۲-۲-۱۰-۲ نظم دانشآموزان فضا را مناسبتر میکند
حتماً برایتان اتفاق افتاده که وقتی از نزدیکی کلاسهایی عبور میکنید که پر از سر وصداست، با خود میگویید افراد در چنین کلاسهایی چگونه میتوانند چیزی یاد بگیرند و یا خدا عجب صبری به معلم آنها داده است. در عوض وقتی کلاس منظم و آرامی را میبینید که دانشآموز و معلم هریک بهخوبی مشغول انجام وظایف محوله هستند ترجیح میدهید بایستید و از محیط بهرهمند شوید. برقراری مؤثر نظم در کلاس درس بخش الزامی در روند آموزش و تحصیل است. درصورتی که بینظمی بر کلاس درس حکمفرما باشد، معلم و دانشآموز هردو آسیب میبینند. معلم قادر به تمرکز کافی برآگاهیها و اندوخته ها نخواهد بود و از آنجا که آرامش لازم را ندارد قادر به انتقال مفاهیم به دانشآموزان هم نیست. از طرفی با دانشآموزان نیز نمیتواند رابطهای دو جانبه ایجاد کند و زمانی که شنونده خوبی نباشد، مطالب از هماهنگی و پیوستگی لازم خارج میشوند (ملکی،۱۳۷۲،ص۳۶).
دانشآموز نیز کنترلی بر رفتار و اعمال خود ندارد و نمیتواند به درس و مطالب ارائه شده توجه کند، پس با نوعی حالت گیجی روبهرو شده و زمانی که مفاهیم اصلی درس را نیآموزد، نمیتواند تکالیف خود را به نحو احسن انجام دهد. از این رو عصبی و مضطرب میشود و آرامش فکری لازم برای کارایی بعدی بهتری را نیز از دست می دهد. اما بهراستی مسئولیت این برقراری و ایجاد نظم با چه کسی است. آیا معلم به تنهایی قادر است یا وقت کافی دارد تا به حدود ۲۰ الی ۳۰ نفر یا بیشتر در کلاس درس انضباط دهد؟
برخی از والدین تصور میکنند فرزندانشان تا پیش از رسیدن به سن مدرسه باید آزاد و راحت هرکاری میخواهند انجام دهند و وقتی به مدرسه بروند معلم آموزشهای لازم را به آنها میدهد، درصورتی که این طور نیست. باید زمینه این کار پیش از مدرسه آماده شود تا آموزشهای معلم بازده عملی و کاربردی مناسبی داشته باشد. والدین گرامی باید به فرزندان خود آداب اجتماعی را یاد بدهند تا فرزندان نیز مسئولیت رفتار و کردار خود را بپذیرند و پاسخگوی آن باشند (کمالی،۱۳۸۷،ص۶۳).
ممکن است این سوال پیش آید که آیا برقراری نظم به پیشرفت روند آموزشی کمک می کند یا خیر؟ پاسخ مثبت است. وقتی دانشآموزان متعهد به وظایف خود باشند و بدانند چه توقع و انتظاری از آنها میرود، بهتر قوانین را رعایت میکنند و فضای آرامش بر کلاس حکمفرما میشود. معلم نیز با حضور ذهن بهتر کار میکند و افراد در فضای کلاس تجربه زندگی اجتماعی واقعی را کرده و از آن لذت می برند. و اما آنچه معلمان زن گرامی در کلاس انجام میدهند، به دنبال خودداری از برخی مسائل با انجام برخی دیگر انجام میشود و موجب تقویت و دوام نظم میگردد. البته در هر کلاسی صرف نظر از مهارت و آگاهی معلم برخی مشکلات ناشی از بینظمی ایجاد میشود، اما معلم با تدبیر خود میتواند شدت و تکرار آنها را کاهش دهد (براهنی،۱۳۷۰،ص۱۰۱).
۲-۲-۱۰-۳ هنر معلم فقط در آموزش نیست
کلاس درس واژهای است که ابتدا همه را به یاد آموزش میاندازد، اما فقط یکی از هنرهای معلمان زن آموزش است. به عقیده بسیاری از کارشناسان شاید آموزش خیلی سخت نباشد، اما آنچه کار معلمی را سخت و پرمشقت میکند ایجاد فضای آموزش و یافتن شیوه های مناسب برای جلب و جذب دانش آموزان است. معلمان زن همیشه تمام تلاش خود را به منظور موفقیت هر چه بیشتر دانشآموزان انجام میدهند. با این حال همه دانشآموزان موفق نیستند. باید پذیرفت که استعداد افراد با یکدیگر فرق دارد و راه های یادگیری نیز متفاوت است. برخی دانشآموزان بسیار با استعدادند و سریع یاد میگیرند و برخی نیاز به کار و تمرین بیشتری دارند
۲-۲-۱۰-۴ معلمان زن با استرسهای گوناگونی مواجه هستند
کار معلمی تنها یک شغل نیست زیرا با فکر و ذهن و روح افراد ارتباط دارد. معلم باید مسائل و مشکلات عاطفی، خانوادگی، مالی و شغلی خود را در لایه های زیرین وجودش گذاشته و وقتی وارد کلاس میشود ظاهر او به گونهای باشد که گویی همه چیز عالی است. بدیهی است که این کار از عهده هر صاحب علم و تجربهای بر نمیآید.تحقیقات نشان داده معلمان زن مقطع دبستان و پیشدبستانی تحت تأثیر سن و سال بچهها و ساعات طولانی و پرکار تحت استرس بیشتری قرار دارند. محققان دانشگاه ییل اعلام کردهاند که شرایط خاص کلاس در مقاطع دبستان و پیشدبستانی و نیاز به توجهات همهجانبه معلم اعم از علمی و مهارتی و محبتی فشار روحی بیشتری بر معلمان زن وارد میکند.
معلمان زنی که در مقاطع دبستان و پیشدبستانی مشغول کار هستند در حدود ۱۴ درصد استرس دارند، در صورتی که معلمان زن در مقطع دبیرستان در حدود ۹ درصد استرس دارند. البته بخشی از این استرس نیز میتواند مربوط به ساعات کار و روزهای کاری معلمان زن باشد، زیرا در دبیرستان معلمان زن هر روز و تمام ساعات نباید سرکار باشند و همین مسأله زمینهساز آرامش و استراحت بیشتر برای آنها است. تعداد دانشآموزان نیز در استرس معلمان زن تأثیر دارد. به عبارت دیگر عموماً در مقطع ابتدایی تعداد دانشآموزان در هر کلاس به مراتب بیشتر از مقاطع دیگر است و همین تعداد زیاد دانش آموزان مشکلاتی را در برقراری نظم و آموزش متمرکز معلمان زن ایجاد میکند. همچنین دانشآموزان در این مقطع تا حدی وابسته به والدین هستند و رفتارهای استقلال طلبانه آنها در حال شکلگیری است و همین موضوع نیازمند توجه و انرژی بیشتر معلمان زن است (احمدی،پاشا،۱۳۷۸).
بررسیها نشان داده معلمان زنی که حدود ۱۲ تا ۱۵ دانشآموز در هر کلاس دارند، نسبت به گروهی که بالای ۱۸ تا ۲۰ دانشآموز دارند تحت استرس بیشتری هستند. چنانچه معلمان زن در سطوح بالاتر از دبستان کار کنند، اما تعداد کلاسهایی که باید در هر روز داشته باشند زیاد و پشت سر هم باشد نیز میزان قابل توجهی بر استرس آنها میافزاید.
۲-۲-۱۰-۵ کنترل کلاس[۵۵]
اما آنچه میان تمام دانشآموزان در تمام سطوح مشترک است نیاز به انگیزه و علاقه به محیط کلاس است. این مسأله بسیار مهم است که معلم چگونه در ذهن دانشآموز جای بگیرد.
به همین دلیل است که افراد با وجود تحصیلات و آگاهی و سطح علمی بالا در موقع استخدام به کار به منظور تدریس مورد انتخاب و گزینش واقع میشوند و با آنها مصاحبه میشود. اکثراً این مصاحبهها نیز توسط افراد مجرب انجام میپذیرد تا مشخص شود که به قول معروف خون معلمی در رگهای این فرد هست یا خیر. قدرت کنترل و به دستگیری کلاس از هنرهای معلمان زن است. تن و لحن صدای معلم مؤثر است. این که معلم بداند چه مواقعی تن صدای خود را بالا و پایین ببرد تا توجه دانشآموزان را جلب کند، اهمیت قابل ملاحظهای دارد (طاهری،۱۳۸۸،ص۵۲).
بسیاری از کارشناسان تحصیلی عقیده دارند اگر معلمی تا ۴ جلسه اول توانست کلاس را کنترل کرده و در دست بگیرد تا آخر سال کلاس را در دست دارد و در غیر این صورت اختیار کلاس از دست او در رفته و دانشآموزان نسبت به وی و درسی که میآموزد احساس تعهد نخواهند کرد.
۲-۲-۱۰-۶ برقراری ارتباط با دانشآموزان
از نکات بسیار مهم در ایجاد محیط آموزش آرامش دانشآموزان است. اگر دانشآموزان در کلاس احساس آرامش نکنند، زحمات معلمان زن گرامی به بار نخواهد نشست. نحوه رفتار، گفتار و حتی نگاه معلم در این باره تأثیر ویژهای دارد. اگر جو اضطراب و تحکیم بر کلاس حاکم باشد یا در مقابل هیچ کنترلی نباشد و کلاس خستهکننده شود دچار هرج و مرج شده و در نهایت به عدم توجه به مطالب ارائه شده میانجامد. یکی از مسائل قابل ذکر در هنر معلمان زن سهیمکردن تمام دانشآموزان در کلاس و فعالیتهای آموزشی است. در این میان حتی میتواند دانشآموزان نافرمان و بازیگوش را با دادن مسوولیتهای گوناگون نظیر کنترل تکالیف، حضور و غیاب، توزیع و جمعآوری برگههای امتحانی و ارتباط با دفتر مدرسه تحت کنترل درآورد.
توجه معلم به دانشآموزان تأثیر قابل ملاحظهای بر آنها دارد. حتی یک نگاه یا تشویق زبانی ساده یا انتقاد در خلوت و به دور از مطرحشدن در جمع دانشآموزان بسیار میتواند مؤثر واقع شود.
گاهی اوقات معلم سوالی میپرسد که چند تن از دانشآموزان داوطلبانه پاسخ میدهند. در این میان احتمالاً چندین پاسخ اشتباه است، اما راه مناسب در برخورد این است که معلم تمام پاسخها را بشنود و با شنیدن پاسخ اشتباه آن را نفی نکند. پس از اتمام پاسخ درست را با تشویق دانشآموز مورد نظر بیان کند.
به این ترتیب دانشآموزان انگیزه لازم برای شرکت در مباحث کلاس و فکر کردن به منظور یافتن راه حلها و پاسخهای مناسب را از دست نمیدهند و همواره رقابتی سالم در پیشرفت خواهند داشت. از طرف دیگر نحوه صحبت معلم با وجود این که الگوی دانشآموزان است، اما بهتر است در حد سن و سال و شرایط دانشآموزان باشد. برای مثال بهتر است معلمان زن گرامی در مثالهایشان از مواردی قابل لمس برای شاگردانشان استفاده کنند که مورد توجه و علاقه آنها نیز باشد و توجه آنها را به مسأله افزایش دهد. به عنوان نمونه در میان دانشآموزان پسر دبستانی که فوتبال و مسابقه و رقابت جایگاه ویژهای دارد، میتوان برای مرور درسها در انتهای وقت کلاس گروهبندی کرد و گروه ها را با عنوان تیمهای گوناگون ورزشی نامید. سپس سوالها را از تیمها پرسید. در این صورت دانشآموزانی که در هرتیم حضور دارند، به منظور بالارفتن رتبه تیمشان سعی بیشتری در پاسخ دادن خواهند کرد و بهتدریج از قبل با مطالعه بیشتر خود را آمادهتر میکنند (کمالی،۱۳۸۷، ص۲۵).
توجه معلم به مسائل و ویژگیهای فردی دانشآموزان نیز از جمله مواردی است که آنها را تشویق به حضور مؤثرتر در کلاس درس میکند. نحوه برخورد معلم با دانشآموز خجالتی و بیپروا متفاوت است و نحوه تشویق و تنبیهها نیز گوناگون اعمال میشود و این خود از جمله هنرهای معلمان زن سختکوش و گرامی است.
