌گرایانه و تلافی‌جویانه دانست. از جمله اقدامات تلافی‌جویانه مقامات آمریکایی در برابر انقلاب اسلامی ایران، تلاش برای جلوگیری از حق تعیین سرنوشت مردم ایران و ایجاد شکاف در بین نیروهای انقلابی و نفوذ در ساختار سیاسی و اجتماعی مقاومت‌گرایانه ایران اشاره داشت. شواهد نشان می‌دهد که آمریکا برای محدودسازی قدرت ساختاری و استراتژیک ایران از ابزارها و الگوهای متفاوتی بهره‌گرفته است. بی‌ثبات‌سازی ساختار داخلی در سال‌های اولیه انقلاب را می‌توان اولین گام و نشانه تقابل‌گرایی را دانست که با هدف کاهش و حداقل‌سازی انسجام اجتماعی و ساختاری ایران انجام شده است. این امر منجر به ظهور شورش‌های چالش آفرین در حوزه‌های حاشیه‌ای مرزهای استراتژیک ایران گردید.
الف) حمایت موثر آمریکا از عراق در روند جنگ تحمیلی
در دوران جنگ تحمیلی نیز آمریکایی‌ها با تحریک و کمک نظامی به عراق در صدد تقویت این کشور و درهم شکستن مقاومت ایران بود. آمریکایی‌ها طی چندین مرحله به تقویت تسلیحاتی پنهانی عراق پرداختند. آنان با ادامه‌ی روند تحریم‌ها علیه ایران که از سال ۱۹۸۰ و در پی اشغال سفارت آمریکا در تهران آغاز شده بود، ایران را در تنگنای امنیتی، نظامی و اقتصادی قرار دادند[۴۰].
به طور کلی در مورد جنگ تحمیلی، تفاسیر متعددی وجود دارد. بسیاری بر این اعتقادند که آمریکا از طریق جنگ تلاش نمود تا قابلیت‌های ساختاری ایران را در روند مقابله با جهان غرب به حداقل ممکن برساند. کشورهای غربی تلاش همه‌جانبه‌ای به انجام رساندند تا قدرت استراتژیک عراق را افزایش داده از سوی دیگر، قابلیت‌های ایران برای مقابله با تهدیدات جهان غرب را کاهش دهند. در این ارتباط بسیاری اعتقاد دارند که حمله نظامی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران را می‌تواند نمادی از جنگ نیابتی داشت. جنگی که از سوی عراق و براساس منافع آمریکا شکل گرفت. علی‌رغم آنکه، پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۹۸۸ و آغاز دوره‌ی بازسازی اقتصادی به تعبیری دوره سازندگی، منجر به تشدید نگرانی‌های ایالات متحده آمریکا شد، اما این کشور از سیاست بازسازی اقتصادی استقبال و تحریم‌های بازرگانی خود را تا حدودی کاهش داد. رفتار دولت ایران باوجود آنکه با تغییرات آشکاری همراه گشته بود، اما در نظر ایالات متحده همچنان تحمل‌ناپذیر می‌نمود. این امر نشان می‌دهد که هرگونه اقدام سیاسی و اقتصادی ایران که به قدرت‌سازی منجر شود، با واکنش همه‌جانبه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا رو به رو خواهد شد. به همین‌دلیل است که آمریکا به عنوان محور اصلی هماهنگ‌سازی نیروهای پراکنده منطقه‌ای و بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی محسوب می‌شد. این امر توانست مخاطرات امنیتی مشهودی را برای ایران ایجاد کند. باتوجه به موارد یاد شده، اقدامات آمریکا علیه ایران سازماندهی گردیده و این امر بر ادراک مقامات ایرانی تأثیر به جا گذاشته است. گراهام فولر بر این اعتقاد است که:
«ایران، ایالات متحده را منشأ اصلی سرکوب امپریالیستی طی چندین دهه گذشته، و قدرتی به شمار می‌رود که در این زمینه جای بریتانیا و حتی روسیه را گرفته است. در حال حاضر، چنین دیدگاهی درباره ایالات متحده، ایدئولوژی تندرو روحانیت را منعکس می‌کند که فرهنگ آمریکایی را بزرگترین تهدید برای حکومت و شیوه زندگی اسلامی می‌داند[۴۱]
ب) مقابله آمریکا با نقش منطقه‌ای ایران
