نویسنده | ابعاد |
ویدیاناتام (۲۰۰۵) | وی بر اساس ابعاد استراتژی به تعریفی از آن میپردازد. دو بعد کلیدی استراتژی شامل هماهنگی و عملکرد است. بعد هماهنگی اطمینان حاصل میکند از اینکه یک سازمان به توافق و تشریک مساعی در مورد پاسخگویی میرسد و از نیازمندیها اطمینان حاصل میکند و بعد عملکرد از این اطمینان حاصل میکند که ارزش خلق میشود و منابع به طور مناسبی مورد استفاده قرار میگیرند |
چاندلر[۳۰۹] (۱۹۶۲) اشتدل و هاتن[۳۱۰] (۱۹۷۲) |
استراتژی به عنوان یک وسیله برای پایه ریزی مقاصد سازمانی بر اساس اهداف بلند مدت، برنامه های عملیاتی، و اختصاص منابع |
گات [۳۱۱](۱۹۶۵) | استراتژی به عنوان تعریف قلمرو رقابتی سازمان |
گلوئک[۳۱۲] (۱۹۷۶) | چارچوب منسجم ، متحد و تلفیقی از تمامی سازمان |
آرگریس[۳۱۳]،( ۱۹۸۵)؛ استینر و مکینر[۳۱۴]،( ۱۹۷۷)؛ مینتزبرگ[۳۱۵]، (۱۹۷۹) | استراتژی پاسخی است به تهدیدها و فرصتهای خارجی و نقاط ضعف و قوت داخلی |
پورتر[۳۱۶]( ۱۹۸۰-۱۹۸۵) | موتور مرکزی برای دستیابی به مزایای رقابتی |
اندروس[۳۱۷]( ۱۹۸۰)چافی[۳۱۸](۱۹۸۰) | نیروی بر انگیزاننده برای افراد ذینفع |
با توجه به تعاریفی که افراد مختلف بیان داشته اند به نظر میرسد تعریف رابینز (۲۰۰۱) جامعتر و کاملتر میباشد. به زعم وی استراتژی عبارت است از طرح کلی تدابیر و عملیات لازم جهت نیل به مطلوبیت های اساسی سازمان از طریق تعیین اهداف، اتخاذ شیوه کار و تخصیص منابع.
۲-۵-۲-۲- چارچوب های استراتژی
ابداعات: تنها به معنای یک وظیفه برای تغییرات ساده یا کلی از آنچه قبلاً ارائه میشد نیست بلکه یک بعد برای ایجاد بدیعیات منحصر به فرد است.
کاهش هزینه ها: این بعد بر کاهش قیمتها و هزینه ها تأکید دارد. به این منظور سازمان قیمتها را کنترل کرده و از ابداعات هزینه بر جلوگیری میکند و در ارائه خدمات خود آنها را با کمترین هزینه ارائه میکند
تقلید: از دو قسمت قبلی به خوبی استفاده میشود. رابینز و جاج، ۲۰۰۸؛ لشلی و لیروس[۳۱۹]، ۲۰۰۳).
۲-۵-۲-۳- رویکردهای مختلف در مورد استراتژی
برای استراتژی، رویکردهای متعددی وجود دارد. این رویکردها را میتوان در طیفی جای داد که یک سوی آن رویکرد های کلاسیک و سوی دیگرش را رویکردهای نوین استراتژی تشکیل داده است. رویکردهای کلاسیک استراتژی به تبعیت از چارچوبهای شکل گیری آن، الگوها و متدولوژیهای طراحی و پیاده سازی استراتژی را ارائه داده و تجویزی است، در حالی که رویکردهای نوین، بیش از ابزار و متدولوژی، بر مفاهیم توسعه دهنده نگرش و بصیرت مدیران تأکید دارد و توصیفی است. بارزترین رویکرد کلاسیک برنامه ریزی استراتژیک و شناخته شده ترین وجه رویکردهای نوین تفکر استراتژیک است.در برنامه ریزی استراتژیک، بر اساس مجموعه ای از الگوهای تجویزی و روش های گام به گام، استراتژیست در جهت تدوین استراتژی سازمان هدایت میشود، در حالی که تفکر استراتژیک با تأکید بر اهمیت شناخت و پاسخگویی درست به نیاز مشتری، استراتژیست را در راستای یادگیری و نوآوری در محیط کسب و کار، جهت و انگیزه میدهد. در واقع برنامه ریزی و تفکر استراتژیک مکمل یکدیگرند
(غفاریان،۱۳۸۷)
هنری مینتزبرگ با معرفی ده مکتب برای استراتژی تلاش کرده است تا دسته بندی با معنایی را برای این رویکرد ارائه دهد.بر اساس نظریه مینتزبرگ هر یک از این مکتبها در جای خود معتبر بوده و در مقاطع مختلف چرخه عمر سازمان اثربخش خواهند بود.
۲-۵-۲-۳-۱- مکتب تدبیر[۳۲۰]
منشأاین مکتب به سلزنیک باز میگردد. سپس چندلر و آندروز آن را به طور دقیق تری تعریف کردند. در این مکتب شکل گیری استراتژی از راه ایجاد تطابق بین نقاط قوت و ضعف داخلی و فرصتها و تهدیدهای خارجی انجام میشود.