یکی از بهترین کارهایی که یک معلم میتواند انجام دهد این است که شاگردانش را باور کند و آنها را دست کم نگیرد. اگر به هر یک از شاگردان با توجه به علایقشان موضوعی برای تحقیق داده شود تا به بررسی و مطالعه آن بپردازند، کلاس شاداب و سرزنده خواهد بود. برای مثال اگر هریک از دانشآموزان مدتی وقت داشته باشد تا سر فرصت به تحقیق درباره حیوان مورد علاقه خود بپردازد و آن را از جهت زیستگاه، نوع خوراک، وسیله دفاع، زمان تولیدمثل و موارد دیگر مورد بررسی قرار دهد و موضوع هر نفر هم با دیگری فرق داشته باشد، نتیجه بهتر دارد و ماندگاری آن در ذهن طولانیتر است. وقتی بچهها از چیزی هیجان زده هستند، بهترین وقت صحبت و آموزش به آنهاست. حتی اگر موضوع تولد یک کودک دیگر در خانواده باشد میتوان در این زمان هیجان مسائل بسیاری از جمله کمک به همنوع، محبت به خانواده و نحوه رفتار در تعاملها را آموزش داد. تمامی اینها به همراه بسیاری از مسائل حاشیهای و رفتار با دانشآموزانی از خانواده ها و شخصیتهای متفاوت، موجب متمایز کردن شغل معلمی با سایر مشاغل است و همینجاست که ارزش معلم مشخص میشود (کمالی،۱۳۸۷،ص۲۶).
کارهایی که یک معلم باید در کلاس از آنها پرهیز نماید:
۱- دوست شدن افراطی با شاگردان وقتی که در کلاس هستید:
رفتار دوستانه لازمهی تدریس موفق در کلاس است اما دوستی با شاگردان یک بده بستان پایاپای را می طلبد که این برای یک معلم صورت خوشی نخواهد داشت و شما را در شرایط سختی قرار خواهد داد.
۲- توقف درس و درگیرکردن دانشآموزان به مسائل کماهمیت:
هنگامی که دانشآموزان روی مسائل کماهمیت با هم درگیر میشوند دیگر جایی برای رقابت سالم باقی نخواهد ماند.
۳- تحقیر دانشآموزان و وادار آنان به کاری که شما از او میخواهید:
تحقیر تکنیک فوقالعاده وحشتناک و زشتی است که یک معلم میتواند انجام دهد. ممکن است به قدری ناراحت و عصبانی شوند تا در جستجوی راههایی برای تلافیکردن برآیند و این اعتماد آنان را به شما کم خواهد کرد.
۴- فریاد زدن در کلاس:
وقتی فریاد میکشید شما مبارزه را باختهاید. این بدان معنانیست که شما نباید گاهگاهی صدای خود را بلند کنید. اما معلمان زنی که مکرراً فریاد میزنند هرگز نخواهند توانست کلاس خود را به خوبی اداره کنند.
۵- برخورد متفاوت با شاگردان:
عدالت در کلاس از اهم موضوعات تدریس و کلاسداریست. سعی کنید در کلاس نسبت به همهی دانشآموزان نظر یکسان و عدالت محور داشته باشید هستید و کودکانی وجود دارند که شما آنها را بیش از دیگران دوست دارید اما باید سعی کنید هرگز این حالت در کلاس رخ ندهد. همهی دانشآموزان را یکسان صدا بزنید. مجازات شاگردانی را که دوست دارید کاهش ندهید.
۶- وضع قوانینی که اساساً ناعادلانه هستند:
بعضی وقتها قوانین خود به خود میتوانند شما را در موقعیتهای بدی قرار دهند، مثلاً، اگر یک معلم قانونی وضع کند که براساس آن پس از زنگ هیچ کاری برای انجام دادن وجود نداشته باشد این قانون میتواند یک موقعیت مشکلی را ایجاد کند حال اگر یک شاگرد دلیل منطقی داشته باشد چه میشود؟ از این گونه موقعیتها باید به شدت پرهیز کرد.
۷- سپردن کنترل خود به دست شاگردان:
هر تصمیمی در کلاس باید به دلایلی توسط شخص شما اتخاذ شود. بهطور مثال شاگردان سعی میکنند از دست امتحان رها شوند. اما شما نباید بگذارید که چنین اتفاقی بیافتد مگر اینکه دلیل منطقی وجود داشته باشد. اگر شما به همهی تقاضاها جواب مثبت دهید و تسلیم شوید به راحتی کنترل کلاس را از دست خواهید داد.
۸- غیبت و شکوه از همکاران و معلمان زن دیگر نزد دانشآموزان
اغلب اتفاق میافتد که شما مطالبی را از شاگردان میشنوید دربارهی معلمان زنی که فکر میکنید تدریس خوبی ندارند اما شما باید از بحث در این مورد پرهیز کنید و ایدههای خود را به خود معلمان زن یا به مدیر انتقال دهید آنچه که به شاگردانتان میگویید محرمانه نیست و پخش میشود.
۹- نمره دادن بدون استدلال منطقی:
باطل گرایان برای از میان بردن حق و حقیقت در جامعه و زیر پا گذاشتن حدود الهی، زشتی ها و منکرات را در جامعه گسترش می دهند. و در مقابل حق گروان و در رأس ایشان حضرت ولی عصر برای حاکم ساختن عدالت در همه سطوح و لایه های پنهان و پیدای جامعه اجرای حدود الهی را توسعه می دهند. لازمه گسترش عدالت در همه سطوح مختلف جامعه اجرای کامل حدود الهی است. تا امروز، به دلایل مختلف، احکام الهی به طور کامل پیاده نشده، به همین خاطر امکان برقراری عدالت واقعی وجود نداشته است. امّا در دوران عید حقیقی ظهور، تمامی احکام به دست حضرت مهدی اقامه می شود و عدالت واقعی حکم فرما خواهد شد؛ آن طور که خدا می خواهد.
لذا در دعایی که بوسیله عمری از حضرت مهدی روایت شده چنین آمده است: «وَ اقم به الحدود المُعَطّله و الأحکام المُهمَله؛ و برپا کن بواسطه او حدودی که تعطیل مانده و احکامی که اجرا نشده است.»[۴۴۹] و در کتاب کمال الدین از امام صادق ضمن تشریح زمان ظهور آن حضرت آمده: «و در آن زمان حدود الهی بر پا می شود.»[۴۵۰]
عمار ساباطی می گوید: به امام صادق عرض کردم: فدایت گردم چرا ما در این زمان، آرزو کنیم که از یاران امام قائم در دوران آشکاری حق باشیم، و حال آنکه ما در این روزگار که در (دوران ) امامت شما و پیروی از شما بسر می بریم، کارهایمان افضل از اعمال یاران دولت حق است؟ امام گفت: سبحان الله ! آیا دوست ندارید که خدای بزرگ حق و عدالت را در آبادی ها آشکار سازد و… حدود الهی میان مردم اجرا شود و خداوند حق را به اهلش باز گرداند و ایشان آن را آشکار کنند، تا اینکه هیچ چیز از حق، برای بیم از هیچ یک از مردمان، پنهان نگهداشته نشود.»[۴۵۱]
محمد حکیمی در توضیح روایت بالا می گوید: «امنیت اجتماعی از این رهگذرها تأمین می شود: حق و عدل آشکار می گردد، حدود الهی جاری می شود، کمترین حق به دلیل ترس از افراد و اشخاص پوشیده نمی ماند. این فراز از تعلیم امام صادق با اهمیت ترین ساختار اجتماعی را روشن می سازد و مفهوم واقعی امنیت اجتماعی را بطور دقیق تبیین می کند. امنیت واقعی هنگامی بر اجتماعی پرتو می افکند که ذره ای از حقوق پنهان نماند و هیچ قدرت و مقام و فردی در هر طبقه اجتماعی، مانع اعطای حق و اظهار حق نشود. این آرمان والا آنگاه تحقق می یابد که اثری از آثار طبقات سلطه گر و زورمند و زر به دست برجای نماند و جامعه و مردم در جریانی طبیعی و انسانی به زندگی ادامه دهند.»[۴۵۲]
۳- دستگاه قضایی بدون شکایت
هیچ نوع اشتباه و انحرافی به ساحت مقدس امام معصوم و پیشوای عدالت گستر راه ندارد برای چنین انسان والایی که مؤید به علم لدّنی است، سخت نیست که براساس آگاهی و اطلاعات شخصی خویش درباره امور و رخدادها، داوری نماید. او هرگز منتظر گواهی گواهان و اقامه ی دلایل و مدارک از سوی مدعی نمی ماند و بر سوگندهای دروغین از سوی طرفین، بهایی نمی دهد و آنچه حق و عدالت است آن را ملاک قرار داده و براساس آن داوری می نماید. با توجه به این دو نکته اساسی که اولا: امام مهدی اصلاحگر بزرگی است که زمین و زمان را سرشار از عدل و داد می کند و ثانیا: علاوه بر تمامی آگاهی ها و اطلاعات و معیارها، براساس آگاهی و اطلاعات شخصی خویش، داوری و حکومت می نماید؛ این واقعیت دریافت می گردد که آن حضرت، تبهکاران و آدمکشان و مجرمان را براساس عدالت و به منظور اصلاح جامعه به کیفر شایسته و عادلانه ی گناهانشان می رساند، خواه آثار و دلایل و مدارک جرم موجود باشد و یا آن را از بین برده باشند و طبق موازین عادی ثابت نشود و گواه و بینه اقامه نگردد.
و آنگاه است که هر جنایتکاری به هنگام وسوسه ی نفس و تصمیم به گناه، خوب می داند که زمامدار دادگستر جامعه از جنایت او آگاه می شود و او را به کیفر عادلانه اش می رساند. درست در این شرایط است که همین احساس و وضعیت خاص، همه ی جنایتکاران را از ارتکاب جرائم مانع می شود. شاید این یکی از جهاتی باشد که مردم از هر انحرافی در ابعاد گوناگون زندگی می پرهیزند از چیزهایی که این مطلب را تأیید می کند روایت رسیده از امام صادق است که می فرماید:
«بینا الرجل علی رأس القائم یأمر و ینهی اذ أمر (الامام) بضرب عنقه فلا یبقی بین الخافقین شی ء الا خافه»؛[۴۵۳] گاه اتفاق می افتد که فردی در کنار مهدی ایستاده و سخن می گوید و آن حضرت دستور می دهد گردنش را (بخاطر جنایت مخفیانه اش) بزنند و آنگاه است که در شرق و غرب جنایتکاری نمی ماند، مگر از آن پیشوای عدالت گستر و آگاه حساب می برد. این روایت به این مطلب تصریح می کند که امام مهدی هر گناهکاری که در خور کیفر باشد – براساس علم امامت – کیفر می کند و منتظر این نمی ماند که از او شکایت شود یا گواهان گواهی دهند. و بدینسان شرایطی پدید می آید که هیچ کس جرأت ستم و قانون شکنی و گناه در خود نمی بیند و زمین از عدالت و آزادی و دادگری و امنیت و رفاه و سعادت لبریز می شود.[۴۵۴]
روایات بیانگر این واقعیت، بسیار است که ما تنها نمونه هایی را می آوریم:
۱٫ امام باقر فرمود: «اذا قام قائم آل محمد حکم بحکم داود و لا یسأل البینه؛ هنگامی که قائم ما قیام کند به سبک داود حکومت و داوری خواهد کرد و گواه و دلیل نخواهد خواست.»[۴۵۵]
۲٫ امام صادق فرمود: «لا تذهب الدنیا حتی یخرج رجل منی، یحکم بحکومه آل داود و لا یسأل البینه، یعطی کل نفس حقها…؛ دنیا به پایان نخواهد رسید تا بزرگمردی از خاندان ما قیام نماید. او به سبک خاندان داود حکومت و داوری خواهد کرد و از دلایل و گواهان نخواهد پرسید، حق هر کس را به او اعطا خواهد کرد….» [۴۵۶]
۳٫ و در روایت دیگر فرمود: «ثم یأمر منادیا ینادی: هذا المهدی! یقضی بقضاء داود و سلیمان و لا یسأل علی ذلک بینه…؛ پس ندا کننده ای به دستور او ندا می دهد که: «هان ای مردم! این پیشوای عدالت گستر، مهدی است. او به سبک داود و سلیمان داوری می کند و گواه و دلیل نمی خواهد چرا که خود از همه چیز آگاه است.»[۴۵۷]
۴٫ و نیز فرمود: «اذا قام قائم آل محمد حکم بین الناس بحکم داود، لا یحتاج الی بینه یلهمه الله تعالی فیحکم بعلمه و یخبر کل قوم بما استبطنوه…؛ هنگامی که قائم آل محمد قیام نماید میان مردم به سبک داود حکومت و داوری خواهد کرد و نیازی به دلیل و برهان ندارد خداوند به او الهام می کند و او با علم و آگاهی خویش، داوری و حکومت می کند و هر گروهی را از آنچه نهان می دارند، باخبر می سازد.»[۴۵۸]
نتیجه گیری: به نظر می رسد با بیان شاخص های عدالت سیاسی از دیدگاه روایات جریان آن در دوران ظهور ثابت و مشخص گردد. امام زمان با برپایی حکومت واحد جهانی و حاکمیت توحید عدالت سیاسی را بر جهان حکم فرما خواهند کرد، در آن دوران امنیتی فراگیر تمام جهان را در بر می گیرد و قضاوتها بر اساس علم انجام می گیرد تا اجرای عدالت را تضمین کند.