حمایت قدرت‌های بزرگ از عراق در روند جنگ تحمیلی منجر به کاهش نقش ملی و منطقه‌ای ایران در خلیج فارس و خاورمیانه گردید. این روند در تمامی دوران‌های سیاسی ایران ادامه یافت. در دوران بعد از جنگ تحمیلی، ابتکاراتی از سوی هاشمی رفسنجانی برای حداکثرسازی ایران انجام گرفت. با آغاز ریاست جمهوری خاتمی، دوره جدیدی از تنش‌زدایی در رویکردهای سیاست خارجی و شکل‌بندی امنیت ملی ایران آغاز شد. اما آمریکایی‌ها با الگوهای این دوران نیز مساعدت چندانی به انجام نرساندند. زمانی که آمریکا الگوهایی از مقابله مستقیم تا جدال رو در رو را در دستور کار قرار می‌دهد، طبیعی به نظر می‌رسد که میزان همکاری‌های منطقه‌ای آن کشور با نیروهای مخالف ایران نیز افزایش خواهد یافت. به طور کلی، آمریکایی‌ها تلاش دارند تا الگوی امنیت یک قطبی را در حوزه خلیج فارس اعمال نمایند. آنچه با عنوان خاورمیانه بزرگ توسط استراتژیست‌های آمریکایی مطرح می‌شود را می‌توان به عنوان نمادی از محدودسازی کشورهایی همانند ایران داشت. به عبارت دیگر، آمریکا تلاش دارد تا از طریق ایجاد فضای ژئوپلیتیکی جدید، محدودیت‌های بیشتری را برای تحرک منطقه‌ای ایران به وجود آورد.
ج) اتهام‌گرایی آمریکا علیه الگوهای رفتاری ایران
علی‌رغم سیاست‌های توأم با تنش‌زدایی و رویکردهای مسالمت‌آمیز در رفتار سیاست خارجی ایران، ایالات متحده همچون گذشته در این دوره نیز ایران را متهم به انجام عملیاتی نمود که زمینه اعمال محدودیت‌های فراگیر در سطح بین‌المللی علیه ایران را فراهم آورد. به طور کلی، آمریکا با متهم نمودن ایران تلاش دارد تا مشروعیت سیاسی و بین‌المللی جمهوری اسلامی را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. به هر میزان که مناقشات سیاسی بیشتری علیه ایران ایجاد شود، طبعاً آمریکا قادر خواهد بود تا به مطلوبیت‌های بیشتری برای محدودسازی و انزوای ایران نایل شود. در این ارتباط، می‌توان به جلوه‌های متنوع اتهامات آمریکا اشاره داشت.
متهم‌سازی ایران به حمایت از تروریسم بین‌المللی
اتهامات ایالات متحده آمریکا علیه ایران در چهار زمینه صورت گرفته است. اولین اتهامی که آمریکایی‌ها به ایران وارد کرده‌اند، حمایت از تروریسم است. تروریسم به عنوان واژه سیاسی و امنیتی محسوب می‌شود تا زمینه را برای انزوا و محدودسازی کشورها به وجود آورد.
آمریکایی‌ها تلاش دارند تا هرگونه کنش بین‌المللی ایران را به عنوان اقدامی تروریستی معرفی نمایند. از دیدگاه گروه‌های تندروی آمریکایی می‌توان جلوه‌هایی از تروریسم بنیادگرا را مورد ملاحظه قرار داد که در مقابله با آمریکا و منافع ملی آمریکاییان ایفای نقش می‌کنند. در این ارتباط، جیمز آدامز و آنتونی کوردزمن در کتاب خود با عنوان «جاسوسان نوین» چنین ابراز داشته‌اند که «امروز چشم‌ها به تهران دوخته شده است و همه تهران را باعث تمامی مشکلات می‌دانند، از جنگ داخلی الجزایر تا بمب‌گذاری در مرکز تجارت جهانی آمریکا. شاید متهم‌کردن ایران راه‌حل ساده‌ای باشد؛ ولی هیچ مدرک و دلیلی برای حمایت از این تفکر و نظر مبنی بر توطئه جهانی تروریستی به سرکردگی ایران وجود ندارد[۴۲]
آنچه را که آدامز و کوردزمن در مورد نقش ایران در فعالیت‌های تروریستی بیان کرده‌اند، بیانگر آن است که مقابله با روش‌های متهم‌سازی ایران از درون آمریکا آغاز شده است. افراد یاد شده در زمره نظریه‌پردازان موضوعات استراتژیک می‌باشند. آنان اعتقاد دارند که نباید با ساده‌سازی موضوعات بین‌المللی، صرفاً به فکر محکوم کردن فوری کشورها و تهدید آنها به انجام اقدامات تلافی‌جویانه بود؛ بلکه لازم است تا زندگی در دنیای پرمخاطره بین‌المللی را به شهروندان جهان غرب گوشزد کرد. در این ارتباط «هدلی بول»، نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل بر این اعتقاد می‌باشد که باید بین اقدامات تروریستی و رفتارهای واکنشی، تفکیک قایل شوید.