۲-۹-۲-۱ تحقیقات داخلی تمرکز مالکیت نهادی و مدیریتی
رحیمیان و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان” نقش مالکان نهادی در کیفیت حسابرسی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران” با بهره گرفتن از سه معیار اندازه مؤسسه حسابرسی، تخصص حسابرس در صنعت و نوع گزارش حسابرسی به عنوان شاخص کیفیت حسابرسی، از رگرسیون مقطعی چندگانه جهت آزمون فرضیات استفاده نمودند. نمونههای انتخاب شده آن ها از جامعهی آماری طی محدودهی زمانی ۱۳۷۸تا ۱۳۸۵ با در نظر گرفتن محدودیتها، تعداد ۶۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوده است. یافتههای آنان حاکی از آن است که شرکتهای دارای سطوح بالاتر از مالکیت نهادی، از کیفیت حسابرسی بالاتری برخوردار میباشند؛ این در حالی است که تمرکز مالکیت نهادی موجب کاهش در کیفیت حسابرسی میگردد. [۳۱].
برادران حسنزاده و همکاران (۱۳۹۰)، در پژوهشی تحت عنوان"بررسی ترکیب سهامداران بر محتوای اطلاعاتی سود حسابداری” به دنبال فراهم آوردن شواهدی در ارتباط با نقش نظارتی سرمایهگذاران نهادی از این منظر که آیا مالکیت نهادی بر محتوا اطلاعاتی سود حسابداری گزارش شده شرکتها تأثیر دارد یا خیر، تعداد ۳۹ شرکت برتر بورس از لحاظ بازدهی را طی سالهای (۱۳۸۳-۱۳۸۷) بررسی کردند. نتایج آزمون کلی مدلهای تحقیق عموماً بیانگر عدم نقش مالکیت سرمایهگذاران نهادی بر محتوا اطلاعاتی سود حسابداری است. همچنین نتایج پژوهش بیانگر تأثیر مثبت و معنادار درصد مالکیت و تمرکز سهامداران نهادی به صورت جداگانه بر بازده سهام است. [۱۲].
رحمانی و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهش خود، شواهدی در ارتباط با نقش مالکیت نهادی در نقدشوندگی سهام ارائه کردند. آن ها میزان مالکیت نهادی را به عنوان شاخصی برای کارکردهای نظارتی و اطلاعاتی نهادها و تمرکز مالکیت نهادی را شاخصی برای ایجاد کژگزینی و کاهش سهام شناور آزاد در نظر گرفتند. در این پژوهش، به منظور تفکیک آثار کارکردهای گوناگون مالکان نهادی بر نقدشوندگی سهام، از دو معیار میزان و تمرکز مالکیت نهادی استفاده شده است. تعداد ۱۳۸ شرکت طی دوره زمانی ۱۳۸۴ الی ۱۳۸۸ با روش نمونهگیری حذفی انتخاب و فرضیههای پژوهش با بهره گرفتن از رگرسیون خطی چندگانه آزمون شده است. نتایج نشان میدهد، بین میزان مالکیت نهادی و نقدشوندگی سهام رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و تمرکز مالکیت نهادی موجب کاهش نقدشوندگی سهام شرکتها میشود. این روابط هم در مورد معیارهای معاملاتی نظیر حجم معاملات، درصد سهام شناور و معیار امیهود و هم در مورد معیارهای اطلاعاتی مانند شکاف قیمتی عرضه و تقاضای سهام مشاهده شده است. [۳۰].
ستایش و کاظم نژاد (۱۳۸۹) پژوهشی تحت عنوان «بررسی تأثیر ساختار مالکیت و ترکیب هیأت مدیره بر سیاست تقسم سود شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران» انجام دادند، در این تحقیق آن ها ۷۷ شرکت در طی سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۶ مورد بررسی قراردادند. نتایج تحقیق نشان میدهد که مالکیت شرکتی و استقلال هیأت مدیره به طور مثبت و مالکیت نهادی به طور منفی، نسبت سود تقسیمی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را تحت تاثیر قرار میدهد. با وجود این، شواهدی دال بر وجود رابطه معنادار بین مالکیت مدیریتی و میزان تمرکز مالکیت با سیاست تقسیم سود مشاهده نشد. [۳۳].
فضلزاده و همکاران (۱۳۸۸)، در تحقیق خود، نقش ساختار مالکیت بر عملکرد را بررسی نمودند. بدین منظور تاثیر متغیرهای ساختار مالکیت که عبارتند از: تمرکز مالکیت، مالکیت نهادی و تمرکز مالکیت نهادی؛ بر عملکرد ۱۳۷ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در ۶ صنعت مختلف و طی دوره زمانی ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ بررسی شده است. آن ها با بهره گرفتن از روش تحلیل رگرسیون دادههای تلفیقی به آزمون فرضیهها پرداختند. یافتههای کلی تحقیق نشان میدهد تمرکز مالکیت تأثیر معنیداری بر عملکرد شرکت ندارد اما تأثیر مالکیت نهادی و تمرکز مالکیت نهادی معنیدار است. نتایج همچنین نشان میدهد که این رابطه تاثیرگذاری با ورود عامل صنعت تعدیل میشود. [۴۱].
محمدی و همکاران (۱۳۸۸)، به بررسی نقش و اثرات جداگانه و همزمان تمرکز و نوع مالکیت بر دو عامل بازدهی و ارزش شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نمونه آماری پژوهش شامل ۷۰ شرکت در طی دوره زمانی ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ بوده است. در این تحقیق برای مطالعه اثر هر یک از عوامل یاد شده فوق بر بازدهی و ارزش شرکتها از دو روش دادههای تلفیقی ایستا و روش دادههای تلفیقی پویا استفاده شده است. یافتههای پژوهش حاکی از وجود یک رابطه مثبت خطی و معنادار بین دو عامل تمرکز مالکیت و بازدهی شرکتها و عدم وجود هر گونه رابطه معنادار بین مالکیت متمرکز و ارزش شرکتها بوده است. از سوی دیگر نتایج مربوط به آزمون اثرات نوع مالکیت نشان میدهد که برخلاف رابطه معکوس بین بازده سهام و نسبت مالکیت دولتی، رابطه بین نسبت مالکیت انفرادی، شرکتی و خصوصی با بازدهی، مستقیم و معنادار است. این در حالی است که متغیر تمرکز مالکیت همچنان در کلیه مدلها دارای رابطه خطی مستقیم با بازده سهام بوده است. آزمون رابطه نوع مالکیت با ارزش شرکت نیز به نتایج مشابهی با آنچه در مورد بازدهی عنوان گردید، منجر شد</stro ng>. [۴۳].
احمدپور و دیگران (۱۳۸۸) به بررسی تاثیر مدیران غیرموظف و سرمایهگذاران نهادی در رفتار سود (مدیریت سود بر آستانه) پرداخته اند. در این خصوص از مدیران غیرموظف و سرمایهگذاران نهادی عمده به عنوان ابزارهای نظارتی نظام راهبری شرکتی استفاده شده است. نحوه رفتار مدیریت سود که در این تحقیق بر اساس مدل آستانه و از طریق رساندن سود گزارش شده به آستانههای مطلوب سودآوری تعیین میشود، عبارت است از مدیریت سود افزایشی و مدیریت سود کاهشی و نماینده مدیریت سود، اقلام تعهدی غیرعادی سرمایه در گردش در نظر گرفته شده است. با بهره گرفتن از اطلاعات ۱۸۵ شرکت بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی ۱۳۸۵ – ۱۳۸۲ و از طریق ترکیب دادههای سری زمانی و مقطعی نتایج بررسی بیانگر آن است که اقلام تعهدی غیرعادی نمیتوانند تغییرات سودآوری آتی را توجیه نمایند و نمیتوانند به عنوان علامتی برای سودآوری در سالهای آتی باشند. همچنین نقش ابزارهای نظارتی نظام راهبری شرکتی در رفتار مدیریت سود بیانگر این موضوع است که وقتی انگیزه، برای دستکاری سود بالا است، مدیران غیرموظف و سرمایهگذاران نهادی عمده، نقش ضعیفی در کاهش ناهنجاری اقلام تعهدی غیرعادی دارند. [۱].
اعتمادی و همکاران (۱۳۸۸)، در مطالعهای تحت عنوان” تاثیرفرهنگ سازمانی، تمرکز مالکیت و ساختار مالکیت بر کیفیت اطلاعات مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران” سعی کردند تا برخی از جنبههای سازمانی اثرگذار بر کیفیت اطلاعات مالی (شامل فرهنگ سازمانی، تمرکز مالکیت، ساختار مالکیت) را مورد توجه و بررسی قرار دهند. نتایج این تحقیق که روی ۱۰۵ شرکت بورسی انجام شد نشان میدهد سه عامل فرهنگ سازمانی، تمرکز مالکیت و ساختار مالکیت بر کیفیت اطلاعات مالی شرکتها اثر گذارند. از میان این عوامل، ساختار مالکیت کمترین اثر مستقیم را بر کیفیت اطلاعات دارد اما حایز اهمیت ترین نقش آن، اثر تعدیل شوندگی است که بر ارتباط بین فرهنگ سازمانی و کیفیت اطلاعات مالی و نیز رابطه بین تمرکز مالکیت و کیفیت اطلاعات مالی دارد. به نحوی که هرچه ساختار مالکیت شرکتی خصوصی تر باشد، تمرکز مالکیت منجر به افزایش کیفیت اطلاعات مالی میشود، این در حالی است که درشرکتهای با مالکیت کمتر خصوصی، این رابطه برعکس میباشد.[۷].
نمازی و کرمانی (۱۳۸۷)، با بررسی تأثیر ساختار مالکیت بر عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای ۱۳۸۶-۱۳۸۲، به این نتیجه رسیدند که رابطه معنادار و منفی بین مالکیت نهادی و عملکرد شرکت و رابطه معنادار و مثبت بین مالکیت شرکتی و عملکرد شرکت وجود دارد. مالکیت مدیریتی به صورت معنادار و منفی بر عملکرد تأثیر میگذارد و در مورد مالکیت خارجی اطلاعاتی که بیانگر مالکیت سرمایهگذاران خارجی در شرکتهای نمونه آماری باشد، مشاهده نکردند. در مالکیت خصوصی نیز بهتر است مالکیت عمده در اختیار سرمایهگذاران شرکتی باشد. به گونه کلی، نیز بین ساختار مالکیت شرکتها و عملکرد آنها رابطه معناداری وجود دارد. [۷].
۲-۹-۲-۲ تحقیقات داخلی حقالزحمه حسابرسی
در رابطه با موضوع حقالزحمه حسابرسی تحقیقات انجام شده طی سالهای گذشته به شرح زیر میباشد:
ملکیان و همکاران(۱۳۹۱) در مقاله تحت عنوان “ بررسی رابطه برخی از ساز وکارهای حاکمیت شرکتی، حقالزحمه حسابرسی و میزان مالکیت شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران” نشان دادند که ساختار حاکمیت شرکتی ضعیف با کیفیت گزارشگری مالی پایین و مشکل کنترل داخلی در ارتباط است. حاکمیت شرکتی ضعیف احتمالاً میزان ارزیابی ریسک ذاتی و ریسک کنترل را افزایش میدهد. افزایش این ریسکها روی بودجه زمانی حسابرسی اثر میگذارد، که باعث افزایش حقالزحمه حسابرسی مستقل میشود. بر این اساس، ۷۸ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در طی دوره زمانی ۸۴ – ۸۸ به عنوان نمونه انتخاب کردند. یافتههای تحقیق در خصوص ارتباط بین برخی از ساز وکارهای حاکمیت شرکتی و حقالزحمه حسابرسی بیانگر وجود رابطه منفی بین حقالزحمه حسابرسی و درصد اعضای غیرموظف هیاتمدیره و رابطه مثبت بین دوگانگی مدیرعامل با حقالزحمه حسابرسی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوده است. همچنین، رابطه بین دوگانگی مدیرعامل و حقالزحمه حسابرسی هنگامی که مالکیت پراکنده است، قویتر است. [۴۷].
طالب تبار (۱۳۹۰) در پایاننامهای تحت عنوان ” رابطه بین ویژگیهای هیأت مدیره و حقالزحمه حسابرسی” به دنبال یافتن پاسخ این پرسش که آیا ویژگیهای هیاتمدیره در ایران با حقالزحمه حسابرسی مستقل ارتباطی دارد یا خیر، ۷۸ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را در طی دوره زمانی ۸۸ – ۸۴ به عنوان نمونه انتخاب کردند. یافتههای آنان حاکی از وجود رابطه منفی بین حقالزحمه حسابرسی و درصد اعضای غیرموظف هیاتمدیره و رابطه مثبت بین دوگانگی مدیرعامل با حقالزحمه حسابرسی در شرکت بورس اوراق بهادار تهران بوده است. همچنین، نتیجه گرفتند که رابطه بین دوگانگی مدیرعامل و حقالزحمه حسابرسی هنگامی که مالکیت پراکنده است، قویتر میباشد. [۳۸].
علوی طبری و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان"رابطه نظام
راهبری و حق الزحمه حسابرسی مستقل شرکتها ” به بررسی چگونگی رابطهی بین نظام راهبری شرکتها در ایران با میزان حقالزحمه حسابرسی مستقل پرداختند. بدین منظور ۲۰۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در سال ۱۳۸۷ به عنوان نمونه انتخاب شد و رابطه ده عامل شناخته شده نظام راهبری شرکتها بررسی گردید. نتایج نشان داد که دو عامل درصد مالکیت نهادهای دولتی و شبه دولتی و نوع حسابرس با حقالزحمه حسابرسی مستقل رابطه مستقیم و معنیداری دارد. بر اساس تفسیر نتایج بدستآمده، حسابرسان در صورت وجود سهامدار دولتی در شرکت صاحبکار، دامنه رسیدگی گستردهتری را برنامهریزی مینمایند و خطرپذیری حسابرسی نیز بیشتر میشود. [۴۰].
مهرانی و اوانکی (۱۳۹۰) به بررسی عوامل مؤثر بر تعیین حقالزحمهی حسابرسی پرداختند. آن ها دادههای لازم از مشخصات ۶۰ شرکت بورسی را گردآوری کردند و با روش رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. بر اساس نتایج تحقیق آن ها، کیفیت حسابرسی، شهرت صاحبکار، تخصص صنعتی، بودجه زمانی صرف شده برای فرایند حسابرسی، مبلغ ترازنامه، جمع داراییهای شرکت و سابقه مؤسسات حسابرسی، بر حقالزحمه دریافتی از سوی حسابرسان تأثیر مستقیم و معناداری دارد. از طرفی ریسک شرکت صاحبکار، تعداد کارکنان شرکت، تعداد پرسنل مؤسسه حسابرسی، درآمد مؤسسه حسابرسی و تعداد شرکتهای بورسی مورد رسیدگی هر مؤسسه حسابرسی تأثیری بر حقالزحمه حسابرسی ندارد. [۴۵].
محمدرضا شجاعتی (۱۳۹۰) در این مقاله به طور تجربی و پژوهشی به تأثیر حاکمیت شرکتی و کیفیت حسابرسی بر هزینه اعتبارگیری شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران اشاره دارد. انتظار میرود یک رابطه معکوس بین هزینههای تأمین بدهی و کیفیت حاکمیت شرکتی که از طریق نظارت کارای هیأت مدیره و سهام داران نهادی عمده، حاصل می شود و کیفیت حسابرسی شرکتها وجود داشته باشد. یافتههای تجربی نشان میدهد که وجود سهام داران نهادی عمده در ترکیب سهام داران و نظارت کارای آن تأثیر کاهشی معنادار بر هزینه بدهی شرکتهای عضو نمونه دارد در حالی که کیفیت حسابرسی این تأثیر را ندارد.
نیکبخت و تنانی (۱۳۸۹)، به بررسی عوامل مؤثر بر حقالزحمه حسابرسی پرداختند و برای این منظور، اطلاعات مورد نیاز را از صورتهای مالی شرکتها و نیز از طریق مصاحبه با مسئولان آن ها برای پنج سال متوالی (۸۶-۸۲) جمع آوری نمودند و پس از مرتبسازی، ارتباط آن ها با حقالزحمه حسابرسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روش آماری در این تحقیق، تحلیل همبستگی از طریق روش تخمین دادههای تلفیقی (پانل) بوده است. یافتههای این تحقیق نشانداد متغیرهای حجم عملیات (اندازه) شرکت، پیچیدگی عملیات شرکت، نوع مؤسسه حسابرسی و تورم، ارتباط معنی داری با حقالزحمه حسابرسی دارند، ولی متغیرهای ریسک حسابرسی و تحصیلات و تجربه مسئول تهیهکننده صورتهای مالی، با متغیر وابسته (حقالزحمه حسابرسی) فاقد ارتباط آماری بودند. [۵۰].
رجبی و محمدی خشوئی (۱۳۸۷) به بررسی رابطه بین هزینههای نمایندگی و قیمتگذاری خدمات حسابرسی مستقل بر روی شرکتهای تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال ۱۳۸۴ پرداختند. نتایج این پژوهش که با بهره گرفتن از روش آماری رگرسیون انجام شده بود، نشان داد متغیرهای، متوسط جمع داراییها و درآمدهای عملیاتی، درصد سهم اولین سهامدار عمده، پایان سال مالی و نوع حسابرس با حقالزحمه حسابرسی ارتباط معنیدار دارند، ولی سایر عوامل مرتبط با هزینههای نمایندگی از جمله نسبت حسابهای دریافتنی و موجودیها به جمع داراییها، نسبت کل بدهیها به مجموع داراییها، نسبت سود قبل از کسر بهره و مالیات به جمع داراییها و درصد سهام نهادهای دولتی و شبه دولتی، فاقد ارتباط آماری معنیداری با حقالزحمه حسابرسی میباشند. [۲۹].
سید حسین سجادی و رضا زارعی (۱۳۸۶) در تحقیقی با عنوان «تاثیر ویژگیهای موسسه حسابرسی و صاحبکار بر حقالزحمه حسابرسی » عوامل مؤثر بر حقالزحمهی حسابرسی از دیدگاه شرکای موسسههای حسابرسی در ایران مورد بررسی قرار دادند. تحقیق مزبور از نوع توصیفی- کاربردی بوده و با بهره گرفتن از پرسشنامه، دادههای لازم گردآوری شده و از طریق فرضها و روشهای آماری، مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان میدهد، تخصص صنعتی موسسهی حسابرسی، کیفیت گزارش حسابرسی، میزان دعاوی حقوقی صاحبکار و تنگناهای فرایند گزارش حسابرسی در تعیین حقالزحمهی حسابرسی مؤثر است. همچنین، نتایج نشان میدهد که شهرت مؤسسهی حسابرسی، استقلال حسابرسان موسسهی حسابرسی و شهرت صاحبکار در تعیین حقالزحمهی حسابرسی مؤثر نیست. [۳۴].
حساس یگانه و علوی طبری در سال ۱۳۸۲ رابطه بین منابع صرف شده برای حسابرسی داخلی و مخارج حسابرسی مستقل و داخلی را بررسی کردند. هدف آن ها شناسایی عوامل تعیین کننده حقالزحمه حسابرسی مستقل و داخلی، شناسایی تأثیر وجود حسابرسی داخلی در کاهش حقالزحمه حسابرسی بنگاه اقتصادی و بررسی اثر بخشی افزایش سطوح مدیریتی که حسابرسان داخلی به آن گزارش میکنند در کیفیت کار حسابرسان داخلی و در نهایت مفید بودن آنان به عنوان جانشین حسابرسان مستقل میباش
ند. نتایج تحقیق نشان داد حقالزحمه حسابرسی مستقل با پیچیدگی بنگاه اقتصادی مرتبط است، افزایش منابع صرفشده برای بخش حسابرسی داخلی بنگاه موجب کاهش حقالزحمه حسابرسی مستقل میشود و این کاهش در بنگاههای اقتصادی که حسابرسان داخلی به سطوح بالاتر از معاون مالی و اداری گزارش میکنند، بیشتر است. [۲۲].
جدول ۱-۲- خلاصه و جمع بندی تحقیقات انجام شده
ردیف | نام محقق | سال تحقیق | موضوع تحقیق | نتایج |
۱ | کاسای | ۲۰۱۳ | ساختار مالکیت، حقالزحمه حسابرسی، و کیفیت حسابرسی در ژاپن | وجود میزان بالای سهامداران نهادی، منجر به افزایش کیفیت اقلام تعهدی میشود. بعلاوه، در مورد رابطه میان کیفیت حسابرسی و حقالزحمه حسابرسی دریافتند که این رابطه بوسیله سهامداران نهادی تعدیل شده است. |
۱) سهیم شدن کارکنان در اطلاعات مرتبط با عملکرد سازمان
۲) ارائه پاداش در نتیجه کسب رضایت مشتریان
۳) آموزش کارکنان
۴) مشارکت کارکنان در امور سازمان
باید به این نکته توجه نمود که با توانمندسازی کارکنان می توان در موقعیتهای که نیازهای مشتریان بسیارمتغیر است طبق خواسته های مشتریان خدمات مناسبی ارائه نمود که این موضوع می تواند به عنوان منبعی برای متمایز شدن کسب مزیت رقابتی و همچنین افزایش رضایت شغلی کارکنان محسوب شود. به طور کلی می توان چنین نتیجه گرفت که اگر در امر توانمند سازی کارکنان تفویض اختیار دارای کارآیی و اثر بخشی قابل ملاحظه ای است، پس باید مدیران به کارکنان خود اطلاعاتی درباره عملکرد سازمان و همچنین از دانشی که آنان را قادر به درک بهتری در زمینه های کاری خود داشته باشد آگاه بوده و عملکرد سازمانی را بهبود ببخشند و به وسیله امر آموزش ارائه خدمات بهتری به مشتری صورت گرفته و توسط یک مشارکت گروهی در امور، یک رابطه اعتماد و اطمینان بین سازمان و مشتریان ترغیب و تشویق شود که در نهایت این رابطه باید از اطراف مشتریان قابل رویت بوده و منجر به وفاداری و حفظ مشتری گردد و پس از بررسی رضایتمندی مشتریان پاداش مناسب از طرف مدیریت سازمان برای کارکنان در نظر گرفته شود. (داور ونوس و میترا صفائیان ، ۱۳۹۲: ۴۶).
بنابراین از آنجا که منابع انسانی در هر سازمانی از جایگاه ویژه ای نیز برخوردار است مدیران باید در جهت حرکت به سوی چشم انداز و آرمان مشتری گرایی به منابع انسانی و رضایتمندی کارکنان اهمیت ویژه ای قایل شده و برای کسب افزایش رضایتمندی کارکنان باید همه تلاش ها در جهت یک انسجام گروهی و توانمند نمودن کارکنان انجام پذیرد که این می تواند موجب بوجود آمدن یک فرهنگ و استنباط مشترک قوی از مشتری گرایی گردد.
-
- محور دوم:
توجه به کیفیت خدمت و تجزیه و تحلیل مفاهیم مقیاس کیفیت و کیفیت فنی – عملیاتی خدمات و رابطه آنها با موضوع مشتری گرایی دومین محور بحث این تحقیق قرار گرفته است.