متهم‌سازی ایران به تولید سلاح‌های کشتار جمعی
دومین مورد اتهامی که نئو محاظه‌کاران آمریکایی به ایران وارد کرده‌اند، برنامه‌ها و اقدامات هسته‌ای ایران است. آمریکا و به‌ خصوص نظریه‌پردازان نئو محافظه‌کار این کشور در تلاش‌اند تا مانع دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای شوند و با هرگونه فعالیت آن در زمینه غنی‌سازی اورانیوم مخالفت می‌ورزند. آنچه را که در طی سال‌های گذشته در قالب فشارهای سازمان‌یافته بین‌المللی علیه ایران ایجاد شده است را می‌توان به عنوان نشانه‌های از جدال‌گرایی همه‌جانبه استراتژیست‌های آمریکایی دانست. آنان با متهم‌سازی ایران تلاش می‌کنند تا فضای ادراکی نظام بین‌المللی را در مقابله با ایران سازماندهی نمایند.
از سوی دیگر بخشی از استراتژی آمریکا در چارچوب مقابله با قابلیت‌های استراتژیک سایر کشورها از جمله ایران طراحی شده است. اهداف اصلی آمریکا از طرح چنین موضوعاتی را می‌توان ایجاد جلوه‌هایی از اجماع بین‌المللی برای ایجاد سیاست‌های دفاعی و استراتژیک ایران دانست.
«آنها اعتقاد دارند که ایران در جامعه بین‌المللی به عنوان کشوری شناخته می‌شود که در زمینه دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای بیشترین نگرانی‌ها را ایجاد کرده است. چگونگی جلوگیری از برنامه‌های هسته‌ای ایران برای ایالات متحده از اولویت بالایی برخوردار است. آمریکا همواره بر این موضوع تأکید داشته است که نباید تکنولوژی هسته‌ای غیرنظامی به ایران عرصه شود و در این زمینه نیز دیگر اعضای گروه عرضه‌کنندگان تکنولوژی هسته‌ای را برای رعایت این مسئله تحت فشار قرار داده است[۴۳]
فعالیت‌های هسته‌ای ایران به عنوان یکی از سوژه‌های محدودسازی کشورها در استراتژی امنیتی آمریکا محسوب می‌شود. به همین دلیل است که هرگونه فعالیت علمی و تکنولوژی ایران به عنوان نمادی از تهدید امنیتی تلقی گردیده و آمریکایی‌ها به مقابله به آن مبادرت می‌ورزند. آمریکایی‌ها بر این اعتقاد هستند که اگر ایران زیرساخت‌های صنعتی قدرتمندی را ایجاد نماید، در آن شرایط قادر خواهد بود تا زمینه‌های لازم برای حداکثرسازی قدرت استراتژیک خود را از طریق همکاری با سایر کشورها یا شرکت‌های چند ملیتی فراهم نماید. کشورهای غربی معتقدند که اگرچه ایران هنوز از نظر فنی پایبند به تعهدات خود در قبال پیمان NPT است اما این کشور به طور پنهانی برنامه‌های هسته‌ای خود را تعقیب می‌کند. تداوم و پیگیری این روند از طریق نهادهای بین‌المللی و مجموعه‌های اروپایی محور انجام گرفته است. در این روند، آمریکایی‌ها توانستند ادراک امنیتی مشترکی را با کشورهای اروپایی در مورد فعالیت‌های هسته‌ای ایران ایجاد نمایند.