ارائه خدمات به مشتریان شامل بخش کوچکی از سازمان نمی شود، بلکه سازمان از مدیران عالی تا کارکنان عادی همگی در برآورده کردن نیاز مشتریان نقش داشته و بر این اساس نگرش خدمت به مشتریان شامل کلیه اموری است که شرکت و سازمان به منظور جلب رضایت مشتریان انجام می دهند. امروزه به موازات افزایش آگاهی مشتریان از خدمات قابل ارائه توسط سازمانها و استانداردهای مرتبط با خدمات، انتظارات آنها را از خدمات نیز افزایش می دهد، در نتیجه مشتریان بطور فزاینده ای نسبت به کیفیت خدمات دریافتی حساسیت نشان می دهند و به منظور حفظ رابطه بلند مدت و تداوم جلب رضایت مشتری سازمانها می کوشند که چگونه بتوانند خدماتی با کیفیت بالا به مشتریان ارائه نمایند و به عبارت دیگر امروزه کیفیت خدمت به مشتری شاید جدید ترین قلمرو در بازاریابی سازمانها محسوب شود.
بنابراین می توان این موضع را مطرح نمود, خدمتی دارای کیفیت است که بتواند نیازها, خواسته ها و انتظارات مشتری را برآورده و سطح خدمت ارائه شده با انتظارات مشتریان را منطبق سازد و اگر خدمتی انتظارات مشتریان را برآورده سازد, یا فراتر از آن باشد دارای کیفیت است و اگر خدمتی کمتر از حد انتظارات مشتری باشد الزاماً به این مفهوم نیست که کیفیت آن پایین است و باید کیفیت خدمت نسبت به آنچه که مشتری انتظار دارد ارزیابی شود.
همچنین تحقیقات بسیاری, به رابطه بین کیفیت خدمت و رضایت مشتری که یک رابطه علت و معلولی است منتهی شده است مطالعات جدیدی که در این باره توسط کرونین و تیلور (۱۹۹۲) و نیزاسپرنگ و مک کوی (۱۹۹۶) انجام شده است تاکید بر این موضوع داشته و اخیرا این رابطه منطقی به استناد تعاریف مجموعه استاندارد (ISO ۹۰۰۰:۲۰۰۰) مستحکمتر شده که می توان گفت, مفهوم کیفیت برگرفته شده از مفهوم رضایتمندی مشتری است زیرا بنابر تعاریفی که از واژگان رضایتمندی و کیفیت در مجموعه استاندارد (ISO ۹۰۰۰:۲۰۰۰) ارائه شده است:
▪ رضایتمندی : میزانی که خواسته های مشتری برآورده شده است.
▪ کیفیت : میزانی که مجموعه ای از ویژگیهای ماهیتی, الزامات و خواسته های مشتری را برآورده می سازد. این موضوع قابل ذکر است که امروزه در سازمانها علاوه بر اینکه به ارائه خدمات با کیفیت و رضایتمندی مشتری توجه شده است. در حال حاضر سازمانها می کوشند کیفیت خدمات ارائه شده به مشتریان را نیز ارزیابی واندازه گیری نمایندکه این امر بوسیله روش های مقیاس کیفیت خدمات ونیز مدل فنی / عملیاتی کیفیت خدمت مورد بررسی قرار می گیرد. مقیاس کیفیت خدمت اولین ابزاری است که برای ارزیابی کیفیت خدمات بوسیله پاراسورامان معرفی شده و او عقیده دارد که کیفیت شامل انتظارت پیش از خرید خدمت مشتری , کیفیت ادراک شده از فرایند خرید و یا خدمت و کیفیت ادراک شده از نتیجه خرید است و کیفیت خدمت را به عنوان فاصله و شکاف بین انتظارات مشتری از خدمت و ادراکات او از خدمت دریافت شده می داند. این ابزار بطور گسترده ای توسط مدیران و محققان دانشگاهی برای ارزیابی ادراکات مشتریان از کیفیت خدمت می تواند کاربرد داشته باشد اما به علت اینکه جمع آوری داده ها هزینه بر می باشد کمتر مورد توجه قرار داشته زیرا مجموعه ای وسیع از اطلاعات شامل انتظارات مشتریان از خدمت و ادراکات آنها و بیانات و نظرات مثبت از سوی مشتریان باید جمع آوری شود.
اجزای مقیاس کیفیت خدمت نیز شامل ۵ بعد می باشد که عبارتست از :
۱) عوامل محسوس برای مشتریان
۲) قابل اعتماد بودن خدمات
۳) پاسخگو بودن سازمان
۴) کسب اطمینان مشتریان بوسیله تعاملات
۵) همدلی سازمان با مشتریان
اما روش دیگری برای بررسی کیفیت خدمات وجود دارد که آن مدل فنی / عملیاتی کیفیت خدمت است .
طبق نظر گرون روس (۱۹۸۳) کیفیت فنی شامل آن چیزی است که ارائه می شود و کیفیت عملیاتی چگونگی ارائه آن را در بر می گیرد. به طور مثال کیفیت فنی شامل تمیز و آراستگی اتاقهای هتل است و کیفیت عملیاتی شیوه هایی است که کارکنان هنگام ارائه خدمات به کار می گیرند. (داور ونوس, میترا صفائیان،۱۳۹۲: ۶۰).
بنابراین عجیب به نظر نمی رسد که امروزه جلب رضایت مشتریان وآرمان مشتری گرایی چالش اصلی سازمانها بوده, زیرا که این موضوع ارتباط مستقیمی با حفظ مشتری, سهم بازار, منابع سازمان و حتی امنیت و بقای سازمان نیز دارد.
-
- محور سوم:
سومین محوری که در این تحقیق به آن توجه شده و مورد بررسی قرار گرفته شده است, توجه به استراتژی رضایتمندی مشتری و تجزیه و تحلیل مفاهیم صدای مشتری (VOC) و اندازه گیری رضایتمندی مشتری (CSM) و ارائه مدل کانو ونیز موضوع مدیریت شکایت و رابطه این مفاهیم با موضوع تحقیق می باشد .
بدون شک سودمند ترین و مناسبترین استراتژی برای هر سازمانی در عرصه چالشهای امروز استراتژی مشتری گرایی است, در حقیقت این جمله را می توان قدری قوی تر بیان کرد که بنیان و اساس هر سازمانی مشتری آن می باشد و امروزه هر سازمانی موظف است که خود را در آینه وجود مشتری خود جستجو کند و سعی کند درمحیط پر از رقابت, خواسته ها و تمایلات مشتریان خود را درک نماید و کاری را انجام دهد که مشتری از سازمانش انتظار دارد و رضایت مشتری را نیز تامین نماید .
شاید یکی از واضحترین عبارات درباره استراتژی مشتری گرایی عقیده لویت باشد که در این باره اظهار می کند مردم برای حل مسائل خود حاضر به خرید راه حلهای آن می باشند, این عقیده بر این نکته تاکید دارد که چه نوع محصول و خدماتی باید ارائه شود تا نیازهای گوناگون مشتریان تامین شود. از این رو امروزه سازمانها باید به طور روز افزون تجربه ارائه شده به مشتریان خود را مورد توجه و بررسی قرار دهند و بیش از هر موقع به نظرات, انتقادات, پیشنهادات و شکایتهای مشتریان خود گوش فرداده و توجه کنند.
امروزه در سازمانهای, بزرگ و موفق درباره کسب برتری در عرصه رقابت, توصیه می شود که به صدای مشتری (VOC) و نیز شکایتهای آنها توجه بیشتری شود و در واقع آنچه که از همه مهمتر به نظر می رسد توجه به احساس مشتری در ارائه خدمات می باشد و در این راستا بسیاری معتقدند که مشتریان دررابطه با دریافت خدمات درسه موقعیت قرار می گیرند که عبارتست از :
۱) احساس مشتری پیش از ارائه خدمات
۲) احساس مشتری هنگام ارائه خدمات
۳) احساس مشتری پس از ارائه خدمات
که با توجه به اینکه مشتری در کدام مرحله از دریافت خدمات قرار دارد باید سازمان تلاش نماید میزان رضایتمندی مشتری را بررسی و اندازه گیری نماید که می توان برای اندازه گیری رضایتمندی مشتری (CSM) مراحل زیر را به ترتیب طی نمود .
ابتدا باید کارکنان سازمان آموزش داده شوند و سپس یک روش اجرای برای جمع آوری احساسات و صداهای مشتری تدوین شده و پس از جمع آوری صدای مشتریان, آنها تجزیه و تحلیل شده و اقدامات اصلاحی نیز اعمال گردد و پس از این مرحله موارد, اولویت بندی و بر اساس اهمیت کد گذاری و امتیاز بندی شده و رضایت مندی هر مشتری محاسبه و پس از نرمال سازی , رضایتمندی کل مشتریان نیز مورد بررسی قرار داده شود . زیرا در محاسبه میزان رضایتمندی مشتری باید در جستجوی نظرات اکثریت بود. (منبع : سمینار آموزشی اندازه گیری رضایت مشتریان – ۲۷ آذر ماه ۸۱- هتل سیمرغ )
قابل ذکر است در کنار اندازه گیری و محاسبه رضایتمندی مشتری باید نیازهای مشتریان را نیز مورد توجه قرار داد و طبق مدل کانو می توان این نیازها را طبقه بندی نمود که عبارتست از :
آخرین دیدگاه میانهرو از میان سه دیدگاه برجسته، «میانهروترین اخلاق» است که به وسیلهی کییران صورتبندی شده است. کییران با توجه به برخی مقالاتش ذیل نااخلاقگرایان میانهرو قرار میگیرد،[۳۹۹] اما برخی از مقالات نیز او را ذیل دیدگاههای میانهرو در اخلاقگرایی قرار میدهد.[۴۰۰] شاید دلیل این امر همان اشکالی باشد که گات نسبت به دیدگاه کرول مطرح کرده است که باعث میشود اخلاقگرایی میانهرو را با نااخلاقگرایی میانهرو همخوان سازد، زیرا قید «گاهی» در صورتبندی استدلال اخلاقگرایی را به نااخلاقگرایی نزدیک میکند. کییران نیز در این باره دیدگاه مشابه کرول دارد و حتی از کرول دایرهی شمول مصادیق را تنگتر میکند. در ادامه دیدگاه او در اخلاقگرایی با عنوان «میانهروترین اخلاقگرایی» تبیین میشود[۴۰۱] و پس از آن این دیدگاه بررسی میشود.
او پس از مطرح کردن برخی از انتقادات نسبت به دیدگاه کرول و گات، ـ که در بخشهای پیشین در میان انتقادها اشاره شدند ـ دیدگاه خود را مطرح میکند. استدلال او از «اصالت اخلاق» یا «شناختگرایی» هیچ استفادهای نمیکند و به این شرح صورتبندی میشود: ویژگیهای اخلاقی ضمنی موجود در تجربهی تخیلی یک اثر تا حدی با ارزش روایی آن به عنوان هنر در ارتباط هستند که با در نظر داشتن مخاطبان حساس، میتوانند موجب تضعیف یا افزایش «باورپذیری»[۴۰۲] و شخصیتها، حوادث و وقایع موجود در داستان گردد. در این دیدگاه، پنج نکتهی مهم وجود دارد:
۱ـ اولین نکته به اَشکال استاندارد نقد داستان به عنوان یک اثر هنری بستگی دارد. در آن ها میتوان شخصیتها، رویدادها و یا وضعیت امور را مضحک، غیرمحتمل، نامفهوم و غیرمحتمل دانست.
آثاری مانند فیلم «تولد یک ملت» (۱۹۱۵) وجود دارد که ارزش آنها از برخی جهات به واسطه شخصیتهای اخلاقی موجود در داستان خدشهدار شده است. اگر به نقدهایی که توسط منتقدان حرفهای به این آثاری اینچنین وارد شده نگاهی بیاندازیم، متوجه میشویم اغلب آن ها معایب این چنین آثار را مضحک و غیرملموس بودن شخصیتهای اخلاقی آن ها دانستهاند. البته، نمیتوان از نقش این عناصر مشکلآفرین در پیشبرد موضوعی داستان و کمک به رسیدن به وحدت و انسجام آن چشم پوشید.
۲ـ نکتهی مهم دیگر، معیار ارتباط است که در تجربهی تخیلی یک اثر نقش اساسی دارد، اما حیطهی آن بسیار گسترده تر از پاسخ احساسی میباشد.
در این رویکرد، تشخیص اینکه ما میتوانیم به ارزیابی تصاویر، توصیفات، کلمات قصار و تفاسیر آثار ادبی بپردازیم، تا آنجا که این موارد به درک تجربهی تخیلی کمک میکنند، بسیار مهم است. حال اینکه شخص نویسنده در طراحی این موارد قصد برانگیختن پاسخ عاطفی مخاطب را داشته یا خیر، اهمیتی ندارد.