متهم‌سازی ایران به ایجاد بی‌ثباتی منطقه‌ای در خاورمیانه
ایجاد اختلال در روند صلح خاورمیانه یکی دیگیر از اتهاماتی است که مقامات آمریکایی همواره در مورد ایران مطرح کرده‌اند. آمریکایی‌ها، ایران را متهم می‌کنند که با حمایت از گروه‌های مبارز فلسطینی همچون جهاد اسلامی و حماس، امنیت و صلح خاورمیانه را مخدوش می کند. این امر در دوران‌های مختلف زمانی مورد توجه مجموعه‌های آمریکایی قرار داشته است.
شواهد نشان می‌دهد که به هر میزان قابلیت‌های ایران برای تأثیرگذاری در منطقه خاورمیانه افزایش یابد، به همان میزان نیز آمریکایی‌ها از تلاش بیشتری برای محدودسازی و متهم‌سازی ایران بهره می‌گیرند.
در برخی از مورد، شاهد متهم‌سازی ایران در ایجاد اختلال در عراق و یا روند صلح خاورمیانه می‌باشیم. درحالی که علت اصلی تداوم بحران را می‌توان عبور آمریکا از مدارهای موازنه‌سازی قدرت منطقه‌ای دانست. آنان تلاش دارند تا به حداکثرسازی سودمندی منطقه‌ای دست یافته و از سوی دیگر، اسرائیل نیز به مزیت منطقه‌ای نایل شود. آمریکایی‌ها همواره براساس راهبرد سنتی حمایت خود را اسرائیل بر جایگاه و نقش این کشور در منطقه تاکید کرده‌اند. حتی در برنامه ژئواستراتژیکی که از سوی مقامات آمریکایی طی چند سال اخیر با عنوان «طرح خاورمیانه بزرگ» اعلام شده است نیز موقعیت ویژه و قابل توجه اسرائیل مدنظر قرار گرفته است. طبعاً در چنین شرایطی، آمریکا نمی‌تواند نقش موازنه بحران‌های منطقه‌ای را عهده‌دار شود. بحران در دوره‌هایی ایجاد می‌شود که بازیگران در صدد تغییر موازنه قدرت سیاسی و استراتژیک باشند. آمریکا و اسرائیل را می‌توان از جمله بازیگرانی دانست که به موازنه و رفتار معطوف به همکاری منطقه‌ای توجهی نداشته و درصدد می‌باشند تا اهداف خود را از طریق الگوهای یک‌جانبه و به‌کارگیری قدرت سرکوب تحقق بخشند. طبعاً واحدهای منطقه‌ای و گروه‌های درگیر در بحران فلسطین نسبت به چنین شرایطی موافق نبوده و در برابر فشارهای استراتژیک آمریکا مبادرت به مقاومت می‌کنند. برخی از نظریه‌پردازان بر این اعتقادند که رویکرد کلی واشنگتن به خاورمیانه بر حسب معیار دوری و نزدیکی کشورها به اسرائیل تنظیم می‌شود. به این ترتیب، موقعیت کشورهای خاورمیانه از نظر مقامات آمریکای تحت تأثیر روابط این کشورها با اسرائیل قرار دارد. بنابراین کشورهایی که مبادرت به همکاری و هماهنگی با آمریکا می‌کنند. از کمک‌ها و مساعدت آنان برخوردار می‌شوند. به طور مثال می‌توان نمونه‌های مصر و اردن را به عنوان کشورهای مشارکت کننده با الگوی امنیتی آمریکا، اسرائیل دانست. درحالیکه ایران و سوریه به عنوان نمادهای مقاومت محسوب می‌شوند.
متهم‌سازی ایران به نقض حقوق بشر
طی سال‌های گذشته و نگرش در مورد تعهد کشورها به رعایت حقوق بشر ارائه شده است. عده‌ای آنرا امری نسبی می‌دانند. گروهی دیگر آن را موضوع جهان‌شمول تلقی می‌کنند، نقش حقوق بشر، ادعایی است که همواره مقامات ایالات متحده در مورد جمهوری اسلامی ایران بیان کرده‌اند. آمریکایی‌ها اظهار می‌دارند که بر طبق قواعد و اصول پذیرفته شده از سوی جامعه بین‌المللی، ایران از جمله کشورهایی است که به نقض آشکار حقوق بشر مبادرت می‌ورزد. اگرچه علاوه بر آمریکا، کشورهای اروپایی نیز نسبت به موضوع حقوق بشر حساسیت دارند، اما واقعیت‌های موجود بیانگر آن است که دموکراسی و حقوق بشر به عنوان جلوه‌هایی از ایدئولوژی آمریکایی محسوب گردیده و به عنوان موضوعاتی تلقی می‌شوند که بسترهای لازم برای مداخله‌گرایی آمریکا را فراهم می‌آورند. طی سال‌های ۱۹۹۱ به بعد، آمریکایی‌ها از واژه‌هایی همانند حقوق بشر و دموکراسی برای حداکثرسازی مداخلات خود استفاده کرده‌اند. شواهد موجود نشان می‌دهد که متهم‌سازی کشورها به عدم رعایت حقوق بشر را می‌توان به عنوان زمینه‌ای برای مداخلات سیاسی و نظامی آمریکا در حوزه‌های جغرافیایی مختلف دانست. مطالب و مواضع ارائه شده از سوی مقامات آمریکایی با واکنش برخی از اروپایی‌ها همراه می‌باشد. به گونه‌ای که برخلاف ادعای آمریکایی، او. جی. سیمپسون می‌گوید: «ایران از معدود کشورهای خاورمیانه است که تمام مقامات سیاسی آن با آراء مستقیم و غیرمستقیم مردم انتخاب می‌شوند؛ اما، رئیس‌جمهور آمریکا مقامات این کشور را غیرمنتخب می‌داند. این درحالی است که بهترین دوستان و متحدان منطقه‌ای ایالات متحده در میان بزرگ‌ترین دیکتاتورها و مستبدان خاورمیانه قرار دارند[۴۴]
طی سال‌های ۲۰۰۱ به بعد، الگوهای رفتاری آمریکا ماهیت امنیتی پیدا کرده است. به همین دلیل است که موضوع حقوق بشر تحت‌الشعاع موضوعات دیگری از جمله بحران‌های منطقه‌ای، تروریسم و پرونده هسته‌ای ایران قرار گرفته است.
در این ارتباط، حساسیت‌های کمتری نسبت به موضوعات حقوق بشر ایجاد شده است. البته لازم به توضیح است که برخی از تحلیل‌گران، شکل‌گیری چنین فرآیندی را ناشی از به قدرت رسیدن جمهوری‌خواهان در آمریکا می‌دانند. به طور کلی جمهوری‌خواهان به موضوعات مربوط به حقوق بشر حساسیت کمتری داشته و تلاش دارند تا اهداف خود را در چارچوب قواعد و همچنین موضوعات دیگری از جمله مسائل امنیتی مورد پیگیری قرار دهند.
این امر را می‌توان یکی از تفاوت‌های رفتاری گروه‌های جمهوری‌خواه و دموکرات در آمریکا دانست. هرچند که طی سال‌های گذشته، شاهد ظهور شکل‌بندی‌های جدیدی در گروه‌های سیاسی سنتی آمریکا می‌باشیم. در این ارتباط تنظیم‌کنندگان استراتژی آمریکا برای قرن بیست و یک در مورد موضوعاتی همانند دموکراسی و حقوق بشر در کشورهای جهان سوم این موضوع را مورد تأکید قرار می‌دهند که:
«ما همچنان از تمایلات دموکراتیک آسیایی‌ها و احترام آنها به حقوق بشر پشتیبانی می‌کنیم. استراتژی آمریکا در برخورد با کشورهای آسیایی، شامل موضوعاتی از جمله اتخاذ رهیافت سازنده برای حداکثرسازی پیشرفت در زمینه حقوق بشر، آزادی مذهبی و حکومت قانون و همچنین گسترش گفتگوهای سیاسی سازنده بین گروه‌های سیاسی رقیب می‌باشد… ما در انتظار همکاری با رهبران کشورها جهت مقابله با چالش‌های پیش روی مصالحه‌ی ملی و همچنین اعلام اصلاحات دموکراتیک می‌باشیم. آمریکا در زمینه موضوعات «حقوق بشر دوستانه» فعالیت‌های زیادی را انجام می‌دهد… نیروهای حافظ صلح سازمان ملل نیز برای پیشگیری از بی‌ثباتی بیشتر و خشونت در کشورها مستقر می‌شوند[۴۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:00:00 ب.ظ ]