۳ـ کیفیت تجربهی تخیلی یک روایت داستانی، ارزش این اثر به عنوان هنر را تعیین میکند و به ارزیابی میزان باورپذیری و ملموس بودن این تجربه نیز کمک می کند. از این رو، باورپذیری یک اثر در ارزیابی آن به عنوان هنر نقش مهمی ایفا میکند.
باورپذیری در اینجا تنها به معنای وحدت و انسجام تصاویر، توضیحات، افکار یا واکنشهای عاطفی نمیباشد. اگر هدف صرفاً موارد مذکور بود، باید از گونهای «خودآیینیگرایی میانهرو» دفاع میکردیم. در واقع، باورپذیری یک اثر به عواملی نظیر محتمل بودن، آموزنده بودن، شفاف بودن و روشنگر بودن تجربههای تخیلی بستگی دارد. با توجه به دو مؤلفهی زیر میتوانیم به تشخیص این عوامل و در نتیجه باورپذیری داستان نایل شویم.
الف. در مرحلهی نخست، ارزیابی یک تجربهی تخیلی به عنوان یک اثر پیش پا افتاده، غیرمحتمل، بی اهمیت، کم عمق، یا عمیق، مهم، ظریف، آموزنده و متنوع، بدون توجه به اطلاعات توضیحی[۴۰۳] میسر نمیباشد. در بسیاری از داستانهای روایتی، بررسی مسایلی نظیر آزادی اراده، منجر به تایید یا رد ایدهی اثر میگردد. برای نمونه، «جادهی آزادی»[۴۰۴] سارتر[۴۰۵] یا نمونهی برعکس آن، «محاکمه»[۴۰۶] کافکا[۴۰۷] که در آن شیوهی آزادی در مقایسه با پیشبرد داستان از اهمیت کمتری برخوردار است. با این وجود، پیشبرد مناسب داستان نیز باید به گونهای باورپذیر و ملموس باشد.
فیلم «احمقها»[۴۰۸] (۱۹۹۸) را در نظر بگیرید. در این فیلم، گروهی از افراد بیست تا سی ساله که متعلق به طبقهی متوسط هستند، وانمود میکنند که معلولیت ذهنی دارند و با تظاهر به این کار به گردش میروند. در این فیلم، میان وقایع مختلف و روابط شخصیتهای داستان، انسجام و سازگاری وجود دارد. با این حال، انگیزهی این گروه از تظاهر به یک معلول ذهنی بودن، تنها سرگرمی و تفریح نیست، زیرا آن ها این کار را بد میدانستند، بنابر این، سرگرمی نمیتواند تنها دلیل آن ها باشد، بلکه تظاهر به این کار به آن ها اجازه میدهد با «خود واقعی» خود (احمق درونیشان) ارتباط برقرار نمایند. با این حال، حداقل از آنجایی که برخی از مخاطبان نمیتوانند چگونگی دستیابی به هدف بالا را از طریق وانمود کردن به معلول ذهنی بودن درک نمایند، باورپذیری این تجربهی تخیلی تا حد زیادی تنزل مییابد. در واقع، این شکست به شیوهی روایت فیلم برمیگردد، جایی که مشخص نمیشود چرا شخصیتهای داستان به گونهای معقول، باورهای خود را حفظ نموده و برای عملی ساختن خواستههای خود انگیزه دارند. بنابر این، نمیتوان بدون بررسی باورپذیری یک اثر، کیفیت تجربهی تخیلی ناشی از آن را ارزیابی کرد. بدون ارزیابی باورپذیری یک اثر روایی، تمامی نقدهایی که از جنبهی هنری به این آثار وارد شده، اساس و معنای خود را از دست خواهند داد.
ب. دوم اینکه، جدا کردن کیفیت تجربهی تخیلی از ملاحظاتی نظیر معقولیت، بینش و شفافسازی، در بررسی ارزش یک اثر به عنوان یک هنر روایی بزرگ میسر نمیباشد. اثر روایی به معنای انتقال تجربهی تخیلی به شیوهای است که در آن ارتباط مجموعهای از وقایع، حوادث و شخصیتها در طول زمان باورپذیر میباشند. یک اثر روایی بزرگ، به گونهای هنرمندانه و جذاب چیده شده و یک داستان خوب و باورپذیر را تعریف می کند. با این حال، برخی از سرگرمیهای هیجانی، رومانتیک و ادبی نیز بسیار جذاب و سرگرم کننده میباشند، اما نمیتوان آن ها را بخشی از هنرهای روایی بزرگ برشمرد. یک هنر روایی بزرگ، خواننده را برای درک ارتباط شخصیتها، وقایع و حوادث موجود در داستان به تعمق وا میدارد. این امر مشخص میسازد که چرا برخی از آثاری که در ژانر روایی نوشته شدهاند، جزیی از هنرهای روایی بزرگ به شمار نمیروند. ژانرهای روایی طیف گستردهای از آثار موجود اعم از رمانهای پلیسی، تاریخی یا فانتزی نظیر آثار آگاتا کریستی،[۴۰۹] کاترین کوکسان[۴۱۰] و تالکین[۴۱۱] یا رمانهای ادبی نظیر نوشتههای آنتونی پاول[۴۱۲] و پی. جی. وودهاوس[۴۱۳] را دربرمیگیرند. همچنین این نکته نشان میدهد که چگونه برخی از این ژانرها از محدودیتهای استاندارد خود پا را فراتر میگذارند. برای نمونه، برخی از رمانهای پلیسی پی. دی. جیمز[۴۱۴] و یا داستانهای ماجراجویانهی کنراد،[۴۱۵] در پس پیشبرد موضوعی خود، به پرورش درک خواننده نسبت به ماهیت انسان کمک میکنند. در واقع، تجربهی تخیلی خواننده صرفاً ابزاری برای پیشبرد طرح داستان نیست، بلکه وی باید در پس ماجرای روایت شده، دلیل احساس یا واکنشهای شخصیتهای داستان را دریابد. ممکن است دو اثر روایتی همزمان جذاب و هنری باشند، اما هدف یکی از آن ها صرفاً سرگرمی و هدف دیگری به تعمق وا داشتن خواننده باشد. مسلماً اثر دوم، از نظر هنر روایی، بزرگتر و ارزشمندتر به شمار میآید.
۴ـ باید بدانیم شیوهی به تصویر کشیدن و کنار هم گذاشتن شخصیتها و وقایع داستان در باورپذیری تجربهی تخیلی ناشی از اثر روایی، تأثیر بهسزایی دارد. تنها با بررسی میزان سرگرمکنندگی یا جذابیت یک اثر نمیتوان گفت این کار از نظر باورپذیری شخصیتها، رویدادها و روابط فرضی در جهان، تا چه حد خواننده را به تعمق وا داشته است. از راههای زیادی میتوان به تشخیص این امر نایل آمد که تنها به سه مورد از آنها اشاره میشود.
الف. محدودیتهای ژانر در باورپذیری، نقش مهمی ایفا میکنند. باورپذیری یک اثر متکی بر یک پیشفرض پسزمینهی نهانی است که در آن نویسنده و خواننده فرض میکنند جهان تخیلی موجود در داستان، مانند جهان واقعی، پیچیده و غنی است. ژانر داستان بر این پیشفرض پسزمینه تأثیر بهسزایی دارد. بررسی شفافیت افکار درونی شخصیتهای داستان در گونهی رئالیسم روانشناسانه،[۴۱۶] یا جا به جایی زمان و مکان در رئالیسم جادویی،[۴۱۷] یا پایان خوش غیرمنطقی داستانهای جن و پری و یا محکومیت بیدلیل و سرنوشت غم انگیز شخصیت اصلی یک رمان تراژدی، کار احمقانهای به نظر میرسد. برای نمونه، کمدی «قاتل زنان»[۴۱۸] نوشتهی مکندریک،[۴۱۹] یک کمدی سیاه است که در آن مجموعهای از قتلها به عنوان یک شوخی بزرگ شرح داده میشوند. محکوم نمودن این اثر روایی به جرم اینکه زندگی واقعی در آن خوار و بیاهمیت نشان داده شده، کار معقولی به نظر نمیرسد. در این رمان، قتل بهانهای برای ایجاد یک موقعیت طنز شده که در آن یک پیرزن خیالپرداز به قصد آزار پلیس، گزارش فعالیتهای تبهکارانهی یک مسافر که نقشهی سرقت مسلحانه دارد، را مکرراً اعلام میکند. در واقع، ژانر یک اثر نشان میدهد، کجا، چه موقع و چرا باید مؤلفهی باورپذیری یک اثر را بررسی نمود.
ب. روابط فرضی بین داستان و جهان واقعی، حتی در محدودیتهای ژانری، نیز بر میزان باورپذیری یک اثر تأثیر میگذارد. دو داستان علمی ـ تخیلی را در نظر بگیرید که شخصیتهای آن مشمول تمامی طبقات انسانی نظیر انسانهای خارقالعاده و انسانهای پایین رتبه میشوند. در یکی از این داستانها، جهان تخیلی موجود، از جهات زیادی با جهان واقعی تفاوت دارد. در دیگری، جهان تخیلی، تصویری از جهان واقعی و نتیجهی اجتنابناپذیر انتخاب طبیعی میباشد. در رمان دوم، خواننده میتواند میزان باورپذیری انتخاب طبیعی و نتیجهی آن را در داستان بررسی نموده و زیر سوال ببرد.
برای بررسی همین عامل در ژانرهای متفاوت، رمان «مزاحم در غبار»[۴۲۰] فاکنر[۴۲۱] را در نظر بگیرید. در این رمان، داستان قتل مردی سفیدپوست در جنوب ایالت متحدهی امریکا روایت میشود. در ادامه، یک کشاورز سیاهپوست مسن، مقصر شناخته شده و با هدف مجازات اعدام، دستگیر میگردد. در این برهه از داستان، یک جوان سفیدپوست با اثبات بیگناهی کشاورز، بدهی قدیمی خود به وی را پرداخت می کند. در این فصل از داستان، پیچ و تاب قصه افزایش یافته و رمان لذتبخشتر و هیجانانگیزتر میگردد. با این حال، از مجموع داستان و دیالوگهای عموی این مرد جوان که به مقاومت سیاهپوستان جنوب در مقابل مداخلههای سفیدپوستان شمال در حقوقشان تأکید میورزید، میتوان به شخصیتهای اخلاقی موجود در رمان که به وحدت نژادی اعتقاد داشتند پی برد. بنابر این، در این رمان، ماهیت داستان و اهمیت آن، با نزدیکی آن به جهان واقعیت در ارتباط است. به علاوه، مفهوم وحدت نژادی که توسط شخصیتهای اخلاقی گوشزد میشود هم در جهان واقعی و هم در جهان تخیلی این داستان به چشم میخورد. دستکم زمانی که نمیتوانیم به چنین رویکردهای نژادی روانشناسی اخلاقی اعتبار دهیم، تجربهی تخیلی این اثر غیرمحتمل میشود، زیرا بازنمود دلیل رفتارهای برخی از شخصیتهای این داستان، چندان باورپذیر نمیباشد.
ج. ذوق هنری و بیانگری یک اثر هنری ما را قادر میسازد، سرگرم افکار، نگرشها و واکنشهایی گردیم که در غیر این صورت، باورناپذیر در نظر گرفته میشدند. برای نمونه، موفقیت رمان «سقوط»[۴۲۲] بالارد،[۴۲۳] تنها به تصویرسازیهای تجویزی موفق از شخصیتهای خشن و شهوانی بستگی ندارد، بلکه شیوهی برانگیختن واکنش مخاطب به رویکردهای این چنینی نیز اهمیت فراوانی دارد. این همان چیزی است که حداقل برای بسیاری از افراد، معمولاً باورناپذیر به نظر میرسد. اما دستکم ترغیب خوانندگان به واکنش، نشانهی موفقیت یک رمان است، حتی اگر این واکنش ناشایست باشد. آنچه که در این میان از اهمیت برخوردار است، میزان باورپذیر بودن ویژگیها یا چشم اندازهای موجود در رمان برای ترغیب خوانندگان به بروز واکنشهای احساسی یا تصورات تجویزی میباشد.
۵ـ این پیشنهاد، علیرغم حفظ جاذبههای اصلی اخلاقگرایی میانهرو، مشکلات آن دیدگاه را دور میزند.
معیار ارتباط با توجه به ارزش یک اثر روایی به عنوان هنر، مربوط به باورپذیری تجربهی تخیلی اثر مورد نظر میباشد. این معیار به گونهای است که خودآیینیگرای میانهرو آن را میپذیرد. در بسیاری از موارد، باورناپذیر بودن یک اثر با ویژگیهای اخلاقی آن ارتباطی ندارد. با این حال، در برخی از آثار موجود، میان ویژگیهای اخلاقی و باورپذیری یک اثر ارتباط زیادی به چشم میخورد. زمانی که یک اثر، دارای نگرشها، دیدگاهها و ویژگیهای اخلاقی است، ملاحظات اخلاقی با باورپذیری آن اثر ارتباط تنگاتنگی دارد. با این حال، ناقص بودن دیدگاه اخلاقی موجود در اثر با باور پذیری آن ارتباطی ندارد. اگر یک اثر هنری، غیر قابل فهم و باور باشد، معنای خود را از دست خواهد داد. از این رو، مخاطب نمیتواند به خوبی درگیر داستان مورد نظر شود. بنابر این، ویژگیهای اخلاقی یک اثر «گاهی» به افزایش یا کاهش ارزش هنری آن کمک میکنند. برخی از ویژگیهای اخلاقی یک اثر از نظر باورپذیری و برخی دیگر از نظر میزان شایستگی مورد بررسی قرار میگیرند و تنها نوع اول به جنبهی زیباشناختی اثر مربوط میباشد.
دیدگاه کییران در اصل «تا آنجا که» با دو دیدگاه دیگر اشتراک دارد، اما اشتراک اصلی آن با دیدگاه کرول است. در واقع دیدگاه «میانهروترین اخلاقگرایی» را میتوان صورتبندی جدیدی از «اخلاقگرایی میانهرو» دانست. در اصول اصلی دیدگاه او وامدار کرول است، اما از آنجایی که کییران شناختگرایی را نمیپذیرد و به دنبال محدودتر کردن دایرهی ارزیابی اخلاقی مرتبط با جنبهی زیباشناختی است، این صورتبندی جدید را ارائه میکند. حسن اصلی این دیدگاه این است که مخاطب اخلاقاً حساس در آن نقش کلیدی ندارد و درستی آن منوط به پذیرفتن شناختگرایی نیست، اما با اشکالاتی نیز همراه است. نخست اینکه دایرهی بسیار محدودی دارد و تنها شامل برخی از آثار روایی میشود و در آن ها هم با قید «گاهی» این ارزیابی جاری است. این قید، این دیدگاه را در سوی دیگرش به نااخلاقگرایی میانهرو نزدیک میکند که کییران نیز بیشتر به آن تعلق دارد.
نکته ی قابل تأمل دیگر در این دیدگاه این است که معیار ارتباط جنبهی اخلاقی و زیباشناختی در اثر هنری، باورپذیری تجربهی تخیلی است. زمانی جنبهی مبهم و شاید نقصدار این استدلال روشن میشود که توجه کنیم در این استدلال ارتباط ملاحظات اخلاقی و باورپذیری آن منوط به این است که اثر دارای نگرشها، دیدگاه ها و ویژگیهای اخلاقی باشد. یعنی ویژگیهای اخلاقی اثر که از منظر باورپذیری بررسی شوند، با جنبهی زیباشناختی ارتباط مییابند و درغیر این صورت، یعنی زمانی که میزان شایستگی ویژگیهای اخلاقی اثر سنجیده شود، این ویژگیها ارتباطی با جنبهی زیباشناختی ندارند. اما پرسش اینجا است که چگونه میتوان باورپذیری را به جنبهی اخلاقی مربوط دانست؟ در این استدلال فرض گرفته شده است که در برخی موارد میان باورپذیر بودن اثر و ویژگیهای اخلاقی آن نسبت برقرار است. باورپذیر بودن یک جنبهی زیباشناختی است و در استدلال به دنبال اثبات زیباشناختی بودن ویژگیهای اخلاقی هستیم و این در حالی است که در استدلال فرض گرفته میشود در برخی موارد این ارتباط وجود دارد و این مصادره به مطلوب است، زیرا مدعای استدلال این است که در برخی موارد ویژگیهای اخلاقی با جنبهی زیباشناختی نسبت دارند و از سوی دیگر فرض میگیرد که در برخی موارد ویژگیهای اخلاقی اثر با جنبهی زیباشناختی آن (باورپذیر بودن) مرتبط است و از این امر نتیجه میگیرد که در مواردی که ویژگیهای اخلاقی از منظر باورپذیری بررسی شوند، این ارزیابی اخلاقی با جنبهی زیباشناختی در ارتباط است.
ممکن است در پاسخ به این اشکال گفته شود که در برخی نمونهها همچون رمان «مزاحم در غبار»، به روشنی باورپذیری اثر منوط به ویژگیهای اخلاقی است، اما باید توجه داشت در این نمونه و نمونههای مشابه آن، در واقع باورپذیری اثر صرفاً به ویژگیهای اخلاقی اثر مربوط نیست، بلکه به چگونگی باور اخلاقی مخاطب اخلاقاً حساس در جهان واقعی منوط است، زیرا فرض میگیریم یک اثر روایی بیانگر این گزاره باشد که «همجنسگرایی اخلاقاً بد است»، زمانی این ویژگی اخلاقی اثر میتواند در باورپذیری آن نقش بازی کند که مخاطب اولاً از نوع اخلاقاً حساس باشد که گرفتار اشکالهای دیدگاه کرول میشود و ثانیاً باوری اخلاقی در بارهی «همجنسگرایی اخلاقاً بد است» داشته باشد. در همینجا نیز به واسطهی اختلاف باور اخلاقی نسبت به همجنسگرایی، باورپذیری یا باورناپذیری اثر متفاوت میشود و میتوان بر اساس اختلاف مخاطبان باورپذیری اثر را متغیر دانست.
در مجموع میتوان گفت با آنکه کییران به دنبال فرار از مشکلات دیدگاه کرول است، اما باز هم به نوعی در برخی نقاط همچون منوط شدن ارتباط زیباشناختی به مخاطب اخلاقاً حساس با آن اشتراک مییابد. تغییر دادن ملاک «باورپذیری تجربهی اخلاقی» به جای «باعث جذب یا دفع مخاطب نسبت به اثر شدن» (در دیدگاه کرول)، در عمل به یک نتیجه منجر میشود و آن نقش کلیدی مخاطب اخلاقاً حساس است.
فصل سوم: نسبت قبح اخلاقی با ارزش زیباشناختی فیلم
۱ـ تحلیل فیلم بر اساس دیدگاه میانهرو
در فصل دوم، دیدگاههای مختلف در بارهی نسبت جنبهی اخلاقی اثر هنری و جنبهی زیباشناختی آن به طور خلاصه و دیدگاههای میانهرو در این باره با تفصیل بیشتر بیان شد. در این بخش تلاش میشود بر اساس مبانی نظری دیدگاههای میانهرو، مدلی برای تحلیل فیلم استخراج شود. در این مدل تحلیل فیلم باید به قالبی برسیم که بر اساس آن بتوان یک فیلم را از منظر اخلاقی با رویکرد میانهرو تحلیل کنیم. روشن است که در این بخش به دنبال تحلیل اخلاقی فیلم از منظر بیرونی به عنوان ارزش ابزاری فیلم نیستیم، بلکه همانطوری که تبیین شد، ارزش اخلاقی فیلم در ارزیابی با ارزش زیباشناختی ارتباط دارد و به همین جهت مدل تحلیل اخلاقی، نوعی از تحلیل زیباشناختی به شمار میآید.
برای رسیدن به مدل تحلیل فیلم بر اساس مبانی نظری، ابتدا نیاز است که چگونگی انتخاب فیلم برای تحلیل را تبیین کنیم، زیرا هر سه دیدگاه میانهرو در این امر اشتراک نظر دارند که الزاماً تمام فیلمها را نمیشود مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد. پس از آن مدل تحلیل فیلم بر اساس مبانی سه دیدگاه تبیین میشود تا بتوانیم به سراغ موردهای مطالعاتی برویم.
۱ـ۱ـ ملاک انتخاب فیلم
در انتخاب فیلم برای ارزیابی اخلاقی، نخستین مؤلفه داشتن قابلیت ارزیابی اخلاقی است. هر سه دیدگاه میانهرو در این امر اتفاق نظر دارند که ارزیابی اخلاقی شامل هر اثری نمیشود، در این امر اگر بخواهیم به ترتیب نزولی میزان گستردگی دیدگاه و شمول مصادیق را دستهبندی کنیم، در جایگاه نخست «اصالت اخلاق» گات قرار میگیرد، زیرا با آنکه او از آثار روایی و بازنمودی سخن به میان میآورد، بر این باور است که هر اثری که ارزیابی اخلاقی بطلبد، یعنی بیانگر دیدگاه اخلاقی باشد و پاسخهای مرتبط با اخلاق از مخاطب بطلبد، میتواند مورد ارزیابی اخلاقی قرار گیرد. حتی او اشاره میکند که اگر بتوان موقعیت اخلاقی موسیقی ارکستری را به خوبی تبیین کرد و دقیقاً دیدگاه و پاسخهای تجویزی آن را بیرون کشید، میتوان این نوع از موسیقی را نیز مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد. این نکته برخلاف دیگر دیدگاههای میانهرو است که دستکم این نوع از موسیقی را به طور قطع خارج میدانند. همچنین از آنجایی که گات، در حالتی که شرایط ارزیابی اخلاقی برقرار باشد، همواره میان قبح اخلاقی و ارزش زیباشناختی نسبت برقرار میکند، از دیگر دیدگاههای میانهرو جدا میشود و گستردگی بیشتری مییابد. در وهلهی نخست ممکن است این امر نوعی نقص برای دیدگاه او به شمار آید و او را در زمرهی دیدگاههای افراطی قرار دهد، اما در واقع این مزیت این دیدگاه نسبت به دو دیدگاه دیگر است، زیرا ملاک بودن «گاهی» در دو دیدگاه دیگر، باعث میشود این دیدگاهها برخلاف نظرشان به دیدگاه نااخلاقگرایی میانهرو نزدیک شوند و در اثبات آن نیز گام بردارند که شرحی از این امر در بخشهای پیشین آمد. در مجموع، از منظر گستردگی و شمول مصادیق، «اصالت اخلاق» در جایگاه نخست قرار میگیرد. از منظر اصالت اخلاق، فیلمی را میتوان مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد که دارای پاسخهای تجویزی اخلاقی داشته باشد. در این امر تفاوتی نمیکند که مؤلف در طرح هنریاش این پاسخها را معین کرده است یا اینکه این پاسخها از «جایگاهی بالاتر» از مخاطب خواسته شود. برای نمونه، فیلمی که در طرح اصلیاش از مخاطب میخواهد نژادپرستی را امری اخلاقی و صحیح بداند و پاسخی مبنی بر همدلی با نژادپرستی از مخاطب میطلبد (همچون «تولد یک ملت») از منظر گات مورد ارزیابی اخلاقی قرار میگیرد. همچنین فیلمی که پاسخ اخلاقی در طرح اثر نیست، اما اثر بیانگر آن است. فیلم «دختر همسایه»[۴۲۴] (۲۰۰۷) ساختهی ویلسن[۴۲۵] را در نظر بگیرید. این فیلم که اقتباسی از رمانی با همین نام است،[۴۲۶] داستان دختر نوجوانی است که توسط عمهاش و چند پسر در زیرزمینی محبوس میشود و مورد تجاوز و شکنجهی شدید قرار میگیرد، به طوری که در نهایت میمیرد. استیون کینگ[۴۲۷] نویسندهی امریکایی که بسیاری از آثار او از سوی کارگردانان بزرگ مورد اقتباس قرار گرفته است، این فیلم را ـ با آنکه اثر شاخصی در سینما به شمار نمیآید ـ بهترین اثر تکاندهندهی امریکایی در چند دهه اخیر میداند. به نظر میرسد طرح مؤلف اثر، به دنبال توصیه پاسخهایی از قبیل ترس و نهایتاً همذاتپنداری با قربانیان تجاوز یا کودکآزاری بوده است. اما اثر تنها بیانگر این امر نیست، فیلم به گونهای صحنههای شکنجهی این دختر را به تصویر میکشد که بیانگر لذت بردن مخاطب از این اعمال سادیستی نیز هست. در واقع از منظر گات، پاسخ و واکنش اول (ترس، همذاتپنداری با قربانیان تجاوز یا کودکآزاری) از سوی اثر توصیه میشود، اما واکنش دومی نیز هست که اعتراض به لذت بردن مخاطب از این اعمال سادیستی است که از سوی جایگاهی بالاتر و اخلاقی صورت میگیرد. بر این اساس این فیلم نیز مورد ارزیابی اخلاقی قرار میگیرد.
در مرتبهی دوم از گستردگی دیدگاه و شمول مصادیق، دیدگاه «اخلاقگرایی میانهرو» کرول قرار میگیرد. کرول در نوشتارهایش همواره از آثار روایی به عنوان نمونه استفاده میکند و در بحثهای نظری نیز جایگاه ویژهای برای آثار روایی قایل است، البته بررسی دیدگاه او نشان میدهد که نظریهی او تنها در رابطه با آثار روایی صرف نیست و ممکن است ـ اگر مصداقی با دیدگاه او همخوانی داشته باشد ـ آثار دیگری نیز جایگاه ارزیابی اخلاقی داشته باشند. عدم تصریح به ارزیابی اخلاقی آثار غیرروایی و مصداقیابی از صرف آثار روایی از یک سو و آوردن قید «گاهی» برای برقراری نسبت میان جنبهی اخلاقی و جنبهی زیباشناختی از سوی دیگر، باعث میشود شمول دیدگاه او ضیقتر از «اصالت اخلاق» باشد، اما با این حال، آثار بسیار زیادی را ذیل خود جای میدهد و برای آن ها قابلیت ارزیابی اخلاقی قایل است. معیار او برای امکان ارزیابی اخلاقی این است که جنبهی اخلاقی اثر با جنبهی زیباشناختی آن به واسطهی سهولت بخشیدن به جذب یا مانع شدن از آن نقش داشته باشد. یعنی زمانی میتوان یک اثر را مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد و جنبهی اخلاقی آن را مرتبط با جنبهی زیباشناختیاش دانست که قبح اخلاقی مانع جذب مخاطب به اثر و ارائه پاسخ در خور یا سهولتبخش جذب مخاطب به اثر و ارائه پاسخ درخور به آن باشد. برای نمونه، در فیلم «تولد یک ملت»، قبح اخلاقی فیلم (توصیه نژادپرستی و تحسین آن) نقش اساسی در شکلگیری پیچیدگی و انسجام اثر دارد و همین امر سبب میشود مخاطب جذب فیلم شود، از اینرو این فیلم را میتوان مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد.
با توجه به آنچه گفته شد، دیدگاه «میانهروترین اخلاقگرایی» کییران در مرتبهی سوم در زمینهی گستردگی دیدگاه و شمول مصادیق قرار میگیرد. تا آنجا که «میانهروترین اخلاقگرایی» همچون «اخلاقگرایی میانهرو» قید «گاهی» را به جای «همواره» به کار میبرد، به همان میزان با ضیق شدن مصادیق روبرو میشود. اما دیدگاه کییران از دیدگاه کرول شامل مصادیق کمتری میشود، زیرا کییران تصریح میکند که دیدگاه او تنها در بارهی آثار روایی است. البته ممکن است دیدگاه او و کرول را از منظر نتیجه یکسان بدانیم، زیرا کرول با آنکه آثار روایی را از باب نمونه به میان میآورد، اما به سراغ آثار دیگر ـ نه در بحث نظری و نه در نمونهیابی ـ نمیرود. با این حال از آنجایی که «اخلاقگرایی میانهرو» باب اضافه شدن مصادیق را باز میگذارد، از دیدگاه «میانهروترین اخلاقگرایی» گستردگی بیشتری دارد. عامل دیگری که دیدگاه کییران را در جایگاه سوم قرار میدهد، ملاک او برای قابلیت ارزیابی اخلاقی است. طبق دیدگاه او زمانی میتوان اثری را مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد و قایل به وجود نسبت میان جنبهی اخلاقی و جنبهی زیباشناختی آن بود که میان ویژگیهای اخلاقی و مؤلفهی «باورپذیری» آن اثر ارتباط برقرار باشد. یعنی زمانی یک فیلم را میتوان مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد که قبح اخلاقی آن همچون ترویج نژادپرستی، با باورپذیری شخصیتها و موقعیتهای داستان ارتباط داشته باشد و باورپذیری اثر را مخدوش کند و یا حسن اثر باورپذیری را بالا برد. فیلم «دختر همسایه» را در نظر بگیرید. در این فیلم عمه و گروه پسران نوجوان که به اذیت و آزار دختر میپردازند، در واقع به هدف تفریح به این کار دست میزنند. البته شاید بتوان گفت برخی از این افراد به سبب انتقام گرفتن از این دختر به این کار دست میزنند. ویژگیهای اخلاقی فیلم در جایی با باورپذیری روایت فیلم گره میخورند که برای مخاطب معقول به نظر نمیرسد که چرا این افراد برای رسیدن به سرگرمی یا حتی انتقام به برخی از این کارها دست میزنند. شدت برخی از اعمال این گروه به حدی است که موقعیت ساخته شده توسط فیلم و همچنین شخصیت پردازیها، باعث نمیشود معقول جلوه دهند و از این رو روایت با شکست روبرو میشود. این امر سبب میشود باورپذیری فیلم نیز مخدوش است و در اینجا است که میتوان ویژگیهای اخلاقی را از منظر باورپذیری اثر بررسی کرد و آن ها را مرتبط با جنبهی زیباشناختی آن قرار داد. ممکن است به نظر رسد که ملاک کییران باعث این امر میشود که آثار بسیار محدودی را در خود جای دهد و از اینرو کاربرد چندانی نخواهد داشت، اما این تصور اشتباه است، زیرا میتوان در آثار بسیاری ویژگیهای اخلاقی اثر را از منظر باورپذیری تحلیل کرد.
البته نمیتوان تنها با توجه به این ملاکها، اثری را انتخاب کرد، بلکه باید رویکرد فرااخلاقی در معنای حسن و قبح اخلاقی را نیز در نظر داشت. پیشتر هم بیان شد که اتخاذ یکی از دیدگاههای فرااخلاقی در بارهی قبح اخلاقی با آنکه در اثبات اصل کلی رویکرد میانهرو جایگاهی ندارد، اما با توجه به بررسیهای موردی ضرورت مییابد. از اینرو یکی از دیدگاهها انتخاب شد. در انتخاب فیلم برای ارزیابی اخلاقی، علاوه بر توجه به ملاک داشتن قابلیت برای ارزیابی اخلاقی در سه دیدگاه میانهرو، معنای قبح را نیز باید در نظر گرفت. در نظر داشتن دیدگاه فرااخلاقی اتخاذ شده، ممکن است برخی از نمونهها را از شمول ارزیابی اخلاقی خارج کند و همچنین برخی دیگر را به این مجموعه اضافه کند.
بر اساس دیدگاه اتخاذ شده، ملاک خوبی، تناسب و تلایم میان آن ها و هدف مطلوب انسانی است و معیار بدی، تباین و ناسازگاری آن ها با کمال مطلوب او است. کمال در این دیدگاه خواستن رضای خدا و تنها خدا را خواستن و رسیدن به قرب الهی است و ارزش اخلاقی یک چیز، از آنجا ناشی میشود که یا مستقیماً موجب قرب الهی میشوند یا زمینهی تقرب به خدا را فراهم میآورند. در این دیدگاه، کشف تلایم یا عدم تلایم یک چیز با کمال، در برخی امور از طریق عقل و در مواردی هم به ویژه در مصادیق و جزییات، از طریق شرع است. طبق این دیدگاه، فیلمی دارای قبح اخلاقی است که امری غیرملایم با کمال غایی یعنی مصادیقی که در شرع اسلام که از منظر اخلاقی مذموماند، داشته باشد. به گونهای که این امر غیرملایم با کمال غایی را امری اخلاقی معرفی کند یا امری ملایم با کمال غایی را امری غیراخلاقی معرفی میکند و در هر دو حالت پاسخی از مخاطب بطلبد یا به او توصیه کند که برخلاف این کمال غایی باشد.
اضافه کردن معنای قبح طبق دیدگاه مختار، فیلمی در جهت توصیه پاسخی مبتنی بر گرایش دادن به همجنسگرایی در مجموعهای که قابلیت ارزیابی اخلاقی دارند، اضافه میشود و این در حالی است که طبق دیدگاههای میانهرو که در بستر فرهنگ غرب زیست میکنند، معمولاً امری قبیح فرض نمیشود و به همین جهت ممکن است از دایرهی ارزیابی اخلاقی خارج شود. همچنین از سوی دیگر، فیلمی که در جهت توصیه پاسخی مبتنی بر زیر سوال بردن رباخواری است، با اضافه کردن معنای قبح در دیدگاه مختار، دیگر فیلمی دارای قبح اخلاقی نیست و شاید بتوان آن را دارای حسن اخلاقی به شمار آورد. این در حالی است که در دیدگاهی دیگر که رباخواری را امری غیراخلاقی نمیداند، چنین فیلمی را دارای قبح اخلاقی نداند. برای نمونه، فیلم «تاجر ونیزی»[۴۲۸] (۲۰۰۴) را در نظر بگیرید. ممکن است بر اساس یک تعریف از قبح اخلاقی، فیلم به دلیل نشان دادن شخصیتی رباخوار و مذموم از فرد یهودی، دارای قبح اخلاقی به شمار رود و در تعریفی دیگر به دلیل نشان دادن این ویژگیهای شخصیت یهودی، دارای حسن اخلاقی خوانده شود. در دیدگاه مختار، این فیلم از این جهت دارای قبح اخلاقی نیست.
۱ـ۲ـ مدل تحلیل فیلم
با در نظر گرفتن معیار قابلیت ارزیابی اخلاقی داشتن و معنای حسن و قبح اخلاقی، فیلمی که دارای ویژگی یا ویژگیهای اخلاقی است، انتخاب میشود. پس از آن باید با مدلی که از دیدگاههای میانهرو به دست میآید، به سراغ تحلیل آن ها رفت. این مدل تحلیل دقیقاً منطبق بر مبنای نظری است. بر این اساس مدل تحلیل اخلاقی فیلم بر اساس دیدگاههای میانهرو دارای دو بخش است: بخشی که مشترک بین تمام دیدگاهها است و بخشی که مختص هر دیدگاه است. ابتدا آنچه مشترک بین هر سه دیدگاه است و در تحلیل فیلم به کار میآید بیان میشود و پس از آن به سراغ مؤلفههایی باید رفت که مختص هر دیدگاه از دیدگاههای سهگانه است.
نخستین امر مشترک و مهم این است که هر سه دیدگاه در این امر اتفاقنظر دارند که این گونه تحلیل در بارهی تمام فیلمها نمیتواند صادق باشد و فقط در بارهی برخی از آثار میتوان از آن بهره برد؛ آثاری که چنین ارزیابیای بطلبند. چگونگی انتخاب اثر در بخش قبلی بیان شد.
مؤلفهی دوم که بسیار حایز اهمیت است، استفاده از اصول «تا آنجا که» و «از تمام جهات» است. از منظر هر سه دیدگاه، در تحلیل یک فیلم دو نوع گزاره میتوان صادر کرد. پس از آنکه اثر به طور دقیق و کامل از منظر اخلاق بررسی شد و فیلم دارای قبح اخلاقی بود، بر اساس هر دیدگاه نسبت آن با جنبهی زیباشناختی اثر سنجیده میشود. پس از این مرحله است که میتوان گزارههایی در تحلیل این فیلم بیان کرد. گزارههایی که در آن ها فقط جنبهی اخلاقی مرتبط با جنبهی زیباشناختی لحاظ شده است، باید به واسطهی اصل «تا آنجا که» صورتبندی شوند و گزارههایی که در آن ها تمام جنبههای اثر لحاظ شده است، باید با توجه به اصل «از تمام جهات» صورتبندی شوند. از اینرو در بارهی فیلم الف که ممکن است دارای ویژگیهای ب (قبح اخلاقی مرتبط با جنبهی زیباشناختی)، ج (حسن اخلاقی مرتبط با جنبهی زیباشناختی)، د (یک ارزش زیباشناختی همچون انسجام یا پیچیدگی) و هـ (یک نقص زیباشناختی همچون روایت ناقص) باشد. بر اساس این نامگذاری برای حسنها و نقصها، فرض میگیریم که در یک فیلم یکی از حالات زیر وجود دارد:
۱ـ الف فقط دارای د است.
۲ـ الف فقط داری هـ است.
۳ـ الف فقط دارای ب و د است.
۴ـ الف فقط دارای ب و هـ است.